مفهوم عاطفه و خلق در روانپزشکی (affect & mood)
میگنا: معاینه وضعیت روانی شامل وصف ظاهر،کلام،اعمال و افکار بیمار در جریان مصاحبه است . حتی وقتی که بیمار صحبت نمی کند . بررسی و مشاهده وضعیت خلقی و عاطفی بیمار در روند مصاحبه و تشخیص بالینی بیماری بسیار حائز اهمیت است.
خلق Mood
خلق به معنی حالت هیجانی مستمر و نافذی است که ادراک شخص را از دنیا تحت شعاع قرار می دهد. در معاینه وضعیت روانی بیمار روانپزشک مایل است ببیند که آیا بیمار داوطلبانه در مورد احساسات خود صحبت می کند یا لازم است در این مورد از او پرسش شود . توصیف خلق بیمار باید شمامل اشاره به عمق،شدت،طول مدت و نوسانات آن باشد.
صفات معمول برای توصیف خلق عبارتند از :
افسرده،مایوس،تحریک پذیر، مضطرب، خشمگین، منبسط، شنگول، تهی، توام با احساس گناه، ناامید، مرعوب، تحقیر نفس، بی حاصل ،هراسان، مبهوت.
خلق ممکن است " نوسان دار labile " باشد و بین دو قطب تغییرات سریع نشان دهد (مثلا خنده بلند و سرحالی و گریه و یاس در لحظه بعد )
عاطفه Affect
عاطفه را می توان پاسخ دهی هیجانی فعلی بیمار تعریف کرد که از روی حالت چهره بیمار و از جمله میزان و حدود رفتار بیانی او استنباط می شود . عاطفه ممکن است با خلق هماهنگ باشد یا نباشد . عاطفه را می توان در حد طبیعی،محدود،کُند(کم روح) یا سطحی(بی روح) توصیف نمود.
در محدوده بهنجار عاطفه دامنه متنوعی از حالت چهره،لحن صدا ،استفاده از دستها و حرکات بدنی مشاهده می شود .(Body language ) وقتی عاطفه محدود است حدود و شدت ابراز هیجان کاهش می یابد . به همین ترتیب در عاطفه کند ابراز هیجان بیشتر کاهش می یابد. برای تشخیص عاطفه سطحی باید هیچ نشانی از بیان عاطفی وجود نداشته باشد، یعنی صدای بیمار یکنواخت و چهره او بی حرکت باشد. روانپزشک باید به ناتوانی بیمار برای شروع ،ادامه دادن یا قطع یک پاسخ هیجانی توجه کند .
متناسب بودن عاطفه :
روانپزشک می تواند متناسب بودن پاسخ های هیجانی بیمار را با متن موضوع مورد بررسی قرار دهد. بیماران هذیانی که هذیان های گزند و آسیب را شذح می دهند باید از تجاربی که معتقدند بر آنها تحمیل می شوند هراسان یا خشمگین باشند . خشم و ترس در چنین زمینه ای تظاهر متناسبی است.
برخی از روانپزشکان اصطلاح حالت عاطفی نامتناسب را مختص کیفیت پاسخ هیجانی برخی بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی می دانند که در آنها حالت عاطفی بیمار با آنچه بیان می کند ناهماهنگ است (مثلا عاطفه سطحی هنگام صحبت در مورد تکانه های جنایی)
خلق به معنی حالت هیجانی مستمر و نافذی است که ادراک شخص را از دنیا تحت شعاع قرار می دهد. در معاینه وضعیت روانی بیمار روانپزشک مایل است ببیند که آیا بیمار داوطلبانه در مورد احساسات خود صحبت می کند یا لازم است در این مورد از او پرسش شود . توصیف خلق بیمار باید شمامل اشاره به عمق،شدت،طول مدت و نوسانات آن باشد.
صفات معمول برای توصیف خلق عبارتند از :
افسرده،مایوس،تحریک پذیر، مضطرب، خشمگین، منبسط، شنگول، تهی، توام با احساس گناه، ناامید، مرعوب، تحقیر نفس، بی حاصل ،هراسان، مبهوت.
