میگنا: بسیاری از زوجها اینطور تصور میکنند که اگر همسرشان بازنشسته شود، زندگی مشترک شادتر میشود و وقت بیشتری برای رسیدگی به کارهای شخصی و آرزوهایشان پیدا میکنند. با اینحال، بازنشستگی لزوما باعث افزایش رضایت از زندگی مشترک نمیشود.
«پیش از بازنشستگی قریبالوقوع شوهرم هیجان زده شدم. اینکه از این به بعد لذت کارهای مشارکتی خانه را خواهم چشید، من را به شوق میآورد و از طرفی خوشحال از این بودم که با داشتن اوقات فراغت بیشتر، فرصت سفر و وقتگذرانی دو نفره بیشتری که سالها از آن محروم بودیم، خواهیم داشت، اما این تصور خیلی زود شکل دیگری پیدا کرد.
مردان با بازنشستگی، تماموقت در خانه هستند و این درحالی است که همسرشان چه در خانه و چه در بیرون از خانه پرمشغله است.
این روزها شوهر بازنشستهام بدخلق و غرغرو شده و به کارهای روزمرهای که سالهاست انجامش میدهم، ایراد میگیرد. در مسائل شخصیام سرک میکشد و ...» احتمالا این بخشی از درددل بسیاری از زنانی است که ناگهان با دوره جدیدی از زندگی یعنی بازنشستگی همسرانشان غافلگیر میشوند.
بازنشستگی میتواند هم برای مرد و هم برای همسرش که هنوز برای این تغییر اساسی آماده نیستند، سخت و ناراحت کننده باشد. به طور کلی مردها خودشان را با کارشان و نقشی که در حرفهشان دارند تعریف میکنند و سپس خود را شوهر و پدر میدانند. از طرفی دیگر، زنها چند نقش را همزمان حفظ میکنند و فرقی نمیکند کارشان در بیرون از خانه چه باشد و معمولا اجتماعیتر از مردها هستند؛ بنابراین عجیب نیست که بازنشستگی میتواند احساس آشفتگی و سردرگمی و تنهایی به مردها بدهد و آنها را به همسرشان وابستهتر کند. در نتیجه بازنشستگی گاهی واقعا منجر به نوعی جدیدی از استرس و اختلاف در رابطه زناشویی میشود.
فارغ شدن از زندگی کاری به خصوص در مردان به دنبال خود افسردگی، اضطراب، انتظارات بیجا، محدودیت مالی، ناامیدی و رفتارهای غیرقابل پیشبینی به همراه دارد که به راحتی بر روابط بینفردی تاثیرگذار است. مرد پس از چند دهه کارکردن و بیرون از خانه بودن، حالا قرار است تمام روز را در کنار همسرش باشد، در ظاهر همه چیز ایدهآل بهنظر میرسد غافل از اینکه بهمرور زمان زندگی مشترک را با چالشهای زیادی روبهرو خواهد کرد که نباید به سادگی از کنار آنها گذشت.
زنانی که از بازنشستگی همسر خود ناراحت و عصبانیاند (دچار سندرم شوهر بازنشسته شدهاند) اغلب علت را اینگونه عنوان میکنند:
- شوهرم توقعاتش زیاد و غیرمنطقی شده، مثلا با اینکه خودش وقت آزاد دارد انتظار دارد من همیشه برایش غذا درست کنم.
- شوهرم واقعا آداب معاشرت را فراموش کرده و بیادب شده.
- شوهرم دست و پا چلفتی شده و بدون من هیچ کاری را نمیتواند درست انجام بدهد و من باید مدام به او بگویم چه بکند و چه نکند.
- شوهرم درباره همه چیز غُر میزند و ایراد میگیرد.
- شوهرم در کارهای مربوط به من دخالت میکند و سرک میکشد
در همین زمینه روانشناسان درباره سندرومی هشدار میدهند که همسران این افراد را درگیر میکند.
تئوری «سندروم شوهر بازنشسته» از کجا آمده؟
آیا شما هم از تبعات بازنشستگی شوهرتان میترسید؟ نگران هستید که او قرار است تمام روز ور دل شما بنشیند و نمیدانید با او چه باید بکنید؟ آیا فکر میکنید بیکاری و اینهمه وقت آزاد، ممکن است شوهرتان را بدخلق و لجباز و ناسازگار کند؟ یا شاید هم تا الان این اتفاقها افتادهاند.
