کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

نوروسایکولوژی چیست؟

13 آذر 1398 ساعت 8:21

نورو به معنای عصب و سایکولوژی به معنای روانشناسی است؛ بنابراین ترکیب نوروسایکولوژی را می‌توان به‌صورت عصب‌روانشناسی ترجمه کرد. در برخی متون به آن روانشناسی عصب‌نگر نیز گفته شده است. از ترکیب دو کلمه نورو و سایکولوژی می‌توان حدس زد که رشته نوروسایکولوژی تمرکز عمده‌اش بر مغز و رفتار است. ازاین‌رو نوروسایکولوژی را می‌توان به‌عنوان مطالعه رابطه مغز و رفتار تعریف کرد. درواقع هدف نوروسایکولوژی فهم ارتباط و تأثیر مغز بر روی رفتار است. اگرچه انسان همیشه به رابطه مغز و رفتار علاقه داشته است اما علم نوروسایکولوژی علم نسبتاً جدید و جوانی است. رویکردهای قدیمی در نوروسایکولوژی بررسی رابطه بین آسیب موضعی یک منطقه‌ی مغز و نقایص روان‌شناختی بود اما امروزه، نوروسایکولوژی در حال تغییر چارچوب‌های روش‌شناختی و نظری است به‌منظور فهمیدن نحوه کار مغز و روان است.


میگنا: عصب‌روانشناسی یا نوروسایکولوژی (Neuropsychology) گرایشی از روان‌شناسی آزمایشی است که به مطالعه تأثیراتی که ساختار و عملکرد مغز در شکل گیری فرایندهای روانشناختی ایجاد می‌کند می‌پردازد.

هدف این زمینه روانشناسی تجربی درک مباحثی همانند چگونگی رفتار و شناخت در مغز است. در حالی که عصب‌شناسی کلاسیک بر روی سیستم عصبی تمرکز کرده، عصب روانشناسی به دنبال کشف نحوه همبستگی مغز و ذهن است که به همین خاطر اشتراکاتی را با عصب‌شناسی رفتاری و روانپزشکی پیدا می‌کند

تاریخچه
شاخه نوروسایکولوژی از نظر تاریخی نه تنها از رشته روانشناسی بلکه همچنین از رشته‌هایی همچون پزشکی، آموزش و حقوق مشتق شده است. واژه نوروسایکولوژی از ترکیب دو کلمه نورولوژی و روانشناسی به وجود آمده است. نورولوژی به عنوان شاخه‌ای از پزشکی محسوب می‌شود که با دستگاه اعصاب و اختلالات مرتبط با آن سروکار دارد. روانشناسی نیز به عنوان مطالعه علمی رفتار و فرایندهای روانی تعریف شده است. یکی از اولین افرادی که دو کلمه نورولوژی و روانشناسی را در یک کلمه جدید ترکیب کرد کورت گلدشتاین (نورولوژیست و روانپزشک آلمانی) بود که آن را در کتاب خود با نام ارگانیسم در سال ۱۹۳۹ به کار برد. امروزه نوروسایکولوژی برای توصیف یکی از حوزه‌های روانشناسی به کار می‌رود که به شناسایی، کمی سازی و توصیف تغییرات رفتاری که به ساختارهای مغزی مربوط هستند محدود است و همچنین بررسی انسجام شناختی را در دستور کار قرار داده است.
 


رنه دکارت
رنه دکارت فیلسوف و ریاضیدان فرانسوی بود که بیشتر آزمایش‌های آناتومیکی خود را متمرکز در مغز کرده بود و توجه ویژه‌ای به غده صنوبری (بافت مخروطی شکلی که در عمق مغز قرار دارد) داشت از نظر او ذهن یا روح با بدن فیزیکی در تعامل و ارتباط بود و رفتارهای بدن را کنترل می‌کرد و متقابلاً بدن هم بر روی ذهن تأثیرگذار بود از نگاه او غده صنوبری در مغز «محل قرارگیری روح» بود که باعث ارتباط بین روح و بدن می‌شد دیدگاهی عمیقاً مذهبی نسبت به دنیای علمی با این فرض که بدن فانیست و روح جاودانه است با این حال اغلب ادعاهای دکارت بیش از حد فلسفی و فاقد زمینه علمی برای پذیرش بود.

