شنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 20 Apr 2024
تاریخ انتشار :
پنجشنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۰ / ۱۹:۰۸
کد مطلب: 54316
۴

حسی هستید یا شهودی؟!

حسی هستید یا شهودی؟!
مدل تیپ شناسی مایرز-بریگز مبتنی بر دایکوتومی ها است. در MBTI چهار دایکوتومی وجود دارد: برای مثال اگر تیپ شخصیتی شما INTJ باشد، حرف اول معرف درونگرایی (I) یا برونگرایی (E)، حرف دوم نشان دهنده حسی (S) یا شهودی (N)، حرف سوم معرف ترجیح تفکری (T) یا احساسی (F) و حرف چهارم مشخص کننده ترجیح قضاوتی (J) یا ادراکی (P) بودن است. افراد حسی را با حرف S که اولین حرف از کلمه (Sensing) است و شهودی‌ها را با حرف N که دومین حرف از کلمه (Intuition) نمایش می‌دهیم.  

یکی از نخستین کسانی که شهود را به معنای امروزی آن به‌کار برده، کارل گوستاو یونگ است. او در سال ۱۹۳۳ شهود (Intuition) را به صورت یک کارکرد روانشناختی که به روشی ناخودآگاه، اطلاعات دریافتی انسان‌ها را پردازش می‌کند توصیف کرده است.


یونگ چه گفت؟
کارل یونگ در کتاب تیپ‌های روان شناختی به بررسی دو نگرش درونگرایی (Introversion) و برونگرایی (Extraversion) و چهار عملکرد ذهنی یعنی حس (sensation)، شهود (Intuition)، تفکر (Thinking) و احساس (Feeling) پرداخت.

یونگ می‌گوید: به هر چهار کارکرد نیاز است: ((برای جهت گیری کامل، هر چهار کارکرد باید به طور مساوی مشارکت کنند. تفکر باید شناخت و قضاوت را تسهیل کند؛ احساس باید به ما بگوید که موضوع چگونه و تا چه حد برای ما اهمیت دارد. حس باید از طریق دیدن، شنیدن و چشیدن و غیره واقعیت‌ها را به ما منتقل کند و در نهایت شهود باید کاری کند ک بتوانیم احتمالات موجود را تخمین بزنیم. تمام این‌ها در راه رسیدن به تصویری کامل از یک موقعیت معین به کار می‌رود.)) یونگ حس و شهود را عملکردهای غیر منطقی یا ادراکی نامید.

چرا که هر کدام راهی هستند برای درک ساده آنچه وجود دارد. حس نگاه می‌کند به عینیت و آنچه وجود دارد توجه می‌کند و شهود می‌گوید در درون چه می‌گذرد. اصطلاح غیر منطقی بودن نیز بار قضاوتی ندارند بلکه تنها به این دلیل که از حوزه دسترسی ما خارج هستند و ما در فرآیند ادراک نقش چندانی نداریم، غیر منطقی خوانده می‌شوند.

بسیاری از تیپ شناسان بر این باورند که که از میان چهار بُعد تیپ، معیار حسی یا شهودی بودن معرف بیشترین تفاوت میان انسان هاست... زیرا نحوه دریافت اطلاعات بر جهان بینی ما تاثیر شگرفی دارد!


تیپ شخصیتی افراد حسی
بیایید ابتدا از حسی ها شروع کنیم، برخی افراد بیشتر اطلاعات را در وهله نخست از طریق حواس پنجگانه خود دریافت می کنند. آنها چیزهایی را می بینند، می شنوند، لمس می کنند، می چشند یا می بویند. اینگونه است که آن ها را افرادی حسی می نامیم. افراد حسی چیزها را آنگونه که هست می بینند. این افراد معمولا به شیوه خطی فکر میکنند یعنی یک فکر بعد از فکر دیگر… آنها نمیتوانند در یک زمان، چند فکر را به صورت موازی پردازش کنند.

ردپای اینگونه تفکر را حتی می توان در دوران کودکی افراد نیز جستجو کرد، مثلا یک کودک حسی آمار مربوط به بازیکن فوتبال محبوب خود را بصورت جز به جز حفظ می کند و می تواند آنها را با دقتی فوق العاده فهرست کند.

