بررسي راهكارهاي پيوند روابط خانه ، مدرسه
به منظور تحكيم آثار تربيتي مدرسه بر فرزندان
اختصاصی میگنا
چکیده :
خانه و مدرسه به عنوان دو نهاد اصلی تعلیم و تربیت در هر جامعه ای محسوب می شوند. وضعیت موجود هر جامعه ای نتیجه یادگیری دیروز افراد در خانه و مدرسه است و وضعیت فردای هر جامعه در نتیجه سرمایه گذاری هایی است که امروز روی دانایی افراد در خانه ، مدرسه و جامعه انجام می گیرد.
یکی از کارکردهای اصلی خانواده تعلیم و تربیت فرزندان است . والدین به عنوان نخستین آموزشگران ، اساسی ترین فعالیتها نظیر راه رفتن ، سخن گفتن ، یادگیری لغات ،ابزارهای اندیشیدن ، روابط با اشیاء و اشخاص را در خانه به کودکان می آموزند.خانواده سالم ، فرزند سالمی را روانه مدرسه می کند و مدرسه سالم با دانا سازی و معرفت بخشی به دانش آموزان آنها را توانا تر کرده و انسانهای کار آمدی را به جامعه تحویل دهد. از طرفی در جامعه امروز، مدرسه عملکرد تربیت کودکان را در چارچوب هدفها و برنامه ها ی مشخص تربیت عمومی عهده دار می باشد .
آموزش و پرورش عمومی به نیازهای تربیتی هر گروه در قالب هدفهای کلی تربیت و رشد ، کم و بیش پاسخ می دهد ،اما طبیعت هر فرد دارای ویژگیهایی است که در قالب برنامه های عمومی نمی گنجد و به چاره جویی و اعمال روشهای خاص نیاز دارد .
خانواده نیز در عملکرد تحصیلی فرزندان نقش ثانویه ای را بازی می کند و واضح است که مدرسه مسئول یادگیری بچه هاست . ارتباط موثر بین خانه و مدرسه باعث می شود دوگانگی آموزشی و تربیتی کمتر شده و دیدگاه همسوئی بین آن دو در مورد تحصیل ، تربیت و پیشرفت برقرار شود ، هزینه و وقت کمتری صرف اصلاح تعارضات و مشکلات آموزشی و پرورشی شود . در مجموع هر یک از ما از ارتباط موثر بین خانه و مدرسه سودها و منفعت های فراوانی خواهیم برد و این امر موجب می شود که استانداردهای اجتماعی و اقتصادی برای همگان افزایش پیدا کند .
در نتیجه چنین شرایطی است که هر فرد قادر است بهتر به اهداف مورد نظر زندگی خود دست یابد و به تعالی برسد. باتوجه به موارد ذکر شده این مقاله به بررسی راهکارهای پیوند روابط ، خانه ، مدرسه به منظور تحکیم آثار تربیتی مدرسه بر فرزندان می پردازد.
کلید واژه : پیوند خانه ، مدرسه- تعامل بین اولیاء مدرسه و الدین ، موفقیت در تربیت فرزندان
مقدمه :
خانه و مدرسه به عنوان نهادهای اصلی وتاثیرگذار در زمینه آموزش و پرورش به حساب می آیند. هر یک از این دو نهاد مهم و مقدس نقش خاص و ویژه ای در تربیت فرزندان برعهده دارند . چنانچه بپذیریم که انسان یک موجود زیستی، روانی ، اجتماعی و معنوی است ، ضروری می نماید که در ابعاد مختلف رشد و توسعه یابد تا بتواند به انسان کامل مورد نظر دین مبین اسلام نزدیک شود. آن چه که معمول است ، این است که دانش آموزان در مدرسه تعلیم وتربیت رسمی و در خانه بیشتر تعلیم وتربیت غیر رسمی را فرا می گیرند. و هر اندازه آموزش و تربیت در این دو نهاد یکسان و همسو باشد ، موجب خواهد شد یادگیری و تربیت آنان پایدارتر ومثمر ثمرتر باشد. بنابر این توجه به یکی از دو مقوله خانه و آموزش و پرورش و غفلت از دیگری خسارتهای جبران ناپذیری را بر پیکره جامعه ایجاد خواهد نمود . ایجاد ارتباط بین این دو باعث خواهد شد در آینده شاهد انسانهایی متعادل ، مومن ، متعهد و رشد یافته باشیم .
