حكمهاي كارگزيني فرهنگيان!
شايد يكي از پرسشهاي كنوني بسياري از فرهنگيان كه از يكي، دو ماه پيش، بسيار شنيده شده و ميشود تغييراتي باشد كه در حكمهاي كارگزيني آنها انجام گرفته است.
بهويژه اختلاف و ناهماهنگي ميان اين حكمها و اينكه در برخي استانها، در كمتر از يك ماه، سه بار حكم كارگزيني تازه زده شده است! ناگفته نماند اين آشفتگي كه از ماههاي پاياني سال گذشته آغاز شده، با برخي نابسامانيهاي مالي ديگر، همراه است. براي نمونه در ميانه اسفندماه 90 از زبان وزير آموزشوپرورش خبري منتشر شد كه: «اعطاي سبد كالاي عيد نوروز به فرهنگيان در جلسه هيات دولت بررسي شد و اين موضوع در حال پيگيري است تا مبلغ مورد نظر به آنها نيز اعطا شود.
اين مبلغ حدود صد هزار تومان است.» اما تاكنون، از اين سبد كالا خبري نشده است يا يك نمونه ديگر، حقالتدريس و اضافهكار فرهنگيان در سال گذشته است كه برخي از آنها، دستكم، هنوز دستمزد دو ماه پاياني سال گذشته خود را دريافت نكردهاند يا موضوع سرانه مدرسهها، كه متاسفانه افزون بر اينكه تاكنون تنها درصد كمي از آن به حساب بسياري از مدرسهها واريز شده، در بودجه سال آينده پيشنهادي دولت به مجلس نيز، آنچنان كه بايد و شايد، ديده نشده است.
اين بودجه براي سال آينده نزديك به سه درصد افزايش يافته، اما مساله مهم اين است كه در كمتر سالي، بيكم و كاست، به مدرسهها داده ميشود. اگر دقت داشته باشيم كه پيامد كمبود سرانه آموزشي، رو آوردن كارگزاران مدرسه به جمعآوري پول از پدر و مادر دانشآموزان و در نتيجه پايين آمدن اقتدار آموزشي آموزگار و مدرسه است، به اهميت اين كمبود بيشتر پي خواهيم برد.
اما موضوع حكمهاي تازه و افزايش 20 تا 25درصدي بدي آب و هوا براي فرهنگيان شاغل در استانها و در نظر نگرفتن چنين افزايشي در تهران، پرسشهاي بسياري را برانگيخته است. شايد لازم به يادآوري نباشد كه پرسش از خود اين افزايش نيست كه به دليلهاي گوناگون درست و بجا مينمايد، بحث بر سر فرقگذاري ميان فرهنگيان است و آشفتگي در انجام كار و روشن نشدن پايه و دليل اين رفتارهاي دوگانه. آيا بهراستي بدي آب و هوا، براي تهران- كه آلودگي هواي آن زبانزد همه است و اكنون سالهاست كه يكريز، از روزهاي پاك آن كاسته ميشود- نبايد در نظر گرفته شود؟ آيا شگفتآور نيست كه برخي از بهترين و خوشآب و هواترين استانهاي ايران، بدآب و هوا به شمار آيند و شهر تهران با شديدترين آلودگيهاي گوناگونش، خوشآب و هوا!؟ البته اين آشفتگي، خود را بيشتر نشان ميدهد هنگامي كه به اين مساله نيز توجه كنيم كه در اسفندماه و بدون تغيير در حكم كارگزيني، در بند تفاوت تطبيق فرهنگيان تهران، مبلغ ثابتي افزوده شد، كه البته چيزي نزديك به 30درصد افزايش بدي آب و هواي فرهنگيان شهرستانهاست. رفتارهايي اينچنين، به روشني از گونهاي شتابزدگي خبر ميدهد كه ريشه آن چندان آشكار نيست، اما در ذهن فرهنگيان، پرسشهاي بسياري برانگيخته است كه پاسخگويي شفاف و راستين دستاندركاران را بايسته مينمايد.
درخور يادآوري اينكه رفتارهايي اينچنين دوگانه و شتابزده، بيگمان به سود آموزش نخواهد بود و اگر به نابسامانيهاي سامانه كنوني آموزش چيزي نيفزايد، چيزي هم نخواهد كاست.
