ضرورت مراجعه به روانشناسان/ آیا میتوان مهارتهای روانشناسی را از روی كتاب یا اینترنت فراگرفت؟
میگنا: زنان از ویژگیها و در برخی موارد از تفاوتهائی نسبت به مردان برخوردارند. ازآنجاییکه زنان از لحاظ جسمی مانند رشد اندامها، طول عمر، قدرت عضلانی، ترکیب استخوانها، سیستم ایمنی بدن، کارکرد مغز و بزرگی و کوچکی آن و سایر خصوصیات دیگر از قبیل دارا بودن فعل و انفعالات ماهانه (عادت ماهانه)، توانمندی بارداری، زایمان و یائسگی با مردان تفاوت دارند و همچنین دارای مختصات خاص روحی و روانی ویژه خود هستند؛ مانند فعالیت بدنی کمتر نسبت به مردان، صلحطلبی بیشتر، آرامتر بودن و عدم توسل به زور، جوشش بیشتر در ابراز احساسات و رئوف و مهربانتر بودن نسبت به مردان؛ که این تفاوتها باعث میشود تا در طول مسیر زندگی و رشد خود، با ناملایمات و تجربیات ویژهای برخورد کنند.
در عین حال نیز زنان بهدلیل اینکه با تشکیل خانواده میبایست چند نقش را با هم در زندگی به فراخور رشد داشته باشند، از جمله نقش همسری، نقش مادری و نقش مدیریت خانه و نقش کارمندی – سازمانی-، اگر شاغل نیز باشند، لذا در معرض استرسهای گوناگون قرار میگیرند و لازم است با آموختن روشهایی در زمینه روانشناسی، با این استرسها مقابله کنند.
البته هر دو جنس – مرد و زن- به مراجعه به روانشناس نیاز دارند تا با کمکردن استرسهای روزانه که ناشی از کار و زندگی است، نحوه مقابله با فشارهای عصبی را فراگیرند، اما زنان با داشتن نقشهای مختلف و متفاوت، ممکن است بیشتر سلامتشان به خطر افتد و ازآنجاکه سلامت خانواده مشروط به سلامت مادر خانواده است، لذا اهمیت سلامت زنان بیشتر نمود پیدا میکند.
در بسیاری از کشورها متخصصان بیماریهای زنان، برخی از بیمارانشان را به روانشناس ارجاع میدهند تا از طریق روانکاوی و مشاوره به حل مشکلاتشان کمک شود.
هر قدر مادران بااستعداد و مهربان و دارای مهارتهای زندگی باشند و فنون غلبه بر استرس را بیاموزند، میتوانند از نظر روانی، نرمال و بر این اساس، رابطهای سالم با خانواده و همکاران خود برقرار کنند و کودکانشان نیز در طی مراحل مختلف رشد، این مراحل را با روانی آرام طی خواهند کرد.
زنان بهعنوان مادر باید بدانند در مراحل رشد نیازهای کودکان نیز تغییر میکند؛ کودک در هرسنی نیازمند ارتباط مختص همان سن است. آشنائی با این مراحل -مراحل رشد و نیازهای مرتبط با هر مرحله- توسط مادران، از اهمیت بالایی برخوردار است. مادر با یادگیری این نیازها عکسالعملهای خود را با نیازهای کودک و در راستای آن مطابقت میدهد؛ لذا در این شرایط است که کودکی موفق و سرشار از شور و نشاط با آیندهای بسیار روشن تربیت پیدا میکند.
تعاریف بهداشت روانی
سازمان بهداشت جهانی، بهداشت روانی را اینگونه تعریف میکند: "بهداشت روانی در درون مفهوم کلی بهداشت قرار دارد و بهداشت یعنی توانایی کامل برای ایفای نقشهای روانی و جسمی. بهداشت به معنای نبود بیماری یا عقبماندگی نیست".
بهداشت روانی از آن جهت که رابطه مستقیمی با "عملکرد فردی- اجتماعی" و آسیبهای روانی- اجتماعی" دارد، از اهمیت زیادی برخوردار است و این اهمیت، باعث تدوین و اجرای برنامههای متعدد بهداشت روانی در سه بعد" پیشگیری، درمان و توانبخشی" میشود. این سه بعد در برگیرنده تمام اهداف و فعالیتهای بهداشت روانی است.
