جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - 29 Mar 2024
تاریخ انتشار :
شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ / ۲۰:۲۶
کد مطلب: 29196
۳

افسردگی؛ دلایل، علائم و راهکارها

افسردگی؛ دلایل، علائم و راهکارها
علی شمیسا بختیاری، مدرس حرفه ای دوره های شناخت درمانی است. طی سال های 84 تا 86 عضو هیات رئیسه انجمن مشاوره ایران بوده و همچنین به عنوان مدیر مسئول نشریه روان شناسی جامعه فعالیت کرده است. او دارای مدرک دکترای حرفه ای روان شناسی و مشاوره از دانشگاه تربیت معلم و نویسنده ای حرفه ای در حوزه روان شناسی است که کتاب های بسیاری را در این حوزه به زبان ساده برای عموم مردم و علاقه مندان به علم روان شناسی و خودشناسی تالیف کرده است. او نویسندگی را راهی برای تاریخی کردن خود می داند.

از آنجایی که موضوع پرونده این مطلب «افسردگی» است، به سراغ دکتر شمیسا رفتیم و در مورد افسردگی، علل و ریشه های بروز این بیماری و نیز راه های درمان آن به گفت و گو نشستیم. اگر شما هم جزو افرادی هستید که از این بیماری رنج می برند و یا در اطراف خود فردی را می شناسید که به این اختلال دار است و شما مشتاق هستید به او کمک کنید، با ما همراه باشید و با مطالعه این مصاحبه، اطلاعات خود را افزایش  دهید و افسردگی را از خود و اطرافیانتان دور کنید.
-
 
لطفا تعریفی از افسردگی ارائه دهید.

-    افسردگی حالتی است که باعث ایجاد حس غم، ناراحتی و بی علاقگی به اطراف و حتی زندگی می شود. افسردگی ناشی از احساس از دست دادن است. زمانی که عشق، موقعیت شغلی یا اجتماعی، مبلغ چشمگیری پول یا هرچیز دیگری را که برایتان هم است، از دست می دهید افسرده می شوید.

وقتی احساس کنید در مسائل عاطفی چیزی را از دست داده اید، واکنش هایی از خود نشان می دهید و به سوی درون گرایی منفی کشیده می شویدو به انزوا و گوشه گیری تمایل پیدا می کنید. وقتی فرد موقعیتی را از دست می دهد که برای آن بسیار زحمت کشیده و آن را دوست دارد، احساس فروریختگی و از هم پاشیدگی می کند.

شکل،جنس، شدت و نوع افسردگی در افراد و شرایط مختلف متفاوت است. همه ما شاید درصدی از افسردگی را داشته باشیم، اما این افسردگی پنهان است و باید در شرایط خاصی قرار بگیرد تا خود را بروز دهد، مثلا فردی که کاملا سرحال و خوشحال است، با از دست دادن موقعیت شغلی خود ناگهان شرایط روحی اش افت می کند و حالت های افسردگی در او نمایان می شود.

افسردگی با احساس افسردگی چه تفاوتی دارد؟

-    اگر بخواهیم این مسئله را از 0 تا 100 درجه بندی کنیم، می توانیم بگوییم زیر 60 درصد احساس افسردگی و بیشتر از آن افسردگی است. احساس افسردگی می تواند با درجات مختلفی در افراد دیده شود و هرکسی مقداری از این احساس را در خود دارد. این احساس نه تنها مربوط به زمان حال نیست، بلکه گاهی به خاطر مسائلی است که در گذشته اتفاق افتاده است.

همچنین حالتی که خانم ها بعد از زایمان تجربه می کنند، در صورتی که کمتر از شش ما به طول بینجامد، احساس افسردگی است اما اگر بیشتر از 6 ماه ادامه یابد، افسردگی نامیده می شود که باید درمان شده و جدی تلقی شود. افسردگی می تواند عمیق باشد یا خفیف؛ البته باید توجه داشت که اختلال دوقطبی با افسردگی اشتباه گرفته نشود؛ چرا که افسردگی یکی از پایه های اختلال دوقطبی است اما این دو مقوله بسیار با یکدیگر متفاوتند.
احساس افسردگی بعد از چه مدت به افسردگی تبدیل می شود؟

-    گاهی افسردگی جنبه اختلال پیدا می کند و فرد را به انزوا و گوشه گیری می کشاند؛ البته این را هم بدانیم که برخی افراد هم هستند که در موقعیت های دشوار قرار می گیرند و کمبودی را تجربه می کنند اما دچار اختلال افسردگی نمی شوند. کسی که شش ماه میل به گوشه گیری داشته باشد و نخواهد با کسی ارتباط برقرار کند، در خود فرو رود، گریه کند، حوصله کار و تفریح نداشته باشد و هیچ برنامه و هدفی را برای زندگی اش تعریف نکند، افسرده می شود و چنانچه طول مدت چنین حالاتی کمتر از شش ماه باشد، افسردگی نامیده نمی شود.