یکی از دیگر از ویژگی های افراد حسی این است که این افراد احترام زیادی برای تجربه قائل هستند و تفاوتی ندارد که این تجربه متعلق به خودشان باشد یا دیگران؛ به همین دلیل است که حسی ها معمولا به شواهد تجربی زیادی نیازمندند تا متقاعد شوند که رویکرد یا هدفی تا چه حد قابل دسترس است. و دقیقا به همین خاطر بسیار نادر است که از فردی حسی بشنوید که چیزی را بر حسب غریزه یا بصورت یک الهام دریافته باشد… در واقع واژه هایی مانند دریافت غیر حسی یا الهام جایگاه چندانی برای افراد حسی ندارد!

 اگر افراد را بطور کلی به دو دسته محافظه کار و آزادیخواه تقسیم کنیم، بیشتر محافظه کاران افرادی حسی هستند. دلیل این امر این است که این افراد به گذشته و تجربیاتی که جواب خود را پس داده اند بیشتر از سایر نظریه ها، فرضیه ها و حتی اصول سیاسی، اجتماعی و فرهنگی که نوید بخش آینده ای روشن هستند اعتماد دارند.

آنها بطور کلی عاشق امور آشنا و از قبل امتحان شده هستند ولی این بدین معنا نیست که آنها به ایده های جدید بی علاقه باشند. در واقع معیار علاقه مندی آنها به ایده های جدید این است که آیا این ایده ها و افکار جدید در عمل مفید و عملی هستند یا خیر؟ نام دیگری که برای حسی ها وجود دارد، گیرنده-انجام دهنده است. این نام بر این موضوع دلالت دارد که حسی ها اغلب از ایده ها، فرمول ها و چارچوب های فکری از قبل تعیین شده پیروی و بر اساس این رویکردها کارهایشان را انجام می دهند.

شاید اگر به سوال زیر بخوبی و دقت پاسخ دهید، حسی یا شهودی بودن خود را بهتر تشخیص دهید:
آیا ترجیح می دهید از یک مهارت تثبیت شده استفاده کنید؟ یا پس از فراگرفتن هر مهارتی خیلی زود خسته می شوید؟
اگر علاقه مند هستید که مهارتی را یادبگیرید و با علاقه و بطور مداوم از آن در کارتان استفاده کنید می توان گفت تا حد زیادی فردی حسی هستید. اگر پاسخ تان آنچنان مشخص و دقیق نیست در قسمت دیگر که به توضیح افراد شهودی می پردازیم حقایق بیشتری را از این دو گونه ی متفاوت تیپ خواهید شناخت.
بطور کلی حسی ها از اینکه مهارتی را پیدا کنند و سپس از آن بطور مداوم و موثر استفاده کنند لذت می برند. خواه پزشکی باشند که عمل جراحی می کند، کتابداری که ارقام را با هم مطابقت می دهد و یا لوله کشی که یک ظرفشویی را نصب می کند. نکته ای که در مورد افراد حسی وجود دارد این است که این افراد آگاهی بالایی از وضعیت بدن و جسم خود دارند. معمولا افراد چابکی هستند و حرکات بدن آنها منظم و اصولی است.

آنها همچنین به دلیل همین آگاهی بالا از بدن خود، از کار خود لذت بیشتری می برند. این افراد به واقع در حال زندگی می کنند و حواس آنها تا حد بالایی جلب خود و اطرافشان است. آنها اغلب صداهای پشت سرشان را می شوند و حواس شان به همکاران، انسان ها و اشیای اطرافشان معطوف است. یکی دیگر از نشانه هایی که می تواند شما را در شناخت حسی یا شهودی بودن یاری دهد توجه به ادبیات و بیان افراد است.

افراد حسی با احتمال بالایی بیشتر از سایرین از افعالی مانند دیدن، شنیدن، بوییدن و چشیدن استفاده میکنند. این تاکید بویژه زمانی بارزتر است که از یک فرد حسی بخواهید خاطره ای را تعریف کند.
 

 
افراد حسی: افراد حسی به اطلاعاتی از جهان اطرافشان توجه میکنند که به صورت مستقیم از طریق 5 حسشان دریاف میکنند. افراد حسی به همین اطلاعاتی که از حواس 5 گانه شان یعنی: شنوایی، بویایی، چشایی، لامسه و بینایی به دست می آورند اعتماد دارند و برایشان کفایت میکند

یکی از موقعیت های جالبی که تفاوت میان حسی ها و شهودی را نشان می دهد اینگونه است که اگر شاخه گلی را بدست یک فرد حسی بدهید و از او بخواهید درباره اش حرف بزند، او به درخشندگی رنگ ها، بافت نرم گلبرگ، بوی خوش و سبکی و شکنندگی آن اشاره خواهد کرد. ولی اگر آنرا بدست یک فرد شهودی بدهید چه پاسخی خواهید گرفت؟
 

