جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - 29 Mar 2024
تاریخ انتشار :
شنبه ۱۲ فروردين ۱۳۹۱ / ۰۵:۴۱
کد مطلب: 9824
۲
نویسنده : مصطفي همداني با اندکی

زندگینامه و نظریات ولفگانگ كهلر

زندگینامه و نظریات ولفگانگ كهلر
    Wolfgang Köhler
January 21, 1887 — June 11, 1967
  
ولفگانگ كهلر Wolfgang Kohler
ولفگانگ كهلر روان‌شناس آلمانی در سال 1887 در استونی به دنیا آمد. پنج ساله بود كه خانواده او به بخش شمالي آلمان نقل‌مكان كرد. تحصیلات دانشگاهی‌اش را در توبینگن، بن، ‌و برلین گذراند. او درجه دكتری خود را در سال  1909 از كارل استامپ در دانشگاه برلين دريافت كرد. و به دانشگاه فرانكفورت رفت.[1]
در دوره‌ای كه مکس ورتهایمر (Max Wertheimer: 1880-1943)، آزمایش‌های خود را درباره ادراك حركت در دانشگاه فرانكفورت آغاز كرده بود كهلر و کافکا به این دانشگاه آمدند و هر دوی آنان به عنوان آزمودنی در آزمایش‌های ورتهایمر شركت جستند.[2] و سال بعد در دانشگاه جیسن (Giessen)، در 60 كیلومتری فرانكفورت شغلی را پذیرفت.[3]
کهلر در 1913، بنا به دعوت آكادمی علوم پروس، به تنه‌ریف(Tenerife)  در جزایر قناری در ساحل شمال غربی آفریقا رفت تا به مطالعه شامپانزه‌ها بپردازد.[4] شش ماه پس از رسيدن به آنجا، جنگ جهاني اول شروع شد و گزارش كرد كه نتوانست آنجا را ترك كند اگرچه ساير شهروندان آلماني درخلال سال‌هاي جنگ ترتيبي دادند كه به وطن بازگردند. براساس داده‌هاي تازه تاريخي كه توسط يك روانشناس تفسير شده است چنين آمده كه او جاسوس آلمان‌‌ها بوده و فعاليت پژوهشي او سرپوشي براي فعاليت‌هاي خرابكارانه‌اش بوده است (لي، 1990). به او اتهام زده شده كه بر فراز طبقه آخر منزلش يك فرستنده قوي راديويي نصب كرده بود تا اطلاعات مربوط به حركت كشتي‌هاي متحدين را گزارش كند. شواهد حمايت‌كننده از اين ادعا نامطمئن است و بين روانشناسان گشتالتي و تاريخ‌نويسان بر سر اين مطلب اختلاف نظر وجود دارد. چه به صورت يك جاسوس و چه دانشمند يكه و تنها رها شده به دليل جنگ، كهلر هفت سال بعد را به مطالعه رفتار شمپانزه‌‌ها پرداخت. او كتاب فعلاً كلاسيك ذهنيت ميمون‌ها (1917) را نوشت كه در 1924 به چاپ دوم رسيد و به زبان‌هاي انگليسي و فرانسه ترجمه شد.
در آنجا آكادمی علوم پروس یك ایستگاه مطالعه انسان‌شناسی دایر كرده بود. كهلر در این جزیره باقی ماند و در تمام طول جنگ جهانی اول به مطالعه شمپانزه‌ها و میمون‌ها اشتغال ورزید.[5]  گرچه مطالعاتی اخیراً نشان داده است که او جاسوس آلمان‌ها در آنجا بوده و فعالیت‌های پژوهشی او سرپوشی بر این امور خرابکارانه بوده است. به او اتهام زده‌اند که او با یک فرستنده قوی که بر بام منزلش نصب کرده بود، حرکت‌های کشتی‌های متحدین را گزارش می‌کرده است.[6]
كهلر در 1920 به آلمان بازگشت و دو سال بعد در دانشگاه برلین به‌عنوان استاد روان‌شناسی جانشین استامپ شد، و تا سال 1934 در آنجا ماند. دلیل آشكار برای این مقام، انتشار كتاب گشتالت‌های فیزیكی ایستا و پویا‌ در سال 1920 بود كه به جهت سطح بالای دانشوری‌اش تحسین زیادی را برانگیخت.[7]
در 1934 كهلر به علت خشم از انفصال خدمت استادان یهودی از دانشگاه‌های آلمان توسط نازی‌ها[8] نامه‌ای جسورانه بر علیه نازیسم به یكی از روزنامه‌های آلمان نوشت و در نتیجه آن به آمریكا مهاجرت نمود یا در واقع گریخت. ابتدا در هاروارد به تدریس پرداخت و سپس در 1935 به "سوارت موركالج" در پنسیلوانیا رفت و بیشتر عمر خود را در آنجا به تدریس گذراند.[9] در سال‌های 1920 تا 1930، برخی کتاب‌های کهلر و کافکا به انگلیسی ترجمه و در آمریکا منتشر شده بود و این دو نفر در مورد روان‌شناسی گشتالت، در محیط علمی روان‌شناسی تجربی آمریکا سخنرانی‌هایی داشته و جلب توجه کرده بودند. او در 1956 از انجمن روان‌شناسی امریكا جایزه خدمات برجسته علمی را دریافت كرد و مدت كوتاهی پس از آن به‌عنوان رئیس انجمن انتخاب گردید.[10] وی در دوران بازنشستگی هم كارها و تحقیقات خود را در "دارتموت كالج"  ادامه داد، و سال‌هایی را نیز به تدریس در دانشگاه‌های اروپایی صرف نمود.[11] سرانجام کهلر در 1967 در انفیلد واقع در ایالت نیوهمپشیر آمریکا درگذشت.

