شنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 20 Apr 2024
تاریخ انتشار :
پنجشنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۱ / ۱۱:۰۹
کد مطلب: 11114
۰

ريشه بسياري از افسردگي ها، مشکلات ارتباطي است


طرحواره به عنوان هسته اصلي باورهاي انسان، مدت زيادي است که مورد بررسي روان شناسان قرار گرفته است. آن ها مي گويند تجربيات دوران کودکي و زندگي باعث شکل گيري طرحواره در ذهن افراد مي شود؛ يعني همان قالب فکري ما و آن چه به وسيله آن دنيا را مي بينيم و مسائل را حلاجي مي کنيم، رفتار ديگران را معنا مي کنيم و به اتفاقاتي که پيرامون ما رخ مي دهد، بار معنايي مي دهيم. طرحواره ها يک سري جملات خبري غيرمشروط است که درباره زندگي، محيط پيرامون و روابط با ديگران آن ها را باور داريم و در همين قالب فکري مي مانيم. به عنوان مثال کودکي را تصور کنيد که پدر سختگيري دارد که در بيشتر موارد از فرزندش راضي نيست. وي در طول زمان مي انديشد، ايرادي دارد که قابل رفع نيست براي همين هرگز پدرش از او راضي نيست. به اين ترتيب طرحواره نقص در ذهن وي شکل مي گيرد و با همين تفکر وارد دنياي بزرگسالي يا زندگي مشترک مي شود. عباس کيوانلو کارشناس ارشد روان شناسي باليني و مشاور با بيان اين مقدمه به خراسان مي گويد: خوب است بدانيد انسان با ۳شيوه با طرحواره هاي منفي که در ذهن دارد، روبه رو مي شود؛ گاهي تسليم مي شود گاهي به اجتناب و گاهي به جبران افراطي رو مي آورد.

طرحواره ها به خودي خود فعال نيست بلکه در موقعيت هاي مختلف ظاهر مي شود و فرد ناخودآگاه براي مقابله با آن از يکي از ۳شيوه اي که نام برديم، استفاده مي کند. در صورتي که تسليم شود، خود را رها مي کند و تسليم شرايط مي شود. اگر از اجتناب استفاده کند از شرايط و روبه رو شدن با موقعيت دوري مي کند و در حالت جبران سعي مي کند به شيوه جبراني، طرحواره خود را ناکارآمد کند اما به دليل عملکرد نادرست در بيشتر موارد موفق نمي شود. نکته اين جاست که در بيشتر موارد، فرد فرصت اصلاح رفتارها و باورهاي ذهني خود را پيدا نمي کند. او نمي تواند دريابد که طرحواره اي که او را به فعاليت و تحرک واداشته، از اساس نادرست است.وي به اين ترتيب وارد چرخه باطلي مي شود که خارج شدن از آن جز با کمک مشاور امکان ندارد. طرحواره افراد به دليل ادامه يافتن رفتارهاي نادرست تداوم پيدا مي کند. آن ها با باورهاي تثبيت شده ذهني به زندگي فردي و اجتماعي ادامه مي دهند و طبيعي است که در طول زندگي اشتباه هاي خود را تکرار مي کنند. کيوانلو با اشاره به اين که افراد در مراجعه به مشاوره دلايل متفاوتي را ذکر مي کنند اما ريشه مشکلات بسياري از افراد معمولا مشکلات ارتباطي است، تصريح مي کند: ريشه شکايات ناشي از اضطراب، افسردگي و... در واقع مشکلات ارتباطي است. زيرا اگر فردي در ارتباط و تعامل با ديگران مشکلي نداشته باشد، طبيعي است که کمتر احتمال دارد به اضطراب يا افسردگي مبتلا شود.

طرحواره درماني

اولين گام براي طي مراحل طرحواره درماني آموزش آن است. يعني آموزش معناي طرحواره و چگونگي استفاده از آن براي حل مشکلي که فرد را به مرکز مشاوره کشانده است.

مشاور پس از سنجش فرد و استفاده از طرحواره درماني براي حل مشکل وي، بايد مسائلي مانند بلوغ فکري فرد را نيز مدنظر قرار دهد.سپس تاريخچه زندگي فرد، تجربيات زندگي، روابط با ديگران و همسر و خانواده، تعامل با همکاران و... را مدنظر قرار دهد تا دريابد که آيا براي مراجعه  کننده امکان استفاده از طرحواره وجود دارد يا خير. نکته اين جاست که ريشه تحولي طرحواره در اتفاقات زندگي، در دوران کودکي نهفته است. همچنين پرسش نامه اي به مراجعه کننده داده مي شود که بر اساس نتايج آن مشخص مي شود وي چه طرحواره هايي دارد آيا دچار طرحواره محروميت هيجاني است يا از طرحواره نقص رنج مي برد يا دچار طرحواره بي اعتمادي است.

گاهي در پاسخ به پرسش نامه، فرد ممکن است خطا کند يا با تکيه بر طرحواره اي که در ذهن دارد، به سوالات پاسخ دهد و يا از شيوه اجتناب استفاده کند. در اين مرحله برقراري ارتباط صحيح با مراجعه کننده اهميت زيادي دارد؛ زيرا تا زماني که اعتماد کافي بين وي و درمانگر به وجود نيايد نمي توان به تاثير طرحواره درماني اميدوار بود.بسياري از طرحواره هاي فرد در هنگام آماده سازي براي ورود به مرحله درمان، بازبيني تاريخچه زندگي فرد و اتفاقاتي که براي وي افتاده است، مشخص مي شود.به عنوان مثال فردي که در کودکي مادرش را از دست مي دهد به احتمال بيشتري ممکن است به طرحواره رهاشدگي دچار شود.طبق اين باور ممکن است افرادي که دوستشان دارد بدون دليل او را ترک يا رهايش کنند.

