جراحی روانی قبل از جراحی زیبایی لازم است
عدهای برای کسب اعتماد نفس بیشتر دست به اقداماتی از قبیل جراحیهای زیبایی میزنند که این روش نتیجه بخش نخواهد بود؛ این افراد باید دست به جراحی روانی بزنند!
انسان از زمانی که به دنیا میآید، هیچ تصویری از خود ندارد و حتی شکل خود را نمیبیند و زمانی که در سن 14تا16 ماهگی (که آن بستگی به میزان هوش افراد دارد)، خود را در آینه میبیند.
این تصویر، تصویر ظاهری از چهره و اندام اوست، اما تصویرهایی هم از روانیات خود میبیند که این تصویرها را اطرافیان او مانند پدر، مادر، فرزند، همسر و کسانی که با او تماس و یا تعامل دارند، میسازند. زمانی که با او صحبت میکنند، تصاویری از خود ما به ما میدهند؛ مثلا می گویند «شما چقدر زشتی» ، «چقدر کم هوشی» ویا «دست و پا چلفتی هستی» و زمانیکه دهها یا صدها بار این تصاویر از خودمان به ما میدهند، ما هم شناختمان نسبت به خودمان در آن شکل میگیرد. این در حالی است که این افراد مانند آینههای معقر و یا محدبی تصاویر واقعی و شفاف ما را مطرح و طوری که ما هستیم نشان نمیدهند. به تدریج این تصاویر روی هم جمع میشوند و تصویر کلی به وجود میآید.
و حالا برعکس آن تصویری که ما از خودمان داریم؛ مانند خوبیم، جالبیم، دوست داشتنی و یا زیبا هستیم و در نتیجه اعتماد به نفسمان افزایش پیدا میکند و اگر خلاف آن باشد همان احساس بد را به خود مان پیدا میکنیم و عزت نفسمان پایین میآید و چون دانش کافی برای مقابله با آن مصیبت هایی که همان القائات به سر ما آورده نداریم، دست به کارهایی میزنیم که برای ما نتیجه بخش نخواهند بود.
افرادی که از چهره و شکل خود ناراضی هستند به دو گروه تقسیم میشوند:
دسته اول: این دسته افرادی هستند که در اثر نواقص مادرزادی، تصادف، بیماری ویا زخم های عفونی و امثال این دسته چهره خود را از دست داده و حالت غیرطبیعی دارند و میخواهند با عمل و حراجی زیبایی چهره و اندام خود را به حالت طبیعی برگردانند؛ به دلیل اینکه در برخوردهای اجتماعی اولین ملاقاتها، برخوردهای چهره به چهره است. برای این دسته افراد عمل جراحی مشکل خاصی ندارد و حق طبیعی آنهاست.
دسته دوم: این دسته از نظر ظاهری مشکل خاصی ندارند و برای بالابردن مقدار«خود ارزشمندی» فکر میکنند با کوچک شدن بینی، یا پرکردن گونه و این دست کارها،اعتماد به نفسشان را بالا میبرند و باعث جلب توجه و ارزشمند شدن در برابر اطرافیان میشوند، این امربه دلیل این است که این دسته از افراد خود را باور ندارند.
البته گروه اول احتمال دارد که علاوه بر نواقص مادرزادی و یا مشکلات دیگر دچار حقارت هم شده باشند؛ اما در گروه دوم همه برای اینکه «خود ارزشمندی» ندارند با این شیوه ها میخواهند خود ارزشمندی خود را به دست آورند و با این روش هیچگاه البته این اتفاق نمیافتد؛ زیرا خود ارزشمندی یک احساس کاملا درونی و باوری است که ما نسبت به خود داریم.
برخی از افراد شاید از نظرظاهری زیبا نباشند؛ اما فضائلی دارند که به شکل دانش، خدمتگزاری معنوی و حتی توانمندی علمی و فنی بروز میکند و وقتی به ما مراجعه میکنند میگویند ما بسیار ارزشمند هستیم، ولو گونهام خالی است، ولو بینی بزرگی داریم، در نتیجه این افراد نیازی به این طور جراحیها پیدا نمیکنند.
و اما آنهایی که اعتماد به نفس پایینی دارند دست به این طور اقدامات می زنند، نه تنها این شیوه مشکلشان را حل نمی کند بلکه بهتر است قبل از جراحی زیبایی، جراحی روانی داشته باشند؛یعنی آن باورغلطی که از خود دارند را در خودشان تغییر دهند.
بنظر می رسد در جوامع امروزی افراد نه تنها به ظاهر آدمها توجه میکنند، بلکه به باطن آنها هم توجه میکنند، مثلا تصور کنید که شما دخترخیلی زیبا اما بیسواد باشید، فردی به خواستگاری شما میآید اما علاوه برظاهر شما به باطن، موقعیت اجتماعی و سواد شما را نیز مد نظر دارد. چرا که در زندگی مشترک این صفات به زیبایی ترجیح داده میشود.درست است که در جامعه افراد به ظاهر شما اهمیت میدهند اما معنایش این نیست که باطن ها را فراموش کردهاند.
نکته دیگر این است ما نباید همیشه نیاز داشته باشیم که دیگران ما را تایید کنند و برای آنها انسانهای جالبی باشیم زیرا این باعث می شود که خوشبختی ما دست آنها بیفتد و مانند عروسکهای خیمه شب بازی باشیم که قضاوتهای آنها ما را میچرخاند.
ما نباید درجامعه طوری رفتاری کنیم که برخی از افراد جامعه رفتار ما را تایید و یا رد کنند وحتی بیتفاوت باشند. بلکه باید باور اصلی از خودمان و در عمق وجودمان باشد و اینکه جامعه به ما چه طور نگاه میکند، تاثیر تعیین کننده ای نخواهد بود.
