نگاهي به اهميت و ضرورت يادگيري زبان دوم
نمي دانم با چه زباني بگويم چمدان سفرم که از لوازم شخصي و ضروري پُرش کرده بودم، نيست و گم شده! سعي مي کنم با دست هايم اندازه چمدان و محتويات داخلش را نشان دهم. خيلي هم اميدوارم که استعداد اجراي پانتوميمم در حدي باشد که طرف بالاخره بفهمد منظورم چيست. اما فقط نگاه مي کند و سر تکان مي دهد.
هر دويمان خسته شده ايم، هم من و هم مأمور گمرک فرودگاه. عصبي مي شوم و دلم مي خواهد عصبانيتم را در قالب کلمات نثارش کنم، اما چه فايده وقتي معني حرف هايم را نمي فهمد؟ با لبخند شانه اش را بالا مي اندازد و مي فهماند که: «متوجه نشدم، کارت سخت شد».
اينجاست که به ياد حرص خوردن هاي پدرم، به خاطر فراري بودنم از کلاس زبان انگليسي مي افتم که مي گفت «تنبلي نکن، زبان دوم يه روزي به دردت مي خوره» و ياد خواهرزاده کوچولويم که مثل بلبل انگليسي حرف مي زند و من در اين سن و سال، حتي نمي توانم کلماتي براي بيان ساده ترين درخواستم پيدا کنم. ته دلم کمي هم به سيستم آموزش و پرورش و کلاس هاي زبان انگليسي مدرسه غُر مي زنم و به خودم قول مي دهم هرطور شده، بالاخره فکري براي وضعيت زبان انگليسي ام بکنم... کمي از ماجراي اول مي گذرد، استاد يک تحقيق سپرده و استفاده از منابع درجه اول خارجي کلي کارم را راحت مي کند، اما بايد يک ديکشنري کنار دستم بگذارم تا لغت به لغت جلو بروم و بفهمم اين منابع انگليسي چه مي گويند؟ اين داستان ها کمابيش براي اغلب ما در شرايط مختلف پيش آمده و همان لحظه، انگيزه اي قوي براي يادگيري زبان دوم در ما ايجاد کرده که گاهي به تغيير و تحولي اساسي منجر مي شود و خيلي وقت ها هم به يک حس و خاطره تکراري تبديل مي شود.
-
اگر تنبليِ کلاس زبان رفتن و تمرين کردن و بهانه نداشتن وقت و... را کنار بگذاريم، زبان آموزي خيلي هم جذاب است و موقعيت هاي جالبي برايمان به وجود مي آورد، موقعيت هايي که تجربه آن ها بدون دانستن زبان دوم ممکن نيست. حتي همين که احساس کنيم به واسطه زبان خارجي که بلد هستيم مي توانيم به اطلاعاتي دسترسي پيدا کنيم که ديگران نمي توانند، خودش حس خوبي به آدم مي دهد. صحبت کردن با افراد جالبي که ديگران نمي توانند با آن ها ارتباط برقرار کنند يا تحت تأثير قرار دادن اطرافيان هر موقع که دهانت را باز مي کني خودش حظّ وافري دارد که نگو و نپرس اما به دور از همه توجهات و جاذبه هايي که به واسطه دانستن و تسلط به زباني غير از زبان مادري ايجاد مي شود، موقعيت هاي شغلي و محبوبيت در چشم کارفرما هم از همان محاسني است که به زحمت کلاس رفتن و تمرين کردن و مشق نوشتن مي ارزد. همين چندوقت پيش بود که خبر مدرسه رفتن زني 94 ساله در کنيا به عنوان مسن ترين دانش آموز جهان منتشر شد و اين خبر تأييدي بود بر اين حقيقت که دوزبانه بودن و يادگرفتن يک زبان جديد، مختص سن و سال خاصي نيست، با تلاش کمتر و بيشتر از خردسالي گرفته، تا دوران ميانسالي مي توان زبان آموخت و به خاطر سپرد. جالب تر اين که پس از يادگيري يک زبان، انگار مغز جوري برنامه ريزي مي شود که درک بهتري از يادگيري زبان پيدا مي کند و فراگيري زبان ديگر حتي آسان تر و سريع تر از قبل مي شود.
باهوش تر شدن هم يکي ديگر از مزاياي يادگرفتن زبان دوم است؛ باهوش تر مي شويد و مدت بيشتري باهوش مي مانيد، خلاقيت و اعتماد به نفستان افزايش مي يابد، گوش هايتان تيزتر و سرعت حل مسئله تان هم بيشتر مي شود. غير از اينها دانستن زبان هاي خارجي مي تواند باعث بالا رفتن توجه، تمرکز، فعاليت مغز و حافظه شود. در مورد فرار از ابتلا به آلزايمر هم که ديگر زياد شنيده ايم؛ اين که افراد دوزبانه ديرتر دچار اختلالات مغزي مثل «آلزايمر» مي شوند. البته منظور از يادگيري زبان دوم، صحبت کردن و نوشتن مثل شکسپير و ميلتن نيست بلکه تا حدي است که مفاهيم واژه ها را بدانيم و بتوانيم از جملات محاوره اي روزمره استفاده کنيم.
