جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - 29 Mar 2024
تاریخ انتشار :
سه شنبه ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۷ / ۱۱:۲۴
کد مطلب: 44155
۰
۱
علیرضا رشیدی

به بهانه ۹ اردیبهشت، روز روانشناس / یک پرسش و یک پاسخ

به بهانه ۹ اردیبهشت، روز روانشناس / یک پرسش و یک پاسخ
میگنا: دنیای امروزی که ما انسان ها درآن زندگی می کنیم به علت پیشرفت روزافزون علم و دانش، تبدیل به دنیایی صنعتی و پیچیده شده که می توان آنرا «دنیای جدال انسان با این پیچیدگی ها» تلقی کرد، چرا که برای رسیدن به یک زندگی خوب و مرفه باید با این پیچیدگی ها مبارزه کرد.

ضمن آنکه همین پیچیدگی ها باعث شده تا «آرامش» بعنوان یک عامل کاملاً حیاتی و ضروری در زندگی؛ از انسان سلب شود و جای خود را به رقیبانی پردردسر همچون فشارهای روحی و روانی مداوم و افسردگی، سستی و زوال عاطفه ها، دغدغه های بی پایان فکری و ذهنی، دوری و فاصله بین انسان ها، بیماری های مختلف جسمی و … بدهد و نتیجه این جابه جایی اینکه انسان امروزی، باید بدون آرامش با پیچیدگی های دنیای امروز مبارزه کند، به واقع باید تن به «جدالی نابرابر» بدهد. و البته فراموش نکنیم قسمت اعظم این پیچیدگی ها بگونه ایی نیست که با تکیه بر تکنولوژی حاصل از علوم طبیعی با آن روبرو شد. چون که صنعت، ماشین، پلاستیک و نظایرآن، سلاح هایی نیستند که «آرامش زا» باشند بلکه بیشتر «آرامش زدا» هستند و باید به فکر سلاحی بود که از جنس خود انسان باشد و آن چیزی نیست جز «علم روانشناسی»؛ علمی که روزبه روز درحال کاربردی شدن برای انسان است.


من همیشه در ذهنم این زمزمه را دارم که روانشناسی بی هیچ شک و تردیدی در قرن ۲۱ تنها علمی است که انسان بیش از سایر علوم بسوی آن شتاب می کند، چون روز به روز پیچیدگی های دنیای امروز بیشتر خواهد شد و پیامد آن نیز افزایش فشارها و مشکلات روحی و روانی است.

پس «ضروری ترین ضرورت برای زندگی ما انسان ها» این است که یا روانشناسی را بشناسیم و یا اینکه در جستجوی این علم و موضوعاتش از دیگران کمک بخواهیم و یا اینکه سعی کنیم این تفکر را اول در خود و سپس در دیگران ایجاد کنیم که همیشه می توان نگاهی متفاوت به زندگی را با استفاده از چشمانی متفاوت داشت، چون امروزه این قانون نانوشته، برای همگان بخوبی پذیرفته شده که نمی توان انسانی را یافت که بی نیاز از علم روانشناسی باشد، هرآنچه که به انسان یا پیرامون انسان مرتبط باشد، نیازمند جدی تعامل اثرپذیر با روانشناسی و موضوعات آن است.

اما نظر به پیشنهاد سازمان یونسکو مبنی بر اینکه «جهانی فکر کنید اما محلی عمل کنید» می خواهم چارچوبی ایرانی (و نه جهانی) برای این بحث باز کنم و مستقیماً سراغ این پرسش بروم که:

«با توجه به اینکه بهداشت روانی و افزایش کیفیت آن، یکی از اولویت های جهان امروز است، نگاه و رویکرد ما ایرانیان به علم و حرفه روانشناسی چگونه است؟»


