چگونه با تغییرات مواجه شویم؟ ۷ گام برای مدیریت تغییر
تغییر چیست؟ تغییرات برچند نوعند و چه تاثیری در زندگی ما دارند؟ اهمیت پذیرش تغییرات چیست؟ آیا باید با تغییرات زندگی، تغییرکرد؟ چه واکنشی در برابر تغییرات ناخواسته و ناگهانی داشته باشیم؟ در چه چیز و چه کسی باید تغییر ایجاد کنیم؟ برای تغییر از کجا باید آغاز کنیم؟ و چرا تغییرکردن سخت است؟ اینها پرسشهایی است که برای رویارویی با تغییرات و تجربه زندگی بهتر باید به آنها پاسخ داد و نسبت به آنها آگاه بود.
تغییر چیست؟
تغییر در تعریف، رفتن از یک وضعیت به وضعیت دیگر است و مهمترین موضوع در تغییر، حرکت و پویایی است. در واقع تغییر و دگرگونی در ذات و ماهیت زندگی جاری است؛ از این رو هیچ روز و ساعتش شبیه هم نیست؛ رابرت کیوساکی، تاجر، نویسنده و معلم آمریکایی ژاپنی، میگوید: تغییرنکردن در دنیای همواره درحال تغییر، غیرممکن است؛ عامل انسانی تغییر، که در اصطلاح «کارگزار تغییر» نامیده می شود، همواره نخبگان و فرهیختگان هر جامعه هستند. آنها این تغییر را نخست در ذهن و نگرش و عادات و رفتارهای خود و سپس در تغییر وضعیت موجود به وضعیت مطلوب ایجاد میکنند.
انواع تغییر
تغییرات به دو گونه در زندگی بشر وجود دارند:
1. تغییرات اختیاری و خودخواسته
2. تغییرات جبری و ناخواسته
تغییرات اختیاری
واژه تغییر، برای هریک از ما معنایی دارد. خوب و بدش آنقدر نسبی است که برخی اصلا زیر بارش نمی روند و شماری از هر فرصتی بهره میجویند تا تغییری بهینه در زندگی، شغل یا روابطشان ایجاد کنند. مصداق گروه اول، آن دسته از آدمهایی هستند که فقط غذاهای همیشگی را میخورند و از مسیر همیشگی تردد میکنند؛ اما گروه دوم، کسانی هستند که همواره زندگی را برای خود تازه نگه میدارند و تن به روزمرگیها نمی دهند. آنها همیشه به دنبال مزه های جدید و تجربههای نو و روابط گسترده هستند. این گروه باید دقت کنند که اگر عامل تغییری هستند، با برنامهریزی، هدفمندی، آگاهی و شناخت کامل از همه تبعات مثبت و منفیِ آن تغییر، دست به اقدام بزنند.
تغییرات جبری
تغییرات ناخواسته و جبری برخلاف تغییرات اختیاری، خارج از اراده فرد اتفاق میافتند و شامل تغییراتی جدی تر در کار، زندگی و ارتباطات است. اتفاقاتی که گاه از آنها با واژگانی چون تقدیر و سرنوشت و جبر یاد میکنیم و نمیتوان از زیر آنها شانه خالی کرد.
4 نوع واکنش در رویارویی با تغییرات
با این که تغییر برای همه دشوار است و مردم همواره آستانه عادت و امنیت خویش را بیشتر میپسندند؛ اما آدمها واکنشهای متفاوتی در برابر تغییرات دارند؛ برخی انعطافپذیرند و با تغییرات زمان و زمانه تغییر میکنند؛ گروهی در برابر تغییرات مقاومت میکنند و میجنگند و آسیب میبینند؛ شماری از مردم نیز کمی متفاوتترند و اگرچه خودشان داوطلب تغییر نیستند و کموبیش به داشتهها و نداشتهها و باورها و افکار قدیمی و مدلهای ذهنیشان چسبیدهاند، اما میشود با کمی پافشاری آنها را از پیله تنگ و تاریکشان رهانید. گروه دیگری هم هستند که همیشه و افراطی در حال تغییرند و مدام از این شاخه به آن شاخه میپرند و آرام قرار ندارند و هر لحظه خود را در قالبی جدید میریزند. زندگی آنها هیچ شکل مشخصی ندارد؛ و مدام در حال عوض کردن خانه یا شغل یا دوستان یا در سفر هستند و گویی هیچ چیزشان بوی آشنا نمیدهد و در میان این همه همهمه خود و زمان را گم میکنند و فراموش میکنند که زمانِ طلایی بودن و آرام و قراریافتن را در این بیقراریها دارند از دست میدهند.
