کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

شرط حل شدن مشکل تجاوز به عنف، برنامه‌ریزی برای غریزه ج ن س ی جوانان است

2 شهريور 1390 ساعت 23:47


سلامت نیوز : هفته نامه سلامت نوشت : شنیدن صدای آرام عروس خانم و عبارت «با اجازه بزرگ‌ترها بله» و در نهایت یک لبخند عمیق و طولانی؛ لبخندی که شاید گذر زمان و مشکل‌ها، آن را محو ‌کند و این عشق آتشین جای خود را به کینه و دشمنی و جدایی بدهد. اما زوج‌ها بر سر 2 راهی قرار می‌گیرند؛ بسوزند و بسازند آن هم با تلخی یا این زندگی مشترک تلخ را زودتر به پایان برسانند. دکتر مجید ابهری، رفتارشناس اجتماعی و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشكی شهید بهشتی به مسایل و عوامل طلاق در کشور و راه‌های مبارزه با این پدیده شوم پرداخت. آقای دکتر! متاسفانه زوج‌هایی که به جایی رسیده‌اند که می‌خواهند از یکدیگر جدا شوند، کم نیستند اما بهتر است این زندگی تلخ ادامه پیدا کند یا زودتر پایان یابد؟ متاسفانه کشمکش‌های سیاسی و اقتصادی باعث شده است مسوولان ما از معضل طلاق غافل شوند. در دو ماهه اول امسال 21 هزار طلاق انجام شد که اگر این تعداد را تقسیم بر 60 روز کنیم، روزی 350 طلاق به وقوع پیوسته است یعنی 700 زوج پریشان شدند و لطمه عاطفی دیدند. اگر ماحصل این ازدواج‌ها 200 فرزند باشد، در نتیجه 200 کودک در سال جاری تک سرپرست شده‌اند. بعضی از آسیب‌ها فقط خود فرد آسیب‌دیده را درگیر می‌كنند اما طلاق هم آسیب اجتماعی و هم بستر آسیب اجتماعی است اما پایان تلخ بهتر است یا تلخی بی‌پایان؟ چرا ما همیشه می‌خواهیم بین بد و بدتر قرار بگیریم؟ چرا زندگی تلخ؟ درست می‌گویید ولی قصد ما این است که حداقل یک گام جلوتر برویم و به بررسی نقطه‌ای بپردازیم که زوج‌ها برای جدایی به توافق رسیده‌ و تصمیم قطعی گرفته‌اند اما بر سر دوراهی ادامه زندگی مثلا به خاطر همین کودکانی که شما به آنها اشاره کردید یا پایان این زندگی قرار دارند. با این حال به همان جای قبل باز می‌گردیم و به‌علت طلاق از نگاه رفتاری می‌پردازیم و نظر شما در این‌باره. براساس بررسی‌های انجام‌شده در پژوهشگاه «بنیاد رفتاری»، اصلی‌ترین علت طلاق، انتخاب نادرست است که در اصطلاح علمی به آن «ناهمسان‌‌گزینی» می‌گویند. ضعف مهارت‌های فردی و اجتماعی از دیگر عوامل طلاق است. ضریب هوش هیجانی یعنی مدیریت خشم و کنترل در جوان‌های ما ضعیف است. این مساله در بروز پدیده طلاق نقش عمده‌ای دارد که متاسفانه درحال حاضر هیچ‌سازمان یا نهادی متولی آموزش و ارتقای این مساله نیست. به نظر شما‌سازمان‌های مربوط در امور جوانان کارایی لازم را ندارند؟ ما 22‌سازمان پیشگیری در کشور داریم كه 30 سال است با بودجه‌های هنگفت در کشور در حال فعالیت هستند. نتایج آن را در کشور می‌بینیم؛ بدحجابی، استفاده از مواد روانگردان صنعتی، روابط نامشروع و درحال حاضر ازدواج‌هایی که به سرانجام نمی‌رسد و ما شاهد رشد بی‌رویه آنها هستیم. آقای دکتر! آیا اختلاف‌نظر و تفاوت‌ها می‌توانند دلیل قانع‌کننده‌ای برای طلاق باشند؟ اگر همسان گزینی به درستی انجام شود، طلاق اتفاق نمی‌افتد. آمار و تحقیقات نشان می‌دهد 85 درصد طلاق‌ها بین زوج‌هایی رخ می‌دهد که عمر زندگی زناشویی آنها به 5 سال هم نمی‌رسد یعنی زوج هنوز نتوانسته‌اند به تفاهم برسند و به اصطلاح با هم جوش بخورند. ازدواج یعنی نزدیک شدن 2 نفر از 2 قطب متفاوت فرهنگی، ارزشی، اجتماعی، اخلاقی و رفتاری. اگر بتوانند همدیگر را جذب کنند، نه زندگی تلخ می‌شود و نه پایان تلخی در کار است و اگر نتوانند همدیگر را جذب کنند، که اغلب این اتفاق می‌افتد، زندگی به بن‌بست می‌رسد. شما كه تحقیقاتی در این زمینه داشته‌اید و در جریان پرونده‌های طلاق بسیاری بوده‌اید، مهم‌ترین دلایل وقوع طلاق‌ها را در کشور چه می‌دانید؟ ریز شدن در زندگی مشترک و دلایل برهم خوردن تعادل و از هم گسستگی یک زندگی، به راحتی امكانپذیر نیست اما اگر بخواهیم ساده و آماری این دلایل را بیان کنیم، می‌توانیم به کوتاه بودن زمان آشنایی قبل از ازدواج و ناهمگون بودن زوجین اشاره كنیم 2 زن و مرد باید از نظر فیزیکی تعادل و از لحاظ ظاهری با هم تناسب داشته باشند یعنی نه مرد زیاد زیبا باشد و نه زن بیش از اندازه از همسرش زیباتر. نداشتن فرهنگ مشترک و نامساوی بودن سطح تحصیلات نیز از دیگر دلایل است. درحال حاضر تعداد دختران تحصیل‌کرده بیشتر از پسران شده است. دختری که در مقطع فوق لیسانس درس می‌خواند، نمی‌تواند قبول کند همسرش دیپلمه باشد اما برای آقایان این امر قابل‌‌پذیرش است. برای یک زن تحصیل‌کرده، ‌داشتن همسری باسواد خیلی پایین‌تر سخت است.
در ابتدا ممکن است قبول کند اما در زندگی بی‌شک دچار مشکل خواهدشد. بر همین اساس باید شرایط را برای پسران فراهم کرد که علاقه‌مند به ورود به دانشگاه شوند. نداشتن سطح یكسان اقتصادی، اعتبار، بیکاری و دخالت اطرافیان مخصوصا والدینی که مخالف ازدواج فرزندانشان هستند، از دیگر علل طلاق‌هایی است که من در 50 هزار پرونده طلاق مطالعه کردم و در جریان آنها بودم. عواملی مثل بیکاری، کمبود نشاط اجتماعی، بالا بودن هراس و اضطراب اجتماعی و ضعف مالی و اعتیاد از عواملی است که در پرونده‌های طلاق‌ دیده می‌شود اما من هیچ‌کدام از این موارد را عامل اصلی طلاق نمی‌‌دانم. اصلی‌ترین عامل طلاق از نگاه من به‌عنوان یک رفتارشناس، نداشتن تفاهم جنسی است. فرزندان ما از مرحله کودکی وارد مرحله نوجوانی و جوانی می‌شوند بدون اینکه فکرشان رشد کرده باشد. شاید فقط 5 درصد از والدین ایرانی با بچه‌هایشان درباره مسایل و غرایز ج ن