پنجشنبه ۹ فروردين ۱۴۰۳ - 28 Mar 2024
تاریخ انتشار :
شنبه ۹ ارديبهشت ۱۳۹۱ / ۱۹:۰۲
کد مطلب: 10651
۲۳
۱۷

کارآفرینان موفق/ زندگینامه بهروز فروتن

   
شرکت بهروز در سال 1356 توسط "بهروز فروتن" بنیان گذاشته شد ودرتمام این مدت،سهام عمده این شرکت،دراختیار خانواده فروتن بود.  
 
زندگینامه بهروز فروتن؛ بنیان‌گذار شرکت بهروز
من بهروز فروتن در سال 1324 در تهران متولد شدم و در امیریه‌ی تهران بزرگ شدم. در سن ده سالگی پدرم را از دست دادم. ایشان رئیس اداره‌ی آگاهی بود البته زمانی که من به دنیا آمدم بازنشسته شده بودند. مهمترین چیزی که از پدرم به یاد دارم این است که می‌گفت انسان باید جوهر کار داشته باشد. در زمانی که ایشان در قید حیات بودند ما از نظر مالی چندان مشکلی نداشتیم با این حال ایشان اصرار داشتند ما در ایام تعطیل کار کنیم. مهم نبود چه کاری انجام می‌دهیم بلکه مهم این بود که با فرهنگ کار آشنا شویم.
از بچگی سختی زندگی را ناخواسته حس کردم قبل از اینکه زندگی را ببینم سختی زندگی برایم نمایان شد به همین دلیل احساس می کنم یک حالت خود ساختگی خاص دارم.
با وجود اینکه بچه ضعیفی بودم، اول کارهای شخصی انجام می‌دادم مثلاً تابستان‌ها شکلات و اسباب بازی می‌فروختم. بعد به دنبال کار فنی رفتم و اکثر مواقع درآمدم را برای مسائل تحصیلی یا هزینه‌ی روزمره مصرف می‌کردم بیشتر درآمدم را هم به مادرم می‌دادم تا برایم پس‌انداز کند. پس از فوت پدرم خیلی از امکانات از ما گرفته شد ولی مادرم با گذشت و عاطفه‌ای که داشت سرپرستی ما را به عهده گرفت. مادرم را هم پانزده سال پیش از دست دادم.
در هر حال با همه‌ی مشکلاتی که بود من هم درس خواندم و هم کار کردم و از حاصل کارم، درسم را ادامه دادم. مادرم در این کار مرا بسیار تشویق کردند به نظر من هیچ انسانی موفق نمی‌شود مگر اینکه تشویق بشود و یا خودش را باور داشته باشد. تشویق، انگیزه و قدرت و روحیه‌ای  ایجاد می‌کند که انسان بیش از توان جسمی‌اش کار کند.
من وضعیت استثنایی داشتم چون پدرم را از دست داده بودم یک مقدار فکرم جلوتر از ذهنم بود. از درک مفاهیم و راهنمایی دیگران بهترین بهره را می‌بردم و موقعیت را خوب می‌سنجیدم و جلو می‌رفتم.
یک دوره‌ی شبانه‌روزی در اداره وزارت کشاورزی و صنایع معادن بود که دیپلم فنی می‌دادند. اگرچه جدا شدن از خانواده خیلی سخت بود ولی چون من به کار فنی خیلی علاقه داشتم و به آنجا رفتم و در رشته‌ی مدل سازی و ریخته‌گری درس خواندم بعد به کلاس‌های شبانه دانشگاه تهران رفتم و لیسانس مدیریت گرفتم. به این دلیل کلاس‌های شبانه را انتخاب کردم که می‌خواستم روزها کار کنم. سپس معلم آزاد شدم و مدتی بعد امتیاز یک دبیرستان را خریدم و شروع به کار کردم. من از تمام کارهایی که در دوران زندگی‌ام انجام دادم راضی هستم سختی‌ها را پذیرفتم تا بتوانم از خوبی‌ها لذت ببرم. موفقیت‌های من از لابه‌لای شکست‌ها و سختی‌ها به دست آمده است. یک مدیر کسی است که بپذیرد مشکل را باید حل کند و متعهد باشد.
من کارم را از درون خانه شروع کردم مواد غذایی درست می‌کردم و به فروشگاه‌ها می‌دادم ولی آنها کالاهای من را نمی‌خریدند. بالاخره خانه‌ام را فروختم و با پول آن کار را شروع کردم به تدریج با 11 نفر از بستگانم شریک شدم. در حال حاضر ما نزدیک به 1000 نفر پرسنل داریم و شش نقطه از کشور تحت لیسانس صنایع غذایی بهروز کار می‌کنند.