خلق ممکن است " نوسان دار labile " باشد و بین دو قطب تغییرات سریع نشان دهد (مثلا خنده بلند و سرحالی و گریه و یاس در لحظه بعد )
عاطفه Affect
عاطفه را می توان پاسخ دهی هیجانی فعلی بیمار تعریف کرد که از روی حالت چهره بیمار و از جمله میزان و حدود رفتار بیانی او استنباط می شود . عاطفه ممکن است با خلق هماهنگ باشد یا نباشد . عاطفه را می توان در حد طبیعی،محدود،کُند(کم روح) یا سطحی(بی روح) توصیف نمود.
در محدوده بهنجار عاطفه دامنه متنوعی از حالت چهره،لحن صدا ،استفاده از دستها و حرکات بدنی مشاهده می شود .(Body language ) وقتی عاطفه محدود است حدود و شدت ابراز هیجان کاهش می یابد . به همین ترتیب در عاطفه کند ابراز هیجان بیشتر کاهش می یابد. برای تشخیص عاطفه سطحی باید هیچ نشانی از بیان عاطفی وجود نداشته باشد، یعنی صدای بیمار یکنواخت و چهره او بی حرکت باشد. روانپزشک باید به ناتوانی بیمار برای شروع ،ادامه دادن یا قطع یک پاسخ هیجانی توجه کند .
متناسب بودن عاطفه :
روانپزشک می تواند متناسب بودن پاسخ های هیجانی بیمار را با متن موضوع مورد بررسی قرار دهد. بیماران هذیانی که هذیان های گزند و آسیب را شذح می دهند باید از تجاربی که معتقدند بر آنها تحمیل می شوند هراسان یا خشمگین باشند . خشم و ترس در چنین زمینه ای تظاهر متناسبی است.
برخی از روانپزشکان اصطلاح حالت عاطفی نامتناسب را مختص کیفیت پاسخ هیجانی برخی بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی می دانند که در آنها حالت عاطفی بیمار با آنچه بیان می کند ناهماهنگ است (مثلا عاطفه سطحی هنگام صحبت در مورد تکانه های جنایی)
عاطفه و خلق را می توان به این صورت هم بیان کرد که: عاطفه همان چیزی است که هنگام ابراز هیجان در چهره و حالات افراد بصورت ظاهری مشاهده می شود. هنگامی که متخصصین بالینی در پی بررسی عاطفه در درمانجویانشان هستند، به برخی مولفه هایی دقت و توجه دارند که شدت، تناسب، تحرک و دامنه عاطفه از آن جمله است. در توضیح خلق هم باید گفت که خلق هم به تجربه هیجانی فرد به صورت درونی، و عاطفه ابراز هیجان به صورت بیرونی است. افسردگی، سرخوش بودن، خشم ، اضطراب، غم و ... از جمله این هیجانات است. خلق درمانجو در روند درمان وی بسیار مهم و قابل توجه است.
تفاوت هيجان و خلق:
- «هيجان» از موقعيتهاي مهم زندگي و از ارزيابيهاي اهميت آنها براي سلامتي ما به وجود ميآيد. مانند هيجان «غم و اندوه» که از مواجهه با يک موقعيت فقدان و جدايي يا سوگ در شرايط زندگي حاصل ميشود. اما «خلق» از فرآيندهايي به وجود ميآيد که مبهم و اغلب ناشناخته هستند. مانند «خلق افسرده» که لزوما دليل خاصي را براي آن نميتوان بيان کرد.
- هيجان عمدتا بر «رفتار» تاثير ميگذارد و اعمال خاصي را هدايت ميکند و حال آنکه خلق، عمدتا بر «شناخت» تاثير ميگذارد و آنچه را که فرد دربارهاش فکر ميکند، هدايت ميکند.
- هيجان در نتيجه رويدادهاي کم دوام چند ثانيهاي يا شايد چند دقيقهاي ناشي ميشود، در صورتي که خلق، از رويدادهاي ذهني چند ساعته يا شايد چند روزه ناشي ميشود.
بنابراين، خلق بادوامتر از هيجان است. اغلب افراد تقريبا روزي هزار دقيقه بيدارند، ولي مقدار کمي از اين زمان، هيجانهايي چون خشم، ترس يا شادي را در بردارند، اما در مقابل، يک آدم معمولي، به طور کلي، جريانهاي دايمي خلق را تجربه ميکند.