عوامل مؤثر بر بهداشت روانی
عواملی همچون عدم برآوردهشدن نیازهای اولیه، ناکامی، استرس، یادگیری، مسائل اجتماعی و رسانههای جمعی و... از عمدهترین تأثیرگذاران بر بهداشت روانی هستند.
پیشگیری نوع اول
برنامههای آموزش بهداشت روانی (نظیر آموزش والدین برای تربیت کودکان، آموزش تاثیرات مصرف الکل و مواد و...)، برنامههای بالابردن کارآیی و توان افراد (نظیر برنامههای تقویتی برای کودکان محروم)، ایجاد سیستمهای حمایت اجتماعی (نظیر بیمههای درمانی، ایجاد و حمایت از گروههای محلی و اجتماعی حمایتکننده از افراد مبتلا) نمونههای پیشگیری نوع اول است.
پیشگیری نوع دوم
هدف اقدامات این بعد از برنامه بهداشت روانی، شناخت بهموقع و درمان فوری و مناسب اختلال (یا بیماری) است. تمام نظریهها و اقدامات درمانی نظیر "دارودرمانی، رفتاردرمانی، شناختدرمانی، گروهدرمانی، روانکاوی و ..." در قالب این بعد از بهداشت روانی قرار میگیرد.
پیشگیری نوع سوم
هدف این پیشگیری، بازگرداندن و حفظ تمام یا قسمتی از تواناییهای ازدسترفته فرد به علت اختلال (یا بیماری) است، تا فرد بتواند بهگونهای مفید و سازنده به زندگی "خانوادگی، اجتماعی و شغلی" خود بازگردد. درواقع برنامههای این بعد با "توانبخشی" افراد و جلوگیری از بازگشت مجدد اختلال یا بیماری در فرد و حفظ و پیشبرد سلامت ایجاد شده توسط درمان، سروکار داشته، اقدامات قبلی را تکمیل میکند.
دلایل عدم مراجعه بعضی از افراد به روانشناس و مشاور
از دلایل مهم در مراجعه نکردن بسیاری از مردم به روانشناس این است که اختلالات روانی را موردی برای رسیدگی نمیدانند. در برخی موارد افراد اصلاً اعتقادی به مسائل روانشناسی ندارند و برای مثال افسردگیشان را نوعی تنبلی و بیمسئولیتی میدانند.
یکی از باورهای نادرست دیگر نیز این است که "غیر از بیماریهای واگیر تقریباً هیچ بیماریای وجود ندارد که درمان قطعی داشته باشد". درحالیکه بیماریهایی همچون میگرن یا فشار خون نیز درمان قطعی ندارد، اما قابل پیشگیری و کنترل هستند. به بیان دیگر بسیاری از بیماریها فقط قابل کنترل است و درمان صد درصد ندارد و اختلالات روانی هم از این ماجرا مستثنی نیستند.
مراجعهنكردن به روانشناس چه عواقبی دارد؟
اهمیتدادن به سلامت روان مانند اهمیتدادن به سلامت جسم مهم است. برای مثال فرد مضطربی را در نظر بگیرید، فرد مضطرب در هنگام غذاخوردن با سرعت غذا را میبلعد که این نوع غذا خوردن باعث میشود فرد دچار انواع بیماریهای گوارشی شود و در پی آن نیاز به مراجعه به پزشک پیدا کند. حال فرد دیگری را در نظر بگیرید که مضطرب نیست و به آرامی غذای خود را میل میکند. بدن به درستی اعمالش را انجام میدهد و فرد همواره در یک سیکل راحت و درست زندگی میکند.
لذا با توجه به صنعتیشدن و مسائل دیگر اجتماعی که گریبانگیر انسان قرن 21 است و شیوع انواع اختلالات روانی در جوامع در این قرن - که جزء اجتنابناپذیر زندگی در این قرن است- میتوان با مراجعه بهموقع به روانشناس مشاور برای برطرفکردن اختلالات روانی گریبانگیر و یا مشکلات روحی و استرسها اقدام کرد. اینجاست که اهمیت بهداشت روان به مانند اهمیت به بهداشت جسم نمایان میشود. به عبارتی اهمیت روانشناس در سلامت روان، به میزان اهمیت پزشک در سلامت جسم است.
