نمادی از مفهوم کارما که گرههایی تو در تو و بیپایان را نشان میدهد
معنای واقعی «کارما» چیست؟
بیشتر ما (و در واقع بیشتر کسانی که از این کلمه استفاده میکنند) یک درک کلی و خلاصه از این مفهوم داریم. این مفهوم کلی از این قرار است که: هرکس هر کاری انجام بدهد، عاقبت آن را خواهد دید؛ چه خوب و چه بد.
این تعریف کلی از مفهوم کارما تقریبا درست است، اما تقریبا غلط هم هست! چرا؟ چون وقتی ما یک مفهوم را ناقص و ناکامل تعریف میکنیم و فقط بخشی از تعریف آن را ارائه میدهیم، در واقع داریم درکی ناقص از آن را به مخاطبمان منتقل میکنیم. این تعریفی هم که ما از کارما در ذهنمان داریم، به هیچ وجه گسترۀ کامل آن را نشان نمیدهد. اما کارما به صورت دقیقتر و جامعتر به چه معناست؟
اولین چیزی که باید بدانیم این است که «کارما» مفهومی است که در اصل متعلق به مذاهب و فلسفههای باستانی هند مثل آیین هندو، آیین بودایی و آیین جین است. در بین این مکاتب و حتی در بین هر کدام از شاخههای مختلف این مکاتب، تفاوتهایی در تعریف مفهوم کارما وجود دارد، اما میشود یک تعریف کلی و نسبتا ساده را از دل همۀ این تعریفها و رویکردهای متفاوت استخراج کرد.
کارما در لفظ به معنی «کار» است؛ بنابراین کارما صرفا به معنی نتیجه و اثر رفتارهای ما نیست بلکه به معنی خود کار و رفتار هم هست. هر کاری که انسان انجام میدهد، چه بد باشد و چه خوب، در نظام عالم و در وجود خود شخص باقی میماند و کاملا ناپدید نمیشود.
این کارها باعث میشوند که انسان در پیوند با این جهان باقی بماند و بنابراین او را از آزاد شدن از چرخۀ تولدهای ابدی بازمیدارند؛ بنابراین بر طبق نگاه مذاهب هندی، کارما در پیوند با مفهوم تناسخ و تولد دوباره است.
نکتۀ مهم این است که فقط کار یا کارمای «بد» نیست که مانع آزادی انسان میشود. حتی کار خوب هم، چون در این جهان و در نسبت با آن انجام میشود، آدم را در بند جهان نگه میدارد. کسی که کارمای خوب دارد، در تولدهای مجددش وضع پاکتر و بهتری خواهد داشت، اما در اصل گرفتاریش تفاوتی حاصل نمیشود. او مجبور است که در این دنیای پر از رنج باقی بماند. (این نکتۀ مهمی است که بدانیم برای اغلب مذاهب هندو دنیا در اصل مکانی رنجور است و بنابراین ماندگاری ابدی در آن بدترین عذابی است که انسان میتواند تحمل کند).
پس برای رهایی از بند زندگی رنجآور چه باید کرد؟ وقتی «هر» کاری، چه خوب باشد و چه بد، آدم را در بند نگه میدارد، چگونه میتوان از رنج رها شد؟ آیا میشود از «کار» دست کشید؟
در واقع یک گرایش بسیار رایج در بین سالکان و زاهدان هندی این بوده که تا حد ممکن دست از کار بکشند؛ یعنی از هر کاری؛ به همین خاطر بوده که آنها گوشهنشینی در جنگلها را تجربه میکردهاند و برای گذران زندگی هم به گدایی رو میآوردهاند.
اما این راه حلی نیست که کتاب «گیتا» پیشنهاد میکند؛ این کتاب که یکی از درخشانترین آثار مذهبی هندوهاست، ماجرای گفتگوی قهرمانی به اسم آرجونا با خداوند را بیان میکند. در این کتاب، خداوند آرجونا را راهنمایی میکند تا بهترین مسیر رهاییبخش را در زندگی پیدا کند.
