جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - 19 Apr 2024
تاریخ انتشار :
چهارشنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۱ / ۰۷:۵۰
کد مطلب: 13742
۰

سايه سياه طلاق هر روز گسترده‌تر مي‌شود

اواسط مردادماه گذشته بود که دبير کميته سلامت شوراي شهر تهران اعلام کرد ايران رتبه چهارم طلاق در جهان را دارد و تهران رتبه نخست و پس از آن استان خراسان رضوي رتبه دوم طلاق را در کشور دارد.

به گفته وي و به گزارش ايلنا روزانه دو هزار نفر به مراکز قضايي خانواده مراجعه مي کنند که منجربه تشکيل ۵۰۰ پرونده قضايي با موضوع طلاق مي شود و ۸۵ درصد از پرونده هاي شکايت در مجتمع هاي قضايي و خانواده به طلاق اختصاص داده مي شود که ۳۰ درصد از اين طلاق ها در سال اول زندگي و ۵۰ درصد بعد از گذشت ۵ سال از شروع زندگي مشترک رخ مي دهد.


آشنا نبودن با مسئوليت ها
دکتر «عليزاده» محقق و پژوهشگر جامعه شناسي درباره طلاق در جامعه کنوني چنين مي گويد: ميزان آمار طلاق با توجه به شرايط جغرافيايي کشور متفاوت است مثلاً استان يزد کمترين تعداد طلاق را در کشور داشته اما تهران بيشترين آمار را در اين خصوص به خود اختصاص داده است.

وي اظهار مي دارد: هر چند مشکلات مالي يکي از علل عمده طلاق در شهرهاي بزرگ است ولي اغلب طلاق هايي که در شهر تهران رخ مي دهد جنبه اقتصادي ندارد و حاکي از اين است که مشکلات اقتصادي دليل وقوع طلاق نيست.

دکتر عليزاده به موردي اشاره مي کند و مي گويد: سال گذشته يکي از تالارهاي جشن ازدواج که در منطقه مرفه نشين شهر تهران است تصميم مي گيرد زوج هايي که در آنجا ازدواج خود را جشن گرفتند دعوت کند و به اصطلاح يک گردهمايي داشته باشد ولي طي تماسي که با آن ها داشته‌اند متوجه شده اند فقط ۲۰ درصد از زوج هايي که در آنجا مراسم خود را برگزار کرده بودند با هم زندگي مي کنند و ۸۰ درصد از هم جدا شده اند که اين آمار فقط در يک سال اول زندگي آن ها به وقوع پيوسته است. لذا چنين اتفاقي نشانگر آن است که شاخص ها و مولفه هاي ديگري به غير از مسائل اقتصادي مي تواند در وقوع طلاق موثر باشد.

اين جامعه شناس متذکر مي شود: نبود مهارت هاي زندگي عامل اصلي طلاق در بين اين گروه از زوجين است و چون در رفاه هستند و به آساني به نيازهاي خود دست مي يابند و کمتر درگير مسائل و مشکلات اقتصادي و اجتماعي هستند نتوانستند مهارت هاي زندگي را کسب کنند لذا چون در زمان تجرد هيچ مسئوليتي نداشتند وقتي که ازدواج مي کنند با کوچکترين مشکل به فکر طلاق و جدايي مي افتند و به جاي اين که مسئله را حل کنند صورت مسئله را به طور کامل پاک مي کنند.

دکتر عليزاده يادآور مي شود: در شهر تهران از هر ۴ ازدواج که به ثبت مي رسد متأسفانه يکي به طلاق منجر مي شود و اين مسئله نشان مي دهد که افرادي که در شهرهاي بزرگ زندگي مي کنند با آن که از وضعيت اقتصادي بهتري نسبت به روستا و شهرهاي کوچکتر برخوردارند اما سازش کمتري نسبت به يکديگر دارند.

«اسفناني» سخنگوي کميسيون قضايي مجلس هم بخشي از افزايش ميزان طلاق در جامعه کنوني را به دليل عدم آشنايي زوجين با حقوق و تکاليفشان بيان مي کند و مي گويد: برخي از دختران و پسران جواني که اقدام به ازدواج مي کنند ديدگاهشان نسبت به ازدواج و زندگي مشترک منطقي، واقعي، علمي و حقوقي نيست.

وي اظهار مي دارد: متأسفانه برخي از زوجين با ديد انجام وظيفه به اعمال يکديگر نگاه مي کنند و همين موضوع موجب ايجاد تقابل و مشکلات فراوان بين آن ها مي شود.

بايد گفت اگر در کنار حقي که هر يک از زوجين براي خود قائل هستند يک تکليف هم براي خود در نظر بگيرند ديگر اختلافات شديدي بين آن ها بروز نمي کند که عاقبت به طلاق منجر شود.

