جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - 29 Mar 2024
تاریخ انتشار :
پنجشنبه ۲۸ شهريور ۱۳۹۲ / ۱۶:۲۴
کد مطلب: 19475
۲
۷

ويژگي‌هاي اختلال شخصيت وابسته

ويژگي‌هاي اختلال شخصيت وابسته
كودك در بدو تولد، موجودي کاملا وابسته و ناتوان است و اگر مادر يا مراقب اوليه‌اش به او رسيدگي و از او حمايت نکند، قادر به ادامه‌ حيات نخواهدبود.... به مرور و با رشد فكري و جسمي انسان از ميزان اين وابستگي به طرز چشمگيري كاسته مي‌شود، اما مشكل وقتي پديدار مي‌شود كه وابستگي اوليه با شدت و در تمام امور ادامه پيدا کند.
گاهي رشد شخصيت انسان به گونه‌اي است كه ويژگي‌هاي وابستگي در او به شکل بارز باقي مي‌مانند و با شکل دادن الگوهاي پايدار و فراگير فکري، احساسي و رفتاري، به ويژگي‌هاي شخصيتي فرد تبديل مي‌شوند. گاهي اين ويژگي‌هاي شخصيتي آنچنان شديد و فراگيرند كه باعث بروز اختلال در عملکرد اجتماعي، تحصيلي، شغلي و خانوادگي فرد مي‌شوند:
اختلال شخصيت وابسته.
یعنی گاهی اوقات ما اونقدر با هم مچ شدیم که ما شدیم یعنی با همدیگه تصمیم می گیریم اینجا بریم اونجا نرویم . گاهی نه ما نشدیم. یک رئیسه یک خدمتگزار. یعنی بعضی از خانمها شوهر ندارند بابا دارند و بعضی از آقایون هم همسر ندارند مامان دارند.اینها با کیا خیلی خوب مچ می شوند؟ با نارسی سیستیک ها.
همسایه ها میگن ۳۰ ساله همسایه ایم یک صدا ازشون در نیومده . صدایی نمی خواهد در بیاد اون دستور می ده اینم اجرا میکنه. درست مثل سریال بابای هانیکو و خانمش. اینها آدمهایی هستند که تا تنها می شوند احساس می کنند نمی تونند کاری بکنند فورا دنبال رابطه ای دیگه می گردند به عنوان منبع حمایت.
حالا با اینها چطور برخورد کنیم. آنها خیلی خوب رفتار می کنند منتها یک مشکلی هست چون می خواهند شما رو راضی کنند خیلی زور می زنند. و می خواهند شما تو همون جلسه جواب بگیرید درمان هم که با زور زدن کنار نمی یاد. زور زدن چیه؟
تنشِ – درمان چیه؟ با آرامشِ.تو ارتباط درمانی با اینها محدودیت ها رو رعایت کنیم وگرنه به شما وابسته می شوند. و بالاخره شخصیت های دوری گزین (avoidance) اینها هم احساس بی کفایتی می کنند و برای همین از همه فرار میکنند تا مبادا مورد سرزنش قرار بگیرند. مهمون می یاد روشون نمی شه جلوی مهمون بیایند. اینقدر با انتقاد اشتغال ذهنی داره.. هر جا ممکنِ انتقاد باشه اصلانمی ره. با این افراد باید جلسات اول خیلی ساده کار کنید بگذارید اعتماد کنند بگذارید بپذیرند که اینجا انتقادی در کار نیست. اونوقت به سمت تمرینات بعدی برید.
شخصیت های OCD که خیلی شخصیت های جالبی هستنداین اختلال با اون وسواسی که تو اختلالات اضطرابی دستاشون رو زیاد می شورند فرق می کنه... این شخصیت وسواسی هست. برای اینکه بشناسیمش باید بگیم نقطه مقابل شخصیت آنتی سوشال هست. برای آنتی سوشال زندگی حد و مرزی نداره اما OCD همه چیز براش حد و مرز داره. همه چیز زندگی براش برنامه است. نظم چیز خوبیه اما این آدما به طور افراطی به نظم پای بندند. از فلان ساعت اینکار از این ساعت تا این ساعت اینکار.خیلی خوبِ که آدم قواعد رو رعایت بکنه اما این ها تو قواعد افراطی هستند. قواعد که اینجوری نیست . قواعد رو خودمون ساختیم . قواعد یک جاهایی خوبه. همه قوانین رو میشه شکست اما به جاش. مثلا چراغ قرمز رو وقتی خیابون شلوغ که ما رد نمی کنیم اما وقتی ساعت ۲ نصف شبه هیچ کس نیست شما پشت چراغ قرمز وا می ایستید؟ چراغ قرمز اعتباریه برای اینکه ما با هم تصادف نکنیم... نه جایی که دیگه هیچ ماشینی وجود ندارد.
آنتی سوشال وسط شلوغی چراغ قرمز رو رد می کنه آنوقت OCD وقتی ماشین نیست پشت چراغ قرمز وامی ایسته. حالا ساعت ۲ نصف شب کی می خواد از اونجا رد بشه؟
OCD ها انعطاف پذیری ندارند- نمی تونه راحت باشه. و بالاخره آخرین شخصیت که راجع بهش صحبت می کنیم شخصیت Pasive-agresive (منفعل-مهاجم) ویژگی اینها اینه که خشم خودشون را از خودشون پنهان می کنند این آدم به کسی بر نمی گرده بگه عصبانی ام ولی عصبانیتش رو اون زیر زیرکا نشون می ده.اختلال سوماتوفرم (شبه جسمی) در اینها زیاده. مثلا خانمی که دل درد داره و تشخیص سوماتوفرم براش دادند. بعد از چند جلسه سایکوتراپی متوجه می شن که چند سال پیش که این خانم چند روز بعد از زایمانش تو خونه نشسته شوهرش از در می یاد تو یک شناسنامه تو دستش می گه برای پسرمون شناسنامه گرفتم. خانوم می گه اِ ... ما که هنوز در مورد اسمش به توافق نرسیدیم. شوهر می گه من دیگه انتخاب کردم. یکدفعه خانوم دردش می گیره این درد یعنی چی؟یعنی فریاد اعتراض. یعنی بی انصاف درد زایمان رو من کشیدم حالا من مهم نیستم. تو رفتی شناسنامه گرفتی به من نشون می دی... این فریاد اعتراض ادامه پیدا می کنه ۱ سال ۲ سال .. تا پدر شوهر رو در بیاره..
در واقع اون نتونسته خشم خودش رو ابراز کنه . خشم شده درد شکم. پدر طرف رو در آورده البته پدر خودش رو هم در آورده . اینها گاهی احساس گناههایی دارند که با درد کشیدن احساس خوبی پیدا می کنند. بنابراین شما در ارتباطتون خیلی مهم هست که گاهی مسایل رو خیلی عمیق تر از آنچه هست بررسی کنید.
منظور از شخصيت، الگوهاي پايدار و فراگيري است که به نحوه تفکر، احساس و رفتار افراد مختلف مربوط مي‌شود. اين الگوها باعث گوناگوني و تنوع شخصيتي انسان‌ها مي‌شوند و براساس آنها مي‌توانيم حدس بزنيم هر کس در هر شرايطي ممکن است چگونه رفتار کند.
شخصيت دو بخش اصلي دارد؛ اول بخش وراثتي و زيست‌شناختي شخصيت است که «مزاج» نام دارد و از بدو تولد و پيش از تاثير گرفتن از شيوه‌هاي تربيتي و تعاملي خانواده و محيط در كودكان وجود دارد و باعث تمايز آنها از يكديگر مي‌شود؛ مثلا بعضي كودكان از همان بدو تولد آرام هستند، به موقع مي‌خوابند و تغذيه‌شان خوب است اما بعضي ديگر از بدو تولد ناآرام‌اند و سازگاري خوبي با محيط اطراف ندارند، زمان غذا خوردن و خوابيدنشان مشخص نيست و نگهداري از آنها دشوارتر است. در واقع، مزاج، ويژگي‌اي است كه قبل از برقراري تعامل با محيط و والدين در كودك وجود دارد.