فرض کنید فردی در محیط کاری خود به آن رتبه ای که برایش تلاش کرده بود نرسد و می گوید حوصله ندارم و یا اینکه شاد نیستم، در اینجا می گوییم این فرد احساس افسردگی دارد اما افسرده نیست. احساس افسردگی را بیشتر ما در مراحل مختلف زندگی تجربه می کنیم؛ مثلا در طول روز، هفته و یا حتی هنگام صحبت با یک نفرد.

گاهی با یک نفر صحبت می کنید و آن فرد آن قدر انرژی منفی به شما منتقل می کند که شما آرزو می کنید ای کاش هرچه سریع تر این مکالمه به پایان برسد و حتی تا مدت ها پس از اتمام مکالمه هم متوجه تاثیر آن بر روی خود می شوید. اما توجه داشته باشید به محض اینکه متوجه غمگینی خود شدید، سراغ دارو نروید و اول علت آن را دریابید.

آیا این حالت های افسردگی در همه افراد بالقوه وجود دارد یا عاملی آن را ایجاد می کند؟

-    بسیاری از اوقات ریشه این مسئله در دوران کودکی است. در دوران کودکی همه شرایط برای افراد کاملا مثبت و صحیح نیست؛ مثلا گاهی والدین فرزندشان را به شدت تنبیه می کنند و یا حتی کتک می زنند، در برخی خانواده ها والدین از یکدیگر جدا شده اند و به این علت فرد محرومیتی را تجربه کرده که او را به شدت آزرده است و نوازش و محبتی را که نیاز داشته، از والدینش دریافت نکرده و یا خشونت های مختلفی را تجربه کرده است که همه این عوامل نوعی حالت و احساس افسردگی را در فرد ایجاد می کند اما بسیاری از اوقات این حالت ها در افراد پنهان می ماند و زمانی که شرایط برای آشکارشدن آن ها مهیا شود؛ حالت های افسردگی خود را نشان می دهد.
 
اصلی ترین دلیل و ریشه افسردگی چیست؟

-    افسردگی ریشه در ترس ها، خشم ها، نفرت ها و اندوه های افراد دارد. در پس نفرت، خشم، حسادت و احساس گناه افراد، افسردگی را می بینید که تمام این ها به دوران کودکی باز می گردد و تا زمانی که کودک درون این افراد را زنده نکنیم، آن ها درمان نمی شوند. بسیاری از افراد افسردگی را با خودشان حمل می کنند.

علائم افسردگی کدامند؟

-    انزوا و کناره گیری به صورتی که فرد مدام می خواهد تنها باشد و حوصله هیچ کس، حتی خودش، را ندارد. فرد افسرده اصلا خوش بین نیست و همه چیز را با دید منفی نگاه می کند و درواقع به همه چیز بدبین است. ذوق زده نمی شود، به زیبایی ها و اتفاقات هیجان انگیز توجه نشان نمی دهد و هیچ چیز او را به وجد نمی آورد. کنار دریا، جشن، مهمانی و حتی خریدکردن او را خوشحال نمی کند. فرد افسرده والد سرزنشگر بسیار قوی دارد و در نتیجه به شدت خودش را سرزنش می کند.

کسانی که افسردگی شدید دارند، دشمن خودشان هستند، مدام خود و حتی دیگران را سرزنش می کنند. آن ها حق اشتباه کردن را از خود می گیرند و به محض اینکه کوچک ترین اشتباهی مرتکب شوند یا حتی حرف اشتباهی بزنند، به شدت خودشان را سرزنش می کنند. آن ها همه چیز را منفی می بینند. اگر یک ساعت با آن ها حرف بزنید، می بینید از همه کس و همه چیز سیر شده اند.

برخی از افراد افسرده حس می کنند دانای کل هستند و به همین دلیل وقتی آن ها را نصیحت می کنید، گارد می گیرند و همه را سرکوب می کنند و همه چیز را از بالا می بینند. ذوق کودکی را به کل از بین برده ند. حتی اگر ناگهان از مسئله ای خوشحال شوند، خودشان را سرزنش می کنند و در گفت و گوهای دورنی شان خود را به خاطر خوشحال شدن تنبیه می کنند. به شدت با خودشان می جنگند، به عشق و عشق ورزی اعتقادی ندارند. تمایلی به بازی نشان نمی دهند؛ سینما، پارک، دریا و سفر نمی روند و روزش نمی کنند.