من قلباً اعتقاد دارم که اگر پاسخ هایی مبتنی بر«واقع بینی» (نه مصلحت اندیشی شعارگونه و یا تعارفات تکراری و کلیشه ایی) برای این سوال بیابیم، بسیاری از مشکلات مربوط به روانشناسی در ایران به حداقل خواهد رسید. نکته مهمتر اینکه من بعنوان یک علاقه مند به روانشناسی و امثال من، می توانیم بمنظور نقد و نظر و نیز مباحثات علمی و به فراخور ادراک و تفکر خویش، تحلیل هایی را ارائه دهیم، اما سرنخ و زمینه اصلی این مسئله در دستان کسانی است که توأمان از توان علمی و توان اجرایی برخوردارند؛ پرسشگر و پاسخگوی اصلی این پرسش و نظایر آن باید چنین کسانی باشند و طبیعتاً پاسخگویی آنها به این سوال مرجعیت بسیار بیشتری را بدنبال خواهد داشت.

در پاسخ به این پرسش، بنظر من باید از دو زاویه به آن نگاه کرد، اول از زاویه «مردم» و دوم از زاویه «مدیریت جامعه».
مردم یک جامعه با هر سطح فکری و فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی، مخاطب اصلی علم روانشناسی محسوب می شوند، چون هدف نهایی این علم «کمک به انسان برای بهبود زندگی خویش» است. به واقع علم روانشناسی، انبوهی از مفروضات ذهنی و نظری نیست که فقط بتوان آنرا در دانشگاه ها و میان کتاب ها پیدا کرد. روانشناسی، علمی کاربردی برای انسان است، هرکس بر این عقیده شک و تردیدی دارد بهتر است به موضوعاتی که درآن مورد بررسی قرار می گیرند (مانند رشد انسان، ارتباطات اجتماعی، ازدواج، بیماری های روانی، طلاق، اعتیاد و مواد مخدر، حافظه و یادگیری، تفاوت های فردی، ورزش، مدیریت و… ) نگاهی بیاندازد، مطمئناً از دیدی منطقی تر و واقع بینانه تر برخوردار خواهد شد.

اما اگر بخواهیم نگاه و رویکرد ما ایرانیان را به علم روانشناسی بررسی کنیم متأسفانه به نتایج خوبی نمی رسیم، چون در زمانه ایی که سرعت انتقال و کسب اطلاعات و آگاهی با سرعت نور یکسان شده، هنوز هم کسانی را می توان یافت که اطلاع دقیقی از روانشناسی و موضوعات و کاربردهایش ندارند،کسان دیگری را می توان یافت که هنوز تفکرات قالبی و سنتی خود را در مورد اینکه «روانشناسی فقط مخصوص آدم های بیمار است» حفظ کرده اند و کسانی نیز هستند که هدف اصلی آنها از مراجعه به روانشناسان «حل مشکلات روزمره زندگی» است نه «بهبود کیفیت زندگی» و مراجعه آنها زمانی است که مشکلات زندگی شان عمق پیدا می کند و به مرز بحران یا فراتر از بحران می رسد. و بالاخره عده قلیلی را نیز می توان یافت که دیدگاه هایی افراطی نسبت به روانشناسان دارند؛ مثلاً «روانشناسان معجزه گرند یا دانای مطلق هستند یا همیشه موفق اند واصلاً دچار ناراحتی و مشکل نمی شوند».

این سخن شاید گزاف نباشد که مردم ما در امر مشاوره و رواندرمانی، منفعل اند نه فعال و خیلی در اجرای تکنیک های ساده و بی عارضه رواندرمانی، صبر و تحمل ندارند، دوست دارند که با دارو یا تیغ جراحی (که عوارض بسیار بیشتری هم دارند) خیلی سریع به نتیجه برسند. اینگونه تفکرات از موانع بسیار جدی تثبیت فرهنگ مراجعه به روانشناس درایران است.