س  ی  صحبت کنند و به آنها یاد بدهند چگونه نیازهای ج  ن س  ی  شریک ج  ن س  ی  خود را برطرف کنند. ما مردان ایرانی فقط به غرایز و نیازهای ج  ن س  ی  خودمان فکر می‌کنیم و زیاد توجهی به نیازهای همسرمان نداریم. مگر نسل جدید و امروزی. اما بیشتر خانواده ها از مشکل‌های دیگری صحبت می‌کنند. به ظاهر بله، در پرونده‌‌های طلاق، طرفین دلایلی می‌آورند که گوش با آن آشنایی داشته باشد اما قضیه چیز دیگری است و آن عدم تفاهم جنسی در زندگی زناشویی است. جوانان مخصوصا كسانی که در سن ازدواج هستند، در مورد تربیت جنسی هیچ آموزشی از خانواده خود ندیده‌اند. اطلاعات آنها به چند سی‌دی و فیلم ماهواره‌ای یا چند جزوه و کتاب محدود می‌شود. کدام یک از خانواده‌های ایرانی زمانی که فرزندانشان به سن بلوغ می‌رسند درباره مشکل‌ها و نیازهای جنسی با آنها سخن می‌گویند؟ در دادگاه‌ها فقط 1 تا 5/1 درصد از زوج‌ها در نهایت شهامت، علت طلاق خود را عدم تفاهم در مسایل زناشویی بیان می‌کنند و بقیه دلایل دیگری می‌آورند و فقط می‌خواهند از زندگی مشتركشان نجات پیدا کنند. به نظر شما چرا در خانواده‌ها تربیت جنسی انجام نمی‌شود؟ خانواده‌های ما هنوز به تربیت ج ن س  ی  به شکل تابو نگاه می‌کنند. پدران و مادران باید زمانی كه فرزندانشان به مرحله بلوغ می‌رسند، مسایل ج  ن  س ی  را آموزش دهند. وقتی شخص هیچ‌ اطلاعاتی درباره نیازهای ج  ن  س  ی  و جنس مخالف خود نداشته باشد و بدون اطلاع وارد زندگی مشترک شود، نتیجه‌اش می‌شود بیوه‌گی! نبود تفاهم جنسی اصلی‌ترین دلیل طلاق است و دلیل آن افسردگی، اضطراب، فشارهای فکری و تغذیه نامناسب است. طلاق چه عوارضی دارد؟ هیچ‌چیز مثل طلاق كه منفور‌ترین حلال است به جامعه آسیب نمی‌رساند. بیوه شدن اولین آسیب و افسردگی عارضه بعدی آن است. به عقیده من هیچ پسر و دختری با هدف طلاق گرفتن برسرسفره عقد نمی‌نشینند در حال حاضر 3هزار و 45 نفر مرد به دلیل عدم پرداخت مهریه در زندان به سر می‌برند ولی چه‌چیز باعث می‌شود زندگی عاشقانه به زندگی خصمانه تبدیل ‌شود آنقدر كه طرفین حاضر نمی‌شوند روبروی هم در دادگاه بنشینند؟ چرا فرهنگ مشاوره در کشور ما کمرنگ است و کمتر به آن توجه می‌شود؟ در ازدواج؛ 2 نفر انسان از 2 قطب مختلف می‌خواهند کنار هم زندگی کنند و طبیعی است که دچار مشکل شوند. گاهی زوج‌ها در غذا خوردن هم مشکل پیدا می‌كنند. این‌ مسایل را نمی‌توان حل کرد. یکی دیگر از علل طلاق بعد از نداشتن مدیریت ج ن س  ی، توجه نداشتن به فرهنگ مشاوره است. در قدیم ریش سفیدان پادرمیانی و مشکل را حل می‌کردند. مثلا زندگی مشترک من در اوایل دچار مشکل بود؛ من از یک خانواده کاملا مذهبی بودم و همسرم از یک خانواده نیمه مذهبی و تفاوت‌ها باعث می‌شد دچار مشکل شویم اما با پادرمیانی بزرگان هر 2 خانواده این مشكل‌ها حل شد به‌گونه‌ای که زندگی مشترک ما 32 سال به طول انجامیده است. متاسفانه در جامعه امروز جوانان ما تاثیر مشاوره را باور ندارند. نقش رجال سیاسی و فرهنگی کشور در رواج‌ فرهنگ مشاوره چقدراست؟ اگر آنها کمی جدی به مسایل فرهنگی توجه می‌کردند، علاج واقعه قبل از وقوع انجام می‌‌گرفت وآمار طلاق صعودی بالا نمی‌رفت. تلاش‌های رفتارشناسان و روان‌پزشکان باعث شد، بتوانیم از کمیسیون اجتماعی مجلس مجوز حضور مشاور را در دادگاه‌های خانواده بگیریم. به این معنا که کنار هر قاضی خانواده، یک مشاور روانی نیز وجود داشته باشد که تا آنجایی که می‌تواند، زوج را راهنمایی کند و مشکل آنها حل شود تا كار آنها به طلاق نینجامد. نقش مشاور در شکل‌گیری یک زندگی مشترک چقدر است؟ خیلی از زوج‌ها ساده‌انگارانه به مشاوره نگاه می‌کنند و پیشنهاد و رهنمون‌های مشاور را جدی نمی‌گیرند. مشکل اصلی جامعه امروز ما این است که مشاور ندارد، یعنی ما مشاور خوب تربیت نکرده‌ایم. وقتی مشاور به همسری که در زندگی زناشویی به او خیانت شده است پیشنهاد‌ می‌دهد رابطه فرازناشویی داشته باشد و توصیه می‌كند او هم همانند همسرش عمل کند، به نظر شما می‌توان روی آن زندگی سرمایه‌گذاری کرد؟ مشاور باید متاهل و پدر یا مادر باشد تا بتواند حس یک مادر یا پدر را وقتی از فرزندش جدایش می‌کنند، درک کند. مشاور مجرد، نمی‌تواند مشاور خوبی باشد. مشاور باید به شغلی که دارد اعتقاد داشته باشد. بسیاری از مشاوران یا در دانشگاه قبول شده‌اند یا براساس مد و شرایط مالی جامعه تصمیم می‌گیرند مشاوره انجام دهند. اختلاف نسل امروز و دیروز تا چه اندازه در بروز پدیده طلاق نقش دارد؟ نسل امروز فرهنگ جامعه را نمی‌شناسد و آن را قبول ندارد. صدا و سیما و رسانه‌ها نیز دنباله آن شده‌اند که بچه‌ها و والدین زبان هم را نمی‌فهمند. در مدت 30 سال، 4000 لغت وارد زبان جامعه امروز شده است. من پدر نمی‌فهمم فرزندم چه می‌گوید و فرزندم هم متوجه نوع صحبت من نمی‌شود. حتی زبان مشتركی برای برقراری ارتباط رفتاری با هم نداریم و این یكی از دلایل عدم تفاهم نسل‌ها شده است. فرزندان ما والدین?شان را به‌عنوان افراد کاردان قبول ندارند. از یک طرف مورد هجوم بی‌امان ناتوی فرهنگی هستند. من نمی‌خواهم فوبیای هراس از دیگران را مطرح کنم ولی وقتی در 24 ساعت حدود 100 شبکه به زبان فارسی بنیاد خانواده را نشانه می‌گیرند، روابط موازی زناشویی و بارداری قبل از ازدواج را تبلیغ می‌کنند كه آثارش همین معضلات جامعه امروز می‌شود. از نظر روان‌شناسی و رفتار، تبلیغات بصری آثار عمیق‌تری بر ذهن انسان می‌گذارد. کدام یک از طرفین در بروز پدیده طلاق نقش دارند؟ نمی‌توان به صراحت پاسخ داد اما مشکل بزرگی که وجود دارد این است كه متاسفانه رفتار 75 درصد خانم‌های ایرانی بعد از تولد اولین فرزند با همسرشان تغییر می‌كند و به شوهرشان كمترین توجه را دارند. متاسفانه بین زوج‌های جوان پس از تولد فرزند اول، اختلافات شکل جدی‌تر و تازه‌ای به‌خود می‌گیرد. محل خواب آنها جدا می‌شود. متاسفانه خانم‌های ایرانی با وجود تمام نکات مثبت و پسندیده‌ای که دارند، مدیریت زیبایی ندارند. کدبانوی خانه در طول روز برای پختن غذا و نظافت خانه وقت می‌گذارد اما برای آرایش و انتخاب پوشش زیبا در خانه، این وقت را صرف نمی‌كند. همین خانم وقتی می‌خواهد برای خرید یک وسیله از منزل خارج شود، بسیار آراسته و شیک می‌شود و این می‌شود پایه اختلافات زناشویی. آقایان ایرانی هم همین مشكل را دارند و سهمشان از زندگی در روز تعطیل، عرق‌گیر، پیژامه و یک متکاست و باید با جارو برقی از جا تكانشان داد. نقش مسایل اقتصادی در بروز طلاق چقدر است؟ بی‌شک نقش عمده‌ای دارد و بی‌تاثیر نیست. وقتی شخصی 2 شیفت کار می‌کند و برای صرفه‌جویی در وقت و هزینه، از مترو برای رفت‌وآمد استفاده می‌كند، آنقدر در مترو تحت‌فشار ازدحام جمعیت قرار می‌گیرد و خسته است که وقتی وارد خانه می‌شود، به تنها چیزی که توجهی نمی‌کند، همسر و محیط خانواده و نیازهای زناشویی است. نقش رسانه‌ها، در استحکام خانواده چیست؟ درحال حاضر متاسفانه رسانه‌های داخلی و خارجی نه تنها کمکی به بهبود زندگی‌های آشفته نمی‌کنند، بلکه با سریال‌های گوناگون، ناخواسته تک‌همسری و چندهمسری را تبلیغ می‌کنند. رسانه‌های خارجی و ماهواره هم که بنیان خانواده را نشانه رفته‌اند. عكس‌العمل صدا و سیما و نهادهای تربیتی ما در مقابل هجوم سریال‌های ماهواره‌ای مانند خالی کردن اقیانوس با قاشق است. آیا تقسیم مشکل‌های مالی و اقتصادی می‌تواند تا حدودی به وضعیت نابسامان خانواده‌ها کمک کند؟ تعریف نشدن مدیریت اقتصادی خانواده در زوج‌های جوان یک مشکل عمده زندگی است. متاسفانه تورم و گرانی باعث شده یک نفر نتواند زندگی را از لحاظ اقتصادی تامین ‌كند. به‌عنوان مثال، اگر زوجی هر 2 شاغل باشند باید مدیریت اقتصادی در زندگی‌شان به وجود بیاورند و هر 2 برای تامین زندگی تلاش کنند، نه اینکه حقوق زن مال خودش باشد و حقوق مرد هم مال زندگی. خیلی از زوج‌ها برای تامین زندگی اختلاف پیدا می‌کنند. آیا کانون خانواده امروز همانند گذشته معنا می‌دهد؟ در گذشته، خانواده به‌عنوان کوچک‌ترین نهاد اجتماع، مرکز آموزش فرزندان و کلبه عشق خانواده بود. اما این تعریف در زمان امروز صدق می‌كند؟ علتش این است که برای تحكیم خانواده‌ها باوجود همه همایش‌ها و تعارفات، قدمی برنداشتیم. همه اقدام‌ها در جهت تنظیم خانواده بوده است. وقتی به تحکیم خانواده اهمیت نمی‌دهیم، وقتی که سهم پدر و جایگاه مادر معلوم نیست، نمی‌توان انتظار بیشتری داشت.