انسان از زمانی که به دنیا میآید، هیچ تصویری از خود ندارد و حتی شکل خود را نمیبیند و زمانی که در سن 14تا16 ماهگی (که آن بستگی به میزان هوش افراد دارد)، خود را در آینه میبیند.
این تصویر، تصویر ظاهری از چهره و اندام اوست، اما تصویرهایی هم از روانیات خود میبیند که این تصویرها را اطرافیان او مانند پدر، مادر، فرزند، همسر و کسانی که با او تماس و یا تعامل دارند، میسازند. زمانی که با او صحبت میکنند، تصاویری از خود ما به ما میدهند؛ مثلا می گویند «شما چقدر زشتی» ، «چقدر کم هوشی» ویا «دست و پا چلفتی هستی» و زمانیکه دهها یا صدها بار این تصاویر از خودمان به ما میدهند، ما هم شناختمان نسبت به خودمان در آن شکل میگیرد. این در حالی است که این افراد مانند آینههای معقر و یا محدبی تصاویر واقعی و شفاف ما را مطرح و طوری که ما هستیم نشان نمیدهند. به تدریج این تصاویر روی هم جمع میشوند و تصویر کلی به وجود میآید.
و حالا برعکس آن تصویری که ما از خودمان داریم؛ مانند خوبیم، جالبیم، دوست داشتنی و یا زیبا هستیم و در نتیجه اعتماد به نفسمان افزایش پیدا میکند و اگر خلاف آن باشد همان احساس بد را به خود مان پیدا میکنیم و عزت نفسمان پایین میآید و چون دانش کافی برای مقابله با آن مصیبت هایی که همان القائات به سر ما آورده نداریم، دست به کارهایی میزنیم که برای ما نتیجه بخش نخواهند بود.
افرادی که از چهره و شکل خود ناراضی هستند به دو گروه تقسیم میشوند:
دسته اول: این دسته افرادی هستند که در اثر نواقص مادرزادی، تصادف، بیماری ویا زخم های عفونی و امثال این دسته چهره خود را از دست داده و حالت غیرطبیعی دارند و میخواهند با عمل و حراجی زیبایی چهره و اندام خود را به حالت طبیعی برگردانند؛ به دلیل اینکه در برخوردهای اجتماعی اولین ملاقاتها، برخوردهای چهره به چهره است. برای این دسته افراد عمل جراحی مشکل خاصی ندارد و حق طبیعی آنهاست.
دسته دوم: این دسته از نظر ظاهری مشکل خاصی ندارند و برای بالابردن مقدار«خود ارزشمندی» فکر میکنند با کوچک شدن بینی، یا پرکردن گونه و این دست کارها،اعتماد به نفسشان را بالا میبرند و باعث جلب توجه و ارزشمند شدن در برابر اطرافیان میشوند، این امربه دلیل این است که این دسته از افراد خود را باور ندارند.
البته گروه اول احتمال دارد که علاوه بر نواقص مادرزادی و یا مشکلات دیگر دچار حقارت هم شده باشند؛ اما در گروه دوم همه برای اینکه «خود ارزشمندی» ندارند با این شیوه ها میخواهند خود ارزشمندی خود را به دست آورند و با این روش هیچگاه البته این اتفاق نمیافتد؛ زیرا خود ارزشمندی یک احساس کاملا درونی و باوری است که ما نسبت به خود داریم.
برخی از افراد شاید از نظرظاهری زیبا نباشند؛ اما فضائلی دارند که به شکل دانش، خدمتگزاری معنوی و حتی توانمندی علمی و فنی بروز میکند و وقتی به ما مراجعه میکنند میگویند ما بسیار ارزشمند هستیم، ولو گونهام خالی است، ولو بینی بزرگی داریم، در نتیجه این افراد نیازی به این طور جراحیها پیدا نمیکنند.
و اما آنهایی که اعتماد به نفس پایینی دارند دست به این طور اقدامات می زنند، نه تنها این شیوه مشکلشان را حل نمی کند بلکه بهتر است قبل از جراحی زیبایی، جراحی روانی داشته باشند؛یعنی آن باورغلطی که از خود دارند را در خودشان تغییر دهند.
بنظر می رسد در جوامع امروزی افراد نه تنها به ظاهر آدمها توجه میکنند، بلکه به باطن آنها هم توجه میکنند، مثلا تصور کنید که شما دخترخیلی زیبا اما بیسواد باشید، فردی به خواستگاری شما میآید اما علاوه برظاهر شما به باطن، موقعیت اجتماعی و سواد شما را نیز مد نظر دارد. چرا که در زندگی مشترک این صفات به زیبایی ترجیح داده میشود.درست است که در جامعه افراد به ظاهر شما اهمیت میدهند اما معنایش این نیست که باطن ها را فراموش کردهاند.
نکته دیگر این است ما نباید همیشه نیاز داشته باشیم که دیگران ما را تایید کنند و برای آنها انسانهای جالبی باشیم زیرا این باعث می شود که خوشبختی ما دست آنها بیفتد و مانند عروسکهای خیمه شب بازی باشیم که قضاوتهای آنها ما را میچرخاند.
ما نباید درجامعه طوری رفتاری کنیم که برخی از افراد جامعه رفتار ما را تایید و یا رد کنند وحتی بیتفاوت باشند. بلکه باید باور اصلی از خودمان و در عمق وجودمان باشد و اینکه جامعه به ما چه طور نگاه میکند، تاثیر تعیین کننده ای نخواهد بود.