من در مورد صنایع غذایی اطلاعات فنی نداشتم و بدون داشتن سرمایه و امکانات کار را شروع کردم و جلو رفتم و رمز موفقیت من این بود که از سختی کار لذت می‌بردم و از حضور پر تلاش همکارانم و بودن در بین آنها خوشحال می‌شوم.
من فکر می‌کنم هر کسی خودش را باور داشته باشد موفق می‌شود. اگر به خودت احترام گذاشتی و برای باورت ایستادگی کردی و در مقابل اشتباهت عذر خواهی کردی خودت را شناخته‌ای. ما باید سعی کنیم نکات منفی و مثبت خودمان را بشناسیم و خودمان را باور داشته باشیم. من زندگی را اول در ذهنم ترسیم می‌کنم و اگر ایرادی داشت آنرا تغییر می‌دهم یعنی روی حرف‌هایم متعصب نیستم و پذیرای حرف‌های دیگران هستم تکامل را در خودم نمی‌بینم بلکه در جمع می‌بینم. ما نباید کار را عار بدانیم ارزش کار باید مهم باشد. من در 45 سال پیش کار را بازی می‌دانستم و این کارها را انجام می‌دادم و امروز هم همین کار را انجام می‌دهم چون امروز هم کار را بازی می‌دانم.  
اما سایت تجارت نیوز گفتگوی جالبی آقای بهروز فروتن داشته است :
فروتن چگونه بهروز شد
نگاهی به زندگی بنیان گذار شرکت بهروز
گفت‌وگو با بهروز فروتن، صاحب صنایع غذایی بهروز با گلایه‌ای آغاز شد. از آقای فروتن پرسیدم: «چرا هر خبرنگاری با شما تماس برقرار می‌کند فکر می‌کنید به دنبال آگهی تبلیغاتی است؟» او گفت: «برخی از همکاران شما بدون اطلاع بنده و روابط عمومی شرکت، طرح تبلیغاتی بهروز را در روزنامه خود چاپ می‌کنند و بعد صورتحساب ارسال می‌کنند. به نظر شما ما باید چگونه برخورد کنیم؟» توضیحاتش برای من قانع‌کننده است. در هر حال گفت‌وگو با بهروز فروتن به عنوان کارآفرینی که هیچ اعتقادی به شانس ندارد و خود را یک فروتن واقعی می‌داند از چگونگی ورودش به عرصه مواد غذایی آغاز شد و با پاسخ‌های او در مورد زوایای مختلف فعالیتش به پایان رسید.
• آقای فروتن از خودتان بگویید؛ شاید بهتر است اینگونه مطرح کنیم که بهروز چگونه وارد صنعت غذا شد؟ چه جرقه‌ای منجر به خلق بهروز شد؟
میوه‌ای که می‌بینید طول و زمانی را طی کرده است. بنابراین در مورد من هم 60 سال پیش که کودکی هفت ساله بودم باید دیده شود. در این سن، پدرم که امیرلشگر بود در طول ایام بیکاری، من را واداشت تا کارهایی را یاد بگیرم و امیدوارم همه بندبند حرف‌هایم برای علاقه‌مندان کارآفرینی هم مفید باشد.جوهره کار داشتن و از کار خجالت نکشیدن را در دوران کودکی به من آموختند در حالی که امروز جوانان ما کار کردن را عار می‌دانند. از سویی در بحث کارآفرینی بخشی ذاتی و بخشی هم اکتسابی است.پدرم را در 10 سالگی سه‌شنبه روز اول عید ساعت 9 از دست دادم. در واقع سایه پدر را به عنوان حاکم بر کار، دو سه سال دیدم؛ پدر پدربزرگم از گنجه آذربایجان بود اما پدرم و خودم هم در تهران به دنیا آمده و بزرگ شدیم. دوران پرتلاطم بی‌پدری را به سختی طی کردم و چون کوچک‌ترین عضو خانواده بودم در واقع بخش عمده مشکلات برای من بود.من در کودکی از فروش درصدی محصولاتم مثل بادبادک، فانوس،‌ روروک و تعمیر دوچرخه و غیره و دسترنج کار در تعمیرگاه‌ها خودم را اداره می‌کردم و اموال پدری در زندگیم چندان نقش‌آفرین نبود و تحصیلاتم را در رشته مدیریت دانشگاه تهران ادامه دادم و چون ذاتا خودساخته بودم و رهبری و سرپرستی را دوست داشتم، معلمی را انتخاب کردم و نخستین شغل رسمی‌ام دبیری بود. چند سال بعد سوابق تدریسم را در کارهای دیگری خلاصه کردم اما به دلیل آگاه نبودن به مسائل اقتصادی دچار ضرر و زیان شدم. وقتی این اتفاق افتاد با توجه به اینکه یک دوره تخصصی فنی را در وزارت اقتصاد گذرانده‌ بودم وارد فضای کار فنی (ریخته‌گری، مدل‌سازی و قالب‌سازی) شدم.