پنجشنبه ۹ فروردين ۱۴۰۳ - 28 Mar 2024
تاریخ انتشار :
پنجشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۵ / ۰۸:۵۸
کد مطلب: 40071
۱
امیر شعبانی. استاد گروه روان‌پزشکی دانشگاه علوم پزشکی ایران ،دبیر علمی اولین کنگره اختلالات خلقی

اختلالات خلقی، وزنه‌های سنگینی که بر سلامت عمومی کشور تحمیل‌ می‌شود

اختلالات خلقی، وزنه‌های سنگینی که بر سلامت عمومی کشور تحمیل‌ می‌شود
میگنا: اولین کنگره اختلالات خلقی در دهمین سال تشکیل گروه پژوهشی اختلالات دوقطبی، از سوی این گروه و گروه روان‌پزشکی دانشگاه علوم پزشکی ایران برگزار می‌شود. در این کنگره استادانی از رشته‌های روان‌پزشکی و روان‌شناسی سخنرانی می‌کنند و کارگاه‌هایی آموزشی در حاشیه برنامه به علاقه‌مندان ارائه می‌شود. همچنین پزشکان عمومی و متخصصان روان‌پزشکی، روان‌شناسی، نورولوژی و علوم اعصاب و نیز متخصصان/ کارشناسان پرستاری، کاردرمانی، مددکاری اجتماعی و فارماکولوژی/ فارماکوگنوزی/ داروسازی حضور پیدا می‌کنند.

تدوین قانون سلامت روان، کدهای اخلاقی در حوزه علم، مدیریت اختلال دوقطبی، مداخلات جامعه‌نگر و آشفتگی‌های عصب‌شناختی ازجمله موضوعات مورد بحث در این کنگره است.

برگزاری این کنگره می‌تواند زمینه‌‌ساز آشنایی بیشتر استادان و پژوهشگران علاقه‌مند به موضوع اختلالات خلقی در جهت گسترش همکاری میان مراکز و رشته‌های مختلف و نیز ارتقای کیفی و کمی کارهای پژوهشی باشد.

افتتاحییه اولین کنگره اختلالات خلقی از چپ به راست:
دکتر شعبانی- دبیر علمی کنگره / دکتر قلعه بندی- رئیس کنگره / دکتر شریعتی- دبیر اجرایی
-
از سوی دیگر، ارائه آخرین دستاوردهای مرتبط با اختلالات خلقی گامی در راستای افزایش آگاهی متخصصان و دست‌‌اندرکاران بهداشت روان خواهد بود. ارتقای آگاهی پزشکان عمومی از مدیریت مناسب اختلالات خلقی و یادآوری دوباره به آنها درباره اهمیت گوش‌به‌زنگی برای تشخیص درست و به‌موقع این اختلالات، یکی از اهداف کنگره است.

پزشکان عمومی که در خط اول شناسایی و تشخیص بیماری‌ها قرار دارند، با تمرکز بر مسائل روان‌پزشکی بیمارانی که به دلیل دیگری برای درمان مراجعه کرده‌اند، می‌توانند گام مهمی در جهت ارتقای سلامت روان افراد جامعه بردارند. از سوی دیگر، بازتاب موضوع این کنگره علمی به جامعه و نشان‌دادن دغدغه کنشگران عرصه علمی ایران در حوزه‌هایی مانند پیشگیری و درمان افسردگی، می‌تواند نگاه آحاد جامعه را بار دیگر به معضل مهمی جلب کند که بخش قابل‌توجهی از راهکارهای رفع یا کاهش عواقب آن با اتکا به آگاهی و کنش آنها قابل اجراست.