با اينکه هيجانها در تجربه روزمره نادر هستند، ولي افراد هميشه چيزي را احساس ميکنند. آنچه را که آنها معمولا احساس ميکنند، «خلق» است، به عبارت ديگر، احساس هيجاني دايم و غالب که به صورت اثر پيامدي رويداد هيجاني تجربه شده قبلي است، «خلق» ناميده ميشود که شايد در تعابير رايج و عرفي و عاميانه فرهنگ فارسي با نام «روحيه» خوانده و بيان ميشود و از طرفي، تظاهر خارجي و تجلي بيروني با علايم فيزيولوژيک اين احساس هيجاني را «عاطفه» (Affect) يا در تعابير رايج و عرفي و عاميانه فرهنگ فارسي با نام «چهره» مينامند.
شايد بتوان رابطه خلق و عاطفه را، چون رابطه آب و هوا، به درجه حرارت تشبيه کرد. به اين معني که «درجه حرارت» تظاهر و برونداد خارجي و مقطعي و در عين حال کمي گرما يا سرما است در حالي که «آب و هوا» معيار متوسط و ميانگين گرمي و سردي طولاني مدت آن منطقه جغرافيايي است.
- «خلق» با احساس ذهني بيان و شناخته و ارزيابي ميشود، در حالي که «عاطفه» به صورت عيني شناخته و ارزيابي ميشود. قابل ذکر است که خلق به صورت حالت عاطفه مثبت و عاطفه منفي (خلق خوب و خلق بد) وجود دارد. البته عاطفه مثبت و عاطفه منفي حالتهاي متضاد احساس کردن نيستند، بلکه اين دو ويژگي، حالتهاي مستقل و نه متضاد احساس کردن هستند.
عاطفه مثبت: عاطفه مثبت بيانگر مشغوليت لذتبخش و احساس هوشياري در برابر ملالت است. عاطفه مثبت به صورت سطح لذت جاري، اشتياق و پيشروي به سمت هدف وجود دارد. سيستم عاطفه مثبت براي خودش مبناي عصبي دارد و مسيرهاي ناقل عصبي در آنها «دوپامين» است. انتظار رويدادهاي خوشايند، اين مسيرها را فعال ميکند. وقتي عاطفه مثبت افراد بالا است، معمولا احساس ميکنند علاقهمند، پرانرژي، هوشيار و خوشبين هستند، در حالي که وقتي عاطفه مثبت افراد پايين است، معمولا احساس ميکنند خموده، www.migna.irبيتفاوت و خسته هستند. عاطفه مثبت بيانگر سيستم «انگيزشي اشتياقي» است که پاداش آن را بر ميانگيزد. اصولا عاطفه مثبت و خلق خوش، به «رفتار گرايشي» کمک ميکند. عاطفه مثبت به طور منظم طبق چرخه خواب بيداري نوسان ميکند.
بر اساس پژوهش کلارک، واتسون، وليکا در سال 1989، سطح عاطفه مثبت هنگام بيدار شدن کاملا پايين است، در طول صبح به سرعت بالا ميرود و تا بعد از ظهر به تدريج همچنان بالا ميرود تا اينکه بين 6 تا 9 بعد از ظهر به اوج خود ميرسد و از آن پس به سرعت در اواخر شب پايين ميآيد و به سطح پايين اوايل صبح باز ميگردد.
عاطفه منفي: عاطفه منفي بيانگر مشغوليت ناخوشايند و احساس تحريکپذيري در برابر آرميدگي است. عاطفه منفي بالا به صورت احساس ناخوشنودي، تحريکپذيري و عصبانيت وجود دارد. سيستم عاطفه منفي نيز براي خودش مبناي عصبي دارد و مسيرهاي ناقل عصبي در آنها «سروتونين و آدرنالين» است. انتظار رويدادهاي ناخوشايند اين مسيرها را فعال ميکند. وقتي عاطفه منفي افراد پايين است معمولا احساس ميکنند آرام و آرميده هستند.
عاطفه منفي بيانگر سيستم «انگيزشي آزارنده» است که تنبيه آن را بر ميانگيزد و اصولا عاطفه منفي و خلق ناخوش به «رفتار اجتنابي» کمک ميکند. عاطفه منفي بر طبق چرخه خواب، بيداري، نوسان و تغيير قابل توجهي ندارد.
