کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

یادداشت دکتر شهرام محمدخانی در باب انتقال آموزش روانشناسی بالینی به وزارت بهداشت

انتقال رشته روان شناسی بالینی به وزارت بهداشت: راه حلی موثر یا مسکن موقت

13 آذر 1395 ساعت 23:43

چند روزی است که خبر انتقال رشته روانشناسی بالینی به وزارت بهداشت در رسانه‌ها مطرح شده است و شاهد فعالیت‌های گسترده دانشجویان و اساتید روانشناسی در شبکه‌های مجازی هستیم که گاه به صورت هیجانی و ناپخته و حتی غیرمحترمانه حمله و محکوم می‌کنند و تاب شنیدن نظرات مخالف خود را هم ندارند. خود این نوع واکنش‌ها از طرف روانشناسان که باید پیشروان حل تعارض و مدیریت استرس و … باشند پدیده‌ای قابل‌تأمل و بررسی علمی است!!! اما برای روشن شدن موضوع باید به چند نکته توجه شود که متأسفانه در این هیاهو گم‌گشته است.


میگنا:دکتر شهرام محمدخانی-دانشیار روان شناسی بالینی دانشگاه خوارزمی و مدیر مرکز مشاوره کاج  تهران می گوید: اینجانب به عنوان دانش‌آموخته وزارت بهداشت در مقطع ارشد و دکتری چند نکته با همکاران و دانشجویان عزیز در میان می‌گذارم.

•صحبت از انتقال «آموزش روانشناسی بالینی» به وزارت بهداشت است نه الزاماً از فرایند صدور پروانه، نظارت، تعیین تکلیف برای این‌که زیر نظر چه کسی کار کند و … که این‌ها بر اساس قوانین مصوب کشور تاکنون متولی خاصی به نام نظام روانشناسی و مشاوره جمهوری اسلامی ایران دارد که تا زمانی که این قانون پابرجا است به تکالیف خود عمل خواهد کرد. کما اینکه تا الآن هم همه روانشناسان بالینی که از دانشگاه‌های علوم پزشکی فارغ‌التحصیل شده‌اند از سازمان نظام روان شناسی و مشاوره پروانه دریافت می‌کردند. اما ممکن است یک عده بگویند که انتقال آموزش مقدمه انتقال سایر حوزه‌ها و… زمینه‌چینی برای انحلال سازمان است که باید دلایل واقعی این استدلال را هم بشنویم و در جای خود به بحث بنشینیم.

•فرایند تربیت روانشناسان بالینی در سه مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری انجام می‌شود. دانشگاه‌های وزارت بهداشت ورودی‌هایشان از خروجی‌های کارشناسی دانشگاه‌های وزارت علوم بوده و هست. چون دانشگاه‌های وزارت بهداشت دوره‌های کارشناسی روانشناسی ندارند. اگر همین خروجی‌های وزارت علوم که نزدیک ۱۳۰ واحد روانشناسی را در مقطع کارشناسی گذرانده‌اند نباشند، وزارت بهداشت چه کسانی را می‌خواهد تربیت کند؟ در فرایند پذیرش دانشجویان ارشد به دلایل مختلف همیشه بهترین و مستعدترین فارغ‌التحصیلان وزارت علوم جذب دانشگاه‌های وزارت بهداشت (به‌ویژه انستیتو و علوم بهزیستی) می‌شوند که شاید همین افراد در وزارت علوم هم اگر بودند و بستر مناسب و شرایط لازم برای کار بالینی فراهم بود، خوش می‌درخشیدند. چرا که حداقل در سطح برخی دانشگاه‌های وزارت (که شاید به اندازه ۹ دانشگاه وزارت بهداشت باشند) گروه‌ها و اساتید توانمندی که اکثرشان هم فارغ‌التحصیل وزارت بهداشت هستند، حضور دارند که در صورت فراهم شدن شرایط می‌توانند همان استانداردهای وزارت بهداشت را دقیقاً پیاده کنند و منصفانه هم نگاه کنیم بین فارغ‌التحصیلان بالینی دانشگاه شهید بهشتی و تهران و تبریز و فردوسی و شیراز و خوارزمی و… وزارت بهداشت خیلی تفاوت معناداری شاید نباشد و چه‌بسا در حیطه‌های نظری از بهداشتی‌ها قوی‌تر باشند.

