شنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 20 Apr 2024
تاریخ انتشار :
پنجشنبه ۵ دی ۱۳۹۲ / ۲۱:۳۸
کد مطلب: 21144
۲

پاسخ به 8 مشکل از حسادت باجناق‌ها تا ازدواج مجدد و اختلافات زناشويي

پاسخ به 8 مشکل از حسادت باجناق‌ها تا ازدواج مجدد و اختلافات زناشويي
درمان لکنت زبان در بزرگسالان
پسري 25 ساله هستم، ليسانس و شغل آزاد دارم. به دليل لکنت زبان جرأت رفتن به خواستگاري را ندارم.خجالت مي کشم طرف مقابلم اين موضوع را بفهمد.
آسيه اميدوار- کارشناس ارشد روان شناسي:
لکنت زبان، نوعي اختلال ارتباطي است که باعث ايجاد وقفه در توانايي فرد براي شکل دهي کلمات و جملات لازم به منظور برقراري ارتباط کلامي با ديگران مي شود. در پديد آمدن اين اختلال عوامل فيزيولوژيکي،عاطفي،اجتماعي و يا ترکيبي از آن ها نقش دارند.اين اختلال معمولا از سنين ۴-۲ سالگي که کودک آغاز به صحبت مي کند خود را نشان مي دهد اما در برخي افراد در سنين شروع مدرسه و يا در دوران بلوغ نمايان مي شود. از عوامل موثر بر لکنت، مي توان به عوامل زيستي و رواني- اجتماعي اشاره کرد:
* عوامل زيستي:مثل آسيب هاي قبل از تولد،حين تولد و دوران کودکي، وجود ناهنجاري هايي در دستگاه صوتي
* عوامل رواني-اجتماعي:مثل احساس تهديد و ناامني،احساس پذيرفته نشدن از سوي اعضاي خانواده، احساس اضطراب در موقعيت هاي ويژه، شوک هاي عاطفي و رواني درمان انتخابي براي لکنت زبان استفاده از روش هاي رفتاري،اصلاح روش تنفس و مراجعه به گفتاردرمانگر است.
دارو درماني در اين اختلال(به جز در موارد خاص)جايگاهي ندارد و يک گفتاردرمانگر نقش موثرتري در اين خصوص ايفا مي کند.البته گاهي بايد از کمک يک روانشناس نيز بهره برد چون در بسياري از موارد يک علت رواني و يک اضطراب نهفته در اين اختلال وجود دارد که بايد آن را شناخت و برطرف کرد.
۴ توصيه به افراد مبتلا به لکنت زبان:
1) همواره سعي کنيد در هنگام صحبت کردن آرامش داشته باشيد. خونسرد باشيد و ارتباط چشمي خود را با مخاطب حفظ کنيد.
2) لکنت زبان يک مشکل قابل حل است.پس به عنوان يک نقطه ضعف به آن نگاه نکنيد، آن را بپذيريد و درصدد درمان و رفع آن برآييد.
3) به هنگام صحبت کردن همه حواس خود را متوجه لکنت خود نکنيد بلکه بيشتر روي انتقال منظور خود متمرکز شويد.
4) سعي نکنيد لکنت خود را از ديگران پنهان کنيد.اگر مخاطب شما از اين مشکل باخبر باشد راحت تر آن را مي پذيرد. بهتر است با درنظر گرفتن اين نکات حتما از يک گفتاردرمانگر و يا يک روانشناس کمک بگيريد.
ضمن اين که شما را دعوت مي کنم سري به سايت انجمن لکنت ايران(www.loknat.org) بزنيد و از تجارب مشابه، راهکارها، برنامه ها و جلسات گروهي حضوري و اينترنتي آن مطلع شويد. نکته آخر اين که هيچ گاه به خاطر اين مشکل کوچک خود را از موقعيت هاي مهم زندگي محروم نسازيد.حتما در عين حال که براي رفع اين موضوع گام بر مي داريد،به فکرتشکيل زندگي خود نيز باشيد.چه بسا در کنار يک همسر و همراه مطمئن بخش زيادي از اين مشکل به خودي خود برطرف شود.