تئوری سندرم شوهر بازنشسته (Retired Husband Syndrome)، سی سال پیش توسط دکتر چارلز کلیفورد جوهانسون ارائه شد که گفتگوهایی با زنان خانهداری داشت که همسرانشان بازنشسته شده و از در خانه بودن مردهایشان شاکی بودند. این زنان احساس بدی داشتند و دلشان میخواست فریاد بزنند، چون شوهرانشان مدام جلوی دست و پایشان بودند و آنها را دیوانه کرده بودند!
به نظر میرسد زنان ژاپنی بیشتر از بقیهی زنان از سندرم شوهر بازنشسته رنج میبرند. بیش از ۹۰ درصد از خانمهای ژاپنی که بالای ۶۵ سال دارند، هرگز بیرون از خانه کار نکردهاند، بنابراین وقتی ناگهان با این مشکل روبرو میشوند که شوهرانشان، هفت روز هفته و بیست و چهار ساعت شبانه روز در خانهاند، تعادل زندگی و امورشان به هم میخورد. آمار طلاق در میان زوجهای بازنشسته در ژاپن، طی ۲۰ سال اخیر به شدت افزایش یافته است
این سندروم اغلب دامنگیر زنان میانسالی میشود که همسرانشان در حال بازنشستگی هستند و با نشانههایی مثل افسردگی، خستگی و بیخوابی همراه است.
احتمال اینکه زنان خانهدار دچار این نوع سندروم شوند بیشتر از زنان شاغل است. اغلب زنان، از احساس نامطلوب خود در این مرحله از زندگی صحبت نمیکنند چراکه فکر میکنند نوعی کملطفی به همسرشان است. مردان با بازنشستگی، تماموقت در خانه هستند و این درحالی است که همسرشان چه در خانه و چه در بیرون از خانه پرمشغله است.
این وسط کسی که مفید بهنظر نمیرسد، مرد خانواده است. مردی که پیش از این، کارکردنش نقش مهمی در هویت فردی و اجتماعیاش داشته، حالا با قرار گرفتن در شرایط جدید در برابر بیماریهای جسمی و روحی آسیبپذیر شده است. طبیعی است که احساس نگرانی و سردرگمی او به زن منتقل و رابطه زناشویی دچار ناآرامی شود. در این وضعیت نقش حیاتی زنان در درک و سادهسازی این دوران را نباید نادیده گرفت. با پایان کار بیرون همسر و فراغت هر دو از امور فرزندپروری، وقت آن رسیده که زن و شوهر، زندگی جدیدی را موازی با یک رابطه کاملا متفاوت برنامهریزی کنند. فراموش نکنید که بازنشستگی مرحلهای طبیعی از زندگی در افراد شاغل است که بی نیاز از برنامهریزی، مدیریت و منطق برای کنار آمدن با بحرانهای آن نیست.
شادی بعد از بازنشستگی به سطح مسئولیتپذیری هر دو طرف در زندگی مشترک مرتبط است. مثلا زن و شوهرهایی که خیلی جدی از همدیگر مراقبت میکنند، بیشتر از دیگران در دوران بازنشستگی موفق هستند و وقت بیشتری را با هم میگذرانند. اگرچه برخی از زوجها در فاصله کوتاهی بعد از بازنشستگی، مرحله طلایی خاصی را تجربه میکنند، اما درنهایت به الگوهای تعاملی قبلی برمیگردند. مثلا ممکن است که برخی از افراد متاهل بعد از بازنشستگی در کارهای خانه مشارکت کنند، اما بعد از مدتی وضعیت دوباره به حالت قبلی برمیگردد. زنان سالمند معمولا مسئولیت پختن غذا، شستن ظرفها و لباسها، و تمیز کردن خانه را بر عهده میگیرند و مردان سالمند معمولا سراغ کارهایی مثل تعمیر وسایل خانه، تعمیر اتومبیل و کارهایی شبیه به آنها میپردازند. متخصصان معتقدند که اگرچه ممکن است شوهران بیشتر از قبل در کارهای خانه همکاری کنند، اما زنان با مسئولیتپذیری بیشتری به زندگی ادامه میدهند.