تیپ شخصیتی شهودی ها
شهودی ها بسیار کمتر از افراد حسی، به حواس پنچگانه خود برای دریافت اطلاعات تکیه دارند. بطور کلی آنها به جای تاکید بر آنچه هست، بر آنچه می تواند باشد تمرکز دارند… در سوالی که درباره توصیف یک شاخه گل مطرح شد، اگر از یک شهودی بخواهیم که یک شاخه گل را توصیف کند احتمالا چیزهایی از این قبیل می شنویم : «این گل مرا یاد مادربزرگم می اندازد. عادت داشت آنها را در حیاط خانه اش بکارد و هر تابستان که به دیدنش می رفتیم، گلها را می چیدیم و روی میز غذا می گذاشتیم…» اگر توجه کرده باشید، فرد شهودی گل را به شیوه ای بسیار متفاوت از فرد حسی درک می کند. یعنی به جای تمرکز بر آنچه هست عینیت امور بلافاصله روی ارتباط خود با گل و آنچه به ذهنش تداعی می شود تمرکز می کند.

تعریف افراد شهودی: افراد شهودی هم از طریق 5 حس خود اطلاعات را به دست می آورند اما به این اطلاعات بسنده نمیکنند و به دنبال معنای این اطلاعات هستند. وقتی اطلاعاتی را از طریق کانال های حسی شان دریافت میکنند منتظر ندای درونی خود مینشینند. شهودی ها به حرف دل و معانی پشت هر اطلاعات توجه دارند.

ویژگی های افراد شهودی
به طور خلاصه از موارد زیر می توان به عنوان ویژگی افراد شهودی نام برد:
-به آینده فکر می کنند و در آینده زندگی می کنند
-به مفاهیم و فلسفه علاقه دارند
-دید کلی دارند
-علم و تئوری گرا
-تفکرات تازه و جدید
-رویاپرداز


فکر کردن به جای تجربه
افراد شهودی بیشتر از اینکه به صورت عملی و تجربه واقعی یاد بگیرند این کار را از طریق فکر کردن درباره ی موضوع انجام می دهند. آن ها بیشتر به اتفاقات و هر چیزی که در آینده می تواند وجود داشته باشد نسبت به گذشته ها بیشتر علاقه مندند و به آن فکر می کنند.افراد شهودی آنقدر نگاه به آینده دارند، که گاهی نیز برای تغییر دنیا برنامه ریزی می کنند تا اینکه تمایل داشته باشند در دنیای غیر ایده آل کنونی زندگی کنند. بطور کلی آنها به جای تاکید بر آنچه هست، بر آنچه می تواند باشد تمرکز دارند…

خلاقیت و ایده های نو
شهودی ها بطور کلی انسان هایی خلاق تر هستند و می توانند امکانات تازه و گزینه های بدیل که به راحتی قابل درک و رویت نیست شکار کنند. آن ها از تخیلی بسیار قوی و پر بار برخوردارند. افراد شهودی در پیدا کردن ارتباطات بین ایده های به ظاهر مجزا خوب هستند. آنها مفاهیم را در کنار یکدیگر قرار می دهند، تا دیدگاه جدید و یا تفکر جدیدی نسبت به موضوع داشته باشند. از این رو عاشق ایده های جدید و بسیار خلاق و نوآور هستند و بیشترین نقش را در دنیای کارآفرینی در جهان کسب و کار ایجاد می کنند. به همین دلیل آن ها ار می توان متفکر برانگیزاننده نیز نامید.

نحوه کار کردن و حل مسائل آن ها
علاقه دارند با نشانه ها یا تئوری های انتزاعی(مفاهیم مجرد) کارمی کنند، حتی اگر ندانند از این نشانه ها و مفاهیم چگونه استفاده خواهند کرد.آن ها رویدادها را بیشتر به این صورت به خاطر می آورند که مشابه چه چیزی بوده اند یا به چه شکلی بوده اند، تا اینکه بخواهند جزییات یا حقایق آنچه رخ داده است را به ذهن بسپارند. شهودی ها بیشتر دنبال راه حل هایی هستند که چندان قابل اندازه گیری نبوده و بیشتر بر نظریات و مفاهیمی که جدید، امتحان نشده و ابتکاری هستند تاکید کرده اند.شاید به همین دلیل است که شهودی ها عموما لیبرال و آزادی خواه و حسی ها محافظ کار و سنتی تر هستند.