 
تعریف نوروسایکولوژی و تمایز آن از دیگر رشته‌ها
نوروسایکولوژی شاخه‌ای از روانشناسی است که بیماران مبتلا به آسیب مغزی را مورد مطالعه و درمان قرار می‌دهد، و سعی می‌کند از روی علائم مکانیسم‌های مسئول، رفتار بهنجار و نابهنجار را دریابد. یکی از اساسی‌ترین سوالاتی که پیش روی یک متخصص نوروسایکولوژی قرار دارد این است که آیا اختلالی که در یک بیمار وجود دارد به علت آسیب مغزی ایجاد شده است یا دلیل آن اختلالات روانپزشکی عمده است. دلیل دشواری تفکیک یک اختلال روانپزشکی از صدمات مغزی به این واقعیت برمی‌گردد که طیف اختلالات روانی بسیار گسترده است و در اغلب موارد دربرگیرنده اختلالات شناختی بوده و به همین دلیل ممکن است با آسیب مغزی اشتباه گرفته شود.

حوزه تشخصی در نوروسایکولوژی خود به سه حوزه فرعی تقسیم می‌شود:
حوزه اول: شامل تشخیص وجود یک صدمه مغزی است که در اینجا باید بین اختلالاتی که منشاء هیجانی دارند و اختلالاتی که از این آسیب مغزی ناشی شده‌اند تمایز و تشخصی افتراقی قائل شود.

حوزه دوم: شامل تشیخص ماهیت مشکلاتی است که به دلیل آسیب مغزی به وجود آمده‌اند که در اینجا باید متخصص محل دقیق ضایعه مغزی را مشخص سازد.

حوزه سوم: شامل تشخیص فرایندهای زیربنایی اختلالات شناختی است.


تمایز نوروسایکولوژی از دیگر رشته‌ها
متأسفانه گاهی این اصطلاح با مفهومی وسیع و به عنوان روانشناسی فیزیولوژیکی مورد استفاده قرار می‌گیرد. نوروسایکولوژی بالینی نیز شامل مطالعه روابط مغز – رفتار است و به عنوان یک رشته مهم در سیستم بهداشتی مطرح شده است. برای درک بهتر نوروسایکولوژی باید با تعریف رشته‌های علمی مشابه آشنا شد. از جمله این رشته‌ها عبارتند از: علم اعصاب: اصطلاحی امروزی که دربرگیرنده همه رشته‌هایی است که مستقیماً سلسله اعصاب را مورد مطالعه قرار می‌دهند (مثل تشریح اعصاب، شیمی اعصاب، و دارو شناسی اعصاب) و سعی می‌کنند رفتار را به سلسله اعصاب ربط دهند (مثل روانشناسی فیزیولوژیکی).

روانشناسی فیزیولوژیک: رشته‌ای از روانشناسی که گرایش آن به سوی توضیح و توصیف پدیده‌های روانشناختی براساس فرایندهای فیزیولوژیکی و نورولوژیکی است. بسیاری از مطالب و روش‌های آن با زیست‌شناسی و فیزیولوژی مشترک است و مشخصاً نشان دهنده گرایش ارتباطی است، که در آن یا پژوهش معطوف به قرائن فیزیولوژیکی رفتار است، یا گرایشی است تحول گرایانه که در آن توضیح نهایی برای کردار و پندار در اصول فیزیولوژیکی جستجو می‌شود. تعدادی معادل و شبه‌ معادل برای این زمینه وجود دارد، از جمله روانشناسی زیست‌شناختی، زیست روانشناسی، پسیکوبیولوژی و پسیکوفیزیولوژی.
 

منابع
Finger, S. (1994). History of neuropsychology. In D. W. Zaidel (Ed.), Neuropsychology San Diego: Academic Press
Golden, C. J. (1983). The neuropsychologist in neurological and psychiatric populations. In C. J
Nussbaum, P. D. (1997). Handbook of Neuropsychology and Aging. New York: Springer Science+Business Media, LLC
مقدمه از روان حامي


کد مطلب: 49034

آدرس مطلب :
https://www.migna.ir/news/49034/نوروسایکولوژی-چیست

میگنا
  https://www.migna.ir