البته همانطورکه گفتم نباید«واقع بینی» را کنار گذاشت. نکته ایی وجود دارد که می تواند حس امیدواری را به ما هدیه بدهد و اینکه در چندین ساله اخیر فضای خوبی برای آموزش و انتقال و کسب مباحث روانشناسی درجامعه ما بوجود آمده است که می توان یکی از عوامل پدید آورنده آنرا تبلیغات و فعالیت های مطبوعات و رسانه های گروهی و منابع اطلاع رسانی دانست که این امر در جای خود قابل تقدیر است، اما ضعف هایی نیز در این مورد وجود دارد که من به آنها نیز اشاره خواهم کرد.

خلاصه آنکه می توان ادعا کرد که علم و حرفه روانشناسی در بین مردم جامعه ما، جایگاه ایده آل و شایسته خود را پیدا نکرده است. هرچند می توان امیدوار بود که این وضعیت درآینده نسبت به الان بهتر خواهد شد.

همچنین اگر زاویه «مدیریت جامعه» به موضوع نگاه کنیم، باز هم نتایج امیدوارکننده ایی عاید ما نخواهد شد. البته لازم می دانم قبل از تشریح این دیدگاه، به این تذکر مهم اشاره کنم که هدف اصلی از بیان آن، به هیچ وجه گریز به مباحث بی فایده سیاسی و جناحی نیست، بلکه هدف اصلی، نقد و نظر و بیان مشکلات است.

به نظرمن، بزرگترین مشکل در رابطه مدیریت جامعه و روانشناسی«عدم اعتقاد مدیران مختلف جامعه ما به علم روانشناسی» است. چون که در ادارات و سازمان های کشور ما، یا روانشناس فقط حضور بی تأثیر فیزیکی دارد یا اینکه حتی حضور فیزیکی هم ندارد.

مثال اول این ادعا را در مورد خود مدیران بگویم. براستی چند نفر از مدیران جامعه ما علاوه بر تخصص در زمینه کاری خود، مجهز به مباحث «روانشناسی مدیریت» هستند و در هنگامه تصمیم گیری های خود از این مباحث، استفاده کاربردی می کنند؟ من که در این زمینه خوشبین نیستم، هرچند امیدوارم روزی فرا برسد که مدیران مجموعه های مختلف؛ با علم روانشناسی، دوستی پایداری برقرارکنند.

مثال دیگر، در ادارات و سازمان های اقتصادی (مثل بانک ها) چند نفر روانشناس در حال فعالیت هستند یا حداقل حضور فیزیکی دارند؟ می توان حدس زد هیچکس، زیرا این اعتقاد غلط وجود دارد که اقتصاد و روانشناسی هیچ ارتباطی با هم ندارند، در حالی که در تحقیقات علمی رابطه فشارهای روانی با مشکلات اقتصادی و یا برعکس، رابطه خودشکوفایی و حس مولد بودن با توانمندی های اقتصادی به اثبات رسیده است.

به مثال ملموس تری اشاره کنم. واقعاً اگر فرد کنجکاوی بخواهد پیرامون رابطه روانشناسی و ورزش در ایران به تحقیق و پژوهش بپردازد به نتیجه ایی خواهد رسید؟ اصلاً به حرف قابل بیانی می رسد؟ «روانشناسی ورزش» یکی از پرکاربردترین شاخه های علم روانشناسی است و در دنیا بخوبی از آن استفاده می شود. نمونه جالبی را بازگو کنم.

تیم ملی فوتبال فرانسه، یک روز قبل از فینال جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه و رویارویی با تیم برزیل، به پیشنهاد روانشناس خود، در یکی از مناطق خوش آب و هوای کشور فرانسه به ماهیگیری می پردازد و روز بعد فاتح آخرین رویداد بزرگ ورزشی جهان در قرن بیستم می شود. اما در ایران ما، تیم های ورزشی ملی و باشگاهی هنوز روانشناسی را در جمع خود ندیده اند یا کاروان ورزشی ایران در المپیک پکن با هزینه ۵۰ میلیاردی، تنها یک روانشناس دارد که آن عزیز به این فکر می کرد که چگونه، همزمان به چند صد ورزشکار مشاوره بدهد. اما جالب آنکه برخی مسئولین پس از ناکامی درالمپیک و در واکنش به مشکلات روانی بعضی ورزشکاران می گویند که «ورزشکاران خودشان تقاضای مشاوره با روانشناس را نداشتند»!!! من وقتی این حرف را شنیدم بی اختیار خندیدم، هرچند باید برای اینگونه تفکرات، گریه کرد.

