ميگنا : پايگاه خبری روانشناسی و بهداشت روان 6 بهمن 1397 ساعت 10:40 https://www.migna.ir/news/46372/رشد-یک-جریان-بهم-پیوسته-مرتبط -------------------------------------------------- سه اصل مهم در روانشناسی رشد کودک ؛ عنوان : رشد یک جریان بهم پیوسته و مرتبط است سمیرا تقی پور -------------------------------------------------- "سمیرا تقی پور " کارشناس روانشناسی در مقاله ای به بررسی مقوله ی رشد در کودک و بهم پیوستگی مراحل مختلف رشد پرداخت. متن : ميگنا: در روانشناسی رشد سه اصل مهم مطرح است. اول این سه اصل را بیان می کنیم، سپس بر اساس این سه اصل دوران رشد را تعریف می کنیم.    اصل اول در روانشناسی رشد این است که رشد یک جریان بهم پیوسته و مرتبط است. این را از چه جهت عرض می کنم؟ بخاطر اینکه فکر نکنیم مثلا کودکی، یک دوران است؛ نوجوانی، یک دوران است؛ جوانی، یک دوران است. همه این دوره ها به هم مرتبط هستند. یعنی اگر کسی فرزند جوان دارد، جوانی این شخص به این مربوط است که چه نوجوانی ای داشته است. اینکه این نوجوانی را چگونه سپری کند، بستگی دارد که کودکی اش را چگونه سپری کرده است. این مسئله حتی به دوران قبل از ازدواج بر می گردد! یعنی الان شخصیت دختر و پسرهای جوان مجرد تعیین می کند چه فرزندی در آینده خواهند داشت. بدین ترتیب رشد یک جریان به هم پیوسته است. بعضی افراد یک یا دو مرحله را نادیده می گیرند. این افراد یک مرتبه می گویند: «من می خواهم این کار را بکنم و این رفتار را داشته باشم». این شخص رفتار دیگری دارد، این مسائل به هم پیوسته است. جریان کودکی با جریان نوجوانی با جریان جوانی همگی به یکدیگر پیوسته هستند و حَتّی به قبل تر از این دوران ها نیز پیوسته اند. در روانشناسی مراحل رشد را بدین شکل تقسیم بندی می کنند، بر اساس این اصل، مراحل رشد حدودا هشت یا نه مرحله می شود. به مرحله اول، مرحله پیش از تولّد می گویند؛ جالب این است که روانشناسی هم به رشد قبل از تولد قائل است. ما فکر می کنیم مسائلی که در مورد پیش از تولد گفته می شود، موضوعات اعتقادی و دینی است؛ خیر، در بحث روانشناسی مرحله پیش از تولد داریم. مرحله بعدی، مرحله تولد تا شش سالگی است، بعد از آن شش سالگی تا دوازده سالگی، دوازده تا بیست سالگی است البته مراحل بعدی شامل بیست تا سی و سی تا پنجاه و شصت تا شصت و پنج سالگی به بالا می شود که موضوع بحث ما نیست. ولی آن چیزی که مد نظر ما است این است که تربیت فرزند معمولاً تا حدود بیست سالگی مطرح می شود؛ یعنی اگر تا بیست سالگی کار تربیت فرزند درست پیش رفته باشد، بعد از آن هم درست پیش میرود. بنابراین مراحل روانشناسی شامل قبل از تولد، تولد تا شش سالگی، شش تا دوازده، دوازده تا بیست سالگی است. اما دین می گوید مراحل رشد عبارت است از: قبل از تولد، تولد تا هفت، از هفت تا چهارده، از چهارده تا بیست و یک سالگی. یعنی دین سه مرحله تا هفت ساله برای تربیت قائل است. بازه هایش کمی نزدیک بازه های سنی روانشناسی است ولی کمی متفاوت است. در مراحل تربیتی دین یک مرحله هفت ساله اول هست، یک هفت ساله دوم و یک هفت ساله سوّم تا به مرز بیست و یک برسد. البته دین و روانشناسی بر سر مرحله قبل از این مراحل با همدیگر اتفاق نظر دارند، هر دو مرحله قبل از تولد را هم در نظر می گیرند. بدین ترتیب هر مرحله می تواند کمک مرحله بعد باشد یا آسیب مرحله بعد باشد. یعنی اگر شخصی کودکی بد داشته است می توان منتظر بود که نوجوانی خوبی هم نداشته باشد و اگر این شخص بخواهد دوره نوجوانی اش خوب باشد، خیلی باید زحمت بکشد؛ چون باید خطاهای دوره کودکی را هم جبران کند. حالا اگر شخصی همه این مراحل را در مورد فرزندش خطا کرده باشد، قبل از تولد فرزند خطا کرده، رعایت و مراقبت نکرده است، در دوران کودکی هم مراقبت فرزندش را نکرده است، هفت ساله دوم هم توجه نداشته است؛ اکنون که فرزندش هفده ساله شده می خواهد کاری بکند، کار خیلی سخت است، خیلی زحمت می خواهد، خدا خیلی باید کمک کند.  