پس از اینکه دچار خسارت و ضرر و زیان در بحث تدریس شدم، تلاشم را بیشتر کرده و کار پیمانکاری ذوب‌آهن را آغاز کردم اما پس از مدتی در این حوزه نیز دچار ضرر شدم به طوری که مجبور به فروختن منزل مسکونی‌ام شدم و در منزل شخصی‌ام مستاجر شدم. در این زمان بود که به شدت در تنگنا قرار گرفته و به فکر کار و حرفه جدید افتادم و به پیشنهاد همسرم پخت شله‌زرد، ‌انواع ترشی‌جات و مرباها را در آشپزخانه منزل شخصی‌ام با نام محصولات بهروز شروع کردیم و در واقع جرقه این کار از سوی همسرم بود و در شرایط بی‌پولی، قرض و مشکلات بودم. مواد اولیه تهیه غذاها را با ژیانی که داشتم تهیه کرده و در زیرزمین منزل استیجاری‌ام پس از پخت‌؛ بسته‌بندی کرده و در بین مغازه‌ها توزیع می‌کردیم البته از همان شروع، کار را بزرگ دیدیم و تلاش کردیم که فعالیت به درستی انجام گیرد و به نام فرآورده‌های خانگی بهروز در بازار عرضه می‌کردیم.اما بعد دیدیم تولید خانگی هم با محدودیت‌های تامین مواد اولیه، ‌پخت، بسته‌بندی و توزیع مواجه می‌شود که اگر «باید» نمی‌گفتم و اراده لازم را نداشتم شاید به شرایط فعلی نمی‌رسیدیم.
• حتما روزهای سختی را گذرانده‌اید، آیا شد که محصولات تولیدی‌تان مشتری نداشته و برگشت بخورد؟
بله! بارها پیش آمد. برای مثال سالاد الویه درست کرده بودیم اما پس از توزیع گفتند که خریدار ندارد و فاسد شد در حالی که مواد اولیه و پخت آن به سختی انجام می‌شد و البته این اتفاقات نکته‌ای را به من یاد داد که آن نکته این است که وقتی وارد اتوبان می‌شوی باید بدانی که اتوبان یک راه خروج دارد بنابراین معتقدم آنچه در کارآفرینی مطرح است فقط موفقیت نیست و موفقیت به تنهایی یک امر شخصی است بنابراین در کنار موفقیت باید به مفید بودن هم توجه کنیم.طبیعتا وقتی درس می‌خوانید نمره خوبی هم می‌گیرید، البته خاطراتی که سختی‌آفرین بوده‌اند در ذهن می‌مانند و سازنده زندگی خواهند بود.
• چگونه شد که بهروز را به ثبت رساندید؟
دریافت مجوزها و پروانه ساخت برای صنایع غذایی بسیار مشکل بود و موانع بسیاری پیش‌رویم قرار گرفت. چون بعد از مدتی که تولید خانگی داشتیم بهداشت و ... تاکید کردند که باید همه موارد استاندارد، ‌بهداشت و بحث‌های صنعتی را در تولید مواد غذایی رعایت کنیم.در حقیقت بسیار در برابر بهروز مقاومت شد به طوری که می‌توانم از آن به عنوان یک مبارزه یاد کنم که در مقابلش ایستادگی کرده و آنقدر پی‌درپی مراجعه کردم که حاضر شدند حرف‌هایم را گوش دهند. حتی چند مورد پیش آمد که از اداره بیرونم کنند یا اجازه ورود ندهند.در آن زمان (دهه 60) برندهایی چون یک‌ویک، چین‌چین، مهرام و ... به عنوان برندهای معروف در بازار بودند و به جز اینها برندهای متفرقه بسیاری هم حضور داشتند البته نماینده دستگاه دولتی هم ‌اندیشه‌اش این بود که من نباید باشم و اگر موافقت شود در واقع یک مرکز فساد درست خواهد شد. بنابراین من باید با تفکر می‌جنگیدم که پیروز هم شدم.