عدم مراجعه مردم به روانشناس علاوه بر تشدید اختلالات روانی و بروز بیماریهای جسمی، موجب بروز آسیبهای اجتماعی خواهد شد. اگر مراجعه به روانشناس در زمینه روان و سلامت روانی در جامعه جا نیفتد، شهروندان برای حل مشكلاتشان روبه مواردی میآورند که اساس علمی ندارد؛ مانند مراجعه به رمالان و فالگیران.
باید فرهنگسازی کنیم
با توجه به آخرین آمار منتشرشده از سوی مراجع قانونی كه 21.1 درصد مردم کشورمان اختلالات روانی دارند، بهتراست هرچه سریعتررسانهها با اتخاذ تدابیری و با استفاده از نظرات اساتید روانشناس و مشاور نسبت به فرهنگسازی مراجعه مردم به روانشناس (مشاور) اقدام کنند تا این امر بصورت یکی از امور زندگی در جامعه نهادینه شود.
خانوادهها میبایست همانگونه که به پزشک عمومی مراجعه میکنند، به روانشناس و مشاور نیز مراجعه کنند. البته باید توجه داشت که افراد برای مشاوره و رفع مشكلات روانشناختی به روانشناسان یا مشاوران دارای مدرک تحصیلی مرتبط و دارای مجوز از سازمانهای ذیربط مراجعه کنند.
مشاوره و خدمات روانشناسی فرآيند ياريرساندن است که با اهداف زير در مراحل مختلف زندگی انجام ميگيرد:
1. اتخاذ يك تصميم معقول و مناسب؛
2. كشف راهحل مناسب؛
3. مواجهه با يك بحران.
آیا میتوان مهارتهای روانشناسی را از روی كتاب یا اینترنت فراگرفت؟
اگر بخواهیم به بهداشت روانی و سلامت روان مطلوب برسیم، حتماً باید به صورت حضوری مهارتهای روانشناسی را یاد بگیریم تا مشكلاتمان را حل كنیم. همانگونه كه برای رانندگی به آموزشهای عملی نیاز است، برای فراگیری مهارتهای مقابله با بحران یا تفكر منطقی، كتاب خواندن، اینترنت و حضور در یك سخنرانی روانشناسی كارساز نیست، بلكه حتماً باید یك دوره تخصصی با حضور متخصص برای آن برگزار شود. و باز تأکید میکنم: ما در همه مراحل زندگی نیازمند مشاوره و خدمات روانشناسی هستیم.
-
-
منبع: مهرخانه
یادداشت محمدباقر سبطالشیخ؛ کارشناسارشد روانشناسی
در عین حال نیز زنان بهدلیل اینکه با تشکیل خانواده میبایست چند نقش را با هم در زندگی به فراخور رشد داشته باشند، از جمله نقش همسری، نقش مادری و نقش مدیریت خانه و نقش کارمندی – سازمانی-، اگر شاغل نیز باشند، لذا در معرض استرسهای گوناگون قرار میگیرند و لازم است با آموختن روشهایی در زمینه روانشناسی، با این استرسها مقابله کنند.
البته هر دو جنس – مرد و زن- به مراجعه به روانشناس نیاز دارند تا با کمکردن استرسهای روزانه که ناشی از کار و زندگی است، نحوه مقابله با فشارهای عصبی را فراگیرند، اما زنان با داشتن نقشهای مختلف و متفاوت، ممکن است بیشتر سلامتشان به خطر افتد و ازآنجاکه سلامت خانواده مشروط به سلامت مادر خانواده است، لذا اهمیت سلامت زنان بیشتر نمود پیدا میکند.
در بسیاری از کشورها متخصصان بیماریهای زنان، برخی از بیمارانشان را به روانشناس ارجاع میدهند تا از طریق روانکاوی و مشاوره به حل مشکلاتشان کمک شود.
هر قدر مادران بااستعداد و مهربان و دارای مهارتهای زندگی باشند و فنون غلبه بر استرس را بیاموزند، میتوانند از نظر روانی، نرمال و بر این اساس، رابطهای سالم با خانواده و همکاران خود برقرار کنند و کودکانشان نیز در طی مراحل مختلف رشد، این مراحل را با روانی آرام طی خواهند کرد.