اختلال دوقطبی: چیستی و راهکار‌های مدیریت

«من مرد 29ساله‌ای با مدرک کارشناسی و کارمند یک اداره دولتی هستم. از حدود 18سالگی در ارتباط با دیگران اغلب زود عصبی می‌‌شدم و کمی اضطراب داشتم. در حدود 20سالگی، وقتی به دنبال یک مشکل خانوادگی نتوانستم برای چند ماه خوب درس بخوانم و چند واحد دانشگاه را قبول نشدم، ناگهان دچار بی‌‌خوابی شدیدی شدم به‌طوری‌که در چهار شبانه‌‌روز درمجموع فقط حدود پنج تا شش ساعت خوابیدم. همه اتفاقات آن روزها را به خاطر ندارم، ولی یادم می‌آید یک روز به‌قدری عصبانی بودم که موقع رانندگی از اتومبیل پیاده شدم و بی‌‌دلیل با راننده اتومبیل دیگر به‌شدت درگیر شدم. در آن روزها خانواده‌‌ام به کمک دیگران من را به بیمارستان بردند و در بخش روانپزشکی بستری کردند. آنها می‌‌گویند در آن‌موقع نمی‌توانستم یک‌‌جا بنشینم و دائم در حال راه‌رفتن یا حرف‌زدن با دیگران بودم. می‌‌گویند اغلب دیگران را نصیحت می‌کردم و خود را با همه بسیار صمیمی احساس می‌کردم. وقتی از بیمارستان مرخص شدم از هر نظر عادی بودم و به‌زودی توانستم روال طبیعی زندگی را از سر بگیرم. چند بار وسوسه شدم داروهای تجویزشده را کنار بگذارم که با اصرار خانواده‌ام که همواره رعایت دستور اکید پزشک معالجم را ضروری می‌دانند، از قطع مصرف داروها منصرف شدم. البته یک‌بار داروها را کنار گذاشتم که بعد از چند هفته اضطراب و بی‌قراری پیدا کردم و به‌ناچار دوباره تن به درمان دادم. گاه‌وبی‌‌گاه بعضی از دوستان یا بعضی از بستگانم از روی دلسوزی، من را به قطع مصرف داروها تشویق می‌کنند و می‌گویند اینها عوارض زیادی دارد و تو را وابسته می‌کند، اما توضیحاتی که هر بار پزشکم در جلسه ویزیت می‌دهد دوباره آرامم می‌کند و الان سعی می‌کنم تحت‌تأثیر دخالت افرادی که سررشته‌ای از درمان این بیماری ندارند، قرار نگیرم».

اختلال دوقطبی چیست؟

ویژگی اصلی اختلال دوقطبی، «سیر دوره‌‌ای» آن است؛ به شکلی که فرد به‌تناوب مدتی را در شرایط بیمارگونه و مدتی را در بهبودی کامل یا نسبی سپری می‌کند. آشفتگی اصلی در این اختلال آن است که «خُلق» یا «احساس درونی مستمر» فرد دستخوش دگرگونی می‌شود. در اختلال افسردگی نیز «خُلق» دچار دگرگونی است، اما اختلال دوقطبی دارای این تفاوت است که فرد مبتلا به جز سابقه احتمالی افسردگی، دست‌کم یک‌بار دوره‌ای از زندگی خود را در حالت به‌اصطلاح شیدایی (مانیا) سپری می‌کند. البته علائم این دوره ممکن است خفیف باشد که دراین‌صورت «نیمه‌شیدایی» (هایپومانیا) نامیده می‌شود. افرادی که تجربه‌ای از مانیا دارند دچار اختلال دوقطبی نوع یک و کسانی که سابقه افسردگی شدید دارند و دوره یا دوره‌هایی از هایپومانیا را نیز گذرانده‌اند مبتلا به اختلال دوقطبی نوع دو تلقی می‌شوند. نوع خفیف‌‌تری از اختلال دوقطبی نیز وجود دارد که در آن فرد به شکل مزمن (طولانی‌‌مدت) و متناوب یا در وضعیت افسردگی خفیف است یا در حالت نیمه‌‌شیدایی. به این اختلال، «سایکلوتایمیا» گفته می‌شود و فرد مبتلا به آن برخلاف اختلال دوقطبی نوع یک و دو، در بیشتر روزها در وضعیت خُلقی غیرعادی است.


علائم دوره شیدایی و نیمه‌‌شیدایی

فهرست این علائم بدین شرح است و در نمونه بالا نیز برخی از علائم زیر قابل شناسایی است: احساس شادی بیش از حد، عصبانیت بیش از حد، فعالیت هدفمند بیش از حد، خودبزرگ‌‌بینی، کم‌شدن نیاز به خواب (خستگی‌‌ناپذیری)، پُرحرفی، پراکنده‌‌گویی/افکار پراکنده، حواس‌‌پرتی، بی‌‌قراری و ولخرجی و بی‌‌احتیاطی‌‌های بیش از حد. این علائم اغلب بیش از چهار روز طول می‌‌کشد و ممکن است تا چند ماه ادامه یابد. طبق تعریف، دوره نیمه‌‌شیدایی خفیف‌‌تر از دوره شیدایی و معمولا کوتاه است.


