نداشتن توان و استطاعت مالی برای روان درمانی!
به گزارش میگنا دكتر امیرهوشنگ مهریار- روانشناس؛ درباره هزینه بالای رواندرمانی در گفتوگو با «آرمان» میگوید: «مشاوره و روان درمانی امر زمانبری است و به همان نسبت هزینه بالایی دارد و افراد نمیتوانند به تنهایی از جیب خودشان استطاعت مالی داشته و چندین جلسه به روانشناسان و مشاوران مراجعه کنند تا تحت درمان قرار گیرند. اینجاست که گسترش پوشش بیمههای درمان به روانشناسان بالینی و مشاوران کمک خواهد کرد که افرادی که دچار بیماریهای روانی هستند از طریق صحیح مورد درمان قرار گیرند. از این رو اگر در دولت دوازدهم همکاری بیشتری بین نظام روانشناسی و مشاوره و وزارت بهداشت و درمان به وجود بیاید، بسیاری از مشکلات در این زمینه مرتفع خواهد شد.»
**عملکرد دولت یازدهم را در حوزه بهداشت و درمان به ویژه سلامت روان چگونه ارزیابی میکنید؟
بر اساس اطلاعات و بحثهایی که به عمل میآید دولت یازدهم در زمینه بهداشت و درمان تا حد زیادی موفق عمل کرده است، آنچنان که هم بودجه وزارت بهداشت و درمان افزایش پیدا کرده و هم این بودجه در مسیری صرف شده که بسیار با نیازهای جامعه تطابق داشته است. به همین دلیل است که آقای دکتر قاضیزاده هاشمی، وزیر بهداشت و درمان را یکی از موفقترین وزرای دولت یازدهم میدانند، اما مسالهای که در این زمینه حائز اهمیت است این است که اقدامات خاصی در حوزه بهداشت روان صورت نگرفته است. به عبارت دیگر عمدهترین اقدامات دولت یازدهم در حوزه بهداشت کلی بوده است، گرچه دختر آقای هاشمی روانپزشک است و تصور میرود که ایشان در این زمینه صاحبنظر و علاقهمند باشد و به بهداشت روان هم بپردازد، اما تا آنجا که من میدانم اقدامات خاصی در زمینه بهداشت روان صورت نگرفته است. این در حالی است که اگر امکانات درمان به صورت کلی وجود داشته باشد تا حدی به بهداشت روان هم کمک خواهد کرد. بهداشت روان از بهداشت جسم جدا نیست. همانطور که بهداشت روان از مسائل اجتماعی و اقتصادی جامعه جدا نیست و وقتی جامعه به حالت تعادل برسد و تنشهایی که وجود داشته کاهش پیدا کند بهداشت روان هم بهطور کلی بهبود پیدا خواهد کرد. با وجود این، دولت یازدهم در زمینه بیمه درمانی و تولیدات دارو نیز اقدامات خوبی انجام داده و تا حد زیادی به مرحله استقلال نسبی دست پیدا کرده است. این برداشت کلی من است بر این مبنا که دولت یازدهم در حوزه بهداشت و درمان موفق بود و امیدواریم که در دولت دوازدهم نیز اقدامات قبلی ادامه پیدا کند.
**از منظر شما دولت دوازدهم در حوزه بهداشت و سلامت روان و همچنین درمان اختلالات روانی شهروندان بیمار باید چه اهداف و برنامههایی را دنبال کند؟
باید در دولت دوازدهم ارزیابی شود که کمبودها و کاستیها در حوزه بهداشت و سلامت روان کجا وجود داشته تا توجه بیشتری به آنها مبذول شود. اگر دولت دوازدهم به ویژه در حوزه بهداشت روان بتواند چتر حمایتهای بیمهای را به روانشناسان و مشاوران گسترش دهد طبعادرصد افرادی که بتوانند از خدمات بهداشت روانی استفاده کنند بیشتر خواهد شد، یعنی به همان نسبت بهداشت روان مورد توجه قرار خواهد گرفت و بهبود بیشتری پیدا خواهد کرد. از سوی دیگر، حوزه بهداشت روان از مسائل اجتماعی جدا نیست. وقتی بیماری، فقر، تبعیضهای اقتصادی و اجتماعی وجود دارد طبیعی است که مردم از نظر روانی آسیب میبینند.
