سه شنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۳ - 16 Apr 2024
تاریخ انتشار :
پنجشنبه ۳ آذر ۱۳۹۰ / ۱۹:۱۱
کد مطلب: 6306
۰

جهاني بينديش و بومي عمل كن / بوم آگاهی در ساحت جهانی

 
● درآمد: « جهانی بیندیش و بومی عمل كن». چندی است كه گفتمان اضمحلال حاشیه ها در متن از رونق افتاده است و در دهكده كوچك و زیبای جهانی تكثرهای قومی – محلی نه تنها از بین نرفته كه برجسته نیز شده است. امروز بحث از قدرت است و رقابتی كه برای رسیدن به آن میان همه است. نوشتار زیر، متن سخنرانی دكتر فاضلی در انجمن جامعه شناسی است كه در نشست «گفتمان بومی در علوم انسانی در ایران» ارائه شد. این نشست یكی از جلسه های مقدماتی برای همایش بین المللی «علم بومی و علم جهانی: امكان و امتناع» است كه به مناسبت درگذشت پروفسور سید حسین العطاس جامعه شناس فقید مالزیایی، در دانشكده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار می گردد. ● اهمیت بحث می خواهم اهمیت این بحث و ابعاد مختلف آن و رویكردی كه تحت عنوان مطالعات فرهنگی (Cultral studies Point of view) هست را ارائه كنم و می كوشم نشان دهم كه چرا و چگونه این بخش از مفاهیم با ابعاد مختلفش با گفتمان های سیاسی و چالش های قدرت در ایران و همچنین در تمام كشورهای غیر غربی شكل گرفته و تصور می كنم این وجه سیاسی (Political) هم خیلی بارز و آشكار است و هم در عین حال كمتر درباره آن سخن گفته شده است. مساله بومی در كشورهای غیر غربی و از جمله ایران، فقط یك مساله مربوط به علوم جدید و رشته های دانشگاهی نیست و بستر گسترده تر و عام تری دارد كه آن پرسش هویت است. هویتی كه ما كوشیده ایم از آن یك سازه (Construct) جهت مناسبات و تعاملاتمان با غرب شكل دهیم. از این رو مبانی نظری گفتمان بومی در علم به مساله هویت (Identity) و هویت ساختن در جهان معاصر برمی گردد و این بحث از یك سو به مناسبات ما با غرب و از سوی دیگر به بحث چالش های سنت و مدرنیته برمی گردد.به همین دلیل بحث هم به مسائل جهانی و رابطه ما با غرب مرتبط است و هم به مسائل داخلی ما و چالش های داخلی میان نیروهای سنت گرا و مدرن. وجه سوم موضوع كه خیلی مهم است، آن است كه ما به هر حال با مساله توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی رو به رو هستیم و فارغ از جهت گیری های ایدئولوژیك سیاسی و اجتماعی، پرسش رفاه، پیشرفت، بهبود، ترقی و تكامل یافتن به عنوان چالش جدی برای كشورهای غیر غربی مطرح است و گفته می شود كه یكی از شرط های دست یافتن و تحقق توسعه دست یافتن به علم و تكنولوژی است كه بتواند توسعه را فراهم كند. وجه چهارم اهمیت گفتمان بومی علم، آن است كه تا حدود سی یا چهل سال پیش مساله علم برای جامعه ما مساله ای حاشیه ای و محدود در میان تحصیلكردگان نخبه بود، اما امروز نهاد دانشگاه و نهاد آموزش عالی در ایران به صورت نهادی فراگیر، توده گیر و گسترده تبدیل شده و تقریبا عمده نیروی جوان علاقه مند به حوزه سیاست، اقتصاد و فرهنگ، دانشگاهی هستند.