شنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 20 Apr 2024
تاریخ انتشار :
يکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۶ / ۰۸:۳۷
کد مطلب: 43064
۱
۱
امیرحسین میرابوطالبی

فقط نیمی از دوستی‌های جهان «متقابل» است

فقط نیمی از دوستی‌های جهان «متقابل» است
میگنا: حتما برایتان پیش آمده که روبه‌روی دوستتان نشسته و احساس کرده‌اید که حقیقتا درکتان می‌کند و عمیقا شما را می‌شناسد. شاید احساس کرده‌اید که چگونه در برخورد با او «بهترین نمونه‌ خودتان» را بروز بدهید و هوشمندانه‌ترین نظرات و بامزه‌ترین شوخی‌هایتان را به زبان بیاورید. او شما را تشویق کرده، به یکی از طرح‌هایتان به دقت گوش داده، آن را بسط داده و به‌نرمی پیشنهادهایی برای بهترکردنش ارائه داده است. نشسته‌اید و پشت سر دوستان مشترکتان حرف زده‌اید، خاطره‌هایتان را با هم مرور کرده‌اید و موضوعات موردعلاقه‌تان را با زبان و اصطلاحاتی که فقط مخصوص خودتان است، زیرورو کرده‌اید. شاید او را ستایش کرده‌ و به‌خاطر شباهتتان به او به خود بالیده‌اید.

زمانی که فردی، با چنین جایگاهی نزد شما، برایتان ارزش قائل می‌شود، عمیقا احساس رضایت می‌کنید: حسابی شاد، سرحال و سرخوش می‌شوید.اینها دوستی‌هایی هستند که روح ما را سرشار می‌کنند، هویتمان را می‌پرورانند و مسیر زندگی‌مان را شکل می‌دهند.

بررسی این موضوع در آزمایشگاه‌های علوم اجتماعی به‌خوبی به ما نشان داده که این روابط ما را، از نظر ذهنی و جسمی، سالم و شاداب نگه می‌دارد: دوستان خوب ایمنی را افزایش می‌دهند، خلاقیت را شکوفا می‌کنند، فشار خونمان را پایین می‌آورند، سالمندان را از زوال عقل حفظ می‌کنند و حتی احتمال مرگمان را نیز کاهش می‌دهند. اگر حس می‌کنید زندگی بدون دوستانتان ممکن نیست، احساسی‌بازی درنیاورده‌اید و کاملا حق دارید.اما حتی آرام‌ترین و گرم‌ترین دوستی‌ها نیز، مانند اغلب روابط انسانی، ممکن است دچار تنش و نزاع شوند.

ممکن است این روابط بخشی از جادوی خوشایندشان را از دست بدهند و دیگر نتوانند آن را بازیابند. حتی ممکن است، به‌دلایلی تراژیک یا اصلا بدون هیچ دلیلی، به‌کلی از بین بروند. اینجاست که پای دوستی‌های نه‌چندان‌آرام، دوستی‌های بیش‌ازپیش دشوار و دوستی‌های بد، عذاب‌آور و سمی به میان می‌آید. لذت‌ها و منافع دوستان خوب بسیار است؛ اما این نکات مثبت هزینه [هم] دارند.

اگر از دریچه‌ای وسیع و واقع‌بینانه‌تر بنگریم، دوستی بسیار آشفته‌تر و نامتوازن‌تر از آن چیزی است که تا به امروز ترسیم شده است.شواهدی هست که نشان می‌دهد تنها نیمی از دوستی‌ها متقابل است. این اولین نکته‌ای است که همانند آبی سرد، روی تصور آرمانی از دوستی می‌ریزد. این موضوع برای افراد بسیار هولناک است چراکه، براساس پژوهش‌ها، تصور ما بر این است که تقریبا تمام دوستی‌هایمان متقابل است. می‌توانید تصور کنید کدام‌یک از افراد فهرست دوستانتان شما را در فهرست دوستان خود جای نداده ‌است؟

یک توضیح برای این بی‌تعادلی این است که بسیاری از دوستی‌ها آرمان‌گرایانه است: مطالعه‌ انجام‌شده بر روی نوجوانان نشان می‌دهد که همه دوست دارند با افراد محبوب دوست شوند؛ اما این‌‌ افراد محبوب که از درجه‌ اجتماعی بالاتری برخوردار شده‌اند و توجه بیشتری به‌ آنها می‌شود، انتخاب‌های خودشان را دارند (و میانگین را منحرف می‌کنند).

