شنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 20 Apr 2024
تاریخ انتشار :
چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۸۹ / ۱۲:۵۷
کد مطلب: 305
۹
۲

احترام به پدر و مادر در اسلام و ادیان قبل از اسلام

احترام به پدر و مادر در اسلام و ادیان قبل از اسلام
درود و تحیّاتِ بی پایان، بر بزرگترین معلّم و مربّی عالم بشریت، رسول معظّم و پیامبر گرامی اسلام، حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) که با وحی الهی و کتاب آسمانی، انسانها را هدایت کرد و به صراط مستقیم فراخواند و با فرهنگ غنی اسلامی آشنا نمود؛ و درود بی پایان بر ائمّه هدی و امامان بر حق(علیهم السلام)که همواره توجّه جامعه بشری را به احکام همیشه جاوید متعالی اسلام معطوف ساخته و در تمام عصرها مردم را با زندگی دنیوی و اخروی اصیل اسلام آشنا نموده اند.

در زندگی روزانه بعضا افرادی را می بینیم یا اینکه در روزنامه ها و تلویزیون می خوانیم و مشاهده می کنیم که به هر علتی موجب عاق والدین ، دوری از خانواده ، کم توجهی به حرمت خانواده و موجبات بزه کاری را حادث شده اند و خود و کارهایشان برای خانواده و دیگر مردم جامعه ناملا یمت های را بوجود آورده است .تمامی این مصائب و مسائل یا بدلیل نا آگاهی فرد و افراد از دستورات دینی و قرآنی است ویا به دلیل دور بودن و ناآگاهی از هدایت های معنوی و ارشادی قرآن و سخنان بزرگان و ائمه اطهار(سلام الله اجمعین) ویا بدلیل کم لطفی مسؤلین نسبت به پخش برنامه های فوق العاده در رابطه با مسائل جوانان و دین و چگونگی احترام به خانواده می باشد.
-

در پژوهشی که در یکی از مراکز اصلاح و تربیت انجام دادم ، در گفتگو با بیست و سه نفر از پسران به این نتیجه رسیدم که بیست نفر از جوانان و نوجوانان ما بدلیل عدم اشنایی با مسائل خانواده و عدم فهم صحیح از برخورد با والدین و عدم آشنایی آنها با مسائل و آموزه های دینی در رابطه با چگونگی احترام به پدر و مادر و مجازات های عقوبتی در دنیا و آخرت از رفتار غیر عمد اخلاقی نسبت به والدین خود پشیمان بودند و اظهار می نمودند که هنوز چیزی در مورد عاق والدین و چگونگی تاثیرات آن بر زندگی نمی دانستند.

بسیاری از این جوانان که بیشتر گرفتاری خود را توجه نکردن به توصیه های خانواده و کم توجهی و بعضا بی توجهی به منشور گرم خانواده عنوان می کردند ، سعی می نمودند با آموزه های اخلاقی و سازنده اسلام در مورد خانواده و داشتن یک زندگی سالم همراه با پایبندی به مبانی انسان ساز اسلام و قرآن همسو نمایند. درحوزه های اصلاح و تربیت واحدی به نام اندرزگاه وجود دارد که حدودا هفته‏ای یک مرتبه شخصی که اندرزگو نامیده می‏شود بچه‏های شرور و سابقه‏ دار را مورد موعظه و پند و نصیحت قرار می‏دهد و مشکلات اخلاقی‏شان را به آنان گوشزد می‏کند و آنها را در حل این مشکلات کمک می‏کند. با آنها رابطه عاطفی برقرار می‏کند با تقویت قوه ایمان آنان را از ارتکاب مجدد جرم باز می‏دارد.واقعا این قسمت بسیار خوب عمل می کند و این تیپ بچه ها را به موقع و به روز ارشاد و راهنمایی می کنند.
کمبود امکانات رفاهی، آموزشی و به خصوص فقدان مربیان کافی و آموزش‏ دیده از مهمترین مشکلات چنین کانونهایی می‏باشد و به عنوان مثال در حال حاضر کانون اصلاح و تربیت تهران حدودا ۳۰۰ نفر مددجو و ۴۰ نفر پرسنل می‏باشد که تعداد پرسنل با توجه به تعداد مددجویان بسیار کم می‏باشد و این خود باعث می‏شود که مسؤولین فرصت و وقت کافی جهت شناخت نوجوانان بزهکار نداشته باشند و نتیجه مطلوب حاصل نشود.
مهمترین مشکل بچه‏ های کانون به گفته مسؤولین آنها بی‏سرپرستی بچه‏ ها، تنها بودن آنها، نداشتن خانواده و احساس یأس و ناامیدی است، که با توجهات بیشتر مردم و مسؤولین شاید بتوان تا حدی به حل آن کمک کرد. اطفال در کانون نباید به دست فراموشی سپرده شوند چرا که بزهکاری آنها تنها ناشی از عوامل فردی نبوده بلکه خانواده ، جامعه و تک تک افراد در قبال آنها مسؤولیت دارند. مؤید این مطلب گفته یکی از دانشمندان «تا جامعه هست جرم هم هست» می‏باشد.
-
در این مقاله به بررسی آثار دنیوی و پیامدهای اخروی احسان به والدین می پردازیم و جان را با کلمات نورانی قرآن و احادیث معصومین (ع) طهارت و نورانیت می بخشیم و از مشعل هدایت آنان چراغ دل را برمی افروزیم.
الف) آثار دنیوی
۱) دوری از عصیان گری و شقاوت از جمله آثاری که قرآن کریم به آن تصریح نموده، این است که نیکی به والدین صفت جبار و عصیانگری را از انسان دور می کند و همچنین دچار شقاوت نمی گردد.
قرآن کریم می فرماید:
یَا یَحْیَی خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیّاً * وَ حَنَاناً مِّن لَّدُنَّا وَزَکَاةً وَ کَانَ تَقِیّاً * وَ بَرّاً بِوَالِدَیْهِ وَلَمْ یَکُن جَبَّاراً عَصِیّاً . ) مریم‎/ ۱۲-۱۴ گفتیم: ای یحیی کتاب آسمانی را به جدّ و جهد بگیر و به او در عهد کودکی نبوت بخشیدیم و از سوی خویش بر او رحمت آوردیم و پاکیزه اش داشتیم و او پرهیزگار بود و او را سفارش به نیکی به پدر و مادرش نمودیم و او جبار و عصیانگر نبود.
و یا درباره حضرت عیسی(ع) فرموده که چنین گفت:
وَ أَوْصَانِی بِالصَّلَاةِ وَالزَّکَاةِ مَا دُمْتُ حَیّاً * وَ بَرّاً بِوَالِدَتِی وَ لَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّاراً شَقِیّاً((مریم‎/ ۳۱-۳۲) و مرا مادام که زنده باشم به نماز و زکات سفارش فرموده است و نیز مرا در حق مادرم نیکوکار گرداند و مرا زورگوی سخت دل نگردانده است.
۲) طول عمر همانطور که طول عمر اثر قطعی صله رحم، شمرده می شود، روایات اسلامی این اثر را مترتب بر نیکی به والدین، به طور خاص نموده اند. پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
مَن سَرَّه اَن یُمدّلَه فی عُمره، و یُبسط فی رزقه فلیَصِل اَبَویه .( محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج،۷۴ باب ،۲ ح۹۶) کسی که طولانی شدن عمر و توسعه رزق را دوست دارد به پدر و مادر خود نیکی کند.
و نیز رسول خدا(ص) می فرماید:
رأیتُ بالمنَام رَجُلاً من اُمّتی قَداتاهُ مَلَکَ المَوتِ لِقَبض روُحه فَجاءَ بِرُّه بوالدیه، فَمَنَعه مِنُه(همان، ح۸۲) در خواب مردی از امتم را دیدیم که فرشته مرگ برای قبض روح او حاضر شده بود، اما او با نیکی به والدین خود آن فرشته را از مأموریتش منع کرد.
۳) فراوانی روزی همان طور که در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) در عنوان قبلی اشاره شد یکی از پیامدهای نیک ارتباط با والدین، مسأله زیاد شدن رزق بود. همچنین در روایت دیگری امام صادق(ع) می فرماید: هر کس نیکی به والدین نماید هرگز در زندگی به فقر مبتلا نخواهد شد.( همان، ح۳۳)

۴)اجابت دعای والدین در حق فرزندان در برخی روایات به اهمیت دعای والدین در حق فرزندان اشاره شده و از جمله آثار توجه و نیکی به آنها، شمرده شده است. به طور مثال: امام صادق(ع) فرمود: ثلاثُ دعوات لا یَحجُبْنَ عَن الله تعالی: دُعاءُ الوالِدِ لِوَلَدِهِ اِذا بِرَّه و دعوتُه علیهِ اِذا عَقَّ دُعاءُ المَظلوم عَلی ظالمه(همان، ح۵۷ ) خداوند دعای سه کس را رد نخواهد کرد: دعای پدر در حق فرزند در هنگام نیکی به او، دعای پدر بر ضد فرزند(نفرین) هنگامی که مورد عاق او واقع شود و دعای مظلوم بر ظالم . و نزدیک به همین مضمون در روایت پیامبر اکرم(ص) متجلی است که حضرت می فرماید: از نفرین پدر دوری گزینید، زیرا به هدف اجابت می رسد و از شمشیر، تیزتر و برنده تر است.»( ر.ک: بحارالانوار، ج،۷۴ باب،۲ ح۹۴)

۵) موجب نیکی فرزندان می شود از جمله اثرهای وضعی نیکی به پدر و مادر این است که اگر کسی پدر و مادرش را احترام نمود آن احترام را از ناحیه فرزندانش خواهد دید. فلسفه این امر روشن است زیرا فرزندان انسان، پدر و مادر خود را الگوی عملی خویش قرار می دهند. اگر آن ها ببینند پدر و مادرشان نیکی به والدین را سرلوحه زندگی خود قرار داده اند و به آن اهتمام می ورزند، او هم نسبت به آنان چنین خواهد کرد. امام صادق(ص) فرمود: بِرُّوا آباءَکُم یَبرُّکُم أبناءکم(همان، ح۳۱ )به پدرانتان نیکی کنید تا فرزندانتان به شما نیکی کنند.

ب) آثار اخروی
از جمله آثار و پیامدهایی که عمل به این ارزش الهی به دنبال دارد آثاری است که پس از عالم دنیا نصیب انسان می گردد که عبارتند از:
۱) آسان شدن مرگ امام صادق(ع) فرمود: کسی که دوست دارد خدای متعال سختی های مرگ را بر او آسان سازد، به خویشان و نزدیکان و پدر و مادرش نیکوکار باشد و اگر چنین کند خدای متعال سختی های مرگ را بر او آسان می کند. (همان، ح ۳۲)
۲) دریافت پاداش زیاد امام صادق(ع) در این باره می فرماید: ما یَمْنَع الرَّجل مِنکُم اَن یَبَّر والدیه حَییَّن اَو مَیِّتَین، یُصَلّی عنها و یتصدَّقُ عَنهما و یَحِجّ عنَهما فیکون الذی صنَع لَهُما و له مِثلُ ذلِکَ فَیزدُهُ اللّهُ عزّوجلّ بِبِرّه و صلاتِهِ خیراً کثیراً . چه چیز مانع شخص می شود وقتی که پدر و مادرش زنده یا مرده اند به آنها نیکی کند، به این صورت که به نیت آنها نماز بخواند، صدقه بدهد، حج به جا بیاورد و روزه بگیرد. زیرا اگر چنین کند ثواب آن به پدر و مادرش می رسد و به خودش نیز همان مقدار ثواب داده می شود. همچنین خداوند بر کارهای نیک و نماز او خیر زیاد عطا می کند»
در برخی از روایات به پاداش هایی اشاره شده است که به ازای نیکی به پدر و مادر عطا می شود به طور مثال در روایتی از ابن عباس از رسول اکرم (ص) آمده است: هر فرزند نیکوکاری که از روی مهربانی به پدر و مادر نگاه کند در مقابل هر نگاه ثواب یک حج کامل مقبول به او داده می شود. سؤال کردند حتی اگر روزی صد مرتبه به آنها نگاه کند؟ حضرت فرمود: آری خداوند بزرگ تر و پاک تر است.

۳) مغفرت حق امام سجاد(ع) فرمود: «مردی خدمت رسول خدا(ص) رسید و گفت: ای رسول خدا؛ من هیچ کار زشتی نمانده که انجام نداده باشم آیا می توانم توبه کنم؟ رسول خدا فرمود: آیا هیچ یک از پدر و مادرت زنده هستند؟ گفت: بله، پدرم، حضرت فرمود: برو به او نیکی کن تا آمرزیده شوی. وقتی او راه افتاد پیامبر(ص) فرمود: ای کاش مادرش زنده بود ،یعنی اگر مادرش زنده بود و به او نیکی می کرد زودتر آمرزیده می شد.
و در روایت دیگری نیز رسول خدا(ص) می فرماید: رِضَی الله مَع رِضَی الوالدَین. رضایت خدا با رضایت والدین است. و در روایتی از رسول خدا(ص) آمده است که فرمود: «از طرف خدا به کسی که عاق والدین شده گویند: هر کاری می خواهی انجام بده، دیگر تو را نمی بخشم و به نیکوکار نسبت به پدر و مادر هم گفته می شود هر چه می خواهی انجام بده تو را می بخشم. البته واضح است که مراد از این که نیکوکار هر چه می خواهد انجام دهد، گناه و معصیت نیست زیرا اگر به نیکوکار گفته شود هر چه می خواهی انجام بده، یعنی کار نیک انجام بده. زیرا شأن نیکوکار این است که کارهایش را نیک و درست انجام دهد و الا صفت نیکوکاری برای او صادق نخواهد بود و همچنین نسبت به عاق والدین کارهایی که انجام می دهد و مورد بخشش واقع نمی شود از جمله کارهایی است که قبیح و ناپسند است.

۴) وصول به بهشت رسول خدا(ص) در این مورد فرمود: اَرَبع مَن کُنّ فیه نَشَر اللّهُ عَلیهِ کَنَفه و اَدْخلُه فی رَحمَتهِ، حُسنُ خلق یَعیش بهِ النّاس و رفق بالمعروفِ و شفقتُه عَلی الوالِدَین و احسان اِلی المُولک چهار خصوصیت است که اگر کسی واجد آن باشد لطف و احسان حق تعالی بر او ریزش خواهد کرد و در بهشت رضوان، مأوی خواهد گزید: اخلاق نیکی که با آن در میان مردم زندگی کند، مدارا کردن با گرفتاران، شفقت و مهربانی به والدین، احسان به زیردستان همچنین ابراهیم بن شعیب می گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: پدری فرتوت و ضعیف دارم که به هنگام قضای حاجت او را به دوش می کشم. حضرت فرمود: تا هر گاه که می توانی از این عمل مضایقه نکن و غذای او را لقمه لقمه در دهانش بگذار، چه این عمل در واپسین روز، سپر آتش خواهد بود.

۵) ورود به درجات بالای بهشتی امام باقر(ع) در بیان یکی از آثار اخروی نیکی به والدین می فرماید: قالَ اَربع مَن کُنَّ فیهِ من المؤمنین اَسْکَنُه اللّهُ فی اعلی عِلّیین فی غُرَف فوق غُرَف فی مَحلِّ الشَّرف کلَّ الشرَّفِ، مَن آوَی الیَتیمَ و نَظَر لَه و فکان لَه اَباً وَ مَن رحِمَ الضَّعیف و اعانهُ و کفَاهُ وَ مَن انفق علی والدیه و ارفق بهما و بَرَّ هُما و لم یحزنْهُا اگر مؤمنی چهار ویژگی در خود داشته باشد خداوند او را در بالاترین و شریف ترین جایگاه قرار خواهد داد. کسی که یتیمی را پناه داده و بر او پدرانه نظر افکند، کسی که ضعیفی را مورد ترحم قرار دهد و در حد کفایت به او کمک کند، کسی که به والدین خود انفاق و با آنان مدارا کند، به ایشان نیکی کرده واز نگران ساختن آنها اجتناب نماید. همچنین امام صادق(ع) فرمود: هنگامی که حضرت موسی مشغول مناجات با پروردگارش بود، مردی را دید که در زیر سایه عرش الهی در ناز و نعمت است عرض کرد: خدایا این کیست که عرش تو بر او سایه افکنده است خداوند متعال فرمود: او نسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود.

۶) همنشینی با نیکان رسول اکرم(ص) در بیان پیامد اخروی و اثرات نیکی به والدین در کمال آدمی می فرماید: مَنْ حجَّ عَن والدَیه اَوقَضی عَنْهُما مَغرماً بَعَثهُ اللّهُ یَومَ القیامهِٔ مَع الاَبْرار.کسی که برای پدر و مادرش حج انجام دهد و یا بدهکاری آنها را بپردازد، خداوند او را در روز قیامت با نیکان بر می انگیزد. در روایت دیگری نیز ایشان می فرماید: سَیّدُ الابْرارِ یَومَ القیامِهٔ رَجُلُ بَرَّ والِدَیه بَعَد مَوتهما . یعنی برترین انسان های نیک در قیامت کسانی خواهند بود که به والدین خویش، پس از مرگ آنها نیکی کرده باشند: اگر چه عواطف انسانی و حق شناسی به تنهایی برای رعایت احترام در برابر والدین کافی است. ولی از آنجا که اسلام حتی در مسائلی که هم عقل در آن استقلال کامل دارد و هم عاطفه آن رابوضوح در می‏یابد سکوت روا نمی‏دارد و به عنوان تاکید در این گونه موارد هم دستورهای لازم را صادر می‏کند، درباره احترام به والدین آنقدر تاکید کرده است که در کمتر مسئله‏ای دیده می‏شود به عنوان نمونه به چند قسمت اشاره می‏کنیم: الف) در چهار سوره قرآن مجید، به نیکی به والدین بلافاصله بعد از مسئله توحید قرار گرفته است.
این همردیف بودن، بیانگر این است که اسلام تا چه حد برای پدر و مادر احترام می‏گذارد.
۱) (.....لا تعبدون الا الله و بالوالدین احساناً» بقره /۸۳ (.... بجز خدا را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید).
۲) (واعبدوا الله و لا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین احساناً» (نساء ۳۶) و خدا را بپرستید و چیزی را با او شریک نکنید و به پدر و مادر نیکی کنید. ب: اهمیت این موضوع تا آن پایه است که هم قرآن و هم روایات، صریحاً توصیه می‏کنند که حتی اگر پدر و مادر کافر باشند، رعایت احترامشان لازم است. ۱)
( وقضی ربک الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احساناً» (اسراء ۲۳) و پروردگارت حکم کرد که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید. ۲)
(الا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین احساناً» (انعام ۱۵۱) چیزی را با او شریک نکنید و به پدر و مادر نیکی کنید. ۳)
(و آن جاهداک علی ا ن تشرک بی مالیس لک به علم فلا تطعمها و صاحبهما فی الدنیا معروفاً» (لقمان ۱۵) و اگر آنان به تو اصرار کنند که با من آنچه را که علم به آن نداری، شریک کنند اطلاعتشان مکن ولی در دنیا به نیکی با آنان رفتار کن.

