رابطه میان پزشک و بیمار، رابطه ای حساس، ظریف و در ابعاد مختلف است و می تواند نتیجه ای خوشایند و سازنده داشته باشد یا برعکس ناخوشایند و تخریبی باشد. بیمار و پزشک در قبال یکدیگر حقوق و وظایفی دارند. آشنایی طرفین و اصرار به رعایت این اصول باعث توفیق این رابطه می شود، در نتیجه بیمار از بهبودی و پزشک از احساس رضایت و آرامش شغلی بهره خواهند برد.

اگر هر یک از طرفین همدیگر را نفهمند، خصوصا اگر پزشک سطح اجتماعی، میزان هوش و توقعات بیمار را تخمین نزند، از همان ملاقات اول، گره های کوری در این رابطه ایجاد خواهد شد، بنابراین نمی توان همکاری خوب و مفیدی را انتظار داشت.

شرایط تاثیرگذار

اصولا پزشک خوب یا بد به طور مطلق وجود ندارد، همان طور که بیمار خوب یا بد وجود ندارد، اما رابطه خوب یا بد میان پزشک و بیمار وجود دارد. رابطه پزشک و بیمار مانند دیگر روابط انسانی تحت تاثیر عوامل و شرایط متعددی است.

همان طور که در رابطه های خانوادگی، فامیلی و دوستی، سعی در تقویت نقاط اشتراک و کاستن از نقاط افتراق را برای پایداری و انسجام رابطه ضروری می دانند، باید بین پزشک و بیمار این نکات نیز رعایت شود تا از تنش و عدم اعتماد احتمالی جلوگیری و در نتیجه طبابت موفق برای پزشک و بهبود برای بیمار فراهم شود.

گروه های مختلف بیماران

بیماران را می توان به گروه های مختلف طبقه بندی کرد.

۱) گروه اول، آنهایی هستند که رابطه با پزشک را جدی و مهم می دانند و می کوشند آن را ارتقا دهند و همواره با پزشک همکاری می کنند. معمولا بیماران پزشکان مشهوری که دیگران او را توصیه کرده اند، به دلیل اعتماد به پزشک، اینگونه هستند.

۲) گروه دوم، بیمارانی هستند که به توصیه ها و تجویزهای پزشک اعتماد ندارند و مدام گله مند هستند، در نتیجه نمی توانند رابطه منطقی ای با پزشک برقرار کنند.

۳) برای گروه سوم، برقراری رابطه مناسب با پزشک مشکل نیست، اما برخوردی خنثی و بی تفاوت دارند. این پزشک نشد، پزشک دیگر. این کلینیک نشد، کلینیک دیگر. عوامل فرعی مانند شیک بودن مطب، پارکینگ اتومبیل و نزدیکی محل مطب و... در تصمیم گیری این بیماران برای انتخاب پزشک موثر هستند.

رابطه هر یک از گروه های بیماران با گذشت زمان و افزایش مراجعات می تواند سرنوشت متفاوتی پیدا کند.

گروه اول همواره به پزشک معالج معتقد باقی می مانند و آینده سلامتی خود را به دست او می سپارند.

گروه دوم مستعد درگیر شدن با پزشک هستند و رابطه این بیماران با پزشک، مختل و در نهایت قطع می شود. این گسست رابطه به دو صورت اتفاق می افتد؛ یا بیمار با دعوا و قهر مطب را ترک می کند یا پزشک از بیمار می خواهد درمان را با پزشک دیگری ادامه دهد.

در حالت اول احساس ناخوشایند و آمیخته به شکست اخلاقی به پزشک دست می دهد و چند روزی او را مکدر می کند، اما در واقع به پالایش جو مطب و در نهایت انبساط خاطر پزشک و همکاران او در مطب می انجامد.

در حالت دوم پزشک می داند غرولند بیمار ارتباطی به دانش و تجربه و کیفیت درمان او ندارد، بلکه ناشی از عدم توانایی بیمار در کنار آمدن با بیماری اش است. به همین دلیل پیشنهاد تعویض پزشک معالج، برای فرصت دادن به بیمار برای به دست آوردن امیدی تازه است تا شاید با این تعویض کمتر رنج ببرد.