البته لازم به ذكر است كه دانشگاهیان و روشنفكران به دلایل سیاسی و اجتماعی این مساله به شدت از ورود به این گفتمان اجتناب می كنند. چرا كه این طور تلقی شده است كه این گفتمان رسمی و دولتی است و به شكل آشكاری با تحریم دانش روشنفكری و دانشگاهی مواجه شده است، در حالی كه به نظر من به چهار دلیل فوق الذكر باید این تحریم شكسته شود. صورت مساله و رویكرد های موجود علوم جدید و از جمله علوم اجتماعی خاستگاهی غربی دارند و زاده تحولات معرفتی و اجتماعی اروپا و توسعه صنعتی از رنسانس تا امروز هستند، این علوم در قرن نوزدهم ظهور كردند و در قرن بیستم به تمام جهان كمابیش بسط یافتند، كشورهای غیر غربی پس از تاسیس دانشگاه و نهاد آموزش عالی به سبك امروزی، رشته های دانشگاهی جدید را تاسیس كردند و توسعه دادند، این دانشگاه ها از ابتدای حضورشان در این كشورها با چند پرسش اصلی زیر مواجه بودند: پرسش اول اینكه این دانش ها چه فایده ای برای كشورهای غیر غربی دارند، پرسش دوم اینكه چه نسبتی میان فرهنگ بومی و محلی این كشورها با این علوم وجود دارد و پرسش سوم اینكه چرا كشورهای غیر غربی نتوانسته اند در این رشته ها توسعه پیدا كنند. در واكنش به پرسش های مذكور گفتمانی در این كشورها شكل گرفته كه در ایران با نام «بومی سازی» شناخته شده است. گفتمان بومی سازی چند نكته را مفروض می گیرد. اول آنكه بین كشورهای غربی (زادگاه علوم اجتماعی) و كشورهای غیر غربی تفاوت های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی وجود دارد. پس این تفاوت ها می طلبد كه علوم اجتماعی در این كشورها متفاوت باشد. دوم اینكه علت توسعه نیافتگی علوم اجتماعی در كشورهای غیرغربی ناسازگاری این علوم با بستر اجتماعی، فرهنگی این كشورهاست، سوم اینكه برای توسعه علوم اجتماعی در كشورهای غیرغربی می توان و باید این علوم را با بوم و زمینه فرهنگی این كشورها سازگار كرد. این گفتمان دارای یك گفتمان رقیب است كه با تكیه بر آموزه های تعقلی، داعیه جهانی و جهان وطن بودن علم را دارد و اساسا معتقد است كه هیچ علمی بومی یا محلی نیست، زیرا معیار علم و غیرعلم ویژگی های محل خاصی نیست.از دیدگاه های مختلف می توان به مساله این گفتمان در ایران پرداخت كه نتایج متفاوتی به دست می دهند. حداقل سه دیدگاه زیرا از یكدیگر قابل تفكیك اند: ۱) دیدگاه جامعه شناسی معرفت ۲) دیدگاه فلسفه علم و ۳) دیدگاه مطالعات فرهنگی. رویكرد جامعه شناسی معرفت در صدر تبیین و توصیف چگونگی شكل گیری و تولید معرفت و نحوه مناسبات آن با بستر اجتماعی و محیط است و این دیدگاه در پی تجویز و تعیین ارزش گذاری معرفت ها و تاثیر نهادن بر سیر علم و سوق دادن آن به سوی یك علم آرمانی و مطلوب نیستند در حالی كه رویكرد فلسفه علم بعد تجویزی دارد و در صدد شناخت پیش فرض های مسلم و متافیزیكی علم و معرفت است و تلاش می كند با تبیین و توضیح این پیش فرض ها نوعی معرفت مبتنی بر فلسفه علم معین را تجویز نماید، از منظر مطالعات فرهنگی ما در پی شالوده شكنی (deconstruction) و واسازی مفروضات و نسبت های پیدا و پنهان بین علم و قدرت هستیم. از این رو نه در صدد توصیف و نه در پی تجویز نسخه ای معین، بلكه در جست وجوی فهم بیشتر دانش و قدرت (فوكو) هستیم. البته شالوده شكنی از مفروض دانش و قدرت می تواند به نوعی سیاست رهایی بخش و دیدگاهی انتقادی را ایجاد كند. ● رويكرد مطالعات فرهنگي به علم بومي