نگراني از ازدواج مجدد برادر
 سلام، چه واکنشي درباره ازدواج مجدد برادرم نشان دهم؟ آيا نصيحت فايده اي دارد که تصميم خود را عوض کند؟ چه رفتاري با او داشته باشم؟
سيمين قرباني-کارشناس ارشد مشاوره خانواده
مخاطب عزيز نگراني شما درباره زندگي برادرتان قابل درک است. درصورتي که برادرتان در حال حاضر همسر دارند. در ابتدا توصيه مي کنم با برادرتان صحبت کنيد و دلايل اين تصميمش را جويا شويد. با خانواده فعلي برادرتان نيز صحبت کنيد و ريشه اصلي مشکل را بيابيد. چه بسا مشکلات خانواده برادرتان که حل شود او از اين تصميم يعني ازدواج مجدد منصرف شود. گاه افراد به علت نداشتن قدرت حل مسئله و ناتواني در روبه رو شدن با مشکلات و يا پيچيده شدن مشکلات خانوادگي سعي مي کنند از محيطي که داراي اين شرايط است به نحوي دور شوند. ديگر نشانه هاي رفتاري برادرتان از جمله افسردگي را نيز بررسي کنيد.
در صورتي که خودتان اين تخصص را نداريد حتما با مراجعه به مشاور به اين موضوع رسيدگي کنيد. اما درصورتي که برادرتان به تازگي از همسر خود جدا شده است و تصميم دارد دوباره ازدواج کند اين نکات را با وي در جريان بگذاريد: نخستين عاملي که تعيين کننده آمادگي فرد جدا شده براي تشکيل زندگي مجدد است، اين است که حساب و کتاب هاي عاطفي او در زندگي اولش براي هميشه بسته شده باشد؛ زيرا برخي از افراد همچنان بعد از اتمام طلاق، درگير ازدواج اول خود هستند. براي مثال هنوز به همسر سابق خود فکر مي کنند و... تمام اين علائم نشان دهنده آن است که رابطه هنوز حل و فصل نشده و فرد خود را از عواطف ازدواج اولش بيرون نکشيده است.
اين دسته از افراد براي وارد شدن به يک رابطه عاطفي جديد نبايد عجله کنند، فرد مي داند که ازدواجش تمام شده، اما همچنان براي برگشت به رابطه تلاش مي کند. در اين صورت گاهي اوقات بهترين کار، آن است که دوباره با همسر قبلي اش در اين باره گفت وگو کند.
اين کار براي فرد 2 مزيت دارد:
1 - يا به فرد کمک مي کند که رابطه به سمت بهبود برود و از نو شکل بگيرد.
2 - يا اينکه رابطه اين بار سريع به سمت پايان پيش برود. فرد بعد از پايان رابطه بايد سعي کند پرونده ازدواجش را ببندد.
يک طلاق بايد بي تفاوتي و خنثي بودن فرد نسبت به همسر گذشته اش را در پي داشته باشد. يعني فرد با ديدن همسر قبلي خود ديگر عصباني نمي شود، تپش قلب نمي گيرد و هيچ حس منفي و مثبتي نسبت به او ندارد، تمام اين موارد علائم پايان رابطه است و فرد مي تواند با آزادي افکار خود به ازدواج مجدد فکر کند.