حوزه‌های تخصصی و آثار علمی كهلر[12]
کهلر علاوه بر تخصص در روان‌شناسی، یک فیزیکدان هم بود. كهلر در فیزیك زیر نظر ماكس پلانك (Max Plank)  تربیت شده بود.  همین عامل او را ترغیب كرد، كه روان‌شناسی باید خود را با فیزیك متحد كند و گشتالت‌ها (شكل‌ها یا الگوها) در روان‌شناسی مثل فیزیك به وقوع می‌پیوندند.
شولتز می‌گوید: كتاب‌ها‌ی کهلر با مراقبت و دقت نوشته شده، در چندین جنبه از روان‌شناسی گشتالت كارهایی استاندارد است. تالیفات او عبارت‌اند از:
1.  ذهنیت میمون‌ها(The Mentality of Apes)؛ این کتاب در سال 1917 نوشته شده و در 1924 به چاپ رسیده و به زبان‌های انگلیسی و فرانسه ترجمه شده است. این کتاب، فعلاً جزء کتب كلاسیك در روان‌شناسی است. کهلر این کتاب را پس از بازگشت از جنگ جهانی اول در دانشگاه برلین نوشت. ترجمه آلمانی آن "تست‌های هوش با میمون‌های انسان‌نما" است. این كتاب كه بسیار خواندنی و جالب بود در واقع گزارش نتایج آزمایش‌هایی بود كه كهلر در جزیره تنه‌ریف با میمون‌ها انجام داده بود. این آزمایش‌ها اهمیت ایجاد "بینش" و درك روابط را در حل مسائل به وسیله میمون‌ها نشان داد.
2.  گشتالت‌های فیزیكی ایستا و پویا (Static and Stationary Physical Gestalts)‌؛ این کتاب در 1920 منتشر شد و به جهت سطح بالای دانشوری‌اش تحسین زیادی را برانگیخت. این کتاب، مشكل ولی بسیار مهم است كه متأسفانه به زبان‌های دیگر ترجمه نشد. عنوان اصلی كتاب "گشتالت فیزیكی در حالت استراحت و در حالت بی‌حركت بدن" بود. در این كتاب وی به توصیف گشتالت در شیمی، الكتریسیته و زیست‌شناسی پرداخت. استدلال وی این بود كه "حوزه‌های گشتالتی" كه در پدیده‌های فیزیكی ایجاد می‌شوند بایستی در فرآیندهای مغزی نیز ایجاد شوند. كارهای بعدی كهلر روی همین فرضیه "ایزومورفیسم" كه ابتدا به وسیله ورتهایمر در 1912 در مقاله مربوط به حركت آینده بود متمركز شد. به طور خلاصه ایزومورفیسم اظهار می‌دارد كه پدیده‌های روانی و فرآیندهای مغزی كه این پدیده‌ها بر آن‌ها مبتنی هستند شكل‌های كاركردی یكسانی دارند و خصیصه‌های گشتالتی نشان می‌دهند. این در واقع شكل گشتالتی، توجیهی بود كه در مقابل فرضیه پیوندهای عصبی كه سال‌های متمادی حاكم بر روان‌شناسی فیزیولوژیك بود عنوان می‌شد.
3.  روان‌شناسی گشتالت (Gestalt Psychology)؛ او در 1929 این كتاب را منتشر كرد كه جامع‌ترین مباحث نهضت گشتالت را دربر داشت.
4.  مكان ارزش‌ در جهان حقایق (1938).
5.  پویایی در روان‌شناسی (1940).
در سال‌های 1940  و 1950 كهلر یك سری مقاله منتشر نمود كه نتایج آزمایشات وی روی پس‌اثر تصویری (Figural Aftereffect) بود؛ یعنی مبحثی از خطای ادراكی كه مستقیماً در نظریه ایزومورفیسم به كار می‌رفت.
كهلر پس از مهاجرت به آمریکا ویرایش مجله پژوهش روان‌شناختی (Psychological Research.migna.ir)، را به عهده گرفت.