لزوم تشخیص به‌موقع

تشخیص به‌موقع اختلال دوقطبی دست‌کم از دو جهت اهمیت دارد: 1- با توجه به ماهیت دوره‌‌ای و عودکننده این اختلال، هر چه عود بیشتری رخ دهد، احتمال «عود بعدی» و «عدم بهبودی کامل» بیشتر می‌شود. بنابراین پیگیری مستمر درمان برای جلوگیری از عود امری بسیار ضروری است. به بیان دیگر، به جز درمان دوره حاد اختلال، درمانی با عنوان «درمان نگه‌دارنده» برای جلوگیری از عود الزامی است. 2- فرد مبتلا، پس از تجربه اولین دوره بیماری، معمولا بیش از آنکه در دوره شیدایی یا نیمه‌‌شیدایی باشد، در وضعیت افسردگی یا اضطراب به سر می‌‌برد. در چنین شرایطی، در صورتی که سابقه شیدایی یا نیمه‌‌شیدایی از سوی پزشک معالج تشخیص داده نشود یا به وسیله فرد مبتلا یا خانواده او به اطلاع پزشک نرسد، ممکن است به‌اشتباه فقط یک داروی ضدافسردگی تجویز شود. این تجویز اشتباه به عدم بهبودی مناسب علائم بیماری منتهی شده و ممکن است سیر آینده اختلال را نیز وخیم‌‌تر کند.


راه‌های درمان

دارو: مصرف دارو بخش اصلی و غیرقابل حذف درمان اختلال دوقطبی است. دانستن این نکته اهمیتی حیاتی دارد که درمان دارویی معمولا پس از چندین هفته و گاهی پس از چند ماه مصرف مداوم دارو اثر می‌کند و رعایت دقیق مقدار تجویزشده دارو ضروری است. بنابراین نباید پس از مدت کوتاهی از شروع مصرف یک داروی جدید درباره مؤثربودن یا نبودن آن قضاوت کرد.

آموزش فرد و خانواده: آگاهی فرد مبتلا و اطرافیان نزدیک او از اختلال دوقطبی و چگونگی جلوگیری از عود علائم آن، در کنترل بهتر این اختلال مؤثر است.

روان‌‌درمانی: روان‌درمانی براساس یک رابطه درمانی توأم با صداقت و همدلی میان درمانگر و بیمار انجام می‌شود. این درمان به روش‌هایی از قبیل «حمایتی»، «رفتاری»، «شناختی-رفتاری»، «بین فردی»، «روان‌پویشی (تحلیلی) » و «وجودی» به کار می‌رود. در میان انواع روش‌های روان‌درمانی، اثربخشی روش‌های شناختی-رفتاری و بین‌فردی در درمان اختلال دوقطبی بیشتر نشان داده شده است.  

خانواده‌‌درمانی و مشاوره: در درمان اختلال دوقطبی، روش‌هایی مانند خانواده‌‌درمانی و مشاوره بیشتر به مسائلی می‌‌پردازد که ممکن است مانع درمان مناسب اختلال یا باعث افزایش تنش‌‌های محیطی شده باشد. این تنش‌‌ها ممکن است باعث عود یا عدم بهبودی کامل شود و بدیهی است نیاز به رسیدگی دارد.

الکتروشوک: الکتروشوک عبارت است از قراردادن دو الکترود روی سر و انتشار یک جریان الکتریکی درون مغز که به بروز تغییرات شیمیایی در مغز منجر می‌شود و بهبودی بیمار را میسر می‌کند. الکتروشوک یکی از ابزارهای درمان حاد افسردگی و شیدایی است که در موارد لزوم مداخله سریع درمانی یا عدم پاسخ کافی به سایر درمان‌‌ها به کار می‌رود. برخلاف نظر منفی بسیاری از مردم و برخی از تبلیغات گمراه‌‌کننده، این روش معمولا به شکلی بی‌‌خطر به کار گرفته می‌شود و در درمان دوره افسردگی، مؤثرترین روش است. عارضه جانبی معمول آن، اختلال حافظه در مورد رویدادهای اخیر است که عموما گذراست.