در مورد گروه سوم، رابطه پزشک و بیمار همچنان خنثی می ماند. اگر دوباره به مطب پزشک معالج مراجعه کنند، کارشان انجام می شود و اگر هم دیگر نیایند، برای طرفین چیزی تغییر نمی کند. گاهی گفته می شود مشکل از بیماران نیست و پزشک هم درشکست رابطه نقش دارد. هرچند این عقیده را نمی توان رد کرد، باید بدانیم پزشک نقش امدادگر را دارد و بیمار در واقع در جستجوی کمک و امداد است.

تقسیم کار میان پزشکان

دو نوع تقسیم کار میان پزشکان وجود دارد. پزشکان عمومی خصوصا در شهرستان ها در کلیه مراحل بیماری راهنمای بیماران هستند و پزشکان دیگر فقط در زمینه تخصص پزشکی خود با بیماران سروکار دارند، بنابراین پزشکان عمومی در ارزیابی رابطه پزشک و بیمار از دید وسیع تری برخوردارند.

آنها می دانند که مراجعه کنندگان فقط برای درمان مرض مراجعه نمی کنند، بلکه گاهی با انگیزه های دیگر با پوشش بیماری، مانند دستیابی به یک هدف مالی یا اجتماعی از قبیل بازنشستگی زودرس، دریافت خسارت از بیمه، توفیق در یک دعوای حقوقی، گواهی استعلاجی برای محل کار و... به نزد طبیب می آیند. به همین دلیل پزشک باتجربه و هوشیار می داند که همیشه نباید به درخواست ها و خواهش های دیگر بیماران توجه کند.

مطالعاتی که در اروپا انجام شده نشان داد درصد بالایی از بیماران به پزشک دروغ می گویند یا تمامی حقیقت را نمی گویند. پزشک از بیمارانش انتظار برخورد صادقانه دارد و نمی تواند به هر درخواست بیمار پاسخ دهد.

در رابطه پزشک و بیمار فقط خلاقیت و دانش پزشکی کافی نیست و مسائل دیگری هم به بیمار و برخورد او بستگی دارد. در اینجا به هیچ وجه توجیه نارسایی های طبابت پزشکان مدنظر نیست. هر انسانی ممکن است روزی بیمار شود.

تجربه نشان داده وقتی خود پزشکان بیمار می شوند، بیماران خوبی نیستند. به همین دلیل آشنایی با ظرافت ها و پیچیدگی های رابطه پزشک ـ بیمار برای هر کسی لازم و قطعا مطالب زیاد دیگری در این رابطه قابل نوشتن است که امید دارم همکاران پزشک در مقالات دیگر آن را کامل کنند.


ارتباط بيمار و پزشك
این ارتباط بايد دو طرفه بوده و پزشك و بيمار با مشاركت يكديگر سعى در درمان بيمارى داشته باشند.
صحبت كردن صادقانه و بى رودربايستى شما با پزشك در مورد هر مشكل يا نكته ى مورد توجه شما در چاره انديشى پزشك نقش بسيار مهمى دارد. در عوض پزشك نيز بايد با زبانى قابل فهم مسايل بهداشتى درمانى را به شما آموزش دهد.

