جمعه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 26 Apr 2024
تاریخ انتشار :
جمعه ۵ ارديبهشت ۱۳۹۳ / ۱۶:۳۷
کد مطلب: 24097
۱
۲

زوج هايي که فدايي دارند!

زوج هايي که فدايي دارند!
راز موفقيت زندگي مشترک «هما» و «نقي» در مجموعه تلويزيوني پايتخت ۳

مجموعه تلويزيوني «پايتخت ۳» که نوروز امسال از شبکه اول سيما پخش شد، داستان شيرين و مردم پسندي را روايت مي کرد که از دل جامعه و خانواده ايراني بيرون آمده بود.

هرچند اين سريال مانند تمام کارهاي تلويزيوني داراي کاستي ها و نواقصي بود اما تلاش کرد خانواده اي را به تصوير بکشد که به شدت متحد هستند و در سخت ترين شرايط حتي اگر از يکديگر دلخور باشند، از حمايت يکديگر دريغ نمي کنند. خانواده اي که در تمام فراز و نشيب هاي زندگي، همواره يکديگر را دوست دارند، براي هم دلتنگ مي شوند، از شادي ديگر اعضاي خانواده خوشحال مي شوند و از ناراحتي آن ها غمگين.

 

روابط عالي يک زوج معمولي

مجله موفقيت مي نويسد:
يکي از نقاط قوت و بسيار ارزنده پايتخت، به تصويرکشيدن يک رابطه زناشويي موفق و قدرتمند است. در بسياري از فيلم هاي سينمايي و تلويزيوني که از رابطه زن و شوهر جز جنگ و جدل هاي اعصاب خردکن، خيانت و مخفي کاري هاي پي در پي، چه در مجموعه هاي طنز و چه در مجموعه هاي جدي، چيز ديگري نشان داده نمي شود، رابطه «هما» و «نقي» رابطه دلنشيني است؛ نه به سبک خاص مجموعه «خانه سبز» و «همسران» يا بسياري از فيلم هاي سينمايي؛ بلکه به شکل رابطه اي کاملا زميني، واقعي و معمولي.

اين رابطه، الگويي باورپذير براي خانواده هاي معمولي ايراني است که با وجود سختي هاي زندگي، مي خواهند عشقشان را پايدار نگه دارند. «هما» و «نقي» نه زندگي آن چناني دارند و نه امکاناتي خاص؛ نه در شهر بزرگي زندگي مي کنند و نه اقوام گردن کلفتي دارند و نه خودشان آدم هاي خاصي هستند؛ آن ها آدم هايي کاملا «معمولي» هستند که زندگي خوشي را در کنار هم ساخته اند. اما رازهاي موفقيت اين رابطه خوشايند و پايدار چيست؟

 

اساس زندگي آن ها «ماندن» است؛ نه فرار

«هما» و «نقي» براي ساختن يک زندگي ازدواج کرده اند؛ نه فقط براي باهم بودن و خوش بودن. آن ها در زندگي مشترکشان با مشکلاتي روبه رو مي شوند که هرکدام به تنهايي مي تواند کانون يک خانواده سست بنياد را از هم بپاشد؛ مثلا مشکلات شديد مالي، ادامه تحصيل هما و حتي سطح بالاتر تحصيلي او نسبت به همسرش، حضور پدري بيمار و مبتلا به فراموشي در خانواده آن ها، افسردگي نقي و کج خلقي هاي او در پي شکست در کشتي و ... مطمئنا در اين شرايط به کسي «خوش نمي گذرد» اما اين زوج، بنا را بر «ماندن» گذاشته اند و به جاي اين که موقع بروز مشکل به اين فکر کنند که «چطور خودم را خلاص کنم»، تمام هم وغمشان اين است که «چطور مي توان شرايط را بهتر کرد.»؛ يعني استفاده از سلاحي قدرتمند براي دوام ازدواج که شايد بسياري از زوج هاي اين دوره و زمانه کمتر به آن مسلح اند.