رابطه خانه و مدرسه
وضعیت موجود هر جامعهای نتیجه یادگیری دیروز افراد در خانه و مدرسه است و وضعیت فردای هر جامعه در نتیجه سرمایهگذاریهایی است که امروز روی دانایی افراد در خانه، مدرسه و جامعه انجام میگیرد.یک اصل مهم دانایی میگوید: آینده یافتنی نیست، بلکه ساختنی است اگر به دنبال ساختن آینده جامعه هستی بین خانه و مدرسه پل ارتباطی و دانشافزایی بزن و اجازه بده این پل از جامعه بگذرد.سه ضلع خانه، مدرسه و جامعه وقتی اهداف مشترک تربیتی را دنبال میکنند و دارای آرمانهای مشترک، تعریف شده و شفافی بوده و بتوانند توافق عمومی را برای رسیدن به این اهداف جلب کنند، آیندهای درخشان خواهند داشت.اگر بین اولیا، مربیان و جامعه ارتباط منطقی، مشارکتجویانه و دوطرفه ایجاد نشود کارکرد این سه ضلع سه پارهخط جدا افتاده از همدیگر خواهد بود.
کارکردهای خانواده
سه کارکرد اساسی خانواده عبارت است از:
1- ارضای نیازهای عاطفی و روانی مرد و زن
2- تداوم نسل انسانی
3- پرورش و اجتماعی کردن فرزندان
یکی از کارکردهای خانواده علاوه بر تولید نسل ،کارکرد تعلیم و تربیت است.والدین به عنوان نخستین آموزشگران، اساسیترین فعالیتها نظیر راه رفتن، سخن گفتن، یادگیری لغات، ابزارهای اندیشیدن، روابط با اشیا و اشخاص، قضاوت درباره خوبیها و بدیها و... را در خانه به کودکان میآموزند.
امروز به جرات میتوان گفت آینده هر کودکی به میزان دانایی و توانایی اولیا و مربیان یک جامعه بستگی دارد. هر جامعهای که والدین توانمند و مربیان کارآمد دارد انسانهای فرهیختهای را به جامعه عرضه میکند که باعث تعالی جامعه میگردد.
شرکای آموزشی خانواده در جریان تعلیم و تربیت با مدرسه شریک میشود تا به عنوان یک «بال» با همافزایی و مشارکت مدرسه کمک کند تا فرزندان داناتر و تواناتر شوند و بتوانند در جامعه زندگی کرده و یک قدم بیشتر به خدا نزدیکتر شوند.اولیا و مربیان شریک آموزشی محسوب میشوند. والدین به عنوان اولین مربیان فرزندان بیشترین تاثیر را از نظر عاطفی، روانی، فکری و... روی فرزندان دارند.
خانواده سالم فرزند سالمی را روانه مدرسه میکند و مدرسه سالم با داناسازی و معرفت بخشی به دانشآموزان آنها را تواناتر کرده و انسانهای کارآمدی را به جامعه تحویل میدهد.جامعهای که طالب انسانهای کارآمد است بیشترین نگاه خود را ابتدا به خانه و سپس به خانه و مدرسه دوخته است. به نظر اکثر محققان شخصیت کودک در خانه ساخته میشود.جامعه به عنوان یکی از مشتریان اصلی نظام آموزشی تلاش میکند حتی قبل از تولد فرزندان، در خانوادهها، در نحوه ازدواج و گزینش همسر با آموزش دختران و پسران جوان دخالت کرده و برای فرزندان آتی جامعه از هم اکنون پدران و مادران کارآمدی تربیت کند.جامعه اسلامی به دنبال خانواده موفق است که انسانهای به تعالی رسیده را به جامعه تحویل دهد.
ویژگیهای خانواده موفق
برخی از ویژگیهای خانواده موفق عبارتند از:
1- در خانواده موفق، نه تنها مشکلات مورد بررسی قرار میگیرند و تلاش برای حل آنها صورت میگیرد، بلکه ظرفیتها و استعدادهای افراد تا مرز خود شکوفایی مورد استفاده قرار میگیرد.
2- در خانواده موفق، توجه افراد، غالباً معطوف به آینده است و در آینده زندگی میکنند. آنان به هدفی نیاز دارند که توجهشان را به آینده معطوف سازد.
3- در خانواده موفق، افراد از هویتی پرمعنا، روشن و منسجم برخوردار هستند.
4- در خانواده موفق، افراد نه تنها به رشد و پیشرفت خویش، بلکه به اعتلای جمعی اعضای خانواده میاندیشند و برای تحقق آن، طرح و اندیشه جدیدی را ارائه میدهند.
5- در خانواده موفق، کار و مسئولیت، به زندگی معنا و دوام میبخشد.
6- در خانواده موفق، تلاش افراد معطوف به دستیابی به «تجربه والا» است. همکاری و اشتراک مساعی دیگران، تحقق این هدف را تسهیل میکند.