بخش دوم شخصيت «منش» ناميده مي‌شود كه به تدريج و با تاثيرپذيري از محيط و شيوه‌هاي تعاملي و تربيتي خانواده شكل مي‌گيرد. منش به شدت تحت‌تاثير جزو بيولوژيك يا مزاج قرار دارد. نوع برخورد مادر با کودکي که آرام است و زمان تغذيه، اجابت مزاج، خواب و بيداري منظمي دارد، با نوع برخورد همان مادر با کودک ناآرامي كه خواب و بيداري بي‌نظمي دارد و نگهداري از او سخت است، متفاوت خواهدبود. شخصيت ما 50 درصد تحت‌تاثير آن جزو ژنتيکي و سرشتي (مزاج) است و 50 درصد تحت‌تاثير جزو محيطي و پرورشي (منش). پس اين دو کودک (كودكان آرام و ناآرام) دو شخصيت متفاوت خواهندداشت.
ويژگي‌هاي شخصيتي به تدريج در فرد شکل مي‌گيرند و در نوجواني به شكل يك الگوي پايدار درمي‌آيند و باعث مي‌شوند انسان‌ها رفتار، افكار و احساس‌هاي منحصر به فردي داشته باشند که آنها را از يكديگر متمايز مي‌کند.
ويژگي‌هاي اختلال شخصيت وابسته
 افراد مختلف ويژگي‌هاي شخصيتي متفاوتي دارند بنابراين داشتن برخي ويژگي‌هاي شخصيتي متفاوت با ديگران، به معناي وجود بيماري يا اختلال در فرد نيست. وقتي مساله اختلال شخصيت وابسته مطرح مي‌شود که فرد دچار اختلال، شرايط خاصي داشته باشد و در جنبه‌هاي مختلف تفکر، احساس و رفتار واکنش‌هاي غير‌عادي نشان بدهد؛ مثلا انعطاف‌پذير نباشد، يعني در شرايط و موقعيت‌هاي خاص نتوانند تفکر، احساس يا رفتاري متناسب با شرايط از خود بروز دهد. چنين رفتاري باعث مي‌شود فرد براي خود يا ديگران ناراحتي ايجاد کند و عملکرد شغلي، تحصيلي، خانوادگي يا اجتماعي‌اش مختل شود.
بايد توجه داشت که انسان موجودي اجتماعي و داراي روابط دوجانبه با ديگران است. يعني همه انسان‌ها، در تمام طول زندگي‌ نوعي وابستگي متقابل و منطقي با اطرافيان دارند. آنها به يکديگر خدمات مي‌دهند و از هم خدمات مي‌گيرند.
در اختلال شخصيت وابسته، وابستگي معمولا يك‌طرفه است و فرد دچار اين اختلال فقط مي‌خواهد نيازهاي عاطفي و جسمي‌اش را به‌وسيله ديگران برطرف كند و اگر به خواسته‌هايش پاسخ داده نشود، احساس اضطراب و ناامني مي‌كند و اعتماد به نفسش را از دست خواهد داد و بر اين اساس ممكن است رفتارهاي خاصي از خود نشان دهد.
به‌طورکلي مي‌توان 6 ويژگي‌ اصلي افراد مبتلا به اختلال شخصيت وابسته را به اين شکل بيان کرد:
1) آنها قادر به تصميم‌گيري نيستند و حتي براي تصميم‌گيري‌هاي روزانه خود به كمك ديگران نياز دارند. اين كمك را هم معمولا از كسي مي‌گيرند كه وابستگي خاصي به او دارند.
2) مسووليت امور زندگي‌شان را نمي‌پذيرند و آن را بر عهده ‌افراد ديگر مي‌گذارند.
3) از مخالفت با ديگران هراس دارند و سعي مي‌كنند نظر خودشان را نگويند چون ممكن است اين كار باعث طرد شدن و از دست رفتن رابطه وابسته‌شان شود.
4) اعتماد به نفس بسيار پاييني دارند و اغلب نمي‌توانند كاري را آغاز كنند. از اينكه كاري را ناقص انجام دهند و مورد قضاوت منفي ديگران قرارگيرند، به شدت بيم دارند.
5) تنهايي برايشان مانند مرگ است و اصلا نمي‌توانند از خودشان مراقبت كنند. بعد از قطع يك رابطه، احساس اجبار مي‌کنند که فورا وارد رابطه ديگري شوند. گاهي هم چند رابطه همزمان دارند تا بتوانند در هر موقعيتي يك نفر را در كنارخود داشته باشند و بر ترس ناشي از احساس طرد شدن از سوي يکي از اين افراد غلبه کنند.
6) گاهي براي اطمينان از تاييد ديگران دست به كارهايي مي‌زنند كه اصلا با آن موافق نيستند. اين کار را براي اين انجام مي‌دهند که مي‌خواهند هميشه حمايت و رضايت ديگران را داشته باشند.