زنان برای رهایی از این سندروم چه کنند؟
جلسات مشاوره و آگاهی یافتن از دوران بازنشستگی، نخستین و بهترین قدم برای رویارویی با شرایط جدید در خانه است. به این ترتیب یاد میگیرید که چطور با این تغییرات سازگار شوید، لذت ببرید و اختلافات را کاهش بدهید. با این حال، چند توصیه دیگر هم به شما داریم.
همه برنامههایی را که در سالهای ابتدایی زندگی مشترکتان بهدلیل کار زیاد همسر محقق نشدند دوباره فهرستبرداری و برای عملیشدن آنها بهاتفاق برنامهریزی کنید و آنهایی را بیشتر مدنظر داشته باشید که هر دو از انجامشان لذت میبرید.
حالا که قرار است زمان بیشتری را در کنار هم باشید، در خانه برای یکدیگر فضا و حریم شخصی درنظر بگیرید و زمانی هر چند کوتاه برای علاقهمندیهای فردیتان اختصاص بدهید.
بیش از پیش با هم مهربان باشید. بازنشستگی، صرفا یک تغییر است و هر تغییری با استرس و نگرانی همراه است. راههای ممکن برای حفظ آرامش و ارتباط بهتر را پیدا کنید و برای صحبت کردن دربارهشان با همسرتان راحت باشید.
اگر همسرتان با مرحله جدید زندگی نتوانسته کنار بیاید و با افسردگی دست و پنجه نرم میکند، گوش شنوای احساسات او باشید. احساس ناکارآمدی، بیکاری و شروع هر روز بیهیچ هدفی، دلیل اصلی مشکلات این افراد است. برای تجربه فعالیتهای جدید روزانه، کار سبک و پاره وقت و... راهنمای او باشید و به او ایده بدهید، با این که از جنبه مالی ارضاکننده نیستند، اما به آرامش روانی حاصل از آن میارزد.
فعالیتهای دو نفرهتان را زیاد کنید. با هم ورزش کنید، آشپزی و باغبانی کنید، به خرید و دیدار دوستان قدیمیتان بروید، در فعالیتهای خیرخواهانه شرکت کنید. داوطلب شدن در انجام کارهای خیریه یکی از بهترین و آرامش بخشترین گزینهها برای بازنشستگانی است که وقتشان آزاد است و از تنهایی و بیبرنامگی مینالند.
همسر بازنشسته شما تنبل نیست بلکه تصور او از بازنشستگی، هیچ کاری نکردن است. با صبر و حوصله با او حرف بزنید و او را از لحظهها و فرصتهایی که دیگر تکرار نمیشود آگاه کنید و از او بخواهید که زمانش را برای بیشتر با هم بودن برنامهریزی کند.
درباره جزئیات رفتاری همسرتان که چندان اهمیتی هم ندارد حساس نشوید. تذکرهای بیش از حد به این که چرا لباس و وسایلش را در جای خودش قرار نمیدهد، دایم در حال تماشای تلویزیون است، سرش توی تلفن همراه است و... رابطه شما را مخدوش میکند.
از تقویت اعتماد به نفس همسرتان غافل نشوید. احساس مفید بودن بهترین احساسی است که میتوانید به همسر بازنشسته خود هدیه کنید. در امور خانوادگی و تربیت فرزندان از وی بهعنوان شخص باتجربه مشورت بگیرید.
در صورتیکه با به کارگیری همه این راهکارها همچنان خود را در برابر این موقعیت، ضعیف میدانید برای درمان خود دست بهکار شوید. یک متخصص با تجویز داروهای متناسب با حالات روحیتان، این سندروم را کنترل و از بحرانی شدن وضعیت سلامت روان و جسمتان پیشگیری میکند.
نکاتی برای نجات از سندرم شوهر بازنشسته
- یادتان باشد، بازنشستگی ربطی به تنبلی ندارد. بازنشستگی مرحلهای طبیعی از زندگی برای افراد شاغل است که پنجرهای کاملا جدید به زندگی باز میکند، اما نیاز به برنامه ریزی، درایت و منطق برای لذت بردن از این دوران و کنار آمدن با بحرانهای آن دارد.
- سراغ رویاهایتان بروید و برایشان برنامه ریزی کنید. زوجهایی که طی سالهای زندگی مشترک خود عادت کردهاند با هم برای مسائل مالی و خانوادگی و ... برنامه ریزی کنند، در دوران بازنشستگی موفقتر عمل میکنند. حتما شما هم رویاهایی داشتهاید که مشغلهی کار و زندگی و امور بچهها به شما اجازه نداده به دنبالشان بروید. با همسرتان حرف بزنید و ببینید امکان برآورده کردن کدام یک از خواستهها و برنامههایتان را دارید.