با 7 گام هر تغییری را مدیریت کنیم
باید به خاطر داشته باشیم که در زندگی همواره تغییرات ناگهانی یا ناخواستهای رخ میدهند. پس در گام نخست، به جای گم کردن دست و پایمان، باید هوشیار و مراقب باشیم تا حرکت خزنده تغییرات را در پیرامون خود به موقع دریابیم و با پایش تغییرات کوچک، قدرت پیشبینی تغییرات بزرگ و آمادگی رویارویی و کنار آمدن با آنها را پیدا کنیم و دست به انتخابهای آگاهانه بزنیم.
درگام دوم باید تلاش کنیم که بر دلهرهها و ترسهایمان چیره شویم؛ چرا که این ترسها، تنها، کارکرد منفی ذهن ماست و رویارویی با تغییرات، بسیار راحتتر از فکرکردن درباره آنها است.
در گام سوم، باید در برابر تغییرات، به پذیرش برسیم؛ چرا که بسیاری از تغییرات، ما را به رشد و شرایط بهتر میرساند؛گاهی این تغییرات حتی میتواند تا سرحد از دست دادن یک عزیز دردناک باشد؛ اما چارهای نیست؛ باید پذیرفت که زندگی همین از دست دادنها و به دست آوردنها است. اگر نتوانیم با آن سازگار شویم، تمام قوایمان را برای ادامه مسیر از دست خواهیم داد.
در گام چهارم، به تغییر از دیدگاه تنوع نگاه کنیم؛ و با آن سازگارشویم و در برابر آن مقاومت نکنیم: ژان پیاژه، روانشناس مشهور سوئیسی، میگوید: «هوش عبارت از توانایی سازگاری با محیط، بهویژه، محیط جدید است.»
در گام پنجم، تابآوری خود را افزایش دهیم: تابآوری یعنی انعطاف پذیری در تفکرات، احساسات و رفتارها در مواجهه با سختیهای زندگی و دورههای طولانی تحت فشار بودن، به طوری که، پس از طی بحران، قویتر، داناتر و توانمندتر شده باشیم.
در گام ششم، با تلاش به کسب مهارت بپردازیم؛ در واقع ما توپ نیستیم که به زمین بخوریم و خودمان بلند شویم. از نو برخاستن از میانه فشار تغییرات، نیازمند تلاش و توانمند شدن به فنون و مهارت هاست و در گام هفتم، باید دل به کار بدهیم و با اعتماد و اطمینان به آنچه پیش رویمان است، بنگریم تا نبوغ و خلاقیت منحصر به فرد ما، رهبری مان کند. بسیاری از اوقات نبوغ ما در سختی ها گل می کند؛ پس باید سختی های اولیه تغییر را با لذتهای در راه، تاخت بزنیم و باور کنیم که همیشه راهی هست؛ و حتی اگر در هزارتوی تغییر، بارها گم شویم؛ سرانجام خود را پیدا خواهیم کرد.
تغییر در تعریف، رفتن از یک وضعیت به وضعیت دیگر است و مهمترین موضوع در تغییر، حرکت و پویایی است. در واقع تغییر و دگرگونی در ذات و ماهیت زندگی جاری است؛ از این رو هیچ روز و ساعتش شبیه هم نیست؛ رابرت کیوساکی، تاجر، نویسنده و معلم آمریکایی ژاپنی، میگوید: تغییرنکردن در دنیای همواره درحال تغییر، غیرممکن است؛ عامل انسانی تغییر، که در اصطلاح «کارگزار تغییر» نامیده می شود، همواره نخبگان و فرهیختگان هر جامعه هستند. آنها این تغییر را نخست در ذهن و نگرش و عادات و رفتارهای خود و سپس در تغییر وضعیت موجود به وضعیت مطلوب ایجاد میکنند.
انواع تغییر
تغییرات به دو گونه در زندگی بشر وجود دارند:
1. تغییرات اختیاری و خودخواسته
2. تغییرات جبری و ناخواسته
تغییرات اختیاری
واژه تغییر، برای هریک از ما معنایی دارد. خوب و بدش آنقدر نسبی است که برخی اصلا زیر بارش نمی روند و شماری از هر فرصتی بهره میجویند تا تغییری بهینه در زندگی، شغل یا روابطشان ایجاد کنند. مصداق گروه اول، آن دسته از آدمهایی هستند که فقط غذاهای همیشگی را میخورند و از مسیر همیشگی تردد میکنند؛ اما گروه دوم، کسانی هستند که همواره زندگی را برای خود تازه نگه میدارند و تن به روزمرگیها نمی دهند. آنها همیشه به دنبال مزه های جدید و تجربههای نو و روابط گسترده هستند. این گروه باید دقت کنند که اگر عامل تغییری هستند، با برنامهریزی، هدفمندی، آگاهی و شناخت کامل از همه تبعات مثبت و منفیِ آن تغییر، دست به اقدام بزنند.