ج) شکرگزاری در برابر پدر و مادر
در قرآن مجید در ردیف شکرگزاری در برابر نعمتهای خدا قرار داده شده است؛ چنانکه می‏خوانیم: «ا ن اشکرلی ولوالدیک الی المصیر» (لقمان ۱۴) مرا و پدر و مادرت را شکرکن که بازگشت به سوی من است؛ با این که نعمت خدا بیش از آن اندازه است که قابل احصا و شماره باشد، پس، این دلیل بر عمق و وسعت حقوق پدران و مادران است.
قرآن حتی کمترین بی‏احترامی را در برابر پدر و مادر، اجازه نداده است. در حدیثی، امام صادق (ع) می‏فرمایند: «لو علم الله شیئاً هو ادنی من اف لنهی عنده و هو من ادنی العقوق، و من العقوق ا ن ینظر الرجل الی و الدیه فیجد النظر الیها» اگر چیزی کمتر از «اف» وجود داشت، خدا از آن نهی می‏کرد. «اف» کمترین اظهار ناراحتی است. و از این جمله، نظر کردن تند و غضب آلود به پدر و مادر است. ه) با اینکه جهاد یکی از مهمترین برنامه‏های اسلامی است، تا هنگامی که جنبه وجوب عینی نداشته باشد، بودن در خدمت پدر و مادر از آن مهمتر است. پس اگر حضور در این جهاد موجب ناراحتی آنان شود، جایز نیست.
در حدیثی از امام صادق (ع) آمده است که مردی نزد پیامبر اسلام (ص) آمد و عرض کرد، جوان با نشاط وورزیده‏ای است و جهاد را دوست دارد، ولی مادرش از این موضوع ناراحت می‏شود. پیامبر (ص) فرمودند: «ارجع فکن مع والدتک فوالذی بعثنی بالحق لانسها بک لیله خیر من جهاد فی سبیل الله سنه» برگرد و با مادر خویش باش. قسم به آن خدایی که مرا به حق مبعوث کرد، یک شب مادر با تو مأنوس شود، از یک سال جهاد در راه خدا بهتر است. البته، هنگامی که جهاد جنبه وجوب عینی پیدا کند، کشور اسلامی در خطر قرار گیرد و حضور همگان لازم شود، هیچ عذری حتی نارضایتی پدر و مادر پذیرفته نیست. پبامبر (ص) فرمودند: «ایاکم وعقوق الوالدین فان ریح الجنه توجد ممن سیرع الف عام ولایجدها عاق» از عاق پدر ومادر بترسید زیرا بوی بهشت از هزار سال راه به مشام می‏رسد؛ اما هیچگاه به کسانی که مورد خشم پدر و مادر هستند نخواهد رسید. این تعبیر، اشاره لطیفی به این موضوع دارد که چنین اشخاصی نه تنها در بهشت گام نمی‏گذارند، بلکه در فاصله بسیار زیادی از آن قرار دارند و حتی نمی‏توانند به آن نزدیک شوند.
سید قطب در تفسیر فی‏ظلال القرآن، حدیثی به این مضمون از پیامبر (ص) نقل می‏کند که مردی که مادرش را بر دوش گرفته بود و طواف می‏داد، پیامبر (ص) را در همان حال مشاهده کرد. عرض کرد: «آیا حق مادرم را با این کار انجام دادم». پیامبر فرمودند: «نه، حتی جبران یکی از ناله‏های او را به هنگام وضع حمل» نمی‏کند. یک نکتة که دراینجا باید ذکر شود، این است که گاه می‏شود پدر و مادر پیشنهادهای غیر منطقی یا خلاف شرع به انسان می کند، بدیهی است اطاعت آنان در هیچ یک از این موارد، لازم نیست. ولی با این حال، باید با برخورد منطقی و انجام دادن وظیفه امر به معروف و نهی از منکر در بهترین صورتش، با این گونه پیشنهادها برخورد کرد. امام کاظم (ع) می‏فرمایند: «کسی نزد پیامبر (ص) آمد و از حق پرد وفرزند سئوال کرد. فرمودند: باید او را با نام صدا نزند (بلکه بگوید پدرم)، جلوتر از او نرود، قبل از او ننشیند و کاری نکند که مردم به پدرش بدگویی کنند (نگویند خدا پدرت را نیامرزد که چنین کردی)».
● توحید و نیکی به پدر و مادر، سرآغاز یک رشته احکام مهم اسلامی «لا تجعل مع الله الها اخر فتقعد مذموماً مخذولاً و قضی ربک الا تعبدوا الا ایاء و بالوالدین احساناً اما یبلغن عندک الکبر احدهما اوکلاهما فلا تقل لهما «اف» و لا تنهر هما و قل لهما قولاً و کریماً و احفض لهما جناح الذال من الرحمه و قل رب ارحمهما کما ریبانی صغیراً ربکم اعلم بما فی نفوسکم ان تکونوا صالحین فانه کان للاوابین غفوراً» (اسراء ۲۲-۲۵) با خدای یکتا، خدای دیگری به خدای مگیر که نکوهیده و خوار خواهی ماند. پروردگارت مقرر داشت که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید.
هر گاه تا تو زنده هستی هر دو یا یکی از آن دو سالخورده شوند، آنان را میازار و به درشتی خطاب مکن و با آنان به اکرام سخن بگو. در برابرشان از روی مهربانی سر تواضع فرود آور و بگو: ای پروردگار من، همچنانکه مرا در خردی پرورش دادند، بر آنان رحمت آور. پروردگارتان از هر کس دیگر به آنچه در دلهایتان می‏گذرد. داناتر است. و اگر از صالحان باشید. او توبه کنندگان را می‏آمرزد. آیات مورد بحث، سر آغازی برای بیان یک سلسه از احکام اساسی اسلام که با مسئله توحید وایمان شروع می‏شود، توحیدی که خمیر مایه همه فعالیتهای مثبت و کارهای نیک و سازنده است.
آیه نخست با توحید شروع شده است و تاکید می‏کند که نباید برای خداوند یگانه هیچ معبودی قرار داد. آیه نمی‏گوید: «معبود دیگری را با خدا پرستش مکن». بلکه می گوید: قرار مده» تا معنای وسیعتری داشته باشد. یعنی، نه در عقیده، نه در عمل، نه در دعا و تقاضا، و نه در پرستش معبود دیگری را در کنار «الله» قرار مده. سپس به بیان نتیجه شرک می‏پردازد، که همانا با نکوهش و خواری نشستن است. انتخاب کلمه «قعود» (نشستن) در اینجا، اشاره به ضعف و ناتوانی است، زیرا در ادبیات عرب، این کلمه کنایه از ضعف است؛ همانگونه که گفته می‏شود: « قعد به الضعف عن‏القتال» (ناتوانی سبب شد که از بیکار با دشمن بنشیند).
از جمله بالا استفاده می‏شود که شرک، سه اثر بسیار بد در وجود انسان می‏گذارد:
۱) شرک مایه ضعف، ناتوانی، زبونی و ذلت است؛ در حالی که توحید، عامل قیام، حرکت و سرافرازی است.
۲) شرک، مایه مذمت ونکوهش است؛ چرا که یک خط روشن انحرافی است، در برابر منطق عقل و کفرانی است آشکار، در مقابل نعمت پروردگار. و آنکس که تن به چنین انحرافی دهد، در خور مذمت است. - شرک سبب می‏شود که خداوند، مشرک را به معبودهای ساختگی‏اش واگذارد و دست از حمایتش بردارد. و از آنجا که معبودهای ساختگی نیز قادر به حمایتش بردارد و از آنجا که معبودهای ساختگی نیز قادر به حمایت کسی نیستند و خدا هم حمایتش را از چنین کسانی برداشته است، آنان «مخذول» و بدون یار و یاور خواهند شد.
در آیات دیگر قرآن نیز همین معنا به شکل دیگری مجسم شده است؛ چنانچه می‏فرماید: «مثل الذین اتخذوا من دون الله اولیاء کمثل العنکبوت اتخذت بیتاً و ا ن اوهن البیوت لبیت العنکبوت لو کانوا یعلمون» ( عنکبوت ۴۱) (مثل آنان که غیر از خدا را به دوستی گرفتند، مثل عنکبوت است که خانه‏ای بساخت و همانا سست‏ترین خانه‏ها، خانه عنکبوت است، اگر می‏دانستند.

بعد از اصل توحید، به یکی از اساسی‏ ترین تعلیمات انسانی انبیا با تاکید مجدد بر توحید اشاره شده است؛ که همانا نیکی به پدر و مادر است. «قضا»، مفهوم محکمتری امر دارد. و فرمان قطعی و محکم را می‏رساند.
این مطلب، نخستین تاکید در این باره است، قرار دادن توحید در کنار نیکی به پدر و مادر، تاکید دیگری بر اهمیت این دستور اسلامی است. مطلق بودن «احسان» که هر گونه نیکی را در بر می‏گیرد، و همچنین «والدین» که مسلمان و کافر را شامل می‏شود، سومین و چهارمین تاکید در این جمله است. نکره بودن «احساناً» که دراین گونه موارد برای بیان عظمت می‏آید، پنجمین تاکید محسوب می‏شود. توجه به این نکته لازم است که فرمان، معمولاً روی یک امر اثباتی می‏رود؛ در حالی که در اینجا، روی نفی رفته است.
این نکته، ممکن است به خاطر آن باشد که از کلمه «قضی»، فهمیده می‏شود که جمله دیگری در شکل اثباتی در تقدیر است یا اینکه مجموع جمله نفی و اثبات : «الا تعبدوا الا ایاه». در حکم یک جمله اثباتی؛ اثبات عبادت انحصاری پروردگار است. سپس، یکی از مصداقهای روشن نیکی به پدر و مادر بیان شده است.
در اینجا، به قسمتی از ریزه‏ کاریهای برخورد بسیار مودبانه و احترام آمیز فرزندان به پدران و مادران از دیدگاه قرآن، اشاره می‏شود.
۱) از یک‏سو، روی حالت پیری آنان- که در آن موقع نیازمندتر به حمایت ومحبت و احترامند- تاکید می‏کند، و فرزندانشان را از کمترین سخن اهانت آمیز به آنان نهی می‏کند. آنان ممکن است بر اثر کهولت، طوری شوند که نتواند بدون کمک دیگری حرکت کنند، از جا برخیزند و حتی ممکن است قادر به رفع آلودگی از خود نباشند. در این مواقع، آزمایش بزرگ فرزندان شروع می‏شود.
۲) از سوی دیگر، قرآن تاکید می‏کند که در این هنگام نه تنها به آنان نباید «اف» گفت: و با صدای بلند و اهانت آمیز با آنان صحبت کرد، بلکه با قول کریم و گفتار بزرگوانه باید با آنان گفتگو کرد. همه اینها، نهایت ادب در سخن را می‏رساند، که زبان کلید قلب است.
۳) از سوی دیگر، دستور به تواضع و فروتنی داده شده است، تواضعی که نشاندهنده محبت و علاقه باشد، و نه چیز دیگر
۴) سرانجام، سفارش شده است که حتی موقعی که فرزند رو به سوی درگاه خدا می‏آورد، پدر و مادر را، چه در حیات و چه در ممات، نباید فراموش کند و باید تقاضای رحمت پروردگار را برایشان بنماید، بویژه این تقاضایش را با این دلیل همراه سازد: «پروردگارا، همان گونه که آنان در کودکی مرا تربیت کردند. تو به آنان رحم کن» نکته مهمی که از این تعبیر- علاوه بر آنچه گفته شد- استفاده می‏شود. این است که اگر پدر و مادر آنچنان مسن و ناتوان شدند که به تنهایی قادر بر حرکت و دفع آلودگیها از خود نباشند. فراموش نکن که تو هم در کودکی چنین بودی و آنان را باید جبران کرد.
از آنجا که گاهی در رابطه با حفظ حقوق پدر و مادر واحترام و تواضع به آنان، ممکن است لغزشیهایی پیش بیاید که انسان آگاهانه یا نا آگاهانه به سوی آن کشیده شود. در آخرین آیه مورد بحث می‏فرماید: «پروردگار شما به آنچه در دلهای شماست، آگاهتر است؛ زیرا علم خدا در همه زمینه‏ها ضروری، ثابت، ازلی و خالی از هر گونه اشتباه است؛ در حالی که علوم انسانی واجد این صفات نیست. بنابراین اگر بدون قصد طغیان و سرکشی در برابر فرمان خدا لغزشی در زمینه احترام و نیکی به پدر و مادر از انسان سر زد ولی بلافاصله پشیمان شد و در مقام جبران بر آمد، مسلماً مشمول عفو خدا خواهد شد.
۱) «اواب» از ماده «اوب» به بازگشت توام با اراده گفته می‏شود؛ در حالی که «رجوع» هم به بازگشت با اراده و هم بی‏اراده اطلاق می‏گردد. به همین دلیل به «توبه»، «اوبه» گفته می‏شود؛ چون حقیقت توبه، بازگشت توام با اراده به سوی خداست. از آنجا که «اواب» صفت مبالغه است، به کسی گفته می‏شود که هر لحظه از او خطایی سر زند و در همان حال، به سوی پروردگار بازگردد. این احتمال نیز وجود دارد که ذکر صیغه مبالغه، اشاره به تعدد عوامل بازگشت به رجوع به خدا باشد؛ زیرا ایمان به پروردگار از یک‏سو، توجه به دادگاه عالم قیامت از سوی دیگر، وجدان بیدار از سوی سوم، و توجه به عدالت و آثار گناه از سوی چهارم، دست به دست هم می‏دهند و انسان را موکداً از مسیر انحرافی به سوی خدا می‏برند.
۲) «واذا خذنا میثاق بنی اسرائیل لا تعبدون الا الله و بالوالدین احساناًأ» (بقره ۸۳) و به یاد آورید هنگامی را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید. اگر چه آیات درباره بنی‏اسرائیل نازل شده است، ولی یک سلسله قوانین کلی برای همه ملل دنیا در بردارد. از دیدگاه قرآن، برقراری و سربلندی ملتها در صورتی است که به بزرگترین قدرت بی‏زوال تکیه کنند، در همه حال از او مدد بگیرند و فقط در برابر او سر تعظیم فرود آورند؛ که اگر چنین کنند، از هیچ کس ترس و وحشتی نخواهند داشت. واضح است که چنین تکیه گاه و مبدئی جز آفریدگار بزرگ نمی‏تواند باشد. از طرف دیگر، برای بقا و جاویدان ماندن ملتها، همبستگی خاص بین افراد خاص لازم است. این عمل در صورتی امکان دارد، که هر کس به پدر و مادر خود که شعاع بستگی آنان به وی نزدیکتر است، در مرحله بعد به خویشان و بعد از آنان به همه افراد اجتماع، نیکی کند. بدین گونه، همه بال و پر یکدیگر می‏شوند، و افراد ضعیف را حمایت می‏کنند. ۳) ( واعبدوالله و لا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین احساناً» (نساء ۳۶) و خدا را بپرستید و هیچ چیز را با او شریک نکنید و به پدر و مادر نیکی کنید. آیه فوق، نخست مردم را دعوت به عبادت و بندگی پروردگار و ترک شرک و بت پرستی ج که ریشه اصلی برنامه‏های اسلامی است- می‏کند. دعوت به توحید و یگانه پرستی روح را پاک، نیت را خالص، اراده را قوی و تصمیم را برای انجام دادن هر برنامه مفیدی محکم می‏سازد. از آنجا که این آیه بیان کننده یک رشته از حقوق اسلامی است، قبل از هر چیز، اشاره به حق خداوند بر مردم، پرستیدن او و شریکی برای او برنگزیدن کرده است.
سپس، اشاره به حق پدر و مادر شده و توصیه گردیده است که باید به آنان نیکی کرد. از این تعبیرهای مکرر در قرآن کریم بر بندگی خدا واحسان به والدین، استفاده می‏شود که بیان این دو ارتباط است. در حقیقت هم، چنین است، چون بزرگترین نعمت، نعمت هستی و حیات است که در درجه اول از ناحیه خداست و درمراحل بعد، به پدر و مادر ارتباط دارد. بنابراین، ترک حقوق پدر و مادر، همدوش شرک به خداست. ۴) «قل تعالوا اتل ما حرم ربکم علیکم الا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین احساناًأ» (انعام ۱۵۱) بگو، بیایید آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده بیان کنم که چیزی را با او شریک نکنید و به پدر و مادر نیکی کنید. ذکر نیکی به پدر و مادر بلافاصله بعد از مبارزه با شرک و قبل از دستورهای مهمی مانند تحریم قتل نفس و اجرای اصول عدالت، دلیل بر اهمیت بسیار حق پدر و مادر در دستورهای اسلامی است.
این موضوع وقتی روشنتر می‏شود، که توجه کنیم به جای «آزار به پدر و مادر»- که هماهنگ با دیگر تحریمهای این آیه است-،احسان و نیکی به آنان ذکر شده است. یعنی نه تنها ایجاد ناراحتی برای آنان حرام است، بلکه احسان و نیکی به آنان نیز لازم و ضروری است. جالبتر این که، کلمه «احسان» به وسیله «ب» متعدی شده و فرموده است: « بالوالدین احساناً»احسان گاهی با «الی» و گاهی با «ب» ذکر می شود، معنای‏آن نیکی کردن به طور مستقیم و بدون واسطه است، بنابراین، این آیه تاکید می‏کند که موضوع نیکی به پدر و مادر را باید آنقدر اهمیت داد، که شخصاً و بدون واسطه، به آن اقدام کرد. ۵)
«ولقد اتینا لقمان الحکمه ان اشکر الله و من یشکر فانما یشکر لنفسه و من کفر فان الله غنی حمید و اذقال لقمان لابنه و هو یعظه یا بنی لا تشرک بالله ان الشرک لظلم عظیم و وصینا الانسان بوالدیه حملته امه وهناً علی وهن و فصاله فی عامین ان اشکرلی ولوالدیک الی المصیر و ان جاهداک علی ان تشرک بی ما لیس من اناب الی ثم الی مرجعکم فانبئکم بما کنتم تعلمون» (لقمان ۱۵-۱۲) و آدمی را درباره پدر و مادرش سفارش کردیم. مادرش به او حامله شد و هر روز ناتوانتر می شد و پس از دو سال از شیرش باز گرفت. و سفارش کردیم که مرا و پدر و مادرت را شکر گوی که سرانجام تو نزد من است. اگر آن دو به کوشش از تو بخواهد تا چیزی را که نمی‏دانی چیست با من شریک گردانی، اطاعتشان مکن. در دنیا با آنان به وجهی پسندیده زندگی کن و خود، راه کسانی را که به درگاه من باز می‏گردند. در پیش گیر، بازگشت همه شما به سوی من است و من از کارهایی که می‏کرده‏اید، آگاهتان می‏کنم. در آیه اول، نتیجه «شکر» و «کفران» نعمتها، به این صورت بیان شده که شکر نعمت، به سود خود انسان، و کفران هم به زبان خود او است.
خداوند از همگان بی‏نیاز است. اگر همه ممکنات شکر کنند، چیزی بر عظمتش افزوده نمی‏شود و اگر جمله موجودات کافر شوند. بر دامن کبریایی‏اش گردی ننشیند. «ل» در جمله «ان اشکرالله»، برای اختصاص و در «لنفسه» برای نفع است. بنابراین، سود شکرگزاری که همان دوام نعمت، و افزایش آن به اضافه ثواب آخرت است، به خود انسان بر می‏گردد؛ همان گونه که زیان کفران، فقط دامان خودش را می‏گیرد. تعبیر: «غنی حمید»، اشاره به این است که شکر گزار در برابر افراد عادی، یا چیزی به بخشنده نعمت می‏دهد یا اگر چیزی نمی‏دهد، با ستایش او مقامش را در انظار مردم بالا می‏برد. ولی درباره خداوند، هیچ یک از این دو، معنا ندارد.
او از همگان بی‏نیاز، و شایسته ستایش همه ستایشگران است. فرشتگان حمد او را می‏گویند، و تمام ذرات موجودات به تسبیح و حمد او مشغولند. اگر انسانی به زبان قال کفران کند، کمترین اثری ندارد؛ زیرا ذرات وجود خودش، به زبان حال مشغول حمد و ثنای اویند. شکر با «صیغه مضارع» نشانه تداوم واستمرار است، و کفر با «صیغه ماضی» که حتی بریک مرتبه است بیان شده است. این نکته، اشاره به این است که کفران حتی برای یک بار، ممکن است عواقب دردناکی بار آورد اما شکر لازم است که مستمر و مداوم باشد تا انسان مسیر تکامل خود را طی کند.
بعد از معرفی لقمان و مقام و حکمت او، به نخستین اندرز وی- که در عین حال مهمترین توصیه به فرزندش می باشد- اشاره شده است. حکمت لقمان ایجاب می‏کند که قبل از هر چیز، به سراغ توحید، اساسی‏ترین مسئله عقیدتی، برود؛ زیرا هر حرکت تخریبی و ضد الهی، همچون: دنیا پرستی، مقام پرستی و هوا پرستی، شاخه‏ای از شرک به شمار می‏روند. نکته قابل توجه اینکه، لقمان حکیم دلیل بر نفی شرک را این ذکر می‏کند که شرک، ظلم عظیم است؛ آن هم با تعبیری، که از چند جهت تاکید دارد. و چه ظلمی از این بالاتر، که هم درباره خدا انجام بگیرد و موجود بی‏ارزشی را همتای او قرار دهند، و هم درباره خویشتن انجام شود. و انسان از اوج عزت عبودیت پروردگار به قعر دره ذلت پرستش غیر او ساقط کند.
دو آیه بعد، در حقیقت جمله‏ های معترضه‏ای است که در لابه لای اندرزهای لقمان از سوی خداوند بیان شده است. البته معترضه، به معنای بی‏ارتباط نیست، بلکه به معنای سخنان الهی است که ارتباط روشنی با سخنان لقمان دارد. در این آیه، بحث از وجود، زحمات، خدمات و حقوق پدر و مادر، و قرار دادن شکر آنان در کنار شکر خداوند است. به علاوه، تاکیدی بر خالص بودن اندرزهای لقمان، به فرزندش نیز شمرده می شود، زیرا پدر و مادر با این علاقه وافر و خلوص نیت، ممکن نیست جز خیر و صلاح فرزند را در اندرزهایشان بازگو کنند. آنگاه، به زحمات بسیار مادر اشاره می‏شود. این مسئله از نظر علمی ثابت شده و تجزیه نیز نشان داده است، که مادران در هنگام بارداری گرفتار سستی می‏شوند؛ زیرا شیره جان و مغز استخوان را به پرورش جنین خود اختصاص می‏دهند، و از تمام مواد حیاتی وجود خود بهترینش را تقدیم او می‏کنند. به همین دلیل، مادران در دوران بارداری گرفتار کمبود انواع ویتامینها می‏شوند که اگر جبران نشود، ناراحتی‏هایی را برای آنان به وجود می‏آورد.