همه این كتاب‌ها آثاری مهم و اساسی در توسعه مكتب گشتالت بودند.
   
مكتب روان‌شناختی كهلر
كهلر مانند پیاژه، ورتهایمر، راجرز و ... از گروه شناخت‌گرایان هستند.[13] او در کنار ماکس ورتهایمر، کورت کافکا، ولفگانگ و كورت لوین از بنیان‌گذاران مكتب گشتالت، بودند.[14] که مكتب گشتالت كلاً متعلق به حوزه شناخت‌گرایان است.[15]

استادان و شاگردان كهلر
ارتباط کهلر با کارل استامپ، ورتهایمر و کافکا
کهلر، ورتهایمر و کافکا رابطه طولانی و پرباری با یکدیگر در دانشگاه فرانکفورت داشته‌اند که نمونه‌هایی از آن ذکر شد. همچنین این سه نفر با همکاری گولدستاین و هانس گروهله، مجله پژوهش روان‌شناختی را به وجود آوردند که ارگان رسمی مکتب گشتالت شد. در سال 1938 رژیم نازی آن را به حالت تعلیق درآورد اما در 1949 انتشار آن ابقا گردید. کارل استامپ نیز استاد کافکا و کهلر بوده است و هر دو نیز درجه دکتری خود را از او دریافت می‌کنند.[16]

تأثر کهلر از ماکس پلانک[17]
همانطور که گفته شد، کهلر مدتی در آفریقا بود و در آنجا تحقیقاتی را انجام داد. او می‌گوید هنگامی که به مطالعات خود مشغول بود، به یاد درس‌های استادش ماکس پلانک (Max Planck: 1858-1947) افتاد و و قتی این درس‌ها را مرور کرد، ملاحظه نمود چیزی که به‌عنوان گشتالت برای ورتهایمر مطرح بوده، پنجاه سال پیش توسط فیزیک‌دانان پاسخ گفته شده و آن‌ها با الگوی گشتالتی به بررسی آن پرداخته‌اند. ماکس پلانک، اصل دوم ترمودینامیک (آنتروپی یا مرگ حرارتی جهان) را به صورت گشتالت درباره کل فرایند جهان مطرح ساخته بود. کهلر می‌گوید که به خاطر می‌آورد پلانک تأکید کرده بود که اگر کسی بخواهد پدیده‌های فیزیکی را جدا و عنصر به عنصر مطالعه کند، هرگز اصل آنتروپی را نخواهد فهمید زیرا آنتروپی درباره فرایند جهان است و هنگامی قابل فهم می‌شود که به صورت کل در نظر گرفته شود. کهلر می‌گوید من بسیار تحت تأثیر چنین واقعیت‌های فیزیکی (یعنی میدانی) قرار گرفتم و این‌ها را درس مهمی برای روان‌شناسی به طور کلی و به‌ویژه برای روان‌شناسی گشتالت دانستم.

