جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - 29 Mar 2024
تاریخ انتشار :
پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۰ / ۰۴:۴۹
کد مطلب: 5245
۰

نگاهى به تعريف علم النفس و حقيقت آن

ديدگاه هاى دانشمندان در تعريف علم النفس گوناگون بوده،دانشمندان غربى علم النفس را به گونه هاى مختلف تعريف نموده اند: 1 - از ديدگاه ارسطو علم، روانشناسى علمى است كه در آن ازمسائلى از قبيل مجرد بودن روح، ارتباط روح با بدن، و قواى روح و جدائى روح از بدن، و اين كه با از بين رفتن بدن روح به حيات خويش ادامه مى دهد و ... بحث و بررسى مى كند. مبناى اين نظر اين است كه آدمى از دو عنصر روان و تن به وجود آمده است يعنى عنصرى كه پس از مرگ از بدن خارج مى گردد و طبق معتقدات مذهبى تا ابد جاويدان خواهد بود(روان) و عنصرى كه پس از مرگ مندرس واز بين مى رود(جسم و تن) (1) . تعريف روانشناسى براساس روح، به دانشمندان يونان باستان مربوط مى شود. افلاطون(347 - 427 ق م) وارسطو(322 - 384 ق م) روانشناسى را مطالعه روح مى دانستند وفرض بر اين بود كه هشيارى با روح، ارتباط دارد بنابراين مطالعه هوشيارى و فرايندهاى روانى مربوط به آن بخشى از مطالعه روح بود (2) . 2 - نظر دوم اين كه روانشناسى همان مطالعه و بررسى ذهن و آثارو احكام آن مى باشد. خوانندگان توجه دارند كه اين نظر با نظر قبلى در تعريف علم النفس فرقى ندارد جز در متعلق آن، يعنى در تعريف قبلى، مطالعه در روح و آثار و صفات و ويژگيهاى آن بود و لكن در اين تعريف متعلق علم النفس، «ذهن »، يعنى مطالعه آثار و صفات وويژگيهاى ذهن مى باشد. حال اين سوال به بداهت مطرح مى گردد كه مراد از ذهن چيست؟ تافرق اين نظر با نظر قبلى به خوبى معين و مشخص گردد. در پاسخ اين سوال مى گوئيم كه در ماهيت و حقيقت ذهن نظرهاى مختلف و متضاد وجود دارد: نظر اول اين كه ماهيت ذهن همان جوهر ذات معينى است و منشااعمال روانى مى باشد. نظر دوم اين است كه ذهن، عمل مغز است و اعمال ذهنى نتيجه فعل و انفعالات مغز و ساير مراكز عصبى است. آرى غير اين دو نظر نظرهاى گوناگونى با تعبيرهاى مختلف درتبيين معناى ذهن ذكر شده از قبيل اين كه مراد از ذهن همان جريان يا فعاليت يا عمل و حركت مى باشد و لكن اين نظرات بالاخره از حالات و اعمال روانى جدا نيستند و حالات روانى را با توجه به مفهومى كه از آنها در نظر دارند، در روانشناسى مورد بحث ومطالعه قرار مى دهند. غير از دو تعريفى كه براى علم النفس ذكر شد، تعريف ديگرى ازقبيل اين كه روانشناسى همان مطالعه حالات روانى و تحقيق وتوصيف دقيق نفسانيات -علم استقرائى حيات نفسانى- مطالعه فعاليتهاى روانى و غير اينها تعريف شده است. منتها غالبا خالى از اشكال نيستند، زيرا محدود كردن روانشناسى به نفسانيات وجدا نمودن اين جنبه از شخصيت انسان از جنبه بدنى است و تمام فعاليتها و حالات و توصيف دقيق نفسانيات همراه با حركات بدنى است. منتها در هر فردى به صورت خاصى انجام مى گيرد (3) . دانشمند غربى به نام «نرمان ل. مان » برخى از اشتباهات روانشناسان را در