زنان بهعنوان مادر باید بدانند در مراحل رشد نیازهای کودکان نیز تغییر میکند؛ کودک در هرسنی نیازمند ارتباط مختص همان سن است. آشنائی با این مراحل -مراحل رشد و نیازهای مرتبط با هر مرحله- توسط مادران، از اهمیت بالایی برخوردار است. مادر با یادگیری این نیازها عکسالعملهای خود را با نیازهای کودک و در راستای آن مطابقت میدهد؛ لذا در این شرایط است که کودکی موفق و سرشار از شور و نشاط با آیندهای بسیار روشن تربیت پیدا میکند.
تعاریف بهداشت روانی
سازمان بهداشت جهانی، بهداشت روانی را اینگونه تعریف میکند: "بهداشت روانی در درون مفهوم کلی بهداشت قرار دارد و بهداشت یعنی توانایی کامل برای ایفای نقشهای روانی و جسمی. بهداشت به معنای نبود بیماری یا عقبماندگی نیست".
بهداشت روانی از آن جهت که رابطه مستقیمی با "عملکرد فردی- اجتماعی" و آسیبهای روانی- اجتماعی" دارد، از اهمیت زیادی برخوردار است و این اهمیت، باعث تدوین و اجرای برنامههای متعدد بهداشت روانی در سه بعد" پیشگیری، درمان و توانبخشی" میشود. این سه بعد در برگیرنده تمام اهداف و فعالیتهای بهداشت روانی است.
عوامل مؤثر بر بهداشت روانی
عواملی همچون عدم برآوردهشدن نیازهای اولیه، ناکامی، استرس، یادگیری، مسائل اجتماعی و رسانههای جمعی و... از عمدهترین تأثیرگذاران بر بهداشت روانی هستند.
پیشگیری نوع اول
برنامههای آموزش بهداشت روانی (نظیر آموزش والدین برای تربیت کودکان، آموزش تاثیرات مصرف الکل و مواد و...)، برنامههای بالابردن کارآیی و توان افراد (نظیر برنامههای تقویتی برای کودکان محروم)، ایجاد سیستمهای حمایت اجتماعی (نظیر بیمههای درمانی، ایجاد و حمایت از گروههای محلی و اجتماعی حمایتکننده از افراد مبتلا) نمونههای پیشگیری نوع اول است.
پیشگیری نوع دوم
هدف اقدامات این بعد از برنامه بهداشت روانی، شناخت بهموقع و درمان فوری و مناسب اختلال (یا بیماری) است. تمام نظریهها و اقدامات درمانی نظیر "دارودرمانی، رفتاردرمانی، شناختدرمانی، گروهدرمانی، روانکاوی و ..." در قالب این بعد از بهداشت روانی قرار میگیرد.
پیشگیری نوع سوم
هدف این پیشگیری، بازگرداندن و حفظ تمام یا قسمتی از تواناییهای ازدسترفته فرد به علت اختلال (یا بیماری) است، تا فرد بتواند بهگونهای مفید و سازنده به زندگی "خانوادگی، اجتماعی و شغلی" خود بازگردد. درواقع برنامههای این بعد با "توانبخشی" افراد و جلوگیری از بازگشت مجدد اختلال یا بیماری در فرد و حفظ و پیشبرد سلامت ایجاد شده توسط درمان، سروکار داشته، اقدامات قبلی را تکمیل میکند.
دلایل عدم مراجعه بعضی از افراد به روانشناس و مشاور
از دلایل مهم در مراجعه نکردن بسیاری از مردم به روانشناس این است که اختلالات روانی را موردی برای رسیدگی نمیدانند. در برخی موارد افراد اصلاً اعتقادی به مسائل روانشناسی ندارند و برای مثال افسردگیشان را نوعی تنبلی و بیمسئولیتی میدانند.
یکی از باورهای نادرست دیگر نیز این است که "غیر از بیماریهای واگیر تقریباً هیچ بیماریای وجود ندارد که درمان قطعی داشته باشد". درحالیکه بیماریهایی همچون میگرن یا فشار خون نیز درمان قطعی ندارد، اما قابل پیشگیری و کنترل هستند. به بیان دیگر بسیاری از بیماریها فقط قابل کنترل است و درمان صد درصد ندارد و اختلالات روانی هم از این ماجرا مستثنی نیستند.