چند توصیه مهم

1- در صورت بروز هر عارضه‌‌‌ای که به دنبال مصرف داروها روی دهد، لازم است موضوع به اطلاع پزشک معالج برسد تا با مدیریت درست، از قطع درمان جلوگیری شود و وقفه‌‌ای در درمان دارویی پیش نیاید.

2- تنظیم ‌خواب اهمیت زیادی در کنترل وضعیت خلقی دارد. حتی در شرایط بهبودی، خواب کافی و به‌اندازه برای تداوم وضعیت سالم لازم است و در بسیاری از موارد، عود علائم شیدایی به دنبال دوره‌‌ای از کم‌‌خوابی یا معکوس‌شدن ساعات خواب و بیداری بروز می‌کند.

3- «ورزش منظم هوازی» در دوره افسردگی کمک‌‌‌کننده است. ورزش همچنین در حفظ سلامت جسمانی و جلوگیری از بروز عارضه جانبی برخی از داروها مؤثر است.


افسردگی و افسرده‌ها را ببینیم

افسردگی واژه‌ای است که در محاوره روزمره ما جا باز کرده و به‌تدریج به معنای مشترکی در میان مردم نزدیک می‌شود. از سوی دیگر، همین واژه در میان اهل فن (کارشناسان و متخصصان مرتبط با سلامت روان) مفهوم ویژه‌ای در ارتباط با نوعی بیماری یا اختلال دارد. در معنای روزمره، افسردگی می‌تواند مفهومی کلی و معطوف به هرگونه نارضایتی، سرخوردگی، کسالت یا بی‌حوصلگی باشد که در مواجهه با رویدادهای هرروزه در آمدوشد و بر فرازوفرود است. اما در معنای تخصصی، افسردگی اختلالی است ناتوان‌کننده و نیازمند مدیریت. افسردگی در معنای دوم، به نوعی بیماری اشاره دارد که آشفته‌کننده روال معمول زندگی و مختل‎کننده روابط همیشگی فرد با اطرافیان، همکاران، مردم، تحصیل، شغل و جامعه است. روحیه (خُلق) فرد مبتلا به افسردگی بسیار آزارنده و گاه غیرقابل تحمل برای اوست و به‌کل با افسردگی در معنای اول، که حالتی بسیار گذرا، خفیف و اغلب قابل درک از جانب دیگران است، تفاوت دارد. این تفاوت به گونه‌ای است که اغلب نگاه متعجب اطرافیان به رفتار انزواطلب او را در پی دارد و فرد مبتلا نیز از اینکه از رساندن صدای زجر خود به شکلی باورپذیر به دیگران ناتوان است، دردی مضاعف می‌کشد؛ دردی که جایی برای مالیدن و بستن و ناله‌ای برای شنیده‌شدن ندارد. در این هنگام فرد ممکن است مجبور به تحمل نصایح مشفقانه دوستداران خود شود که «برخیز! فعال باش. مثل همیشه. مثل ما و دیگران. به خودت تلقین نکن که مریضی. تو می‌توانی. فقط باید بخواهی!». یا شاید بدتر از آن به شنیدن عتاب و تنبیه همان دوستداران و دلسوزان ناآگاه ناچار شود و برای وادارشدن به بازگشت به آنچه همیشه بوده، از روی دلسوزی طرد شود و محرومیت‌هایی بر خود مترتب ببیند. بنابراین اختلال افسردگی برخلاف بیماری‌هایی که ظاهری جسمانی‌تر دارند، پیش از پذیرفته‌شدن از جانب دیگران و حتی از سوی خود فرد مبتلا، مسیری را می‌گذراند که در جهت درمان نیست، بلکه در جهت اثبات خود است؛ اثبات اینکه واقعا وجود دارد و یک حالت ساختگی، مصنوعی، نمایشی یا موقعیتی نیست. این دوران اثبات، گاه به اندازه‌ای طول می‌کشد که تبعات آشکار افسردگی همه جنبه‌های زندگی فرد و شاید خانواده او را درنوردیده و ردی عمیق بر کارکرد فرد و خانواده او بر جای گذاشته است. طولانی‌شدن افسردگی و رهاکردن آن به روال معمول خود، مهارت‌های فرد را تخریب می‌کند و از امکان بهبودی حتی با وجود به‌کارگیری دیرهنگام درمان می‌کاهد. تبعات عدم درمان افسردگی محدود به ازدست‌دادن قابلیت‌های همیشگی در ارتباط‌های اجتماعی، کارکرد شغلی و تحصیلی و حضور مؤثر در خانواده نیست. ازدست‌دادن کامل امید به ادامه زندگی، تمایل به مرگ و اقدام به خودکشی از تبعات بالقوه شدت‌گرفتن افسردگی است و براین‌اساس، مرگ خودخواسته و زودهنگام فرد مبتلا، سرانجامی ناگوار رقم می‌زند و تبعات آن گریبان خانواده را تا سال‌های طولانی رها نمی‌کند. به جز تبعات روانی، خانوادگی، تحصیلی، شغلی، اجتماعی و افت کیفیت زندگی، افسردگی در درازمدت ارگان‌های مختلف بدن را بی‌نصیب نمی‌گذارد و این اثر در حدی است که حتی طول عمر فرد را از این طریق به میزان چشمگیری کاهش می‌دهد. به‌عنوان نمونه، افراد افسرده دچار بیماری عروق قلب که تحت درمان افسردگی قرار نمی‌گیرند عمر کوتاه‌تری از افراد مشابه تحت درمان افسردگی داشته‌اند.