•بر اساس شاخص‌های معتبر جهانی دانش‌آموختگان روانشناسی بالینی باید به یکسری استانداردهای علمی و عملی مجهز شوند تا بتوانند پاسخگوی نیازهای مختلف مراجعان بوده و به همه خدمات و کارکردهای روانشناسی بالینی (ارزیابی، تشخیص، درمان، پیشگیری، پژوهش و خدمات آموزشی و مشورتی) بپردازند. شکی نیست که دانشگاه‌های علوم پزشکی به دلیل داشتن فضای بیمارستانی و کلینیکی فرصت مناسب‌تری نسبت به دانشگاه‌های وزارت علوم در اختیار دانشجویان روانشناسی بالینی قرار می‌دهند و ضعف‌های جدی در این زمینه در دانشگاه‌های وزارت علوم وجود دارد. اما چند سؤال: آیا صرف داشتن فضای بیمارستانی و … برای مبدل شدن به یک روانشناس بالینی حرفه‌ای و کارآمد کافی است؟ آیا روانشناسان بالینی فقط قرار است درمان بکنند؟ آیا با توجه به وجود شرایط بیمارستانی و کلینیکی در دانشگاه‌های علوم پزشکی واقعاً همه فارغ‌التحصیلان ارشد و دکتری دانشگاه‌های علوم پزشکی روان‌درمانگران حرفه‌ای هستند؟ آیا توانمندی‌های درمانگری و بالینی خود را الزاماً از دانشگاه‌های خود کسب کردند یا به شیوه مرسوم از طریق خودآموزی و آزمایش و خطا و بهره‌گیری از فرصت‌های آموزشی دیگر مانند کارگاه‌های استاندارد و …. به دست آورده‌اند؟ آیا با وجود فضای درمانی مناسب و مراجعان در دسترس همه دانشجویان دانشگاه‌های علوم پزشکی فرصت مشاهده کار بالینی و درمانگری استادان و سوپروایزهای خود را داشته‌اند و دارند؟ چه تعداد دانشجویان وزارت بهداشت شاهد اجرای درمان‌های شناختی رفتاری، فراشناختی، طرح‌واره درمانی، تحلیلی و… در محیط‌های بیمارستانی یا کلینیک‌ها بودند؟ باز نیک می‌دانیم اگر در وزارت بهداشت اوضاع این‌گونه است در وزارت علوم اسفناک تر است. چون حتی فرصت دیدن یک مراجع اضطرابی و وسواسی را در برخی دانشگاه‌ها ندارند!!! پس امتیاز نسبی دانشگاه‌های وزارت بهداشت دسترسی به بیماران و مراجعان است که فرصتی برای آزمایش و خطا کردن دانشجویان فراهم می‌سازد تا گلیم خود را از آب بیرون بکشند. در حیطه پژوهش و کارهای غیردرمانی چه طور؟ آیا دانشگاه‌های وزارت بهداشت پژوهشگران برتری تربیت می‌کنند؟ آیا پایان‌نامه‌های دانشجویان بالینی وزارت بهداشت بی‌نقص است؟ به نظر می‌رسد هر دو با استانداردهای آموزشی دانشگاه‌های برتر دنیا فاصله ‌دارند. پس ظاهراً انتخاب بین بد و بدتر است!!! اما تا کی باید در ایران ما این‌گونه انتخاب کنیم و حل مسئله انجام دهیم؟

•واقعیت این است که پذیرش بی‌رویه و فله‌ای دانشجو در برخی دانشگاه‌های وزارت علوم، پیام نور و آزاد، نبود امکانات و زیرساخت‌های بالینی، کارورزی و سوپرویژن، ناهماهنگی نسبت استاد به دانشجو، تدریس دروس تخصصی و راهنمایی پایان‌نامه‌های بالینی توسط اساتید غیربالینی و ابتلا برخی به «سندرم خود بالینی پنداری» در برخی دانشگاه‌های وزارت علوم و آزاد و پیام نور و پردیس‌ها منجر به خروجی‌های فراوان دانشجو با کمترین توانایی علمی و عملی شده است که حتی الفبای روانشناسی نه بالینی را نمی‌داند و آسیب این فرایند به رشته، حرفه و مراجعان وارد می‌شود. در این فضا فارغ‌التحصیلان روانشناسی چه بالینی و غیربالینی برای تکمیل دانش و مهارت‌های خود مجبور می‌شوند به کارگاه‌های آموزشی روی‌ آورند که خود داستان مفصل دارد. اتفاقاً دانشجویان علوم پزشکی هم در این کارگاه شرکت می‌کنند که نشان می‌دهد علی‌رغم داشتن امکانات بالینی مناسب ولی ضعف‌هایی وجود دارد که آن‌ها را هم به کارگاه‌ها می‌کشاند. پس این تصور که دانشجویان علوم پزشکی کارگاه نمی‌روند یا اساتید علوم پزشکی کارگاه نمی‌گذارند بی‌پایه و اساس است.