وابستگي فرزندان رو به فزوني است
 فرد دچار اختلال شخصيت وابسته مستعد برقراري رابطه وابسته با افراد مختلف است كه آن فرد هر كسي مي‌تواند باشد. اولين رابطه‌هاي وابسته کودکان به طور طبيعي با مراقبت‌کنندگان اوليه‌شان (مانند مادر و پدر) است ولي آنها ميل دارند چنين روابطي را با ديگران نيز تجربه‌کنند. به نظر مي‌رسد الگويي از فرزندپروري در يکي دو نسل اخير و به خصوص در طبقات اقتصادي‌ اجتماعي متوسط به بالا شکل گرفته که هم در کلينيک و بين مراجعان به مطب‌هاي روان‌پزشکي و هم در جواناني كه به روان‌پزشك مراجعه نمي‌كنند، ديده مي‌شود.
در اين الگوي فرزندپروري، والدين به فرزندان خود خدمات مي‌دهند، بي‌آنکه انتظار قبول هيچ مسووليتي را از سوي او داشته باشند. حداکثر چيزي که از فرزند خواسته مي‌شود، آن است که در ازاي فراهم بودن همه امکانات و تامين خواسته‌هايش، فقط درس بخواند. در اين شيوه تربيتي، عملا کودک از يادگيري و بروز بعضي از توانايي‌هاي بالقوه‌اش باز مي‌ماند. يعني به کودک مجال داده نمي‌شود احساس مسووليت‌پذيري را درون خود بپرورد، شکست و سرخوردگي را بيازمايد و بازايستد و تلاش کند، توانايي مقابله با ناكامي‌ها را پيدا كند تا هنگام ناآرامي و ناراحتي به خود آرامش بدهد. چنين فرزنداني در مراحل مهم زندگي‌شان دچار نوعي معلوليت و ناتواني و نارسي مي‌شوند.