این ویژگی، در دوران رضاع و شیر دادن نیز ادامه می‏یابد؛ چرا که شیر، شیره جان مادر است. لذا به دنبال آیه، آمده است که پایان نکته، اشاره شده است: «والوالدات یرضعن اولادهن حولین کاملین» (بقره ۲۳۳) مادران فرزندانشان را دو سال تمام شیر دهند. البته، منظور دوران، کمتر از دوسال انجام شود. به هر حال، مادر در این ۲۳ ماه، دوران حمل و دوران شیر خوارگی، بزرگترین فداکاری راهم از نظر روحی و عاطفی، هم از نظر جسمی، و هم از جهت خدمات، دربارة فرزندش انجام می‏دهد. جالب اینکه در آغاز توحید، پدر و مادر را ذکر می‏کند، ولی به هنگام بیان زحمت و خدمات، تکیه روی زحمات مادر است تاانسان متوجه ایثارگریها و حق عظیم او شود.
سپس، به شکر خداوند و شکر پدر و مادر سفارش شده است. شکر خدا را باید کرد، زیرا خالق و منعم اصلی انسان، خداست که چنین پدر و مادر مهربانی را به ما داده است. و هم شکرگزار پدر و مادر باید بود، که به واسطه این فیض و عهده‏ دار انتقال نعمتهای خداوند به انسان می‏باشند. و در پایان، آیه با لحنی که خالی از تهدید و عتاب نیست، می فرماید: «بازگشت همه شما، به سوی من است». اگر در اینجا کوتاهی کنید، در بارگاه الهی تمام این حقوق، زحمات و خدمات مو به مو بررسی و محاسبه می‏شود. بعضی از مفسران در اینجا به نکته‏ای توجه کرده‏اند که در قرآن مجید، تاکید بر رعایت حقوق پدر و مادر بارها آمده است. اما سفارش به فرزندان جز درباره نهی از کشتن فرزندان که یک عادت شوم و زشت استثنایی در عصر جاهلیت بود- کمتر دیده می‏شود.

این نکته به دلیل آن است که پدر و مادر به حکم عواطف نیرومندشان، کمتر ممکن است فرزندان را به دست فراموشی بسپارند. در حالی که بسیار دیده شده است که فرزندان، پدر و مادر را به ویژه به هنگام پیری و از کار افتادگی، فراموش می کنند: این دردناکترین حالت برای پدر و مادر، و بدترین ناشکری برای فرزندان محسوب می‏شود. از آنجا که توصیه نیکی درباره پدر و مادر ممکن است این توهم را برای بعضی ایجاد کند که حتی در مسئله عقاید، کفر و ایمان باید با آنان مماشات کرد، در آیه بعد تاکید می‏کند که هرگز نباید رابطه انسان با پدر و مادرش، مقدم بر رابطه او با خدا باشد. پس، هرگز نباید عواطف خویشاوندی، حاکم بر اعتقاد مکتبی انسان شود. تعبیر به «جاهداک»، اشاره به این است که پدر و مادر گاه به گمان اینکه سعادت فرزندشان را می‏خواهند، تلاش و کوشش می‏کنند که او را به عقیده انحرافی بکشانند. وظیفه فرزندان این است که هرگز در برابر این فشارها تسلیم نشوند، استقلال فکری خود را حفظ کنند، و عقیده توحید را با هیچ معاوضه نکنند.

همچنین، جمله «مالیس لک به علم».اشاره به این است که اگر فرضاً دلایل بطلان شرک را نادیده بگیریم، حداقل دلیلی بر اثبات آن نیست. از آنجا که ممکن است این فرمان این توهم را به وجود آورد که در برابر پدر و مادر مشرک باید شدت عمل داشت و بی‏حرمتی کرد، بلافاصله اضافه می کند که اطاعت نکردن از آنان در کفر و شرک، دلیل بر طرز شایسته‏ای رفتار کرد، ولی از نظر اعتقاد و برنامه‏های مذهبی تسلیم افکار و پیشنهادهایشان نشد. این رفتار، درست نقطه اصلی اعتدال، و راه پیامبران و مومنان راستین است. لذا، بعد می‏افزاید که مومنان باید راه کسانی را پیروی کنند، که به سوی خداوند باز می‏گردند؛ چرا که بازگشت همه به سوی خداوند است، و خداوند انسان را ازکارهایشان آگاه می‏سازد و طبق آن پاداش و کیفری می‏دهد. نفی و اثباتهای پی در پی، و امر و نهی‏ها در آیات فوق، برای این است که مسلمانان در این گونه مسائل که در بدو نظر تضادی در میان انجام دادن دو وظیفه لازم تصور می‏شود خط اصلی را پیدا کنند و بدون کمترین افراط و تفریط، در مسیر صحیح قرار گیرند.این دقت و ظرافت قرآن در این ریزه کاریها، از چهره‏های فصاحت و بلاغت عمیق آن است. وصینا الانسان بوالدیه حسنا و ان جاهداک لتشرک بی ما لیس لک به علم فلا تطعهما الی مرجعکم فانبئکم بما کنتم تعملون» (عنکبوت ۸) و به آدمی سفارش کردیم که به پدر و مادر خود نیکی کند و اگر آن دو بکوشند که تو چیزی را که بدان آگاه نیستی شریک من قرار دهی، اطاعتشان مکن. بازگشت همه شما به سوی من است و شما را به کارهایی را می‏کرده‏اید، آگاه می‏کنم. روایات مختلفی در شان نزول این آیه آمده، که چکیده آن این است که «بعضی از مردانی که در مکه بودند، ایمان و اسلام را پذیرفتند. هنگامی که مادرشان از این مسئله آگاه شدند، تصمیم گرفتند که غذا نخورند و آب ننوشند تا فرزندانشان از اسلام باز گردد. گر چه هیچ کدام از این کدام از این مادران به گفته خود وفا نکردند و اعتصاب غذا را شکستند. ولی این آیه نازل شد و خط روشنی در برخورد با پدر و مادر در زمینه ایمان و کفر به دست همگان داد یکی از مهمترین آزمایشهای الهی، مسئله تضاد خط ایمان و تقوا با پیوندهای عاطفی و خویشاوندی است.
قرآن در این زمینه تکلیف مسلمانان را بروشنی بیان کرده است. در این بخش، آیات آمده در این زمینه، بررسی می‏شود. ۱) «و وصینا الانسان بوالدیه احساناً» (حقاف ۱۵) و انسان را سفارش کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند. اگر چه این حکم، یک حکم تشریعی است، ولی این مسئله پیش از آنکه یک لازم تشریعی باشد، به صورت یک قانون تکوینی درنهاد همه انسانها وجود دارد. تعبیر به «انسان» در اینجا جلب توجه می کند؛ زیرا این قانون مخصوص مومنان نیست، بلکه هر کس شایسته نام انسان است، باید همیشه به پدر و مادر حق شناس باشد. هر چند با این اعمال، هرگز نمی‏تواند دین خود را به آنان ادا کند. سپس، برای این که تصور نکند که پیوند عاطفی با پدر و مادر می‏تواند بر پیوند انسان با خدا و مسئله ایمان حاکم شود، با یک استثنای صریح تاکید می‏کند که اگر پدر و مادر تلاش و کوشش کنند که فرزندشان برای خدا شریکی قایل شود که به آن علم ندارد، از آنان نباید اطاعت کند. 
تعبیر: « مالیس بک به علم» اشاره به منطقی نبودن شرک است. چون اگر واقعاً شرک صحیح بود، دلیلی بر آن وجود داشت. به تعبیر دیگر، جایی که انسان علم به چیزی نداشته باشد، باید از آن پیروی نکند؛ تا چه رسد به این که علم به بطلان آن داشته باشد. پیروی از چنین چیزی پیروی از جهل است. اصولاً، تقلید کورکورانه غلط است، حتی اگر درباره ایمان باشد؛ تا چه رسد به شرک و کفر. به این ترتیب، از اینجا یک اصل کلی استفاده می‏شود: « هیچ چیز نمی‏تواند بر ارتباط انسان با خدا حاکم شود؛ حتی پیوند با پدر ومادر، که نزدیکترین پیوندهای عاطفی است.
حدیث معروف امام علی (ع): «لا طاعه لمخلوق فی معصیه الخالق» اطاعت از مخلوق در عصیان خالق روا نیست. معیار روشنی را در این مسائل به دست می‏دهد.از این آیات و روایات نتیجه می‏شود که اسلام برترین احترام را برای پدر و مادر قائل است. پس، در صورت مشرک بودن و دعوت به شرک- که منفورترین کارها در نظر اسلام است- باز حفظ احترام آنان در عین نپذیرفتن دعوت آنان به شرک، واجب شمرده می‏شود. در حدیثی از پیامبر (ص) آمده است که شخصی خدمت ایشان آمد و عرض کرد: من به چه کسی نیکی کنم»؟ فرمودند: «به مادرت». دوباره آن شخص سئوال کرد: «بعد از او به چه کسی»؟ فرمودند: «به مادرت». بار سوم، آن شخص سئوال کردم: «بعد از او، به چه کسی»؟ باز فرمودند: «مادرت». و در چهارمین بار، پیامبر (ص) توصیه پدر و مادر و دیگر بستگان را به ترتیب نزدیکی آنان، به ایشان فرمودند. در حدیث دیگری، پیامبر (ص) توصیه پدر و دیگر بستگان را به ترتیب نزدیکی آنان، به ایشان فرمودند. در حدیث دیگری، پیامبر (ص) فرمودند: «الجنه تحت اقدام الامهات» (بهشت زیر پای مادران است). یعنی فقط از طریق خضوع و همچون خاک راه بودن در برابر آنان، می‏توان به بهشت برین راه یافت.
۲) «و وصینا الانسان بوالدیه احساناً حملته امه کرهاً و وضعته کرهاً و حمله و فصاله ثلاثون شهراً حتی اذا بلغ اشده و بلغ اربعین سنه قال رب اوزعنی ان شکر نعمتک التی انعمت علی و علی والدی و ان اعمل صالحاً ترضاه و اصلح لی فی ذریتی انی تبت الیک و انی من المسلمین» (احقاف ۱۵) و آدمی را به نیکی کردن با پدر و مادر خود سفارش کردیم. مادرش بار او را به دشواری برداشت و به دشواری بر زمین نهاد. و مدت حمل تا از شیر باز گرفتنش، سی ماه است تا چون به سن جوانی رسد و به چهل سالگی در آید. گوید: ای پروردگار من ، به من بیاموز تا شکر نعمتی که بر من و بر پدر و مادرم ارزانی داشته‏ای به جای آرم. کاری شایسته بکنم که تو از آن خشنود شوی و فرزندان مرا به صلاح آور. من به تو بازگشتم و از تسلیم شدگانم. این آیه، از نیکی و شکر به پدر و مادر که مقدمه ‏ای برای شکر پروردگار است، شروع می‏کند.
«وصیت» و توصیه، به معنای مطلق سفارش است. و مفهوم آن، منحصر به سفارشهای مربوط به پس از مرگ نیست. لذا جمعی از مفسران آن را در این آیه، به معنای دستور و فرمان تفسیر کرده‏ اند. سپس به دلیل لزوم حق شناسی از مادر، تاکید می‏شود که در طول ۳۰ ماه بارداری و شیر دهی، وی بزرگترین ایثار و فداکاری را درباره فرزندش انجام می‏دهد. اینکه قرآن در اینجا فقط از ناراحتی‏های سخن می‏گوید، و سخنی از پدر در میان نیست، نه به خاطر اهمیت ندادن به پدر است؛ چرا که هم در بسیاری از این مشکلات شریک مادر است. اما چون سهم بیشتری دارد، بیشتر بر او تاکید شده است.

هنگامی که انسان به کمال قدرت نیروی جسمانی رسید و به مرز ۴۰ سالگی وارد شد، سه چیز را از خدا تقاضا می‏کند: شکر پدر و مادرش، انجام دادن کارهای خوب و تداوم در رستگاری‏اش در فرزندانش، این تعبیر، نشان می‏دهد که انسان با ایمان در چنین سن و سالی، هم از عمق و وسعت نعمتهای خدا بر او، و هم از نعمتهای که پدر و مادر به او کرده است، آگاه می‏شود؛ زیرا در این سن و سال، معمولاً خودش پدر یا مادر می‏شود و با درک زحمات طاقت فرسا و ایثارگرانه آن دو، بی اختیار به یادشان می‏افتد و به جایشان در پیشگاه خدا شکر می کند. تعبیر: «لی» (برای من )، ضمناً اشاره به این است که صلاح و نیکی فرزندان من در چنان باشد، که نتایجش عاید من نیز بشود.

تعبیر: «فی ذریتی» (فرزندان من)، به طور مطلق اشاره به تداوم صلاح و نیکوکاری در تمام دودمان است. جالب اینکه در دعای اول، پدر و مادر را و در دعای سوم، فرزندان را شریک می‏کند. ولی در دعای دوم، برای خود دعا می‏کند. انسان صالح اینگونه است که اگر با یک چشم به خویشتن می‏نگرد، با چشم دیگر به افرادی که بر او حق دارند. نگاه می‏کند. پس از بررسی موضوع احترام به پدر و مادر از نگاه قرآن کریم و ارتباط آن با اطاعت از دستورهای خداوند، اکنون می‏توانیم اینگونه جمع‏بندی کنیم که احترام به والدین، از دستورهای اکید دینی است.

درباره تعامل اطاعت از والدین با اطاعت از خدا، می‏توان گفت که ما ابتدا اطاعت از دستورهای خداوند را واجب می دانیم. سپس، خداوند دستور داده است که از پدر و مادر اطاعت کنیم، و به آنان احترام بگذاریم. پس، اطاعت از این دستور خداوند، احترام به والدین را به همراه می‏آورد. البته، اگر اطاعت از والدین موجب زیر پا نهادن دستورهای الهی شود، براساس نظر اسلام نباید از آنان اطاعت کرد، و دستور خداوند بر دستور والدین ارجحیت داده شده است. با این حال، در چنین مواردی، اسلام تاکید می‏کند که باید با نرمی و متانت با پدر و مادر برخورد کرد. و اسلام، اجازه پرخاش را حتی در زمانی که پدر و مادر بر خلاف دین دستور داده باشند، به فرزندان نداده است. نیکی به پدر و مادر چنان اهمیتی دارد که حتی پدر و مادری که از نظر عقیده دچار انحراف هستند و یا به فرزند خود ظلم کرده‏اند باید مورد احترام واقع شوند و فرزند به آنان نیکی کند.
مادر حق ویژه ‏ای دارد و نیکی به او مقدم است.
امام صادق(ع) فرمودند: شخصی نزد پیامبر اکرم(ص) آمد و پرسید ای پیامبر! به چه کسی نیکی کنم؟ فرمودند: مادرت پرسید:
سپس به چه کسی؟ فرمودند: به مادرت.
باز پرسید: سپس به چه کسی؟ فرمودند: به مادرت، دوباره پرسید: سپس به چه کسی؟ فرمودند: به پدرت.

اسلام برای پدرانی که وظیفه ی خود را به درستی انجام می دهند، ارزش و احترم قائل است. این ارزش و احترام به حدی است که در آیات قران پس از انجام وظیفه ، احترام به خدا و اطاعت از فرمانش از احترام به والدین یاد شده است. در اینجا چند نمونه از موارد ارزش و احترام پدر را ذکر می کنیم : اصل بر رعایت حکم پدر است و بدون اجازه ی او‏، جز در واجبات نمی توان گام برداشت. فرزند وظیفه دارد بال رحمت و عنایت خود را در زیر پای پدر و مادر بگستراند.
فرزند حق اهانت به پدر را ندارد، حتی گفتن اف. حرمت پدر چون حرمت خداست و نمی توان آبروی پدر را زیر سؤال برد و شخصیت ا و را خدشه دار کرد. حال این همه احترام برای پدری است که تمرین عظمت و لیاقت کرده باشد، عواملی که سبب بغض و نارسایی در رشد و حیات خود و کودک است از خود دور کند و برای صلاح و فساد فرزندش و جامعه بیندیشد.

● اهمیت نقش پدر پدر در جنین از دو لحاظ سهم دارد :
- وراثت - محیط.
از نظر وراثت نیمی از کروموزوم های جنین از پدر و نیمی از مادر است. ممکن است پدر بیماری داشته باشد و از طریق کروموزوم ها به کودک نیز منتقل می شود. رفتار پدر الگو و غرور او کارساز است. شیوه محبت یا خشونت ، اتکای به نفس ، قاطعیت پدر و... همه برای کودک در س و آموزنده می باشد. رابطه ی پدر با فرزند باید بر اساس انس و تفاهم باشد، براساس اندیشه و تدبر، تحسین و تشویق، بکارگیری شیوه الگویی مناسب و همت گذاشتن برای سازندگی و رشد و شخصیت او باشد. پدر از لحاظ محیط نیز نقش دارد. اگر پدر فردی پاک، شریف، مؤمن و متعبد باشد کودک از او تأثیر می پذیرد و اگر پدر آلوده باشد ناخواسته کودک نیز آلوده خواهد شد. طرز فکرها، فلسفه ها، ادبیات و هنر، اخلاق و رفتار و جرائم و انحرافات، مواضع سیاسی و اقتصادی همه در کودک مؤثر است و شخصیت کودک را تحت تأثیر قرار می دهد. طفل از زمان تولد تا حدود دو ماهگی شدیداً وابسته به مادر است و مادر را مرکز آرزوها و آمال خود می داند. به تدریج که کودک وارد دو ماهگی می شود، پدر وارد زندگی و ذهن و تصور او می شود. کودک این را در می یابد که پدر برای او پناهگاه است، معلم است، رهبر و قانونگذار است. تصور اینکه پدر از مادر کم اهمیت تر است از جهاتی درست است اما در مواردی نیز نقش پدر مهم تر از مادر می باشد. تجسم عالم شعور، مظهر عقل و دانش در خانواده در قبضه ی پدران است و طفل پدر را به این گونه می شناسد. کودک به تدریج که بزگتر می شود تصوراتی از پدر را در ذهن خود پرورش داده و آنها را پروبال می دهد.
از جمله تصوراتی که کودک از پدر خود دارد عبارتند از :
الف ) چهره برجسته خانواده
ب ) همانندی با پدر
ج ) ضامن رفع نیازها
د ) عامل تأمین امنیت
ه )مرکز دانایی و اندیشه.