 

رابطه شان دو طرفه است

اگر «هما» براي همسرش صبوري مي کند و با بدخلقي هاي او مي سازد، نقي هم براي دانشگاه رفتن او زحمت مي کشد، زماني که «نقي» بيکار مي شود، «هما» مي کوشد تا با پيداکردن کاري، خانواده از نظر اقتصادي فلج نشود و در عوض «نقي» هم به آب و آتش مي زند تا خانه و کاشانه اي مناسب براي خانواده اش تهيه کند. اگر «هما» از هيچ چيز دريغ نمي کند، «نقي» هم براي او کم نمي گذارد. احترام آن ها دوطرفه است و عشقشان و صبرشان هم همين طور، اين رابطه، اتوباني دوطرفه است که هرگز تعادلش را از دست نمي دهد و به بيراهه کشيده نمي شود؛ در يک کلام، آ ن ها هر دو براي هم جان مي دهند.

 

شبکه خانوادگي و اجتماعي حمايتگر دارند

«هما» و «نقي» يک شبکه اجتماعي قدرتمند و دلسوز دارند که پشتوانه بزرگي براي ازدواجشان محسوب مي شود. آن ها در هنگام مواجهه با مشکلات کمرشکني که ممکن است خانواده به تنهايي نتواند از پس آن بربيايد و زندگي شان را رو به زوال ببرد، از حمايت اجتماعي استفاده مي کنند تا از اين مرحله دشوار عبور کنند؛ مثلا وقتي «هما» به خيانت همسرش مشکوک مي شود، اين خانواده است که او را حمايت مي کند تا دست به کارهاي احمقانه نزند و وقتي «نقي» با او قهر مي کند، اين خانواده است که به آشتي شان کمک مي کند و حتي وقتي خانه شان خراب مي شود، آ نها در خانه خواهر «نقي» ساکن مي شوند و ...

 

خودخواهي وجود ندارد؛ من و تو يکي هستيم

در حقيقت اين زوج با هم و در کنار هم پيش مي روند، نه در مقابل هم. اگر قرار است راهي رفته شود، باهم آن را طي مي کنند، نه به تنهايي. اگر «نقي» مي خواهد کشتي بگيرد،هما هم در کنارش مي ماند و تشويقش مي کند؛ اگر چه زياد موافق اين موضوع نيست، اگر هما مي خواهد دانشگاه برود، نقي از او حمايت مي کند؛ اگرچه زياد دلش راضي نيست. موفقيت «نقي» در مسابقات، همان موفقيت هماست.
در واقع اتحادي ميانشان وجود دارد که هيچ چيزي نمي تواند بين آن ها فاصله ايجاد کند.

 

پايبند به اخلاقيات و معنويات هستند

مهم ترين چيزي که همواره در پس زمينه زندگي اين زن و شوهر وجود داشته و دارد، رابطه آن ها با خداوند است. آن ها به نيرويي ماورايي و قدرتي برتر متصل هستند که در پيچ و خم و سختي هاي زندگي به آن ها اجازه نمي دهد کم بياورند و خودشان را گم کنند. اين معنويت، مانند ريسماني محکم و نامرئي، آن ها را به هم وصل کرده است و دل هايشان را محکم نگه مي دارد؛ علاوه بر اين، هر دو انسان هايي متعهد و پايبند به اخلاقيات هستند و اصول نانوشته اما محکمي در زندگي شان رعايت مي شود که پشتوانه اطمينان و اعتماد متقابل زن و شوهر نسبت به هم است.