7- در خانواده موفق، تفسیر و تعبیر وقایع و رویدادهای زندگی خوشبینانه است و تجربه و فرصتی برای ارزیابی موقعیت در نیل به پیروزی تلقی میشود.
خانواده به تعالی رسیده را این گونه میتوان توصیف کرد: خانواده موفق خانوادهای است که خدا را ناظر بر اعمال خود میداند و هر لحظه به یاد اوست.
خانواده موفق روی دانایی سرمایهگذاری میکند تا هزینه نادانی و جهل فرزندان را که بسیار گران تمام میشود نپردازد.
مدرسه کجاست؟
مدرسه نهاد رسمی تعلیم و تربیت است، در مدرسه انسان کشف میشود، شکوفا میشود، توانمند میشود و در جامعه به کار گرفته میشود.
مدرسه به عنوان مشتری خانواده عمل میکند، مدرسه کودکان را از خانوادهها میگیرد، برروی آنها ارزش افزوده ایجاد میکند و سپس آنها را به جامعه تحویل میدهد.
مدرسه برای تربیت کردن خیلی دیر است چون بسیاری از عادتهای رفتاری کودکان در خانه شکل گرفته است.
در یک نگاه دوراندیشانه ، مدرسه مکانی است که والدین آینده هماکنون، در آنجا تربیت میشوند.
نقش سنتی مدرسه به عنوان انتقال دهنده معلومات امروز به نقشهای چالش برانگیزی تبدیل شده است که با توجه به تحولات شتابنده و سریع جامعه بهویژه عصر ارتباطات ضرورت یک بازنگری در فلسفه وجودی مدارس ایجاد میکند.
دنیای جدید دنیایی پر از تناقضات، پیچیدگیها، تفاوتها و در نهایت کوچک شده است. جامعه از مدرسه انتظار دارد دانشآموزی را به آنجا بفرستد که بتواند با این دنیا سازگار شده و آن را اداره کند.
همسویی والدین دانش آموزان و اولیای آموزشی مدرسه و نقش تربیتی آن بر روی فرزندان
خانه و مدرسه باید از جهت روشها وتفکرات همسوی یکدیگر باشند .دانش آموزان زمانی میتوانندمسیری مناسب و ثمربخش را طی کنند که قرارگرفتن آنها در محیط خانه ومدرسه در جهت یک هدف ومقصد باشد زیرا خانه ومدرسه مشابه و مکمل یکدیگرند ورابطه خانه و مدرسه همچون جسم وجان در هم تنیده شده است.بطوریکه هرگونه سستی وضعف درهریک از آنها به سختی بردیگری تاثیر می گذارد وبرعکس سلامت روانی واجتماعی هرکدام تضمین گر سلامت وجود دیگری است.زیرا بررسی چگونگی رابطه دانش آموزبا خانه ومدرسه ،پیچیدگی رابطه ها وداشتن برنامه درست تربیتی نیازمند تعامل وهمدلی خانه ومدرسه است.تابتوانیم نسلی سالم پرورش دهیم وبرجامعه اثرگذار باشیم.
حضور اولیاء درمدرسه ورابطه آنهابا معلمان نیز برای دانش آموزان بیانگر تاثیر موقعیت جدید در آینده شان واهمیت این موقعیت از دیدگاه والدین است.خانواده ای که برای تربیت وآرامش روانی فرزندشان تلاش کرده اند، حال بایدبا برقراری ارتباط با محیط آموزشی تشخیص دهند که آیا رفتار اولیای مدرسه وهریک از دبیران ومربیان درجهت اهداف آن خانواده وفرزندانشان است یا خیر ،ازسوی دیگر باید با گسترش ارتباط زمینه شناخت بیش تراولیای مدرسه از دانش آموزان وروحیات آنها را فراهم کند.migna.ir
آثارتربیتی ارتباط خانه و مدرسه :
۱- ایجاد وتقویت روحیه تعامل در دانش آموز با حضوروالدین
۲- فراهم شدن زمینه شناخت بیشترازجنبه های شخصیتی واجتماعی دانش آموز برای مدرسه
۳- بررسی میزان فعالیت هاومشارکت دانش آموزدرمدرسه توسط والدین
۴- نظارت بروضعیت تحصیلی،بهبودبخشیدن آن وجلوگیری از بروز شرایط کاهش عملکردوپیشرفت تحصیلی
۵- شناخت والدین از تعاملات اجتماعی فرزندانشان
۶- جلوگیری از بروز انحرافات اخلاقی واجتماعی
۷- ایجادزمینه سلامت روانی دانش آموز وتعاملات اجتماعی صحیح تر او
۸- ایجاد زمینه پیشرفت تحصیلی وبهبود عملکرد دانش آموز
۹- اصلاح روشهای تربیتی خانواده برای بهبود وضعیت روانی تحصیلی او
۱۰-کاهش مشکلات فراروی والدین در ارتباط با خانواده وفرزندان
۱۱-کمک به تصحیح ذهنیت های منفی وتخریبی دانش آموزنسبت به بزرگسالان وجامعه
۱۲- شناخت بهتر وبیشتر مدرسه از دانش آموزو وضعیت خانوادگی او
۱۳- تقویت خودباوری واعتماد به نفس ضعیف این دانش آموزان
۱۴- حفظ و همسویی روشهای تربیتی خانه و مدرسه وجلوگیری از تضاد ودوگانگی رفتاری در دانش آموزان
مدرسه میتواند با دریافت اطلاعات والدین در مورد فرزندانشان با وضعیت روحی وجسمی آنان آشنا شود وبرنامه وروش مناسب را برای جهت دهی آنها به سمت درس و بروز رفتارهای مطلوب اتخاذ کند.