این آسیبها در گروههای خاصی از جامعه متجلی است. بنابراین اگر برنامههای اجتماعی و اقتصادی دولت موفق شود تا حد زیادی به مسائل بهداشت روانی کمک خواهد کرد. اگر دولت بتواند از نظر سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... حس اطمینان و امنیت بیشتر را در مردم ایجاد کند، به همان نسبت دغدغههایی که باعث ناراحتیهای روان شده برطرف میشود و وضعیت بهداشت روان بهتر خواهد شد. برای مثال اگر وضعیت اقتصادی مردم بهتر شود و بیکاری کاهش پیدا کند، مسائل روانی هم تا حد زیادی کاهش پیدا خواهد کرد. در کنار آن دو مساله وجود دارد. یکی آنکه مسائل روانی به عنوان مسالهای با اهمیت مورد قبول واقع شود و دوم آنکه دولت باید در زمینه پیشگیری از بیماریهای روانی سرمایهگذاری کند. این پیشگیری صرفا به صورت پزشکی و طبی نخواهد بود. پیشگیری از اختلالات روانی نیازمند مداخله در سطوح مختلف اقتصادی، اجتماعی، خانواده و نظایر آنهاست و دامنه وسیعی دارد. باید در نظر گرفته شود که به تنهایی عملکرد وزارت بهداشت و درمان در این زمینه کارایی ندارد و باید وزارتخانههای دیگر مانند وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، وزارت آموزش و پرورش، وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و... در پیشگیری از اختلالات روانی و رفع مشکلات روانی صاحبنظر و پیشقدم باشند.
**بخشی از مردم به مداخلات درمانی برای حل مشکلات روانی نیاز دارند، در حالی که نمیتوانند از امکانات موجود بهره مند شوند. بی شک یکی از موانع نداشتن توانایی مالی برای مراجعه به روانشناسان و مشاوران است. نظر شما در این باره چیست؟
به نظر من دو عامل باعث میشود که مردم از امکانات موجود در حوزه بهداشت روان استفاده نکنند. یکی عدم آگاهی مردم است، یعنی مشکلات روانی ناشی از بخت و اقبال نیست، صرفا مشکل پزشکی است و راه درمان دارد. مورد دوم نیز همان مسالهای است که شما به آن اشاره کردید. به عبارت دیگر نداشتن توانایی مالی لازم برای مراجعه به مراکز درمانی نیز به این مساله دامن زده است. از این رو با گسترش بیمههای درمانی در زمینه اختلالات روانی و اختصاص دادن آن به افرادی که خارج از حیطه پزشکی کار میکنند مانند روانشناسان و مشاوران میتوان در این زمینه اقدامات موثر انجام داد. در چند سال اخیر بر اساس تصویب قانون تشکیل نظام روانشناسی و مشاوره، روانشناسان و مشاوران آزادی عمل پیدا کردند که در سطح ارائه خدمات درمانی در کشور فعال باشند. این در حالی است که تعداد آنها زیاد است و واقعا در خیلی موارد توانسته اند که به حل مسائل و مشکلات حوزه بهداشت روان کمک کنند، ولی مانع عمده در کار آنها این است که مشاوره و روان درمانی امر زمانبری است و به همان نسبت هزینه بالایی دارد و افراد نمیتوانند به تنهایی استطاعت مالی داشته و از جیب خودشان چندین جلسه به روانشناسان و مشاوران مراجعه کنند تا تحت درمان قرار گیرند.
