جمعه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 26 Apr 2024
تاریخ انتشار :
پنجشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۷ / ۱۰:۰۰
کد مطلب: 46636
۲

فداکاری بیمارگونه تهدیدی علیه مادری است

سپیده اکبرپوران
فداکاری بیمارگونه تهدیدی علیه مادری است
میگنا: یک هفته مانده به روز مادر شبکه‌های اجتماعی پر از متن‌ها، پیام‌ها و تصاویر مرتبط می‌شود. روز مادر جزو معدود مناسبت‌هایی است که چنین گسترده از طرف هر قشر و گروه اجتماعی مورد استقبال قرار می‌گیرد؛ از چهره‌های شناخته شده هنری و ورزشی تا رسانه‌های رسمی و دولتی به این موضوع می‌پردازند.

برخی با نگاهی کاملاً شخصی به تقدیر و تشکر از مادرشان می‌پردازند و گروهی با نگاهی عمومی‌تر همه مادران را خطاب قرار می‌دهند و در ورای همه این‌ها «ذات مادری» به عنوان یک رفتار مورد تقدیس و تقدیر قرار می‌گیرد.

در اینکه مادران زحمات بسیاری برای فرزندانشان می‌کشند، شکی نیست و چه چیزی پسندیده‌تر از اینکه از زحمت‌ها و تلاش‌های مادران تشکر کنیم. اما اگر کمی عمیق‌تر نگاه کنیم خواهیم دید چه طور بیشتر مطالب منتشر شده مادری را هم‌ذات رنج و هم‌ذات فداکاری دانسته‌اند؛ گویی مادر بودن در ذات خود به معنای رنج کشیدن و فداکاری‌ها و از جان گذشتگی‌های بی حد و مرز است.

در واقع نه همه مادران بلکه مادری که رنج کشیده و فداکاری کرده مورد تقدیر قرار می‌گیرد. اگر متن‌های نوشته شده به صراحت این پیام را منتقل نمی‌کند، می‌توان به تصاویر منتشر شده نگاه کرد؛ مادر فقیری با لباس پاره که فرزندی را به آغوش کشیده است، زن سالخورده و خمیده‌ای که به تنهایی در کنج خانه نشسته‌است، مادری که بدون هیچ دلیل مشخصی اشک هایش جاری است و ... .

به راستی چرا؟ چرا ناخودآگاه جمعی از ما تمایل دارد مفهوم مادری را با رنج و سیاه روزی پیوند زند؟ چرا کمتر تصویری از مادر شاد و موفق ارایه می شود؟ و از آن مهم تر چرا جامعه به ارایه این تصویر از مادر نیاز دارد؟

تردیدی نیست که مادری کردن هم پیوند با فداکاری و از خود گذشتگی است. اما مرز این فداکاری کجا است؟ تا کجا می‌توان از فداکاری سالم یاد کرد و از چه حدی به بعد با فداکاری بیمارگونه مواجهیم؟

امروزه روان شناسان اجتماعی از فداکاری بیمارگونه حرف می‌زنند؛ از مادرانی که بعد از تولد فرزند و حتی بعد از بلوغ او زندگی شخصی و علایق خود را کنار می‌گذارند و خود را وقف فرزندانشان می‌کنند. این دسته از مادران چنان در نقش مادری فرو می‌روند که به مرور بقیه نقش‌های خود را به کل از دست می‌دهند و هویت و کارکردشان وابسته به حضور فرزند می‌شود. البته در ابتدا که فرزند در دوره نوزادی و کودکی به سر می‌برد طبیعتاً به این مراقبت نیاز دارند. اما هر چه کودکان بزرگتر می‌شوند کمتر به حضور مدام مادر در زندگی نیاز دارند و سرانجام وقتی آن‌ها کاملاً بزرگ شده و پی زندگی خود می‌روند. در این شرایط، مادر کارکرد و ضرورت نقش خود را از دست می‌دهد.

در این زمان بحران سرمی‌گشاید. مادر احساس تنهایی، قربانی بودن، افسردگی، بی‌کارکردی و کنار گذاشته شدن را تجربه می‌کند و در واکنش ممکن است به وابستگی شدید، ارایه خدمات غیرضروری به فرزندان، مداخله‌های بیش از حد در زندگی آن‌ها و مانند دست بزند.

از جمله واکنش‌های ناخودآگاه مادران در این زمینه سخت‌گیری بیش از حد در انتخاب همسر برای فرزندان است که در واقع تلاشی ناخودآگاه برای به تعویق انداختن استقلال فرزند و طولانی‌تر کردن زمان مادریِ خود به حساب می‌آید. در مقابل فرزندی داریم که از طرفی اجازه استقلال و بلوغ پیدا نمی‌کند و از طرف دیگر با عذاب وجدان و احساس دِین تمام نشدنی مواجه است؛ چرخه معیوبی که به مادر و فرزند و در کل نهاد خانواده ضربه می‌زند.

از طرفی مادران را به این رنج و فداکاری بیمارگونه تشویق می‌کنیم و از طرف دیگر عذاب وجدان خود را با تقدیر و تقدیس رنج مادر تشفی می‌دهیم!

در چرخه ناکارآمدی گرفتار شده‎ایم که برای رهایی از آن نیازمند آموزش مادران و تغییر سبک زندگی هستیم. پژوهش‎ها نشان می‌دهند بسیاری از مدران شاغل مدام عذاب وجدان دارند و گمان می‌کنند به حد کافی مادری نمی‌کنند. لازم است با ارایه آموزش‌های لازم به تعریف درست‌تری از مادری دست یابیم و با پرهیز از فداکاری بیمارگونه مسیر رشد طبیعی و سالم را برای فرزندان فراهم کنیم. همچنین جامعه باید زمینه حضور مادران در نقش‌های حرفه‌ای و شغلی را فراهم کند. از طرف دیگر نباید نقش پدران به تامین معاش خانواده محدود شود. بلکه فرزندان در فرایند جامعه‌پذیری خود به حضور پدر نیاز دارند.

اگر مردان نقش پدری خود را به درستی ایفا کنند و زمانی را برای گذراندان با فرزندانشان اختصاص دهند، زنان نیز فرصت بیشتری برای زندگی حرفه‌ای شان خواهند داشت. در نتیجه چنین تغییراتی می‌توانیم تصویر مادر شاد، سالم و موفق را جایگزین مادر رنج‌کشیده و فداکار کنیم؛ زنی که هم مادر بهتری است و هم انسان سالم‌تری.

 
مرجع : خبرگزاری ایرنا
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

چطور از مردها تعریف کنیم؟
ایجاد هر خاطره جدید به مغز آسیب می‌زند!
مطالعه نشانگر عصبی بالقوه برای آسیب اجتماعی در اختلالات روانی را نشان می دهد!
۱۰ شگرد رسانه‌ای برای اثرگذاری بر باورهای مخاطب
پنج اقدامی که والدین باید در مواجهه با کودکان کابوس زده انجام دهند!
«آلیس در سرزمین عجایب»؛ اختلال روانی عجیب
سندروم مسأله با پدر / آسیب‌های بی‌مهری پدران به دختران
روانشناسی که دنیای سرمایه گذاری را ۱۸۰ درجه تغییر داد
چرا گاهی نمی‌توان بخشید و فراموش کرد؟!
مغز چطور خاطرات ماندگار می‌سازد؟
روانشناسی جمع‌آوری اشیا و یا کلکسیونر شدن
دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
كاغذ سفيد را هر چقدر هم تميز و زيبا باشد كسی قاب نمی‌گيرد، برای ماندگاری در ذهن‌ها بايد حرفی برای گفتن داشت