• آیا فکر رقابت با برندهای معروف را هم کرده‌ بودید؟
اگر می‌گفتم برندها معروف هستند و من نمی‌توانم، قطعا موفق نمی‌شدم.اصلا نگران نبودم چون در کره زمین به اندازه همه انسان‌هایی که زندگی می‌کنند کار وجود دارد از سویی اعتقادم بر این بوده و هست که من باید باشم.من باور و پشتکار داشتم بنابراین در هر کاری می‌توانم موفق شوم.
• ولی آقای فروتن شما هم بهتر می‌دانید که در حال حاضر بسیاری مشغول تولید مواد غذایی خانگی و فروش آن هستند که اتفاقا مشتری خوبی هم دارد. اولا اینکه باید 30 سال صبر کنند تا به جایگاه بهروز برسند و از سویی باید خود را بزرگ ببینند و باور کنند؛ نگویند رقیبان بسیار بزرگند و من نمی‌توانم!بلکه همانند 30 سال قبل بنده، بگویند رقیبان بزرگ هستند ولی من هم در کنار آنها هستم. اگر آنها با سرمایه کلان مانده‌اند من با پشتکار و کیفیتم می‌مانم. هنوز هم معتقدم کسانی در شروع کار ناموفق‌اند که تنها نوک دماغ خود را می‌بینند و آینده‌نگری ندارند.
• با این حساب شما مدیون آینده‌نگری‌تان هستید؟
اعتراف می‌کنم که در این 33 سال حداقل 10 سال از تلاشم عقب هستم و معتقدم عقب‌نشینی مرگ فطری یک انسان تلاش‌گر است بنابراین کارآفرین شکست را نمی‌فهمد اما تجربه را خوب درک می‌کند.
• وقتی بهروز در کنار برندهای بزرگی چون مهرام و یک‌ویک وارد بازار شد؛ عکس‌العمل بازار چگونه بود؟
در آن زمان زیاد تحویلم نمی‌گرفتند و فکر نمی‌کردند که روزی بهروز هم همپای آنها رقابت کند و عضو سندیکای صنایع کنسرو شوم.در آن موقع نزدیک 60 نوع محصول غذایی تولید می‌کردیم که وارد سندیکای صنایع غذایی شدم البته در آن زمان فکر می‌کردم که کارخانه‌های عضو سندیکا با همدیگر غریب‌اند و در کنار هم قرار گرفتن آنها در سندیکا برای کسب سهمی از بازار است نه اطلاع از همدیگر. بعد از چندماهی که عضو این سندیکا شدم اعلام کردند که قرار است از واحدهای همدیگر بازدید کنند و این بازدیدها هم از واحدهای تازه تاسیس انجام می‌گیرد. اعضا را به کارگاه اجاره‌ای 800متری در نزدیک اکباتان برای بازدید دعوت کردم در همین‌جا انواع ادویه‌جات، داروهای گیاهی، ‌ترشی‌جات، مرباها و سایر مواد غذایی را تولید می‌کردیم. وقتی بزرگان صنایع غذایی فضا را بازدید کردند، با تعجب به همدیگر نگاه کرده و گفتند خب سالن بعدی کجاست؟ گفتم همین! باز با تعجب عنوان کردند که پس سالن تولید سس مایونز کجاست؟ وقتی تولیدات بهروز بازار تهران را گرفته چگونه ممکن است همه آنها در همین مکان باشد!؟
• یعنی تولید شما در یک سالن انجام می‌شد و انبوه هم بود؟
بله! تولید انبوه داشتم روزی 400 کارتن با 25 کارمند و چون رقبا پول داشتند،‌سابقه و ارتباطات داشتند، مرا جدی نگرفتند،‌ البته فراهانی و امیرکبیر را هم جدی نگرفتند. بعدها البته فهمیدم که رقبا آمده بودند مرا ارزیابی کنند نه بازدید.

• تولیدات اولیه بهروز چه چیزهایی بودند؟
سالاد الویه، کشک بادمجان- شله‌زرد، ترشی و بعد سس مایونز بود.
• سس مایونز بهروز چطور شکل گرفت؟
همسرم و خواهر زنم پیشنهاد تولید سس مایونز را دادند البته آنها درست کردن سس مایونز را در حد خانگی می‌دانستند.