اینجاست که گسترش پوشش بیمههای درمان به روانشناسان بالینی و مشاوران کمک خواهد کرد که افرادی که دچار بیماریهای روانی هستند از طریق صحیح مورد درمان قرار گیرند و به موقع درمان شوند تا مشکلاتشان حالت مزمن به خود نگیرد، چون وقتی در یک خانواده فردی دچار بیمار روانی میشود، بقیه اعضای خانواده نیز تحت تاثیر قرار گرفته و آسیب میبینند، حتی روابط زناشویی هم آسیب میبیند و روی فعالیت وکارکرد خانواده تاثیر میگذارد. بنابراین تاثیرات مشکلات بهداشت روان وسیعتر از تاثیرات مشکلات سلامت جسمی است و باید مورد توجه قرار گیرد تا در این حوزه شهروندان دچار آسیب نشوند.
از این رو اگر در دولت دوازدهم همکاری بیشتری بین نظام روانشناسی و مشاوره و وزارت بهداشت و درمان به وجود بیاید، بسیاری از مشکلات در این زمینه مرتفع خواهد شد. از سوی دیگر، گسترش وسیع تربیت روانشناسان و مشاوران باعث شده که کیفیت تربیت و آموزش آنها در خیلی موارد بالا نباشد، آنچنان که خود روانشناسان و مشاوران هم این مساله را قبول دارند و نظام روانشناسی و مشاوره هم در این زمینه نگران است. این در حالی است که قانون به روانشناسان دارای درجه کارشناسی ارشد در زمینه مشاوره و روانشناسی اجازه ارائه خدمات میدهد. از طرف دیگر گسترش پوشش بیمه خدمات درمانی به خدمات مشاوره و روان درمانی میتواند بسیار موثر باشد و موانع مردم را در صورت عدم استفاده از خدمات موجود تاحد زیادی برطرف کند.
**در پاسخ سوال قبلی به بی کیفیتی آموزش اشاره داشتید. این در حالی است که تعداد فارغ التحصیلان رشتههای روانشناسی، مشاوره و مددکاری اجتماعی کم نیست. دولت دوازدهم برای ساماندهی این مساله باید چه راهکاری را پیش بگیرد؟
با تشکیل نظام روانشناسی و مشاوره استفاده از فارغالتحصیلان این رشته بیشتر شده است. در واقع مجوز تاسیس دفتر و ارائه خدمات هم بر عهده نظام روانشناسی و مشاوره گذاشته شده است و همانطور که گفتم به علت گسترش سریع امکانات آموزشی در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری تعداد مراکز در حوزه سلامت روان زیاد است، در حالی که این مراکز هیچنوع تجربه بالینی جدا از آموزش نظری ندارند. از این رو باید نظارت بیشتری به وجود آید و آن هم بر عهده نظام روانشناسی و مشاوره است تا از برخی سوء استفادهها جلوگیری کند. البته نظام روانشناسی و مشاوره در تلاش است که این مسئولیت را به درستی اجرا کند.
از سوی دیگر، باید همانطور که پزشکان آموزش ضمن خدمت مکلفند که هر چند سال یک بار دورههایی را بگذرانند تا معلوماتشان بالا برود، روانشناسان و مشاوران هم دورههای مداوم آموزشی داشته باشند تا به این طریق معلوماتشان بالا برود و در زمینه تخصص خودشان پیشرفت کنند.