وي اظهار مي دارد: آمار فعلي طلاق تهديدي براي زندگي امروز است، هر روز تعدادي خانواده از لحاظ معنوي نابود مي‌شوند و متأسفانه مسئولان هيچ اقدام عملي در اين رابطه انجام نمي دهند.


مشکلات اقتصادي
فشارهاي اقتصادي و هزينه هاي سنگين زندگي امروزي آمار طلاق را افزايش داده است به طوري که «سازگار» کارشناس مسائل خانواده  و مدرس دانشگاه نيز آن را از دلايل مهم بروز طلاق در بين زوجين جوان مي داند و مي گويد: فشارهاي اقتصادي و هزينه هاي سنگين زندگي، آمار طلاق را افزايش داده است به طوري که شايد اگر زن و شوهر هر دو کار کنند و درآمدي داشته باشند، شايد براي هزينه هاي معمولي يک زندگي درآمد آن ها کافي باشد.

اما زماني که هزينه هاي غيرقابل انتظاري نظير بيماري و ... به هزينه هاي عادي زندگي اضافه مي شود آن وقت است که در مدت زمان کمي هر دو طرف انگيزه خود را براي زندگي از دست مي دهند و در واقع به جايي مي رسند که مي گويند ديگر با هم تفاهم نداريم.

وي مي افزايد: در حالي که وقتي با آن ها صحبت مي شود مي بيني که آن ها هنوز يکديگر را دوست دارند و مشکلات مالي و اقتصادي بين آن ها فاصله انداخته است.

دکتر عليزاده محقق و پژوهشگر مسائل اجتماعي هم بيکاري و مشکلات اقتصادي را عامل ديگر طلاق مي داند و مي گويد: برخي از افراد که شغل درستي ندارند و درآمدي که بتواند حداقل معيشت آن ها را تامين کند، اقدام به ازدواج مي کنند و اغلب اين افراد از طبقه پايين جامعه هستند از اين رو مشکلاتشان در زندگي دوچندان مي شود.

وي تاکيد مي کند: در فرهنگ ما ايرانيان چشم انداز زيبايي از ازدواج براي دختر و پسر ترسيم شده است و آن ها تصور مي کنند که از طريق ازدواج مي توانند به آرزوهاي دست نيافته خود برسند و تصور اين است که ازدواج امري است که به ناکامي ها و ناروايي ها  در زندگي پايان مي دهد و از اين طريق به سعادت مي رسند. ولي چون چنين تصوري در جامعه حاکم است همه جوانب ازدواج دربين برخي خانواده ها در نظر گرفته نمي شود و ده ها مشکل ديگر که ناشي از مشکلات اقتصادي و فرهنگي است در زندگي زوجين به وجود مي آيد.

اسفناني سخنگوي کميسيون حقوقي و قضايي مجلس نيز که بيکاري و درآمد ناکافي را از علل طلاق بيان مي کند در گفت  وگو با خانه ملت مي گويد: بيکاري و درآمد ناکافي از علل افزايش ميزان طلاق در بين زوجين جوان است و درسال هاي اخير عمر متوسط زندگي مشترک برخي از زوجين به کمتر از ۶ ماه رسيده و اين موضوع يک هشدار جدي براي مسئولان است که بايد علل آن به درستي بررسي و کارشناسي شود.


مسائل فرهنگي و...
علاوه بر مشکلات اقتصادي، علل ديگري نظير مسائل فرهنگي، اعتياد، ناتواني جنسي و... مي تواند زمينه ساز طلاق باشد به طوري که دکتر عليزاده کارشناس مسائل اجتماعي و مدرس دانشگاه مي گويد: عامل فرهنگي از ديگر علل طلاق است که شايد کمتر به آن توجه مي شود. پسر و دختري که تصميم به ازدواج مي گيرند قطعاً از دو خانواده و با دو نوع فرهنگ و تربيت متفاوت هستند از اين رو تفاوت هاي فاحش فرهنگي بين آن ها وجود دارد.

وي مي افزايد: خانواده ها قبل از اين که مناسبات فرهنگي خود را بشناسند و دريابند تا چه حد از نظر آداب و رسوم و حتي اعتقادات به هم نزديک هستند اقدام به محرميت دو جوان مي کنند و چون رفت و آمدها کم است، شناخت کامل از هم پيدا نمي کنند. از اين رو اگر با هم تضاد فرهنگي و اعتقادي داشته باشند قطعاً مشکلات بين آن ها به وجود مي آيد که حتي اين موضوع بين زوجين تحصيل کرده ما هم صدق مي کند.

وي مي افزايد: اعتياد يکي ديگر از عوامل طلاق است که اغلب بعد از ازدواج، خانواده ها و زوجين از آن اطلاع مي يابند.