کلی نگری افراد شهودی
ابتدا تصویر بزرگ را می بینند و بعد از آن به سراغ جزییات می روند.اگر به دوران کودکی افراد شهودی نیز نگاه کنیم، می بینیم که آن ها از آن زمان جذب موضوعاتی تئوریک مانند فلسفه، روان شناسی، جامعه شناسی، و ادبیات می شوند؛ زیرا به امور کلی علاقه ی بیشتری دارند.

نحوه فکر کردن
شهودی ها، بر عکس افراد حسی به ندرت به صورت خطی فکر می کنند و غالبا در افکار خود با پرش های شهودی مواجه هستند.


نقطه ضعف افراد شهودی
از خصایص شهودی ها این است که بیشترین لذت را از الهامات و خلاقیت های خود می برند و نقطه ضعف آنان نیز همین نکته است.
چون پس از مدتی که مراحل خلاقه و یک کاری طی می شود، دچار خستگی و بی علاقگی می شوند و ترجیح می دهند به سراغ فعالیت جدیدی بروند که چالش های خلاقانه داشته باشد.

برخی اوقات آنقدر به آینده و احتمالات آن فکر می کنم که از توجه به اینکه چطور می توان این احتمالات را به واقعیت تبدیل کرد، غفلت می کنم.
 

 
تفاوت های افراد حسی و شهودی:
افراد شهودی در گیر آینده هستند و افراد حسی در زمان حال یا گذشته:
اولین تفاوت افراد حسی و شهودی در این است که چون حسی ها به اطلاعاتی که از طریق حواس 5 گانه خود دریافت میکنند توجه دارند و به آنها اعتماد میکنند در گیر واقعیت های زندگی میشوند. واقعیت در کجاست؟ کاملا واضح است که واقعیت همین لحظه است. حسی ها به همین لحظه توجه دارند. “افراد حسی ذهنشان درگیر آن چیزی که وجود دارد میشود” در حالی که افراد شهودی چون به اطلاعاتی که از طریق حواس 5 گانه دریافت میکنند بسنده نمیکنند و به دنبال معنا و مفهوم آن هستند ذهنشان بیشتر درگیر احتمالات است. احتمالات در کجا قرار دارد؟ به طور واضح در آینده. آنها به آینده بلند مدت توجه دارند “افراد شهودی ذهنشان درگیر آن چیزی که میتواند وجود داشته باشد میشود” افراد شهودی ذهنشان بیشتر در آینده سیر میکند و واقعیت های روزمره زندگی را نادیده میگیرند.


حسی ها بیشتر عمل گرا هستند و شهودی ها بیشتر ایده پرداز:
حسی ها بیشتر از اینکه بخواهند ذهنشان را درگیر آینده و احتمالات کنند درگیر همین لحظه هستند و به واقعیات توجه میکنند در نتیجه میخواهند برای لحظه کاری را در قالب عمل انجام دهند. افراد شهودی چون ذهنشان در گیر آینده و احتمالات است مدام در حال فکر کردن به این موضوع هستند که در آینده چه کاری را میتوانند انجام دهند؟ یا چه کاری بهتر است که انجام شود و ایده های زیادی را برای آینده دارند. آنها ایده های زیادی دارند اما اینکه آیا عملی باشد یا نه مشخص نیست. حسی ها به امروزشان فکر میکنند و شهودی ها به اهداف 5 ساله 10 سالشان نظر دارند. در بدترین حالات ممکن است که شهودی ها تمام زندگی شان را درگیر رؤیاها باشند و کاری نکنند در بدترین حالت ممکن است که حسی ها درگیر واقعیت ها شوند و هیچ برنامه ای برای آینده نداشته باشند. در این مورد وقتی که افراد حسی و شهودی در مقابل هم قرار میگیرند معمولا حسی ها القابی مثل: سر خوش، رؤیا پرداز، بی مسئولیت، خوش خیال را به افراد شهودی میچسبانند در مقابل افراد شهودی به افراد حسی القابی مثل: بدبین، منفی نگر، نادان، کسل کننده و… را میچسبانند.


افراد شهودی به دنبال چرایی هستند و افراد حسی به دنبال چگونگی:
معمولا شهودی ها به دنبال چرایی هر چیزی هستند و ریشه را میخواهند پیدا کنند. از طرفی تا الان متوجه شده ایم که از واقعیت های ملموس زندگی هم لذتی نمیبرند و بیشتر در گیر ایده ها و احتمالات هستند. در نتیجه افراد شهودی ذهنشان را درگیر مسائل روانشناسی، فلسفه، جامع شناسی و هنر میکنند افراد حسی به دنبال چگونگی هر چیزی هستند. آنها میخواهند اطلاعاتی را دریابند که بر اساس واقعیت است و بتوانند از آن در زندگی امروزشان استفاده کنند و به مسائلی مثل روانشناسی و فلسفه یا هنر که ملموس نیست اهمیتی نمیدهند.
 