شاهد دیگری را می توان بیان کرد و آنهم «عدم کاربرد روانشناسی در تبلیغات» در کشور ماست. این شاخه از علم روانشناسی در دنیا یکی از پرکاربردترین و پولسازترین شاخه های روانشناسی است، اما انگار که طراحان و مشاوران تبلیغاتی در کشور ما نسبت به این علم، بیگانه هستند.

از این هم نگذریم که در دنیا حضور یک روانشناس در کارخانجات و نهادهای صنعتی، امری بسیار رایج و ارزشمند است. البته حوزه کاری چنین روانشناسی، ارتباط با مدیران و نیروهای انسانی موجود در اینگونه نهادها، شیوه های استخدام و گزینش آنها، کمک به افزایش کارایی افراد و نیز حل مشکلات رفتاری وگروهی است.

من فکر نمی کنم بتوان حتی به تعداد انگشت شمار، مجموعه ای صنعتی را در ایران پیدا کرد که از حضور یک روانشناس بهره ببرد و مسلماً تا زمانی که در تفکرات مدیران صنعتی کشور ما، جایی برای این امر باز نشود، به شکل گیری و رشد روانشناسی در صنعت ایران نمی توان امیدوار بود.
بهرحال مثال و شاهد زیادی را می توان ذکر کرد، اما من معتقدم بیان علل مشکلات و ارائه راهکار مفیدتر و مثمرثمرتر است.

اشاره کردم که مدیران مختلف جامعه ما، اعتقادی به علم وحرفه روانشناسی ندارند. این عدم اعتقاد نیز عللی دارد. یکی از این علل، می تواند «کم کاری و تعلل اساتید و نیز نهادهای علمی و صنفی روانشناسی در ایران، در ارائه تحلیل های جامع و صد البته واقع بینانه پیرامون شناخت علم و حرفه روانشناسی و کاربردهایش به مردم و مدیران جامعه» باشد. در این مورد می توان به دو نهاد علمی و صنفی یعنی «انجمن روانشناسی ایران» و «سازمان نظام روانشناسی و روانشناسی ایران» اشاره کرد. براستی این دو، به غیر از عضوگیری و برگزاری همایش های علمی و نیز انتشار برخی نشریات تخصصی، کارنامه دیگری هم دارند؟ چند درصد از مردم (و حتی دانشجویان روانشناسی و مشاوره) از وجود این دو نهاد مطلع هستند؟ همانطورکه گفتم هدف از این مباحث، طرح مشکلات است. بزرگان و اساتید عزیز روانشناسی در ایران، باید بپذیرند که برای بهبود وضعیت این علم و حرفه در ایران، باید انرژی و وقت و امکانات و فعالیت های بیشتری را هزینه کرد.

«تعامل بیشتر با مدیران جامعه؛ بازنگری اساسی در قوانین دو نهاد ذکر شده و نظایرآن؛ حضور فکری و فیزیکی بیشتر در میان مردم؛ تعامل و ارتباط هرچه بیشتر با اساتید، انجمن ها و نشریات معتبر جهانی و بین المللی و استفاده از تجارب آنها در زمینه فرهنگ سازی مراجعه به مشاور؛ تجدید نظر در روش های آموزشی دانشگاهی و تربیت نیروهای متخصص؛ تلاش بیشتر در زمینه بومی کردن پژوهش ها و یافته های جهانی علم روانشناسی؛ ایجاد فرصت های تحقیقاتی کاربردی روانشناسی (که عدم امکان اینگونه تحقیقات از بزرگترین مشکلات موجود روانشناسی درایران است) و نیز فراهم کردن زمینه های تحقیقاتی بیشتر در مورد مشکلات روانشناسی در ایران»، برخی از گزینه هایی هستند که بیشتر می توان به آنها توجه و تأمل کرد.