دومین اصل در روانشناسی رشد این است که رشد دارای الگوهای تعریف شده و قابل پیش بینی است. رشد دارای الگوهای تعریف شده است. بعضی افراد یک دفعه با این مسئله مواجه می شوند؛ خیر، اگر این افراد کمی مطالعه داشته باشد، انتظار بعضی رفتارها را از فرزندش دارد. من اگر کمی اخبار گوش کنم و جریان هوا را پیگیری کنم، می دانم فردا باران می آید. این طور نیست که یک دفعه با بارش باران سورپریز شوم، برای مثال ممکن است کسی بگوید: «من یک دفعه در جیب بچه ام فالن چیز را دیدم»، بلکه این طور نبوده که شما یک دفعه با آن مواجه شوید. اگر مراحل رشد را مطالعه کنید و آگاهیتان را زیاد کنید، انتظار برخی رفتارها را از فرزندتان دارید. اگر فرزندتان رفتاری را از خود نشان می دهد، مقتضای سنی وی این است، آسیب ها و خطرهای مخصوص سن خود را دارد و کارهای خاصی برای پیشگیری هایش وجود دارد. اگر چنین کنیم، تعجّب نمی کنیم، شگفت زده نمی شویم. برای مثال اگر بچه ای دو ساله است و می خواهد وارد سه سالگی شود، این را می دانید که سه سالگی در بچه ها زمان نافرمانی است. به فرض به او می گویید: «بیا لباس هایت را بپوشم» می گوید: «خودم می خواهم بپوشم» می گویید: «بپوش» گریه می کند، می گوید: «تو تنم کن». سه سالگی زمان نافرمانی است. در زندگی هم شما این مسائل را می دانید و رعایت می کنید، برای مثال وقتی زمستان می آید، می دانید که زمستان می آید و هیچ وقت یک دفعه جا نمی خورید، می دانید هوا سرد خواهد شد، پس احتمالا بارشی خواهد داشت، پس احتمالا بخاری ها را از پیش آماده می کنید، دریچه های کولر را از پیش می بندید، لباس زمستانی را آماده می گذارید. 3 . سومین نکته، تفاوت های فردی در رشد طبیعی است. با اینکه رشد در کودکان یک اصول کلی و یک فرمول های کلی دارد، یعنی همه بچه های دو ساله خصوصیتی دارند، همه بچه های هشت ساله، همه هیجده ساله ها، ویژگی های شخصیتی خاص سن خود را دارند، برای مثال همه نوجوان ها میل به این دارند که به یک گروهی متعلّق شوند، دوست ندارند زیر سایه پدرشان باشند، از آن به بعد یک نوع استقلال دیگری را می طلبند؛ این خصوصیات و رفتارها با اینکه یک فرمول های تعریف شده ای دارند اما هر کسی خصوصیت خودش را دارد. چرا؟ چون وراثت این بچه ها متفاوت است. این مسئله به چه منظوری گفته می شود؟ از این نکته سوّم چه استفاده ای می شود؟ استفاده اول این است که نباید انتظار داشت همه کودکان، همه کارهایشان مثل هم باشد. برای مثال چون بچه ای دیگر در سن یک سالگی حرف می زند، پس بچه من هم باید یک سالگی حرف بزند؛ خیر، در این مسئله وراثت و ژنتیک مهم هستند. در همین مثال اگر خود من در شش سالگی به حرف افتادم، در نتیجه بچه من نیز از طریق وراثت تحت تاثیر خصوصیات من است. مثال دیگر اینکه چون بچه ای دیگر دستشویی اش را می گوید، بچه من هم باید بگوید. پس گاهی اوقات به علت اینکه ما به تفاوت های فردی توجهی نمی کنیم، همان فشار را به بچه خودمان می آوریم، می خواهیم او هم در همان سن به همان قابلیت برسد؛ در صورتی که اصلا بچه من روحیه، ژنتیک و وراثتش متفاوت است. نکته دوم در خصوص استفاده از همین نکته سوم این است که برای همه کودکان نمی شود از رفتارهای مشابه استفاده کرد. خیلی چیزها شبیه هم است و قوانین معلومی دارند اما هر کودکی نیز قوانین خاص خودش را دارد. گاهی هر کودکی قلق های خودش را دارد. اصول کلی ثابت است و قلق هر بچه ای نیز با بچه دیگر متفاوت است و پدر و مادر آگاه و فهمیده با مطالعه قلق های فرزندشان را پیدا می کنند. استفاده دیگر از این نکته این است که خود این تفاوت به بچه شخصیت می دهد. دوست دارد شخص متفاوتی باشد.                                                                                                                 **سمیرا تقی پور کارشناس روانشناسی