آیا افسردگی رو به ازدیاد است؟

براساس بهترین مطالعه‌ای که تاکنون در ایران در زمینه شیوع افسردگی انجام شده (شریفی و همکاران، 2015)، نزدیک به 24 درصد مردم ایران دچار دست‌کم یکی از اختلالات روان‌پزشکی در یک سال منتهی به زمان ارزیابی بوده‌اند. همین بررسی نشان داد نزدیک به 13 درصد مردم دچار اختلال افسردگی اساسی (معمولا به شکل افسردگی شدید و عودکننده) و بیش از یک درصد مبتلا به اختلال دیستایمیک (افسردگی خفیف و مزمن) هستند. شکل‌هایی از افسردگی نیز در زمینه مصرف مواد، به دنبال ابتلا به سایر بیماری‌ها، یا در زمینه اختلال دوقطبی بروز می‌کند که خارج از فراوانی‌های فوق است. در مقایسه با تک‌تک اختلالات روان‌پزشکی مورد ارزیابی در این مطالعه، افسردگی در قالب «اختلال افسردگی اساسی» شایع‌ترین اختلال روان‌پزشکی در میان ایرانیان است. البته این یافته به‌تنهایی به معنای افزایش شیوع افسردگی در ایران یا بیشتربودن آن نسبت به سایر نقاط جهان نیست. درواقع، افسردگی یکی از قوی‌ترین عوامل ایجادکننده «بار بیماری» در جهان است و به‌تنهایی بخش زیادی از تأثیر ابتلا به بیماری‌ها بر مردم جهان را به دوش می‌کشد.