اما مطبوعات و رسانه های گروهی و صدا وسیما، چندین سال است که تلاش های خوبی را در جهت آموزش و انتقال مباحث روانشناسی به مردم و مخاطبان خود، آغاز کرده اند. این تلاش ها هرچند قابل تقدیر است اما ضعف هایی را نیز می توان مشاهده کرد.

یک ضعف بزرگ این است که منابع اطلاع رسانی در کشور ما، در مورد آموزش مباحث روانشناسی (مثل شناخت و درمان بیماری های روانی، مشاوره قبل از ازدواج، روانشناسی خانواده، مباحث تربیتی، خودشناسی و روانشناسی شخصیت و …) بسیار فعال بوده و هستند، اما در زمینه ترویج و تبلیغ مستقیم«فرهنگ مراجعه به روانشناس» بسیار کم کارند. نکته قابل اشاره دیگر اینکه، چون روانشناسی خانه زاد ما ایرانیان نیست، بسیاری از تحقیقات و یافته های آن بر مبنای فرهنگ های امریکایی و اروپایی صورت می گیرد و با آن فرهنگ ها سنخیت کامل دارد، اما بسیاری از این یافته ها با فرهنگ بومی ما ایرانیان هنجاریابی نشده است. دیده شده که از اینگونه تحقیقات علمی، آنهم توسط کسانی که عموماً تخصصی در این زمینه ندارند، ترجمه شده (مثل تست های هوش و شخصیت) و بدون هنجاریابی با فرهنگ ایرانی، منتشر می شوند و مخاطبان نیز از آن استفاده می کنند. بهتراست در چنین مواردی با اساتید روانشناس، همفکری شود.

در پاسخ به پرسشی که مطرح شد، بطورخلاصه باید بگویم که نگاه و رویکرد ما ایرانیان (مردم و مدیران) به علم روانشناسی اصلاً مناسب و ایده آل نیست و باید به فکر بهبود سریعتر این وضعیت باشیم، چرا که پیچیدگی ها و مشکلات دنیای امروز، روز به روز بیشتر می شود و مسلماً میزان مشکلات روانی انسان در دنیای فردا (دنیای فرزندان ما) بیش از آنی خواهد شد که الان با آن مواجه هستیم.

بنابراین اگر نمی خواهیم که در دنیای فردا، فرزندانمان و نسل های بعدی در زنجیره بسته ایی از این نوع مشکلات گرفتار شوند که توان و امکانی برای گشودنش نخواهند داشت ، بدانیم و مطمئن باشیم که «چو فردا آید، فکر فردا باید کرد» راهکار نهایی نیست، بلکه راه چاره اصلی در «پیشگیری بهتر از درمان است» و «علاج واقعه را باید قبل از وقوع کرد»، است.

 
*علیرضا رشیدی-کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
مرجع : سايت باختر
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

Iran, Islamic Republic of
ببخشيد خيلي چرت و پرت بود
دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
چگونه با ذهن آگاهی حواس کودکان مان را جمع کنیم؟
تقاضا برای سلب اختیار تشخیص اختلال اسکیزوفرنی توسط روانشناسان بالینی!
چرا نباید برای جلب محبت یا عشق التماس کنیم؟
ویژگی‌های یک اردو مطالعاتی خوب چیست؟
چطور از فکر کردن بیش از حد به یک موضوع جلوگیری کنیم؟
نوجوانان آمریکایی بدون تلفن همراه احساس بهتری دارند
من با دروغ گفتن و آه وناله پول درمیارم
افراد کمال‌گرا چه ویژگی‌هایی دارند؟
كودكان را قرباني حرف مردم نكنيد
خودبیمارانگاری از خود بیماری مرگبارتر است!
راه‌ درمان تب بالای تمایل به عمل‌های زیبایی چیست؟
موفقیت به سراغ کسانی می آید که آن قدر در تلاشند که وقت نمی کنند دنبال آن بروند.