شنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 20 Apr 2024
تاریخ انتشار :
يکشنبه ۷ آذر ۱۴۰۰ / ۰۲:۰۴
کد مطلب: 56177
۲

من بیمارم، شرور نیستم

من بیمارم، شرور نیستم
مدت‌ها خودش را با شخصیت فیلمی که دیده بود، مقایسه می‌کرد و مثل همان شخصیت زود از کوره در می‌رفت.

دوست داشت توی دنیای خودش باشد؛ روز‌ها توی تخت دراز بکشد و زل بزند به سفیدی سقف. وقتی آن فیلم سینمایی را با بازی آن بازیگر معروف دید به این نتیجه رسید که او هم مثل قهرمان فیلم اختلال دو قطبی دارد. اگر تا به حال نام این اختلال را نشنیده‌اید، بدانید که یکی از اختلال‌های روانپزشکی جدی است که نیاز به درمان دارد.

او تا مدت‌ها در دنیای خودش زندگی می‌کرد و به هرکس که می‌رسید برای بیان حالات وحال و احوالش از آن فیلم مثال می‌آورد.

می‌گفت: «فلان فیلم را دیده‌ای؟ من هم مثل همان شخصیت هستم، باید با من مدارا کنید!» تا اینکه یکی از اطرافیان از او خواست به یک روانپزشک مراجعه کند و براساس داده‌های یک فیلم، شخصیت خودش را همانندسازی نکند. به پزشک مراجعه کرد و با تشخیص پزشک فهمید اختلالش با آنچه فکر می‌کرده کاملاً متفاوت است.

درست است که حالات او مثل قهرمان فیلم بوده، اما به بیماری او ربط چندانی نداشته است. او نیاز به درمان دارویی خاصی داشته و نام بیماری‌اش هم با آنچه تصور می‌کرده، متفاوت بوده است.‌

نمی‌دانم شما چقدر در فیلم و سریال‌های ایرانی با شخصیت‌هایی مواجه شده‌اید که رفتار‌هایی کاملاً خاص و حتی نوعی اختلال روانپزشکی، عصبی یا ذهنی دارند؟ نمی‌دانم چقدر بین خودتان با آن‌ها همانندسازی کرده‌اید یا این شخصیت‌ها و مشکلات‌شان برایتان باورپذیر بوده است؟

اغلب شخصیت‌هایی که در این فیلم‌ها معرفی می‌شوند در ذهن مخاطب ترس ایجاد می‌کنند تا جایی که کسانی که چنین مشکلاتی دارند سعی می‌کنند آن‌ها را انکار کنند، البته دیدن شخصیت‌های اینچنین شرور و بدجنس با پیشداوری و انگ زیاد به بیماران هم همراه است. جوری که خیلی‌ها فکر می‌کنند هرکس اختلال روانی دارد، یا جنایتکار است یا پرخاشگر؛ تصویری اشتباه از یک بیماری.

اما چرا فیلمسازان ایرانی برای ساخت این سریال‌ها در این زمینه مطالعه نمی‌کنند؟ چرا آن‌ها از مشاوره‌های روانپزشکی تخصصی برای پروردن کاراکتر‌ها و ساخت آثارشان بهره نمی‌برند؟ آیا آن‌ها از اهمیت تأثیر چنین ساخته‌هایی بر ذهن و روان جامعه بی‌خبرند یا برایشان اطلاعات را فدای روایت و کشش داستانی می‌کنند؟ این سؤال‌ها را با چند بیمار اعصاب و روان و یک روانپزشک در میان می‌گذارم.

«من افسردگی دارم، اما محض رضای خدا حتی یک فیلم و سریال ندیده‌ام که بر اساس ویژگی‌های اصلی بیماری من ساخته شده باشد. در بیشتر این فیلم‌ها و سریال‌ها، افسرده‌ها آدم‌های تنبل و بی‌خاصیتی هستند که همه را اذیت می‌کنند، از زیر کار در می‌روند و بداخلاق و پرخاشگرند.»