شناخت درماني

کيوانلو با بيان اين که سنجش و درمان گاهي تا پايان دوره درمان پا به پاي هم پيش مي رود، ادامه مي دهد: در مراحل درمان، اولويت بندي وجود ندارد و مشاور مي تواند از هر مسيري که فکر مي کند سودمندتر است، حرکت کند.در شناخت درماني تلاش مي کنيم شناخت فرد را نسبت به طرحواره اي که در ذهن دارد بالا ببريم و او را براي تغيير فکر و باور آماده کنيم.اعتبار طرحواره را مي سنجيم، سعي مي کنيم دريابيم که او قبول دارد که دچار طرحواره نقص يا شرم است و شواهد تاييد کننده آن را بيان مي کنيم.به عنوان مثال مردي دچار طرحواره نقص است، قادر نيست تعريف ديگران را بپذيرد و آن قدر نکات منفي را در ذهنش بزرگ مي کند که جايي براي تحسين ديگران باقي نمي گذارد. او پس از تعريف ديگران به خودش مي گويد: «هنوز من را نشناخته اند، حتما از همه تعريف مي کنند و...»

در ادامه از وي مي خواهيم مزايا و معايب سبک هاي مقابله اي را بگويد؛ اين که بگويد از اجتناب، تسليم و جبران افراطي چه فايده اي نصيبش شده است و چرا در صورت ادامه اين شيوه بايد با مشکلات تکراري دست و پنجه نرم کند. سپس بين جنبه سالم فرد و طرحواره گفت وگو برقرار مي شود که طي آن جنبه سالم فرد درباره نقاط مثبت شخصيت وي صحبت مي کند و به او فرصت مي دهد که از خود حمايت کند. استفاده از کارت هاي آموزشي براي ثبت افکار و رفتارهايي که فرد را در طول يک هفته آزار مي دهد هم بسيار کمک کننده است. اين که احساسش را بنويسد و حدس بزند چه طرحواره هايي در وي فعال شده است.

تغيير رفتار


اين کارشناس ارشد روان شناسي باليني از تکنيک هاي هيجاني که بر کنترل هيجانات فرد استوار است، به عنوان يکي ديگر از مراحل درمان ياد مي کند و مي گويد: يک سري باورها فقط با شناخت تغيير نمي کند زيرا هيجان فرد در شرايط به خصوصي بر منطقش غلبه دارد. وقتي فرد مي گويد: مي دانم کار درستي نمي کنم اما دلم نمي گذارد در واقع هيجانش درگير شده است.در چنين شرايطي فرد را با موقعيت هاي مشابهي که در گذشته داشته است، روبه رو مي کنيم تا احساس و هيجان را بروز دهد. در واقع وي تجربه اي را که در گذشته داشته و فراموش کرده است، به ياد مي آورد و احساس و هيجان سرکوب شده را آشکار مي کند. اگر بار هيجاني و احساسي که پس از يک اتفاق ناخوشايند سرکوب شده است، بيرون بريزد، فرد از آن رها مي شود و در موقعيت هاي مشابه درگير آن احساس يا هيجان نمي شود.سپس بحث الگوشکني رفتاري پيش مي آيد که طي آن از فرد مي خواهيم رفتارهاي ناکارآمد را کنار بگذارد. در واقع فرد بر اساس طرحواره اي که در ذهن دارد، رفتارهاي ناکارآمدي را انجام مي دهد که پس از شناسايي ريشه آن و طرحواره بايد در اين رفتارهاي ناکارآمد هم تجديدنظر و سعي کند آن را کنار بگذارد. مشاور در اين مرحله رفتارهايي را که باعث تداوم طرحواره مي شود بررسي و تحليل مي کند و مي سنجد و جايگزين هايي براي آن در نظر مي گيرد. او منشا احساسات و هيجانات نادرست فرد را شناسايي و سعي مي کند با تغيير فکر و کاهش بار هيجاني و جايگزين کردن رفتارهاي ناکارآمد، فرد را به ادامه روند درمان تشويق کند.

نکته قابل ذکر اين است که هدف در طرحواره درماني اين نيست که طرحواره ناکارآمد را برداريم و طرحواره جديد را جايگزين کنيم، بلکه قصدمان اين است که در کنار طرحواره ناکارآمد، کارآمد را جايگزين کنيم. در واقع ادامه درمان بر اساس استفاده از طرحواره کارآمد است.     خراسان/ شماره انتشار 18121
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

۱۰ شگرد رسانه‌ای برای اثرگذاری بر باورهای مخاطب
پنج اقدامی که والدین باید در مواجهه با کودکان کابوس زده انجام دهند!
«آلیس در سرزمین عجایب»؛ اختلال روانی عجیب
سندروم مسأله با پدر / آسیب‌های بی‌مهری پدران به دختران
روانشناسی که دنیای سرمایه گذاری را ۱۸۰ درجه تغییر داد
چرا گاهی نمی‌توان بخشید و فراموش کرد؟!
مغز چطور خاطرات ماندگار می‌سازد؟
روانشناسی جمع‌آوری اشیا و یا کلکسیونر شدن
دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
چگونه با ذهن آگاهی حواس کودکان مان را جمع کنیم؟
تقاضا برای سلب اختیار تشخیص اختلال اسکیزوفرنی توسط روانشناسان بالینی!
چرا نباید برای جلب محبت یا عشق التماس کنیم؟
با ترس هات روبرو شو! آدم ها رو ببخش! یک راه حل جدید بساز! هدف هات رو مشخص کن! آدم هایی که ازت متنفر هستند رو فراموش کن! ذهنت رو آزاد کن!