جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - 19 Apr 2024
تاریخ انتشار :
چهارشنبه ۸ خرداد ۱۳۹۲ / ۰۹:۵۴
کد مطلب: 17764
۰
۱

زندگي زير برچسب فرزند طلاق

شنيدن واژه تلخ طلاق هنوز هم براي بسياري از خانواده ها به ويژه خانواده هاي سنتي، سنگين و دردآور است. اگرچه پيامدهاي طلاق آن قدر گسترده است که دامان بسياري از اطرافيان را مي گيرد، اما بيشترين تبعات آن روح و روان فرزندان طلاق را نشانه مي گيرد. در شماره گذشته از پيامدها و آثار فردي طلاق برايتان نوشتيم و ديدگاه هاي دکتر علي بني اسدي روان شناس، استاد دانشگاه و مشاور خانواده را بيان کرديم. در اين شماره به شناسايي آثار طلاق در بعد خانوادگي و به ويژه مسائل فرزندان مي پردازيم:
ارتکاب جرم و بزهکاري
بني اسدي آثار خانوادگي طلاق را از بحث درباره فرزندان آغاز کرد و گفت: طلاق واژه اي است که ذهن بسياري از کودکان و نوجوانان را به خود مشغول مي کند. آنان خود را نخستين قربانيان اين عفريت عصيانگر مي دانند. به بيان ديگر طلاق آثار مخرب معنوي و مادي زيانباري در پي داردکه بارزترين نتيجه آن از نظر کمي و کيفي بر روي کودکان است. بي گمان بعضي از بزهکاران جوان در خانواده هايي پرورش يافته اند که دچار تعارض و کشمکش هاي خانوادگي و اختلالات رواني و عاطفي هستند.
وجود تنش هاي رواني و اختلالات عاطفي در خانواده، مي تواند کودک را وادار به فرار از خانه کند تا با گروه بزهکاران همکاري و تشريک مساعي کند. اين استاد دانشگاه ادامه داد: آمارها مؤيد اين نکته است که بيشتر جرم و بزهکاري هاي کودکان و نوجوانان ريشه در مسائل و مشکلات خانوادگي، طلاق و از هم پاشيدگي کانون گرم خانواده دارد. ميزان جرايم و خودکشي در فرزندان طلاق به نحوي بارز افزايش مي يابد. اين اطفال خيلي بيشتر از ديگر همسالان خود مورد سوء استفاده جنسي قرار مي گيرند و بي بندوباري و اعتياد نيز در ميان آنان شيوع بيشتري دارد. تحقيقات انجام شده درباره علل بزهکاري کودکان نشان مي دهد که کودکان طلاق از امنيت رواني و عاطفي برخوردار نيستند و وجود جانشين مادر يا پدر در محيط خانواده به ناسازگاري، انحراف و فرار کودک از محيط خانواده منجر مي شود.
طلاق، افسرده مي کند
مشاور خانواده سپس به مسائل و مشکلات رواني فرزندان طلاق اشاره و بيان کرد: طلاق علاوه بر ناراحتي هاي رواني و گرفتاري هاي زندگي، فرزنداني را بر جا مي گذارد که به علت پرورش در شرايط نامساعد از نظر رواني و جسماني وضعيت طبيعي ندارند. طلاق موجب افسردگي نوجوانان مي شود، به نحوي که کمتر از زندگي لذت مي برند، بي اشتهايي بر آنان چيره مي شود و خسته به نظر مي رسند. همچنين روحيه وسواس و اضطراب، پرخاشگري و عصيان، بي قراري، حسادت، سوء ظن و سماجت از ديگر حالاتي است که در بچه هاي طلاق ديده مي شود.
اضطراب و وابستگي در انتظار فرزندان طلاق وي درباره اضطراب کودکان گفت: البته سن کودک در زمان طلاق، در واکنش او نسبت به اين رويداد مهم است. تجربه طلاق براي تمام اعضاي خانواده اضطراب زاست و رفتار کودکان بعد از طلاق، نشان دهنده اين اضطراب است. پس از جدايي، بلافاصله ميزان اختلالات عاطفي و رفتاري در کودکان بالا مي رود. کودکان تا ٤ سالگي، درکي از طلاق ندارند و به طور کلي نمي فهمندکه چه اتفاقي افتاده است، اما چون طلاق در نهايت به فقدان يکي از والدين منجر مي شود، بر وابستگي کودک تأثير مي گذارد و اثرش در رفتارهاي کودکان نمايان مي شود، کودکان 6- ٤ ساله مفهوم طلاق را تا اندازه اي درک مي کنند و در صورت بروز طلاق، خودشان را مسبب آن مي پندارند.
کودک پس از ٦ سالگي، به خوبي مفهوم طلاق را مي فهمد. واکنش فوري بيشتر کودکان در هر سني درباره خبر جدايي والدين، اضطراب و پريشاني است، به طوري که برخي از آن ها هيجاني مي شوند يا رفتار واپس گرايي نشان مي دهند .
طلاق والدين بر ويژگي هايي چون اضطراب، گوشه نشيني، پرخاشگري، بهانه جويي، انتقام جويي، بي رحمي، غمگين بودن، زود رنجي، نزاع و درگيري، بدخوابي، بي اشتهايي، بيزاري از زندگي، شک و دودلي و احساس بيماري در کودکان اثر فزاينده دارد.
اغلب بررسي ها نشان مي دهد که فرزندان طلاق به مشکلات جسمي، عاطفي، تحصيلي (افت تحصيلي، فرار از مدرسه، ترک تحصيل) دچار مي شوند و اين مشکلات بر رشد شخصيت و سازگاري آنان آثار نامطلوبي بر جا مي گذارد و احتمال ابتلاي آنان را به اختلالات رواني افزايش مي دهد. طلاق والدين نه تنها برقراري روابط عاطفي را براي کودکان دشوار مي کند، بلکه روابط گذشته آن ها را نيز با والدينشان مخدوش مي کند.
آسيب پذيري دختران بيشتر است يا پسران؟
بني اسدي با اشاره به نتايج پژوهش ها درباره آثار طلاق بر دختران و پسران ادامه داد: پژوهش ها نشان مي دهد آسيب پذيري پسرها در مقابل طلاق به مراتب بيشتر از دختران است، معمولاً دو سال طول مي کشد تا دختران با شرايط جديد سازش پيدا کنند، ولي پسرها براي سازگاري زمان بيشتري لازم دارند. گاهي کودکان پريشاني خود را با گريه به بزرگ ترها نشان مي دهند، البته پسران اين ناراحتي را به صورت افت تحصيلي، پرخاشگري و عصيان و دختران با انزوا و غمگين بودن نشان مي دهند. والدين روي بچه هاي همجنس خود کنترل بيشتري اعمال مي کنند، به همين دليل مادران بيش از پدران به دختران سخت مي گيرند و پدران بيش از مادران با پسران جدي هستند. از طرفي پسران و دختران به يک اندازه به توجه والدين خود نيازمند هستند . اما والدين پس از جدايي، نسبت به دختران محبت بيشتري دارند؛ لذا عکس العمل پسران شديدتر و سازگاري آن ها کندتر از دختران است.