درسایه تداوم ارتباط والدین و مربیان است که رفتارهای نابهنجار وشرایط نامطلوب آموزشی دانش آموزان بهبود خواهد یافت و محیط آموزشی محیطی امن وهمراه با همدلی وهمکاری خواهد بود.یاری گرفتن اولیاءاز مدرسه نیز موجب شناخت بیشتر آنها از توان علمی آموزشی و وضعیت تربیتی فرزندانشان می گردد با برقراری ارتباط آگاهانه با مدرسه می توانند اقدامات لازم را جهت رشد وکمال فرزندانشان انجام دهند و با مدرسه هماهنگ تر عمل نمایند و این ضرورتی است که نباید از آن غفلت کرد وگرنه زمان ،طعم تلخ پشیمانی را به همه ما خواهد چشاند. اختصاصی میگنا
اثرات آموزشی – تربیتی تعامل خانه و مدرسه
بهطور كلي اكثر پدران و مادران به فعاليتهاي آموزشي فرزندان خود علاقهمند بوده و در فراهم ساختن امكانات و تسهيلات لازم براي تحصيلات موفقيتآميز فرزندان خود از هيچ كوششي فروگذار نميكنند. در واقع هر پدر و مادري خواهان موفقيت فرزندان خويش است . بر مبناي يك احساس و سنت ديرين مشخصترين مسووليت خانواده در قبال زيست و رفاه فرزند خويش در تامين غذا، پوشاك، مسكن، بهداشت و تربيت خلاصه شده است. غذا و پوشاك و مسكن در چهارچوب تسهيلاتي كه خانواده براي خود فراهم ميكند تامين ميشود. در اين سه زمينه فرزندان خانوادهها در كنار ديگر افراد خانواده از امكاناتي كه نيازهاي آنها را رفع ميكنند بهرهمند ميشوند.
بهداشت فرزندان خانواده در دو بعد مراقبت و پيشگيري و درمان يكي با مسووليت و كوشش خانواده و ديگري با مباشرت پزشك و سازمانهاي درماني شكل ميگيرد. پدر و مادر به انگيزه علاقهاي كه به حيات و سلامت فرزند خويش دارند، به فراخور امكانات اجتماعي و اقتصادي خود براي حفظ سلامت فرزند خويش اهتمام دارند. در مساله تربيت، بهويژه از لحاظ جنبههاي عمومي اغلب نقش خانواده كمتر از آن است كه انتظار ميرود.
شرايط اجتماعي امروز وضعي پيش آورده است كه در مجموع كوششهاي پدر و مادر، آن تلاش عمدهاي كه به هدف مشخص تربيتي متوجه باشد تقريبا جايي ندارد و دستخوش اغماض و بيتوجهي است. اولياي بعضي از خانوادهها هنوز تصور ميكنند كه وظيفه پدر و مادر تهيه امكانات مالي و مادي و تامين نيازهاي اوليه فرزندان است و كار تربيتي را بايستي به مدارس واگذار كرد و با اين نقطه ديد كه مساله تربيت به مدرسه محول است از مهمترين نيازهاي دوره رشد فرزندان خويش بيتوجه ميگذرند و احتمالا به محض مشاهده رفتار نابهنجار در فرزندان خود مدرسه و معلم و ديگر عوامل تربيتي مدارس را مقصر ميپندارند.
در جامعه امروز مدرسه عملكرد تربيت كودكان را در چارچوب هدفها و برنامههاي مشخص تربيت عمومي عهدهدار ميباشد. آموزش و پرورش عمومي به نيازهاي تربيتي هرگروه در قالب هدفهاي كلي تربيتي و رشد، كم و بيش پاسخ ميدهد اما طبيعت هر فرد را ويژگيهايي است كه در قالب برنامههاي عمومي نميگنجد و به چارهجويي و اعمال روشهاي خاص نياز دارد.