یکی از پرسشهای مهم آرجونا در این کتاب دربارۀ کارما است. آرجونا در میدان جنگ سرگشته مانده است و نمیداند چه باید بکند. او میگوید حتی اگر جنگیدن من کار خوبی باشد، اما باز هم «کار» است و میتواند مرا در بند زندگی نگه دارد. پاسخی که خداوند به آرجونا میدهد پاسخی ساده و در عین حال بسیار کلیدی است؛ پاسخی که میشود آن را هستۀ همۀ عرفانهای راستین قلمداد کرد.
خداوند به آرجونا میگوید کسانی که ادعا میکنند دست از کار کشیدهاند و به مراقبه مشغول شدهاند آدمهایی ریاکار و گمراه هستند. زیرا هیچ کس نمیتواند واقعا از هر کاری دست بکشد. پس چه باید کرد؟
خدا میگوید هرکس باید وظیفهای را که دارد انجام بدهد، اما یک نکتۀ اساسی را باید در این کار کردن رعایت کند تا بتواند در عین کار کردن از بند آن رها باشد. نکتۀ کلیدی این است: آدم فقط وقتی در بند کارش باقی میماند که کار را «برای خودش» انجام دهد. کار فقط زمانی شخص را گرفتار میکند که آن شخص دل در بند کار خودش و نتیجۀ آن داشته باشد؛ بنابراین اگر کسی تکلیف خودش را فقط به خاطر اینکه تکلیف اوست انجام بدهد و دلش را از نتیجۀ کار فارغ کند، از بند کار رسته است.
کاری که بدون چشمداشت انجام میشود هیچ گرفتاریای در پی نخواهد داشت. به تعبیر دیگر: باید کار کرد، اما نه برای خود بلکه برای خدا. این راهی است که کتاب گیتا برای رهایی از کارما پیشنهاد میکند:
«همۀ کارها را به من واگذار؛ و دل در حق ببند؛ و از بند آرزو و خودپرستی آزاد باش؛ آنان که تعالیم مرا با اخلاص به کار بندند، از بند کار (کارما) آزاد باشند».
درست است که مفهوم «کارما» از خیلی جهات با مفاهیم ادیان ابراهیمی مثل اسلام قابل تطبیق نیست، اما این نکتۀ کلیدی که در «گیتا» به آن اشاره شده دقیقا همان آموزهای است که در اسلام دربارۀ کار کردن به آن اشاره شده است؛ بنابراین ادیان هندی نیز در این اصل بنیادین با ادیان ابراهیمی مطابقت دارند که: کار کنید، اما برای خدا.
این تعریف کلی از مفهوم کارما تقریبا درست است، اما تقریبا غلط هم هست! چرا؟ چون وقتی ما یک مفهوم را ناقص و ناکامل تعریف میکنیم و فقط بخشی از تعریف آن را ارائه میدهیم، در واقع داریم درکی ناقص از آن را به مخاطبمان منتقل میکنیم. این تعریفی هم که ما از کارما در ذهنمان داریم، به هیچ وجه گسترۀ کامل آن را نشان نمیدهد. اما کارما به صورت دقیقتر و جامعتر به چه معناست؟
اولین چیزی که باید بدانیم این است که «کارما» مفهومی است که در اصل متعلق به مذاهب و فلسفههای باستانی هند مثل آیین هندو، آیین بودایی و آیین جین است. در بین این مکاتب و حتی در بین هر کدام از شاخههای مختلف این مکاتب، تفاوتهایی در تعریف مفهوم کارما وجود دارد، اما میشود یک تعریف کلی و نسبتا ساده را از دل همۀ این تعریفها و رویکردهای متفاوت استخراج کرد.
کارما در لفظ به معنی «کار» است؛ بنابراین کارما صرفا به معنی نتیجه و اثر رفتارهای ما نیست بلکه به معنی خود کار و رفتار هم هست. هر کاری که انسان انجام میدهد، چه بد باشد و چه خوب، در نظام عالم و در وجود خود شخص باقی میماند و کاملا ناپدید نمیشود.
این کارها باعث میشوند که انسان در پیوند با این جهان باقی بماند و بنابراین او را از آزاد شدن از چرخۀ تولدهای ابدی بازمیدارند؛ بنابراین بر طبق نگاه مذاهب هندی، کارما در پیوند با مفهوم تناسخ و تولد دوباره است.