اگر به آن ها پیشنهاد ورزش بدهید، می گویند: «هروقت حالم خوب شد ورزش می کنم.» در حالی که روان شناسان می گویند ورزش کنید تا افسردگی شما خوب شود. حس کودکی در آن ها وجود ندارد. مدام انرژی منفی تولید می کنند، میل به برنامه ریزی و هدف گذاری ندارند. فرد افسرده اکثرا والدانه تربیت می شود؛ چون والدینی داشته که خود را عقل کل می دانستند و او هم این شیوه را آموخته است. بیشتر افسردگی های ما ریشه در دوران کودکی دارد؛ مگر اینکه فرد به اشکال گوناگون مثل کلاس های آموزشی یا کتاب های روان شناسی خودش را از افسردگی نجات داده باشد.
 

آیا ممکن است افسردگی تاثیر مثبتی هم در زندگی فرد داشته باشد؟

-    بله، افسردگی نه تنها همیشه بد نیست، بلکه گاهی خوب است و گاهی نقطه عطفی می شود برای تغییراتی در زندگی و گاهی هم به منزل تلنگر است. گاهی افسردگی یک نشانه است؛ مثل زمانی که فرد تب می کند یا قسمتی خاص از بدنش درد دارد که این تب و یا درد نشانه یک بیماری پنهان در بدن است. افسردگی هم گاهی نشانه مشکلات دیگری است و نشان می دهد که شیوه زندگی شما صحیح نیست، باید در ارتباطات و رفتارهایتان بیشتر دقت کنید؛ به همین دلیل باید از افسردگی تشکر کرد که مشکلی پنهانی را آشکار کرده است.

انواع افسردگی کدامند؟

-    افسردگی انواع مختلفی دارد؛

یکی از انواع افسردگی، افسردگی عاطفی نام دارد که در این نوع افسردگی فرد فکر می کند هیچ کس او را دوست ندارد. هیچ کس به او محبت نمی کند، او حتی خودش را هم دوست ندارد. معمولا دلیل این نوع افسردگی این است که به فرد بسیار بی توجهی و بی محبتی شده است و این بی توجهی ها موجب شده اند تا او گرفتار افسردگی عاطفی شود. افرادی که عزیزی از دست می دهند، گرفتار افسردگی عاطفی می شوند.

نوع دیگر افسردگی، افسردگی اقتصادی است که فرد در زمانی که ورشکست می شود و ثروتش را از دست می دهد، گرفتار این نوع افسردگی می شود. در این حالت، فرد دیگر امیدوار نیست، میل به کار ندارد و نمی خواهد تلاش کند. این فرد اگر ثروتش را دوباره به دست بیاورد، حالش خوب می شود.

افسردگی معنوی نوع دیگری است که در آن، گاهی فرد بسیار ثروتمند و موفق است و همه به زندگی او رشک می برند اما خودش از شرایطش ناراضی است. او با اینکه شرایط ظاهری بسیار خوبی دارد اما کمبودی در زندگی اش احساس می کند، او کمبود معنویت در زندگی دارد و خلا معنویت او را گرفتار این نوع افسردگی کرده است.

در افسردگی اجتماعی، فردی که جایگاه اجتماعی اش را از دسته داده است و احساس از دست دادن آبرویش را دارد، ناراحت و افسرده می شود. معمولا ایرانی ها بیش از هر چیزی به آبرویشان اهمیت می دهند و چنین افرادی بیش از سایرین گرفتار این نوع افسردگی می شوند.

افسردگی فلسفی بیشتر در هنرمندان و افراد روشن فکر دیده می شود. مشکل این افراد چرایی است، مانند اینکه دنیا از کجا آمده و برای چه زندگی می کنیم. این افراد پرسش های فلسفی و سوالاتی از دوران نوجوانی در ذهنشان داشته اند. فقط روان شناسان مجرب که اطلاعات کامل و صحیحی داشته باشند می تواند به این افراد کمک کنند.

افسردگی فصلی هم نوعی از افسردگی است که در دوره ای از سال مثل پاییز و زمستان افراد را درگیر می کند. این نوع افسردگی گاهی به دلیل شرایط آب و هوایی است و گاهی به این دلیل است که فرد را به یاد دوره ای غمناک از زندگی یا خاطرات تلخش می اندازد.