هدفها و سياستهاي آموزش عمومي به شرايط طبيعي و متوسط هر گروه سني متوجه است و مدرسه را معمولا مجال آن نيست كه ضرورتها و نيازهاي تربيتي فرد را نيز تشخيص دهد و به صورت مطلوب دنبال كند.
مجموعه اين نگرشهاي اولياي دانشآموزان و مسوولان مدارس، شرايطي را فراهم ميسازد كه دانشآموزان تحت تاثير برخي عوامل مخرب در فاصله بين خانه و مدرسه قرار گيرند. اين عوامل در برخي مواقع چنان تاثير عميقي بر شخصيت، رفتار و امور آموزشي دانشآموزان بر جاي ميگذارد كه كليه تلاشها و زحمات اوليا و مربيان و معلمان را بيثمر ميسازد.
اينك در شرايط دشوار حاضر در هنگامه ورود به دوره تحولات فرهنگي و سياسي جديد، به نظر ميرسد كه اوليا و متوليان دستگاه تعليم و تربيت بيش از هر زمان ديگری لازم است كليه عوامل تاثيرگذار بر رشد و شخصيت كودكان و نوجوانان را شناسايي و نسبت به كنترل عوامل بازدارنده اقدام كنند.
تربيت صحيح كودكان و نوجوانان كوشش و همكاري متقابل خانواده و مدرسه را براي شناخت و چارجويي مسائل روزمره تربيتي ايجاب ميكند. بهطوري كه امروزه پيوند مستمر خانه و مدرسه و ارتباط متقابل اوليا و مربيان به عنوان يكي از مهمترين اركان تعليم و تربيت مطرح است.
آنجا كه پدر و مادر مسووليت تربيت فرزند خويش را يكجا به مدرسه محول ميكنند و از آن نيازها و ضرورتهاي تربيتي فرزند خويش كه در چارچوب تربيت عمومي و رسمي نميگنجد، فارغ هستند و به انتظار نتايج تربيت رسمي، فرصتها را از دست ميدهند دشواريها و كمبودهايي پديد ميآيد كه همكاري و همفكري خانواده و مدرسه بهموقع و بهسادگي ميتواند در جهت رفع آنها موثر باشد.
مدرسه معمولا به ضرورتهاي تربيت فردي كمتر برخورد ميكند و كمتر ميرسد. چه بسيار ضرورتها كه در ارتباط با نياز تربيتي يكايك كودكان و نوجوانان درخور توجه هستند و مربي و معلم به آنها برخورد نميكند. بهطوري كه آنها را نميشناسد و تشخيص نميدهد يا از آنها با چشمپوشي و اغماض ميگذرد و اين خانواده است كه در مقياس محدود مراقبت يا در اثر تماس بيشتر و مستقيمتر روزانه با ويژگيهاي فرزند، به اين نيازها برخورد ميكند و فرزند خود را بهتر ميشناسد.
خانوادهها اغلب از هدفها و رئوس آموزش و پرورش رسمي و ابعاد آن بياطلاع اند و بنابراين ممكن است از نظر مسائل تربيتي مخالف با تربيت رسمي مدرسهاي عمل كنند. اين شيوه زماني تعديل ميشود كه بين مدرسه و خانواده تبادل اطلاع و تجربه معمول باشد و جنبه فردي تربيت را با همفكري متقابل شناسايي كنند و به چارهجويي نقصها و كمبودها بپردازند.
همكاري خانه و مدرسه معلم را در شناخت مسائل ياري ميدهد و جنبه كلي روشها و مقاصد تربيت عمومي را با ضرورتهاي عيني تربيت فرد هماهنگ ميكند. شناسايي كودكان و نوجوانان مستلزم آگاه بودن مربي به آن خصوصيات فكري و عاطفي و رفتاري كودك است كه در مدرسه ظاهر نميشوند و از شرايط خانوادگي نشأت ميگيرند يا فقط در خانه و در ارتباط با محيط خانوادگي مجال ظهور و رشد دارند. براي مربي و معلم نيز در مساله تربيت و تعليم گاه و بيگاه مسائلي پيش ميآيد كه چارهجويي آنهامستلزم آگاهي از علتهايي است كه از شرايط خانوادگي ناشي ميشوند.