لوین، شاگرد کهلر
کورت لوین (Kurt Lewin: 1890-1947)، مهم‌ترین ادامه دهنده راه بنیان‌گذاران گشتالت است که در برلین شاگرد کهلر بوده است. لوین در پیشبرد روان‌شناسی اجتماعی آمریکا مهم‌ترین اثر را داشته است.[18]

ابتكارات علمی كهلر

1. نقش كهلر در پایه‌گذاری مكتب گشتالت؛ گرچه ورتهایمر در سال 1912 با انتشار رساله‌ای درباره نحوه ادراک حرکات معمولی اشیا بنیان‌گذار مکتب گشتالت به حساب می‌آید، اما تثبیت این مکتب با تحقیقات کافکا و کهلر بود. نشر دو کتاب مهم در این زمینه بسیار کمک کرد: "رشد ذهن" کافکا، " ذهنیت میمون‌ها" و "روان‌شناسی گشتالت" کهلر.[19]

2. ارتباط دادن فیزیک به روان‌شناسی؛ کهلر معتقد بود روان‌شناسی گشتالت بخشی از فیزیک است و الگوی مناسب برای تبیین رفتار یا مسائل ذهنی را از فیزیک اخذ می‌کند. کهلر معتقد بود که همه گشتالت‌ها، همه ارگانیزم‌های زنده و همه تجربه‌های گشتالتی، قابل تبیین فیزیکی است.[20]
3. آزمایش‌های معروف کهلر در اثبات یادگیری از راه بینش در حیوانات؛ طرفداران یادگیری از راه بینش معتقدند که بینش خاص انسان نیست، بلکه حیوانات هم می‌توانند با توجه به اوضاع محیط و بررسی امکانات پیرامون خود بینش پیدا کنند و در این‌باره آزمایش‌های گوناگونی انجام داده‌اند که از آن میان باید کار کهلر در کتاب ذهنیت میمون‌ها را باید نام برد.[21]
یکی از عمده آزمایش‌های کهلر که توجه محافل روان‌شناسی آمریکا را به خود جلب کرد عبارت‌ است از:[22]
مسئله‌های چوب‌دستی: در مسئله‌های چوبدستی میمون آزمودنی می‌بایستی از یک یا چند چوب به‌عنوان ابزار استفاده کند و با استفاده از آن‌ها غذایی را که دور از دست او خارج از میله‌های قفس قرار داشت به دست آورد.
در این مسئله میمون سرانجام توانست دو تکه چوب را مثل چوب دوتکه ماهی‌گیری به هم وصل کند و موز را به دست آورد. حل این مسئله به کندی پیش رفت و میمون نخستین‌بار به طور تصادفی چوب‌ها را به هم وصل کرد. اما به محض اینکه چوب‌ها را در این رابطه تازه مشاهده کرد، متوجه قضیه شد و توانست به دفعات متعدد چوب‌ها را به هم وصل کند و به موزی که دور از دسترس او قرار داشت، دست یابد.
کهلر اعتقاد داشت که در حل مسئله، میمون‌ها، به آزمایش و خطا نپرداختند بلکه آن‌ها به "بینش" رسیدند. بینش یعنی درک ناگهانی به راه‌حل یک مسئله. توجه کهلر مخصوصاً‌ به این نکته جلب شد که چگونه میمون‌ها ناگهان به ارزش عملی ابزار به‌خصوصی به‌عنوان وسیله‌ای برای رسیدن به هدف پی‌می‌برند (مثلاً چوبی را به صورت بازوی بلند می‌بینند). به علت این‌گونه تفسیرهای ادراکی از "تجربه کشف ناگهانی" در این آزمایش‌ها، آن‌ها را "بینش" و تکرار موفقیت‌آمیز عملی را که به دنبال بینش ظاهر شده، "یادگیری بینش" نامیده‌اند.
 