• چگونه شد که تولید انبوه صنعتی سس مایونز را انجام دادید؟
بهتر است دو آمار به شما ارائه دهم. با 11 نفر شروع کردم الان بیش از 1500 پرسنل دارم با 12 متر شروع کردم الان واحد شماره یک بهروز بیش از 60 هزار متر است. سالاد الویه تولید می‌کردم امروز بیش از 70 نوع محصول غذایی تولید می‌کنم با یک ژیان محصولات را توزیع می‌کردم امروز بیش از 40 هزار واحد پخش و توزیع در سراسر کشور دارم و شش واحد در کشور تحت لیسانس بهروز تولید می‌کنند.در مورد سس مایونز هم بعدها تکنولوژی آن را به کار گرفته و به تولید انبوه رسیدیم.

• شما در جایی گفتید که مدیون کسانی هستید که در حق شما ستم کرده‌اند؟چرا؟
بله! مدیون کسانی هستم که به من ستم روا داشته‌اند و مدال‌های من مدال‌های رنج‌هایی است که کشیدم و باز هم هستم که مدال بگیرم. الان بیش از 200 لوح و تندیس و لوح خارجی دارم،‌ قهرمان قهرمانان صنعت غذا هستم نخستین سفیر یونیسف در ایرانم. همکار سازمان استانداردم، بیش از 9 کنگره ملی صنایع غذایی دایر کردم. عضو شورای صنایع غذایی شدم و همه افتخارات اجتماعی را در یک چیز می‌دانم خودم را گم نکردم،‌ نباختم و فخر نفروختم، فقط پشتکار داشتم و باورم بود.

• از سال‌های رشد بهروز چه خاطره‌ای دارید؟
در سال‌های رشد و توسعه بهروز بیش از چندین بار دچار ضرر و زیان شدم. در همین سال‌ها بود که در اثر همکاری با بنکداران برای توزیع محصولات تولید شده، تصمیم به ایجاد سازمان پخش گرفتم. در آن زمان باز هم آه در بساط نداشتم. روز از نو، روزی از نو؛ مجددا آغاز کردم. برای مثال در سال 65 با شراکتی که داشتم شریکم بسیاری از مراکز توزیع و تولید را برداشت و مجبور شدم از اول شروع کنم چون با بیش از 11 میلیون تومان بدهی یک پروانه بهره‌برداری که در آسانسور از مدیرکل وقت گرفته بودم برایم ماند. اما گفتم اگر قرار است بهروز، بهروز شود پس این هم یک تجربه است و چون اعتقاد به شانس ندارم و می‌گویم شانس برای کسانی است که ذلیل‌اند مجددا آغاز کردم همیشه گفتم که آدم‌های ورشکسته ذهنی همیشه به دنبال شانس هستند. من پل‌های پشت‌سرم را خراب کردم تا همیشه به سوی جلو حرکت کنم.

• آقای فروتن دهه 70 را دهه رشد جهشی بهروز می‌دانند آیا در این سال‌ها از ارتباط و تسهیلات خاصی استفاده کردید؟ از آن دوران می‌گویید؟
کاملا درست است. دهه 70 دهه شکوفایی بهروز بود و چون استقبال از محصولات افزایش یافته بود تصمیم گرفتم تبلیغات خوبی را انجام دهم بنابراین با توجه به سابقه فرهنگی آموزشی که داشتم تبلیغات فرهنگی را ترجیح دادم برای مثال «دوست من سلام» را از دوره تدریسم برداشتم و ایده فکری تبلیغات را از آن زمان می‌گرفتم. به یاد ندارم محصولاتم را تبلیغ کرده باشم مگر در مواقعی که خواسته بودم محصولم را معرفی کنم بنابراین با شعارهای فرهنگی وارد شدم.
• نخستین تبلیغتان در چه سالی بود؟
«دوست من سلام» برای نخستین بار در سال 64 بود و چون تبلیغات فرهنگی بود از سوی صدا و سیما تخفیف خوبی هم دریافت می‌کردیم البته الان صدا و سیما خیلی با نگاه بازرگانی و غریب‌گونه به تولید نگاه می‌کند.
• مواردی هم بوده که اشکال چرخه تولید خودتان را بپذیرید؟
بله! مواردی از این قبیل بوده، برای مثال مشتری در مورد شکرک، طعم نامطلوب و ترشی اعتراض می‌کند و بلافاصله همکاران بررسی کرده و در مقابل کالایی را به مشتری عرضه کرده و عذرخواهی می‌کنند چون مشتریان وفادار ما هستند اعتراف می‌کنیم که خطا ممکن است پیش بیاید و این عمدی نیست و ما به هیچ‌وجه نمی‌خواهیم مشتری خود را از دست بدهیم.