يکي از نتايج اين الگوي فرزندپروري، فرزنداني هستند که بيش از حد به والدين خود وابسته و به شدت از آنها متوقع‌اند و توان حل و فصل مشکلات خود را در بزرگسالي هم ندارند. حس مسووليت‌پذيري و تحمل سرخوردگي و ناکامي بايد از همان دوران كودكي تمرين و به کودک ياد داده شود. از همان ابتدا بايد وظايفي را متناسب با مرحله رشد برعهده كودك گذاشت تا خطا کند و روش درست را بياموزد، زمين بخورد تا ايستادن و راه رفتن را بياموزد، ناکامي و سرخوردگي را تجربه کند تا تحمل زندگي بزرگسالي را که ناگزير با بسياري ناکامي‌ها همراه است، داشته باشد. خانواده‌ها اين شيوه‎ تربيتي را كاملا خيرخواهانه در پيش مي‌گيرند، غافل از آنكه نتيجه آن فرزندي وابسته و ناتوان خواهد بود. چنين فرزندي وقتي وارد اجتماع مي‌شود به دنبال مراقب و مادر مي‌گردد و وقتي ازدواج مي‌كند، از همسرش انتظار مراقبت مادرانه دارد و اگر همسر نتواند يا نخواهد چنين نقشي را به عهده بگيرد، ناسازگاري‌ و مشکلات بين زوج اتفاق مي‌افتد. بدتر از آن زماني است كه هر دوطرف چنين ويژگي‌اي داشته باشند و هر دو به دنبال مادر و حامي باشند. در اين صورت هم اين روابط پايدار و مسوولانه نخواهندبود. بسياري از افراد دچار اختلال شخصيت وابسته از مشکل خود آگاهي ندارند و وقتي به مشکلي در روابطشان برمي‌خورند، تصور مي‌كنند ديگران بايد از آنها مراقبت مي‌کرده‌اند و آنها هستند كه وظايف خود را به درستي انجام نداده‌اند.

چه بايد کرد؟
بايد از خانواده‌ شروع كرد و شيوه‌هاي فرزندپروري به درستي آموزش داده شود. نگذاشتن مسووليت برعهده فرزند نه تنها رفتاري مفيد نيست، بلكه مي‌تواند باعث ناتواني او در آينده شود. بايد از همان ابتدا مسووليت‌هاي كوچك و سبكي را متناسب با توانايي‌هاي کودک به او واگذار کنيد تا به مرور آنها را بياموزد و تمرين كند.
به کودک اجازه‌ دهيد خطا کند و شکست بخورد تا بعدها بتواند در بزرگسالي هم تحمل شکست و ناکامي را داشته باشد و ترس از شکست و ناکامي باعث احساس ناتواني او در انجام کارهايش و وابستگي‌اش به ديگران نشود.