•چه کسی و کدام نهادی به دانشگاهی که نه شرایط لازم، نه هیئت‌علمی موردنیاز و مناسب و نه رویکرد روان‌شناختی شفاف دارد، مجوز گرفتن دانشجو در مقطع ارشد و دکتری روانشناسی بالینی می‌دهد؟ آیا در اعطای این مجوزها به استانداردهای موردنیاز توجه می‌شود؟ چه طوری است دانشگاهی پول واحد عملی می‌گیرد ولی حاضر نیست بخشی از پول دانشجو را صرف فراهم آوردن امکانات بیمارستانی، کلینیکی و مشاوره‌ای بکند؟ این‌گونه می‌شود که عملاً دانشجوی روانشناسی در برخی از دانشگاه‌ها در طول دوران تحصیل حتی یک بیمار اضطرابی هم نمی‌بیند تا چه رسد به درمان و مشاهده فرایند درمانگری. واقعیت این است که وزارت بهداشت در دادن مجوزها سخت‌گیرانه‌تر عمل می‌کند و سعی می‌کند دانشگاه مورد نظر حداقل استاندارد را داشته باشد ولی در وزارت علوم این ضعف اساسی به چشم می‌خورد. شاید راه‌کار برون‌رفت از این وضعیت در همین نکته نهفته باشد.

•راستی حوزه کار روانشناسان بالینی چیست؟
آیا روانشناسان بالینی تنها کارشان روان‌درمانی است؟ آیا فقط دوقطبی و اسکیزوفرنی و … می‌بینند؟ آیا همه روانشناسان بالینی در محیط‌های بیمارستانی کار می‌کنند؟ چند درصد مراجعان ما را در محیط‌های سرپایی (مراکز مشاوره) بیماران روانی شدید تشکیل می‌دهند؟ و درصد شامل افرادی هستند که با مسائل و مشکلات بین فردی، اضطراب، افسردگی، اعتمادبه‌نفس پایین، مشکلات در برقراری ارتباط و… مراجعه می‌کنند؟
آیا در آمریکا و اروپا و استرالیا روانشناسان بالینی که در مراکز درمانی و مطب خصوصی‌شان مشغول ارائه خدمات روانشناسی و روان‌درمانی به طیف گسترده‌ای از مراجعان هستند، همه از دانشگاه‌های علوم پزشکی فارغ‌التحصیل شده‌اند؟ یا از دانشگاه‌های غیرپزشکی دارای استانداردهای آموزشی مناسب و مدل آموزشی شفاف و تعریف‌شده؟ نگاهی به وضعیت تربیت روانشناسی بالینی در دنیا پاسخ این سؤالات را روشن می‌سازد. با نگاهی به وضعیت آموزش روانشناسی بالینی در سایر کشورها متوجه می‌شویم که در اکثر کشورها روانشناسی بالینی الزاماً در دانشگاه‌های پزشکی آموزش داده نمی‌شود ولی امکانات درمانی خوبی دارند و متخصصان خوبی هم تربیت می‌کنند. شاید مشکل بنیادی این است که هنوز ما در ایران مدل مشخصی برای تربیت روانشناسان بالینی نداریم که آیا می‌خواهیم درمانگر تربیت کنیم یا دانشمند بالینی با قابلیت‌های درمانگری.