وقتي فقط پاي يک فرزند در ميان است
کساني که با داشتن تنها يک فرزند از همسر خود جدا مي شوند نيز با مسائلي دست به گريبانند. بني اسدي در اين باره گفت: در زندگي پس از جدايي والدين که کودک تک والدي و مادر سرپرست وي است، به دليل فقدان پدر، مسائل روحي و رواني بسياري براي دختران ايجاد مي شودکه از جمله آن ها بدبيني به جنس مرد و بي خبر ماندن از روحيات و ساختار وجودي مردان است که گاه آسيب هاي آن در ازدواج چنين دختراني آشکار مي شود.
همچنين احساس بي پناهي و ضعف شخصيت در اين دختران بروز مي کند. در صورت فقدان مادر نيز آسيب هاي عاطفي و شخصيتي و اختلال در رشد ذهني، اجتماعي و اخلاقي فرزند پديد مي آيد. يک پدر هر چقدر هم که تلاش کند تا نقش مادر را با موفقيت بازي کند، نخواهد توانست نياز کودکان به عواطف مادرانه را ارضا کند.
در اين وضعيت به فرزندان نوجوان چه مي گذرد؟ پاسخ اين متخصص به اين سؤال چنين بود: آسيب طلاق بر نوجوانان کمتر از آسيب اين واقعه بر کودکان نيست، فقط اين دو آسيب، کيفيت متفاوتي دارند.
يکي از مسائلي که هميشه در رابطه با طلاق مدنظر قرار مي گيرد، سطوح رشدي است. مطالعات نشان مي دهد که واکنش هاي مربوط به طلاق متناسب با سن صورت مي گيرد. نتايج تحقيقات نشان مي دهد که نوجوانان تا حدي بهتر از کودکان با شرايط پس از طلاق سازگار مي شوند.
مشکلات تربيتي
بني اسدي با توجه به مسئله سرپرستي فرزندان و تک والد بودن آن ها اظهار داشت: بهتر است کودک با هر دو والد در ارتباط باشد؛ يعني يکي از والدين، کودک را سرپرستي کند و ديگري هم بتواند با او ديدار کند، ولي اگر والدين در رفتار و گفتار خود سعي در موجه کردن رفتارهاي خود داشته باشند و يکديگر را مقصر اصلي طلاق بدانند ناهماهنگي ميان دو الگو، دو نوع روحيه و شخصيت را به کودک خواهند آموخت که اين امر او را سردرگم مي کند.
دختران نوجوان نيازهاي ديگري دارند، براي آن ها والدين مدل هاي اساسي نقش آموزي هستند و بدون حضور آن ها رشد مناسب رفتار بزرگسالي در نوجوان مشکل خواهد بود. کاملاً بديهي و منطقي است که اگر الگويي وجود نداشته باشد، نقش آموزي دچار مشکل مي شود به ويژه که اين فقدان ناشي از يک ضد ارزش باشد. به عبارت ديگر فرزندان طلاق در همانند سازي مشکلات زيادي خواهند داشت ( پسر در همانند سازي از پدر و دختر در الگوپذيري از مادر). از سوي ديگر با فقدان حضور پدر کنترل فرزند پسر توسط مادر به دشواري انجام مي شود.
زندگي با يکي از والدين نمي تواند شخصيت کامل و متعادلي را در کودک پديد آورد. اين گونه زندگي نمي تواند همه نيازهاي کودک را برآورده سازد؛ زيرا کودک در اين نوع زندگي براي رفتارهاي خود تنها يک مربي و الگو دارد و از لحاظ محبت و سرپرستي تنها به يکي از والدين تکيه مي کند. از سوي ديگر جامعه هرگز نخواهد توانست نقش پدر و مادر را براي طفل ايفا و همه نيازهاي عاطفي و رواني و معنوي او را تأمين کند.