- فعالیتهایی انجام دهید که هر دوی شما از آن لذت میبرید. اکنون که همسرتان بازنشسته شده، زمان زیادی برای با هم بودن دارید. انجام فعالیتهای مناسبی که برای هر دویتان جالب باشد میتواند از تنش و استرستان کم کند و شرایطی فراهم کند که از بودن در کنار هم به جای اینکه حرص بخورید لذت ببرید.
- برای هر کدامتان یک فضای شخصی در خانه در نظر بگیرید و به هم اجازه دهید به علاقه مندیهای فردیتان برسید. همهی ما به فضا و زمانی برای خودمان نیاز داریم تا تنها باشیم و به کاری که دوست داریم بپردازیم. به فضای خصوصی هم احترام بگذارید و از اینکه زمانهایی را فقط اختصاص به خودتان دهید، احساس گناه نکنید. زمانهایی که تنها هستید و به فعالیت محبوبتان مشغولید، در واقع برای سایر زمانها که در کنار همسر و فرزندانتان هستید انرژی میگیرید و شارژ میشوید.
- در مورد احساسات و نگرانیها و ترسهایتان در این مرحلهی جدید از زندگی، راحت و صمیمی با همسرتان حرف بزنید. همسرانی که از ترسها و نگرانیهایشان با هم حرف نمیزنند، معمولا در درک عقاید و رفتارهای همدیگر به مشکل برمیخورند. مثلا مردی که تمام روزش را با کار و حرفهاش پُر میکرده و حالا اجبارا زودتر بازنشسته شده ممکن است بابت اینکه دیگر کار نمیکند عصبانی و آشفته باشد. اگر با همسرش در مورد نگرانی و ناراحتی که دارد حرف نزند، او را با رفتارهایش غافلگیر و آزرده خواهد کرد. ارتباط همیشه، مهمترین جزء از رابطه است که اکنون مهمتر هم شده است.
- برای گوش دادن به حرفهای همسرتان وقت بگذارید. خیلی وقتها، خصوصا زمانی که تنشی وجود دارد، فکر میکنیم میدانیم طرف مقابل چه دارد میگوید و برای شنیدن حرفهایش حوصله نمیکنیم، در واقع اصلا به آنچه میگوید گوش نمیدهیم. رابطه به همدلی نیاز دارد و همدلی زمانی است که درد و نگرانیها و ترسهای طرف مقابلتان را احساس کنید. در این مرحله یا بحران از زندگی، نیاز به همدلی بیشتر میشود.
- نسبت به هم مهربانتر باشید. مهربانی واگیر دارد. وقتی با همسرتان مهربانی میکنید و ملایمت به خرج میدهید، او کمتر میتواند از دستتان عصبانی بشود و به شما پرخاش کند. مهربانی کمک میکند ارتباط تان قویتر شود و بیشتر ملاحظهی هم را بکنید.
- نکتهای که نباید فراموش کنید این است که شما نمیتوانید همسرتان را تغییر دهید. همهی ما یاد گرفتهایم که نمیتوانیم دیگران را تغییر دهیم، بلکه فقط میتوانیم خودمان را تغییر دهیم. شما میتوانید روی دیگران تاثیر بگذارید و این دقیقا همان کاری است که باید بکنید. با برنامه ریزی جدید برای دوران بازنشستگی میتوانید روی زندگی زناشوییتان اثر بگذارید و از این طرق کنترل امور را به دست بگیرید. اگر هر دو اهل ورزش هستید میتوانید از این به بعد با هم ورزش کنید، با هم به خرید بروید، با هم غذا درست کنید یا اینکه برنامه ریزی کنید چه زمانی شما و چه زمانی همسرتان آشپزی کند، به دیدار دوستانتان بروید، در فعالیتهای خیرخواهانه شرکت کنید و البته اوقات شخصی خود را نیز در برنامه بگنجانید.
اگر همسرتان بعد از بازنشستگی افسرده شده ...