الف ) چهره برجسته خانواده :
کودک در سن ۳-۲ سالگی پدر را بزرگترین شخصیت و عاقل ترین افراد می داند. اگر کسی علیه پدر چیزی بگوید، ا و از پدر خود دفاع می کند. کودک در خانه با پدر رفتاری رسمی دارد و بیشتر اوقات از کانال مادر با پدر ارتباط برقرار می کند.
ب ) همانندی با پدر :
از نظر روان شناسان، کودک ۶-۳ ساله مخصوصاً پسر بچه ها پدر را الگوی خود قرار می دهند. پدر از نظر کودک سمبل قدرت است. ضامن خانواده است و همه ی آرزوی کودک این است که مثل پدرش باشد.

ج ) ضامن رفع نیازها:
پدر از نظر کودک ضامن رفع نیازهاست. هر چیزی را که اعضای خانواده احتیاج دارند ، پدر تهیه می کند، کودک در سایه پدر، نیکو پرورش می یابد. هر چقدر سن کودک بیشتر شود، دید او نسبت به ضمانت پدر بیشتر می شود بطوریکه در سنین نوجوانی مادر را عامل مهر و محبت و پدر را عامل تأمین زندگی و انضباط می داند.

د ) عامل تأمین امنیت :
اگر خطری برای کودک پیش آید به پدرش پناه می برد. ه ) مرکز دانایی و اندیشه: پدر نماینده ی دنیای خارج کودک است، مرکز دانایی و آگاهی است. کودک گمان دارد که پدرش در همه ی اصول و قواعد داناست. حتی کودکانی که نسبت به پدر دید منفی دارند باز هم درباره ی پدر تعصب دارند و عقل و فکر او را تحسین می کنند. جلب رضایت و خشنودی مادران از وظایف اساسی و مهم فرزندان است .

در حدیثی از پیامبر اکرم ( ص ) نقل شده است که فرمود : الجنه تحت اقدام الامهات ، بهشت زیر پای مادران است . این حدیث شریف بیان می کند که اگر فرزندی رضایت مادرش را با اطاعت و احترام و سپاسگزاری جلب نکند ، وارد بهشت نمی شود . اگر انسان تمام دستورهای دینی را انجام دهد ، ولی به پدر و مادرش توهین کند ، آنان را خشمگین سازد ، بی احترامی و بی ادبی به آنها روا دارد ، و به طور کلی کاری کند که پدر و مادر از وی ناراضی باشند در این صورت هیچ عملی از او در پیشگاه خداوند پذیرفته نمی شود . مردی به محضر پیامبر ( ص ) آمده و گفت :ای رسول خدا در دنیا هیچ کار زشتی نیست که من انجام نداده باشم .آیا توبه من قبول می شود ؟ پیامبر (ص) فرمود : آیا هیچ کدام از پدر و مادرت زنده هستند .پدرم زنده است . فرمود : برو و پدرت نیکی کن ( که همین نیکی به پدر موجب پذیرفتن توبه تو خواهد بود ) . وقتی او رفت . پیامبر (ص ) فرمود : ای کاش مادر این گناهکار زنده بود و به مادرش نیکی می کرد . زیرا نیکی به مادر به قبولی توبه اش نزدیکتر بود یعنی نیکی به مادر زودتر موجب قبولی توبه در پیشگاه خدا می شود . امام صادق (ع ) می فرماید : آن کسی که به بزرگترها احترام نگذارد و به کوچکترها محبت نکند از ما نیست .

● مساله حق شناسی و حسن عهد خصلت‏ حق شناسی و نیک نگه داشتن خاطرات شایسته گذشته، ازارزش‏های بسیار والا از دیدگاه عقل و فطرت بوده، و از اصول زیبایی‏ها و شکوه عظیم ‏انسانیت می‏باشد. انسان ارجمند، انسانی است که حق شناس، وفادار، هم‏دل، سپاسگزارو جبران کننده زحماتی که دیگران در مورد او نموده‏اند باشد چنین انسانی درپیشگاه خداوند، بسیار ارجمند است. و این یک موضوع قطعی است که نه تنها دراسلام، بلکه در میان همه ادیان و مکاتب آسمانی همین گونه است.

امام صادق(ع)فرمود: حضرت موسی(ع) مشغول مناجات و راز و نیاز با خدا بود، در این هنگام مردی‏را در سایه عرش خدا دید، عرض کرد: «خدایا! این مرد کیست که او را در جایگاه ‏عظیم در سایه عرش خودت جای داده‏ ای؟» خداوند فرمود: «هذا کان بارابوالدیه....; این شخصی است که به پدر و مادرش نیکی کرده است.» جالب این که در این آیه، سپاسگزاری از پدر و مادر، در کنار ستایش از خداقرار گرفته و خداوند به صورت فرمان اعلام می‏کند که قطعا باید این قدردانی (باقلب و زبان و عمل) انجام گیرد. و در مورد دیگر خداوند این سپاسگزاری را چنین‏ تبیین نموده که درباره پدر و مادر چنین دعا کن: «رب ارحمهما کما ربیانی‏صغیرا; خدایا همان گونه که پدر و مادرم مرا در کوچکی (با مهر و محبت) تربیت‏کردند، به آن‏ها مهربانی کن.» در این آیه به مساله مربی بودن مادر، و رنج‏ها وزحمت‏های او در مورد تربیت فرزند اشاره شده که بسیار طاقت فرسا است. یادآوری‏ این مساله حس حق شناسی انسان را تحریک می‏کند، و وجدان نهفته او را بیدارمی ‏سازد، که باید در این راستا از هرگونه غرور و غفلت پرهیز کند و به یاد دوران‏ کودکی و زحمت‏های سخت مادر بیفتد و با حق‏ شناسی صحیح و همه جانبه خود، خشنودی‏ کامل مادر را تحصیل نماید.
امام سجاد (ع) در بیان حق شناسی انسان نسبت‏به مادرچنین می‏فرماید: «حق مادر این است که بدانی تو را در جایی (رحم) نگه داشته و جا به جا نموده که هیچ کس دیگر را در آن جا نگه ندارد، از قلبش میوه‏ای به‏تو خورانده که هیچ کس به دیگری نخوراند. و تمام جسم و جان خویش را با شادمانی‏و طیب نفس سپر جان ساخته و همه رنج‏ها و سختی‏ها را در دوران حمل برای حفظ جان‏ تو به جان خریده است، تا آن گاه که دست قدرت پروردگار، تو را از تنگنای رحم به‏ پهنه زمین آورده است، در این هنگام مادر خشنود بوده که خود گرسنه بماند و تو را سیر کند، خود برهنه باشد و تو را بپوشاند، خود تشنه بماند و تو را سیراب‏نماید، خود در آفتاب باشد و تو را در سایه نهد، سختی‏ها را بپذیرد و تو را باناز بپروراند، بیدار بماند و تو را به خواب نوشین کند، اندرون خود را ظرف وجود تو کرده، دامنش را آرامگاه، جانش را سپر بلای تو ساخته است، گرم و سرد جهان رابه خاطر تو به جان خریده، بنابراین: «فتشکرها علی قدر ذلک، و لاتقدر علیه الابعون الله و توفیقه; تو باید به همین اندازه از او سپاسگزاری و قدردانی کنی،ولی انجام چنین حق شناسی به قدری سنگین است که تو آن را جز به یاری و توفیق‏الهی نمی‏توانی انجام دهی.»

نظیر این مطلب در گفتار امام صادق(ع) آمده، آن جاکه به یکی از شیعیان به نام ابراهیم بن مهزم که با مادرش به نام «خالده‏»درشت گویی می‏کرد، فرمود: «یا بامهزم مالک ولخالده اغلظت فی کلامها البارحه،اما علمت ان بطنها منزل قد سکنته، و ان حجرها مهد قد غمزته، و ثدیها وعاء قدشربته; ای ابومهزم! چرا با مادرت خالده درشت گویی می‏کنی؟ چنان که شب گذشته با او با خشم و خشونت‏سخن گفتی، آیا نمی دانی که رحم او منزل سکونت، و دامنش‏گهواره نوازشگر تو بود، و سینه‏اش ظرفی بود که از آن شیر نوشیدی.»
کوتاه سخن‏این که با صراحت‏ باید گفت هر قدر درباره عظمت مقام و حق مادر بگوییم کم‏ گفته‏ ایم، آیا با یک ظرف لیوان می‏توان آب دریا را برداشت؟ در یک مرحله مادر حق‏حیات بر انسان دارد، بنابراین باید تا سر حد امکان حق او را شناخت و از او قدردانی و تجلیل کرد. برای این که باز با حق عظیم مادر و اوج مقام او ازدیدگاه اسلام بیش‏تر آشنا شویم، نظر شما را به چند روایت زیر جلب می‏کنم:
۱ ) مسلمانان مشغول طواف کعبه بودند، شخصی مادر سال خورده‏اش را بر دوش گرفته واو را در میان ازدحام جمعیت طواف می‏داد، او پیامبر(ص) را در میان طواف‏کنندگان دید، پس از طواف به آن حضرت عرض کرد: «آیا با این کار حق مادرم راادا کردم؟» پیامبر(ص) فرمود: «نه، حتی این کار دشوار تو نمی‏تواند یکی ازناله‏های او به هنگام وضع حمل را جبران کند.»
۲ ) امام باقر(ع) فرمود: موسی بن‏عمران(ع) در مناجات خود با خدا عرض کرد: «مرا سفارش و موعظه کن‏» خداوند سه‏بار به او فرمود: «اوصیک بی; تو را به (رابطه و یاد) خودم سفارش می‏کنم.» موسی(ع) عرض کرد: باز مرا موعظه کن، خداوند دو بار به او فرمود: «اوصیک‏بامک; تو را به نیکی به مادرت سفارش می‏کنم‏» و یک بار فرمود: «تو را به نیکی‏به پدرت سفارش می‏نمایم.» بعضی از دانشمندان از این عبارت چنین استفاده‏کرده‏اند که اگر نیکی به پدر و مادر را سه بخش کنیم، دو بخش آن از آن مادر است.
۳ ) در سیره پیامبر گرامی اسلام آمده: آن بزرگوار، سال‏ها بعد از وفات حضرت خدیجه(س) به عنوان حق شناسی از او، به‏ دوستان او محبت می‏کرد. روزی پیرزنی را فوق العاده مورد عطوفت قرار داد و به‏او احسان مضاعف نمود، عایشه از علت آن همه عنایت مخصوص پرسید، پیامبر(ص) درپاسخ فرمود: «ان حسن العهد من الایمان; همانا نیکو نگه داشتن سابقه و وفاداری‏ به خاطرات گذشته، از نشانه‏های ایمان است.» ۴) حلیمه سعدیه که چند ماهی به ‏پیامبر(ص) در دوران شیرخوارگی شیر داده بود و به عنوان مادر رضاعی پیامبر(ص) محسوب می‏شد، پس از گذشت ‏سال‏ها بر اثر قحطی و گرسنگی به مکه آمد و تقاضای کمک‏ نمود، پیامبراکرم(ص) به پاس حق شناسی و احترام به مادر رضاعی خود، از اموال‏ حضرت خدیجه(س) با کسب رضایت او چهل شتر و گوسفند به حلیمه سعدیه داد و او را با خشنودی بدرقه کرد. نظیر این مطلب در مورد بانویی به نام «ثویبه‏» نقل شده که او در دوران‏شیرخوارگی پیامبر(ص) چند روزی به آن حضرت شیر داد، پیامبر(ص) وقتی که به مقام‏نبوت رسید، به خاطر محبت‏های «ثویبه‏» در دوران شیرخوارگی، به او احسان می‏کرد،در مدینه برای او که در مکه می ‏زیست، لباس و هدایای دیگر می‏فرستاد. «ثویبه‏»در سال هفتم هجرت از دنیا رفت، پیامبر(ص) از وفات او غمگین شد، آن بزرگوار ازآن پس به یاد محبت‏های «ثویبه‏» به خویشان او محبت و نیکی می‏کرد، و برای آن‏ها  نان و غذا می فرستاد، و به این ترتیب از زحمت‏های اندک گذشته او حق‏شناسی وقدردانی می‏نمود.» این همان شیوه‏ای است که قرآن به آن دستور داده و می‏فرماید: «هل جزاء الاحسان الا الاحسان; آیا پاداش نیکی، جز نیکی است؟»

نتیجه این که: حقیقت این است که هیچ کس بعد از پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) مانند مادر برگردن انسان حق ندارد، و انسان باید کمال حق شناسی و قدردانی را نسبت‏به مادرداشته باشد. بنابراین، یکی از مسوولیت‏های سنگین و مهم آن است که انسان با عناوین مختلف وشیوه ‏های گوناگون از مادر تجلیل و احترام کند و خشنودی او را به دست آورد، تاشاید یکی از هزار زحمت‏خالصانه او را جبران کرده باشد. امامان معصوم(ع) به‏ قدری نسبت‏به رعایت احترام به مادر حساس بودند که روایت‏ شده از امام سجاد(ع)سوال شد: «با این که تو از نیکوکارترین انسان‏ها هستی، چرا با مادرت در یک ‏کاسه غذا نمی‏خوری؟ با توجه به این که مادرت دوست دارد با تو در یک کاسه غذابخورد؟»
آن حضرت در پاسخ فرمود: «اکره ان تستبق یدی الی ما سبقت الیه عینها فاکون عاقا لها; از این رو دوست‏ندارم دستم به لقمه‏ای پیشی گیرد، که چشم مادرم به دیدن آن پیشی گرفته است،آن گاه عاق مادرم گردم (یعنی نسبت‏به مادر بی‏مهر شوم)
● آثار نیکی و بدی به مادر یکی از اموری که در رابطه با مادر، از امور قطعی است و تجربه نیز آن را تاییدمی‏کند آثار وضعی رفتار با مادر است، که اگر نیک باشد، آثار وضعی و پاداش بسیارنیک خواهد داشت، و اگر بد باشد دارای کیفر سخت و ناهنجار خواهد شد، به همین‏اساس، باید توجه داشت که منظور از احترام به مادر احترام ظاهری و خشک و خالی‏ نیست، بلکه علاوه بر آن باید به او احسان نمود و از هرگونه آزار رسانی به اوپرهیز کرد.

ما وقتی که آیات قرآن را در رابطه با پدر و مادر مورد بررسی قرارمی‏دهیم، می‏بینیم در سیزده مورد از احترام به پدر و مادر سخن به میان آمده که‏شش مورد آن با تعبیر «حسن و احسان‏» به آن‏ها عنوان شده است. و در موردنیازردن آن‏ها خداوند از کم‏ترین اظهار ناراحتی به پدر و مادر نهی فرموده و باصراحت می‏فرماید: «و لاتقل لهما اف; به آن‏ها اف نگو.» امام صادق(ع) در شرح این‏آیه فرمود: «اگر چیزی کم‏تر از اف (برای اظهار ناراحتی) وجود داشت، خدا از آن ‏نهی می‏کرد.» پیامبر(ص) فرمود: «اثنان یعجلهما الله فی الدنیا: البغی و عقوق‏الوالدین; دو کار است که خداوند در همین دنیا کیفر آن را به صاحبش می‏رساند (ومجازات زودرس دارد)، ۱ ظلم و تجاوز ۲ آزردن پدر و مادر.»

نیز آن حضرت‏ فرمود: «فوالذی بعثنی بالحق لانسها بک لیله خیر من جهاد سنه فی سبیل الله;سوگند به خداوندی که مرا به پیامبری برانگیخت، انس یک شب مادر با تو از یک سال‏جهاد در راه خدا بهتر است.» کوتاه سخن آن که: پاداش و کیفر نیکی و بدی به‏پدر و مادر در دنیا و آخرت از امور قطعی است، و از آیات قرآن و روایات بسیارکه از پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) نقل شده، این مطلب به قدری روشن است که ازبدیهیات به شمار می‏آید.
آخرین سخن در این باره این که پیامبر(ص) فرمود: «ایاکم و عقوق الوالدین، فان‏ریح الجنه توجد من مسیره الف عام و لایجدها عاق; بترسید و بپرهیزید از این که‏عاق پدر و مادر و مورد خشم آن‏ها قرار گیرید، زیرا بوی بهشت از هزار سال راه به‏ مشام می‏رسد، ولی این بوی خوش به مشام چنین کسی نمی‏رسد.» نیز فرمود: «یقال‏للعاق اعمل ما شئت فانی لااغفر لک و یقال للبار اعمل ما شئت فانی ساغفر لک; ازسوی خداوند به کسی که نسبت‏به پدر و مادر نامهربان است گفته می‏شود، هرکار نیک‏ان جام می‏دهی بده، ولی به خاطر بی‏ مهری به پدر و مادرت، تو را نمی ‏آمرزم، ولی به‏ نیکی کننده به پدر و مادر گفته می‏شود، هرکار می‏کنی انجام بده، ولی من به زودی‏ تو را می‏بخشم.»
پاداش نظر مهر انگیز به پدر و مادر به قدری عظیم است که‏پیامبراکرم(ص) در سخنی فرمود: «ما من ولد بار ینظر الی والدیه نظر رحمه الاکان له بکل نظره حجه مبروره; هر فرزند نیکوکاری که با نظر مهرانگیز به پدرومادرش می‏نگرد، خداوند برای هر نگاه او پاداش یک حج‏ شایسته به او خواهد داد.» حاضران از آن حضرت پرسیدند: «گرچه فرزند در یک روز صدبار این گونه به پدر ومادرش بنگرد آن همه پاداش را دارد؟» پیامبر(ص) در پاسخ فرمود: «نعم الله‏اکبر و اطیب; آری خداوند بزرگ‏تر و پاک‏تر است.» پایان بخش این قسمت از کلام را حدیث قدسی قرار میدهیم که نکته تکان دهندهای را در بردارد. خداوند متعال در این کلام و حیانی خطاب به پیامبرش چنین میفرمایند: «به عزّت و جلالم سوگند که اگر عاق والدین عبادت جمیع پیغمبران را بکند از او قبول نمیکنم و اوّل چیزی که در لوح محفوظ نوشته شد این بود که منم خدایی که بجز من خدایی نیست هر که پدر و مادر از او راضی باشد من نیز از او راضی هستم و هر که پدر و مادر از او خشمناک باشد من نیز از او خشمناکم»(۱).
۱) از پیامبر اکرم صلی ‌الله‌علیه‌و‌آله نقل شد که حضرت موسی‌بن‌عمران به پروردگار عرض کرد که آن دوست من که شهید شد حالش چگونه است؟ خطاب رسید او در جهنم است. عرض کرد پروردگارا مگر شهید را وعده بهشت نداده‌ای؟ فرمود: چرا ولی او اصرار داشت به آزردن پدر و مادر و من عمل کسی را که بر پدر و مادر ستم روا دارد قبول نمی‌کنم.
۲) در داستانی دیگر آمده است: اویس کار می‌کرد و از اجرت آن مخارج مادر خود را می‌داد یک روز از مادر اجازه خواست که برای دیدن و ملاقات با رسول‌الله به مدینه برود مادرش گفت: اجازه می‌دهد به شرط آنکه بیش از نصف روز در مدینه توقف نکنی. اوسیس حرکت کرد وقتی به خانه پیامبر رسید اتفاقاً آن گرامی تشریف نداشتند ناچار اویس بعد از یکی دو ساعت توقف پیامبر را ندیده مراجعت کرد. رسول‌الله‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله به خانه آمدند پرسیدند: این نور کیست که در این خانه تابیده؟ گفتند: شتربانی که اویس نام داشت به اینجا آمد و بازگشت. فرمود: آری اویس در خانه‌ی ما این نور را به هدیه گذاشت و رفت . پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله درباره‌اش فرمود: «یفوح روائح الجنه من رقبل القرآن و اشوقاه الیک یا اویس القرآن. » نسیم بهشت از جانب یمن و قرن می‌وزد چه بسیار مشتاقم به دیدارت ای اویس قرنی. 
۳) روزی امام علی علیه‌السلام با امام حسین علیه‌السلام به طواف خانه‌ی خدا رفته بودند صدای ناله‌ای را شنیدند که فردی در درگاه خدا از گناهان گذشته‌ی خود در حال توبه کردن بود. علی علیه‌السلام جوانی زیبا و خوش اندام با لباسهای گرانبها را مشاهده کرد. از او پرسید ناله و سوز و گدازت برای چیست؟ گفت: نافرمانی و نفرین پدرم اساس زندگیم را از هم گسست و سلامتی را از من ربود. مرد گفت: پدر پیرم خیلی مهربان بود ولی من به کارهای زشت و بیهوده می‌گذشت و هر چه او مرا نصیحت می‌نمود نمی‌پذیرفتم و گاهی او را آزار و اذیت می‌کردم و دشنام می‌دادم. روزی من به سراغ صندوق رفتم تا پولی که پدرم دارد بردارم، او جلوگیری کرد، من دستش را فشردم و او را بر زمین انداختم، خواست از جا برخیزد ولی از شدت کوفتگی و درد یا رای حرکت نداشت. او گفت: من به خانه‌ی خدا می‌روم و تو را نفرین می‌کنم. پدرم چند روز روزه گرفت و نمازها خواند پس از آن به خانه‌ی خدا سفر کرد، من مشاهده کردم پدرم پرده‌ی کعبه را گرفته است و با آهی سوزان مرا نفرین کرد. به خدا قسم هنوز نفرینش تمام نشده بود که بیچاره شدم و تندرستی از من سلب شد. در این موقع پیراهن خود را بالا زد دیدم یک طرف بدنش خشک شده و حسی و حرکتی ندارد. بعد از این پیشامد پشیمان شدم و نزد او رفته و عذرخواهی کردم. اما او نپذیرفت. سه سال از او پوزش می‌طلبیدم اما او رد می‌کرد. سال سوم ایام حج که فرا رسید. گفتم پدر جان برو همانجایی که مرا نفرین کردی دعا کن. شاید خدا بر برکت دعای تو سلامتی را بر من بازگرداند. قبول کرد وقتی بر وادی اراک رسیدیم شب تاریکی بود ناگاه مرغی از کنار جاده پرواز کرد و بر اثر بال و تیرزدن او شتر پدرم رمید. و او بر زمین افتاد پدرم میان دو سنگ قرار گرفت و فوت کرد او را همانجا دفن کردم و من هنوز گرفتار نفرین اویم. امیرالمؤمنین دعایی از پیامبر به من تعلیم داد که بیچارگی، اندوه، در دو مرض فقر و تنگدستی از او برطرف می‌گردد و گناهانش آمرزیده می‌شود. این دعا همان دعای مشمول معروف است که محدت قمی در مفاتیح الجنان آورده است.