درمان

خوشبختانه درمان اختلال شخصيتي وابسته با نتايج خوبي همراه است و اغلب نتيجه بخش مي باشد. پايه اصلي درمان بر روش هاي غيردارويي بنا شده. يکي از آنها درمان هاي مبتني بر بينش است که بيمار بتواند صورت هاي اوليه رفتار خود را بشناسد و با حمايت درمانگر به فردي مستقل تر، با جرأت تر و با اتکا به نفس بيشتر تبديل شود. طبيعي است که ايجاد اين تغييرات نياز به زمان دارد. بنابراين صبر و حوصله و بردباري کمک زيادي به پيشرفت مي کند.
رفتاردرماني، جرأت آموزي، خانواده درماني و گروه درماني نيز از جمله ساير روش هاي غيردارويي هستند که به کار مي روند و در بسياري از بيماران نتايج موفقيت آميزي هم داشته اند. اگرچه از روش هاي دارويي هم براي درمان اين مشکل استفاده مي شود اما روش هاي غيردارويي، آثاري ديرپا و ماندگار بر جا مي گذارند و به اين ترتيب بيماري که تحت اين دسته از درمان ها قرار گيرد، تا سال هاي سال قادر به بهره مندي از يک زندگي طبيعي خواهد بود.میگنا دات آی آر،اگر به هر دليل اختلال شخصيت وابسته در فردي شکل گرفت؛ موثرترين راه، روان‌درماني است. موثربودن روان‌درماني به انگيزه کافي درمان‌جو و زمان مناسب نياز دارد. رويکردهاي روان‌درماني مختلفي براي درمان اختلال‌هاي شخصيت وجود دارد؛ مانند درمان‌هاي تحليلي و درمان شناختي‌ـ رفتاري. گرچه تکنيک اين رويکردها با هم تفاوت دارند اما همه يك ويژگي دارند؛ براي درمان همه اختلال‌هاي شخصيت به زمان طولاني نياز است. با اين حال، اغلب افرادي که دچار اختلال‌ شخصيت هستند، مي‌توانند با مراجعه به روان‌پزشکان و روان‌شناسان باليني تا حد زيادي درمان شوند و بر مشكل‌هاي خود غلبه كنند.
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

Bahar
Serbia
مختصر . روان و در عین حال کاربردی
فاطمه دشتی
عالی بود.خیلی تونست کمکم کنه.
سلام من به این وابستگی مبتلا هستم میشه بیشتر کمکم کنید؟
شقایق
من این اختلال رو خیلی شدید دارم و داره به شدت اذیتم می کنه می تونید راهنماییم کنید؟
m
شقایق جان منم این اختلالو شدید داشتم ولی با کمک یه نفر تونستم تاحدبالایی مستقل بشم ولی باز توموارد کوچیک وابسته ام. بهترین راه برای شروع اینه که تو مسائل خانوادگی مخالفت کنی ونظرخودتو صریحا اعلام کنی . ازهیچ کسم نترسی. حتی از دعوا وبحثم نترسی. ناسلامتی بزرگ شدیما دیگه باید رو پای خودمون وایسیم وازعقایدمون دفاع کنیم حتی اگه یه نفرم باهاش موافق نباشه.
nasim mohamadi
Iran, Islamic Republic of
سلام. از موضوعات خوبتون متشکرم
فقط ازتون خواهشمندم بیشتر در مورد این اختلال و راه کارهای درمانش توضیح بدین.
من تازه فهمیدم که شخصیت وابسته ای دارم و میخوام که خودمو تغیر بدم ممنون میشم اگه بمن کمک کنید
دکتر نوروزی
Iran, Islamic Republic of
خیلی خوب و ساده بود
دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
چگونه با ذهن آگاهی حواس کودکان مان را جمع کنیم؟
تقاضا برای سلب اختیار تشخیص اختلال اسکیزوفرنی توسط روانشناسان بالینی!
چرا نباید برای جلب محبت یا عشق التماس کنیم؟
ویژگی‌های یک اردو مطالعاتی خوب چیست؟
چطور از فکر کردن بیش از حد به یک موضوع جلوگیری کنیم؟
نوجوانان آمریکایی بدون تلفن همراه احساس بهتری دارند
من با دروغ گفتن و آه وناله پول درمیارم
افراد کمال‌گرا چه ویژگی‌هایی دارند؟
كودكان را قرباني حرف مردم نكنيد
خودبیمارانگاری از خود بیماری مرگبارتر است!
راه‌ درمان تب بالای تمایل به عمل‌های زیبایی چیست؟
بادها می وزند، عده ای در مقابل آن دیوار می سازند و تعدادی آسیاب به پا می کنند