نکتۀ مهم این است که فقط کار یا کارمای «بد» نیست که مانع آزادی انسان میشود. حتی کار خوب هم، چون در این جهان و در نسبت با آن انجام میشود، آدم را در بند جهان نگه میدارد. کسی که کارمای خوب دارد، در تولدهای مجددش وضع پاکتر و بهتری خواهد داشت، اما در اصل گرفتاریش تفاوتی حاصل نمیشود. او مجبور است که در این دنیای پر از رنج باقی بماند. (این نکتۀ مهمی است که بدانیم برای اغلب مذاهب هندو دنیا در اصل مکانی رنجور است و بنابراین ماندگاری ابدی در آن بدترین عذابی است که انسان میتواند تحمل کند).
پس برای رهایی از بند زندگی رنجآور چه باید کرد؟ وقتی «هر» کاری، چه خوب باشد و چه بد، آدم را در بند نگه میدارد، چگونه میتوان از رنج رها شد؟ آیا میشود از «کار» دست کشید؟
در واقع یک گرایش بسیار رایج در بین سالکان و زاهدان هندی این بوده که تا حد ممکن دست از کار بکشند؛ یعنی از هر کاری؛ به همین خاطر بوده که آنها گوشهنشینی در جنگلها را تجربه میکردهاند و برای گذران زندگی هم به گدایی رو میآوردهاند.
اما این راه حلی نیست که کتاب «گیتا» پیشنهاد میکند؛ این کتاب که یکی از درخشانترین آثار مذهبی هندوهاست، ماجرای گفتگوی قهرمانی به اسم آرجونا با خداوند را بیان میکند. در این کتاب، خداوند آرجونا را راهنمایی میکند تا بهترین مسیر رهاییبخش را در زندگی پیدا کند.
یکی از پرسشهای مهم آرجونا در این کتاب دربارۀ کارما است. آرجونا در میدان جنگ سرگشته مانده است و نمیداند چه باید بکند. او میگوید حتی اگر جنگیدن من کار خوبی باشد، اما باز هم «کار» است و میتواند مرا در بند زندگی نگه دارد. پاسخی که خداوند به آرجونا میدهد پاسخی ساده و در عین حال بسیار کلیدی است؛ پاسخی که میشود آن را هستۀ همۀ عرفانهای راستین قلمداد کرد.
خداوند به آرجونا میگوید کسانی که ادعا میکنند دست از کار کشیدهاند و به مراقبه مشغول شدهاند آدمهایی ریاکار و گمراه هستند. زیرا هیچ کس نمیتواند واقعا از هر کاری دست بکشد. پس چه باید کرد؟
خدا میگوید هرکس باید وظیفهای را که دارد انجام بدهد، اما یک نکتۀ اساسی را باید در این کار کردن رعایت کند تا بتواند در عین کار کردن از بند آن رها باشد. نکتۀ کلیدی این است: آدم فقط وقتی در بند کارش باقی میماند که کار را «برای خودش» انجام دهد. کار فقط زمانی شخص را گرفتار میکند که آن شخص دل در بند کار خودش و نتیجۀ آن داشته باشد؛ بنابراین اگر کسی تکلیف خودش را فقط به خاطر اینکه تکلیف اوست انجام بدهد و دلش را از نتیجۀ کار فارغ کند، از بند کار رسته است.
کاری که بدون چشمداشت انجام میشود هیچ گرفتاریای در پی نخواهد داشت. به تعبیر دیگر: باید کار کرد، اما نه برای خود بلکه برای خدا. این راهی است که کتاب گیتا برای رهایی از کارما پیشنهاد میکند:
«همۀ کارها را به من واگذار؛ و دل در حق ببند؛ و از بند آرزو و خودپرستی آزاد باش؛ آنان که تعالیم مرا با اخلاص به کار بندند، از بند کار (کارما) آزاد باشند».
درست است که مفهوم «کارما» از خیلی جهات با مفاهیم ادیان ابراهیمی مثل اسلام قابل تطبیق نیست، اما این نکتۀ کلیدی که در «گیتا» به آن اشاره شده دقیقا همان آموزهای است که در اسلام دربارۀ کار کردن به آن اشاره شده است؛ بنابراین ادیان هندی نیز در این اصل بنیادین با ادیان ابراهیمی مطابقت دارند که: کار کنید، اما برای خدا.
مرجع : فرادید