من درحال حاضر با 54 سال سن وقتی می‌خواهم مسافرتی داشته باشم، حتما به دیدن پدر و مادرم می‌روم و از آنها حلالیت می‌طلبم. ضعف نهادهای فرهنگی در جامعه و عدم کارایی رسانه‌ها باعث شده است که خانواده جایگاه اصلی خود را از دست بدهد. وقتی روابط گفتاری در خانواده‌های ما 15 دقیقه در روز و چیدمان خانه‌‌ها براساس محل قرار گرفتن تلویزیون است، شرایط جامعه از اینکه هست، بهتر نمی‌شود. سفرهای خانوادگی تبدیل شده به سفرهای مجردی. نسل جدید با اقوام بیگانه است و آنها را نمی‌شناسد؛ اسم زن دوم فلان هنرپیشه را می‌‌داند اما خبر از پسرعمو و دختر عموی خود ندارد. جشن‌های مذهبی بهانه‌ای بود برای دیدار اقوام اما درحال حاضر تورم اقتصادی و فشارهای زندگی و سردی عواطف باعث گسستگی عاطفی و سقوط جایگاه معنوی خانواده‌ها شده است. آیا برخورد سلبی با جوان‌های دختر و پسر می‌تواند دلیل تسریع امر ازدواج باشد؟ تا وقتی که برای غریزه ج ن س  ی  جوانان در جامعه برنامه‌ریزی نکنیم، تجاوز به عنف، هم جنس  گرایی  و انحرافات رفتاری از بین نمی‌روند. من با سنی بالای 50 سال و با وجود‌داشتن خانواده نمی‌توانم یک جوان 20 ساله را نصیحت و برایش خط مشی تعیین کنم و مثلا بگویم تقوی داشته باش! درست مثل این است كه به گرسنه‌ای بگویی حداقل قوت لایموت را نخور. ما با برخورد سلبی می‌خواهیم با یک امر غریزی و الهی مبارزه کنیم. هرچه در خیابان‌ها با جوانان برخورد کنیم، این روابط بیشتر به خانه‌ها و باغ‌ها کشیده می‌شود. من با بی‌بندوباری و روابط بی‌قیدوبند مخالفم اما نمی‌شود که
2 نفر را بدون شناخت و بلافاصله پس از آشنایی سر سفره عقد نشاند. باید به دختر و پسر اجازه داد با هم رفت و آمد كنند تا شناخت اولیه را از هم به دست بیاورند. و در نهایت.... مسایل را با پاک کردن صورت مساله‌ها نمی‌توان حل کرد. تا به حال چقدر اعدام با جرم‌های مربوط به موادمخدر داشته‌ایم؟ آیا توانستیم با اعتیاد مبارزه کنیم؟ جواب منفی است، ما نمی‌توانیم تمام مسایل فطری و غریزی انسان‌ها را با مسایل سلبی برطرف کنیم. چند سال است که شعار می‌دهیم ازدواج آسان خوب است و زندگی را آسان بگیرید اما کدام جوان درحال حاضر برای گرفتن وام ازدواج درگیر ضامن و فیش حقوقی نیست؟ اگر به جوانان امکانات داده شود، سطح مشاوره در کشور بالا رود و فرهنگ‌سازی شود، مشکل‌های اقتصادی حل شود، معضل بیكاری برای جامعه جوان حل شود و استرس جای خود را به آرامش و دوست‌داشتن بدهد، بی‌شک نه پایان تلخی وجود خواهد داشت و نه تلخی بی‌پایانی.


کد مطلب: 4640

آدرس مطلب :
https://www.migna.ir/news/4640/شرط-حل-شدن-مشکل-تجاوز-عنف-برنامه-ریزی-غریزه-ج-ن-س-ی-جوانان

میگنا
  https://www.migna.ir