کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

نامه ی مادر به فرزندش...

10 شهريور 1394 ساعت 15:14


فرزند عزیزم:
آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی، اگر هنگام غذا خوردن لباس هایم را کثیف کردم و یا نتوانستم لباس هایم را بپوشم، اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است؛ صبور باش و درکم کن!
-
به یاد بیاور وقتی کوچک بودی مجبور می شدم روزی چند بار لباسهایت را عوض کنم. برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور می شدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم...

وقتی نمی خواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شرمنده نکن.
وقتی بی خبر از پیشرفت ها و دنیای امروز سوالاتی می کنم ، با تمسخر به من ننگر.
وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی حافظه ام یاری نمی کند،فرصت بده و عصبانی نشو.
وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند،دستانت را به من بده...همانگونه که تو اولین قدم هایت را کنار من برمی داشتی....
زمانی که می گویم دیگر نمی خواهم زنده بمانم و می خواهم بمیرم، عصبانی نشو ...
روزی خودت میفهمی!

از اینکه در کنارت و مزاحم تو هستم ، خسته و عصبانی نشو. یاریم کن همانگونه که من یاریت کردم.
کمک کن تا با نیرو و شکیبایی این راه را به پایان برسانم

فرزند دلبندم،دوستت دارم

من با عشق شما را به خداوند عزیزم می سپارم و آرزوی سعادت و خوشبختی را برای شما و فرزندانتان دارم.


کد مطلب: 32837

آدرس مطلب :
https://www.migna.ir/news/32837/نامه-ی-مادر-فرزندش

میگنا
  https://www.migna.ir