این حرف‌های ساراست که سال‌هاست افسردگی دارد و تحت درمان است. در سریال‌هایی که او دیده برای درمان افسردگی بار‌ها تجویز‌های اشتباه شده، مثلاً اینکه اگر ورزش کنید حالتان کاملاً خوب می‌شود یا اگر مجردید ازدواج کنید و... این‌ها هیچ‌کدام درمان افسردگی نیست هرچند گاهی می‌تواند در درمان مؤثر باشد.

علی اسکیزوفرنی دارد و فارغ‌التحصیل فیزیک هسته‌ای دانشگاه تهران است. او می‌گوید: «معمولاً در فیلم‌های ایرانی مخصوصاً سریال‌ها، سازنده اغلب ذهنیتی از تفاوت بیماری‌ها و اختلال‌های روان ندارد. مثلاً فرق روان پریشی‌ها، دوقطبی‌ها و افسردگی‌های مختلف مشخص نیست.

مثلاً رفتار دوقطبی نوع یک کاملاً از نظر خلقی مثلاً خشونت نسبت به دیگران، شبیه یک بیماری دیگری نیست که بیمار نسبت به خود خشونت دارد. من خیلی اوقات دیده‌ام که معلول روان را با کسی که اختلال دیگری دارد قاطی می‌کنند و توأم نشان می‌دهند. مثلاً کسی را که اسکیزوفرنیک است با سندروم داون یکی نشان می‌دهند. خیلی‌ها فکر می‌کنند اسکیزوفرنیک‌ها کم‌هوش هستند.

درحالی که اسکیزوفرن‌ها از نظر بهره هوشی از همه طیفی هستند. من خودم در دانشگاه تهران فیزیک هسته‌ای خوانده‌ام و با معدل ۱۶ فارغ‌التحصیل شده‌ام، ولی به خاطر اینکه همیشه اسکیزوفرنیک‌ها را در فیلم‌های ایرانی به اصطلاح عامه عقب‌افتاده نشان می‌دهند، هیچ‌کس بیماری من را باور نمی‌کند.

کلاً بدترین کاری که این فیلم‌ها می‌کنند بد جلوه دادن انواع اختلالات روانی و همچنین اطلاع‌رسانی غلط راجع به بیماری‌های روان است.»

احمد احمدی‌پور، عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی آزاد تهران و عضو انجمن روانپزشکان ایران هم در این‌باره می‌گوید: «گاهی شخصیت فیلم‌ها و سریال‌ها باید کاراکتری را به نمایش بگذارد که دارای اختلال روانپزشکی است در چنین شرایطی شاهد بوده‌ایم نقش آن فرد به همراه بیماری زمینه‌ای به درستی ترسیم نشده و علائم و نشانه‌هایی که از آن فرد نشان می‌دهند، ارتباطی به بیماری‌اش ندارد و گاه فرسنگ‌ها از موضوع اصلی فاصله دارد. این موضوع را می‌توان این طور استنباط کرد که منشأ این اشتباهات، نبود مشاوره‌های تخصصی در این رسانه‌ها است.»

او تأکید می‌کند: «مسأله سلامت از این جهت مهم است که دادن اطلاعات غلط به جامعه نه تنها می‌تواند باعث برچسب و انگ بر بیماران واقعی جامعه شود، که باعث می‌شود اطلاعات گمراه‌کننده‌ای به مخاطب بدهد و افراد را به بیراهه بکشاند.

در نمونه فیلم‌ها و سریال‌های خارجی گاه فیلم‌هایی می‌بینیم که آنقدر به‌درستی و علمی رفتار کرده‌اند که می‌توان آن‌ها را به عنوان یک مدل آموزشی به جامعه معرفی کرد، اما متأسفانه جای خالی این مشاوره‌ها در فضای رسانه‌ای کشور ما کاملاً مشهود است. مواقعی وجود دارد که نویسنده فیلم و سریال می‌خواهد به نوعی شخصیت‌های شرور و ضداجتماعی را با بیماری روانی همزمان کند و رفتار کاراکتر‌ها را با توجه به بیماری‌شان توجیه کند.