آیا ممکن است یک فرد هم زمان به چند نوع از افسردگی که نام بردید، مبتلا شود؟

-    انواع افسردگی با هم هم پوشانی دارد و سایه به سایه یکدیگر حرکت می کنند، هرکدام از انواع افسردگی ها می توانند زمینه را برای بروز انواع دیگر افسردگی فراهم کنند. هرچه فرد در دوران کودکی خشونت و بی محبتی بیشتری را تجربه کرده باشد، با احتمال بیشتری در بزرگ سالی گرفتار افسردگی می شوند. به همین دلیل تربیت و محبت دوران کودکی بسیار اهمیت دارند.

افسردگی میان زنان شایع تر است یا مردان؟

-    زنان بیشتر مبتلا می شوند؛ چون درگیری های عاطفی و احساسی بیشتری دارند و این مسائل آن ها را بیشتر آزار می دهد.

خانم ها بیشتر برای درمان اقدام می کنند یا آقایان؟

-    خانم ها؛ آن ها بیشتر در مورد این مسائل مطالعه می کنند و بیشتر دنبال حل مشکلاتشان می روند.

در چه سنی افسردگی ساده تر درمان می شود؟

-    هرچه سن فرد کمتر باشد ساده تر درمان می شود. درمان افسردگی در سنین بالا بیشتر اوقات به دارو نیاز دارد؛ چون فرد با یک سری از باورهای والدانه خودش سال ها زندگی کرده و این باورها در وجود او رشد کرده اند و به همین دلیل نمی توان به سادگی باورهای او را تغییر داد. اما درمان جوانان ساده تر است؛ چون می دانیم ریشه افسردگی های آن ها ساده تر است معمولا مشکلات عاطفی، شغلی یا تحصیلی دارند اما افراد مسن به دلیل از دست دادن عزیزی یا مسائل بسیار مهم دیگری گرفتار افسردگی می شوند. ما زمانی که بتوانیم باورهای افراد را تغییر دهیم می توانیم افسردگی آن ها را درمان کنیم.

خانواده ها چطور می توانند به فرد افسرده ای که در خانه دارند کمک کنند؟

-    بهترین راه این است که به او بیاموزند با کودک درونش آشتی کند و بتواند احساساتش را ابراز کند. او باید بتواند صحبت کند، بدترین حالت زمانی است که افراد با خودشان قهر می کنند. تا زمانی که فرد با خودش آشتی نکند، هیچ درمانی به او جواب نمی دهد. تخلیه هیجانی یکی از مهم ترین کارهاست. اگر افراد بتوانند تخلیه هیجانی کنند و احساساتشان را مسدود و سرکوب نکنند افسرده نمی شوند. هروقت خواستند گریه کنند، هروقت خواستند بخندند و احساساتشان را سرکوب نکنند.

آیا افسردگی درمان قطعی دارد؟

-    اگر مراحل درمانی، چه روان درمانی و چه دارو درمانی، به درستی طی شوند احتمال اینکه افسردگی به طور کامل درمان شود وجود دارد. اما اگر درمان ناقص بماند، مانند تمام بیماری های دیگر ممکن است درمان نشود.

چطور یکی از اعضای خانواده که گرفتار افسردگی است را به درمان تشویق کنیم؟

-    فردی که به مرحله افسردگی شدید می رسد، معمولا اشتیاقی به درمان ندارد. اجازه ندهید در موقعیت ثابت زمانی و مکانی باقی بماند. باید او را به سوی درمان سوق دهید؛ چون اگر او را به حال خود رها کنید، انگیزه اش را بیشتر از دست می دهد. البته این کار باید تا جای ممکن با گفت و گو انجام شود اما اگر به هیچ وجه راضی نمی شود، باید از اهرم فشار استفاده کرد؛ در هر صورت نباید فرد افسرده را به حال خود رها کرد.

از آن جایی که فرد افسرده هیچ امید و انگیزه ای ندارد، خودش برای درمان اقدام نمی کند و به همین دلیل خانواده نقش بسیار مهمی در این زمینه دارد. اما وقتی بیمار به متخصص مراجعه می کند و حرف می زند و خودش را تخلیه می کند، احساس بهتری پیدا کرده و خودش میل به همکاری پیدا می کند.


برای پیشگیری از افسردگی چه کنیم؟


-    اگر ما در فضای کودکی سیر کنیم و به کودک درونمان اجازه دهیم بخندد، بازی کند، گریه کند و جیغ بزند دیگر بیمار نمی شویم. ما باید 8 ساعت بخوابیم، 8 ساعت کار و 8 ساعت بازی کنیم؛ در حالی که ما به ندرت به 8 ساعت بازی و تفریح می پردازیم. اوقات فراغت همان زمان مخصوص کودک درون است. شما زمانی که فیلم می بینید، به طبیعت می روید، نقاشی می کنید. شعر می خوانید و... خودتان را آزاد گذاشته اید تا کودک درونتان آزادانه زندگی و بازی کند.