● ارزش پدر و مادر در ادیان قبل از اسلام حضرت ابراهیم (ع) پدر و مادر خویش را دعا می کند«ربنا اغفرلی و الوالدی و للمؤمنین یوم یقوم الحساب » ای پرور دگارا مرا بیامرز و پدرو مادرم را و مؤمنان را نیز (بیامرز ) در روزیکه مردم برای حسلب به پا می خیزند. ▪ ارزش پدر و مادر در آئین یهود وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَذِی الْقُرْبَی وَالْیَتَامَی وَالْمَسَاکِینِ وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِیمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّکَاةَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلاَّ قَلِیلًا مِّنکُمْ وَأَنتُم مِّعْرِضُونَ &#۶۴۸۳۱;بقره آیه۸۳&#۶۴۸۳۰; چون از فرزندان اسرائیل پیمان محکم گرفتیم که جز خدا را نپرستید و به پدر و مادر و خویشان و یتیمان و مستمندان احسان کنید و با مردم [به زبان] خوش سخن بگویید و نماز را به پا دارید و زکات را بدهید آنگاه جز اندکی از شما [همگی] به حالت اعراض روی برتافتید.

▪ اثر نیکی کردن به پدر و مادر در بنی اسرائیل
خداوند در قرآن مجید داستان گاو بنی اسرائیل را بیان نموده است و البته منظور از این حکایت فقط زنده شدن جوان بنی اسرائیل نبوده است. بلکه می خواسته بندگان خود را متوجه این معنی بنماید که خدمت به پدر موجب استفاده و فایده دنیوی هم می گردد. در ایه ای که در پیش خواهد امد در مورد جوانی از بنی اسرائیل که به پدر و مادر خود نیکی کرده است و مهربانی نموده و خیری رسانیده است . البته این ایه شریفه در امتداد داستان گاو بنی اسرائیل است که به این شرح آمده است. وَإِذْ قَالَ مُوسَی لِقَوْمِهِ إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُواْ بَقَرَةً قَالُواْ أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ &#۶۴۸۳۱;۶۷&#۶۴۸۳۰; و هنگامی که موسی به قوم خود گفت‏خدا به شما فرمان می‏دهد که ماده گاوی را سر ببرید گفتند آیا ما را به ریشخند می‏گیری گفت پناه می‏برم به خدا که [مبادا] از جاهلان باشم (۶۷) خداوند در قرآن از حضرت یحیی (ع) به خوبی نسبت به پدر و مادر یاد می کند در سوریه مریم آیات ۱۲تا ۱۴ می فرماید: یَا یَحْیَی خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا &#۶۴۸۳۱;۱۲&#۶۴۸۳۰; ای یحیی کتاب [خدا] را به جد و جهد بگیر و از کودکی به او نبوت دادیم وَحَنَانًا مِّن لَّدُنَّا وَزَکَاةً وَکَانَ تَقِیًّا &#۶۴۸۳۱;۱۳&#۶۴۸۳۰; و [نیز] از جانب خود مهربانی و پاکی [به او دادیم] و تقواپیشه بود (۱۳) وَبَرًّا بِوَالِدَیْهِ وَلَمْ یَکُن جَبَّارًا عَصِیًّا &#۶۴۸۳۱;۱۴&#۶۴۸۳۰; و با پدر و مادر خود نیک‏رفتار بود و زورگویی نافرمان نبود (۱۴) و اما راجع به عصیان ایات زیادی در قرآن مجید است که به آنها وعده عذاب را داده است و ما فقط به یک آیه اشاره می کنیم : وَمَن یَعْصِ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَیَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِیهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُّهِینٌ &#۶۴۸۳۱;۱۴&#۶۴۸۳۰; و هر کس از خدا و پیامبر او نافرمانی کند و از حدود مقرر او تجاوز نماید وی را در آتشی درآورد که همواره در آن خواهد بود و برای او عذابی خفت‏آور است (۱۴)

و دامن سخن را با شعر یبسیار زیبا در مورد مادر از ایرج میرزا به پایان می بریم .

داد معشوقه‌ به‌ عاشق‌ پیغام‌ که‌ کند مادر تو با من‌ جنگ‌
هرکجا بیندم‌ از دور کند چهره‌ پرچین‌ و جبین‌ پر آژنگ‌
با نگاه‌ غضب‌ آلود زند بر دل‌ نازک‌ من‌ تیری‌ خدنگ‌
مادر سنگدلت‌ تا زنده‌ است‌ شهد در کام‌ من‌ و تست‌ شرنگ‌
نشوم‌ یکدل‌ و یکرنگ‌ ترا تا نسازی‌ دل‌ او از خون‌ رنگ‌
گر تو خواهی‌ به‌ وصالم‌ برسی‌ باید این‌ ساعت‌ بی‌ خوف‌ و درنگ‌
روی‌ و سینه‌ تنگش‌ بدری‌ دل‌ برون‌ آری‌ از آن‌ سینه‌ تنگ‌
گرم‌ و خونین‌ به‌ منش‌ باز آری‌ تا برد زاینه‌ قلبم‌ زنگ‌
عاشق‌ بی‌ خرد ناهنجار نه‌ بل‌ آن‌ فاسق‌ بی‌ عصمت‌ و ننگ‌
حرمت‌ مادری‌ از یاد ببرد خیره‌ از باده‌ و دیوانه‌ زبنگ‌
رفت‌ و مادر را افکند به‌ خاک‌ سینه‌ بدرید و دل‌ آورد به‌ چنگ‌
قصد سرمنزل‌ معشوق‌ نمود دل‌ مادر به‌ کفش‌ چون‌ نارنگ‌
از قضا خورد دم‌ در به‌ زمین‌ و اندکی‌ سوده‌ شد او را آرنگ‌
وان‌ دل‌ گرم‌ که‌ جان‌ داشت‌ هنوز اوفتاد از کف‌ آن‌ بی‌ فرهنگ‌
از زمین‌ باز چو برخاست‌ نمود پی‌ برداشتن‌ آن‌ آهنگ‌
دید کز آن‌ دل‌ آغشته‌ به‌ خون‌ آید آهسته‌ برون‌ این‌ آهنگ‌:
آه‌ دست‌ پسرم‌ یافت‌ خراش‌ آه‌ پای‌ پسرم‌ خورد به‌ سنگ‌
 
  
علی معروفی
منابع:
طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، تهران، کانون انتشارات محمدی، ۱۳۵۸.
مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، قم، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۰.
المحجة البیضاء، ج ۳، ص ۴۳۴.
ارزش پدر و مادر تالیف سید اسماعیل گوهری       

مطلب مرتبط ديگر:
 
 احترام و نیكی به والدین در قرآن
 
 احترام در حوزه کنش های ارتباطی از جایگاه خاصی برخوردار است. اصولا انسان های بی احترام نمی توانند اجتماعی را تشکیل دهند. از این رو احترام متقابل به عنوان عنصر و مولفه اصلی در ایجاد جامعه دارای جایگاه و اهمیت خاصی است.  
     
پدر و مادر به عنوان دو انسان فداکار و زحمتکش که تمام بار مسئولیت های مربوط به تربیت فرزند را بر دوش دارند، در نزد خداوند از جایگاه منحصر به فردی برخوردار هستند به طوری که در چندین آیه قرآن کریم، بر لزوم اطاعت و تکریم آنها فرمان داده شده است و ذات باری تعالی نام آنان را در ردیف نام خود قرار داده و بر رعایت مقام و منزلت آنها تأکید نموده است.

در مقاله حاضر نویسنده ضمن تشریح موضوع احترام، به پاره ای از تأکیدات قرآن درخصوص ضرورت تکریم پاسداشت مقام پدر و مادر اشاره کرده است که اینک با هم آن را از نظر می گذرانیم.

● جایگاه احترام در جامعه و رفتارهای انسانی
احترام در حوزه کنش های ارتباطی از جایگاه خاصی برخوردار است. اصولا انسان های بی احترام نمی توانند اجتماعی را تشکیل دهند. از این رو احترام متقابل به عنوان عنصر و مولفه اصلی در ایجاد جامعه دارای جایگاه و اهمیت خاصی است. باحفظ حریم ها و حرمت هاست که زمینه تعامل سازنده و مثبت میان دو شخص فراهم می شود. به هر حال دو شخص، شخصیت ها و اندیشه ها و خواسته ها و منافع و نیازهای مستقل و جداگانه ای دارند و گاه این تفاوت ها خود عامل مهمی برای اختلاف و جدایی است.

از این رو برخی از اندیشمندان چون استاد مرتضی مطهری بر این باور هستند که اصل، در میان انسان اختلاف است و تنها با بهره گیری از اصولی انسانی می توان آن را به اتحاد تبدیل کرد. علامه طباطبایی خاستگاه و ریشه آن را در اصل استخدام می داند و بر این نکته تأکید می ورزد که استخدام، خود عاملی مهم در ایجاد اختلافات و هم چنین ایجاد و پدیداری جوامع است.
به این معنا که دو شخص با دو شخصیت مستقل و متفاوت با یک دیگر، اختلاف طبیعی دارند ولی از آن جایی که می کوشند منافع خود را که به تنهایی قابل دست یابی نیست با استخدام و بهره گیری از دیگری برآورده سازند و لذا با دست کشیدن از برخی خواسته های کوچک تر و ریزتر و کوتاه آمدن از برخی دیگر، اجتماع را تشکیل می دهند تا با بهره گیری و استخدام دیگری به خواسته ها و منافع بزرگ تری دست یابند. البته استخدام و ایجاد اجتماع، پیامدهای نابهنجار و تضادهایی را به همراه دارد که گاه به تنازع و حتی درگیری های خشونت آمیز می انجامد. از این روست که قانون برای جلوگیری از افزایش اختلافات و تنازع به وجود آمد.

به هر حال اصول اجتماع بر پایه احترام متقابل و حفظ قانون و رعایت آن نهاده شده است. البته پیش از این که قانون حضور یابد احترام متقابل است که پایه های اجتماع را حفظ می کند و جامعه را معنا می بخشد. دو شخص، تنها زمانی نیاز به قانون می یابند که نتوانند با توجه به اصول انسانی و ظرفیت های عاطفی و اخلاقی با یک دیگر تعامل سازنده داشته باشند و کنار بیایند. زمانی قانون پا به میدان می گذارد که عواطف و اصول اخلاقی انسانی نتواند تعامل را در موقعیت خود به درستی حفظ و برقرار کند. از این زمان است که عقل به شکل قانون حضور می یابد و با اصول خشک و غیرعاطفی و احساسی می کوشد تا تعادلی میان دو سوی درگیری برقرار کند. بنابراین احترام که خاستگاهی عاطفی و احساسی دارد عاملی مهم و اساسی در حفظ تعادل اجتماعی و بقای ارتباط میان دو شخص و یا اشخاص و یا گروه های اجتماعی به شمار می آید.

● خانواده، اجتماعی متفاوت
مسئله زن و شوهر در تحلیل قرآنی از هر اجتماع دیگری متفاوت است و تحلیل و تبیین دیگری دارد. اصولا نمی توان روابط زن و شوهر را براساس روابط اجتماعی ای سنجید و یا تحلیل کرد که بیرون از دایره زن و شوهری هستند. زن و شوهر در تحلیل قرآنی تنها برای استخدام اجتماع، خانواده تشکیل نمی دهند تا اصول اجتماعی آن را همانند دیگر اجتماع فرض کرد و یا اصول اجتماعی بیرون از دایره خانواده را بدان تعمیم و گسترش داد.
بررسی این مطلب فرصت دیگری را می طلبد ولی در کوتاه سخن می توان گفت که خانواده از نظر قرآن تنها نهادی است که بر پایه عاطفه و احساس شکل می گیرد و مرد در تحلیل قرآنی تنها با زن آرامش و سکونت می یابد و زن بی مرد اصولا قوام نمی یابد و بی بهره گیری از تکیه گاهی به نام شوهر اصولا نمی تواند برپا باشد. از این رو زن برای قوام خویش به مرد نیاز ذاتی دارد و مرد برای دست یابی به آرامش درون، نیاز ذاتی به زن دارد بر این اساس اجتماع زن و شوهر را نمی توان در دایره دیگر اجتماع دید. اصول و معیارهای ایجادی و پایداری آن با دیگر اجتماعات، تفاوت اساسی دارد و تنها وجه مشابهت آن در همان جمع و اجتماع دوتن البته با دو جنسیت مخالف و متفاوت یعنی زن و مرد است. هر اجتماعی حتی اجتماع زن و شوهر و خانواده (دراین جا شامل فرزندان نیز می شود) براساس اصل احترام متقابل قوام می یابد و پایدار می گردد. از این روست که احترام در همه حوزه های اجتماعی از خرد تا کلان نقش سازنده و اساسی ایفا می کند.

● احترام در آموزه های قرآنی
احترام از واژه های غیرمصرح قرآنی است که از ریشه حرم و حرمت گرفته شده. حریم چاه به معنای آن محدوده ای است که نمی توان بدان نزدیک شد و کسی حق تصرف و حفر چاه دیگر در آن محدوده را ندارد. حرمت شخص به معنای چیزی است که شخص از آن حمایت و دفاع می کند. احترام براین اساس چنان که در اصطلاحات عرفی نیز آمده به معنای تعظیم و تکریم و گرامی داشت شخص است که بی ارتباط با معنای لغوی آن نیست؛ زیرا شخص یا هر چیز دیگری که محل احترام است، از نظر مردم دارای حرمت و حریمی است که می بایست آن را حفظ کرده و هتک آن نکرد. چنان که گفته شد در قرآن این اصطلاح با لفظ احترام به کار نرفته ولی مفهوم آن به شکل اصطلاحات دیگر و یا بیان مصداقی احترام، تبیین و توصیه شده است.
از این رو در آیات قرآنی سخن از حرام به معنای محترم شمردن ماه های خاص (توبه آیه ۵)، نفس و جان آدمی (انعام آیه ۱۵۱) خانه خدا (مائده آیه ۹۷) و نیز تکریم (علق آیه ۳ و اسراء آیه ۷۰) و احسان و نیکوکاری (بقره آیه ۸۳ و نساء آیه ۳۶) و توقیر و بزرگداشت (فتح آیه ۹) و تعزیز (همان) و تعظیم (حج آیه ۳۰ و ۳۲)، بسیار آمده که همه این ها همان مفهوم احترام اصطلاحی را به گونه ای بازگو می کند. قرآن در برخی از موارد با بیان مصادیق، به بازگویی احترام پرداخته و با تبیین موضوعی و مصداقی، مردمان را به عملی کردن احترام توجه داده است. به سخن دیگر احترام را تنها در حوزه گفتاری نگه نداشته و به حوزه عمل و رفتار اجتماعی سوق داده است تا شخص در کنش ها و واکنش های رفتاری، هنجار خاصی را به عنوان احترام مراعات نماید. به عنوان نمونه همان گونه که از صلوات فرستادن بر پیامبر به زبان و دل به عنوان نوعی احترام و تکریم آن حضرت(ص) یاد کرده (احزاب آیه ۵۶ و نور آیه ۲۷) و یا از سلام و تحیت گفتن زبانی سخن گفته است، (نساء آیه ۸۶) از سجده کردن (یوسف آیه ۱۰۰) اذن و پیش اجازه (احزاب آیه ۵۳ و نور آیه ۲۷) به عنوان نمودهای خارجی و عملی احترام یاد نموده است. عدم تقدم بر دیگری، بلند نکردن صدا در برابر دیگران و آرام سخن گفتن، از دیگر نمونه های مصداقی احترام است که قرآن به آن اشاره کرده است.این آیات هرچند که درباره چگونگی احترام گزاری به پیامبر(ص) است ولی می توان آن را به دیگر افراد نیز تعمیم داد. در عرف مردم، روش های دیگری برای احترام وجود دارد که هریک با توجه به سنت ها و آداب اجتماعی و فرهنگی مردم هر منطقه و یا هرجامعه متفاوت است. بلند شدن و یا دست به سینه بودن و یا بوسیدن پای والدین از نمونه هایی است که در جوامع مختلف برای احترام گذاشتن استفاده می شود.