آیا تشخیص افسردگی کار پیچیده‌ای است؟

سندرم افسردگی با کنار هم‌گذاشتن نشانه‌هایی مانند احساس عمیق غم، بی‌انگیزگی، ناامیدی، خستگی، کم‌تمرکزی، از دست‌دادن اعتمادبه‌نفس، تغییر خواب و اشتها و در مواردی تمایل به نیستی و مرگ تعریف می‌شود. اما این فقط ظاهر داستان است و برای دست‌یافتن به تشخیص درست، باید وضعیت پزشکی فرد، سابقه مصرف مواد، سابقه ابتلا به شیدایی (مانیا)، سابقه روان‌پریشی، سابقه مشکلات رفتاری و ویژگی‌های شخصیتی فرد ارزیابی شود. بنابراین فقط بر پایه مجموعه چند علامت (سندرم افسردگی)، تشخیص «اختلال افسردگی» داده نمی‌شود و ابتدا باید تشخیص‌های افتراقی متعددی که ظاهری شبیه به اختلال افسردگی دارند، اما درمانی متفاوت را طلب می‌کنند، مورد توجه و ارزیابی قرار گیرند. درهمین‌راستا باید تأکید شود پیش از ارزیابی تشخیصی، انتخاب نوع درمان کاری غیرمنطقی و گاه مضر است. به این معنا که در ابتدا (پیش از تشخیص) روشن نیست آیا نیاز به درمان دارویی وجود دارد یا درمانی غیردارویی از قبیل انواع روان‌درمانی‌ها یا هر دو؛ یا حالتی گذراست که فقط نیازمند روش‌های حمایتی است؛ یا بخشی از یک اختلال شخصیت است که به یک پروتکل درمانی پیچیده و در مواردی تیمی از درمانگران محتاج است؛ یا ناکارآمدی روابط افراد خانواده مهم‌ترین وجه اختلال است و مداخله‌ای در این زمینه می‌طلبد. افراد مبتلایی که مرحله مهم «تشخیص» را دور می‎‌زنند و خود نوع درمان و گرایش درمانگر را انتخاب می‌کنند، مسیری دل‌به‌خواه را می‌پیمایند.

آیا باورهای نادرست در مورد داروهای روان‌پزشکی کماکان پابرجاست؟

متأسفانه انگ (استیگما) ابتلا به اختلالات روان‌پزشکی کماکان یکی از موانع بزرگ مراجعه به متخصصان و شروع درمان است. به جز انگ، باورهای نادرست گسترده‌ای علیه داروهای روان‌پزشکی و کارکرد روان‌پزشکان وجود دارد که گاه از طریق رسانه‌ها و از سوی برخی از افراد حتی به آن دامن زده می‌شود. براین‌اساس باید تأکید شود که:

الف- درمان‌های روان‌پزشکی فقط شامل درمان دارویی نیست و روان‌درمانی در انواعی گوناگون و بسته به شرایط به‌وسیله روان‌شناسان بالینی و سلامت و روان‌پزشکان ارائه می‌شود.

ب- تجویز درمان‌های دارویی منحصر به اختلالات شدید روانی نیست، بلکه این تجویز بر پایه اطلاعات مربوط به میزان اثربخشی دارویی ویژه در یک اختلال خاص صورت می‌گیرد و هرجا منفعت فرد مبتلا اقتضا کند، لازم است انجام شود.

پ- اختلالات روان‌پزشکی بر پایه مجموعه‌ای از عوامل روان‌شناختی، محیطی، اجتماعی و بیولوژیک شکل می‌گیرند و نمی‌توان آنها را به شکلی ساده و خام به دو دسته روان‌شناختی و بیولوژیک تقسیم کرد.


باید اذعان کرد انتخاب میان روش دارویی و شیوه روان‌درمانی اغلب براساس روان‌شناختی یا بیولوژیک‌بودن علائم بیماری انجام نمی‌شود و اصولا این دو مقوله در عمل آنچنان درهم تنیده است که تفکیک‌ناپذیر به نظر می‌سد. بنابراین انتخاب هر شیوه درمان در عمل به تناسب تشخیص و مستندات علمی موجود درباره اثربخش‌بودن یا نبودن آن شیوه در یک مورد خاص صورت می‌گیرد.


 


مرجع : روزنامه شرق migna.ir
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
چگونه با ذهن آگاهی حواس کودکان مان را جمع کنیم؟
تقاضا برای سلب اختیار تشخیص اختلال اسکیزوفرنی توسط روانشناسان بالینی!
چرا نباید برای جلب محبت یا عشق التماس کنیم؟
ویژگی‌های یک اردو مطالعاتی خوب چیست؟
چطور از فکر کردن بیش از حد به یک موضوع جلوگیری کنیم؟
نوجوانان آمریکایی بدون تلفن همراه احساس بهتری دارند
من با دروغ گفتن و آه وناله پول درمیارم
افراد کمال‌گرا چه ویژگی‌هایی دارند؟
كودكان را قرباني حرف مردم نكنيد
خودبیمارانگاری از خود بیماری مرگبارتر است!
راه‌ درمان تب بالای تمایل به عمل‌های زیبایی چیست؟
ز باغ رعيت، گر مَلك خورد سيبي / برآرند غلامان، درخت از بيخ