کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

آيينه عبرت

من آزاده 18 ساله

21 بهمن 1394 ساعت 15:16

براي فرار از اين شرايط و ساختن يک زندگي آرام و بدون دردسر از طريق يکي از همکلاسي هايم با پسر جواني آشنا شدم که...


پایگاه خبری پلیس ایران نوشت:

من آزاده 18ساله ، خانواده کم جمعيتي داشتم در نشست هاي دسته جمعي مان هميشه مسائل حاشيه اي که ارتباطي با خانواده ما نداشت و هميشه مايه دردسر بود مطرح مي شد و اين صحبت ها به جر و بحث کشيده مي شد و پدر و مادرم در اين درگيري ها تلاش مي کردند تا خودي به همديگر نشان دهند و حاضر نبودند، کوتاه بيايند.

 

من در دنياي سرد و بي روحي که از نظر خودم، خانواده ام برايم ساخته اند بزرگ شدم و با اين که همه امکانات لازم براي يک زندگي خوب را در اختيار داشتم ولي هيچ وقت از شرايط زندگي ام راضي نبودم و باز هم خود را با کمبودهايي مي ديدم که فقط من دارم و دوستان هم سن من هيچکدام اين مشکلات را ندارند.

بعد از مدتي دچار افسردگي شدم چون خانواده ام اصرار داشتند حتما بايد براي رسيدن به خوشبختي با رتبه اي عالي در دانشگاه قبول شوم، آنها هميشه مرا با دوستان هم سن خودم در فاميل مقايسه مي کردند احساس نااميدي و ترس از آينده در وجودم بيشتر مي شد.

من براي فرار از اين شرايط و ساختن يک زندگي آرام و بدون دردسر از طريق يکي از همکلاسي هايم با پسر جواني آشنا شدم که حرف هاي دلگرم کننده و قشنگي درباره آينده ميزد!

او با چرب زباني مرا وابسته خود کرد و حدود سه ماه قبل بود که کمکم کرد از خانه فرار کنم. او مرا همراه خود به خانه اي برد و مرا چند روزي آنجا زنداني کرد. پس از پنج روز از آن خانه پا به فرار گذاشتم و نجات يافتم.

 

ديگر روي براي بازگشت به خانه نداشتم براي همين بدون اطلاع خانواده ام سوار اتوبوس شدم و به سمنان رفتم در آنجا با جواني آشنا شدم که ادعا مي کرد مي خواهد به من کمک کند و از اين فلاکت نجاتم دهد.

اما او هم مرا مانند طعمه اي براي سوءاستفاده خود در راه جابجايي مواد استفاده مي کرد و من هم براي گذراندن زندگي مجبور بودم با او همکاري کنم و هميشه مرا با حرف هايي در مورد گذشته ام تحقيرم مي کرد.

 

بعد از مدتي متوجه شدم که معتاد شده ام و دختري کارتون خواب بيش نيستم. مي دانم که اشتباه کردم و والدينم براي خوشبختي ام خيلي ازخود گذشتگي نشان داده اند اما آنها زندگي را بيش از حد سخت گرفته بودند و همه چيز را در حد ايده ال و مطلوب مي خواستند.

کاش پدر و مادرم کمي از خواسته هاي خود را کم کنند تا من هم کنار آنها با آسايش و بدون مشغله هاي فکري زندگي کنم...
-

 

ستوانيکم "سعيد شيردل" مسئول مرکز اطلاع رساني پليس خراسان شمالي

 


کد مطلب: 35723

آدرس مطلب :
https://www.migna.ir/news/35723/آزاده-18-ساله

میگنا
  https://www.migna.ir