• بهروز صادرات هم دارد؟ چه محصولاتی را بیشتر صادر می‌کردید؟
بله! صادرات هم داشته‌ام اما در دو سال اخیر صادراتم را قطع کرده‌ام البته نخستین ایرانی هستم که در بازار آ‌مریکا مواد غذایی با برند ایران عرضه کرده و FDA آمریکا را دریافت کردم و تا دو سال پیش هم داشتیم اما چون مشکلات بالاست در حد محدود انجام می‌دهیم.
• به جز آمریکا به چه کشورهایی صادرات داشتید؟
کشورهای اروپایی، ژاپن، کانادا و کشورهای عربی.
• خاطره‌ای از شروع صادرات آن دارید؟
نخستین خاطره‌ام از صادرات این بود که یک محموله بزرگ سس مایونز آماده کرده و به امارات فرستادیم اما همه برگشت خورد چون پیش‌بینی‌ای که برای نگهداری آن کرده بودم کافی نبود و همه محموله‌ ارسالی در اثر گرمای هوا از بین رفت و پس از برگشت معدوم کردیم. اما پس از آن سایر کالاها را صادر کردیم و پس از آن مشکل خاصی در صادرات نداشتیم.
• در حال حاضر چه میزان تولید دارید؟ سهم‌تان از بازار چقدراست؟
اگر منظورتان ظرفیت است قطعا اینکه صنایع با ظرفیت پایین‌تر کار می‌کنند اپیدمی شده. البته من آ‌مار ظرفیت تولید بهروز را ندارم! اما در سال‌های قبل سه شیفت کاری داشتیم اما این چند سال یک شیفت فعالیت می‌کنیم.به سهم بازارمان را داریم اما توان و قدرت تولید بیشتر نداریم، به دلیل مشکلات و هزینه بالای تولید و مواد اولیه نمی‌توانیم بیشتر تولید کنیم.
• به نظر شما چرا تولیدات با ظرفیت‌های پایین انجام می‌گیرد آیا راهکاری برای آن دارید؟
داده‌های بخش صنعت در همه زمینه‌ها باید به گونه‌ای مناسب باشد که امکان تولید و خروج به شکل فروش برای صنعت فراهم شود به این ترتیب که موضوع خدمات (آب، برق، گاز، بیمه، مالیات، تسهیلات بانکی و ...) ارزان به همراه تثبیت قیمت برای مواد اولیه و بسته‌بندی برای تولید حیاتی و لازم است به طوری‌که تولیدکننده باید داده‌هایش ثابت باشد تا شرایط بهتری برایش فراهم ‌شود در حالی که در کشورمان با وجود اینکه نزدیک 200 روز کاری داریم اما 365 روز مالیات و بهره بانکی، 365 روز به اضافه سه ماه پاداش و عیدی و بیمه پرداخت می‌کنیم که در کنارش باید سایر اشکالات را فراهم کنیم.
• آیا پیش آمده که شرکت بهروز به دلیل مشکلاتی که می‌فرمایید خط تولیدش متوقف شده و تعطیل شود؟
عرض می‌کنم... بله! به خاطر کمبود مواد اولیه و سیستم‌های انرژی‌ لازم واحدمان تعطیل شده است. واحدی می‌تواند موفق شود که پیوسته کار می‌کند و چون هزینه می‌شکند تولید با صرفه‌تر می‌شود.
• در حال حاضر چرا محصولات‌تان در بازار کم شده است؟
نمی‌دانم شاید بی‌پولی باعث آن شده است.
• شما هم مثل کارآفرینان دیگر بانک را در عدم تامین نقدینگی صنعت مقصر می‌دانید؟
خب! ما نباید بانک را مقصر بدانیم چون یک بنگاه تجاری است که در اساسنامه آن میزان پرداخت‌ها و سودهایش مشخص شده است. بانک هم در راستای منافعش حرکت می‌کند وقتی به مدیرعامل بانک میزان سود تسهیلات را اعلام می‌کنند موظف به رعایت آن است.
• شما که معوقه بانکی ندارید؟
الحمدالله... البته دخالت دادن مسائل خانوادگی که اخیرا مطرح شده در مباحث تضمین‌ها موجب اختلاف خانگی می‌شود چرا که در بسیاری موارد خانواده‌ها در کارهای رقابتی با هم هستند و این تصمیم‌ها شتاب‌آلود بوده است.