تعريف علم النفس چنين اظهار مى كند: «بايد گفت كه درباره روانشناسى و روانشناسان نظرهاى اشتباه ودور از حقيقتى وجود دارد. يكى از اين عقائد نادرست اين است كه روانشناسان مى توانند فكر و منش هر فرد را در يك نگاه بخوانندو او را بشناسند و مفهوم نادرست ديگر اين است كه روانشناسان در امورى مثل احضار ارواح و تله پاتى و كف بينى مهارت دارند،ولى حقيقت اين است كه روانشناسان كسانى هستند كه مى خواهندنشان دهند شخصى كه فكر ديگران را مى خواند چگونه اين كار راانجام مى دهد يا چگونه يك نفر طالع بين توانسته است بعضى ازحوادث تاريخى را پيش بينى كند. غالبا ما به افرادى بر مى خوريم كه ادعا مى كنند روانشناس هستند، چرا اين افراد چنين ادعائى مى كنند؟ چون آنها خيال مى كنند طبيعت و ماهيت آدمى را مى شناسند، مى توانند در يك نگاه مردم را ارزيابى كنند مثلا «مان » كه كتاب ترجمه و اقتباس آثار اوست، مى نويسد: «شخصى را با تحصيلات عالى مى شناسم كه مدعى است مى تواند درباره هوش اشخاص اظهار نظر كند و اين قضاوت را با مشاهده فاصله موجود بين چشمان آنها مى دهد». بعضى ديگرادعا مى كنند كه با نگاه كردن در چشمان ديگران مى توانند افرادنادرست را بشناسند مثلا اگر شخصى بتواند به طور ثابت و يكنواخت در چشمان آنها نگاه كند مى گويند شخص نادرستى است! اين نوع ادعاها هميشه نتيجه آشنائى غلط با روانشناسى و آنچه روانشناس مى تواند انجام دهد، بوده است و تا هنگامى كه مردم روانشناسان را آن طورى كه هست بشناسند، چنين مدعيانى وجود خواهند داشت (4) . نظرات دانشمندان غرب
دانشمندان غرب نظرات گوناگونى در تعريف روانشناسى دارند ازباب نمونه: 1 - «ويليام جيمس » روانشناسى را عبارت از شرح و توضيح حالات هوشيارى با خودآگاهى از قبيل احساس و ادراك تعقل -تصميم -عواطف و تمايلات مى داند و معتقد است كه توضيح اين حالات، علل وشرائط و نتائج فورى اين حالات است. 2 - «فرير» در كتاب خود «روانشناسى عمومى » روانشناسى راحقائق قابل بررسى كه درنتيجه تحقيقات مربوط به روانشناسى جمع آورى شده است، مى داند. بديهى است كه اين تعريف به اصطلاح اهل منطق و فلسفه يك تعريف دورى است كه عقل و عقلاء آن را باطل مى دانند زيرا در تعريف روانشناسى، خود روانشناسى ذكر شده به اين معنى كه خودروانشناسى متوقف بر روانشناسى مى باشد و اين عقلا محال است. 3 - «هلب » يكى ديگر از دانشمندان اروپائى مى گويد: «روانشناسى مطالعه پيچيده تر طرح رفتار و جريانهائى از قبيل يادگيرى، ادراك، عواطف كه در طرح رفتار قرار دارند، مى باشد». 4 - «اسپرلينك » علم النفس را اين گونه تعريف مى كند: «روانشناسى عبارت است از مطالعه جنبه هاى مختلف رفتار وارتباط آنها با يكديگر يعنى فعاليتهائى كه اغلب با كارهاى بدنى همراه هستند به عنوان رفتار در روانشناسى مورد بحث واقع مى شوند. روى اين ملاحظه روانشناسى عبارت است از مطالعه جنبه هاى مختلف رفتار آدمى از قبيل جنبه هاى بدنى و جنبه هاى عاطفى وجنبه هاى اجتماعى و عقلانى و اخلاقى و هنرى و ارتباط اين جنبه هابا يكديگر». از اينرو برخى از دانشمندان