در صورتی که آنچه واقعیت دارد این است که افراد دارای اختلال روانپزشکی بیشتر از اینکه بخواهند مرتکب شرارت شوند، قربانی خشونت جامعه هستند. متأسفانه چنین شخصیت پردازی‌هایی از بیماری‌های روان نه تنها چیزی به دانش افراد اضافه نمی‌کند بلکه افراد را تحت برچسب و انگ قرار می‌دهد.»

به گفته این روانپزشک خیلی کم پیش می‌آید در سریال‌های ایرانی از مشاوره روان استفاده شود. در برخی سریال‌ها هم بعد از گرفتن مشاوره، عوامل فیلم تمایلی به استفاده از آن‌ها ندارند.

مثلاً بازی آقای رضا کیانیان در فیلم «کفش‌هایم کو» که متأسفانه با وجود دریافت مشاوره، خیلی شخصیت فرد مبتلا به آلزایمر درست نمایش داده نشده، اما در مقابل بازی آنتونی هاپکینز در فیلم «پدر» به وضوح نشانه‌های یک فرد مبتلا به فراموشی و آلزایمر را نشان می‌دهد یا فیلم برادرم خسرو که با بازی خوب شهاب حسینی چند سال پیش ساخته شد قصد داشت شخصیت یک فرد دوقطبی را به نمایش بگذارد که اگر این کار با مشاوره انجام می‌شد، خیلی بهتر می‌توانست ویژگی‌های این بیماری را نشان دهد.

اما آنچه در واقع نمایش داده شد بیشتر شبیه اختلال شخصیت مرزی بود تا دو قطبی. همین ظرایف و ریزه کاری‌ها می‌تواند افراد را گمراه کند و اطلاعات غلط به مخاطب بدهد.

وی می‌گوید: «خیلی از مراجعان ما بعد از این فیلم خودشان را با این شخصیت مقایسه و تصور می‌کردند بیمار دوقطبی هستند، البته مواردی هم هستند که نیاز به مشاوره تخصصی را حس می‌کنند. اخیراً شخصیت یکی از فیلم‌های درحال پخش که مبتلا به بدبینی است با من مشورت کرد. خوشبختانه نیاز به شناخت جوانب این موضوع توسط فیلمساز و بازیگر احساس شده بود.»

وظیفه رسانه‌ها صرفاً سرگرمی و پرکردن اوقات فراغت جامعه نیست و ترویج دانش و افزایش آگاهی هم بخش مهمی از مسئولیت آنهاست و در این میان فیلم و سریال به دلیل طیف گسترده مخاطبان از حساسیت ویژه‌ای برخوردار است.

خیلی‌ها چشم‌شان به فیلم و سریال‌های تلویزیون و سینماست و از آن‌ها ایده و الگو می‌گیرند، پس کاش در ساخت آن‌ها بیشتر به این موارد توجه کنیم تا به جامعه اطلاعات غلط ندهیم.


منبع: روزنامه ایران
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

۱۰ شگرد رسانه‌ای برای اثرگذاری بر باورهای مخاطب
پنج اقدامی که والدین باید در مواجهه با کودکان کابوس زده انجام دهند!
«آلیس در سرزمین عجایب»؛ اختلال روانی عجیب
سندروم مسأله با پدر / آسیب‌های بی‌مهری پدران به دختران
روانشناسی که دنیای سرمایه گذاری را ۱۸۰ درجه تغییر داد
چرا گاهی نمی‌توان بخشید و فراموش کرد؟!
مغز چطور خاطرات ماندگار می‌سازد؟
روانشناسی جمع‌آوری اشیا و یا کلکسیونر شدن
دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
چگونه با ذهن آگاهی حواس کودکان مان را جمع کنیم؟
تقاضا برای سلب اختیار تشخیص اختلال اسکیزوفرنی توسط روانشناسان بالینی!
چرا نباید برای جلب محبت یا عشق التماس کنیم؟
برای اینکه دوستت داشته باشم و به تو احترام بگذارم، مجبور نیستم با تو هم عقیده باشم.