افراد حسی حافظه ای دقیق دارند در حالی که افراد شهودی توجهی به جزئیات ندارند:
افراد حسی به دلیل اینکه دقیقا به آنچه که میبینند، میشنوند، استشمام میکنند، لمس میکنند و میچشند توجه میکنند و همزمان افرادی دقیق و ریزبین هستند میتوانند به خوبی یادشان بیاید که چه کسی در چه تاریخی با چه لحنی چه چیزی گفت!! و انتظار دارند که از شهودی ها هم به همین شکل باشند در حالی که شخصیت هایی که دارای کارکرد شهودی هستند معمولا فقط به تصاویر کلی توجه میکنند و ذهنشان را درگیر جزئیات نمیکنند به همین دلیل آنها حافظه ای به خوبی حسی ها ندارند. وقتی که فرد حسی سؤال میپرسد یادت هست…..؟ فرد شهودی معمولا یادش نیست!!! و همین موضوع میتواند آنها را دچار مسئله کند به این شکل که: “فرد حسی فکر میکند چون فرد شهودی برایش اهمیتی ندارد یادش نیست” در حالی که فرد شهودی نگاهش به هرچیزی به صورت کلی است و به همین دلیل چیزی به یادش نیست.

افراد حسی جزئی نگر هستند و افراد شهودی کلی نگر:
این موضوع در روابط انسانی به شدت مهم است به طوری که خیلی از افراد به خاطر ندانستن این موضوع ممکن است فکر کنند که اصلا به هیچ موجه همدیگر را نمیفهمند افراد حسی عاشق جزئیات هر موضوعی هستند و برای اینکه بتوانند تصاویر کلی را درک کنند نیاز دارند از پائین به بالا حرکت کنند یعنی ابتدا به جزئیات نیاز دارند و آروم آروم میخواهند تصویر کلی را بسازند.

افراد شهودی عاشق کلیات هستند و نیاز به تصاویر کلی دارند. شهودی ها برای اینکه درگیر جزئیات نشوند ذهنشان را درگیر الگوهای از پیش ساخته میکنند و وقتی که شخصی داستانی را برایشان تعریف میکند سعی میکنند که الگوی کلی را تشخیص دهند به همین دلیل باید ابتدا الگوی کلی را پیدا کنند تا با صحبت های شما همراهی کنند.

بهتر است به افراد حسی ابتدا جزئیات را بگوییم و به افراد شهودی کلیات را بگوئیم. به داستان زیر دقت کنید:
“من و دوستم داشتیم از کنار خیابان رد میشدیم که دوستم به من گفت اگر موافقی برویم در این گلخانه و کمی گل ها را تماشا کنیم. وقتی که وارد گلخانه شدیم من متوجه اتمسفر، و فضای زیبای آنجا شدم و به تصویر کلی دقت میکردم و به خودم میگفتم که روزی گلخانه ای خواهم زد. دوستم که فردی حسی است درگیر رنگ گلبرگ های گلها و شاخ و برگشان شده بود. او گلها و گیاهان را لمس میکرد و درگیر جزئیات آن گلخانه بود”
 
در مثال بالا کاملا مشخص است که افراد حسی و شهودی تفاوت های با هم دارند. افراد حسی و شهودی تفاوتشان را در هر لحظه از زندگی میتوان مشاهده کرد.

برای اینکه بدانیم کانون توجه حسی ها و شهودی ها چقدر با یکدیگر فرق می کند شاید بهتر باشد به سراغ مثال دیگری که در کتاب کتاب «هنر سریع شناختن مردم» نوشته پل دی تیگر و باربارا بارون مطرح شده است برویم:

عکاسی را تصور کنید که با یک دوربین تک لنز کار می کند. عکاس از فردی عکس می گیرد که در برابر چشم انداز وسیعی از یک رشته کوه ایستاده است. اگر عکاس یک آدم حسی باشد، عدسی را آنقدر می چرخاند تا فرد ایستاده در پیش زمینه (جزییات) در وضوح کامل قرار گیرد و در این حالت چشم انداز پشت سر(تصویر عمومی) تار می شود. اما اگر عکاس فردی شهودی باشد، درست عکس حالت بالا اتفاق می افتد: او لنز را آن قدر می چرخاند تا چشم انداز پشت سر فرد در حالت وضوح کامل قرار گیرد اما فردی که در پیش زمینه ایستاده (جزئیات) تار و ناواضح است.
 