در انجمنهاي امروزه سعي بر اين ست كه گروه متجانستري كه ديد و نظر تربيتي وسيعتر دارند به عنوان اعضاي انجمن برگزيده شوند و كار سالانه انجمنها بيش از آنكه با نحوه اداره و تجهيز مدرسه و تهيه وسايل در ارتباط باشد با مسائل تربيتي و دشواريهايي كه مربي و معلم در جريان كار روزانه تعليم و تربيت با آنها برخورد ميكنند پيوند داده شود، سعي ميشود همكاري و همفكري مستمر اوليا و مربيان به منظور چارهجويي دشواريهاي روزمره و در جستوجوي روش بهتر و موثرتر تربيتي براي حل مسائل خاصي باشد كه در مجموعه روشهاي تربيتي پيشبيني نشدهاند و براي آنها از تجربههاي قبلي و مكتوب الگو و علاج مشخص به دست نيامده است.
هنوز هم در اين زمينه تا حصول مقصود فاصله بسيار است. از طرفي پيگيري توصيهها و تصميمهاي انجمنها تا حصول نتيجه نهايي و احساس اينكه بررسيها و بحثها و نتيجهگيريها عملا سودبخش بوده است، بر قوام و دوام كار انجمنها ميافزايد و ادامه آن تدريجا انجمنها را در جهت مطلوب قرار ميدهد. يكي از عموميترين و موثرترين روشها براي جذب مشاركت والدين و اولياي مدرسه، توسعه انجمنهاي اوليا و مربيان در مدارس است. اين نشستها و گردهماييها بايد محتواي آموزشي داشته باشد.
خلاصه كلام آنكه نظارت، هدايت و حمايت مستمر والدين ميتواند موجبات رشد شخصيت و پيشرفت مطلوب تحصيلي فرزندانشان را فراهم آورد. معذلك خيلي از اولياي دانشآموزان به علل گوناگون از كار خود سر باز ميزنند و اين امر را فقط برعهده خود مدرسه و مربيانش ميگذارند.
رابطه بین والدین و محیط آموزشی
نقش و جایگاه مدرسه بهعنوان مهمترین شاخص جهت آموزش و پرورش و موفقیت دانشآموزان انکار ناپذیر و حیاتی است. اما نمیتوان جایگاه والدین و ضرورت مشارکت آنها در آموزش و پرورش و موفقیت کودکان را نیز نادیده گرفت؛ نقشی حیاتی و تأثیرگذار که بیشک بدون مشارکت والدین بخشی از اهداف آموزشی و پرورشی ناکام مانده و کودکان نیمی از آموزشهای لازم را دریافت نمیکنند.
تحقیقات نشان می دهد پیشرفت تحصیلی دانش آموزانی که والدین آنها افرادی آگاه و آموزش دیده اند، بیشتر است. در واقع آموزش والدین در مورد مسائل تربیتی، موجب می شود آنها محیط مناسب تری برای رشد و شکوفایی استعدادهای بالقوّه فرزندان خود فراهم کنند و این امر، پیشرفت افراد خانواده و جامعه را در پی خواهد داشت.
در هفته پیوند اولیا و مربیان، فعالیت های این انجمن در زمینه تشکیل کلاس های آموزش خانواده آغاز می شود. این فعالیت ها، به منظور آشنایی والدین با چگونگی رفتار با فرزند، تأمین آسایش روانی و جسمی آنها و به طور کلی، در زمینه هایی صورت می گیرد که والدین را در تربیت فرزندان خویش تواناتر و آگاه تر می سازد. در پی چنین تلاش هایی، فعالیت های مربیان با والدین همسو می گردد و برنامه های آموزش و پرورش پربار می شود و بهتر نتیجه می دهد. migna.ir
پژوهشها نشان میدهد دانشآموزان 70درصد از زمان مفید خود را خارج از منزل و عمدتاً در مدرسه و یا در مراکز آموزشی- تفریحی میگذرانند که این رقم خود به تنهایی گویای اهمیت برنامهریزی درست برای آموزش و پرورش دانشآموزان است.
یکی از نکاتی که بسیاری از پژوهشگران علوم تربیتی بر آن اتّفاق نظر دارند، آموزش بر مبنای برنامهریزی صحیح و از سنّ پایین است. از طرفی بخش عمدهای از آموزش نیز در منزل به اجرا در میآید؛ به عبارتی والدین خواسته یا ناخواسته تکمیل کننده و یا مختل کننده آموزشهای ارائه شده در مدرسه هستند، بنابراین والدین نیز به همان اندازه و یا شاید در مواردی بیشتر از اولیاء مدرسه در آموزش و پرورش کودکان دخیل هستند و این یکی از دلایل و لزوم تسلّط والدین بر مسائل درسی و لزوم ارتباط مستمر آنها با مدرسه فرزندشان است.
قریب به اتفاق پژوهشگران بر این باورند که والدین نقش مهمی در روند فراگیری و آموزش و پرورش دانشآموزان داشته و ارتباط آنها با اولیاء مدرسه یکی از واجبات امر آموزش است، بنابراین معتقدند که:
1- عدم حضور والدین و ارتباط مستمر آنها با اولیاء مدرسه یکی از بزرگترین معضلات آموزشی و موثرترین عامل جهت ایجاد اختلال در روند آموزش است.