نتيجهگيري:
هيجانات که منتج حوادث خوشايند و ناخوشايند روزمره ما و پديدهاي دفاعي هستند پس از گذشت زماني و استمرار، به صورت احساسهاي ماندگار خلقي خود را نشان ميدهند که اين احساسها در حالت بيمارگونه و غيراعتدالي خود، به صورت اختلال افسردگي يا اختلال شيدايي بروز ميکنند.
از آنجا که بر اساس پيشبيني محققان بينالمللي در سال 2020 ميلادي، دومين بارکلي بيماريها، به اختلال افسردگي، اختصاص مييابد، به همين جهت اغلب کشورهاي توسعهيافته، برنامههاي سرورآفرين و نشاطزايي را در تمامي رفتارهاي خانوادگي، شغلي و اجتماعي جوامع خود گنجاندهاند و تلاشي روزافزون جهت کاهش تنش و آرامش اجتماعي دارند. اميد آنکه که کشور ما نيز، از اين قافله حرکت علمي، در راستاي گسترش سلامت اجتماعي، غافل نماند.
منابع :
- «هيجان» از موقعيتهاي مهم زندگي و از ارزيابيهاي اهميت آنها براي سلامتي ما به وجود ميآيد. مانند هيجان «غم و اندوه» که از مواجهه با يک موقعيت فقدان و جدايي يا سوگ در شرايط زندگي حاصل ميشود. اما «خلق» از فرآيندهايي به وجود ميآيد که مبهم و اغلب ناشناخته هستند. مانند «خلق افسرده» که لزوما دليل خاصي را براي آن نميتوان بيان کرد.
- هيجان عمدتا بر «رفتار» تاثير ميگذارد و اعمال خاصي را هدايت ميکند و حال آنکه خلق، عمدتا بر «شناخت» تاثير ميگذارد و آنچه را که فرد دربارهاش فکر ميکند، هدايت ميکند.
- هيجان در نتيجه رويدادهاي کم دوام چند ثانيهاي يا شايد چند دقيقهاي ناشي ميشود، در صورتي که خلق، از رويدادهاي ذهني چند ساعته يا شايد چند روزه ناشي ميشود.
بنابراين، خلق بادوامتر از هيجان است. اغلب افراد تقريبا روزي هزار دقيقه بيدارند، ولي مقدار کمي از اين زمان، هيجانهايي چون خشم، ترس يا شادي را در بردارند، اما در مقابل، يک آدم معمولي، به طور کلي، جريانهاي دايمي خلق را تجربه ميکند.
با اينکه هيجانها در تجربه روزمره نادر هستند، ولي افراد هميشه چيزي را احساس ميکنند. آنچه را که آنها معمولا احساس ميکنند، «خلق» است، به عبارت ديگر، احساس هيجاني دايم و غالب که به صورت اثر پيامدي رويداد هيجاني تجربه شده قبلي است، «خلق» ناميده ميشود که شايد در تعابير رايج و عرفي و عاميانه فرهنگ فارسي با نام «روحيه» خوانده و بيان ميشود و از طرفي، تظاهر خارجي و تجلي بيروني با علايم فيزيولوژيک اين احساس هيجاني را «عاطفه» (Affect) يا در تعابير رايج و عرفي و عاميانه فرهنگ فارسي با نام «چهره» مينامند.
شايد بتوان رابطه خلق و عاطفه را، چون رابطه آب و هوا، به درجه حرارت تشبيه کرد. به اين معني که «درجه حرارت» تظاهر و برونداد خارجي و مقطعي و در عين حال کمي گرما يا سرما است در حالي که «آب و هوا» معيار متوسط و ميانگين گرمي و سردي طولاني مدت آن منطقه جغرافيايي است.
- «خلق» با احساس ذهني بيان و شناخته و ارزيابي ميشود، در حالي که «عاطفه» به صورت عيني شناخته و ارزيابي ميشود. قابل ذکر است که خلق به صورت حالت عاطفه مثبت و عاطفه منفي (خلق خوب و خلق بد) وجود دارد. البته عاطفه مثبت و عاطفه منفي حالتهاي متضاد احساس کردن نيستند، بلکه اين دو ويژگي، حالتهاي مستقل و نه متضاد احساس کردن هستند.