يكي از گفتمان‌هاي فرهنگي معاصر شكل‌دادن دانش، هنر و علم، سازگار با هويت و زيست‌بوم تاريخي ـ فرهنگي ايران است. معناي آشكار (expresive) اين گفتمان تاكيد بر اين نكته است كه علم زماني حالت بومي دارد كه به‌عنوان يك عنصري از حوزه فرهنگي در ارتباط متناسب و هماهنگ با نيازهاي جمعيت انساني در قلمرو مكاني كه زيست‌بوم اجتماع به شمار مي‌آيد، كاركرد داشته باشد و اينكه علوم جديدي كه در غرب پرورده شد، نمي‌تواند به‌طور يكسان جزء لاينفك فرهنگ و اجتماعات بشري باشد، مگر اينكه با ساير عناصر فرهنگي جامعه‌اي هماهنگي داشته باشد و علوم جديد را زماني بومي شده مي‌توان درنظر گرفت كه با پيكره فرهنگ جامعه هماهنگ و همنوا شده باشد و براي همان فرهنگ و همان مردم كارايي داشته باشد .... اما معناي ناپيداي (implisive) اين گفتمان در بستر چالش هويتي بين غرب و غيرغرب شكل گرفته است. گفته مي‌شود كه علم جديد با سويه‌هاي ارزشي و هويتي متعارض با ارزش‌هاي هويت‌هاي جوامع غيرغربي شكل گرفته و مقاومت در برابر اين علم و به چالش كشيدن آن به مثابه نوعي مبارزه فرهنگي عليه استيلاي غرب تلقي مي‌شود. اين گفتمان در ابتدا در دهه‌هاي 1940 و 1950 در كشورهاي مستعمره تازه به استقلال رسيده مانند هند و كشورهاي آفريقايي در بستر گفتمان ناسيوناليسم و استقلال‌طلبي ظاهر شد و پاره‌اي از گفتمان جهان سوم‌گرايي و همچنين پسا استعماري در اين كشورها گرديد. همچنين ماركسيسم و سوسياليسم به‌ويژه قرائت چيني آن علم غربي را پاره‌اي از امپرياليسم غربي مي‌دانست و از ملي شدن علوم در بستر دولت – ملت‌هاي جديد حمايت مي‌كرد. همچنين در كشورهاي اسلامي با توجه به شكل‌گيري جنبش‌هاي بنيادگرايانه اسلام‌گرا و همچنين انقلاب اسلامي ايران (1357) مساله بومي‌سازي به صورت گفتمان اسلامي‌سازي علوم ظاهر شد.در عين حال روشنفكران ماركسيست كشورهاي غيرغربي از نوعي بومي‌گرايي علوم (nativism) سخن مي‌گفتند كه در ايران هم ماركسيست‌ها و هم غيرماركسيست‌هاي سكولار مثل احسان نراقي، آل‌احمد اوليه و حتي كساني كه در گفتمان ايران‌شناسي قرار مي‌گرفتند مثل ايرج افشار، حميد عنايت، از گفتمان بومي‌گرايي صحبت مي‌كردند اما آنچه به گفتمان بومي در كشورهاي غربي اهميت مي‌بخشيد تنها چالش آن بين كشورهاي غرب و كشورهاي غيرغربي نبود و نيست، بلكه در درون كشورهاي غيرغربي نيروهاي نوگرا ونيروهاي سنت‌گرا علم جديد را به‌مثابه حوزه‌اي گفتمان چالش سنت و مدرنيته به خدمت گرفتند. از اين‌رو نوگرايان كه دانشگاه و موسسات و نهادهاي توليد و اشاعه علم جديد را در اختيار داشتند و پايگاه آنها مي‌شد، مي‌توانستند از اين پايگاه در مقابل سنت‌گرايان به مقاومت برخيزند و آنها را به چالش بكشند. در چند دهه اخير با گسترش روزافزون تحصيلات عاليه و نهاد دانشگاه در درون كشورهاي غيرغربي، به‌تدريج چالش بين علم غربي و علم بومي به يك چالش بزرگ كه داراي ابعاد وسيع‌تر فرهنگي از نزاع ميان نخبگان است، بدل شد و صورت مساله براي حكومت‌هاي سنت‌گرا و ناسيوناليسم و ضدمدرن ديگر تنها اين نيست كه آنها بخواهند از خدمت و خيانت روشنفكران سخن بگويند بلكه مساله تحول فرهنگي گسترده نسل جديد است كه به اعتقاد سنت‌گرايان علم غربي آنها را از هويت و خويشتن فرهنگي و بومي‌شان بيگانه مي‌سازد اما اين امر كه علم جديد يا غربي ممكن است موجب از خودبيگانگي كنشگران آن شود، به دليل آشكارگي سياسي و ايدئولوژيكي كه در آن وجود دارد، اغلب كمتر بيان مي‌شود.