در تعريف روانشناسى اين گونه مى نويسند: (5) «روانشناسى علم مطالعه رفتار موجود زنده در محيط است ». حال اگر اين تعريف را بپذيريم و تاييد كنيم، دامنه مطالعات روانشناسى علمى كه تا چندين سال پيش محدود به بررسى نفسانيات آدمى بود، گسترش زيادترى پيدا مى كند و شامل مطالعه رفتار همه موجودات زنده در محيط مى گردد (6) . روى اين اصل است كه در حال حاضر به جاى روانشناسى بيشتر ازواژه رفتار شناسى استفاده مى شود چنان كه مولف كتاب «مقدمه روانشناسى عمومى » در صفحه 66 كتاب خود از «واتسن » يكى ازروانشناسان آمريكا، روانشناسى را اين گونه تعريف مى كند: «روانشناسى علمى است كه مربوط به هوشيارى نيست، بلكه مربوطبه رفتار است ». و در جاى ديگر كتاب خود، صفحه 105 مى نويسد: «به طور كلى مى توان گفت كه روانشناسى، دانش رفتار است و به وسيله بكارگيرى روشهاى مختلف علمى، روانشناسان مى كوشند اصول اوليه مربوط به رفتار افراد را كشف كنند». چنان كه ملاحظه مى كنيد، در تعريف روانشناسى سه كلمه و واژه اساسى و بنيادى آورده شده: واژه اول اين كه روانشناسى علم است و واژه دوم اين كه روانشناسى از قبيل مطالعه رفتار است و واژه سوم اين كه موردرفتار در حيوان زنده، انسانها يا ساير حيوانها است. چنان كه در مقاله گذشته گفتيم، روانشناسى از قبيل علم مى باشدزيرا علم به معناى مجموعه سيستماتيكى از دانش است و اين دانش براساس مشاهده واندازه گيرى دقيق پديده ها حاصل مى شود و اين ويژگى بر روانشناسى نيز قابل تطبيق است. پس روانشناسى علمى از علوم است و اگر همراه ظرائف و لطائف ومهارت و تخصص فوق العاده دركار باشد، مى تواند هنر هم محسوب گردد (7) . از اينرو «نرمان مان » دانشمند غربى (متوفاى 1951ميلادى)مى نويسد: «امروزه روانشناسى را معمولا به علم رفتار تعريف مى كنند امانكته قابل توجه اين است كه كلمه رفتار چنان معناى گسترده اى يافته كه اينك اغلب شامل چيزهائى شده است كه سابقا جزءهوشيارى محسوب مى شدند». فرايندهاى شخصى و خصوصى از قبيل تفكردر حال حاضر«رفتار درونى » تلقى مى شوند چنان كه «كنت كلارك وجورج ميلر» (متوفاى 1970ميلادى) مى نويسند: «روانشناسى معمولا به عنوان مطالعه علمى رفتار تعريف مى شود وموضوع مطالعه آن شامل فرايندهاى رفتارى قابل مشاهده از قبيل حركات، بيانگر گفتار و تغييرات «فيزيولوژيايى » و نيزفرايندهائى است كه صرفا حاصل استنباط هستند مانند تفكر ورويا» (8) . «ريچارد مه پير» يكى ديگر از دانشمندان غربى (متوفاى 1981ميلادى) در تعريف روانشناسى با عبارت جديدترى مى نويسد: «روانشناسى عبارت است از تحليل علمى فرايندهاى ذهنى وساختهاى حافظه آدمى به منظور درك رفتار وى » (9) . با توجه به جمع بندى مطالب بالا مى توانيم ادعا كنيم كه روانشناسى طى تاريخچه كوتاه خود به گونه هاى متفاوتى تعريف شده است. نخستين دسته از روانشناسان حوزه كار خود را مطالعه فعاليت ذهنى مى دانستند تا توسعه رفتارگرائى در آغاز قرن حاضرو تاكيد آن بر مطالعه انحصارى پديده هاى قابل اندازه گيرى عينى روانشناسى به عنوان بررسى رفتار تعريف شد و اين