اهدای عضو دانشآموزان مرگ مغزی؛ فرهنگ نانوشته این روزهای کلاس درس
در این میان، نوجوانان و جوانان بهویژه دانشآموزان نیز از این قاعده مستثنی نیستند و عدهای از آنها بهدلایل مختلف از جمله حادثه تصادف یا بیماری، به مرگ مغزی مبتلا میشوند.
آنچه در این رهگذر و فارغ از داغدار شدن خانوادهها مورد توجه است، اهدای اعضای بدن افرادی است که در اثر حادثه دچار مرگ مغزی شدهاند.
خانوادههایی که علیرغم داشتن غم بزرگ و جانگداز درگذشت فرزند خود، جان و حیات دیگری برای نیازمندان چشمانتظار دریافت عضو در بیمارستانها بخشیدهاند.
ضربان قلب فرزندشان را حالا در بدن فردی دیگر میشنوند و دعای همه لحظات گیرندگان عضو، رهتوشه و باقیات و صالحات آخرت جگرگوشههایشان میشود.
جسمی خاموش شده، اما باعث احیای جسم در آستانه به خاموشی و ایستایی رفته دیگری شده است و ماندگاری و استمرار زندگی را به فرد دیگری هدیه میکند.
فرهنگ اهدای عضو چند سالی است که در میان گروههای مختلف جامعه رواج یافته و افراد زیادی هستند که در دوران حیات خود نسبت به اهدای عضو خود در صورت بروز حادثه و فوت، داوطلب شده و متعهد میشوند.
این فرهنگ ارزشمند در میان خانواده دانشآموزان نیز هر روز در حال گسترش است؛ بوده و هستند دانشآموزانی که در اثر حادثه جان خود را از دست دادهاند، اما خانوادههای مصیبتدیده آنها دست به انجام چنین کار خداپسندانهای زدهاند.
آخرین نمونه آن همین چند روز پیش بود که 11 عضو بدن یک دانشآموز به نام «ابوالفضل ابراهیمپور» در مقطع متوسطه اول شهرستان سیمرغ از توابع استان مازندران اهدا شد؛ او در اثر حادثه تصادف در جاده کیاکلا دچار مرگ مغزی شده بود.
این دانشآموز جان داد و اما جان دوبارهای به دیگران بخشید، بی هیچ چشم داشت و اجر و مزد مادی.
بزرگترین متاع گرانسنگ این هدیه برای درگذشتگان، لبخند رضایت و امید دریافت کنندگان عضو و روشنی دوباره مسیر زندگی در روزهای ناامیدی آنها بوده است.
این تنها نمونهای از موارد مشابه گذشت و ایثار خانوادههایی است که در شرایط بسیار نامناسب روحی و در هنگام داغدار شدن فرزندان خود، جانبخش هموطنان و چشمانتظاران بیمار میشوند.
فارس