توجه کنید که این مثال، یک مثال کلی است و هیچ کس حسی یا شهودی محض نیست، همانطور که هیچکس برون گرا یا درون گرای محض نیست و همه ما بر روی طیفی از این ویژگی ها قرار داریم…
 
به واقع تک تک ما این توانایی را داریم که از حس و شهود هر دو استفاده کنیم و همه ما نیز هر روز چنین می کنیم. اما هریک از ما به طور طبیعی و مادرزادی یکی از این گرایش ها را به دیگری ترجیح می دهیم.

خب حالا به سوال زیر بعنوان یک سوال کلیدی پاسخ دهید:
آیا معمولا بیشتر به امور واقعی و جزییات توجه دارید یا سعی می کنید ارتباطات، معانی پوشیده و مفاهیم ضمنی را درک کنید؟

تفاوت دیگر شهودی ها در طرز فکر آنهاست. شهودی ها به ندرت به صورت خطی فکر می کنند و غالبا در افکار خود با پرش های شهودی مواجه هستند.

شهودی ها بطور کلی انسانهایی خلاق تر هستند و می توانند امکانات تازه و گزینه های بدیل که به راحتی قابل درک و رویت نیست شکار کنند. آنها معمولا تخیل پرباری دارند و در خیال پردازی حرف اول را می زنند. البته اینها به این معنی نیست که فقط شهودی ها از خلاقیت بهره مند هستند. خلاقیت نیز مانند هوش انواع گوناگونی دارد، ولی شهودی ها خلاقیت خود را در دیدن یا انجام دادن چیزهایی نشان می دهند که متفاوت و شاید غیر متعارف است.


با دو سوال دیگر، میتوانید بهتر درک کنید بیشتر حسی هستید یا شهودی:
به کدامیک بیشتر اعتماد دارید: غریزه یا تجربه مستقیم؟
آیا بیشتر به اکنون و اینجا توجه دارید یا اغلب در این خیال هستید که هر چیزی چه تاثیری بر اتفاقات آینده می گذارد؟


هنوز موفق نشدید؟ خب نگران نباشید، یک راهنمای دقیق برای تشخیص بٌعد دوم تیپ:

مثال گویای دیگر این است که اگر هیئت منصفه ای را متشکل از هر دو گروه حسی ها و شهودی ها در برابر یک شخص متهم به قتل قرار دهید چه نتایج متناقض و متنفاوتی را دریافت خواهید کرد؟

 
بر اساس تحقیقات، حسی ها بیشتر بر دلایل و مستندات روشن و ملموس تمایل دارند و فطرتاً به نظریه پردازی در مورد علل یک قتل تمایلی نشان نمی دهند در حالیکه شهودی ها به انگیزه های متهم و دلالت های ضمنی و توجیهات متهم متمرکز اند.

این مثال از آن جهت تعیین کننده است که بر طبق پژوهش های گسترده، حسی ها و شهودی ها معمولا نگرش های کاملا متفاوتی نسبت به مسائلی مانند جرم، جنایت و مجازات دارند و این تفاوت ها می تواند راهنمای خوبی برای تشخیص تیپ شخصیتی افراد باشد.

برای اینکار به سوال زیر بدقت پاسخ دهید:
برای مبارزه با جرم و جنایت، بهتر است درآمد های عمومی را در کدام یک از موارد زیر بیشتر خرج کنیم؟
 
پاسخ ها:
1. افزایش تعداد پلیس ها، وضع مجازات های سنگین تر و ساخت زندان های بیشتر
2.اجرای برنامه های اجتماعی بیشتر برای اقشار محروم و آسیب پذیر جامعه
 
در پاسخ به این سوال کلیدی، شهودی ها دو برابر بیشتر از حسی ها جواب دادند که برنامه های اجتماعی و حسی ها سه برابر بیشتر از شهودی ها بر پلیس و زندان بیشتر تاکید کرده اند. همانطور که مشاهده می کنید حسی ها به اقدامات مطمئن برای رسیدن به یک نتیجه فوری علاقه داشتند ولی شهودی ها به دنبال راه حل هایی بودند که چندان قابل اندازه گیری نبوده و بیشتر بر نظریات و مفاهیمی که جدید، امتحان نشده و ابتکاری هستند تاکید کرده اند. شاید به همین دلیل است که شهودی ها عموما لیبرال و آزادیخواه و حسی ها محافظه کار و سنتی تر هستند.
شهودی ها را از طرز کارشان نیز می توان شناخت، این افراد که آنها را متفکر-برانگیزاننده نیز می نامند، عاشق ایده ها و نظریه های جدید هستند و به همین علت بیشترین نقش را در دنیای کارآفرینی در جهان کسب و کار ایفا می کنند. از خصایص شهودی ها این است که بیشترین لذت را از الهامات و خلاقیت های خود می برند و نقطه ی ضعف آنان نیز همین نکته است.