• به نظر شما با همه گرفتاری‌ها و مشکلاتی که از آن سخن گفتید در این شرایط امکان تولید امثال بهروز وجود دارد؟
به نظرم کار نشد ندارد و باید پشتکار داشت البته در همه جای دنیا متفکران، خلاقان و کارآفرینان دولت به تولید ثروت احترام گذاشته‌ و حمایت می‌کنند و چون یک فرد خلاق اگر مستقیما در مسیر چرخ‌دنده‌های بزرگ قرار گیرد خرد می‌شود بنابراین لزوما باید حمایت شود.از سوی دیگر در کشورمان ما نان‌آفرینی را با کار‌آفرینی اشتباه می‌گیریم چرا چون خیلی‌ها نان‌آفرین‌اند و برای نا‌ن‌آفرینی و پیمانکاری فعالیت دارند در حالی‌که بینش و تفکر کارآفرین فقط برای نان نیست بلکه در کنار نان‌آفرینی خلق تفکر هم می‌کند.
• بهروز فروتن چه شخصیتی دارد؟
آدم لجباز، یک دنده،‌معقول و پشتکاردار. درباره چیزی که می‌دانم و یقین است لجبازم و برای چیزی که می‌خواهم مصرم خیلی ...
• شنیدید که دوستان و برخی همکاران‌تان می‌گویند شما فرد خودخواهی هستید؟
هیچ بقالی نمی‌گوید ماست من ترش است؛ ممکن است گفته باشند باید از نگاه دیگران دید. من نمی‌دانم؛ شاید هم باشم، من که در اندیشه دیگران نیستم اما خودم این را حس نمی‌کنم. البته اگر در یک جامعه مدیریتی همه از شما راضی باشند مدیر نیستید، قطعا در یک ارتباط اجتماعی‌ تنش‌ها هم باید باشد تا رشد کنید.
• ارتباط‌تان با اتاق چگونه است؟
کاری آنها ندارم. البته بی‌ارتباط هم نیستیم و در جلسات و نشست‌هایی که نمایندگان صنعت حضور دارند شرکت می‌کنیم اما ارتباط مستمر نداریم ولی با خانه صنعت بیشتر ارتباط داریم.
• چه انتظاری از تشکل مدنی خود دارید؟
معتقدم به جای اینکه بگوییم اتاق بازرگانی و یا اتاق صنایع و معادن و یا حتی پارلمان خصوصی، بهتر است نام آن را پارلمان اقتصادی بگذاریم تا نگاه کلانی به اقتصاد کشورمان داشته باشیم و تقسیم‌بندی‌ها و مرزها را برداریم.
• به نظر می‌آید که خانه صنعت را بیشتر دوست دارید؟
بله! چون صنعت خیلی مظلوم شده.در شرایطی که گفته می‌شود وضعیت اقتصادی مطلوب نیست و در زمان اصلاحات اقتصادی شرایط متفاوت می‌شود.

• بهروز چقدر سرمایه دارد؟
هرچه بخواهید بدهی دارد. سرمایه‌ام همان آشپزخانه اول است و همه سرمایه‌ام در اختیار بانک‌هاست اگر هم چیزی اضافه شده برای من نیست.
• چرا سرمایه‌گذاران ما می‌ترسند میزان ثروت و سرمایه را اعلام کنند؟
برای اینکه در کشورهای دیگر تولید ثروت افتخار است اما در اینجا برعکس آن است البته به راستی من سرمایه‌ای ندارم تنها یک کارخانه‌دارم یک دفتر مرکزی و یک سازمان پخش. همین سه تا را دارم و سرمایه اصلی‌ام 1500 پرسنل وفادار است البته داشته‌هایم هم همه در گرو بانک است.
• یعنی کارخانه دیگری ندارید؟
چرا، شش واحد تولیدی در کشور داریم که تحت لیسانس بهروز کار می‌کنند که البته آن هم به دلیل ارزان تمام شدن تولید محصول در مبدأ است برای مثال آبلیموی بهروز در هرمزگان پر می‌شود یا رب‌گوجه‌فرنگی و مربا در مشهد انجام می‌شود و از سویی واحدهایی که با ظرفیت کم تولید می‌کنند را به کار می‌گیریم.بنابراین در شیراز، کرج و مشهد و هرمزگان و اصفهان هم تحت لیسانس داریم و البته کشت و صنعت هم داریم و تحقیقات هم انجام می‌دهیم.