2- پژوهشها نشان میدهد ارتباط مستمر اولیاء دانشآموزان با اولیاء مدرسه اثرات مثبتی به این شرح بهدنبال دارد:
الف- افزایش موفقیّت تحصیلی دانش آموزان با کسب نمرات بالا، موفقیت در آزمونهای مختلف به ویژه آزمونهای سنجش هوش و استعداد تحصیلی و در نهایت رشد و بالندگی شخصیّتی دانشآموز.
ب- علاقه به درس و مدرسه و توجّه دقیق به مسائل آموزشی- تربیتی از سوی دانشآموز.
ج- افزایش چشمگیر انگیزه دانشآموز برای فراگیری مباحث درسی و بهدنبال آن کاهش خطر ترک تحصیل دانش آموز.
د- کاهش چشمگیر امکان روی آوردن دانشآموز به مواد مخدر، سیگار، قرصهای روان گردان و ... در سن بلوغ و پس از آن.
ه- تعادل رفتار کودک و جلوگیری از بروز رفتارهای نابهنجار به ویژه بیش فعّالی در کودکان.
3- تحصیلات بالای والدین موفقیت کودک را تادو برابر افزایش میدهد: که اگر تحصیلات بالای والدین با ارتقاء سطح اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی همراه شود (که معمولاً نیز این طور هست) احتمال موفقیت کودک تاده برابر افزایش مییابد.
4- به هر میزان والدین روی مسئله آموزش و پرورش فرزندشان حساسیّت بیشتری داشته باشند(البته حساسیّت به جا و منطقی) به همان میزان فرزند موفّقتری خواهند داشت.
5- ارتباط والدین با اولیاء مدرسه باید ارتباط مستمر و دوستانه باشد. این ارتباط باید در همه سطوح شامل تصمیمگیری در مسائل آموزشی- پرورشی، مشارکتهای اقتصادی، فرهنگی و... جلوهگر شود. به عبارتی ارتباط اولیاء با مدرسه باید در حدی باشد که کودک واقعاً مدرسه را خانه دوم خود دانسته و در مدرسه احساس اطمینان و آرامش کند.
6- توقع و انتظار والدین باید بهطور صحیح، کامل و واضح با کودک در میان گذاشته شود تا کودک بر همان اساس پیش برود.
7 - والدین دانش آموزان موفق همواره برنامهریزی دقیقی دارند، برنامهای که روی اجرای آن نیز تأکید دارند. اما والدین کودکان ناموفق یا برنامهریزی صحیحی ندارند و یا این که اصراری بر اجرای برنامهها نداشته و خود نیز دچار سهلانگاری هستند. بنابراین برای موفقیّت تحصیلی دانشآموزان باید اوّلاًبا برنامهریزی صحیح، هدفها را مشخص کرد و ثانیاً روی اجرای دقیق و کامل برنامهها تاکید کرد.
در گذشته آموزش مهارت های زندگی به كودكان برای ورود به زندگی اجتماعی توسط خانواده ها صورت می گرفت اما از زمانی كه آموزش فرزندان به عهده نهادهای آموزشی قرار گرفت، نقش والدین هم در امور آموزشی كودكان كم رنگ تر شد.
ولی امروزه با افزایش آگاهی ها، والدین می كوشند تا شرایط پیشرفت تحصیلی فرزندشان را خارج از محیط مدرسه نیز فراهم كنند.
مسئولیت اولیاء در امور مدرسه
مشورت و همكاري اولياي دانشآموزان بامدرسه، با اين كه از قديم به دلايل مختلف داراي اهميت بوده است، در چند دهه اخير مخصوصاً الان كه عصر اطلاعات و فناوري و دانايي لقب گرفته و تحولات سريع اجتماعي و اقتصادي و حتي در ارزشها و روشهاي زندگي در جوامع پديد آمده است، اهميت و ضرورت آن بيش از پيش محرز ميشود.
پيش از اين وظيفه مدرسه منحصر به انتقال دانش و معلومات به دانشآموزان بود، اما در جامعه امروز اين شيوه به روش فرايندي انجام ميشود و ديگر مثلث آموزشي (معلم - مدرسه - كتاب) معني و مفهوم خود را از دست داده است و مدرسه علاوهبر ايجاد زمينه و تسهيلات براي يادگيري مربيان، ضامن رشد اجتماعي، عاطفي و سلامت و بهداشت رواني آنان نيز است. مسئوليتهايي كه مشاركت نهاد بسيار مهم خانواده را در كنار مدرسه طلب مينمايد.