براى برقرارى يك ارتباط مناسب بين پزشك و بيمار بهتر است نكات زير را رعايت كنيد :
1 - قبل از ورود به مطب پزشك بهتر است سؤالات و مسايلى را كه مى خواهيد با پزشك در ميان بگذاريد يادداشت كنيد.
2 - تمام مشكلات خود را در مورد بيمارى و زمان شروع آنها و اثرات آنها را در مورد زندگى خود يادداشت كنيد و نيز عوامل تشديد كننده يا تخفيف دهنده مشكل را بنويسيد و آنها را به پزشك ارائه كنيد.
3 - تمام داروهايى را كه براى اين بيمارى و يا بيمارى هاى مزمن ديگر مصرف مى كنيد يادداشت كنيد يا آنها را همراه خود به مطب پزشك ببريد.
4 - در مورد نحوه زندگى خود مانند رژيم غذايى، مصرف دخانيات و ساير مسايل عمده زندگى صادقانه و با اعتماد كامل به پزشك گزارش دهيد و مطمئن باشيد كه پزشكان محرم اسرار شما هستند.
5 - مطمئن شويد كه دستورات و توصيه هاى پزشك را به خوبى متوجه شده ايد. پزشك بايد در حد كافى در مورد مشكلات شما و راه هاى درمان و بازتوانى شما اطلاعاتى به شما بدهد.
به ياد داشته باشيد مراجعه به پزشكان عمومى باتوجه به احاطه اى كه بر تمام دستگاه هاى بدن و بيمارى ها دارند قدم اول است و مراجعه به متخصصين فقط در صورت ارجاع از طرف پزشكان عمومى و يا براى امور كاملا تخصصى لازم مى شود.

پزشکی در منظر عام و بیماران
•تصویری که پزشک از بیمار خود بدست می‌آورد یک پروفایل کلینیکی صرف نیست بلکه تصویر بیماری است که توسط مجموعه‌ای از عوامل شامل خانواده ، دوستان ، شغل ، روابط ، خوشیها و ناخوشیها ، امیدها و ترسها احاطه شده است. بنابراین پزشکی که بدون توجه به این عوامل موثر در زندگی احساسی بیمار ، در پی درمان او باشد ، در کار خود موفق نخواهد شد.

•بیماران کسی را می‌خواهند که به فکر آنها باشد و عمده توجهش نه به بیماریها بلکه به خود بیماران باشد. این افکار زیبا و خوشایند از رابطه بیمار و پزشک امروزه بیش از پیش مورد توجه قرار می‌گیرد.

• طبابت بعنوان یک حرفه ارزشمند زمانی موثر خواهد بود که طبیب توجه ژرفی به بیمار در مقام یک انسان داشته باشد و این درک عمیق را با حس همدردی و علم و دانش کافی همراه نماید.

• پزشک بی‌حوصله و یا بی‌تفاوت نسبت به بیمار موفق به کسب اطلاعات سودمند از او نخواهد شد.
• بد نیست پزشکان بدانند که بیماران اغلب ، آنها را بدقت زیر نظر دارند و به رفتارشان توجه می‌کنند. نحوه رفتار پزشک در شرح بیماری از سوی بیمار دخالت دارد.

• پزشک خشن و غیر علاقمند به بیمار ، ممکن است در آنالیز اطلاعات بالینی یعنی یافتن راه حل مشکل بیمار ناموفق باشد. در حالیکه یک پزشک خوب با نگاهی مهربان و چشمانی پر از همدردی بیمارش را می‌نگرد. او بیمار را بر خود ارجح می‌داند نه خود را بر بیمار.
• همه ما پزشکانی را ترجیح می‌دهیم که بدون توجه به موقعیت اجتماعی اقتصادی بیماران با آنها یکسان برخورد می‌کنند. این پزشکان حامی بیماران خود هستند و برای این حمایت از قدرت دانش و مهارتهای ارتباطی استفاده می‌کنند. به این ترتیب در عین حالیکه به بیمار با هر سطحی از اطلاعات احترام می‌گذارند بهترین و موثرترین روش را برای درمان او بکار می‌بندند. به هنگام پرسش از بیمار ادب را رعایت می‌کنند و به او اجازه می‌دهند راحت صحبت کند در حالیکه خودشان به دقت به حرفهای او گوش می‌دهند.
• و بالاخره یکی از اساسی‌ترین ویژگیهای یک پزشک خوب ، باور او به وجود قدرتی برتر است که همه را تحت نظر دارد. این اعتقاد باعث می‌شود هر کسی در انجام وظیفه خود به بهترین نحو بکوشد و پزشکان متعهد نیز از این قاعده مستثنی نیستند.