تعريف هم شامل مطالعه رفتار حيوان ها و هم رفتار آدميان. از سال 1930 تا 1960 ميلادى در بسيارى از كتابهاى درسى روانشناسى همين تعريف ارائه شد اما با توسعه روانشناسى پديدارشناختى و روانشناسى شناختى بار ديگر به تعريف قبلى رسيده ايم يعنى در حال حاضر در تعاريف روانشناسى هم به رفتار اشاره مى شود و هم فرايندهاى ذهنى. از اينرو در كتاب زمينه روانشناسى، ص 35 روانشناسى چنين تعريف مى گردد: «مطالعه علمى رفتار و فرايندهاى روانى ». اين تعريف هم روانشناسى را به مطالعه عينى رفتار قابل مشاهده نمايان مى سازد و هم به فهم و درك فرايندهاى ذهنى كه مستقيما قابل مشاهده نبوده و براساس داده هاى رفتارى و عصب، زيستى شناختى قابل استنباط است، عنايت دارد». از مجموع نظرات دانشمندان غربى در طول تاريخ علم مى توان اين نتيجه را به دست آورد كه سه تعريف از روانشناسى تا كنون بيان شده است كه همگى آنها با هم در ارتباط هستند. اولين تعريف كه قديمى ترين تعريف است، اين كه روانشناسى يعنى مطالعه روح، و دومين تعريف روانشناسى كه در واقع پلى است بين تعريف اول و تعريف سوم، اين است كه روانشناسى يعنى علم زندگى روانى و سومين تعريف كه امروزه در مجامع علمى اروپائى و غيراروپائى در سطح گسترده اى پذيرفته شده است، روانشناسى، علم رفتار موجودات زنده است (10) . از جمله دانشمندان ايرانى كه از تعريف سوم براى روانشناسى دفاع جانانه اى نموده است، دكتر «سيروس عظيمى » است. در كتاب اصول روانشناسى عمومى، ص 30 چنين مى نويسد: «روانشناسى (يا بهتر بگوئيم رفتارشناسى) كيفيت رفتارموجودات(ارگانيزم) را با استفاده از روشهاى علمى مورد بررسى وتحقيق قرار مى دهد، براى روانشناسى يك تعريف كلى ذكر مى كنيم تابتواند از جميع جهات جوابگوى نظريات مطالعه علمى رفتار باشد: «دانش روانشناسى درباره مجموع وقايع قابل تحقيق كه ارتباط بارفتار موجودات زنده دارند، مطالعه مى كند». و نيز مولفين كتابهاى «روانشناسى عمومى » ص 1 و «روانشناسى تحليلى » ص 11 و 12 هر دو در معرفى روانشناسى و تعريف آن چنين مى نويسند: «بهتر بود كه در ازاء واژه روانشناسى كلمه رفتارشناسى براى اين دانش بكار مى رفت تا هيچ گونه ابهامى درموضوع باقى نمى ماند». سپس اضافه مى كند: كه واژه اى مانند روانشناسى همواره حاوى كيفيات و حالات ماوراءالطبيعه و آنچه كه سابقا علم النفس مى ناميدند، مى باشد (11) . «على اكبر شهابى » در كتاب اصول روانشناسى از نظر تعليم وتربيت ناشر دانشگاه تهران، خرداد سال 1317 ش ص 1 در تعريف روانشناسى اين گونه اظهار نظر مى كند: «روانشناسى قسمتى از علوم فلسفى است كه بحث مى كند از كيفيات و حالات روح و ارتباط آنها با اعضاء بدن. به عبارت ديگر: بحث مى كند از زندگانى معنوى و درونى انسان ويا چنان كه يكى از علماء روانشناس مى گويد: روانشناسى عبارت است از شناختن خويشتن به وسيله خويشتن ». تعريف روانشناسى از ديدگاه اسلام تا اينجا بررسى تعريف روانشناسى براساس ديدگاه فلاسفه يونان قديم و فلاسفه و دانشمندان غربى بود اما روانشناسى از ديدگاه اسلام عبارت است از بررسى