(به دليل خشونت نمادين نهفته) بلكه بيشتر از راهبردها و نقدهاي ديگري براي به چالش كشيدن اين علوم استفاده مي‌شود كه اين راهبردها براساس تحليل گفتمان عبارتند از:  ۱- تاكيد بر ناكارآمدي و ناكامي اين علوم در تحقق آرمان‌هاي پيشرفت، رفاه و توسعه اجتماعي، اقتصادي در كشورهاي غيرغربي. 2 - نقد معرفت‌شناختي و روش‌شناختي تفكر پوزيتويستي به مثابه پشتوانه و سنگ‌زيرين علم جديد كه البته معرفت‌شناسي‌هاي پست‌مدرن و پسااستعماري به اين موضوع كمك مي‌كنند.
3 - نقد مباني ونيستي و غيرمتافيزيكي و غير اين علم غربي و تاكيد بر ضديت‌ها و تعارض‌ها بين علم و دين migna.ir .4 - تاكيد بر كارآمدي دانش‌هاي بومي به مثابه بديل براي علم غربي .5 - تاكيد بر استعمار علمي و سوءاستفاده‌هاي كشورهاي غربي از علم جديد براي تحكيم و تداوم استعمار و نشان دادن سويه استعماري علم غربي در طول تاريخ 6 - تاكيد بر پيامدهاي مخرب علم جديد مثل تخريب محيط زيست، توسعه سلاح‌هاي كشتار جمعي، از بين بردن منابع اقتصادي و تخريب ارزش‌هاي فرهنگي و به خدمت گرفتن جنبش‌هاي ضدعلم. 7 - تاكيد بر قلمروهاي فلسفي و متافيزيكي معنادهي به زندگي و فهم جهان آخرت كه علم جديد ناتوان از پرداخت به آن است.
8 - فاش كردن پرونده دانشمندان و محققان غربي كه به جاسوسي در كشورهاي غيرغربي پرداختند و يا منافع اين كشورها را به نفع كشورهاي غربي به خطر انداخته‌اند .9 - نقد اخلاقي عالمان و دانشمندان علم جديد با تاكيد بر بي‌اخلاقي ايشان به مثابه افرادي ضداجتماع، بدون اصالت، بي‌بند و بار،‌غربزده و قرتي و... عناصر و راهبردهاي به چالش كشيدن علم جديد در تمام كشورهاي غيرغربي وجود دارد. ايران نيز در صد سال اخير و در نتيجه مواجهه ايران و غرب اين چالش شروع شده است و مباني آن به سياست فرهنگي برمي‌گردد و يك نزاع گفتماني بين «خود» و غيرغربي و «ديگري» غربي است. اين گفتمان اگرچه داراي تبار تاريخي طولاني است، اما به طور مشخص از سال‌هاي 1340 به بعد گسترش مي‌يابد و با انقلاب به اوج خود مي‌رسد و در رشته‌هاي مختلف عناوين گوناگون دارد، مثلاً در فلسفه، فلسفه تطبيقي (انطباقي) ناميده مي‌شود و در تاريخ، تاريخ‌نگاري سنتي و جديد و در پزشكي، دامپروري، علوم كشاورزي و... نيز از دانش بومي صحبت مي‌شود. در هنر نيز از نزاع ميان هنر اصيل ايران و هنر مدرن به عنوان هنر بيگانه و تقليدي سخن مي‌رود.