گاهی دست از کار کشیدن و بازنشسته شدن میتواند آنقدر استرس برانگیز باشد که فرد احساس افسردگی کند و این مسئله بیشتر از آنچه فکر میکنید شایع است. اگر همسرتان با افسردگی بعد از بازنشستگی دست و پنجه نرم میکند یا اصلا حال و حوصله روزهای بازنشستگیاش را ندارد، بهترین کار این است که او را تشویق کنید در مورد احساسش حرف بزند و او را وارد فعالیتهایی کنید. اغلب بیحوصلگی به این دلیل روی میدهد که همسر شما احساس میکند دیگر مفید نیست یا کسی به او نیاز ندارد و این مسئله نیز با تعیین هدف جدید و پذیرفتن مسئولیت برطرف شدنی است.
اگر همسرتان هیچ کاری نمیکند ...
شاید احساس کنید همسرتان بعد از بازنشستگی تنبل شده و هرگز از خانه بیرون نمیرود یا زیاد تلویزیون تماشا میکند. شاید همسر شما تنبل یا بیانگیزه نیست بلکه برداشت او از بازنشستگی، هیچ کاری نکردن است. بسیار خب ایرادی ندارد، اما مسئله اینجاست که اگر شما برنامهی دیگری داشته باشید، این رفتار و طرز فکر میتواند خودخواهانه به نظر برسد. پس چه باید بکنید؟ با همسرتان با صبر و حوصله حرف بزنید و به او بفهمانید که لحظاتی در زندگی وجود دارد که تکرار شدنی نیستند و نباید با غفلت آنها را از دست بدهید، چون هیچوقت نمیدانید زندگی چقدر برای بیشتر باهم بودن به شما فرصت میدهد.
اگر همسرتان هرگز از خانه بیرون نمیرود ...
وقتی کسی خودش را از دیگران کنار میکشد، مثلا هرگز دوست ندارد از خانه خارج شود، لزوما به این دلیل نیست که نمیخواهد با دیگران برخورد کند، بلکه میتواند علامت این باشد که ناراحت و افسرده است یا دچار بیرون هراسی (agoraphobia) شده است. نکته اینجاست که ممکن است این رفتار بیشتر به احساس خود شما برگردد. اگر شما از این ناراحتید که همسر بازنشستهتان هرگز از خانه بیرون نمیرود، شاید به این دلیل است که میخواهید زمانی را در خانه تنها باشید. یا شاید دوست دارید با هم بیرون بروید و کارهایی بکنید. پس اول باید ببینید چرا میخواهید همسرتان بیشتر از خانه بیرون برود. با او حرف بزنید و نظر و احساسش را بپرسید تا نظر شما جنبهی محبت و توجه داشته باشد نه انتقاد و بهانه جویی.
اگر همسرتان همیشه بداخلاق و غُرغُرو است ...
به نظر میرسد بعضی از مردها با بالا رفتن سن بدخلق میشوند و شما تنها نیستید. انگار این مردها از هر چیزی میتوانند ایراد بگیرند و غرولند کنند، از رفتار همسایه گرفته تا برنامههای تلویزیون! شاید به دلایلی که در بالا گفتیم، همسرتان حس خوبی نسبت به روزهای بازنشستگیاش ندارد و این حس را بدین صورت بروز میدهد و یا شاید هم از اول بداخلاق بوده، اما چون تمام روز سرکار بوده است و زمان کمتری را با او میگذراندهاید متوجه نشدهاید!
اما اگر نوسانات خلقی همسرتان بخشی از شخصیت او نیست و بعد از بازنشستگیاش روی داده میتواند علامتی از افسردگی یا آلزایمر زودهنگام باشد. اگر تغییرات خلقی همسرتان جوری است که حتی دوست ندارید با کسی معاشرت کنید، بهتر است از یک مشاور حرفهای کمک بگیرید. ممکن است همسرتان نگرانیهایی داشته باشد یا خسته و ناامید شده باشد و از این بابت که نمیداند باقی زندگیاش چطور خواهد بود، مضطرب است. به هر حال این احتمالات را بررسی کنید، شاید فقط به این نتیجه برسید که همسرتان تبدیل به یک پیرمرد غرغرو شده!
بازنشستگی قرار نیست رابطه و زندگیتان را بهم بزند، بلکه صرفا یک تغییر است و هر تغییری با استرس همراه است. بین خودتان راههای ممکن برای حفظ آرامش و ارتباط بهتر و ضمنا حفظ فضای شخصیتان را پیدا کنید تا از این مرحله از زندگیتان لذت ببرید.