این افراد پس از مدتی که مراحل خلاقه و ابداعی یک کار یا فعالیتی سپری می شود، دچار خستگی و بی علاقگی می شوند و ترجیح می دهند به سراغ فعالیت جدیدی بروند که چالش های خلاقانه داشته باشد.

اگر به دوران دبستان شهودی ها نگاه کنیم، می بینیم که آنها از کودکی جذب موضوعاتی تئوریک مانند فلسفه، روان شناسی، جامعه شناسی، و ادبیات می شوند؛ زیرا به امور کلی علاقه بیشتری دارند. در آن سوی این طیف اما حسی ها قرار دارند که بطور ذاتی به موضوعات ملموس تری که کاربردهای علمی و عملی دارند توجه نشان می دهند. موضوعاتی مانند علوم تجربی و مهندسی و حرفه هایی که بیشتر دینامیکی و فیزیکی مثل ورزش است. با این توضیحات باید به درک بهتری از بعد دوم از تیپ شخصیتی خود رسیده باشید؛ اگر هنوز مردد هستید که در کدام طرف از این طیف قرار دارید بهتر است به سوالات 1 الی 4 یکبار دیگر پاسخ دهید و بیشتر راجع به آنها فکر کنید.

اگر به افراد حسی جزئیات را نگوئیم چه میشود؟
معمولا وقتی که افراد شهودی شروع به تعریف یک قضیه یا اتفاق میکنند سعی میکنند ابتدا تصاویر کلی را بگویند و تمام!!! و از روی جزئیات مطلب پرش میککنند. در این واقع معمولا افراد حسی گیج میشوند و شروع به سؤال کردن از جزئیات داستان میکنند تا از جزئیات سر در بیاورند افراد شهودی معمولا در این مواقع فکر میکنند که یا فرد حسی به آنها اعتماد ندارد یا اینکه او فردی گیراست که قصد فضولی کردن در کار مرا دارد و یا اینکه او هیچ چیزی را نیمداند!!

اگر به افراد شهودی چیزی را از کلیات در همان ابتدا نگوئیم چه میشود؟
معمولا افراد شهودی به هنگام صحبت کردن منتظر هستند که الگوی کلی را تشخیص دهند و اگر نتوانند در همان ابتدا الگوی کلی را تشخیص دهند و نتوانند تصویر کلی را حدس بزنند، از اینکه طرف مقابل جزئیاتی میدهد که به دردشان نمیخورد دلسرد شده و دیگر گوش نمیدهند! چه فایده دارد که جزئیاتی به درد نخور به من میدهی؟ برای مثال فرد حسی میخواهد داستانی را تعریف کند که روز قبل حالش بد بوده و کمی احساس افسردگی داشته است. او شروع به دادن جزئیات میکند و از جز به کل حرکت میکند: معمولا در اینجور مواقع افراد حسی داستان را به این شکل شروع میکنند: صبح که بیدار شدند چه اتفاقی افتاد. قبل از نهار چه شد، ظهر بعد از نهار چه شد و در نتیجه عصر همچین حالی را پیدا کردند. اگر برای یک فرد شهودی میخواهید این قضیه را توضیح دهید بهتر است به او بگویید همان ابتدا دیروز حالم خیلی بد بود در نتیجه او الگوی کلی را میداند و تصویر کلی را دارد. الان میتوانید جزئیات را به او بگوئید. شهودی ها باید ابتدا تصاویر کلی را دریابند.

وقتی افراد حسی با روتین های زندگی میانه خوبی دارند و افراد شهودی به شدت خواهان تغییراتند: حسی ها از اینکه درگیر جزئیات باشند و روتین های زندگی روزانه را دنبال کنند لذت میبرند. روتین هایی مثل: تعویض روغن ماشین، آب دادن به گل ها، قبض آب و برق، لباس شستن و …. در حالی که افراد شهودی معمولا اگر کاری تکراری شود و بخواهند آن را به مدت زیادی انجام دهند زود خسته میشوند. شهودی به شدت به دنبال تغییرات بزرگ هستند و از تکرار بیزارند. به نظر میرسد آنقدر درگیر آینده هستند که امروز را فراموش کرده اند و با واقعیات و روزمرگی های زندگی نمیتوانند به خوبی کنار بیایند.