آذر صدارت - زبان دوم به هر زباني گفته ميشود که افراد پس از تسلط به زبانِ مادري، به فراگيري آن اقدام ميکنند. محققان معتقدند فراگيري زبان دوم در کودکي، قدرت مغز را افزايش ميدهد و افرادي که در کودکي شروع به فراگيري زبان دوم ميکنند، ذهن تيزتر و هوشيارتري در ميانسالي خواهند داشت. ضمن اين که فراگيري زبان دوم در هر سني، موجب به تاخير انداختن زوال عقل در سالخوردگي مي شود. افزايش مهارت حل مسئله، درکِ عميق ديگر فرهنگها، اعتماد به نفس و امکان رشدي که زبان دوم در اختيار زبانآموزان، به خصوص آن ها که از کودکي و نوجواني اقدام به فراگيري کردهاند ميگذارد، اغلبِ والدين را به فکر مياندازد که زمينه آموختن زبان دوم را از کودکي، به شکلهاي گوناگون براي فرزندانشان فراهم کنند. موسسات و کانونهاي آموزش زبانهاي خارجي و مدارس دوزبانه، از جمله زمينههايي است که براي فراگيري زبان دوم در کودکي براي کودکان کشورمان مهيا است.
-
محققان معتقدند هرقدر کودک زودتر با زبان دوم آشنا شود، شانس بيشتري براي تسلط بر مهارتهاي زبان دوم دارد و اگر اين آموزش در سن زبانآموزي يعني قبل از 7 تا 8 سالگي اتفاق بيفتد، کودک موفقيت بيشتري در تکلم و لهجه خواهد داشت. منتها در کنار محاسنِ آموختن زبان دوم در سنين کودکي، مخالفتهايي هم از سوي برخي کارشناسان و زبانشناسان مطرح است که معتقدند فراگيري زبان دوم در سنين پايين، نوآموز را از تمرکز و آموختن تمام و کمال دستور و زبان مادري که در کشور ما، زبانِ فارسي است، باز ميدارد و شايد به همين دليل، يکي دو سال است مجوز تاسيس و راهاندازي يا ادامه فعاليتِ مهدکودکهاي دوزبانه با مشکلاتي رو به رو است. بد نيست بدانيم اغلب کودکان ميتوانند همزمان علاوه بر زبان مادري، زبان دوم هم ياد بگيرند اما اين در مورد همه يکسان نيست. کودکاني که دچار تاخير در زبان و گفتار هستند، در صورت مواجه شدن با زبان دوم علاوه بر زبان مادري، در گفتار دچار مشکلات بيشتري ميشوند و اين مسئله به تشديد تاخير در تکلم کودک دامن ميزند. مشکل مهدکودکهاي دوزبانه هم دقيقا همين است که بدون غربالگري اصولي، همه خردسالان را واجد شرايط فراگيري زبان دوم ميدانند و اين بيتوجهي، گاهي آسيبهايي در درک و گفتار کودکاني که تاخير تکلم دارند ايجاد و حتي يادگيري زبان مادري را در آن ها با مشکل مواجه ميکند.
آسيب ديگري که فراگيري زبان دوم با استفاده از کتاب، فيلم و نرم افزار مي تواند براي کودکان داشته باشد، سبک زندگي، فرهنگ و پيشينهاي است که هر زبان با خود در ذهنِ زبانآموز به يادگار ميگذارد. سبک زندگي و فرهنگي که ممکن است لزوما با فرهنگ کشور و جامعه ما همخواني نداشته باشد. اين روزها نظريه خنثي بودن زبان کاملا از بين رفته است و حتي کشورهايي مثل فرانسه و بلژيک هم با تاثيرات منفي فرهنگي زبان دوم، دست به گريبانند.
به گفته معصومه نوري، عضو هيئت علمي جهاد دانشگاهي در گفت و گو با ايسنا: «مدتي است روش هاي نوين آموزش زبان خارجي با هدف بوميسازي مباحث کتابهاي آموزش زبان خارجي و جايگزيني فرهنگ ايراني به جاي فرهنگ غربي در اين کتابها ايجاد شده که به کارگيري رويکرد فرهنگي هنگام آموزش الفبا، استفاده از قهرمانان ملي و معرفي آن ها، معرفي مکانهاي تاريخي و جغرافيايي و انواع غذاهاي بومي کشور، از جمله ويژگيهاي اين روش است.» خلاصه بايد در انتخاب محصولات مرتبط با زبان آموزي براي بچه ها دقت کرد تا زمينه مشکلات فرهنگي براي آنان که بي دفاع تر هم هستند فراهم نشود.