ميگنا : پايگاه خبری روانشناسی و بهداشت روان 23 بهمن 1391 ساعت 11:14 https://www.migna.ir/news/16490/پرسش-پاسخ-درباره-ازدواج-دروغ-گويي-رفيق-بازي-همسر -------------------------------------------------- عنوان : پرسش و پاسخ درباره ازدواج ،دروغ گويي و رفيق بازي همسر -------------------------------------------------- متن : بازنشسته ام و از مهماني هاي هر روز همسرم خسته ام مردي50ساله و بازنشسته ام. همسرم هر روز داماد و عروس و نوه ها را در خانه مان جمع وکلي بريز و بپاش مي کند. هم مخارج سنگين است و هم بعد سي سال کار که نياز به آرامش دارم از سر و صداي آن هاخسته شده ام. همسرم اصلا اين موضوع را درک نمي کند. تصميم به ترک خانه گرفته ام. راهنمايي ام کنيد. مشاور: دکتر تقي پورابراهيم – استاديار دانشگاه شهيد بهشتي: به نظر مي رسد جمع شدن و دعوت داماد و عروس و نوه ها همه روزه نباشد ولي به هر حال آنقدر زياد است که آسايش و آرامش شما به هم خورده است و شما حق داريد که ناراحت و مخالف اين برنامه باشيد. از طرف ديگر لازم است که شما، همسرتان و عروس، داماد، نوه ها، پسرها و دخترها مواقعي دور هم باشيد، اما شايد همسرتان به ناحق و بيش از حد نسبت به فرزندانش احساس دين مي کند و بي دليل فکر مي کند فرزندانش از او انتظار دارند که دعوتشان کند و يا شايد همسرتان با اين کار مي خواهد به احساس احترام و ارزشمندي برسد. به هر حال براي جلوگيري از اين افراط کاري در درجه اول بايد همسرتان متوجه شود که چه انگيزه اي براي اين کاردارد و از اين کار چه چيزهايي را به دست مي آورد. اما درباره شما بايد گفت که مسلما ترک خانه راه درستي نيست و يک جور فرار کردن از مسئله است. پيشنهادي که دارم اين است که باهمسرتان قراري درباره اين موضوع بگذاريد به اين صورت که دفعات محدود و مشخص مثلا يک يا دو روز در هفته (شايد کمتر يا بيشتر) اين مهماني ها برقرار شود. اين قرارداد را مي توان نوشت و يا در حضور افراد شاهد مطرح کرد. در صورتي که اين قرار بين شما و همسرتان برقرار شود، هم همسرتان به خواسته اش رسيده است، هم اين موضوع براي شما قابل پيش بيني خواهد بود و رنجيده نمي شويد و هم همانطور که گفتم نياز خانواده به دور هم بودن برآورده مي شود. ضمنا يک حد وسطي هم بين نظر شما و همسرتان در نظر گرفته شده است. زنم شلخته است مي خواهم ازدواج مجدد کنم مردى42ساله و کارمند هستم در سال1369 ازدواج کردم، خانم من نيز42ساله با سطح سواد ابتدايى است. خانه و وسيله نقليه و تمام امکانات رفاهي زندگى را فراهم کردم، در اين مدت شلختگي وبى توجهي وى به امور زندگي و بد دلى و تند خويي اش را تحمل کردم باتوجه به بزرگ شدن بچه ها نگران آن ها هستم. در ضمن تصميم به ازدواج مجدد دارم. مشاور: فائقه رزاقي: مشکلات زندگي مشترک از جمله مسائل بسيار مهم زندگي است که نياز است مورد توجه قرار بگيرد و حل شود. حدود 22 سال زندگي مشترک زمان مناسبي است براي اين که زوجين يکديگر را همان طور که هستند بپذيرند. در سوال تان اشاره کرده ايد که در مدت زندگي زناشويي با شلختگي همسر و بي توجهي او به امور منزل مواجه بوده ايد. به نظر مي رسد بعد از سپري شدن دو دهه از زندگي زناشويي يافتن دليل اين مشکل در همسرتان کار دشواري نباشد. آيا اين مشکل از ابتدا به همين شدت بوده است؟ يا به مرور زمان شدت پيدا کرده؟ اگر اين ويژگي از ابتدا وجود داشته است به اين نتيجه مي رسيم که نگاه همسر شما به نظم و انجام امور خانه با شما متفاوت است. اين تفاوت شماست و تفاهم به معناي پذيرش تفاوت ها و احترام گذاشتن به آن هاست. اگر همسر شما در خانواده اي زندگي کرده که نظم به همين شکلي بوده که اکنون در خانه شما است پس تقاضاي شما از او خواستن چيزي است که در خزانه رفتاري اش ندارد. بنابراين شما نياز داريد در همسرتان رفتار جديدي (نظم به شکلي که مد نظرتان است) ايجاد شود. ايجاد رفتار جديد و يادگيري مستلزم توجه و تشويق يادگيرنده است و انتقاد و عيب جويي، يادگيرنده را از فضاي يادگيري رفتار جديد دور مي کند و بيشتر در او احساس ناتواني و بي کفايتي ايجاد مي کند. اگر بي نظمي در همسرتان از ابتدا به اين شکل وجود نداشته است بايد در پي يافتن دليل اين بي نظمي باشيد. سرد بودن ارتباط عاطفي زن و مرد، نبود فضاي دلگرمي و پذيرش مي تواند باعث دلسردي همسر و نپرداختن او به امور منزل شود. در واقع او خشم و ناکامي را که در ارتباط عاطفي با شما تجربه مي کند به صورت بي توجهي به امور منزل نشان مي دهد. حال هر چقدر در غني کردن ارتباط عاطفي تان تلاش کنيد دلگرمي همسرتان به انجام منظم امور منزل بيشتر خواهد شد. بهبود ارتباط عاطفي شما و همسرتان تاثير بسيار مثبتي بر فرزندانتان خواهد داشت و آن ها را از آسيب هايي که نگران آن هستيد مصون خواهد داشت. دستيابي به آن چه در ارتباط با ديگران دلخواه ماست به واسطه پذيرش فرد مقابل و تشويق و دلگرمي او به تغيير حاصل مي شود. انتقاد، عيب جويي، مقايسه و سرزنش کردن، اشتباهات رفتاري شايعي است که متاسفانه زندگي هاي زناشويي را به شکست مي کشاند. براي آشنايي بيشتر با الگوهاي رفتاري مخرب و تغيير آن ها مطالعه کتاب "ازدواج بدون شکست" نوشته "ويليام گلاسر" ترجمه هدي برازنده به شما توصيه مي شود. در سوال تان به ازدواج مجدد اشاره کرده ايد. از ازدواج مجدد چه هدفي داريد؟ بديهي است تشکيل زندگي جديد نه تنها مشکلات زندگي زناشويي فعلي شما را برطرف نمي کند بلکه مشکلات را شديدتر مي کند. وقتي رابطه اي دچار اشکال مي شود طرفين رابطه در ايجاد اشکال و حل آن سهيم و مسئول هستند. اگر شما سهم خود را در ايجاد مشکلات با همسر کنوني تان ناديده بگيريد و خدانکرده در پي اصلاح نباشيد همين مشکلات به شکلي ديگر در زندگي زناشويي بعدي تان هم تکرار خواهد شد. با رفيق بازي شوهرم چه کنم؟ زني هستم۳۰ساله ۱۰سال است ازدواج کرده ام همسرم سه بار ورشکست شده است والان با خودروي شخصي اش کار مي کند، زياد با دوست و رفيق در ارتباط است و با همه کساني که ارتباط دارد، دوست مي شود. نگرانم. نمي دانم ادامه دهم يا جداشوم فقط مي گويد دوستم دارد و هر کاري مي کند به خاطر من و بهتر شدن زندگي مان است. مشاور: رضا زيبايي: شايد يکي از مهم ترين مهارت هايي که يک مرد بايد در طول زندگي آن را کسب کند، مهارت هاي شغلي باشد و يکي از دغدغه هاي هميشگي مردان مديريت کسب وکار و فراز و نشيب هاي ميزان درآمد و هزينه کرد است. البته زنان شاغل سرپرست خانوار نيز چنين دغدغه هايي دارند. تحقيقات نشان داده که تغيير شغل يکي از پراسترس ترين اتفاقات در زندگي مردان است که به طور طبيعي اثر مستقيم بر ديگر جوانب زندگي آن ها نيز مي گذارد روي صحبتم با خانم هاي محترم است به خصوص جوان ترها. يکي از دلايل اصلي بد خلقي و عصبانيت و زود رنجي آقايان شاغل ريشه در بي مهارتي شغلي و دغدغه هايي دارد که از آن ياد شد. بنابراين مراقب باشيد برچسب شخصي به آن نزنيد و همسرتان را به خاطر موضوعي کاملا بي ربط آشفته نکنيد، اما وظيفه آقايان چيست؟ در دنياي امروز براي انجام هر کاري پيشاپيش طرح و برنامه اي نياز است. مهارت رانندگي يک خودرو نياز به ساعت ها آموزش و تجربه دارد. پختن يک غذاي خوشمزه نيز نياز به آموزش وتجربه دارد و... کاملا مشهود است که اصلي ترين مشکل شما زوج محترم وضعيت شغلي همسرتان و به تبع آن بگو و مگو هاي درآمد وهزينه است و نه اينکه جدا شويد يا نه. معمولا بعيد است زني پس از 10 سال زندگي مشترک و احتمالا وجود فرزند به خاطر تعويض شغل و مسائلي که طرح کرديد جدا شود مگر اين که موضوعات جدي تري در ميان باشد مثل اعتياد، خيانت مرد، بي توجهي کامل عاطفي و مالي مرد و مسائلي از اين قبيل. اين که همسر شما سه بار تلاش کرده و شکست خورده و اکنون نيز کار مي کند تا به هر ترتيبي مخارج زندگي را تامين کند نشانه ميل به زندگي