ميگنا : پايگاه خبری روانشناسی و بهداشت روان 6 آذر 1395 ساعت 11:32 https://www.migna.ir/news/39240/فرصتی-ارتقای-جایگاه-دانشگاه -------------------------------------------------- عنوان : فرصتی برای ارتقای جایگاه دانشگاه -------------------------------------------------- هدف از فعالیت‌های پژوهشی اصیل هرگز دستیابی به تعداد بیشتر مقاله یا تعداد بیشتر استناد نیست، بلکه تعداد مقاله و استناد از تبعات طبیعی کار پژوهشی است. متن : دکتر امیر شعباني-در خبرها آمد که پیشنهاد شده برای ارتقای رتبه علمی اساتید دانشگاه، ضرورت دریافت امتیاز انتشار مقاله لغو شود. این خبر به دنبال رخداد بسیار ناگواری شنیده شد که آن یک رسوایی علمی در مورد مقالات برخی از نویسندگان ایرانی در عرصه بین‌المللی بود. شاید بدون این پیش‌رویداد ناخوشایند، شنیدن خبر لغو احتمالی امتیاز ضروری مقاله، تکان دهنده می‌بود؛ چرا که سال‌هاست با وجود انذار مکرر دلسوزان دانشگاهی، سیاست نادرست ترجیح تشویق مقاله‌پروری بر تکریم دانشگری و حتی تخطئه مقام معلمان بدون مقاله، مسلط است.سال‌ها "تعداد مقاله" در عمل، مهم‌ترین شاخص ارزیابی رتبه دانشگاهی تلقی می‌شود و "عینی‌بودن" که نقطه قوت این شاخص است آن را بر صدر نشانده است. از سویی همین "عینی‌بودن مقالات به ظاهر اصیل"، وقتی در کنار "عینی‌ نشدن ملاک‌‌های به واقع اصیل" قرار می‌گیرد، کارکرد مطلوب شاخص مذکور را یکسره از میان می‌برد. قرار نبود تنها تعداد مقاله مهم باشد، و نه کیفیت یا اثرگذاری یا اهمیت آن. در فرایند جاری، مهم نیست مقاله واقعاً توسط چه کسی نوشته شده، در جستجوی حل کدام پرسش بی پاسخ بوده، اصول اخلاقی نگارش و پژوهش را مراعات کرده، یا نکته‌ای در خور به ادبیات موضوع مورد پژوهش افزوده است. مهم این است که مقاله‌ای به مقالات یک یا چند نفر و به فهرست مقالات یک دانشگاه و کشورمان اضافه شده و شماره‌ای به شاخص ساختگی توسعه‌یافتگی علمی‌مان افزوده است. آیا این شماره اضافه واقعاً به مفهوم رشد توسعه‌یافتگی یا پیشرفت است؟ فلسفه منطقی به کارگیری شاخص‌هایی چون تعداد مقاله و حتی شاخص‌های مهم‌تری از قبیل میزان استناد به مقاله، پاییدن سیر و روند کارهای پژوهشی‌ بوده و البته هر یک از آنها با محدودیت‌های زیادی قابل تفسیر است. هدف از فعالیت‌های پژوهشی اصیل هرگز دستیابی به تعداد بیشتر مقاله یا تعداد بیشتر استناد نیست، بلکه تعداد مقاله و استناد از تبعات طبیعی کار پژوهشی است. شاخص‌های مورد بحث هنگامی کارکرد طبیعی دارند و با در نظر داشتن محدودیت‌های‌شان، ممکن است تا حدی در نمایش پیشرفت مفید واقع شوند که خود هدف نباشند و هنگامی که خود هدف شوند فعالانه به دست دست‌اندرکاران دستکاری می‌شوند و اصولاً چنین حیطه‌ای تنها ظاهری از علم را به ناآشنایان علم می‌نمایاند. حال که با مصوبه احتمالی پيش رو قرار است در جهت احیای جایگاه آموزش قدمی برداشته شود و در ارزشیابی عملکرد اساتید دانشگاه، "آموزش" ارج و قدر بیشتری بیند، چند نکته شایسته دقت است: یک- افراط در جهت معکوس، می‌تواند پژوهش را دوباره به حاشیه براند که بدیهی است خسران دیگری را در پی خواهد داشت. دو- به کارگیری شاخص‌های عینی دیگری برای ارزشیابی اساتید، این بار در حیطه آموزش، که فارغ از کیفیت کار و بدون جلب نظر صاحب‌نظران تعریف شود، ادامه همان مسیر نادرست در ارزیابی فعالیت‌های پژوهشی است. به بیان دیگر، کار به ظاهر آموزشی نیز چون کار به ظاهر پژوهشی می‌تواند کذب و بی‌فایده باشد و آنچه مهم است تایید اصالت و کیفیت آنها از سوی منابع اصیل دانشگاهی است. سه- لغو ضروری بودن امتیاز پژوهشی، بدون تغییر تعریف خود امتیاز، پیگیری همان روندی است که راه به دانشگری نخواهد داشت. چهار- حال که فرصتی برای اندیشیدن در این زمینه فراهم شده و بازنگری در اصول به ظاهر لایتغیر پیشین ممکن شده است، باید تغییر شاخص‌های کاملاً عینی و با قابلیت ظاهرسازی و فریب در دستور کار قرار گیرد. شیوه‌‌ای که در آن دیدگاه افراد صاحب‌نظر و اساتید خوش‌فکر دانشگاه‌ها در ارزشیابی سطح علمی اعضای هیأت علمی واجد اهمیت محوری باشد توصیه می‌شود و مستقر شدن چنین شیوه‌‌ای، به احیای اقتدار علمی دانشگاه‌ها در جامعه نیز یاری خواهد رساند. شاید چنین فرصتی همیشه نباشد.