دکتر عليزاده به ناتواني جنسي هم اشاره مي کند و يادآور مي شود: ناتواني جنسي يکي ديگر از علل طلاق است که خيلي در بين خانواده ها و جامعه ملموس نيست و حتي برخي از خانواده ها به جاي اين که ابتدا فرزند خود را درمان کنند او راتشويق به ازدواج مي کنند.

از سوي ديگر«شهابي» کارشناس علوم رفتاري اولين علت طلاق در بين زوجين را نداشتن شناخت مناسب از يکديگر مي داند و مي گويد: نداشتن شناخت مناسب زوج ها نسبت به يکديگر پيش از ازدواج است لذا بايد گفت در اغلب ازدواج هايي که شکل مي گيرد خانواده و خود فرد نسبت به خصوصيات و ويژگي هاي شخصيتي و رفتاري شريک آينده زندگي شان آگاهي ندارند و طبيعي است که چون شناختي از روحيه و رفتار يکديگر ندارند اختلافات زود بين آن ها بروز مي کند و هر دو درصددند که طرف مقابل را به دلخواه خود تربيت کنند. اين مدرس دانشگاه يادآور مي شود: زوج هاي جوان بايد بدانند که بعد از ازدواج هيچ تغييري در رفتار افراد به وجود نمي آيد، بلکه اصرار در تغيير باعث مقاومت طرف مقابل، لج و لجبازي، دعوا و قهر و در نهايت طلاق مي شود.

اسفناني سخنگوي کميسيون حقوقي مجلس نيز به ديگر علل افزايش ميزان طلاق در جامعه اشاره مي کند و يادآور مي شود: از ديگر عوامل افزايش طلاق وجود برخي ناهنجاري هاي اجتماعي مانند در دسترس بودن انواع مواد مخدر و ترويج لاابالي گري توسط رسانه هاي خارجي است که موجب آسيب زدن به ساختارهاي مستحکم خانواده و بي دوام شدن زندگي مشترک مي شود.


طلاق عاطفي
طلاق عاطفي مرحله پيش از طلاق رسمي است که با ظهورش ادامه زندگي مشترک مورد تهديد قرار مي گيرد، حال اين سوال مطرح مي شود که اين پديده چگونه بروز مي کند؟

«فرهودي» روانشناس، از طلاق عاطفي چنين تعريفي دارد و مي گويد: وقتي بين زن و شوهر، صميميت رنگ مي بازد، عشق و علاقه ديگر جايي ندارد و حتي تنفر بين آن ها شکل مي گيرد، رابطه جنسي اهميت خود را از دست مي دهد، تعهد ديگر معنا ندارد و همچنين نگراني، مراقبت و توجه در رابطه با طرف مقابل وجود ندارد و در واقع مسير زندگي زن و شوهر مخالف يکديگر مي شود. اين جاست که آن خانواده با طلاق عاطفي مواجه مي شود.

وي اعتقاد دارد: چنين زن و شوهرهايي از بودن در کنار هم لذت نمي برند و منتظر فرصتي هستند تا حتي براي چند لحظه از هم دور باشند و يکي از دو طرف به عللي مانند حضور فرزندان، نياز مالي، ترس از تنهايي يا براي حفظ آبرو در جهت طلاق قانوني اقدام نمي کنند.

اين روانشناس يادآور مي شود: تحقيقات نشان مي دهد که بيشترين ميزان طلاق عاطفي و طلاق واقعي بين ۳ تا ۴ سال اول ازدواج رخ مي دهد.

فرهودي از ديگر دلايل بروز طلاق عاطفي را تفاوت هاي شخصيتي، وجود اختلال شخصيت در يکي از طرفين، نبود مهارت هاي عشق ورزيدن در حداقل يکي از دو نفر، فقر و فشار اقتصادي، ازدواج بدون آگاهي و شناخت خصوصاً در سنين پايين و نبود انطباق جنسي ياد کرد.

«سازگار» کارشناس امور خانواده نيز به علل ديگري که طلاق عاطفي را در بين زوجين به وجود مي آورد اشاره مي کند، ناهماهنگي بين زوجين در هنگام ازدواج از جمله مهم ترين دلايل بروز طلاق عاطفي در خانواده است و اين موضوع گاهي در هنگام ازدواج مدنظر واقع نمي شود و برخي از ازدواج ها بدون داشتن هماهنگي هاي لازم و از روي شرايط ظاهري انجام مي شود.