•متاسفانه برخی دوستان فارغ‌التحصیلان انستیتو روانپزشکی را با فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های پیام نور و آزاد در جای جای کشور مقایسه می‌کنند و بر اساس این قیاس نامناسب کل دانشگاه‌های وزارت علوم را زیر سؤال می‌برند. در حالی انستیتو باید دانشگاه شهید بهشتی و تهران مقایسه شود که امکانات بالینی و درمانی مناسب‌تری دارند و دانشجویان توانمندتری هم تربیت می‌کنند که اتفاقاً خیلی از این افراد جذب وزارت بهداشت هم می‌شوند. اگر نگاهی به روانشناسان بالینی شاغل در وزارت بهداشت بیندازیم آیا همگی فارغ‌التحصیل انستیتو و علوم بهزیستی هستند؟ مگر در دو دهه گذشته این دو موسسه چند نفر بالینی تربیت کردند که جوابگوی نیاز بهداشت روانی کشور باشند؟ اگر شماری از فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های وزارت علوم در آزمون‌های علمی وزارت بهداشت قبول می‌شوند یعنی استاندارد مناسب را دارند. بخشی از حفظ کیفیت در وزارت بهداشت به دلیل پذیرش خیلی کم دانشجو است اما با این روند قطره‌چکانی نیاز جامعه به خدمات بهداشت روانی پاسخ داده نمی‌شود و دوباره در ناهماهنگی عرضه و تقاضا رشته‌های دیگر میدان‌دار خواهند بود که نقض غرض خواهد شد و اگر بخواهد در پاسخ به نیاز جامعه تعداد زیادی دانشجوی بالینی تربیت کند آیا همین کیفیت باقی می‌ماند یا به درد علوم دچار خواهد شد؟ واقعیتی که نشانه‌های آن از حالا در مقایسه ۹ دانشگاه قابل‌رؤیت است.

•در این‌سوی میدان برخی از دوستان به‌ویژه همکاران غیربالینی در راستای مخالفت با انتقال استدلال‌هایی می‌آورند و حرف‌هایی می‌زنند که جای تعجب دارد و با استانداردهای علمی فاصله. مثلاً مرزبندی بین زیرشاخه‌های روانشناسی را زیر سؤال می‌برند. اگر قرار بود این مرزبندی فقط صوری باشد پس چه لزومی به ایجاد رشته‌های بالینی، عمومی، شخصیت، استثنایی، تربیتی، صنعتی و سازمانی و… وجود داشت؟ آیا حیطه کار، روش و هدف و موضوع موردمطالعه این رشته‌ها یکسان است؟ آیا در همه دنیا فرق روانشناسان تربیتی و بالینی و شخصیت مثل ایران صوری است؟ کافی است دوستان فصل اول یک کتاب روانشناسی مقدماتی را مطالعه کنند تا به واقعی بودن مرزبندی‌های بین رشته‌های مختلف روانشناسی پی ببرند و با این نوع دفاع بد، کار را خراب‌تر نکنند.

•جمع‌بندی و راهکار پیشنهادی:

شکی نیست که آموزش بالینی در وزارت علوم و دانشگاه آزاد و پیام نور و همین‌طور وزارت بهداشت با استانداردهای آموزشی و علمی و حرفه‌ای فاصله دارد، هرکدام از این بخش‌ها در یک حیطه‌ای مطلوب‌تر از دیگری هستند و در حیطه دیگر ضعیف‌تر، ولی آیا جابه‌جایی مکان آموزش منجر به حل مشکل خواهد شد یا نه، جای تأمل دارد. یادمان باشد دانشگاه‌های علوم پزشکی فقط ایران و تهران نیست، الآن برخی از دانشگاه‌های علوم پزشکی که ارشد بالینی می‌گیرند که در مقایسه با وزارت علوم خیلی شاید ضعیف‌تر باشند. سؤال این است آیا فارغ‌التحصیلان انستیتو روان‌پزشکی تهران و علوم بهزیستی و توان‌بخشی با سایر دانشگاه‌های علوم پزشکی هم‌تراز هستند؟