همانطور كه مي دانيم 95 درصد روانشناسان 20سال اخير ايران در دوره دبيرستان بعد از دريافت ديپلم علوم انساني و با كسب رتبه هاي بعضا خوب و يا بد در كنكور و امروزه نيز بدون شركت در آزمون وارد رشته روانشناسي شده اند (فارغ التحصيلان رشته مشاوره كه هيچي اصلا حرفشو نزنيم بهتره) و اين دوستان روانشناس امروز كه هر كدام امروز داراي دفتر و دستكي هستند بدون گذراندن هيچ تجربه عملي و آزمايشگاهي استاندارد در مواجهه با تجربيات وعلم و كلاس يك پزشك دانشگاههاي علوم پزشكي حس خودكم بيني و احساس حقارت را دارا هستند خب طبيعي است يك فرد در رشته تجربي با با كسب رتبه دو و يا سه رقمي وارد علوم پزشكي شده اما از آن طرف فردي ديگر با رتبه 5 يا شش رقمي از علوم انساني خود را بعنوان روانشناس به جامعه معرفي كرده . اين تعارض باعث شده براي جبران اين نقص و ناكامي شايد بصورت ناخودآگاه به فرض مثال برخي روان شناسان براي معرفي خود در تابلوي دفتركار بجاي درج مركز روانشناسي و مشاوره از لفظ مطب!! كه محل كار اطبا و پزشكان است استفاده مي كنن و يا ازبعد از نام خود در توصيف خود از لفظ متخصص روانشناسي!!! استفاده مي كنند تا شاهد نوعي عوام فريبي باشيم (واقعا كي به كيه اينا كجا تخصص گرفتن تو كدوم بيمارستان يا دانشگاه - تخصص بعد از عمري رياضت و طي 7سال دوره هاي تخصصي پزشكي و انجام عمل جراحي و بعد از يك آزمون سخت و رقابتي به افراد مي دهند و نه خواندن 4تا كتاب تئوري ) در ادامه اين سناريوي عقده دكتربازي، جديدا مي بينيم اين دوستان براي همانندسازي بيشتر با پزشكان و الگوبرداري از جامعه پزشكان و حتي ارضاي كمبودهاي خود به اين نقطه مي رسند كه حالا كه ابر و باد و مه خورشيد لطف كردند و ما مطب هم زديم!!(همون دفتركار ومركز مشاوره) و يك شبه هم به متخصص روانشناسي معروف شديم (با احترام و پوزش از همه متخصصان مغز،قلب كبد و ...) تازه مجهز به مهر و تابلو و سربرگ و نسخه هم شديم و هم تراز پزشكان شديم فقط مونده كه يك روپوش سفيد و يك گوشي به گردن و يك دفترچه خدمات درمان يبيمار كه كلا وارد جامعه بزرگ بهداشت و درمان شويم . پس تا اب گل آلود است از طريق رسانه ها يك جو كاذب هم ايجاد كنيم كه چون جلسات رواندرماني طولانيه و ملت مظلوم توان مالي ندارن كه اين هزينه هاي ما را بدهند بيمه هاي سلامت خدمات روانشناسان را تحت پوشش قرار دهند تا ما گرفتن فيگور پزشكي توي دفترچه هاي خدمات درماني مجاز به نوشتن نام اختلال و تعداد جلسات رواندرماني باشيم و پاي صفحه دفترچه مهر و امضاي خود را به عنوان متخصص روانشناسي بزنيم(واي تصورش هم لذت بخشه) تا ما هم جلوي فك وفاميل و همسايه پز بديم كه بابا نگاه كنين ماهم دكتريم و متخصص . در صفحه دفترچه خدمات درماني معمولا نام داروها براي داروخانه ها و انجام جراحي و يا انجام آزمايش نوشته مي شود نه خدمات گفتگوي خالي و عمه تراپي! بنظرم اگر به فكر كمك به جيب بيماران هستيم خدمات يارابرگ را كه بهزيستي به افراد نيازمند مي دهد افزايش دهيم يا كارت مخصوص بيمه روانشناسي كه مراجع با نشان دادن آنها به مسول مركز مشاوره يا روانشناس از تخفيف برخوردار باشد ولي دست به ماهييت دفترچه ها نزنيم. انجا جاي نسخه نويسي و مهر و امضاي پزشكان علوم پزشكي است نه فارغ التحصيلان علوم انساني دانشگاه پيام نورعلي آباد و دانشگاه آزاد اليگودرز و علمي كاربردي بستان آباد