استیون استروگاتز در سال ۲۰۱۲ در نیویورک تایمز در مقاله‌ای که این ادعا را تایید می‌کرد، اشاره کرد که بنا به یافته‌هایش، «دوستانِ» شما در فیس‌بوک همیشه، به‌طور متوسط، «دوستان» بیشتری نسبت‌به شما دارند. چنین برمی‌آید که در این دنیا، که ذهن‌ها همه مشغول جایگاه است، نمی‌توان دوستی را واحه‌ای میان بیابان بی‌آب‌وعلف دانست. روابط «دووجهی»، در اصطلاح علوم‌اجتماعی، با وابستگی متقابل و کش‌مکش مشخص می‌شود. انسان احساسات مثبت و منفی بسیاری نسبت‌به افراد موجود در چارچوب این روابط دارد. ممکن است زمانی که آنها زنگ می‌زنند مطمئن نباشید که گوشی را بردارید یا نه. این نوع روابط نیز متداول هستند.

نزدیک به نیمی از اعضای مهم شبکه‌ اجتماعی یک نفر را می‌توان در این دسته‌ دووجهی قرار داد. درست است که بیشتر این مقدار اعضای خانواده هستند (که خواهی‌نخواهی گرفتارشان هستیم) تا دوستان؛ باوجوداین، این هم نشانه‌ دیگری است که نشان می‌دهد جایگاه دوستی آنقدرها هم رفیع نیست. دوستانی که وفادار، قابل‌اعتماد و خوش‌مشرب هستند، یعنی دوستان خوب، اگر بعضی صفات ناخوشایند را هم داشته باشند، می‌توانند برایتان بد باشند.

پژوهش‌های انجام‌شده روی شبکه‌های اجتماعی نشان می‌دهد که دوستان افسرده احتمال افسرده‌شدن شما را افزایش می‌دهند، دوستان چاق امکان چاقی شما را بالا می‌برند و بالاخره دوستانی که اهل سیگار هستند باعث می‌شوند بیشتر سیگار و ... مصرف کنید.

بعضی دیگر از دوستان خوب دارنده‌ (یا در حال کسبِ) ارزش‌ها و عاداتی هستند که با عادات و ارزش‌های فعلی یا درحال‌ظهور شما هم‌جهت نیست. مشخص است که آنها «ضرری» به شما نرسانده‌اند، اما کسانی هم نیستند که کیستی شما را تصدیق کنند یا در طول زمان به‌راحتی شما را به‌سوی اهدافتان هدایت کنند. ماندن با آنها یعنی شناکردن خلاف جهت جریان آب.این ملغمه‌ دوستی‌ها، علاوه‌بر مکدرکردن ما، به سلامتمان هم آسیب می‌زند.

در مطالعه‌ای در سال ۲۰۰۳، جولین هولت لونستد از دانشگاه بریگم یانگ، و برت یوچینو از دانشگاه یوتا از افراد خواستند، زمانی که درباره‌ تعاملاتشان با آدم‌های مختلف می‌نویسند، دستگاه کنترل فشار خون به دست کنند. فشار خون در هنگام نوشتن درباره‌ رابطه‌های دووجهی بیش از زمانِ نوشتن درباره‌ دوستان یا دشمنان مسلم بود. شاید پیش‌بینی‌ناپذیر‌بودن این روابط است که باعث می‌شود حساس‌تر شویم: آیا جین کریسمس را خراب خواهد کرد؟