وي يادآور مي شود: نبود تناسب سني، طبقه اجتماعي، ميزان تحصيلات و حتي بهره هوشي باعث ايجاد خلاءهاي رواني در فرد شده و بروز ناهنجاري در زندگي زناشويي را به دنبال دارد. از وي سوال مي کنيم چرا بيشتر طلاق ها اعم از قانوني و عاطفي درسنين پايين رخ مي دهد، اين کارشناس مسائل خانواده در پاسخ مي گويد: افرادي که قبل از رسيدن به سن بلوغ ازدواج مي کنند چون به دوره ثبات لازم در شخصيت فردي و اجتماعي خود نرسيده اند در زندگي زناشويي دچار مشکل مي شوند در حالي که فردي که مي خواهد ازدواج کند علاوه بر بلوغ جسماني و فيزيولوژيکي بايد به بلوغ عاطفي، رواني، اجتماعي، عقلاني، اقتصادي و... برسد.

در اين بين دکتر عليزاده محقق و پژوهشگر مسائل اجتماعي تاکيد مي کند: زوجيني که داراي فرزند هستند وقتي دچار مشکلات مي شوند گرفتار طلاق عاطفي شده و فقط به خاطر رضايت فرزندان با هم زندگي مي کنند.

وي مي افزايد: وقتي در خانواده اي طلاق عاطفي ظهور کند ديگر به آن واژه «خانواده» اطلاق نمي شود بلکه بايد بگوييم «خانوار» زيرا ديگر هيچ ارتباط عاطفي و حتي روابط جنسي بين زوجين وجود ندارد و فقط وابستگي اقتصادي بين آن هاست.

دکتر عليزاده مي گويد: برخي زوجين نمي توانند براي زمان طولاني مدت اين وضعيت را تحمل کنند از اين رو يا به طلاق رو مي آورند و يا دچار بيماري هاي جسمي و رواني مي شوند و در بين آن ها هم مي توان انحرافات اخلاقي را شاهد بود.

نکته تاسف بار اين که همه اين ناهنجاري ها و مشکلات ساختاري اجتماعي در حالي به مرحله بحراني رسيده است که ظاهراً دولت هنوز نتوانسته است هيچ برنامه راهبردي و موثري در خصوص کاهش آن اجرا کند.

چکيده گزارش
آمار طلاق در کشور نگران کننده است، به عنوان مثال آمار گواه اين است که تهران رتبه نخست طلاق را در کشور دارد و از هر ۴ ازدواج که به ثبت مي رسد در همان سال اول زندگي يکي از آن ها منجربه طلاق مي شود. کارشناسان مسائل اجتماعي معتقدند که طلاق در شهرهاي بزرگ نيز بيشتر از شهرهاي کوچک و روستاهاست و آن را ناشي از نبود مهارت هاي زندگي در بين جوانان و مسئوليت پذير نبودن آن ها بيان مي کنند اما در کنار آن مسائل و مشکلات اقتصادي و تأمين هزينه هاي سنگين زندگي توانسته بر آمار طلاق بيفزايد. مسائل فرهنگي از ديگر علل طلاق عنوان مي شود زيرا اغلب خانواده ها و جوانان از هم شناخت کامل ندارند و تفاوت فاحش فرهنگي بين آن ها وجود دارد که همين امر مي تواند زمينه ساز طلاق باشد. اعتياد و ناتواني جنسي از ديگر عللي است که نمي توان در افزايش ميزان طلاق ناديده گرفت. طلاق عاطفي هم که در سال هاي اخير آمارش افزايش يافته باعث از هم پاشيدگي کانون خانواده ها شده و صميميت و روابط عاطفي را بين زن و شوهرها به نقطه صفر رسانده است و اغلب زوجيني که درگير طلاق عاطفي شده اند فقط به خاطر فرزندان زندگي در زير يک سقف را بدون هيچ عشق و روابط دوستي و عاطفي ادامه مي دهند.     خراسان/شماره انتشار 18210

نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

پنج اقدامی که والدین باید در مواجهه با کودکان کابوس زده انجام دهند!
«آلیس در سرزمین عجایب»؛ اختلال روانی عجیب
سندروم مسأله با پدر / آسیب‌های بی‌مهری پدران به دختران
روانشناسی که دنیای سرمایه گذاری را ۱۸۰ درجه تغییر داد
چرا گاهی نمی‌توان بخشید و فراموش کرد؟!
مغز چطور خاطرات ماندگار می‌سازد؟
روانشناسی جمع‌آوری اشیا و یا کلکسیونر شدن
دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
چگونه با ذهن آگاهی حواس کودکان مان را جمع کنیم؟
تقاضا برای سلب اختیار تشخیص اختلال اسکیزوفرنی توسط روانشناسان بالینی!
چرا نباید برای جلب محبت یا عشق التماس کنیم؟
ویژگی‌های یک اردو مطالعاتی خوب چیست؟
بادها می وزند، عده ای در مقابل آن دیوار می سازند و تعدادی آسیاب به پا می کنند