ميگنا : پايگاه خبری روانشناسی و بهداشت روان 23 ارديبهشت 1399 ساعت 7:55 https://www.migna.ir/news/50473/شخصیت-های-ناهمگون-مجازی-انتخاب-ناگزیر -------------------------------------------------- عنوان : شخصیت‌های ناهمگون مجازی انتخاب ناگزیر -------------------------------------------------- موانعی که در دنیای واقعی سر راه نوجوان ما قرار دارند، او را ناگزیر به انتخاب فضای مجازی کرده‌اند. متن : ميگنا: «نسیم کاهیرده» در یادداشت روزنامه «جوان» نوشت: اگر شما هم جزو افرادی از جامعه هستید که فرزند نوجوان دارند؛ احیاناً تا کنون در موقعیتی قرار گرفته‌اید که در آن به واسطه مشاهده رفتاری خاص یا درخواستی تازه از سوی فرزندتان، متعجب یا برآشفته شده‌باشید یا بابت خوراک ذهنی که از فضاهای مجازی دریافت می‌کند، نگران و دلواپس شده‌باشید! این نگرانی تا حد زیادی طبیعی به‌نظر می‌رسد؛ چراکه انتشار مداوم اخبار مختلف از ناهنجاری‌های جدید جوانان در فضاهای مجازی، افکار عمومی را به شدت تحت تأثیر قرار می‌دهد. قرار گرفتن در چنین وضعیتی، طبیعتاً، ذهن والدین را به چالش‌های اساسی می‌کشاند. در بحث‌های جامعه‌شناختی، بروز چالش‌های عمیق و تضادهای فراوان بین والدین و فرزندان را با مفهوم نظری «شکاف نسلی» تبیین می‌کنند. البته در این مورد دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد: دیدگاهی که از وجود شکاف بزرگ حمایت می‌کند؛ دیدگاهی که در نقطه مقابل شکاف بزرگ را توهم دانسته و آن را ناشی از فریب افکار عمومی از سوی رسانه‌های عمومی می‌داند؛ سوم هم دیدگاهی است بین دو دیدگاه پیشین که اعتقاد به وجود گسست و تفاوت انتخابی میان نسل‌ها دارد. در ایران برخی بر این باورند که نظریه شکاف نسلی، همچون دام نظری بوده که باعث شده‌است چرخش فرهنگی خانواده‌ها دیده نشود و با برجسته شدن تمرد نسل جدید، نقش تعیین‌کننده خانواده در فرهنگ پنهان شود. اگر چه خانواده، نخستین و مهم‌ترین نهادی است که ارزش ها، بایدها و نبایدها و خوب و بد را به نسل بعد منتقل می‌کند و سازنده قانون وجدان درونی فرزند است، اما واقعیت این است که در جامعه ایرانی به ویژه در دهه‌های اخیر، خانواده از نقش خود برای تربیت نسل جدید غافل بوده‌است. علت عمده چنین غفلتی، شاید اعتماد بالای والدین به سیستم مدرسه و «آموزش و پرورش» رسمی باشد که برخلاف انتظار آنها، عملاً کارایی کافی برای برآورده کردن نیازهای انسانی و فرهنگی نسل جدید را نداشته‌است. بنابراین می‌توان گفت که در کنار ضعف و نقصان نهاد رسمی آموزش از یکسو و کم کاری و غفلت خانواده‌ها از سوی دیگر، این رشد سریع رسانه‌های دیجیتالی و شبکه‌های مجازی بوده است که نسل جدید را در زیست‌جهانی بی‌انتها، با انبوهی از اطلاعات پرتاب کرده است؛ زیست جهانی که هم باعث دوری نسل جدید از جمع‌های مدنی و نهادی واقع شده و هم اعتماد به‌نفسی کاذب نسبت به برخورداری از آگاهی و دانش را در آن‌ها ایجاد کرده است. اما واقعیت تلخ این است که آن‌ها فرصت کمی برای خودآگاهی یافتن داشته‌اند. نسل جدید تا آمدند خود را بشناسند، انیمیشن‌ها و گیم ها، طراحی شده بودند و با شتاب فراوان، زمین پاک فکر و ذهن آن‌ها را با دانه‌های مسموم، بذر افشانی کرده بودند و ذائقه آن‌ها را قبل از اینکه قدرت تشخیص و انتخاب داشته باشند به کمک تک تک صحنه‌های قصه‌ها و بازی‌های هدفمند و مخرب، شکل داده بودند. نوجوان ما به واسطه بمب باران اطلاعاتی در فضای مجازی هیچ گاه مجال نیافته است که کنشگری فعال در محیط و جامعه‌ای باشد که در آن زندگی می‌کند تا در اثنای آن این امکان را بیابد، خود واقعی، توانایی‌ها و اهداف و آرمان‌هایش را تشخیص دهد و اگر هم گاهی سر بلند کرده و به اطراف نگریسته است، چیزی جز دیوارهای بلند که مانع پر و بال گرفتنش بوده، ندیده است؛ دیوارهایی بلند که در قدم اول، خانواده و بعد مدرسه و دانشگاه ناخواسته و از روی غفلت و جهل، مقابل نوجوان کشیده‌اند. به عبارت دیگر، موانعی که در دنیای واقعی سر راه نوجوان ما قرار دارند، او را ناگزیر به انتخاب فضای مجازی کرده‌اند. ضمن اینکه در فضای مجازی، نوجوان صاحب هویتی مستقل و خودساخته است که از سوی دیگران به رسمیت شناخته شده‌است؛ نیازی که با کمال تأسف باید بگوییم از سوی خانواده یا جامعه و محیط واقعی زندگی، کمتر پاسخ داده‌شده و مغفول مانده‌است.