رابطه‌های دووجهی باعث افزایش واکنش‌پذیری قلبی‌عروقی، پیری سلولی بیشتر، مقاومت کمتر در مقابل استرس و کاهش احساس سلامت می‌شود.«دوسمنان» یا دوست‌دشمن‌ها، از این جهت که به‌شکل مشخصی چندلایه هستند (محبت در لایه‌ بالایی و رقابت یا بی‌میلی در پایین آن)، در گروهی مجزا قرار می‌گیرند. این شرایط برای روابط دووجهی صادق نیست، روابطی که مخلوطی هستند از عشق، نفرت، دل‌خوری، دل‌سوزی، فداکاری و عطوفت.

بسیاری از افراد وجود نیروی برانگیزاننده و مثبت دوست‌دشمنی را در محیط کار، فضای رُمانتیک و تربیت فرزند مفید می‌دانند.همانند خانواده‌های ناراضی، دوستان هم می‌توانند به‌اَشکال مختلف بی‌نهایت «بد» باشند که در این شرایط، هیچ وجه دومی هم وجود نخواهد داشت.

سوزان هیتلر، روان‌شناس بالینی از دنور و شارون لیوینگستون، روان‌شناس و مشاور بازاریابی از نیویورک، به این مسئله پرداخته و چند خصلت بارز را در این چارچوب مشخص کرده‌اند: دوست بد باعث می‌شود شما با دوستان دیگرش احساس رقابت پیدا کنید. او بسیار بیشتر درباره‌ خودش صحبت می‌کند تا شما درباره‌ خودتان. همچنین به‌شکلی حق‌به‌جانب از شما انتقاد می‌کند؛ اما وقتی از او انتقاد کنید موضع دفاعی می‌گیرد. کاری می‌کند احساس کنید روی لبه‌ تیغ راه می‌روید و هر لحظه ممکن است خشم یا نارضایتی او را برانگیزید. انگار که شما را سوار ترن هوایی احساسی کرده باشد، یک روز خوش‌رو است و تحسینتان می‌کند و روز بعد بی‌اعتناست و به‌سردی با شما رفتار می‌کند.

در سال ۲۰۱۴، گروهی از دانشگاه کارنگی ملون در پیتسبورگ دریافتند که هرچه میزانِ منفی‌نگری در روابط بانوان سالم بالای پنجاه سال افزایش یابد، به همان نسبت، فشار خون نیز افزایش می‌یابد. تعاملات منفی اجتماعی (برخوردهایی مانند انتظار بیش‌ازحد، عیب‌جویی، دل‌سردی و مشاجره‌های ناخوشایند) باعث افزایش ۳۸درصدی این خطر شده است. در مردها رابطه‌ای میان روابط بد و فشار خون بالا مشاهده نشد. این موضوع احتمالا به این دلیل است که بانوان اهمیت بیشتری برای روابط قائل هستند و عادت کرده‌اند که توجه بیشتری به این مسائل داشته باشند.