از اختلاف نظرهاي زن و شوهري بحران نسازيد
پسري 22 ساله هستم. يک سال و سه ماه پيش با دختري که 4 سال از خودم کوچک تر است، ازدواج کردم.
مشکل ما اين است که تفاهم نداريم و همديگر را درک نمي کنيم.
مشاور:غفوريان- مخاطب گرامي، سعي کنيد "واقع بين" باشيد. در زندگي زناشويي واقع بيني به معناي اين است که اختلاف بين همسران امري اجتناب ناپذير است. اما با وجود اين اختلافات شيوه کنار آمدن، شناختن يکديگر و پذيرفتن تفاوت ها، حل تعارض و يا پيشگيري از جدي شدن تعارضات شدني و ممکن است.
کاري که شما و همسرتان بايد انجام دهيد اين است که سعي کنيد شباهت هاي ميان خودتان را به عنوان نقاط تفاهم گسترش دهيد و محبت خود را به هم ابراز کنيد. اين که بيان کرديد همسرتان 4 سال از شما کوچک تر است، اگر منظورتان اشاره به اختلاف سني است بايد بگويم که اين فاصله سني از ديدگاه روان شناسي مناسب است! اينکه بتوانيم در زندگي زناشويي به عنوان زن يا شوهر، همسرمان را درک کنيم بستگي به اين دارد که تا چه اندازه شخصيتي انعطاف پذير داريم. اينکه تصور کنيد همسر ايده آل وجود دارد، کاملاً اشتباه است. اينکه شما بتوانيد به اين حد از پختگي برسيد که محدوديت هاي همسرتان را نيز مانند نقاط قوت او ببينيد به ايجاد احساس خوشبختي در شما کمک مي کند.
اختلاف زناشويي يا نبود تفاهم را يک مسئله غير قابل حل قلمداد نکنيد و بدانيد رفتاري که شما در مقابل اين مسئله انجام مي دهيد اگر نادرست باشد مي تواند آن را به يک فاجعه تبديل کند. اگر از همسرتان و علايق و نياز هاي او به قدر کافي اطلاع داشته باشيد شايد بهتر بتوانيد به راه حل هايي دست پيدا کنيد که مورد پذيرش هر دوي شماست. بهترين راه حل براي رسيدن به تفاهم و درک متقابل راه حلي است که زن و شوهر ، هردو آن را بپذيرند. اگر ما با برخي رفتارهاي همسرمان هم نظر نيستيم به معناي مخالفت با شخصيت او نيست، ممکن است شما درباره يک مسئله اتفاق نظر نداشته باشيد اما اين بدان معني نيست که نمي توانيد به زندگي مشترک خود ادامه دهيد!

ضرورت توجه به ساير ملاک هاي انتخاب همسر
- پسري ۲۲ساله هستم. مدتي است در دانشگاه به دختري علاقه مند شده ام. موضوع را با خانواده مطرح کردم ولي مخالفت مي کنند و دليل مخالفت شان اين است که او ۲ماه از من بزرگ تر و تک فرزند است.
مشاور: متين نژاد:
بهتر است براي تصميم گيري درباره انتخاب همسر و همچنين شناخت فرد موردنظر و خانواده اش، فرصت بيشتري رابه خود و خانواده تان بدهيد شما اشاره نکرديد که چه مدت است با او آشنا شديد. با خانواده تان صحبت کنيد و از آن ها بخواهيد که با خانواده اين خانم بيشتر آشنا شوند، فرصت بيشتري را براي تصميم گيري به آن ها بدهيد. همچنين ديگر ملاک هاي ازدواج از قبيل همخواني خانواده ها به لحاظ مسائل اعتقادي، فرهنگي، اقتصادي و ... را حتما در نظر بگيريد.

پاياني بر دعواهاي خواهر و برادري
من و خواهر کوچک ترم، هميشه با يکديگر دعواي لفظي مي کنيم. در ضمن نسبت به من حسادت هم مي کند. حتي اگر تقصير من باشد، نمي توانم کوتاه بيايم. پنج سال از او بزرگ ترم. واقعا وقتي فکر مي کنم پيش پدر و مادرم و بقيه شرمنده مي شوم اما دست خودم نيست.
سيد محمد پاکدامن – کارشناس ارشد خانواده:
 با توجه به اين که شما از خواهرتان بزرگ تر هستيد بايد بدانيد که يک نقش حمايتي داريد يعني وظيفه داريد که مراقب خواهر کوچک ترتان باشيد. زماني که خواهر کوچک تر به هر دليلي با شما دعوا مي کند، اگر شما هم بخواهيد با مقابله به مثل، برخورد يا دعوا کنيد، نشان دهنده اين است که هنوز خيلي بزرگ نشده ايد.
رفتارهاي دعواگونه، رفتارهاي کودکانه اي است که از فرزند بزرگ تر انتظار نمي رود. يک نکته ديگر هم اين است که هر زمان که بين فرزندان دعوايي پيش مي آيد، بهترين حالت اين است که والدين دعواها را مديريت کنند. والدين در اين مواقع بايد با هر 2 فرزند صحبت کنند و به هيچ وجه فراموش نکنند که بايد عدالت را رعايت کنند و حق را هميشه به فرزند بزرگ تر يا کوچک تر ندهند. همچنين والدين مي توانند با فرزند بزرگ تر صحبت کنند که هر زمان، برخورد يا مشاجره اي بين او و خواهرش پيش مي آيد، به آن ها مراجعه کند. در اين مواقع، اگر والدين با فرزندان به عدالت رفتار کنند، مشکل حسادت هم بين فرزندان حل مي شود.