در اين گفتمان يك خلط مفهومي وجود دارد، چون هيچ فيلسوف و ياجامعه‌شناسي نمي‌تواند صريحاً بگويد با بومي‌سازي مخالف است يا موافق، زيرا بومي‌سازي لايه‌هاي معنايي مختلفي دارد كه نسبت به وجوهي از آن همه موافق و نسبت به ديگر وجوه نيز بسياري مخالفند، بنابراين ضرورت دقت معنايي مفاهيم براي مواجهه با اين گفتمان احساس مي‌شود.بدين منظور مفاهيم «بومي شدن»، «بومي بودن»، «بومي‌سازي»، «بومي‌گرايي» و «بومي‌نگري» را از هم متمايز مي‌سازم. لازم به ذكر است كه نخستين‌بار در نوشته‌هاي پروفسور سيدحسين العطاس، بومي شدن از بومي‌گرايي جدا شده است.
گفتمان بومي بسته به اينكه به كدام وجه از وجوه توليد، آموزش، كاربست و پيامد‌هاي علوم تاكيد و توجه كند و بسته به نوع جهت‌گيري ايدئولوژيك نسبت به علم مدرن، معنا و تعريف متفاوتي از «بومي» ارائه مي‌كند، چرا كه گاهي مفاهيم با معناي يكسان استفاده مي‌شود، اما هدف‌هاي متفاوتي به كار مي‌رود. گاهي به هدف پذيرش علم جديد و مدرنيته و گاهي نيز به غايت نفي آن است، لذا لازم است برخلاف كاربست غيردقيق و نامتمايز اين مفاهيم نزد سياستمداران يا رسانه‌ها و مطبوعات، به تعريف دقيق اين مفاهيم بپردازيم.
الف- بومي شدن: اين مفهوم ناظر به فرايند طبيعي تعامل ارگانيك بين فرهنگ، زبان، تاريخ و تجربه يك جامعه با علم است. از اين منظر علم، نوعي فرهنگ يا امر فرهنگي است كه لاجرم و خود به خود ويژگي‌هاي بستر جامعه انساني در هر كجا كه باشد عجين مي‌شود. در اين صورت تمام علوم بومي هستند زيرا از فيلتر زبان، ذهن و فرهنگ دانشمندان جامعه عبور مي‌كند و فرايندي اجتناب‌ناپذير است و در اين معنامفاهيم بومي‌سازي يا بومي‌كردن، مفاهيمي سياسي هستند كه فاقد هرگونه پشتوانه نظري هستند، يعني تلاش تعمدي براي بومي‌سازي (چون هر علمي خود به خود بومي است) ناممكن است.
ب- بومي بودن: اين مفهوم بيشتر جنبه روش‌شناسانه دارد و ناظر بر اين امر است كه علوم اجتماعي براي آنكه از اعتبار بيشتري برخوردار شود، بايد رويكرد دروني داشته باشد، يعني رفتارها، پديده‌ها، مسائل و موضوعات مورد مطالعه را از منظر كنشگران (بومي‌ها) و جامعه‌اي كه مطالعه مي‌كند، مي‌نگرد، نه از منظر ناظران كنش. در اينجا بر ناكارآمدي رويكرد بيروني تكيه مي‌شود. اين مفهوم ناظر به روش‌شناسي و فنون تحقيق است و بيشتر دغدغه عالمان و محققان اجتماعي علمي است و جهت‌گيري سياسي – ايدئولوژيك نسبتاً خنثي دارد و معطوف به وجوه آموزش و انتقال علم نيست بلكه معطوف به توليد و كاربست آن است.