و تلاش ايشان است ولي اينکه به چه دلائلي موفق نبوده امر ديگري است که نياز به مشاوره شغلي و ايده خوب قبل از عمل دارد و مهارت هايي مثل مديريت مالي شغل و نه خداي نکرده متهم کردن ايشان به بي لياقتي و بي توجهي. موضوع ديگري که طرح فرموديد ميل به ماجراجويي و تفريح و در اصطلاح رفيق بازي ايشان است که معمولا در بين مردان شايع تر از خانم هاست. اين که همسرتان در اين کار افراط مي کند يا خير نياز به بررسي و اظهار نظر يک مشاور دارد. تجربه نشان داده است افزايش سن و درگيري هاي شغلي و خانوادگي و فرزند، غرق شدن در زندگي توأم با گرمي و اشتياق اين گونه مردان را از افراط وتفريط هاي مد نظر دور مي سازد. تلاش شما بر اين باشد تا فضايي گرم و دلپذير براي خود و او فراهم کنيد تا عطش وي مهار شود و به همه اعضاي خانواده خوش بگذرد تا اين که بخواهيد با کنترل و محدود سازي عطش وي را مهار کنيد که راه به جايي نخواهد برد و حتي موضوع تشديد نيز خواهد شد. همسرم دروغ مي گويد و پنهان کاري مي کند مردي هستم ٣٥ساله با تحصيلات ديپلم. ١١سال است که ازدواج کرده ام ولي همسرم مدام به من دروغ مي گويد و هميشه کارهايش را ازمن پنهان مي کند. لطفا راهنمايي ام کنيد. مشاور: جواد بهروزي فر : دروغ گويي و پنهان کاري مي تواند ريشه هاي متعدد و دلايل متفاوتي داشته باشد . گاهي افراد براي اين که خود را مطابق ميل اطرافيان نشان دهند دروغ مي گويند. اين گونه افراد معمولاً کمتر مورد پذيرش ديگران قرار مي گيرند و گاه ناخودآگاه براي دريافت اين پذيرش و تاييد در رفتارها و انتخاب هاي خود دست به تحريف واقعيت مي زنند . دليل ديگري که مي تواند به دروغ گويي در افراد منجر شود ترس از تنبيه و اجتناب از آن است. به عبارت ديگر وقتي فرد درست يا اشتباه پيامد رفتار خود را تنبيه پيش بيني مي کند ممکن است براي دوري از آن به دروغ گفتن و پنهان کردن پناه ببرد. هر چند در برخي موارد اين پيش بيني برگرفته از تفسير اشتباه موقعيت است اما اگر فرد در دوران کودکي براي اشتباهات خود سرزنش و تنبيه شده باشد احتمال دارد نسبت به اين رفتار اجتنابي شرطي شده باشد و آن را راه نجات خود از مخمصه بداند. دروغ گويي مي تواند از علائم برخي اختلالات روانشناختي نيز باشد. در برخي از انواع اختلالات شخصيت که فرد در آن احساس خودکم بيني عميقي را تجربه مي کند و يا اين که زيان و ضرر وارد شده به اطرافيان را براي رسيدن به نفع شخصي اش در نظر نمي گيرد دروغ گويي زياد ديده مي شود. نکته ديگري که حائز اهميت است اين که معمولاً در خانواده هايي که بسته است و اعضاي خانواده براي بيان احساسات و نظرات خود چندان آزاد نيستند و يا اين که پيش داوري، قضاوت و سرزنش در فضاي ارتباطي ميان اعضا جريان دارد، گرايش به پنهان کاري و دروغ گويي افزايش مي يابد. به طور کلي براي رفع اين مشکل در يک رابطه زناشويي ابتدا بايد ديد همسر ما به چه دليل در ارتباط با ما اين راه را انتخاب مي کند؟! آيا اين رفتار در موقعيت هاي ديگر و يا در ارتباط با افراد ديگر هم اتفاق مي افتد؟ آيا اين رفتار از ابتداي آشنايي همسران بوده يا مدتي بعد شکل گرفته است؟ در هر صورت مي توان گفت دروغگويي به هر دليلي به سلامت رواني و به تبع آن اجتماعي فرد آسيب مي زند و ادامه پيدا کردن اين رفتار موجب ضعيف تر شدن و پايين تر آمدن اعتماد به نفس وي مي شود. از آن جا که مهم ترين دليل دروغ گويي احساس ناامني و پذيرفته نشدن از سوي اطرافيان است، با ايجاد يک فضاي امن به دور از سرزنش و توبيخ در رابطه مان مي توانيم به تدريج اين مشکل را برطرف کنيم. ضمن اين که درباره پيامدهاي پنهان کاري و دروغ گويي مانند از بين رفتن اعتماد ميان طرفين و به وجود آمدن فاصله عاطفي و کاهش علاقه با همسرمان نيز صحبت کنيم. در مواردي هم که تلاش هاي ما نتيجه اي در بر نداشت استفاده از کمک هاي يک مشاور و يادگيري مهارت هاي ارتباطي گزينه مناسبي است.