● انسان، نیازمند احترام
انسان به طور طبیعی احساس نیاز می کند که مورد توجه و احترام و تکریم قرار گیرد. گرایش ذاتی انسان به این است که آبرومند و با کرامت و با شخصیت و اعتبار اجتماعی باشد و از سوی مردم تکریم شود و آبروی وی حفظ و حرمت هایش پاس داشته شود.
در داستان یوسف و زن عزیز مصر به این نکته به روشنی اشاره شده است. با آن که عمل خلاف و ناهنجاری از سوی همسر عزیز صورت گرفته اما وی از یوسف(ع) می خواهد که به پاسداشت آبرو و حیثیت اجتماعی از بیان داستان و رخداد خودداری کند. (یوسف آیه ۲۹) هم چنین حضرت لوط(ع) از مردم خویش می خواهد که به خاطر حفظ احترام و پاسداشت آن، از تعرض به میهمانان وی خودداری کرده و او را نزد میهمانانش شرمنده نسازند. (حجر آیه ۶۸ و ۶۹) قرآن از مردم می خواهد که برای حفظ آبرو و حرمت و احترام خویش به اعمالی نپردازند که موجبات خواری و بی احترامی شان را فراهم می آورد و آبروی آنان را در دنیا و آخرت از بین می برد. (نور آیه ۴ و ۲۳ و نیز نساء آیه ۱۴۸ و زمر آیه ۲۵) از نظر قرآن احترام به دیگران و بی احترامی به آنان دارای آثار وضعی و تکلیفی و نیز پاداش و کیفر خاصی است. در برخی از آیات قرآنی به اثر وضعی بی احترامی، اهانت و تحقیر دیگران در آخرت اشاره شده است. (مطففین آیه ۲۹ تا ۳۶) در برخی دیگر نیز اشاره شده که کاهش نعمت و عدم جلب سود و یا خیر، به علت و سبب بی احترامی و عدم پاسداشت امری بوده است که می بایست حرمت و احترام آن نگه داشته می شد. (حج آیه ۳۰)

● جایگاه تکریم پدر و مادر در نزد خداوند
احسان و تکریم به پدر و مادر از جایگاه بسیار بلندی برخوردار است و خداوند همواره پس از بیان حکم وجوب پرستش خدای یگانه، به احترام و تکریم پدر و مادر اشاره کرده و حکم می کند: و بالوالدین احسانا (بقره آیه ۸۳ و نیز نساء یه ۳۶) قرآن در آیه ۸۳ سوره بقره احسان به پدر و مادر را به عنوان پیمان خداوند با بنی اسرائیل یاد کرده است و می فرماید: و اذ اخذنا میثاق بنی اسرائیل لاتعبدون الاالله و بالوالدین احسانا؛ و هنگامی که از بنی اسرائیل پیمان و عهد گرفتیم که جز خدا را نپرستند و به پدر و مادر احترام گذارند و احسان و نیکی کنند.
در این آیه و نیز در چهار مورد دیگر از جمله در سوره اسراء آیه ۲۳ هنگامی که خداوند به مردمان فرمان می دهد که تنها او را بپرستند، بی درنگ حکم و فرمان احسان و نیکی به پدر و مادر را مطرح می سازد که بیانگر میزان اهمیت و جایگاه احسان به پدر و مادر در پیشگاه خداوند است. به این معنا که پرستش خدای یگانه و احسان به والدین در کنار هم آمده تا مردمان از جایگاه پدر و مادر آگاه شوند. اگر خداوند به عنوان آفریدگار و پروردگار می بایست پرستش شود، پدر و مادر نیز به عنوان واسطه فیض وجود و نعمت های خداوندی بر انسان، باید مورد احترام و احسان قرار گیرند. از این رو خداوند امور چندی را که می تواند نسبت به خدا و پدر و مادر به جا آورده شود در کنار هم می آورد.
به سخن دیگر اگر عبودیت و پرستش کسی غیر از خدا جایز بود آن شخص همان والدین هستند و از آن جایی که چنین امری کفر و شرک است خداوند فرمان می دهد که به جای پرستش ایشان در حق آنان احسان شود. احسان، برترین حالتی است که پس از پرستش می توان تصور کرد. به این معنا که احسان مرتبه دوم پرستش است و اگر پرستشی به غیر خدا جایز بوده حکم به آن می شد و چون امکان پذیر نیست مرتبه دوم آن مورد تأکید قرار گرفته است. امور دیگری که جایز است انسان هم نسبت به خدا و هم غیر خدا به جا آورد، خداوند در آیات قرآنی به آنها فرمان داده و از مردمان خواسته است تا آنها را انجام دهند. از این رو در آیه ۱۴ سوره لقمان فرمان می دهد: ان اشکر لی و لوالدیک؛ از من و پدر و مادرتان تشکر کنید.
برخی از مفسران باتوجه به نکره بودن احسان در آیه ۲۳ سوره اسراء بر این باورند که نکره آوردن به معنای آن است که فرزندان می بایست در همه امور در حق آنان مراعات احسان را بکنند و چیزی را فروگذار نکنند. این حکم قرآنی اختصاصی به مؤمنان نداشته و همه انسان ها را دربرمی گیرد. قرآن به این شیوه دیگرانی را که ایمان به قرآن و خدا ندارند تشویق می کند که حداقل در حق پدر و مادر خویش به حکم وظیفه انسانی، احسان و احترام بگذارند.

● روشهای احسان و تکریم والدین

احسان و احترام به پدر و مادر باتوجه به سنت ها و فرهنگ ها متفاوت است ولی اصولی انسانی است که می توان در همه جا آن را یافت و بدان پای بند بود. برخورد پسندیده براساس عرف هر جامعه و به کارگیری واژگان زیبا و شیوا، تواضع و فروتنی در برابر آنان، مهربانی و محبت، دعای خیر کردن برای ایشان، دوری از درشت گویی و یا حتی به کار نبردن واژه اف و خسته شدم و آخ و دیگر اصوات نابهنجاری که ایشان را ناخوش آید از جمله روش های احسان و اکرام و احترام به پدر و مادر است.

فریاد زدن و درشتی کردن و اف و اخ کردن و اعتراض نمودن و دشنام و ناسزا دادن و پیشی گرفتن از ایشان در نشستن و دراز کشیدن و امور دیگر می تواند از مصادیق بی احترامی به آنها باشد که می بایست از آنها پرهیز کرد.اطاعت کامل از پدر و مادر امری است که قرآن بدان فرمان داده و تنها موردی که استثنا شده و شخص می تواند از دستور پدر و مادر اطاعت نکند و با حفظ احترام ایشان از آن سرپیچی کند دستور آنها به کفر خداست که در این مورد می توان از حکم و فرمانشان اطاعت نکرد. اما در همأ موارد دیگر می بایست از ایشان اطاعت کرد و فرمان برد.
در روایت اهل بیت(ع) احترام به پدر و مادر و احسان به ایشان به معنای برخورد نیکو و رسیدگی به نیازهای آنان پیش از درخواست، و ابراز قول کریم به معنای طلب مغفرت آمده است. تعبیر جناح الذل نیز نگاه با رأفت و رحمت و دوری از نگاه های تیز و تند و بلند نکردن صدا و بالا نبردن دست و پیش نیفتادن از آنان معنا شده است. (کافی ج۲ ص۷۱۵ تا ۳۱۶) بر جای بلند و برتر نشاندن از دیگر روش های تکریم و احسان به پدر و مادر و احترام نهادن به آنان است که از آیه ۰۱۰ سوره یوسف می توان آن را به دست آورد.به هر حال تکریم و احترام به پدر و مادر امری است که بیش از هر کار دیگری بدان تأکید شده و نمی توان از آن چشم پوشید. نادیده گرفتن و بی احترامی به ایشان در این دنیا موجب می شود تا شخص گرفتار مصیبت ها و بلایا گردد و خیر و برکت از زندگی او برود و در آخرت نیز خوار و ذلیل شود.

سلمان امامی  /    روزنامه کیهان
 
مطلب مرتبط ديگر

احترام و نیكی به والدین در قرآن
در مورد احترام به پدر و مادر در آیات و روایات خیلی سفارش شده است ما در این‌جا فقط به بعضی نكات كه نشان‌دهنده اهمیت احسان به پدر و مادر است اشاره می‌كنیم:
1. نیكی به پدر و مادر در كنار توحید:
«لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً»،[1] «وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً»،[2] «أَلاَّ تُشْرِكُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً»،[3] «وَ قَضى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً»،[4] «یا بُنَیَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ».[5]
از این آیات معلوم می‌شود كه عقوق والدین بعد از شرك به خدا در شمار بزرگترین گناهان و یا خود این از بزرگترین آنها است و از آن طرف هم معلوم می‌شود كه واجب‌ترین واجب‌ها احسان به پدر و مادر است.[6]
2. احترام انبیاء نسبت به پدر و مادرشان:
از بعضی آیات این درس مهم را از انبیاء می‌آموزیم خداوند در مورد یحیی ـ علیه السلام ـ می‌فرماید: «وَ بَرًّا بِوالِدَیْهِ»[7] و در مورد عیسی می‌فرماید: «وَ بَرًّا بِوالِدَتِی وَ لَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّاراً شَقِیًّا»[8] «خداوند مرا نسبت به مادرم نیكوكار قرار داده است و جبار و شقی قرار نداده است.
در سال‌های آغاز بعثت پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ بود. روزی آن حضرت: فرشی پهن فرموده بود و روی آن نشسته بود كه در این موقع شوهر حلیمه به حضور آن حضرت آمد، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به یاد مهربانی‌های او، برخاست و او را احترام زیادی كرد و گوشه‌ای از فرش خود را گسترد و پدر رضاعی خود را روی آن نشاند طولی نكشید كه مادرش حلیمه وارد شد، حضرت گوشه دیگر فرش را برای او پهن كرد و او را روی آن نشانید و محبت فراوانی به مادر رضاعی خود كرد.[9]

3. سفارش به همه مردم نسبت به تمام پدران و مادران:
در آیات به انسان‌ها سفارش شده است كه نسبت به پدر و مادر احترام و احسان كنند و نگفته است كه ای مسلمان‌ها به پدر و مادر خود احترام كنید «وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حُسْناً».[10]
و از طرف مادران و پدران هم احترام آنها اختصاصی به پدران و مادران مسلمان ندارد بلكه هر كس كه پدر و مادر است باید مورد احترام فرزندان قرار گیرد چون در آیات سخن از «والدین» است بدون هیچ قیدی به ایمان و اسلام.
«وَ إِنْ جاهَداكَ عَلى أَنْ تُشْرِكَ بِی ما لَیْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفاً».[11] در این آیه با آن‌كه پدر و مادر كافر هستند و فرزند را دعوت به كفر می‌كنند خداوند فقط در این مورد اجازه عدم اطاعت داده است امّا با این حال می‌فرماید: ولو این‌كه آنها كافرند ولی با آنها در دنیا به طور شایسته‌ای رفتار كن.

4. سفارش به فرزندان شده نه والدین:
در قرآن آیات زیادی تأكید بر رعایت حقوق پدر و مادر آمده است امّا به والدین نسبت به فرزندان سفارش كمتر می‌شود مگر در مورد نهی از كشتن فرزندان كه یك عادت شوم و زشت در عصر جاهلیت بود. این هم به خاطر آن است كه پدر و مادر به حكم عواطف نیرومندشان كمتر ممكن است فرزندان خود را فراموش كنند در حالی كه زیاد اتفاق می‌افتد كه فرزندان پدر و مادر خود را مخصوصاً در دوران پیری فراموش كنند.[12]

5. شكر والدین هم ردیف شكر خدا:
«أَنِ اشْكُرْ لِی وَ لِوالِدَیْكَ»[13] (به او توصیه كردم) كه برای من و پدر و مادرش شكر به جا آور» همان طور كه ملاحظه می‌شود در این آیه خداوند و شكر والدین در یك ردیف قرار گرفته‌اند، لذا امام رضا ـ علیه السلام ـ می‌فرماید: خدا امر فرموده به شكرگذاری از خودش و برای والدین، پس اگر كسی والدین را شكر نكند خدا را هم نمی‌كند.[14]

6: تواضع و فروتنی نسبت به آنها آشكار باشد:
در آیه «وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَهِ»[15] در رابطه با تواضع و فروتنی نسبت به پدر و مادر است. جناح به معنای پر و بال گستران است كه كنایه از مبالعه در تواضع و خضوع زیانی و عملی است مثل جوجه‌ای كه بال و پر خود را باز می‌كند تا مهر و محبت مادر را تحریك كند و او را به فراهم ساختن غذا وادار سازد از این‌كه در این آیه جناح مقید به «ذُل» شده استفاده می‌شود كه انسان باید در معاشرت و گفتگو با پدر و مادرش طوری رفتار كند كه پدر و مادر تواضع و خضوع او را احساس كنند و بفهمند كه او را در برابر آنها خوار می‌كند و نسبت به ایشان محبت و مهر دارد.[16]

یكی از آثار مهم احترام و نیكی كردن به پدر و مادر:
الف) غفران الهی: خداوند در سوره اسراء بعد از آنكه دستور می‌دهد كه نسبت به پدر و مادر نیكی و احترام و خضوع داشته باشید بعد از آن می‌فرماید: «ربكم اعلم بما فی نفوسكم ان تكونوا صالحین فانه كان للاوابین غفورا.»[17]
«خدا به آنچه در دلهای شما است از خود شما آگاهتر است اگر همانا در دل اندیشه صلاح دارید خدا هركه را با نیت پاك به درگاه او تضرع و توبه كند البته خواهد بخشید.»
و یكی از آثار بی‌حرمتی به پدر و مادر گرفتار شدن به عذاب الهی است:
«والذی قال لوالدیه افٍ لكما اتعد اننی ان اخرج و قد خلت القرون من قبلی و هما یستغیثان الله ویلك ءامن ان وعدالله حق فیقول ما هذا الا ساطیر الاولین.»[18]
این آیه در مورد فرزند بی ایمان و حق نشناسی است كه مورد عاق والدین واقع شده است و به پدر و مادر اف گفته و می‌گوید: «آیا به من وعده می‌دهید كه من در روز قیامت مبعوث می‌شوم در حالی كه قبل از من هم اقوامی بودند و مردند و هرگز مبعوث نشدند.» این پدر و مادر مؤمن در مقابل این فرزند تسلیم نمی‌شوند آنها فریاد می زنند و خدا را به یاری می‌طلبند كه وای بر تو ای فرزند ایمان بیاور كه وعده خدا حق است اما او همچنان لجاجت می‌كند و در مقابل پدر و مادر می‌گوید اینها چیزی جز افسانه‌های پیشین نیست.
از این آیه معلوم می‌شود این فرزند كاملا به پدر و مادر بی احترامی كرده و به حرف پدر و مادر گوش نداده بلكه حتی آنها را مسخره هم كرده است سرانجام كار چنین افرادی را در آیه بعد روشن می‌كند و می‌فرماید: اولئك الذین حق علیهم القول فی امم قد خلت من قبلهم من الجن و الانس انهم كانو خاسرین.[19]
آنها كسانی هستند كه عذاب الهی در باره آنها حتمی است و همراه با اقوام كافر از جن و انس كه قبلا از آنها بوده گرفتار مجازات دردناك می‌شوند و اهل دوزخ‌اند.[20]

--------------------------------------------------------------------------------
[1] . سوره بقره، آیه 83.
[2] . سوره نساء، آیه 36.
[3] . سوره انعام، آیه 151.
[4] . سوره اسراء، آیه 23.
[5] . سوره نعمان، آیه 14،13.
[6] . محمّد حسین طباطبایی، المیزان، مترجم سید محمّد باقر موسوی همدانی، (قم، انتشارات اسلامی) ج 7، ص 515.
[7] . سوره مریم، آیه 14.
[8] . سوره مریم، آیه 32.
[9] . محمّد مهدی اشتهاردی، داستان دوستان، (قم، مركز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1369) ج 3، ص 47.
[10] . سوره عنكبوت،‌آیه 8.
[11] . سوره نعمان،‌آیه 15.
[12] . ناصر مكارم شیرازی، تفسیر نمونه، (تهران، دارالكتب الاسلامیه، چاپ چهاردهم،‌1374)، ج 17، ص 41.
[13] . سوره لقمان، آیه 14.
[14] . محمّدی ری‌شهری، میزان الحكمه، (ناشر مكتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، 1363) ج 10، 709.
[15] . سوره اسراء،‌آیه 24.
[16] . محمّد حسین، طباطبائی، تفسیر المیزان، مترجم سید محمّد باقر موسوی همدانی (قم، انتشارات اسلامی) ج 13، ص 109.
[17] . اسراء 25
[18] . احقاف 17.
[19] . احقاف 18.
[20] . ناصر مكارم شیرازی، تفسیر نمونه (تهران، دارالكتب الاسلامیه، چاپ دهم 1371)، ج21، ص337.
محمد رضا هفتنانيان- مركز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه علميه  


مطلب ديگر:
وظيفه انسان نسبت به خدا و والدين
مقدمه در مكتب اسلام در مجموع بايد و نبايدها، مجموعه‏اى از حقوق بيان شده، كه از آن جمله است: حقوق خدا بر انسان، و حقوق والدين (پدرو مادر) بر انسان، يكى از دقيقترين مسائلى كه اسلام به آن پرداخته، تقابل اين دو حق است. نحوه تعامل اين دو حق، باعث بحثهاى فراوانى مى‏شود كه البته اين بحث در بررسى و تامل در مسئله حقوق پدر و مادر بر فرزند و وظيفه‏اى كه فرزند نسبت به والدين دارد، اجتناب ناپذير خواهد بود.
اسلام در متن كتاب خود قرآن، به صورت ويژه‏اى به وظيفه فرد نسبت به والدين پرداخته است. همچنين به اين مسئله در احاديث فراوان معصومان (ع) توجه شده است. همچنين، قرآن در برخى آيات كه درباره اطاعت از پدر و مادر و احسان به آنها سخن مى‏گويد، به تعامل و رابطه اين اطاعت با پيروى از دستورهاى خداوند به صراحت تاكيد مى‏كند، و خطوط و مرزهاى آن را مشخص مي نمايد.

در اين نوشتار سعى بر آن است كه وظيفه فرد نسبت به خداوند و والدين از ديدگاه قرآن و نحوه ارتباط وتعامل آنها بررسى شود.   احترام به پدر و مادر در منطق اسلام اگر چه عواطف انسانى و حق شناسى به تنهايى براى رعايت احترام در برابر والدين كافى است. ولى از آنجا كه اسلام حتى در مسائلى كه هم عقل در آن استقلال كامل دارد و هم عاطفه آن رابوضوح در مى‏يابد سكوت روا نمى‏دارد و به عنوان تاكيد در اين گونه موارد هم دستورهاى لازم را صادر مى‏كند، درباره احترام به والدين آنقدر تاكيد كرده است كه در كمتر مسئله‏ اى ديده مى‏شود به عنوان نمونه به چند قسمت اشاره مى‏كنيم:

الف: در چهار سوره قرآن مجيد، به نيكى به والدين بلافاصله بعد از مسئله توحيد قرار گرفته است. اين همرديف بودن، بيانگر اين است كه اسلام تا چه حد براى پدر و مادر احترام مى‏گذارد. 1- ( .....لا تعبدون الا الله و بالوالدين احساناً» بقره /83 (.... بجز خدا را نپرستيد و به پدر و مادر نيكى كنيد). 2. (واعبدوا الله و لا تشركوا به شيئاً و بالوالدين احساناً» (نساء 36) و خدا را بپرستيد و چيزى را با او شريك نكنيد و به پدر و مادر نيكى كنيد. ب: اهميت اين موضوع تا آن پايه است كه هم قرآن و هم روايات، صريحاً توصيه مى‏كنند كه حتى اگر پدر و مادر كافر باشند، رعايت احترامشان لازم است.
1- ( وقضى ربك الا تعبدوا الا اياه و بالوالدين احساناً» (اسراء 23) و پروردگارت حكم كرد كه جز او را نپرستيد و به پدر و مادر نيكى كنيد.
2. (الا تشركوا به شيئاً و بالوالدين احساناً» (انعام 151) چيزى را با او شريك نكنيد و به پدر و مادر نيكى كنيد.
3. (و آن جاهداك على ا ن تشرك بى ماليس لك به علم فلا تطعمها و صاحبهما فى الدنيا معروفاً» (لقمان 15) و اگر آنان به تو اصرار كنند كه با من آنچه را كه علم به آن ندارى، شريك كنند اطلاعتشان مكن ولى در دنيا به نيكى با آنان رفتار كن.

ج: شكرگزارى در برابر پدر و مادر در قرآن مجيد در رديف شكرگزارى در برابر نعمتهاى خدا قرار داده شده است؛ چنانكه مى‏خوانيم: «ا ن اشكرلى ولوالديك الى المصير» (لقمان 14) مرا و پدر و مادرت را شكركن كه بازگشت به سوى من است؛ با اين كه نعمت خدا بيش از آن اندازه است كه قابل احصا و شماره باشد، پس، اين دليل بر عمق و وسعت حقوق پدران و مادران است.