عامل حيات و آثار حياتى طبق آموزش هاى الهى و پيشوايان اسلام. از آنجا كه روان يكى از آثار و نشانه هاى خداوند است در حقيقت علم روانشناسى عهده دار بيان و تفسير يكى از نشانه هاى خداوندى مى باشد و تحقيقات علمى مربوط به روح و روان نيز مى تواند به عنوان يك برداشت اسلامى و الهى مورد استفاده قرار گيرد. روى اين ملاحظه تمام تحقيقات و يافته هاى علمى روانشناسى كه واقعا به مرحله علم و تحقيق و واقعيت رسيده و صد در صد ثابت شده، علم الهى اسلامى محسوب مى شوند. اساس و ريشه اين نوع تفكرهمان جمله معروف پيامبر گرامى اسلام(ص) است كه از خداوند چنين درخواست كرد: «اللهم ارنى الاشياء كما هى » «پروردگارا اشياء را آنچنان كه هستند، به من بنمايان ». در حقيقت مى توان حقائق مسلم دين آسمانى را به عنوان معيارهاى داورى و قضاوت و تحقيق و بررسى قلمداد و از روى اين الگونظريه هاى ساير مكاتب را مورد نقد و بررسى قرار داد و آنچه راكه با قوانين و دستورات و بينش هاى صحيح وحى الهى منافات ندارد، آن را پذيرفت و آنچه را كه منافات دارد، رد نمود وآنچه را كه در حد فرضيه و تئورى مطرح شده اند و منافاتى بااصول و معيارهاى اسلامى ندارند، در معرض آزمايش و تحقيق قرارداد (12) .
--------------------------------------------------------------------------------
1- مقدمه روانشناسى، ص 2 و 3 تاليف دكتر على شريعتمدارى. 2- كتاب فرهنگ توصيفى اصطلاحات روانشناسى، تاليف فرانك برونومترجم مهشيد پارسائى، فرزانه طاهرى. 3- مقدمه روانشناسى، ص 2 - 3. 4- اصول روانشناسى، تاليف: نرمان مال . مان -ترجمه و اقتباس دكتر محمود ساعتچى، چاپ پنجم، ص 4. 5- مقدمه روانشناسى، تاليف: دكتر رضا شاپوريان، ص 14. 6- زمينه روانشناسى: ج 1، ص 35. 7- مقدمه روانشناسى عمومى، ص 108. 8- روانشناسى اجتماعى، تاليف: ژان استوتزل استاد دانشگاه درپاريس ترجمه على محمد كاردان، ص 6. 9- مدرك قبل. 10- فرهنگ توصيف اصطلاحات روانشناسى، تاليف فرانك برنو، مترجم مهشيد پار-سائى و فرزانه طاهرى، ناشر طرح نو ، چاپ اول ، سال 1373ش. 11- علم النفس الاجتماعى، دكتر حامد عبدالسلام زهران، بيروت،قاهره، ص 197، طبع پنجم، سال 1984 ميلادى. 12- بررسى مقدماتى اصول روانشناسى اسلامى، ج 1، ص 13 - 14.   حسين حقانى زنجانى / تبیان
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
چگونه با ذهن آگاهی حواس کودکان مان را جمع کنیم؟
تقاضا برای سلب اختیار تشخیص اختلال اسکیزوفرنی توسط روانشناسان بالینی!
چرا نباید برای جلب محبت یا عشق التماس کنیم؟
ویژگی‌های یک اردو مطالعاتی خوب چیست؟
چطور از فکر کردن بیش از حد به یک موضوع جلوگیری کنیم؟
نوجوانان آمریکایی بدون تلفن همراه احساس بهتری دارند
من با دروغ گفتن و آه وناله پول درمیارم
افراد کمال‌گرا چه ویژگی‌هایی دارند؟
كودكان را قرباني حرف مردم نكنيد
خودبیمارانگاری از خود بیماری مرگبارتر است!
راه‌ درمان تب بالای تمایل به عمل‌های زیبایی چیست؟
زندگی درس حساب است، خوبیها را جمع، بدیها را کم ، خوشی ها را ضرب و شادیها را تقسیم کنیم