نظریه شخصیتی ولفگانگ کهلر
زمانی که جنگ جهانی اول درگرفت روان شناس آلمانی جوانی به نام ولفگانگ کهلر خود را درجزیره تنریف واقع درساحل آفریقا یکه وتنها رها شده یافت وبه علت جنگ نمی توانست به وطنش برگردد. درجزیره تنریف یک ایستگاه پژوهش برای مطالعه میمونها وجود داشت وکهلردرطول 4سال اقامت خود دراین جزیره درباره آنها تحقیق کرد. اومطالعات خود را درکتابی با عنوان ذهنیت میمونها گزارش کرد.
کهلرنتیجه گرفت که میمونهای باهوش وکودن وجود دارند. به نظرمی رسد که میمونهای کودن به وسیله تداعی وتکراریا تمرین کردن زیاد رفتارهای یکسان را یاد می گیرند.به گفته کهلر میمونها هنگام حل کردن مسایل" خطاهای بدی" می کنند یعنی خطاهایی که براساس راه حلهای قدیمی ونامناسب قراردارند. درمقابل میمونهای باهوش خیلی شبیه انسانها یاد می گیرند وگاهی توانایی حیرت آوری برای فرایند های ذهنی عالی بروزمی دهند. معمولا وقتی که آنها نمی توانند مسئله ای را حل کنند با این حال "خطاهای خوبی" می کنند یعنی راه حلهایی را امتحان می کنند که براساس تامل باید موثرواقع می شدند ولی به دلایلی موثرواقع نشده اند.
کهلربرای مشاهده رفتارحل مسئله میمونها درقفس ازروشهای گوناگونی استفاده کرد. این روشها معمولا ایجاب می کردند که میمون برای مسئله به دست آوردن یک خوشه موزکه دورازدسترس ودربیرون قفس بود راه حلی را ابداع یا کشف کند. برای مثال دربرخی آزمایشها میمون باید برای دستیابی به خوشه مو ز از چوب بلندی استفاده می کرد. دربرخی موارد لازم است چند تکه چوب به هم متصل شوند تا به اندازه کافی برای رسیدن به موزبلند باشد. دریک آزمایش میمون باید ازچوب کوتاهی که کاملا به موزنمی رسد برای کشیدن چوب بلندتر دیگری که دردسترس قرارندارد استفاده کند. درمسئله های جعبه میمون باید جعبه ای را زیرموزها بگذرد یا جعبه هایی را روی یکدیگرقرار دهد تا بتواند به موزدست یابد.

بینش دربرابرکوشش وخطا :
کهلر ادعا کرد که ثراندایک اشتباه کرده میمونهای باهوش صرفا ازراه کوشش وخطا یاد نمی گیرند. آنها این ورو آن ورقفسشان نمی روند ومرتبا به خوشه های موزدست نیافتنی یورش نمی برند ازمیله های قفس بالا نمی روند وکارهای دیگری که میمونها درآنها ورزیده هستند انجام نمی دهند.
درعوض حداقل برخی ازمیمونها این مسئله های دشواررا خیلی ناگهانی حل می کنند گویی آنها همین الان راه حل را پیدا کرده اند. برای مثال وقتی که سلطان یکی ازمشهورترین میمونهای کهلردریافت که نمی تواند با چوب کوتاه خود به موزها دست یابد مکث کرد وبه قول کهلر" به موزها زل زد وبعد گویی درمورد راه حل درست بصیرت یافته است به عمل برانگیخته شد او ناگهان واکنشهای درست را به صورت یک کل متوالی انجام داد".اصطلاح گشتالت برای فرایند درگیردراین نوع راه حل بینش است .
بینش اساس روان شناسی گشتالت است. اصولا بینش به معنی ادراک روابط بین عناصریک موقعیت مسئله است. به عبارت ساده تر بینش عبارت است ازحل یک مسئله درنتیجه پی بردن به روابط بین همه عناصرآن موقعیت. به قول کهلرتفکربینشی نوعی تفکرارتباطی است.
این نوع تفکربه تجدید سازمان ذهنی عناصرمسئله وتشخیص درست بودن سازمان جدید نیازدارد. اما کهلرهشدارمی دهد صرفا به این علت که اصطلاح بینش یا تفکرارتباطی برای توصیف آنچه ممکن است دستاورد استثنایی دریک میمون محسوب شود به کاربرده شده است نباید آن را به معنی "استعداد استثنایی وفوق طبیعی" سوء تعبیرکنیم که نتایج تحسین برانگیزو توجیه ناپذیری به بارمی آورد. منظورمن ازاین اصطلاح چیزی ازاین دست نبوده است.اصطلاح بینش آن گونه که کهلربه کارمی برد به درک کردن وحل کردن مسئله ها ومشکلات رایج روزمره اشاره دارد.  