قرآن حتى كمترين بى‏ احترامى را در برابر پدر و مادر، اجازه نداده است. در حديثى، امام صادق (ع) مى‏فرمايند: «لو علم الله شيئاً هو ادنى من اف لنهى عنده و هو من ادنى العقوق، و من العقوق ا ن ينظر الرجل الى و الديه فيجد النظر اليها» اگر چيزى كمتر از «اف» وجود داشت، خدا از آن نهى مى‏كرد. «اف» كمترين اظهار ناراحتى است. و از اين جمله، نظر كردن تند و غضب آلود به پدر و مادر است. ه: با اينكه جهاد يكى از مهمترين برنامه‏ هاى اسلامى است، تا هنگامى كه جنبه وجوب عينى نداشته باشد، بودن در خدمت پدر و مادر از آن مهمتر است. پس اگر حضور در اين جهاد موجب ناراحتى آنان شود، جايز نيست.

در حديثى از امام صادق (ع) آمده است كه مردى نزد پيامبر اسلام (ص) آمد و عرض كرد، جوان با نشاط وورزيده‏اى است و جهاد را دوست دارد، ولى مادرش از اين موضوع ناراحت مى‏شود. پيامبر (ص) فرمودند: «ارجع فكن مع والدتك فوالذى بعثنى بالحق لانسها بك ليله خير من جهاد فى سبيل الله سنه» برگرد و با مادر خويش باش. قسم به آن خدايى كه مرا به حق مبعوث كرد، يك شب مادر با تو مأنوس شود، از يك سال جهاد در راه خدا بهتر است. البته، هنگامى كه جهاد جنبه وجوب عينى پيدا كند، كشور اسلامى در خطر قرار گيرد و حضور همگان لازم شود، هيچ عذرى حتى نارضايتى پدر و مادر پذيرفته نيست.

پبامبر (ص) فرمودند: «اياكم وعقوق الوالدين فان ريح الجنه توجد ممن سيرع الف عام ولايجدها عاق» از عاق پدر ومادر بترسيد زيرا بوى بهشت از هزار سال راه به مشام مى‏رسد؛ اما هيچگاه به كسانى كه مورد خشم پدر و مادر هستند نخواهد رسيد. اين تعبير، اشاره لطيفى به اين موضوع دارد كه چنين اشخاصى نه تنها در بهشت گام نمى‏گذارند، بلكه در فاصله بسيار زيادى از آن قرار دارند و حتى نمى‏توانند به آن نزديك شوند. سيد قطب در تفسير فى‏ظلال القرآن، حديثى به اين مضمون از پيامبر (ص) نقل مى‏كند كه مردى كه مادرش را بر دوش گرفته بود و طواف مى‏داد، پيامبر (ص) را در همان حال مشاهده كرد. عرض كرد: «آيا حق مادرم را با اين كار انجام دادم».
پيامبر فرمودند: «نه، حتى جبران يكى از ناله‏هاى او را به هنگام وضع حمل» نمى‏كند.
يك نكتة كه دراينجا بايد ذكر شود، اين است كه گاه مى‏شود پدر و مادر پيشنهادهاى غير منطقى يا خلاف شرع به انسان مى كند، بديهى است اطاعت آنان در هيچ يك از اين موارد، لازم نيست. ولى با اين حال، بايد با برخورد منطقى و انجام دادن وظيفه امر به معروف و نهى از منكر در بهترين صورتش، با اين گونه پيشنهادها برخورد كرد. امام كاظم (ع) مى‏فرمايند: «كسى نزد پيامبر (ص) آمد و از حق پرد وفرزند سئوال كرد. فرمودند: بايد او را با نام صدا نزند (بلكه بگويد پدرم)، جلوتر از او نرود، قبل از او ننشيند و كارى نكند كه مردم به پدرش بدگويى كنند (نگويند خدا پدرت را نيامرزد كه چنين كردى)».

توحيد و نيكى به پدر و مادر، سرآغاز يك رشته احكام مهم اسلامى «لا تجعل مع الله الها اخر فتقعد مذموماً مخذولاً و قضى ربك الا تعبدوا الا اياء و بالوالدين احساناً اما يبلغن عندك الكبر احدهما اوكلاهما فلا تقل لهما «اف» و لا تنهر هما و قل لهما قولاً و كريماً و احفض لهما جناح الذال من الرحمه و قل رب ارحمهما كما ريبانى صغيراً ربكم اعلم بما فى نفوسكم ان تكونوا صالحين فانه كان للاوابين غفوراً» (اسراء 22-25) با خداى يكتا، خداى ديگرى به خداى مگير كه نكوهيده و خوار خواهى ماند. پروردگارت مقرر داشت كه جز او را نپرستيد و به پدر و مادر نيكى كنيد.
هر گاه تا تو زنده هستى هر دو يا يكى از آن دو سالخورده شوند، آنان را ميازار و به درشتى خطاب مكن و با آنان به اكرام سخن بگو.
در برابرشان از روى مهربانى سر تواضع فرود آور و بگو: اى پروردگار من، همچنانكه مرا در خردى پرورش دادند، بر آنان رحمت آور. پروردگارتان از هر كس ديگر به آنچه در دلهايتان مى‏گذرد. داناتر است. و اگر از صالحان باشيد. او توبه كنندگان را مى‏آمرزد. آيات مورد بحث، سر آغازى براى بيان يك سلسه از احكام اساسى اسلام كه با مسئله توحيد وايمان شروع مى‏شود، توحيدى كه خمير مايه همه فعاليتهاى مثبت و كارهاى نيك و سازنده است. آيه نخست با توحيد شروع شده است و تاكيد مى‏كند كه نبايد براى خداوند يگانه هيچ معبودى قرار داد.
آيه نمى‏گويد: «معبود ديگرى را با خدا پرستش مكن». بلكه مى گويد: قرار مده» تا معناى وسيعترى داشته باشد. يعنى، نه در عقيده، نه در عمل، نه در دعا و تقاضا، و نه در پرستش معبود ديگرى را در كنار «الله» قرار مده. سپس به بيان نتيجه شرك مى‏پردازد، كه همانا با نكوهش و خوارى نشستن است. انتخاب كلمه «قعود» (نشستن) در اينجا، اشاره به ضعف و ناتوانى است، زيرا در ادبيات عرب، اين كلمه كنايه از ضعف است؛ همانگونه كه گفته مى‏شود: « قعد به الضعف عن‏القتال» (ناتوانى سبب شد كه از بيكار با دشمن بنشيند).

از جمله بالا استفاده مى‏شود كه شرك، سه اثر بسيار بد در وجود انسان مى‏گذارد:
1- شرك مايه ضعف، ناتوانى، زبونى و ذلت است؛ در حالى كه توحيد، عامل قيام، حركت و سرافرازى است.
2- شرك، مايه مذمت ونكوهش است؛ چرا كه يك خط روشن انحرافى است، در برابر منطق عقل و كفرانى است آشكار، در مقابل نعمت پروردگار. و آنكس كه تن به چنين انحرافى دهد، در خور مذمت است.
3- شرك سبب مى‏شود كه خداوند، مشرك را به معبودهاى ساختگى‏اش واگذارد و دست از حمايتش بردارد. و از آنجا كه معبودهاى ساختگى نيز قادر به حمايتش بردارد و از آنجا كه معبودهاى ساختگى نيز قادر به حمايت كسى نيستند و خدا هم حمايتش را از چنين كسانى برداشته است، آنان «مخذول» و بدون يار و ياور خواهند شد.
در آيات ديگر قرآن نيز همين معنا به شكل ديگرى مجسم شده است؛ چنانچه مى‏فرمايد: «مثل الذين اتخذوا من دون الله اولياء كمثل العنكبوت اتخذت بيتاً و ا ن اوهن البيوت لبيت العنكبوت لو كانوا يعلمون» ( عنكبوت 41) (مثل آنان كه غير از خدا را به دوستى گرفتند، مثل عنكبوت است كه خانه‏اى بساخت و همانا سست‏ترين خانه‏ها، خانه عنكبوت است، اگر مى‏دانستند. بعد از اصل توحيد، به يكى از اساسى‏ترين تعليمات انسانى انبيا- با تاكيد مجدد بر توحيد اشاره شده است؛ كه همانا نيكى به پدر و مادر است. «قضا»، مفهوم محكمترى امر دارد. و فرمان قطعى و محكم را مى‏رساند.

اين مطلب، نخستين تاكيد در اين باره است، قرار دادن توحيد در كنار نيكى به پدر و مادر، تاكيد ديگرى بر اهميت اين دستور اسلامى است. مطلق بودن «احسان» كه هر گونه نيكى را در بر مى‏گيرد، و همچنين «والدين» كه مسلمان و كافر را شامل مى‏شود، سومين و چهارمين تاكيد در اين جمله است. نكره بودن «احساناً» كه دراين گونه موارد براى بيان عظمت مى‏آيد، پنجمين تاكيد محسوب مى‏شود.

توجه به اين نكته لازم است كه فرمان، معمولاً روى يك امر اثباتى مى‏رود؛ در حالى كه در اينجا، روى نفى رفته است. اين نكته، ممكن است به خاطر آن باشد كه از كلمه «قضى»، فهميده مى‏شود كه جمله ديگرى در شكل اثباتى در تقدير است يا اينكه مجموع جمله نفى و اثبات : «الا تعبدوا الا اياه». در حكم يك جمله اثباتى؛ اثبات عبادت انحصارى پروردگار است. سپس، يكى از مصداقهاى روشن نيكى به پدر و مادر بيان شده است. در اينجا، به قسمتى از ريزه‏كاريهاى برخورد بسيار مودبانه و احترام آميز فرزندان به پدران و مادران از ديدگاه قرآن، اشاره مى‏شود.

1. از يك‏سو، روى حالت پيرى آنان- كه در آن موقع نيازمندتر به حمايت ومحبت و احترامند- تاكيد مى‏كند، و فرزندانشان را از كمترين سخن اهانت آميز به آنان نهى مى‏كند. آنان ممكن است بر اثر كهولت، طورى شوند كه نتواند بدون كمك ديگرى حركت كنند، از جا برخيزند و حتى ممكن است قادر به رفع آلودگى از خود نباشند. در اين مواقع، آزمايش بزرگ فرزندان شروع مى‏شود.
2. از سوى ديگر، قرآن تاكيد مى‏كند كه در اين هنگام نه تنها به آنان نبايد «اف» گفت: و با صداى بلند و اهانت آميز با آنان صحبت كرد، بلكه با قول كريم و گفتار بزرگوانه بايد با آنان گفتگو كرد. همه اينها، نهايت ادب در سخن را مى‏رساند، كه زبان كليد قلب است.
3. از سوى ديگر، دستور به تواضع و فروتنى داده شده است، تواضعى كه نشاندهنده محبت و علاقه باشد، و نه چيز ديگر
4. سرانجام، سفارش شده است كه حتى موقعى كه فرزند رو به سوى درگاه خدا مى‏آورد، پدر و مادر را، چه در حيات و چه در ممات، نبايد فراموش كند و بايد تقاضاى رحمت پروردگار را برايشان بنمايد، بويژه اين تقاضايش را با اين دليل همراه سازد: «پروردگارا، همان گونه كه آنان در كودكى مرا تربيت كردند. تو به آنان رحم كن» نكته مهمى كه از اين تعبير- علاوه بر آنچه گفته شد استفاده مى‏شود. اين است كه اگر پدر و مادر آنچنان مسن و ناتوان شدند كه به تنهايى قادر بر حركت و دفع آلودگي ها از خود نباشند.
فراموش نكن كه تو هم در كودكى چنين بودى و آنان را بايد جبران كرد. از آنجا كه گاهى در رابطه با حفظ حقوق پدر و مادر واحترام و تواضع به آنان، ممكن است لغزشيهايى پيش بيايد كه انسان آگاهانه يا نا آگاهانه به سوى آن كشيده شود. در آخرين آيه مورد بحث مى‏فرمايد: «پروردگار شما به آنچه در دلهاى شماست، آگاهتر است؛ زيرا علم خدا در همه زمينه‏ها ضرورى، ثابت، ازلى و خالى از هر گونه اشتباه است؛ در حالى كه علوم انسانى واجد اين صفات نيست. بنابراين اگر بدون قصد طغيان و سركشى در برابر فرمان خدا لغزشى در زمينه احترام و نيكى به پدر و مادر از انسان سر زد ولى بلافاصله پشيمان شد و در مقام جبران بر آمد، مسلماً مشمول عفو خدا خواهد شد.

1. «اواب» از ماده «اوب» به بازگشت توام با اراده گفته مى‏شود؛ در حالى كه «رجوع» هم به بازگشت با اراده و هم بى‏اراده اطلاق مى‏گردد. به همين دليل به «توبه»، «اوبه» گفته مى‏شود؛ چون حقيقت توبه، بازگشت توام با اراده به سوى خداست. از آنجا كه «اواب» صفت مبالغه است، به كسى گفته مى‏شود كه هر لحظه از او خطايى سر زند و در همان حال، به سوى پروردگار بازگردد. اين احتمال نيز وجود دارد كه ذكر صيغه مبالغه، اشاره به تعدد عوامل بازگشت به رجوع به خدا باشد؛ زيرا ايمان به پروردگار از يك‏سو، توجه به دادگاه عالم قيامت از سوى ديگر، وجدان بيدار از سوى سوم، و توجه به عدالت و آثار گناه از سوى چهارم، دست به دست هم مى‏دهند و انسان را موكداً از مسير انحرافى به سوى خدا مى‏برند.

2. «واذا خذنا ميثاق بنى اسرائيل لا تعبدون الا الله و بالوالدين احساناًأ» (بقره 83) و به ياد آوريد هنگامى را كه از بنى اسرائيل پيمان گرفتيم كه جز خداوند را نپرستيد و به پدر و مادر نيكى كنيد. اگر چه آيات درباره بنى‏اسرائيل نازل شده است، ولى يك سلسله قوانين كلى براى همه ملل دنيا در بردارد. از ديدگاه قرآن، برقرارى و سربلندى ملتها در صورتى است كه به بزرگترين قدرت بى‏زوال تكيه كنند، در همه حال از او مدد بگيرند و فقط در برابر او سر تعظيم فرود آورند؛ كه اگر چنين كنند، از هيچ كس ترس و وحشتى نخواهند داشت. واضح است كه چنين تكيه گاه و مبدئى جز آفريدگار بزرگ نمى‏تواند باشد. از طرف ديگر، براى بقا و جاويدان ماندن ملتها، همبستگى خاص بين افراد خاص لازم است. اين عمل در صورتى امكان دارد، كه هر كس به پدر و مادر خود كه شعاع بستگى آنان به وى نزديكتر است، در مرحله بعد به خويشان و بعد از آنان به همه افراد اجتماع، نيكى كند. بدين گونه، همه بال و پر يكديگر مى‏شوند، و افراد ضعيف را حمايت مى‏كنند.

3. ( واعبدوالله و لا تشركوا به شيئاً و بالوالدين احساناً» (نساء 36) و خدا را بپرستيد و هيچ چيز را با او شريك نكنيد و به پدر و مادر نيكى كنيد. آيه فوق، نخست مردم را دعوت به عبادت و بندگى پروردگار و ترك شرك و بت پرستى ج كه ريشه اصلى برنامه‏هاى اسلامى است مى‏كند. دعوت به توحيد و يگانه پرستى روح را پاك، نيت را خالص، اراده را قوى و تصميم را براى انجام دادن هر برنامه مفيدى محكم مى‏سازد. از آنجا كه اين آيه بيان كننده يك رشته از حقوق اسلامى است، قبل از هر چيز، اشاره به حق خداوند بر مردم، پرستيدن او و شريكى براى او برنگزيدن كرده است.

سپس، اشاره به حق پدر و مادر شده و توصيه گرديده است كه بايد به آنان نيكى كرد. از اين تعبيرهاى مكرر در قرآن كريم بر بندگى خدا واحسان به والدين، استفاده مى‏شود كه بيان اين دو ارتباط است. در حقيقت هم، چنين است، چون بزرگترين نعمت، نعمت هستى و حيات است كه در درجه اول از ناحيه خداست و درمراحل بعد، به پدر و مادر ارتباط دارد. بنابراين، ترك حقوق پدر و مادر، همدوش شرك به خداست. 4- «قل تعالوا اتل ما حرم ربكم عليكم الا تشركوا به شيئاً و بالوالدين احساناًأ» (انعام 151) بگو، بياييد آنچه را پروردگارتان بر شما حرام كرده بيان كنم كه چيزى را با او شريك نكنيد و به پدر و مادر نيكى كنيد. ذكر نيكى به پدر و مادر بلافاصله بعد از مبارزه با شرك و قبل از دستورهاى مهمى مانند تحريم قتل نفس و اجراى اصول عدالت، دليل بر اهميت بسيار حق پدر و مادر در دستورهاى اسلامى است. اين موضوع وقتى روشنتر مى‏شود، كه توجه كنيم به جاى «آزار به پدر و مادر»- كه هماهنگ با ديگر تحريمهاى اين آيه است،احسان و نيكى به آنان ذكر شده است. يعنى نه تنها ايجاد ناراحتى براى آنان حرام است، بلكه احسان و نيكى به آنان نيز لازم و ضرورى است.

جالبتر اين كه، كلمه «احسان» به وسيله «ب» متعدى شده و فرموده است: « بالوالدين احساناً»احسان گاهى با «الى» و گاهى با «ب» ذكر مى شود، معناى‏آن نيكى كردن به طور مستقيم و بدون واسطه است، بنابراين، اين آيه تاكيد مى‏كند كه موضوع نيكى به پدر و مادر را بايد آنقدر اهميت داد، كه شخصاً و بدون واسطه، به آن اقدام كرد. 5- «ولقد اتينا لقمان الحكمه ان اشكر الله و من يشكر فانما يشكر لنفسه و من كفر فان الله غنى حميد و اذقال لقمان لابنه و هو يعظه يا بنى لا تشرك بالله ان الشرك لظلم عظيم و وصينا الانسان بوالديه حملته امه وهناً على وهن و فصاله فى عامين ان اشكرلى ولوالديك الى المصير و ان جاهداك على ان تشرك بى ما ليس من اناب الى ثم الى مرجعكم فانبئكم بما كنتم تعلمون» (لقمان 15-12) و آدمى را درباره پدر و مادرش سفارش كرديم. مادرش به او حامله شد و هر روز ناتوانتر مى شد و پس از دو سال از شيرش باز گرفت. و سفارش كرديم كه مرا و پدر و مادرت را شكر گوى كه سرانجام تو نزد من است. اگر آن دو به كوشش از تو بخواهد تا چيزى را كه نمى‏دانى چيست با من شريك گردانى، اطاعتشان مكن. در دنيا با آنان به وجهى پسنديده زندگى كن و خود، راه كسانى را كه به درگاه من باز مى‏گردند. در پيش گير، بازگشت همه شما به سوى من است و من از كارهايى كه مى‏كرده‏ايد، آگاهتان مى‏كنم.
در آيه اول، نتيجه «شكر» و «كفران» نعمتها، به اين صورت بيان شده كه شكر نعمت، به سود خود انسان، و كفران هم به زبان خود او است. خداوند از همگان بى‏نياز است. اگر همه ممكنات شكر كنند، چيزى بر عظمتش افزوده نمى‏شود و اگر جمله موجودات كافر شوند. بر دامن كبريايى‏اش گردى ننشيند. «ل» در جمله «ان اشكرالله»، براى اختصاص و در «لنفسه» براى نفع است. بنابراين، سود شكرگزارى كه همان دوام نعمت، و افزايش آن به اضافه ثواب آخرت است، به خود انسان بر مى‏گردد؛ همان گونه كه زيان كفران، فقط دامان خودش را مى‏گيرد.