 

آشکارا به هم محبت مي کنند

نقي «هماجان» از دهانش نمي افتد. او همسرش را به اسم بچه هايش صدا نمي کند، او را خانم، حاج خانم، عيال يا منزل خطاب نمي کند؛ بلکه به اسم کوچکش، آن هم با پسوند «جان» صدا مي زند. «جان» پسوند رايج مازندراني هاست. هما نيز آشکارا به همسرش محبت و به او افتخار مي کند. آن ها رفتارهاي محبت آميزشان را به بهانه حضور بچه ها يا ديگران به رفتارهاي سرد تبديل نمي کنند.
همه مي دانند که دوپينگ «نقي»، همسرش است و تمام فکر و ذکر «هما»، خوشحالي شوهرش. آن ها از کوچک ترين فرصتي براي نشان دادن ارادتشان نسبت به هم استفاده مي کنند. همين محبت ها، هرچند به سادگي آوردن چاي با استکان و نعلبکي و قند در ورزشگاه باشد، به جاودانگي عشق آن ها کمک کرده است.

 

از هم معذرت خواهي مي کنند و همديگر را مي بخشند

«هما» به خاطر دروغي که درباره مسابقات کشتي به همسرش گفته معذرت خواهي مي کند و «نقي» هم به سادگي اين دروغ بزرگ را مي بخشد؛ چون مي داند که همسرش «به خاطر خود او» اين کار را کرده است و در مقابل «هما» هم از حرف «نقي» که مي گويد زن را بايد بچسباني به آشپزخانه، به سادگي عبور مي کند؛ جمله اي که مي تواند آغاز جنگي آتشين در خيلي از خانواده ها باشد؛ چون مطمئن است همسرش جز براي راحتي او و حفظ احترام او کاري نمي کند. آن ها نمي گذارند هيچ کدورتي از هم در دلشان باقي بماند و همين دوري و نزديکي هاي عاطفي، عشقشان را شعله ور نگه مي دارد.

 

قدرشناس هم هستند

«نقي» کارش را از دست داده و خانه نشين شده است؛ در کشتي هم شکست خورده و مشکلات مالي فراوان دارد اما با وجود افسردگي هاي فراوانش، فراموش نمي کند که همسرش هم خارج از خانه و هم در خانه صبورانه در تلاش است؛ بنابراين آشکارا از «هما» قدرداني مي کند و به او مي گويد که مي فهمد او هم در بيرون خانه زحمت مي کشد.
«هما» همسرش را قهرمان زندگي خود و بچه ها مي داند، کشتي گيري که ببرد يا ببازد، براي آن ها هميشه قهرمان است و چنين همسراني هستند که حقيقتا «فدايي دارند»!

 

يکي براي همه، همه براي يکي

مهرخانه،نيز در اين باره مي نويسد: مشکلات اقتصادي، مشکلات خانوادگي، قهرها و آشتي ها، همدلي ها، دوستي ها، درک متقابل اعضاي خانواده و انسجام و همبستگي ميان آنها از جمله مفاهيمي بود که در اين سريال مطرح شد. تمام اين ويژگي ها، نشان از خانواده اي سنتي دارد که به تمام اصول و قواعد يک زندگي سالم و موفق پايبند است.

يکي ديگر از صحنه هاي به ظاهر طنز ولي پرمحتواي سريال، مربوط به زماني است که کل اعضاي خانواده تصميم مي گيرند موضوع بيماري بهبود (مهران احمدي) را به او بگويند، ولي طوري جلوه دهند که گويي نقي مريض است و احتياج به عمل دارد. در نگاه اول، همه صحنه ها و ديالوگ ها کمدي به نظر مي رسد، اما اگر فقط يک دقيقه در ديالوگ ها تامل کنيم، متوجه ارتباط عميق و دوست داشتني اعضاي خانواده مي شويم؛ افرادي که هنرمندانه تلاش مي کنند، بهبود را ناراحت و نگران نکنند، ولي در عين حال او را راضي کنند تا به تهران بيايد، آن هم به عنوان ضامن.
افرادي که تلاش مي کنند همسر بهبود (فهيمه) از ماجرا بويي نبرد، چون او باردار است. گويي فکر همه جوانب و زواياي امر را کرده اند. در يک نقشه بامزه و از قبل طراحي شده، بالاخره بهبود راضي مي شود به تهران بيايد و ...