پاورقی ها :
[1]. شولتز، دوان پی و شولتز، سیدنی آلن؛ تاریخ روان‌شناسی نوین، علی‌‌اكبر سیف و دیگران، تهران، دوران، 1388، چاپ هشتم، ص 405.
[2]. كریمی، یوسف؛ تاریخچه و مكاتب روان‌شناسی، تهران، انتشارات دانشگاه پیام نور، 1385، چاپ هفتم، ص187.
[3]. شولتز، دوان پی و شولتز، سیدنی آلن؛ پیشین، ص404.
[4]. همان، ص405.
[5]. كریمی، یوسف؛  پیشین، ص188-187.
[6]. شولتز، دوان پی و شولتز، سیدنی آلن؛ پیشین، ص405.
[7]. همان، ص406.
[8]. شولتز، دوان پی و شولتز، سیدنی آلن؛ پیشین، ص406.
[9]. كریمی، یوسف؛ پیشین، ص188-187.
[10]. شولتز، دوان پی و شولتز، سیدنی آلن؛ پیشین، ص422.
[11]. كریمی، یوسف؛ پیشین، ص188-187.
[12]. همان، ص188-187 و شولتز، دوان پی و شولتز، سیدنی آلن؛ پیشین، ص406-405.
[13]. پارسا، محمد؛ روان‌شناسی یادگیری بر بنیاد نظریه‌ها، تهران، بعثت، 1372، چاپ دوم، ص44-43.
[14]. كریمی، یوسف؛ پیشین، ص185.
[15]. هرگنان، بی.آر. و اُلسون، میتو اچ؛ علی‌اكبر سیف، مقدمه‌ای بر نظریه‌های یادگیری،‌ تهران، دانا، 1374، ص90.
[16]. شولتز، دوان پی و شولتز، سیدنی آلن؛ پیشین، ص406-403.
[17]. باقری، خسرو و خسروی، زهره؛ نظریه‌های روان‌شناسی معاصر (به سوی سازه‌گرایی واقع‌گرایانه)، تهران، علم، 1387، چاپ اول، ص43-41.
[18]. مولر، ف.ل.؛ تاریخ روان‌شناسی، علی‌محمد كاردان، تهران، نشر دانشگاهی، 1368، چاپ اول، ج2، ص60-59.
[19]. آراسته، رضا؛ سیر روان‌شناسی در غرب، تهران، دهخدا، 1348، ج 1، ص180.
[20]. باقری، خسرو و خسروی، زهره؛ پیشین، ص44-43.
[21]. پارسا، محمد؛ زمینه نوین روانشناسی، تهران، بعثت، 1383، ‌چاپ بیستم، ص217.
[22]. زارع، حسین؛ روان‌شناسی یادگیری، تهران، انتشارات دانشگاه پیام نور، 1389، چاپ هشتم، ص92-90.

نویسنده : مصطفي همداني با اندکی تغییر
مرجع : پژوهشگاه باقرالعلوم
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
چگونه با ذهن آگاهی حواس کودکان مان را جمع کنیم؟
تقاضا برای سلب اختیار تشخیص اختلال اسکیزوفرنی توسط روانشناسان بالینی!
چرا نباید برای جلب محبت یا عشق التماس کنیم؟
ویژگی‌های یک اردو مطالعاتی خوب چیست؟
چطور از فکر کردن بیش از حد به یک موضوع جلوگیری کنیم؟
نوجوانان آمریکایی بدون تلفن همراه احساس بهتری دارند
من با دروغ گفتن و آه وناله پول درمیارم
افراد کمال‌گرا چه ویژگی‌هایی دارند؟
كودكان را قرباني حرف مردم نكنيد
خودبیمارانگاری از خود بیماری مرگبارتر است!
راه‌ درمان تب بالای تمایل به عمل‌های زیبایی چیست؟
زبان هیچ استخوانی ندارد اما آنقدر قوی هست که بتواند قلبی را بشکند. پس مراقب حرف هایتان باشید.