عاطفه مثبت: عاطفه مثبت بيانگر مشغوليت لذتبخش و احساس هوشياري در برابر ملالت است. عاطفه مثبت به صورت سطح لذت جاري، اشتياق و پيشروي به سمت هدف وجود دارد. سيستم عاطفه مثبت براي خودش مبناي عصبي دارد و مسيرهاي ناقل عصبي در آنها «دوپامين» است. انتظار رويدادهاي خوشايند، اين مسيرها را فعال ميکند. وقتي عاطفه مثبت افراد بالا است، معمولا احساس ميکنند علاقهمند، پرانرژي، هوشيار و خوشبين هستند، در حالي که وقتي عاطفه مثبت افراد پايين است، معمولا احساس ميکنند خموده، www.migna.irبيتفاوت و خسته هستند. عاطفه مثبت بيانگر سيستم «انگيزشي اشتياقي» است که پاداش آن را بر ميانگيزد. اصولا عاطفه مثبت و خلق خوش، به «رفتار گرايشي» کمک ميکند. عاطفه مثبت به طور منظم طبق چرخه خواب بيداري نوسان ميکند.
بر اساس پژوهش کلارک، واتسون، وليکا در سال 1989، سطح عاطفه مثبت هنگام بيدار شدن کاملا پايين است، در طول صبح به سرعت بالا ميرود و تا بعد از ظهر به تدريج همچنان بالا ميرود تا اينکه بين 6 تا 9 بعد از ظهر به اوج خود ميرسد و از آن پس به سرعت در اواخر شب پايين ميآيد و به سطح پايين اوايل صبح باز ميگردد.
عاطفه منفي: عاطفه منفي بيانگر مشغوليت ناخوشايند و احساس تحريکپذيري در برابر آرميدگي است. عاطفه منفي بالا به صورت احساس ناخوشنودي، تحريکپذيري و عصبانيت وجود دارد. سيستم عاطفه منفي نيز براي خودش مبناي عصبي دارد و مسيرهاي ناقل عصبي در آنها «سروتونين و آدرنالين» است. انتظار رويدادهاي ناخوشايند اين مسيرها را فعال ميکند. وقتي عاطفه منفي افراد پايين است معمولا احساس ميکنند آرام و آرميده هستند.
عاطفه منفي بيانگر سيستم «انگيزشي آزارنده» است که تنبيه آن را بر ميانگيزد و اصولا عاطفه منفي و خلق ناخوش به «رفتار اجتنابي» کمک ميکند. عاطفه منفي بر طبق چرخه خواب، بيداري، نوسان و تغيير قابل توجهي ندارد.
نتيجهگيري:
هيجانات که منتج حوادث خوشايند و ناخوشايند روزمره ما و پديدهاي دفاعي هستند پس از گذشت زماني و استمرار، به صورت احساسهاي ماندگار خلقي خود را نشان ميدهند که اين احساسها در حالت بيمارگونه و غيراعتدالي خود، به صورت اختلال افسردگي يا اختلال شيدايي بروز ميکنند.
از آنجا که بر اساس پيشبيني محققان بينالمللي در سال 2020 ميلادي، دومين بارکلي بيماريها، به اختلال افسردگي، اختصاص مييابد، به همين جهت اغلب کشورهاي توسعهيافته، برنامههاي سرورآفرين و نشاطزايي را در تمامي رفتارهاي خانوادگي، شغلي و اجتماعي جوامع خود گنجاندهاند و تلاشي روزافزون جهت کاهش تنش و آرامش اجتماعي دارند. اميد آنکه که کشور ما نيز، از اين قافله حرکت علمي، در راستاي گسترش سلامت اجتماعي، غافل نماند.
منابع :
- مصاحبه دکتر احمد علي نوربالا استاد روانپزشکي دانشگاه علومپزشکي تهران با هفته نامه سپید
- خلاصه روانپزشکی کاپلان و سادوک / ترجمه دکتر فرزین رضاعی
- خلاصه روانپزشکی کاپلان و سادوک / ترجمه دکتر فرزین رضاعی