مراجعهنكردن به روانشناس چه عواقبی دارد؟
اهمیتدادن به سلامت روان مانند اهمیتدادن به سلامت جسم مهم است. برای مثال فرد مضطربی را در نظر بگیرید، فرد مضطرب در هنگام غذاخوردن با سرعت غذا را میبلعد که این نوع غذا خوردن باعث میشود فرد دچار انواع بیماریهای گوارشی شود و در پی آن نیاز به مراجعه به پزشک پیدا کند. حال فرد دیگری را در نظر بگیرید که مضطرب نیست و به آرامی غذای خود را میل میکند. بدن به درستی اعمالش را انجام میدهد و فرد همواره در یک سیکل راحت و درست زندگی میکند.
لذا با توجه به صنعتیشدن و مسائل دیگر اجتماعی که گریبانگیر انسان قرن 21 است و شیوع انواع اختلالات روانی در جوامع در این قرن - که جزء اجتنابناپذیر زندگی در این قرن است- میتوان با مراجعه بهموقع به روانشناس مشاور برای برطرفکردن اختلالات روانی گریبانگیر و یا مشکلات روحی و استرسها اقدام کرد. اینجاست که اهمیت بهداشت روان به مانند اهمیت به بهداشت جسم نمایان میشود. به عبارتی اهمیت روانشناس در سلامت روان، به میزان اهمیت پزشک در سلامت جسم است.
عدم مراجعه مردم به روانشناس علاوه بر تشدید اختلالات روانی و بروز بیماریهای جسمی، موجب بروز آسیبهای اجتماعی خواهد شد. اگر مراجعه به روانشناس در زمینه روان و سلامت روانی در جامعه جا نیفتد، شهروندان برای حل مشكلاتشان روبه مواردی میآورند که اساس علمی ندارد؛ مانند مراجعه به رمالان و فالگیران.
باید فرهنگسازی کنیم
با توجه به آخرین آمار منتشرشده از سوی مراجع قانونی كه 21.1 درصد مردم کشورمان اختلالات روانی دارند، بهتراست هرچه سریعتررسانهها با اتخاذ تدابیری و با استفاده از نظرات اساتید روانشناس و مشاور نسبت به فرهنگسازی مراجعه مردم به روانشناس (مشاور) اقدام کنند تا این امر بصورت یکی از امور زندگی در جامعه نهادینه شود.
خانوادهها میبایست همانگونه که به پزشک عمومی مراجعه میکنند، به روانشناس و مشاور نیز مراجعه کنند. البته باید توجه داشت که افراد برای مشاوره و رفع مشكلات روانشناختی به روانشناسان یا مشاوران دارای مدرک تحصیلی مرتبط و دارای مجوز از سازمانهای ذیربط مراجعه کنند.
مشاوره و خدمات روانشناسی فرآيند ياريرساندن است که با اهداف زير در مراحل مختلف زندگی انجام ميگيرد:
1. اتخاذ يك تصميم معقول و مناسب؛
2. كشف راهحل مناسب؛
3. مواجهه با يك بحران.
آیا میتوان مهارتهای روانشناسی را از روی كتاب یا اینترنت فراگرفت؟
اگر بخواهیم به بهداشت روانی و سلامت روان مطلوب برسیم، حتماً باید به صورت حضوری مهارتهای روانشناسی را یاد بگیریم تا مشكلاتمان را حل كنیم. همانگونه كه برای رانندگی به آموزشهای عملی نیاز است، برای فراگیری مهارتهای مقابله با بحران یا تفكر منطقی، كتاب خواندن، اینترنت و حضور در یك سخنرانی روانشناسی كارساز نیست، بلكه حتماً باید یك دوره تخصصی با حضور متخصص برای آن برگزار شود. و باز تأکید میکنم: ما در همه مراحل زندگی نیازمند مشاوره و خدمات روانشناسی هستیم.
-
-
منبع: مهرخانه
یادداشت محمدباقر سبطالشیخ؛ کارشناسارشد روانشناسی