هرچند اين رفتار را ميتوان نشانهاي دانست از اينكه مسوولان به دشواريهاي معيشتي آموزگاران توجه نشان دادهاند اما اگر انديشيده و سنجيده نباشد، پيامد دلخواه را نخواهد داشت. نبايد فراموش كرد كه يكي از مهمترين دليلهاي بيانگيزگي آموزگاران، تبعيضي است كه آنها در سنجش با بسياري از كارمندان و حقوقبگيران ديگر نهادهاي دولتي و حكومتي احساس ميكنند.
بنابراين، كشاندن چنين احساسي به درون خود آموزشوپرورش نيز، بيشك، سودمند نخواهد بود كه هيچ، بر افت آموزشي خواهد افزود. در پايان بايد گفت كه اين افزايشها، به دليل اينكه به حكمهاي كارگزيني افزوده شده است يك امتياز به برخي كارهاي سليقهاي وزيران پيشين آموزشوپرورش دارند؛ كارهايي كه با عوض شدن وزير، به دست فراموشي سپرده ميشدند. براي نمونه، فرهنگيان سه، چهار سال پيش، بن كالايي دريافت ميكردند كه سالانه 80 هزار تومان بود.
اين بن پس از اينكه دو، سه سال داده شد با آمدن حاجيبابايي، بدون دليل روشني قطع شد! در حاليكه همگي انتظار داشتند كه با افزايش تورم و گراني اين چندساله، كه تورم رسمي نزديك به 20درصد اعلام ميشود و افزايش حقوق سالانه نزديك به 10 درصد، دستكم اين كمكهزينههاي ناچيز افزوده شوند نه اينكه حذف شوند. اما رفتارهاي سليقهاي وزيران آموزشوپرورش، چندان هم پيشبينيپذير نيستند. همين جا شايد بتوان اين دلنگراني را درباره بيمه طلايي فرهنگيان بيان داشت، كه چه بسا با رفتن وزير كنوني- به جاي رفع كاستيها و كمبودهايش سراسر برداشته شود.
مهدي بهلولي/شرق/شماره 1500 سه شنبه,22 فروردین 1391
بهويژه اختلاف و ناهماهنگي ميان اين حكمها و اينكه در برخي استانها، در كمتر از يك ماه، سه بار حكم كارگزيني تازه زده شده است! ناگفته نماند اين آشفتگي كه از ماههاي پاياني سال گذشته آغاز شده، با برخي نابسامانيهاي مالي ديگر، همراه است. براي نمونه در ميانه اسفندماه 90 از زبان وزير آموزشوپرورش خبري منتشر شد كه: «اعطاي سبد كالاي عيد نوروز به فرهنگيان در جلسه هيات دولت بررسي شد و اين موضوع در حال پيگيري است تا مبلغ مورد نظر به آنها نيز اعطا شود.
اين مبلغ حدود صد هزار تومان است.» اما تاكنون، از اين سبد كالا خبري نشده است يا يك نمونه ديگر، حقالتدريس و اضافهكار فرهنگيان در سال گذشته است كه برخي از آنها، دستكم، هنوز دستمزد دو ماه پاياني سال گذشته خود را دريافت نكردهاند يا موضوع سرانه مدرسهها، كه متاسفانه افزون بر اينكه تاكنون تنها درصد كمي از آن به حساب بسياري از مدرسهها واريز شده، در بودجه سال آينده پيشنهادي دولت به مجلس نيز، آنچنان كه بايد و شايد، ديده نشده است.
اين بودجه براي سال آينده نزديك به سه درصد افزايش يافته، اما مساله مهم اين است كه در كمتر سالي، بيكم و كاست، به مدرسهها داده ميشود. اگر دقت داشته باشيم كه پيامد كمبود سرانه آموزشي، رو آوردن كارگزاران مدرسه به جمعآوري پول از پدر و مادر دانشآموزان و در نتيجه پايين آمدن اقتدار آموزشي آموزگار و مدرسه است، به اهميت اين كمبود بيشتر پي خواهيم برد.