پس من هم معتقدم راه‌حل این مسئله پایین بودن کیفیت آموزش و نبود رعایت نشدن استانداردهای حداقلی الزاماً پاک کردن صورت‌مسئله نیست، راه‌حل‌های دیگری هم وجود دارد که می‌توان امتحان کرد:
(۱) کاهش جدی تعداد ورودی‌های روانشناسی بالینی در مقطع دکتری و ارشد،
(۲) به‌روز کردن و استانداردهای آموزشی و محتوای برنامه درسی روانشناسی بالینی و متناسب‌سازی آموزش‌ها با نیازهای جامعه ایران در زمینه مشکلات سلامت روان (مثلاً آیا در مقطع ارشد و دکتری روانشناسی بالینی به موضوع اعتیاد، مشکلات خانواده، رفتارهای پرخطر، مداخلات روانی اجتماعی در بلایا، مدیریت بحران، خودکشی، کودک‌آزاری پرداخته می‌شود؟)
(۳) محروم کردن دانشگاه‌های فاقد امکانات آموزشی و هیئت‌علمی کافی از پذیرش این رشته و
(۴) پذیرش دوره‌های روانشناسی بالینی و سلامت به‌صورت مشترک با دانشگاه‌های علوم پزشکی
(۵) تسری دادن نظارت بورد روانشناسی نیمه بالینی وزارت بهداشت به فرایند پذیرش دانشجو در وزارت علوم و آزاد.

•به نظر من انتقال رشته با چالش‌ها و مشکلات اجرایی و قانونی و حرفه‌ای همراه است و الزاماً مشکل روانشناسی بالینی را حل نمی‌کند. اصولاً این برنامه از نظر اجرایی خیلی نامفهوم و گنگ و گاه غیرمنطقی به نظر می‌آید. آیا سایر رشته‌های روانشناسی مانند استثنایی، سلامت، عمومی، شناختی، تربیتی و ورزشی هیچ ارتباطی با سلامت ندارند؟ آیا سلامت فقط در بیمار دیدن خلاصه می‌شود؟ آیا اعتیاد، فرار از خانه، طلاق، خیانت‌های زناشویی، آسیب‌های نوپدید موضوعات مرتبط با سلامت هستند؟ پس چه طور ستاد مبارزه با مواد مخدر، سازمان بهزیستی و وزارت ورزش و جوانان در این مقوله‌ها ورود پیدا می‌کنند؟ و فقط روانشناسی بالینی باید متمایز شود؟ آیا این جای تأمل نیست؟

•راه‌حل پیشنهادی من واگذاری اختیار تعیین استانداردهای آموزشی رشته روانشناسی بالینی به وزارت بهداشت یا تشکیل گروه مشترک بین وزارت بهداشت و علوم است. این گروه باید استانداردهای آموزشی را تعیین کند و به همه دانشگاه‌های وزارت علوم یک فرصت کوتاه بدهد تا استاندارد را برآورده سازد (مثلاً با بیمارستان‌ها و مراکز بهداشت وزارت بهداشت تفاهم‌نامه امضا کنند تا دانشجویان بالینی از همان ترم اول حداقل یک روز را در محیط حضور یابند) و در صورت عدم تأمین استانداردهای لازم مجوز رشته از آن دانشگاه لغو گردد. دانشگاه شهید بهشتی وزارت علوم الگوی خوبی برای این روش است.

•راه‌حل دوم ایجاد رشته‌های روانشناسی بالینی مشترک بین دانشگاه‌های وزارت علوم و دانشگاه‌های علوم پزشکی است. مثلاً دانشگاه خوارزمی کرج با علوم پزشکی البرز به صورت مشترک درخواست رشته بالینی کنند که به نظرم مدلی ایدئال است.
•این‌جانب به عنوان فارغ‌التحصیل روانشناسی بالینی وزارت بهداشت در مقطع ارشد و دکتری با وجود علاقه وافر به دانشگاه‌های محل تحصیل خودم و آگاهی از وجود برخی شرایط مطلوب در دانشگاه‌های علوم پزشکی بنا به دلایل مختلف ترجیح می‌دهم آموزش روانشناسی خواه در وزارت بهداشت و خواه در وزارت علوم استاندارد گردد و بر اساس شاخص‌های استاندارد توسعه پیدا کند. و البته آماده شنیدن فحش‌ها و حملات شخصی و انواع انگ‌های روان‌شناختی به خاطر انتشار نقطه نظرات هستم!!!!!!! اما تاکید می کنم این ها برداشت ها و پیشنهادهای من هستند و خوشحال می شوم اساتید و دانشجویان در بوته نقد بگذارند تا راه مناسبتر پیدا شود.
منبع: آکادمی روانشناسی کاج


کد مطلب: 39303

آدرس مطلب :
https://www.migna.ir/news/39303/انتقال-رشته-روان-شناسی-بالینی-وزارت-بهداشت-راه-حلی-موثر-یا-مسکن-موقت

میگنا
  https://www.migna.ir