ورزش؛ راهي براي جلوگيري از تقويت افکار منفي
  - خانمي ۲۵ساله و متأهل هستم. دچار افسردگي شده ام. استرس زياد ي دارم. بايد چه کار کنم تا فکرهاي منفي و استرسم کم شود؟
اعظم متين نژاد، کارشناس ارشد روان شناسي:
خواهر گلم غمگيني حالتي است که همه ما گاهي دچارش مي شويم. به خصوص وقتي دچار ناکامي يا شکست در زندگي مي شويم. وقايع ناراحت کننده، از دست دادن يک رابطه يا مرگ يکي از عزيزان باعث غمگيني ما مي شود. اين حالت معمولا با علايمي مثل تغيير در خلق و خو، بي علاقگي به فعاليت هاي روزمره، کسالت، پرخوابي يا کم خوابي همراه است اما اين علايم معمولا بيشتر از چند روز طول نمي کشد، اگر اين علايم بيش از چند روز به طول بينجامد و باعث اختلال در زندگي روزمره شود حتما بايد به يک روان شناس معتمد مراجعه کنيد. براي اين که استرس و افکار وسواسي کاهش پيدا کند، بهتر است سعي کنيد وارد فعاليت هاي اجتماعي شويد که نياز به تمرکز زياد نداشته باشد. حتما ورزش کنيد و افکار منفي را در خود تقويت نکنيد. مثلا به خودتان نگوييد «من نمي توانم»، در ضمن حتما تغذيه مناسبي داشته باشيد. علاوه بر همه نکات ياد شده ، فراموش نکنيد که دل آرام نگيرد جز با ياد خدا، بهترين کسي که حتي در روزهاي سخت زندگي مي توانيد با او درددل کنيد، پروردگار است، با خداوند صحبت کنيد تا افکار مزاحم از شما دور شوند.

جلوگيري از تلنبار شدن مسائل حل نشده در ذهن
 خانمي هستم 30 ساله ، خيلي زود عصباني مي شوم و هميشه با خودم و بچه هايم درگيرم و فکر و خيال و استرس زياد دارم، دچار کم خوني و تپش قلب هم هستم.
پريسا غفوريان، کارشناس ارشد روان شناسي:
دوست عزيز، ظاهراً اين مسئله ذهن شما را بسيار مشغول کرده، اما اين که خودتان به اين نتيجه رسيده ايد که بايد خشم و عصبانيت خود را کنترل کنيد عالي است. به عنوان اولين پيشنهاد، سعي کنيد بدون اضطراب و با قصد حل مسئله زماني مناسب را انتخاب کنيد و در آن به اولويت بندي افکارتان بپردازيد. شما در درجه اول به يک نظم دهي در ذهنتان نيازمنديد. اين که به چه مي انديشيد که شما را بيش از هر چيز نگران و عصبي مي کند؟ چه مسئله حل نشده اي در ذهنتان است؟ گاهي ما به صورت ناخودآگاه تمام تعارضات دروني و بيروني خود را که نتوانسته ايم به درستي يا به طور کامل حل کنيم به شکل پرخاشگري و عصبانيت خصوصاً روي ديگران بروز مي دهيم! اين امر سبب رنجش ديگران از ما، محدود شدن روابط گرم خانوادگي و در نهايت افزايش خشم بيشتر نسبت به خودمان مي شود.پس اول سازمان دهي ذهني کنيد و سپس به مشخص کردن نقش خودتان در مسئله بپردازيد. گاهي دررابطه با مسائلي که در حل آن ها نقش زيادي نمي توانيم داشته باشيم بايد راه حل "پذيرش" را انتخاب کنيم!
پذيرفتن نه به معناي سوختن و ساختن، بلکه به معناي درد را به رنج تبديل نکردن است. در آخر، سعي کنيد گذشته اي را که گذشته و آينده اي که هنوز نيامده را رها و در زمان حال زندگي کنيد که آرامش روح و روان شما در گرو همين امر است. همچنين مي توانيد به يک روانشناس براي يادگيري مهارت هاي کنترل خشم مراجعه کنيد. در نهايت اين که حتماً با يک پزشک عمومي نيز مشورت کنيد به اين علت که کم خوني و تپش قلبتان مي تواند عاملي باشد براي ايجاد احساس خشم در شما.