تغییرات جبری
تغییرات ناخواسته و جبری برخلاف تغییرات اختیاری، خارج از اراده فرد اتفاق میافتند و شامل تغییراتی جدی تر در کار، زندگی و ارتباطات است. اتفاقاتی که گاه از آنها با واژگانی چون تقدیر و سرنوشت و جبر یاد میکنیم و نمیتوان از زیر آنها شانه خالی کرد.
4 نوع واکنش در رویارویی با تغییرات
با این که تغییر برای همه دشوار است و مردم همواره آستانه عادت و امنیت خویش را بیشتر میپسندند؛ اما آدمها واکنشهای متفاوتی در برابر تغییرات دارند؛ برخی انعطافپذیرند و با تغییرات زمان و زمانه تغییر میکنند؛ گروهی در برابر تغییرات مقاومت میکنند و میجنگند و آسیب میبینند؛ شماری از مردم نیز کمی متفاوتترند و اگرچه خودشان داوطلب تغییر نیستند و کموبیش به داشتهها و نداشتهها و باورها و افکار قدیمی و مدلهای ذهنیشان چسبیدهاند، اما میشود با کمی پافشاری آنها را از پیله تنگ و تاریکشان رهانید. گروه دیگری هم هستند که همیشه و افراطی در حال تغییرند و مدام از این شاخه به آن شاخه میپرند و آرام قرار ندارند و هر لحظه خود را در قالبی جدید میریزند. زندگی آنها هیچ شکل مشخصی ندارد؛ و مدام در حال عوض کردن خانه یا شغل یا دوستان یا در سفر هستند و گویی هیچ چیزشان بوی آشنا نمیدهد و در میان این همه همهمه خود و زمان را گم میکنند و فراموش میکنند که زمانِ طلایی بودن و آرام و قراریافتن را در این بیقراریها دارند از دست میدهند.
با 7 گام هر تغییری را مدیریت کنیم
باید به خاطر داشته باشیم که در زندگی همواره تغییرات ناگهانی یا ناخواستهای رخ میدهند. پس در گام نخست، به جای گم کردن دست و پایمان، باید هوشیار و مراقب باشیم تا حرکت خزنده تغییرات را در پیرامون خود به موقع دریابیم و با پایش تغییرات کوچک، قدرت پیشبینی تغییرات بزرگ و آمادگی رویارویی و کنار آمدن با آنها را پیدا کنیم و دست به انتخابهای آگاهانه بزنیم.
درگام دوم باید تلاش کنیم که بر دلهرهها و ترسهایمان چیره شویم؛ چرا که این ترسها، تنها، کارکرد منفی ذهن ماست و رویارویی با تغییرات، بسیار راحتتر از فکرکردن درباره آنها است.
در گام سوم، باید در برابر تغییرات، به پذیرش برسیم؛ چرا که بسیاری از تغییرات، ما را به رشد و شرایط بهتر میرساند؛گاهی این تغییرات حتی میتواند تا سرحد از دست دادن یک عزیز دردناک باشد؛ اما چارهای نیست؛ باید پذیرفت که زندگی همین از دست دادنها و به دست آوردنها است. اگر نتوانیم با آن سازگار شویم، تمام قوایمان را برای ادامه مسیر از دست خواهیم داد.
در گام چهارم، به تغییر از دیدگاه تنوع نگاه کنیم؛ و با آن سازگارشویم و در برابر آن مقاومت نکنیم: ژان پیاژه، روانشناس مشهور سوئیسی، میگوید: «هوش عبارت از توانایی سازگاری با محیط، بهویژه، محیط جدید است.»
در گام پنجم، تابآوری خود را افزایش دهیم: تابآوری یعنی انعطاف پذیری در تفکرات، احساسات و رفتارها در مواجهه با سختیهای زندگی و دورههای طولانی تحت فشار بودن، به طوری که، پس از طی بحران، قویتر، داناتر و توانمندتر شده باشیم.
در گام ششم، با تلاش به کسب مهارت بپردازیم؛ در واقع ما توپ نیستیم که به زمین بخوریم و خودمان بلند شویم. از نو برخاستن از میانه فشار تغییرات، نیازمند تلاش و توانمند شدن به فنون و مهارت هاست و در گام هفتم، باید دل به کار بدهیم و با اعتماد و اطمینان به آنچه پیش رویمان است، بنگریم تا نبوغ و خلاقیت منحصر به فرد ما، رهبری مان کند. بسیاری از اوقات نبوغ ما در سختی ها گل می کند؛ پس باید سختی های اولیه تغییر را با لذتهای در راه، تاخت بزنیم و باور کنیم که همیشه راهی هست؛ و حتی اگر در هزارتوی تغییر، بارها گم شویم؛ سرانجام خود را پیدا خواهیم کرد.
ایران آنلاین