خانواده ها برای پیشگیری از افسردگی باید چه کنند؟


-    فضای کودکی را در خانه ایجاد کنند، اجازه دهند اعضای خانواده و فرزندان، کودک باشند و کودکی کنند. اجازه دهند خانواده رها و آزاد باشد. به فرزندان عشق را بیاموزند، شرایط را فراهم کنند تا فرزندانشان بازی و شادی کنند.از فرزندشان انتظار نداشته باشند همیشه مودب و آرام باشد و مانند بزرگ ترها رفتار کند.

کسی که خوش مشرب است و می خندد و شادی می کند، سالم است؛ پس لازم است افراد، کودک بازیگوش درونشان را فعال کنند و  اجازه دهند اعضای خانواده 8 ساعت تفریح و بازی را داشته باشند. حداقل در طول روز 2 تا 4 ساعت را به تفریح، ورزش، نقاشی و تماشای فیلم بگذرانند. زمانی که شما از نمایشگاه نقاشی بازدید می کنید، حالت جدی خود را از دست می دهید و تلطیف می شوید. چنین کارهایی به سلامت کودک درون شما کمک می کنند.

عشق را درونتان پرورش دهید و حتی به وسایلتان احترام بگذارید تا احترام گذاشتن به انسان ها را بیاموزید، از خودکارتان متشکر باشید که به شما خدمت می کند. به طبیعت، گل ها و درختان احترام بگذارید و به این ترتیب کودک عشق ورزتان را فعال کنید. به جنگ و دعوا و کشمکش فکر نکنید و دیگران را آزار ندهید. به هرکسی که به نوعی به شما خدمت می کند احترام بگذارید.

 کودک لجباز و خودخواهتان را آرام کنید تا زمینه برای افسردگی مهیا نشود. به اعضای خانواده تان احترام بگذارید و محبت کنید، یکدیگر را تشویق کنید و به هم توجه داشته باشید. در خانه فضای شادی خلق کنید. هر روز ساعتی را به شادی کردن اختصاص دهید. خانواده ها می توانند روی یک کاغذ چندین مورد از کارهایی که موجب شادی خود و خانواده شان می شود را بنویسند و هر روز یکی از آن ها را انجام دهند. لحظه و زندگی را جشن بگیرند و از آن لذت ببرند.

وقتی پدر به سمت خانه می رود، باید به این فکر کند که چگونه می تواند همسر و فرزندانش را خوشحال کند. دیگر اعضای خانواده نیز باید به این فکر باشند که چگونه می توانند یکدیگر را شاد کنند. وقتی پدر و مادر شاد نباشند چگونه می خواهند فرزندانشان را شاد کنند؟ پس اول خودشان باید شاد باشند و خوشحالی کنند. خانواده ها خودشان باید خالق جشن باشند و به دلایل کوچک و بزرگ شادی بیافرینند. پدر خانواده نباید فقط مرد خانه باشد؛ باید اول دوست خانواده اش باشد و در مرحله بعدی مرد خانه.


کلام آخر:
اگر افسرده اید یا احساس افسردگی می کنید، پیش از آنکه تمام وجودتان گرفتار این مشکل شود، برای درمان و رفع مشکل اقدام کنید. با فرد معتمدی صحبت کنید یا از مشاور کمک بگیرید و باور کنید حل هیچ مشکلی غیرممکن نیست.
-
زهرا خراساني
مرجع : مجله موفقيت
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
چگونه با ذهن آگاهی حواس کودکان مان را جمع کنیم؟
تقاضا برای سلب اختیار تشخیص اختلال اسکیزوفرنی توسط روانشناسان بالینی!
چرا نباید برای جلب محبت یا عشق التماس کنیم؟
ویژگی‌های یک اردو مطالعاتی خوب چیست؟
چطور از فکر کردن بیش از حد به یک موضوع جلوگیری کنیم؟
نوجوانان آمریکایی بدون تلفن همراه احساس بهتری دارند
من با دروغ گفتن و آه وناله پول درمیارم
افراد کمال‌گرا چه ویژگی‌هایی دارند؟
كودكان را قرباني حرف مردم نكنيد
خودبیمارانگاری از خود بیماری مرگبارتر است!
راه‌ درمان تب بالای تمایل به عمل‌های زیبایی چیست؟
زندگی درس حساب است، خوبیها را جمع، بدیها را کم ، خوشی ها را ضرب و شادیها را تقسیم کنیم