شوهرم به باجناقش حسادت مي کند
  نزديک ۷سال است که زندگي مشترک را شروع کرديم. ۴سال پيش خواهر کوچک ترم ازدواج کرد شوهرم نسبت به شوهرخواهرم (باجناقش) حسادت زيادي مي کند تا جايي که الان حتي دوست ندارد همزمان با آن ها به خانه مادرم برويم، حتي هميشه مرا با خواهرم مقايسه مي کند و مي گويد او از من زرنگ تر است! خيلي خسته شده ام. با وجود اين که ما هيچ مشکل ديگري با هم نداريم ولي هر شب به بهانه هاي مختلف درباره اين قضيه دعوا داريم!

مشاور/ قرباني:
خانم گرامي در پاسخ به سوال شما بايد به زواياي مختلفي توجه کرد.
 براي اين که بتوانيد نتيجه نسبتا خوبي از اين پرسش و پاسخ به دست بياوريد نکاتي را به ترتيب عنوان مي کنم:
1 - شما مهم ترين شخص در زندگي همسرتان هستيد و بيشتر از هرکسي با او وقت مي گذرانيد بنابراين به خوبي مي توانيد آنچه را که همسرتان به عنوان همدم از شما انتظار دارد شناسايي و سعي کنيد او را خوشحال کنيد.
2 - به جاي بحث و مشاجره براي حل مسائل و مشکلاتي که گاه و بيگاه در زندگي زناشويي رخ مي دهد با حفظ آرامش خود و همسرتان، موضوع را در زمان مناسبي مطرح کنيد تا به نتيجه مطلوب برسيد. مشاجراتي که در انتهاي روز اتفاق مي افتد به علت خستگي دو طرف غالبا بي نتيجه و بي پايان است.
3 - موضوع خواهرتان و همسرشان را نيز عميقا بررسي کنيد. گاه ما خودمان با حساس کردن اطرافيانمان نسبت به شخصي خاص و يا مقايسه هاي بي جا باعث ايجاد بگو مگوهاي تمام نشدني مي شويم و همين موضوع دامن گير خودمان نيز مي شود. به اين معنا که هم زمان ما همسرمان و يا ديگران را با بي توجهي در بوته مقايسه قرار مي دهيم و اين زمينه را براي مقايسه خودمان نيز فراهم مي کنيم.
4 - با شناسايي نقاط قوت و ضعف خود، روي توانايي ها و ويژگي هاي مثبت تان تمرکز کنيد و آن ها را افزايش دهيد.
5 - با مطالعه بيشتر در زمينه روانشناسي مردان، سعي کنيد همسرتان را بيشتر بشناسيد. در انتها توصيه مي شود براي حل بهتر اين موضوع به مشاوري امين مراجعه کنيد.

روزنامه خراسان
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

۱۰ شگرد رسانه‌ای برای اثرگذاری بر باورهای مخاطب
پنج اقدامی که والدین باید در مواجهه با کودکان کابوس زده انجام دهند!
«آلیس در سرزمین عجایب»؛ اختلال روانی عجیب
سندروم مسأله با پدر / آسیب‌های بی‌مهری پدران به دختران
روانشناسی که دنیای سرمایه گذاری را ۱۸۰ درجه تغییر داد
چرا گاهی نمی‌توان بخشید و فراموش کرد؟!
مغز چطور خاطرات ماندگار می‌سازد؟
روانشناسی جمع‌آوری اشیا و یا کلکسیونر شدن
دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
چگونه با ذهن آگاهی حواس کودکان مان را جمع کنیم؟
تقاضا برای سلب اختیار تشخیص اختلال اسکیزوفرنی توسط روانشناسان بالینی!
چرا نباید برای جلب محبت یا عشق التماس کنیم؟
در نهان به آنان دل می بندیم ؛ که دوستمان ندارند و در آشکار از آنان که دوستمان دارند غافلیم شاید این است دلیل تنهایی ما... دکتر علی شریعتی