زندگی برای کودکان خیابانی ملغمه‌ای است از فقر، اجبار و طمع خانواده تا نفس کشیدن در میانه دود و آهن و فرار از دست ماموران شهرداری و بهزیستی.

ميگنا: يادداشتي به مناسبت 12 ژوئن؛ روز جهانی مبارزه با کار کودکان :

کودک کاربودن فقط سخت نیست که در کودکی همپای یک بزرگسال با سختی های زندگی دست و پنجه نرم می کند !
_ فقط سخت نیست که مشغله اش دغدغه های زندگی شده به جای دغدغه ی اسباب بازیهایش ، رویا هایش ، قصه ها و بازیهایش !
_ فقط سخت نیست که حتی پولی را که در برابر فروشش بدست آورده ، حتی نمیداند چند تومانی است و با پرسیدن از بزرگترها چرتکه می اندازد !
_ فقط سخت نیست که ترحم نمی پذیرد و در قبال نگرفتن جنسش، پولش را هم نمیگیرد !
_ فقط سخت نیست که غرور کودکانه اش را برای یک جعبه آدامس زیر پا می گذارد !
_ فقط سخت نیست که در سرما و گرما چترش آسمان است و سردی و گرمی روزگار راچشیده به جای تمامی فصل ها....
_ فقط سخت نیست که نخریدن جنسش را با طعنه ها و کنایه ها و اخم ها و نخریدن ها ولازم ندارم ها به جان می خرد !
_ فقط سخت نیست قضاوت هایی که می شود مثلا پدرش معتاد است ....
_ فقط سخت نیست که بازی های کودکانه اش را در پر کردن جیب هایش جبران می کند !
_ فقط سخت نیست که از میان کوچه های خستگی می گریزد در پناه رنج های کودکی ....
_فقط سخت نیست که زنگ ساعتش بیدارش می کند برای کار و کار و کار به جای درس و هیاهوی نشاط و خنده های قاه قاه مدرسه ...

سخت است چون کودکی اش را خرج بزرگسالی اش کرده است!
چون کودکی نزیسته اش تاوان مایحتاجش شد و به جبر روزگار کودک کار شد !
چون دفترش جعبه آدامس و مدرسه اش اماکن عمومی است !
چون فردایی ندارد ......
باز آمد بوی ماه ...‌
نه !
کودکان مشغول کارند !!!!



زهرا امینی راستابی