زوجی را تصور کنید که از ماه عسل بر میگردند، و در شروع زندگی فرد شهودی که رؤیاهای بزرگی برای تغییر جهان و انجام کارهای بزرگ داشت، میبیند که همسرش در کارها روزمره مثل آهو در عسل گیر کرده و مدام از چک های عقب افتاده، میزان استهلاک ماشین، اخبار و مسائل روز سیاست جهان و تعمیرات خانه و… صحبت میکند. این دو دسته از افراد به نظر میرسد در دو دنیای کاملا متفاوت از همدیگر سیر میکنند. به همین دلیل افراد حسی معمولا برچسب بی مسئولیتی و حواس پرتی را به افراد شهودی میزنند و آنها را سرزنش میکنند. و افراد شهودی به افراد حسی برچسب کوته فکر و اینکه تا نوک دماغشان را بیشتر نمیبینند میزنند.

“مادرم اولویت حسی و من اولویت شهودی دارم. هر موق که او به دیدنم می آید سؤالاتی از من میپرسد که مرا متحیر میکند. مثلا میپرسد آیا حواست به کارگرانی که برای کوتاه کردن چمن های خانه ات می آیند هست تا کارشان را درست انجام دهند یا اینکه میگذاری هر طور که دوست دارند کارشان را انجام دهند؟ این سؤال احتمالا کمی عجیب است اما به عنوان یک تیپ شهودی، توجهی به آن نکردم. روزی وی یک قالیچه قهوه ای را که احتیاجی به آن نداشت به من داد و گفت: هر وقت نخواستی از قالیچه استفاده کنی حتما آن را به خودم برگردان. در ملاقات بعدی ازم خواست که قالیچه را نشانش دهم. میدانستم دورش نینداخته ام اما نمیدانستم آن را کجا گذاشته ام.
وقتی بعد از جستجو برگشتم، با لبخند به استقبالم آمد و گفت: با من بیا، وقتی به دنبالش به اتاق نشیمن رفتم به شدت شگفت زده شدم. قالیچه زیر نیمکت پیانو بود!!” “برگفته از کتاب مادری مناسب شما”


کدام خصیصه بهتری است؟
هیچ کدام بر دیگری برتری ندارد. در واقعیت، کارکردهای موجود در دنیا به صورت یک کل یکپارچه است. یک کلیت که از سبک ها و رفتارهای متفاوت تشکیل می شود. همه ما در لحظاتی در وضعیت حسی و در لحظاتی، در وضعیت تحلیل شهودی قرار می‌گیریم. به عبارتی از ترکیب ابزارهای حسی و شهودی، برای درک و تفسیر بهتر اطلاعات محیطی استفاده می‌کنیم.

آنچه در MBTI مورد توجه قرار می‌گیرد، این سوال است که: کدام وضعیت، در ما غالب است و بیشتر مشاهده می‌شود. این طور بگوییم که در دنیا مسابقه ای بین شهودی ها و حسی ها وجود ندارد، مثل یک بازی تیمی است که برنده ها افرادی هستند که می توانند علیرغم تفاوت ها با یکدیگر بخوبی کار کنند.


با وجود این مقاله شما فکر میکنید که فرد شهودی هستید یا فردی حسی؟



منابع:
سایت سوخت جت
روان تحلیل
سایت خودشناسی و رابطه.علی زنگویی
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

۱۰ شگرد رسانه‌ای برای اثرگذاری بر باورهای مخاطب
پنج اقدامی که والدین باید در مواجهه با کودکان کابوس زده انجام دهند!
«آلیس در سرزمین عجایب»؛ اختلال روانی عجیب
سندروم مسأله با پدر / آسیب‌های بی‌مهری پدران به دختران
روانشناسی که دنیای سرمایه گذاری را ۱۸۰ درجه تغییر داد
چرا گاهی نمی‌توان بخشید و فراموش کرد؟!
مغز چطور خاطرات ماندگار می‌سازد؟
روانشناسی جمع‌آوری اشیا و یا کلکسیونر شدن
دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
چگونه با ذهن آگاهی حواس کودکان مان را جمع کنیم؟
تقاضا برای سلب اختیار تشخیص اختلال اسکیزوفرنی توسط روانشناسان بالینی!
چرا نباید برای جلب محبت یا عشق التماس کنیم؟
در نگاه کسانی که پرواز را نمی فهمند ، هر چه بیشتر اوج بگیری کوچکتر خواهی شد.