«كفتار شناسي» کجا تدريس ميشود؟!
«دختر 9 سالهاي که هنوز براي پدر و مادرش شيرين زباني ميكند و با نگاهها و گفتارهاي کودکانه و معصومانهاش همه مردها را به چشم برادر، پدر و پدربزرگ خود نگاه ميکند، چرا بايد طعمه آزارهاي يک کفتار پير شود؟»
به گزارش ايسنا، سايت تحليلي شفاف با انتشار مطلب فوق، در گزارشي آورده است: «دختران هم سن و سال او وقتي آگاه شوند، مردي شيطان صفت که از قضا خود پدر و پدربزرگ است، همکلاسي آنها را ربوده و مورد آزار و اذيت قرار داده است، ديگر چه احساسي نسبت به همه پدربزرگها خواهند داشت؟
آيا اگر نگاه آنها نسبت به پدربزرگها عوض شود، نبايد به آنها حق بدهيم؟ تبعات و آثار روحي و رواني جنايت «کفتار شهر» را چگونه ميتوانيم از ذهن و روح دخترکان معصوم بزداييم. آيا زندان، شلاق و جريمه ميتواند مرهمي بر زخمهاي وارده بر جسم و جان اين دختران و خانوادههاي آنان باشد؟معتقديم حتي يک «کفتار» و يک انسان خبيث نظير مرد 60 ساله اي که در مشهد دختران دبستاني را سوار بر خودروي پيکان خود کرده و با چرب زباني و تهديد آنها را مورد آزار و اذيت قرار داده بود، ميتواند امنيت رواني شهر و محلهاي را بر هم زند؟
هر چند معتقديم حساب اعمال زشت يک پدربزرگ که فقط عنوان «پدربزرگي» را يدک ميکشد نبايد موجب آن شود که ما ديدگاهمان به پدرها و پدربزرگهاي ديگر که انسانهاي شريفي هستند، عوض شود، اما متاسفانه «کفتار پير» در مشهد روح و روان ديگر پدربزرگها را نيز جريحه دار کرد و بزرگترين خطر اين که امنيت رواني جامعه را در معرض تهديد قرار داد. با اين جنايت تلخي که در شهر اتفاق افتاد، انتظار افکار عمومي اين است كه، همان گونه که دادستان شهر وعده داد، در اسرع وقت «کفتار» را محاکمه کنند و به مجازات سختي برسانند، زندگي را بر سر «کفتار پير» آوار کنند تا ديگر هيچ کفتار و شغالي سوداي نگاه چپ به دختر و ناموس ديگران را در سر نپروراند.
«کفتار پير» لکه ننگي است بر دامان جامعه که تنها مجازات شرعي و قانوني او ميتواند مرهم درد و رنج نيلوفر و نيلوفرها و خانوادههاي آنان باشد. در اين راستا مطمئنيم مجريان قانون به وظيفه خود عمل خواهند کرد، ولي بر پدر و مادرهاست که با وجود همه مشکلات و گرفتاريهاي زندگي لحظاتي را با فرزندان خود بنشينند و دوستانه حرف بزنند و آنان را از مخاطرات دنياي امروزي که در کمينشان است، آگاه سازند.
متاسفانه در بسياري از خانوادهها وضعيت به گونهاي است که صحبت کردن با فرزندان درباره حوادثي نظير ماجراي «کفتار شهر» به يک تابو تبديل شده است و حتي بسياري از والدين شرم دارند که به فرزند خود بگويند با مردان غريبه حرف نزنند و سوار خودروي آنها به اين دليل و آن دليل نشوند. معتقديم ريشه وقوع بسياري از حوادث اين چنيني، آگاهي ندادن و آموزش ندادن خانوادهها به فرزندان است. بايد به کودکانمان که همه بزرگترها را به چشم پدربزرگ ميبينند، گفته شود که در ميان اين همه آدم امکان دارد «گرگ درندهاي» و «کفتار پليدي» سوداي شيطاني در سر بپروراند.
حال که امکان کنترل دقيق فرزندان و همراهي و همگامي آنها در مسير خانه و مدرسه و گرفتن سرويس مدارس براي برخيها مقدور نيست، ضروري است که با آموزش دادن و گفتوگو با فرزندان آنان را از خطرات پيش رو آگاه سازيم و در اين زمينه معلمان و مربيان مدارس نيز وظيفه دارند تا آنها را بيشتر با محيط پيرامون آشنا سازند و نحوه مراوده و مواجهه دانش آموزان با افراد غريبه را آموزش دهند. مربيان، معلمان و والدين گاهي اوقات گمان ميکنند که فرزند و دانش آموز آنها از بسياري مسائل آگاه است.
در حالي که ممکن است اين چنين نباشد، چرا که تجربه نشان داده است که چه بسا افراد بالغ و بزرگسال نيز در پارهاي از موارد فريب «گرگها»، «کرکسها» و «کفتارها» را خوردهاند. ضروري است معلمان و مربيان در حاشيه تدريس، در دقايقي از وقت کلاس به آموزش نحوه کردار و رفتار در محيط مدرسه و بيرون از آن بپردازند؛ چرا که داشتن اين مهم ميتواند کمک شاياني به تحصيل دانش آموزان و امنيت رواني آنها و خانوادههايشان بکند.»