اما موضوع حكمهاي تازه و افزايش 20 تا 25درصدي بدي آب و هوا براي فرهنگيان شاغل در استانها و در نظر نگرفتن چنين افزايشي در تهران، پرسشهاي بسياري را برانگيخته است. شايد لازم به يادآوري نباشد كه پرسش از خود اين افزايش نيست كه به دليلهاي گوناگون درست و بجا مينمايد، بحث بر سر فرقگذاري ميان فرهنگيان است و آشفتگي در انجام كار و روشن نشدن پايه و دليل اين رفتارهاي دوگانه. آيا بهراستي بدي آب و هوا، براي تهران- كه آلودگي هواي آن زبانزد همه است و اكنون سالهاست كه يكريز، از روزهاي پاك آن كاسته ميشود- نبايد در نظر گرفته شود؟ آيا شگفتآور نيست كه برخي از بهترين و خوشآب و هواترين استانهاي ايران، بدآب و هوا به شمار آيند و شهر تهران با شديدترين آلودگيهاي گوناگونش، خوشآب و هوا!؟ البته اين آشفتگي، خود را بيشتر نشان ميدهد هنگامي كه به اين مساله نيز توجه كنيم كه در اسفندماه و بدون تغيير در حكم كارگزيني، در بند تفاوت تطبيق فرهنگيان تهران، مبلغ ثابتي افزوده شد، كه البته چيزي نزديك به 30درصد افزايش بدي آب و هواي فرهنگيان شهرستانهاست. رفتارهايي اينچنين، به روشني از گونهاي شتابزدگي خبر ميدهد كه ريشه آن چندان آشكار نيست، اما در ذهن فرهنگيان، پرسشهاي بسياري برانگيخته است كه پاسخگويي شفاف و راستين دستاندركاران را بايسته مينمايد.
درخور يادآوري اينكه رفتارهايي اينچنين دوگانه و شتابزده، بيگمان به سود آموزش نخواهد بود و اگر به نابسامانيهاي سامانه كنوني آموزش چيزي نيفزايد، چيزي هم نخواهد كاست.
هرچند اين رفتار را ميتوان نشانهاي دانست از اينكه مسوولان به دشواريهاي معيشتي آموزگاران توجه نشان دادهاند اما اگر انديشيده و سنجيده نباشد، پيامد دلخواه را نخواهد داشت. نبايد فراموش كرد كه يكي از مهمترين دليلهاي بيانگيزگي آموزگاران، تبعيضي است كه آنها در سنجش با بسياري از كارمندان و حقوقبگيران ديگر نهادهاي دولتي و حكومتي احساس ميكنند.
بنابراين، كشاندن چنين احساسي به درون خود آموزشوپرورش نيز، بيشك، سودمند نخواهد بود كه هيچ، بر افت آموزشي خواهد افزود. در پايان بايد گفت كه اين افزايشها، به دليل اينكه به حكمهاي كارگزيني افزوده شده است يك امتياز به برخي كارهاي سليقهاي وزيران پيشين آموزشوپرورش دارند؛ كارهايي كه با عوض شدن وزير، به دست فراموشي سپرده ميشدند. براي نمونه، فرهنگيان سه، چهار سال پيش، بن كالايي دريافت ميكردند كه سالانه 80 هزار تومان بود.
اين بن پس از اينكه دو، سه سال داده شد با آمدن حاجيبابايي، بدون دليل روشني قطع شد! در حاليكه همگي انتظار داشتند كه با افزايش تورم و گراني اين چندساله، كه تورم رسمي نزديك به 20درصد اعلام ميشود و افزايش حقوق سالانه نزديك به 10 درصد، دستكم اين كمكهزينههاي ناچيز افزوده شوند نه اينكه حذف شوند. اما رفتارهاي سليقهاي وزيران آموزشوپرورش، چندان هم پيشبينيپذير نيستند. همين جا شايد بتوان اين دلنگراني را درباره بيمه طلايي فرهنگيان بيان داشت، كه چه بسا با رفتن وزير كنوني- به جاي رفع كاستيها و كمبودهايش سراسر برداشته شود.
مهدي بهلولي/شرق/شماره 1500 سه شنبه,22 فروردین 1391