کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

گفت‌وگو با بازماندگان انفجار تالار عروسی سقز

حتی روانشناسان و پزشکان هم نتوانستند حال این نوعروس را بهتر کنند

خبرگزاری ایسنا , 1 بهمن 1398 ساعت 23:05

«دخترم به‌شدت ناراحت است. از شوک این حادثه بیرون نمی‌آید. او را پیش چند دکتر و روانشناس برده‌ایم. البته دامادم هم پیش روانشناس رفته است ولی نمی‌توانند فراموش کنند. دخترم حتی حالش بهتر هم نمی‌شود....»


روزنامه شهروند نوشت: «چند روزی است که زندگی مشترکش را شروع کرده اما حال و روز یک تازه‌عروس کجا و حال و روز سارا کجا؛ جشن ازدواجش به عزا تبدیل شد. با لباس سفید و آن همه شور و شادی در بهترین شب زندگی‌اش شاهد مرگ بود. مرگ میهمان‌هایش؛ حالا با لباس سیاه زندگی غمبارش را در کنار شوهرش آغاز کرده اما نه می‌تواند بخندد و نه می‌تواند مانع اشک‌هایش شود. بختش به سفیدی لباس عروسش در شب جشن نبود. حتی روانشناسان و پزشکان هم نتوانستند حال این عروس سقزی را بهتر کنند. هیچ‌کدام از مشاوره‌ها و درمان‌ها جواب نداده؛ سارا نمی‌تواند به آن شب شوم فکر نکند. شبی که انفجار حاصل از نشت شیلنگ گاز متصل به بخاری، تالار عروسی در سقز را به قتلگاه ١٢ میهمان تبدیل کرد. مدیر فراری تالار مانگه‌شو سه روز بعد از حادثه دستگیر شد اما حالا با قرار وثیقه ٤ میلیاردی آزاد است.

روز ١٥ آذر ماه بود که این حادثه تلخ در ۲ کیلومتری جاده روستای ملقرنی رخ داد. انفجاری وحشتناک، درست وقت خوردن شام، میهمانان یک جشن عروسی را به‌شدت شوکه کرد. در عرض چند ثانیه، جشن و پایکوبی، رقص و شادی، هیجان و خوشحالی در آن تالار تبدیل به فریادهای وحشتناک و سوختن تعدادی از میهمانان شد. به جز ١٢ نفری که در آن شب جان باختند، ٣٨ نفر ازجمله خود داماد مصدوم شدند. حالا ٤٥ روز از آن حادثه می‌گذرد. لقمان و سارا که قرار بود همان شب زندگی مشترک خود را آغاز کنند، سرگردان شدند. سارا در خانه پدرش ماند و داماد هم به دنبال شکایت رفت و پیگیر حال میهمانان شد. میهمانان مصدوم و قربانی که بیشترشان از بستگان داماد بودند.


لقمان بیست‌وهشت ساله هنوز هم حال و روز خوبی ندارد و زندگی مشترکش تحت‌ تأثیر این حادثه تلخ قرار دارد. با این که همسرش را به خانه خودش آورده ولی این عروس و داماد هنوز هم نمی‌توانند زندگی خوبی در کنار هم داشته باشند. لقمان که در این حادثه پایش شکست، هنوز هم نمی‌تواند به‌درستی راه برود: «روزی که برای دیدن این تالار رفتیم اصلا به مسائل ایمنی آن توجه نکردیم. در واقع هر کس که برای تالار عروسی می‌رود بیشتر به ظاهر و غذاها و نحوه رسیدگی به میهمانان توجه می‌کند. این مسائل در تخصص من نبود که بخواهم از همان روز اول پیگیر لوله بخاری و گاز باشم. من تقصیری در این ماجرا نداشتم اما عذاب وجدان دارم. حالم اصلا خوب نیست.
بیشتر مصدومان و جان‌باختگان از بستگان خودم بودند. مادربزرگم جزء جان‌باختگان این حادثه بود. همه آنها از مدیر تالار شکایت کرده‌اند. آن تالار اصلا ایمن نبود و حتی یک کپسول آتش‌نشانی هم نداشت. این را بعد از حادثه فهمیدیم. مدیر تالار هم بعد از دستگیری با قرار وثیقه آزاد شد تا دادگاه برایش حکم صادر کند. تمام کارهای پرونده را هم وکیل‌مان انجام می‌دهد.»


لقمان هر بار که به دیدن مصدومان و خانواده جان‌باختگان می‌رود، حال و روزش درست مثل شب حادثه بد می‌شود. نمی‌تواند داغداری عزیزانش را تاب بیاورد. وقتی مصدومان را می‌بیند شرمنده می‌شود: «در این مدت همیشه به مصدومان و خانواده قربانیان سر زده‌ام. از دیدن‌شان خجالت می‌کشم. با دیدن غم و سختی‌هایشان عذاب می‌کشم. این مصیبت برایمان واقعا بزرگ بود و تا عمر دارم آن را فراموش نخواهم کرد.»


از طرف دیگر خانواده عروس هم حال و روز خوبی ندارند. دیدن غم و ناراحتی دخترشان و حال و روز مصدومان و خانواده‌های قربانیان آنها را عذاب می‌دهد. میهمانان این جشن عروسی حتی آنهایی که آسیبی ندیدند، شاهد صحنه‌های تلخی بودند و روحیه خوبی ندارند. همین مسأله عروس را ناراحت و افسرده کرده است. کریم، پدر عروس در این‌باره به خبرنگار «شهروند» می‌گوید: «دخترم به‌شدت ناراحت است. از شوک این حادثه بیرون نمی‌آید.

او را پیش چند دکتر و روانشناس برده‌ایم. البته دامادم هم پیش روانشناس رفته است ولی نمی‌توانند فراموش کنند. دخترم حتی حالش بهتر هم نمی‌شود. الان چند روزی است که سر خانه و زندگی خودش رفته ولی دلش خوش نیست. هر روز که با او صحبت می‌کنم، اشک می‌ریزد و شب‌ها کابوس می‌بیند. ما خودمان هم شوکه‌ایم. به خانواده‌های قربانیان و مصدومان سر می‌زنیم. مرتب پیگیر حال و روزشان هستیم. آنها همگی از مدیر تالار شاکی هستند و مجازات او را می‌خواهند. این موضوع کمی نبود که بشود به‌سادگی از آن گذشت. باید مسببانش مجازات شوند. این حادثه چندین خانواده را داغدار کرده؛ زندگی دخترم که با ‌هزار امید می‌خواست به خانه بخت برود، حالا نابود شده و ما نمی‌دانیم باید چه‌ کار کنیم. فراموش‌کردن این مسأله سخت است و با گذشت زمان هم هیچ‌کدام از آن صحنه‌ها از یاد نمی‌رود؛ نه از یاد ما و نه از یاد میهمانان جشن.»
 


کد مطلب: 49471

آدرس مطلب :
https://www.migna.ir/news/49471/حتی-روانشناسان-پزشکان-هم-نتوانستند-حال-این-نوعروس-بهتر-کنند

میگنا
  https://www.migna.ir