تعبير: «غنى حميد»، اشاره به اين است كه شكر گزار در برابر افراد عادى، يا چيزى به بخشنده نعمت مى‏دهد يا اگر چيزى نمى‏دهد، با ستايش او مقامش را در انظار مردم بالا مى‏برد. ولى درباره خداوند، هيچ يك از اين دو، معنا ندارد.او از همگان بى‏نياز، و شايسته ستايش همه ستايشگران است. فرشتگان حمد او را مى‏گويند، و تمام ذرات موجودات به تسبيح و حمد او مشغولند. اگر انسانى به زبان قال كفران كند، كمترين اثرى ندارد؛ زيرا ذرات وجود خودش، به زبان حال مشغول حمد و ثناى اويند. شكر با «صيغه مضارع» نشانه تداوم واستمرار است، و كفر با «صيغه ماضى» كه حتى بريك مرتبه است بيان شده است. اين نكته، اشاره به اين است كه كفران حتى براى يك بار، ممكن است عواقب دردناكى بار آورد اما شكر لازم است كه مستمر و مداوم باشد تا انسان مسير تكامل خود را طى كند. بعد از معرفى لقمان و مقام و حكمت او، به نخستين اندرز وى- كه در عين حال مهمترين توصيه به فرزندش مى باشد- اشاره شده است.
حكمت لقمان ايجاب مى‏كند كه قبل از هر چيز، به سراغ توحيد، اساسى‏ ترين مسئله عقيدتى، برود؛ زيرا هر حركت تخريبى و ضد الهى، همچون: دنيا پرستى، مقام پرستى و هوا پرستى، شاخه‏اى از شرك به شمار مى‏روند. نكته قابل توجه اينكه، لقمان حكيم دليل بر نفى شرك را اين ذكر مى‏كند كه شرك، ظلم عظيم است؛ آن هم با تعبيرى، كه از چند جهت تاكيد دارد. و چه ظلمى از اين بالاتر، كه هم درباره خدا انجام بگيرد و موجود بى‏ارزشى را همتاى او قرار دهند، و هم درباره خويشتن انجام شود. و انسان از اوج عزت عبوديت پروردگار به قعر دره ذلت پرستش غير او ساقط كند. دو آيه بعد، در حقيقت جمله‏هاى معترضه‏اى است كه در لابه لاى اندرزهاى لقمان از سوى خداوند بيان شده است. البته معترضه، به معناى بى‏ارتباط نيست، بلكه به معناى سخنان الهى است كه ارتباط روشنى با سخنان لقمان دارد. در اين آيه، بحث از وجود، زحمات، خدمات و حقوق پدر و مادر، و قرار دادن شكر آنان در كنار شكر خداوند است.
به علاوه، تاكيدى بر خالص بودن اندرزهاى لقمان، به فرزندش نيز شمرده مى شود، زيرا پدر و مادر با اين علاقه وافر و خلوص نيت، ممكن نيست جز خير و صلاح فرزند را در اندرزهايشان بازگو كنند. آنگاه، به زحمات بسيار مادر اشاره مى‏شود. اين مسئله از نظر علمى ثابت شده و تجزيه نيز نشان داده است، كه مادران در هنگام باردارى گرفتار سستى مى‏شوند؛ زيرا شيره جان و مغز استخوان را به پرورش جنين خود اختصاص مى‏دهند، و از تمام مواد حياتى وجود خود بهترينش را تقديم او مى‏كنند. به همين دليل، مادران در دوران باردارى گرفتار كمبود انواع ويتامينها مى‏شوند كه اگر جبران نشود، ناراحتى‏هايى را براى آنان به وجود مى‏آورد. اين ويژگى، در دوران رضاع و شير دادن نيز ادامه مى‏يابد؛ چرا كه شير، شيره جان مادر است. لذا به دنبال آيه، آمده است كه پايان نكته، اشاره شده است: «والوالدات يرضعن اولادهن حولين كاملين» (بقره 233) مادران فرزندانشان را دو سال تمام شير دهند. البته، منظور دوران، كمتر از دوسال انجام شود. به هر حال، مادر در اين 23 ماه، دوران حمل و دوران شير خوارگى، بزرگترين فداكارى راهم از نظر روحى و عاطفى، هم از نظر جسمى، و هم از جهت خدمات، دربارة فرزندش انجام مى‏دهد.
جالب اينكه در آغاز توحيد، پدر و مادر را ذكر مى‏كند، ولى به هنگام بيان زحمت و خدمات، تكيه روى زحمات مادر است تاانسان متوجه ايثارگريها و حق عظيم او شود. سپس، به شكر خداوند و شكر پدر و مادر سفارش شده است. شكر خدا را بايد كرد، زيرا خالق و منعم اصلى انسان، خداست كه چنين پدر و مادر مهربانى را به ما داده است. و هم شكرگزار پدر و مادر بايد بود، كه به واسطه اين فيض و عهده‏دار انتقال نعمتهاى خداوند به انسان مى‏باشند.

و در پايان، آيه با لحنى كه خالى از تهديد و عتاب نيست، مى فرمايد: «بازگشت همه شما، به سوى من است». اگر در اينجا كوتاهى كنيد، در بارگاه الهى تمام اين حقوق، زحمات و خدمات مو به مو بررسى و محاسبه مى‏شود. بعضى از مفسران در اينجا به نكته‏اى توجه كرده‏اند كه در قرآن مجيد، تاكيد بر رعايت حقوق پدر و مادر بارها آمده است. اما سفارش به فرزندان- جز درباره نهى از كشتن فرزندان كه يك عادت شوم و زشت استثنايى در عصر جاهليت بود- كمتر ديده مى‏شود. اين نكته به دليل آن است كه پدر و مادر به حكم عواطف نيرومندشان، كمتر ممكن است فرزندان را به دست فراموشى بسپارند. در حالى كه بسيار ديده شده است كه فرزندان، پدر و مادر را به ويژه به هنگام پيرى و از كار افتادگى، فراموش مى كنند: اين دردناكترين حالت براى پدر و مادر، و بدترين ناشكرى براى فرزندان محسوب مى‏شود. از آنجا كه توصيه نيكى درباره پدر و مادر ممكن است اين توهم را براى بعضى ايجاد كند كه حتى در مسئله عقايد، كفر و ايمان بايد با آنان مماشات كرد، در آيه بعد تاكيد مى‏كند كه هرگز نبايد رابطه انسان با پدر و مادرش، مقدم بر رابطه او با خدا باشد. پس، هرگز نبايد عواطف خويشاوندى، حاكم بر اعتقاد مكتبى انسان شود. تعبير به «جاهداك»، اشاره به اين است كه پدر و مادر گاه به گمان اينكه سعادت فرزندشان را مى‏خواهند، تلاش و كوشش مى‏كنند كه او را به عقيده انحرافى بكشانند. وظيفه فرزندان اين است كه هرگز در برابر اين فشارها تسليم نشوند، استقلال فكرى خود را حفظ كنند، و عقيده توحيد را با هيچ معاوضه نكنند. همچنين، جمله «ماليس لك به علم».اشاره به اين است كه اگر فرضاً دلايل بطلان شرك را ناديده بگيريم، حداقل دليلى بر اثبات آن نيست. از آنجا كه ممكن است اين فرمان اين توهم را به وجود آورد كه در برابر پدر و مادر مشرك بايد شدت عمل داشت و بى‏حرمتى كرد، بلافاصله اضافه مى كند كه اطاعت نكردن از آنان در كفر و شرك، دليل بر طرز شايسته‏اى رفتار كرد، ولى از نظر اعتقاد و برنامه‏هاى مذهبى تسليم افكار و پيشنهادهايشان نشد. اين رفتار، درست نقطه اصلى اعتدال، و راه پيامبران و مومنان راستين است. لذا، بعد مى‏افزايد كه مومنان بايد راه كسانى را پيروى كنند، كه به سوى خداوند باز مى‏گردند؛ چرا كه بازگشت همه به سوى خداوند است، و خداوند انسان را ازكارهايشان آگاه مى‏سازد و طبق آن پاداش و كيفرى مى‏دهد.
نفى و اثباتهاى پى در پى، و امر و نهى‏ها در آيات فوق، براى اين است كه مسلمانان در اين گونه مسائل كه در بدو نظر تضادى در ميان انجام دادن دو وظيفه لازم تصور مى‏شود- خط اصلى را پيدا كنند و بدون كمترين افراط و تفريط، در مسير صحيح قرار گيرند.اين دقت و ظرافت قرآن در اين ريزه كاريها، از چهره‏هاى فصاحت و بلاغت عميق آن است. وصينا الانسان بوالديه حسنا و ان جاهداك لتشرك بى ما ليس لك به علم فلا تطعهما الى مرجعكم فانبئكم بما كنتم تعملون» (عنكبوت 8) و به آدمى سفارش كرديم كه به پدر و مادر خود نيكى كند و اگر آن دو بكوشند كه تو چيزى را كه بدان آگاه نيستى شريك من قرار دهى، اطاعتشان مكن.

بازگشت همه شما به سوى من است و شما را به كارهايى را مى‏كرده‏ايد، آگاه مى‏كنم. روايات مختلفى در شان نزول اين آيه آمده، كه چكيده آن اين است كه «بعضى از مردانى كه در مكه بودند، ايمان و اسلام را پذيرفتند. هنگامى كه مادرشان از اين مسئله آگاه شدند، تصميم گرفتند كه غذا نخورند و آب ننوشند تا فرزندانشان از اسلام باز گردد. گر چه هيچ كدام از اين كدام از اين مادران به گفته خود وفا نكردند و اعتصاب غذا را شكستند. ولى اين آيه نازل شد و خط روشنى در برخورد با پدر و مادر در زمينه ايمان و كفر به دست همگان داد.
برترين توصيه نسبت به پدر و مادر يكى از مهمترين آزمايشهاى الهى، مسئله تضاد خط ايمان و تقوا با پيوندهاى عاطفى و خويشاوندى است.
قرآن در اين زمينه تكليف مسلمانان را بروشنى بيان كرده است. در اين بخش، آيات آمده در اين زمينه، بررسى مى‏شود.
1. «و وصينا الانسان بوالديه احساناً» (حقاف 15) و انسان را سفارش كرديم كه به پدر و مادرش نيكى كند. اگر چه اين حكم، يك حكم تشريعى است، ولى اين مسئله پيش از آنكه يك لازم تشريعى باشد، به صورت يك قانون تكوينى درنهاد همه انسانها وجود دارد. تعبير به «انسان» در اينجا جلب توجه مى كند؛ زيرا اين قانون مخصوص مومنان نيست، بلكه هر كس شايسته نام انسان است، بايد هميشه به پدر و مادر حق شناس باشد. هر چند با اين اعمال، هرگز نمى‏تواند دين خود را به آنان ادا كند. سپس، براى اين كه تصور نكند كه پيوند عاطفى با پدر و مادر مى‏تواند بر پيوند انسان با خدا و مسئله ايمان حاكم شود، با يك استثناى صريح تاكيد مى‏كند كه اگر پدر و مادر تلاش و كوشش كنند كه فرزندشان براى خدا شريكى قايل شود كه به آن علم ندارد، از آنان نبايد اطاعت كند.

تعبير: « ماليس بك به علم» اشاره به منطقى نبودن شرك است. چون اگر واقعاً شرك صحيح بود، دليلى بر آن وجود داشت. به تعبير ديگر، جايى كه انسان علم به چيزى نداشته باشد، بايد از آن پيروى نكند؛ تا چه رسد به اين كه علم به بطلان آن داشته باشد. پيروى از چنين چيزى پيروى از جهل است. اصولاً، تقليد كوركورانه غلط است، حتى اگر درباره ايمان باشد؛ تا چه رسد به شرك و كفر.
به اين ترتيب، از اينجا يك اصل كلى استفاده مى‏شود: « هيچ چيز نمى‏تواند بر ارتباط انسان با خدا حاكم شود؛ حتى پيوند با پدر ومادر، كه نزديكترين پيوندهاى عاطفى است. حديث معروف امام على (ع): «لا طاعه لمخلوق فى معصيه الخالق» اطاعت از مخلوق در عصيان خالق روا نيست. معيار روشنى را در اين مسائل به دست مى‏دهد.از اين آيات و روايات نتيجه مى‏شود كه اسلام برترين احترام را براى پدر و مادر قائل است. پس، در صورت مشرك بودن و دعوت به شرك- كه منفورترين كارها در نظر اسلام است- باز حفظ احترام آنان در عين نپذيرفتن دعوت آنان به شرك، واجب شمرده مى‏شود.

در حديثى از پيامبر (ص) آمده است كه شخصى خدمت ايشان آمد و عرض كرد: من به چه كسى نيكى كنم»؟ فرمودند: «به مادرت». دوباره آن شخص سئوال كرد: «بعد از او به چه كسى»؟ فرمودند: «به مادرت». بار سوم، آن شخص سئوال كردم: «بعد از او، به چه كسى»؟ باز فرمودند: «مادرت». و در چهارمين بار، پيامبر (ص) توصيه پدر و مادر و ديگر بستگان را به ترتيب نزديكى آنان، به ايشان فرمودند. در حديث ديگرى، پيامبر (ص) توصيه پدر و ديگر بستگان را به ترتيب نزديكى آنان، به ايشان فرمودند. در حديث ديگرى، پيامبر (ص) فرمودند: «الجنه تحت اقدام الامهات» (بهشت زير پاى مادران است). يعنى فقط از طريق خضوع و همچون خاك راه بودن در برابر آنان، مى‏توان به بهشت برين راه يافت.
2- «و وصينا الانسان بوالديه احساناً حملته امه كرهاً و وضعته كرهاً و حمله و فصاله ثلاثون شهراً حتى اذا بلغ اشده و بلغ اربعين سنه قال رب اوزعنى ان شكر نعمتك التى انعمت على و على والدى و ان اعمل صالحاً ترضاه و اصلح لى فى ذريتى انى تبت اليك و انى من المسلمين» (احقاف 15) و آدمى را به نيكى كردن با پدر و مادر خود سفارش كرديم. مادرش بار او را به دشوارى برداشت و به دشوارى بر زمين نهاد. و مدت حمل تا از شير باز گرفتنش، سى ماه است تا چون به سن جوانى رسد و به چهل سالگى در آيد.
گويد: اى پروردگار من ، به من بياموز تا شكر نعمتى كه بر من و بر پدر و مادرم ارزانى داشته‏اى به جاى آرم. كارى شايسته بكنم كه تو از آن خشنود شوى و فرزندان مرا به صلاح آور. من به تو بازگشتم و از تسليم شدگانم. اين آيه، از نيكى و شكر به پدر و مادر كه مقدمه‏اى براى شكر پروردگار است، شروع مى‏كند. «وصيت» و توصيه، به معناى مطلق سفارش است. و مفهوم آن، منحصر به سفارشهاى مربوط به پس از مرگ نيست. لذا جمعى از مفسران آن را در اين آيه، به معناى دستور و فرمان تفسير كرده‏اند. سپس به دليل لزوم حق شناسى از مادر، تاكيد مى‏شود كه در طول 30 ماه باردارى و شير دهى، وى بزرگترين ايثار و فداكارى را درباره فرزندش انجام مى‏دهد.
اينكه قرآن در اينجا فقط از ناراحتى‏هاى سخن مى‏گويد، و سخنى از پدر در ميان نيست، نه به خاطر اهميت ندادن به پدر است؛ چرا كه هم در بسيارى از اين مشكلات شريك مادر است. اما چون سهم بيشترى دارد، بيشتر بر او تاكيد شده است. هنگامى كه انسان به كمال قدرت نيروى جسمانى رسيد و به مرز 40 سالگى وارد شد، سه چيز را از خدا تقاضا مى‏كند: شكر پدر و مادرش، انجام دادن كارهاى خوب و تداوم در رستگارى‏اش در فرزندانش، اين تعبير، نشان مى‏دهد كه انسان با ايمان در چنين سن و سالى، هم از عمق و وسعت نعمتهاى خدا بر او، و هم از نعمتهاى كه پدر و مادر به او كرده است، آگاه مى‏شود؛ زيرا در اين سن و سال، معمولاً خودش پدر يا مادر مى‏شود و با درك زحمات طاقت فرسا و ايثارگرانه آن دو، بى اختيار به يادشان مى‏افتد و به جايشان در پيشگاه خدا شكر مى كند. تعبير: «لى» (براى من )، ضمناً اشاره به اين است كه صلاح و نيكى فرزندان من در چنان باشد، كه نتايجش عايد من نيز بشود. تعبير: «فى ذريتى» (فرزندان من)، به طور مطلق اشاره به تداوم صلاح و نيكوكارى در تمام دودمان است. جالب اينكه در دعاى اول، پدر و مادر را و در دعاى سوم، فرزندان را شريك مى‏كند. ولى در دعاى دوم، براى خود دعا مى‏كند. انسان صالح اينگونه است كه اگر با يك چشم به خويشتن مى‏نگرد، با چشم ديگر به افرادى كه بر او حق دارند. نگاه مى‏كند. نتيجه پس از بررسى موضوع احترام به پدر و مادر از نگاه قرآن كريم و ارتباط آن با اطاعت از دستورهاى خداوند، اكنون مى‏توانيم اينگونه جمع‏بندى كنيم كه احترام به والدين، از دستورهاى اكيد دينى است.

درباره تعامل اطاعت از والدين با اطاعت از خدا، مى ‏توان گفت كه ما ابتدا اطاعت از دستورهاى خداوند را واجب مى دانيم. سپس، خداوند دستور داده است كه از پدر و مادر اطاعت كنيم، و به آنان احترام بگذاريم.

پس، اطاعت از اين دستور خداوند، احترام به والدين را به همراه مى‏آورد. البته، اگر اطاعت از والدين موجب زير پا نهادن دستورهاى الهى شود، براساس نظر اسلام نبايد از آنان اطاعت كرد، و دستور خداوند بر دستور والدين ارجحيت داده شده است. با اين حال، در چنين مواردى، اسلام تاكيد مى‏كند كه بايد با نرمى و متانت با پدر و مادر برخورد كرد. و اسلام، اجازه پرخاش را حتى در زمانى كه پدر و مادر بر خلاف دين دستور داده باشند، به فرزندان نداده است.




دكتر على اكبر تاجدارى متخصص حقوق و اقتصاد
--------------------------------------------------------------------------------
پِي نوشت ‏ها:

1- طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، ترجمه سيد محمد باقر موسوى همدانى، تهران، كانون انتشارات محمدى، 1358.
2- مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، قم، دارالكتب الاسلاميه، 1370. 3- مولانا (تبريزى)، سيد مصطفى، حقوق والدين و فرزند،1349.
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

خیلی زیاده برای همین به درد نمی خوره
ایدا
عالی بود ولی اگر می شه یک مقدار درشت تر باشه نوشته هاش عالی تر هم می شه


------------------

توضيح: بالاي كدمطالب (سمت چپ صفحه -بالا) به رنگ نارنجي علامت + گذاشتيم . كليك كنيد اندازه بزرگتر ميشه !!
۱۰ شگرد رسانه‌ای برای اثرگذاری بر باورهای مخاطب
پنج اقدامی که والدین باید در مواجهه با کودکان کابوس زده انجام دهند!
«آلیس در سرزمین عجایب»؛ اختلال روانی عجیب
سندروم مسأله با پدر / آسیب‌های بی‌مهری پدران به دختران
روانشناسی که دنیای سرمایه گذاری را ۱۸۰ درجه تغییر داد
چرا گاهی نمی‌توان بخشید و فراموش کرد؟!
مغز چطور خاطرات ماندگار می‌سازد؟
روانشناسی جمع‌آوری اشیا و یا کلکسیونر شدن
دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
چگونه با ذهن آگاهی حواس کودکان مان را جمع کنیم؟
تقاضا برای سلب اختیار تشخیص اختلال اسکیزوفرنی توسط روانشناسان بالینی!
چرا نباید برای جلب محبت یا عشق التماس کنیم؟
موفقیت به سراغ کسانی می آید که آن قدر در تلاشند که وقت نمی کنند دنبال آن بروند.