• بهترین خط تولیدتان چیست؟ کدام یک فروش بیشتری دارد؟
تقریبا سس مایونز بهروز همیشه در حال فعالیت است و بیشترین فروش را دارد.
• خودتان کدام محصول بهروز را بیشتر دوست دارید؟
به شوخی بگویم یا جدی؟ مگر قرار است من محصول خودم را استفاده کنم. من مرباهای خودم را دوست دارم و مربای گل را بیشتر از همه دوست دارم.
• جدیدترین محصول‌تان؟
انواع چاشنی‌ها، سس سالاد تند و با طعم سبزی و ...
• آخرین حرف‌تان؟
شما سوالات زیرزمینی پرسیدید اما من یک جمله بیشتر ندارم اگر هستم در ایران‌زمینم پس ایران ما سرافراز باد. من عاشق ایرانم و ایرانی. ایرانی باقی می‌مانم.    
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

النا
ممنون خیلی خوب است
عرفان امینی
این بهترین زندگی نامه ای و با غرور ترین متنی بود که خوانده بودم.با تشکر
اصغر
Iran, Islamic Republic of
کجا خوب بود
منیره مطلع
سلام واقعا عالی بود و من از زندگی و پشتکار ایشان درس های زیادی را گرفتم واقعا عالی بود و اقای فروتن جایی برای حرف نگذاشتند ممنون خداقوت
Iran, Islamic Republic of
خیلی خوب بود مخصوصا اعتماد به نفس ایشان و پشتکار بودن ایشان
مهدی نجف پور
نظر بنده عالی بود موفق باشی
zahra
عالی بود موفق باشید اقای فروتن
داوودتقیلو
Iran, Islamic Republic of
سلام مرسی از شماآقای فروتن خیلی ممنونم دشدم مغازه فاززندگی نامتون من اززنجان مزاحم شدم استاد شغل من تابلوسازیه پول آنچنانی ندارم که بتونم کارخودمو ارتقاء بدم بخداازهمه چی ناامیدشدم مغازه فقط مایحتاج خودمو درمیاره وازیه طرف هم کارمو دوست دارم نمیدونم چیکارکنم کمکم کنید؟
هادی خواجه خاکی
United States
سلام آقای دکتر. واقعا عالی بود........من درس های زیادی از شما گرفتم.. هر وقت از زندگی و آینده خسته میشم یاد شما که میوفتم دوباره به خودم میام و اعتماد به نفسم بالا میره. زنده باشین استاد
Iran, Islamic Republic of
عالی بود اما اگر تقسیم بندی میشد خیلی بهتر بود
محمدرضانوروزی
Iran, Islamic Republic of
سلام عالی بود جواب چند سوالمو گرفتم
من هم یک کارافرین موفق 23ساله هستم که خداروشکر باهدف تولید زنده هستم درست شبیه شما.....
علی مددی
Afghanistan
عالییییییییییییی بود ممنون
بیتا مرا ی
Germany
عالی بود افتخار میکنم به هموطنم آقآی بهروز .
حنانه
Iran, Islamic Republic of
واقعا لذت بردم
مهدی
Iran, Islamic Republic of
افتخار ما ایرانی ها دمت گرم اقای فروتن
علی رضا
Iran, Islamic Republic of
خیلی عالی بود ،ولی من باید بهتر از شما بشم
Iran, Islamic Republic of
۲۸ درصد بعد ۶۲ درصد هم خوب
دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
چگونه با ذهن آگاهی حواس کودکان مان را جمع کنیم؟
تقاضا برای سلب اختیار تشخیص اختلال اسکیزوفرنی توسط روانشناسان بالینی!
چرا نباید برای جلب محبت یا عشق التماس کنیم؟
ویژگی‌های یک اردو مطالعاتی خوب چیست؟
چطور از فکر کردن بیش از حد به یک موضوع جلوگیری کنیم؟
نوجوانان آمریکایی بدون تلفن همراه احساس بهتری دارند
من با دروغ گفتن و آه وناله پول درمیارم
افراد کمال‌گرا چه ویژگی‌هایی دارند؟
كودكان را قرباني حرف مردم نكنيد
خودبیمارانگاری از خود بیماری مرگبارتر است!
راه‌ درمان تب بالای تمایل به عمل‌های زیبایی چیست؟
تونل هابه ما آموختند که حتی دردل سنگ هم راهی برای عبور هست، تونل ها راست میگویند ؛ راه است ، حتی از دلِ سنگ! " آنجا كه راه نیست ، خداوند راه را می گشاید... "