آينده چه مي شود؟
اين استاد دانشگاه در بخش ديگري از صحبت هاي خود به آينده فرزندان طلاق اشاره کرد و گفت: مشاهده تعارض والدين و روابط زناشويي ضعيف آنان، احتمالاً تأثير نامطلوبي بر ازدواج فرزندان مي گذارد و حتي ممکن است ازدواجشان نيز به طلاق ختم شود و درصد طلاق در اين گروه که تجربه طلاق والدين را دارند، در مقايسه با ديگران بيشتر است.
طلاق و جدايي موجب مي شود فرزندان نسبت به زندگي، دلسرد و غمگين شوند و در زندگي اجتماعي و خانوادگي ناسازگاري داشته باشند و اين به زندگي آتي آن ها لطمه مي زند.
از سوي ديگر افراد جامعه به دليل تقبيح طلاق و نگرش منفي نسبت به آن، تمايل چنداني به وصلت و انتخاب همسر از خانواده هاي طلاق گرفته و فرزندان طلاق ندارند، لذا احتمال ازدواج اين فرزندان نيز نسبتاً پايين است.
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

ناشناس
Iran, Islamic Republic of
همسرمن فرزند طلاق است پنجاه سال باهم زندگی میکنیم خیلی زندگیم رادوست دارم درطول این زندگی به هیچ عنوان ارامش نداشتم همسر من در کودکی مادرش طلاق گرفت بسختی بزرگ شد نصیحت پذیر نیست زود عصبانی میشود ارامش روحی ندارد معاشرت خوب نمیداند ووووو اما من درمقابل رفتارش سکوت میکنم نیازمادیش را تامین میکنم خلاصه اش با چنین شخصی خیلی مشکل است زنده گی کردن فقت نخواستم فرزندانم فرزند طلاق باشند باید مراقبت وگذشت داشت برای اولین بار این مطلب را گفته ونوشته ام چون خیلی بدوشم سنگینی میکند خدا مراببخشد ا
پنج اقدامی که والدین باید در مواجهه با کودکان کابوس زده انجام دهند!
«آلیس در سرزمین عجایب»؛ اختلال روانی عجیب
سندروم مسأله با پدر / آسیب‌های بی‌مهری پدران به دختران
روانشناسی که دنیای سرمایه گذاری را ۱۸۰ درجه تغییر داد
چرا گاهی نمی‌توان بخشید و فراموش کرد؟!
مغز چطور خاطرات ماندگار می‌سازد؟
روانشناسی جمع‌آوری اشیا و یا کلکسیونر شدن
دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
چگونه با ذهن آگاهی حواس کودکان مان را جمع کنیم؟
تقاضا برای سلب اختیار تشخیص اختلال اسکیزوفرنی توسط روانشناسان بالینی!
چرا نباید برای جلب محبت یا عشق التماس کنیم؟
ویژگی‌های یک اردو مطالعاتی خوب چیست؟
كاغذ سفيد را هر چقدر هم تميز و زيبا باشد كسی قاب نمی‌گيرد، برای ماندگاری در ذهن‌ها بايد حرفی برای گفتن داشت