 

تعادل بين همسر و خانواده

تلاش هاي ارسطو در کشتي بين نقي و حريف چيني نيز قابل توجه است؛ او هم خانواده اش را دوست دارد و هم همسر آينده اش را. هر دو را با هم و در کنار هم مي خواهد. چيزي که بسياري از جوانان ما فراموش کرده اند، ايجاد تعادل ميان همسر آينده و خانواده فعلي است؛تعادلي که بايد پايه زندگي باشد. بسياري از صحنه ها ممکن بود کمدي به نظر برسد، اما تمام تلاش هاي ارسطو براي ايجاد ارتباط درست و منطقي بين خانواده اش و همسرش، تحسين برانگيز بود.

 

حفظ جايگاه مرد خانه

يکي ديگر از نکاتي که از لحاظ جامعه شناختي بايد به آن توجه ويژه داشت اين است که در تمام طول فيلم، نقي با تمام اشتباهاتش همواره مرد خانواده بود، در واقع، حفظ جايگاه مرد و زن در خانواده نقش بسيار مهمي در استحکام خانواده دارد. نقي بارها و بارها راه را اشتباه مي رود، بارها حرف هاي نابجا مي زند و تصميمات اشتباه مي گيرد. او حتي پول تو جيبي خودش را از همسرش مي گيرد، اما هيچ گاه از سوي خانواده تحقير نمي شود. او مرد است؛ با همان غرور مردانه دوست داشتني.

 

احترام به والدين

سيروس مقدم کارگردان اين سريال با دقت و ظرافت هوشمندانه اي در طول سريال به برجسته سازي مفاهيمي نظير خانواده، احترام به افراد مسن، به ياد داشتن اموات، جايگاه زنان و مردان، نقش بسيار پررنگ زنان در حمايت از همسرانشان ، همبستگي خانوادگي و درک متقابل پرداخته بود. براي نمونه در تمام صحنه ها شاهد ارتباط زيباي اعضاي خانواده با پدر بوديم؛ پدري که مريض بود و دائم براي آنها ايجاد زحمت مي کرد. هيچ کس کوچک ترين بي احترامي نسبت به او ابراز نکرد.

 
خراسان
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

لعیا
سلام من معمولا نظر نمی دم و ولی تحلیل قشتگتون منو به تحسین وا داشت متشکرم کاش از این دست فیلم ها در بحبوه ی تهاجمات فرهنگی که در از بین بردن بنیاد خانواده در بسته هایی دلفریب می کوشند،زیاد شود نه فقط سالی یک بار
United States
تحلیلتون خوب بود ولی من از اون فیلم فقط قشقرق خوردن و استرس یادم موند
چطور از مردها تعریف کنیم؟
ایجاد هر خاطره جدید به مغز آسیب می‌زند!
مطالعه نشانگر عصبی بالقوه برای آسیب اجتماعی در اختلالات روانی را نشان می دهد!
۱۰ شگرد رسانه‌ای برای اثرگذاری بر باورهای مخاطب
پنج اقدامی که والدین باید در مواجهه با کودکان کابوس زده انجام دهند!
«آلیس در سرزمین عجایب»؛ اختلال روانی عجیب
سندروم مسأله با پدر / آسیب‌های بی‌مهری پدران به دختران
روانشناسی که دنیای سرمایه گذاری را ۱۸۰ درجه تغییر داد
چرا گاهی نمی‌توان بخشید و فراموش کرد؟!
مغز چطور خاطرات ماندگار می‌سازد؟
روانشناسی جمع‌آوری اشیا و یا کلکسیونر شدن
دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
نمی توانی به عقب برگردی و شروع را عوض کنی، ولی می توانی از جایی که هستی آغاز کنی و پایان را عوض کنی...