تعاملات ناخوشایند نیز هم در مردان و هم در بانوان می‌تواند به تندخویی منجر شود. جسیکا چیانگ، پژوهشگر دانشگاه کالیفرنیا، لوس‌ آنجلس که مطالعه‌اش این مطلب را تایید می‌کند، می‌گوید انباشت عوامل استرس‌زا همانند زهری واقعی می‌تواند باعث آسیب جسمی‌شود. برخی دوستی‌های آزاردهنده‌ ما در ابتدا خوب بوده و بعد از مدتی بد می‌شوند. برای مثال نرخ پرخاشگری سایبری میان دوستان ۴.۳ برابر این نرخ در میان دوستان دوستان است یا آن‌طور که دایان دوپواتیه معشوقه‌ شاه‌هِنری دومِ فرانسه در قرن شانزدهم گفته، «برای داشتن دشمنی خوب، یک دوست انتخاب کنید: او خوب می‌داند کجا را هدف قرار دهد».رابرت گرین در کتاب خود به‌نام ۴۸ قانون قدرت (۱۹۹۸) به این شیب لغزان اشاره کرده‌ است. او هشدار می‌دهد که واردکردن دوستان به تلاش‌های شغلی‌تان ممکن است تغییر دوستان «خوب» به «بد» را سرعت ببخشد. این موضوع تاحدی به واکنش افراد به لطف‌های بزرگ مربوط است:عجیب است، اما دقیقا مهربانی شماست که تعادل همه‌چیز را به هم می‌ریزد. افراد دوست دارند احساس کنند سزاوار خوش‌بختی بوده‌اند. مورد لطف واقع‌شدن گاهی اوقات برای افراد سنگین است: این یعنی انتخاب فرد به‌خاطر این بوده که در دایره‌ دوستان قرار داشته، نه اینکه الزاما سزاوار انتخاب‌شدن بوده است. در استخدام دوستان حتی می‌توان ردپایی از منت‌گذاری را هم دید که باعث می‌شود آنها در خلوت خود آزرده شوند. آسیبِ برآمده از این موضوع کم‌کم خودنمایی خواهد کرد: کمی رک‌گویی بیشتر، نشانه‌هایی از حسادت و دل‌خوری و قبل از اینکه به خودتان بیایید، دوستی‌تان رنگ خواهد باخت.یعنی واقعا بخشیدن امکانات و «کمی رک‌گویی بیشتر» برهم‌زننده‌ رفاقت است؟ این نتیجه‌گیری که خلاف آرمان‌های صداقت کامل و دست‌ودل‌بازی نامحدود میان دوستان است، سرنخی به دست می‌دهد تا بفهمیم چرا اینقدر دوستان «بد»، «خوب و بد» و «خوب و بعدا بد» داریم.

رابرت ترایوِرز، زیست‌شناس تکاملی، در مقاله‌اش به‌نام «تکامل بشردوستی متقابل» (۱۹۷۱) چنین نتیجه می‌گیرد: «هر انسانی هم‌زمان به فداکاری و خیانت کشش دارد» که در آن، خیانت یعنی حداقل کمی‌کمتر از آنچه دوستان به تو اعطا می‌کنند (یا بیشتر از آنچه از تو می‌گیرند) به آنها اعطا کنی یا از آنها بگیری.یافته‌های جان یاگرِ روان‌شناس، نویسنده‌ کتاب وقتی دوستی آسیب می‌زند (۲۰۰۲)، نشان می‌دهد که ۶۸درصد شرکت‌کنندگان نظرسنجی مورد خیانت دوستشان قرار گرفته‌‌اند؛ اما این خیانت‌کاران چه کسانی هستند؟ باوجود چنین اعداد و ارقام بالایی، آیا ممکن است این «آنها» خود ما باشیم؟

این اندیشه‌ هولناک باعث شد بپرسم: آیا ما واقعا تلاش می‌کنیم گناهان کوچک را ببخشیم؟ واقعا گلایه‌هایمان را ابراز می‌کنیم تا انباشته نشود و دوستی‌مان را به باد ندهد؟ برای دور هم جمع‌شدن کاری می‌کنیم؟ سعی می‌کنیم به دیگران حسن‌ظن داشته باشیم؟ آیا چیزی را که در توانمان هست در اختیار دوستانمان می‌گذاریم یا حساب‌ چیزهای داده و گرفته‌ خود و طرف مقابل را داریم؟ آیا به‌شکلی غیرمنصفانه از دوستانمان انتظار داریم که اعتقادات و تفکراتشان را با ما منطبق کنند؟ آیا واقعا هر کاری از دستمان برمی‌آید انجام می‌دهیم؟ خب، شاید خیلی از دوستان ما هم گمان کنند این کارها را می‌کنند. اگر آنها دوستان خوبی نبوده‌اند یا از ما فاصله گرفته‌اند یا ما از آنها فاصله گرفته‌ایم، شاید بتوانیم این جدایی‌های متداول را بپذیریم، آن هم بدون آنکه ما را تا آنجا درگیر حس خطاکاری کنند که برچسب «سمی» به آنها بزنیم.