ج- بومي‌گرايي (nativism): نوعي گرايش سياسي و ايدئولوژيك است. در اين گرايش مساله بومي امري سياسي و مربوط به چگونگي رابطه و نسبت بين غرب وكشورهاي غيرغربي است. در اين گرايش سياسي مساله بومي يك پروژه است و بيشتر معطوف به پيامدهاي علوم اجتماعي است، نه توليد يا كاربست آن. گفتمان بومي‌گرايي در ايران قرائت‌هاي حداقلي و حداكثري دارد. قرائت حداكثري آن معطوف به گسست با غرب و ستيز با مدرنيته است، اما قرائت حداقل آن درصدد است تا با نوعي التقاط جهت‌گيري‌هاي مختلف، نوعي پيوند با غرب را حفظ كند، ولي به شيوه انتقادي در اين انگاره، علم، ابزاري است در خدمت ايدئولوژي و مي‌توان علم را به خدمت ناسيوناليسم يا اسلام درآورد.
د- بومي‌سازي: بومي‌سازي نوعي سياست (policy) يا خط مشي است كه متاثر از گفتمان‌هاي مختلف مساله بومي، سعي در هدايت سازمان‌يافته علم به سوي بهره‌برداري از علم در جامعه‌اي معين دارد. شارحان بومي‌سازي، عالمان و كنشگران عرصه علوم اجتماعي نيستند، بلكه اغلب دولتمردان و مديران هستند، از اين رو بومي‌سازان بيشتر معطوف به دستاوردها و نتايج علم هستند تا روش‌هاي معتبر آن.
هـ - بومي‌نگري: يا بوم‌آگاهي، نوعي خودآگاهي بازانديشانه و انتقادي عالمان و كنشگران علوم اجتماعي نسبت به فعاليت‌هاي حرفه‌اي‌شان در تمام زمينه‌هاي آموزش، پژوهش و كاربست علم است. از اين رو ضمن پذيرش اصل بومي‌شدن به مثابه يك واقعيت اجتناب‌ناپذير، عالمان تلاش مي‌كنند، جهاني بينديشند و محلي عمل كنند. يعني ضمن تلاش براي پيوند بيشتر با جهان علم و علم جهاني، سعي مي‌كنند با محيط و محل خود نيز بيگانه نباشند و نسبت به تاثيرات خودآگاه و ناخودآگاه محيط بر كار حرفه‌اي خود آگاه باشند. از اين رو بومي‌نگري نوعي خودآگاهي حرفه‌اي و نه يك سياست و خط مشي و ايدئولوژي از پيش تعيين شده است. براي جامعه‌شناسان، انسان‌شناسان و كنشگران عرصه علوم اجتماعي، بحث بازتابي بودن (reflexivity) بسيار مهم است و به اين نتيجه رسيده‌اند كه علم فارغ از ارزش نيست و جهت‌گيري‌هايي در علم وجود دارد، محل، جغرافيا، تاريخ، زبان و فرهنگ ما بر انديشه‌هاي عالم تاثيرگذار است.    
migna.ir 
 
 
   دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی 
 
 
   روزنامه تهران امروز
 
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

«آلیس در سرزمین عجایب»؛ اختلال روانی عجیب
سندروم مسأله با پدر / آسیب‌های بی‌مهری پدران به دختران
روانشناسی که دنیای سرمایه گذاری را ۱۸۰ درجه تغییر داد
چرا گاهی نمی‌توان بخشید و فراموش کرد؟!
مغز چطور خاطرات ماندگار می‌سازد؟
روانشناسی جمع‌آوری اشیا و یا کلکسیونر شدن
دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
چگونه با ذهن آگاهی حواس کودکان مان را جمع کنیم؟
تقاضا برای سلب اختیار تشخیص اختلال اسکیزوفرنی توسط روانشناسان بالینی!
چرا نباید برای جلب محبت یا عشق التماس کنیم؟
ویژگی‌های یک اردو مطالعاتی خوب چیست؟
چطور از فکر کردن بیش از حد به یک موضوع جلوگیری کنیم؟
هر وقت احساس حسادت کردیم ، یادمان باشد ، خاموش کردن شمع دیگری ، باعث نمیشود ، شمع ما درخشان تر نور افشانی کند