اینکه دوستی رابطه‌اش را با ما قطع کند یا بدون هیچ توضیحی ناگهان ناپدید شود، می‌تواند بسیار ویرانگر باشد. به‌هم‌زدن‌ها و قطع‌ روابط در شبکه‌های اجتماعی به امری رایج بدل شده است؛ اما به هر صورت انتظار داریم که دوستی‌هایمان تا ابد ادامه داشته باشد. این قطع دوستی‌ها تصور ما از کیستی‌مان را به چالش می‌کشد، به‌خصوص اگر سال‌ها باشد که با آن دوست رفیق گرمابه و گلستان باشیم. در پی این قطع رابطه، درحالی‌که وجودمان لبریز از آسیب آن است، آن دوست را به سبد «دوستان بد» می‌اندازیم.اما گاهی باید دوستی را رها کنیم تا بتوانیم خود واقعی‌مان باشیم.

جامعه‌شناسی به‌نام جنیس مکیب، در کتاب ارتباط در دانشگاه (۲۰۱۶)، بیان می‌کند که پایان‌دادن به دوستی‌ها در ابتدای دوران جوانی راهی است برای پیشبرد هویتمان. ما خصوصیات و تصورمان از خود را در مقایسه با دوستانمان می‌سازیم، هم به‌شکل مثبت و هم منفی.سروکله‌زدن با دوستان بد، رها‌شدن از سوی آنها و ناامیدی از آنها بخش‌هایی پراسترس از زندگی است که می‌تواند به بدن و ذهن انسان آسیب بزند. البته که نداشتن دوست سرنوشتی به‌مراتب ناگوارتر است. درماندگی کودکان برای داشتن هم‌بازی را تصور کنید، حسرت عمیق نوجوانان برای داشتن کسی که «درکشان کند» یا احساس بزرگسالانی که کسی را ندارند که شکست یا حتی موفقیتشان را با او تقسیم کنند. تنهایی به‌اندازه‌ گرسنگی و تشنگی شدید عذاب‌آور است. migna.ir

جان کچوپو، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه شیکاگو، بین تنهایی و افسردگی، چاقی، اعتیاد به الکل، مشکلات قلبی‌عروقی، اختلال خواب، فشار خون بالا، پیش‌روی بیماری آلزایمر، جهان‌بینی‌های خودبینانه و فکرکردن به خودکشی، پیوندهایی یافته است. با همه‌ اینها، اگر با دوستانتان مشکل دارید، پس هنوز دوستانی برایتان باقی مانده و این یعنی انسان خوش‌اقبالی هستید.


نویسنده: کارلین فلورا
منبع: ترجمان
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

احسان
Iran, Islamic Republic of
خواهشا این پیام رو که میگه " به این وبسایت رای دهید" حداقل برای اونهایی که رای دادن حذف کنید. کل صفحه موبایل من رو گرفته
۱۰ شگرد رسانه‌ای برای اثرگذاری بر باورهای مخاطب
پنج اقدامی که والدین باید در مواجهه با کودکان کابوس زده انجام دهند!
«آلیس در سرزمین عجایب»؛ اختلال روانی عجیب
سندروم مسأله با پدر / آسیب‌های بی‌مهری پدران به دختران
روانشناسی که دنیای سرمایه گذاری را ۱۸۰ درجه تغییر داد
چرا گاهی نمی‌توان بخشید و فراموش کرد؟!
مغز چطور خاطرات ماندگار می‌سازد؟
روانشناسی جمع‌آوری اشیا و یا کلکسیونر شدن
دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
چگونه با ذهن آگاهی حواس کودکان مان را جمع کنیم؟
تقاضا برای سلب اختیار تشخیص اختلال اسکیزوفرنی توسط روانشناسان بالینی!
چرا نباید برای جلب محبت یا عشق التماس کنیم؟
از آدمهای حسود؛ متنفر نباشید، دلیل حسادت آنها این است که فکر می کنند شما از آنها بهتر هستید... پائولو کوئلیو