از سويي خانواده، به عنوان نخستين مكتب آموزشي و تربيت فرزندان همواره مورد توجه بوده و هست چرا كه نهاد اوليه پرورش و رشد فرزندان و نهادينه كردن امور فرهنگي، آموزشي، تربيتي و... و نخستين معماران هويت و اصليترين مهندسان بناي اخلاقي و... آنجا هستند.
از سوي ديگر مدرسه قادر نيست چنين مسئوليتي را بدون شناخت خانواده و بدون تكيه بر امكانات و توانائيهاي اوليا و همكاري آنان برعهده گيرد و تجربيات و تحقيقات نشان ميدهد راه حل بسياري از مسائلي كه امروز مدرسه با دانشآموزان دارد، نميتواند جز در تعامل مستقيم با كانون خانواده و بهبود كيفيت ارتباطات آنان با اولياي دانشآموزان حل و فصل شود.
اگر اين ارتباط تسهيل و توسعه يابد و نسبت به هم پيشداوري ننمايند و اوليا بتوانند در تنظيم و تهيه محتواي برنامههاي پرورشي و آموزشي مدرسه نقش فعالتري را ايفا كنند و صرفاً در مدارس شنوندگان خاموشي محسوب نشوند و برنامه جلسات اوليا نيز، متناسب با نيازها و انتظارات آنان كه داراي تحصيلات، فرهنگها و نگرشهاي مختلف هستند تدوين و ارائه شود، عاملي مهم در جلب مشاركت اوليا خواهد بود و آنان بايد اين مشاركت را نوعي مشورت بدانند كه در قرآن در آيات 38 سوره شوري و 159 آل عمران بر آن تاكيد شده است.
مشاركتي كه اگر از روي اراده و با ميل و رغبت، مداوم و مستمر و با برنامه انجام شود، رشد و مشاركتي كه در آن حق و تكليف طرفين تعريف شده و يك طرفه نيست.در اين صورت است كه برگزاري انتخابات انجمن اوليا و مربيان به عنوان تجليگاه مشاركت خانه و مدرسه و محيطي براي تبادل و تعامل دانستههاي والدين و مربيان معني و مفهوم واقعي خود را مييابد و تقويت آن به نفع امروز و فرداي دانشآموزان اين سرمايههاي اجتماعي و ملي خواهد بود و انجمن وظيفه پيدا ميكند تا با تقويت حس مسئوليت والدين در امر تربيت فرزند خويش و آگاه ساختن والدين و مربيان به مسائل فرزندان و بهرهمندي از توان و ظرفيت ساير اوليا تلاش نمايد.
انجمنهاي اوليا و مربيان به مثابه پلي تلقي شوند تا اطلاعات و تجارب به يكديگر انتقال يابد، و هم خانواده و هم مدرسه نقش خود را در سلامت روحي و رواني فرزندان اين مرز و بوم به خوبي تعريف، تبيين و تعيين نمايد تا دوگانگي نقش و تعارض رفتار كاهش يابد.
تحقيقات و مطالعات انجام شده نشان ميدهد كه رفتار كودكان تابعي است از رفتار والدين در درجه اول و رفتار همسالان و معلمان در درجه دوم.
يك رابطه مطلوب و رفتار معين فرصت مناسب براي ابراز وجود و شناخت فعاليتها و همبستگي و وفاداري دوجانبه را ايجاد و برعكس رابطه و رفتار ديگر و يا تعارض رفتارها نتيجه معكوسي را به دنبال ميآورد. بنابراين تلاشهاي مربوط به آموزش و پرورش دانشآموزان وقتي به نتيجه مطلوب ميرسد كه در كنار مدرسه، خانواده نيز قادر به ايفاء نقش و مسئوليتهاي تربيتي و آموزشي خود به نحو مطلوب و شايسته باشد، لذا مدارس علاوه بر تشكيل انجمن اوليا و مربيان بايد سعي نمايند تا زمينهساز حضور بيشتر والدين در فرايند تعليم و تربيت و پاسخگويي به نيازهاي روز جامعه و تطابق با مقتضيات اجتماعي براي به انجام رساندن رسالت خود و حركت در جهت اهداف تعيين شده و اثر بخشي و كارآيي بيشتر باشند و رابطهاي پويا، آگاهانه و درهم تنيده با اوليا برقرار نمايند.
لذا ضرورت دارد در توسعه مشاركت اوليا و مشورت با آنان عواملي چون شمول، عمق، گستردگي فعال، معنادار و مبتنيبر نياز متقابل و ايجاد روحيه مشاركت مورد توجه قرار گيرد و باتوجه به فرموده مقام معظم رهبري (اگر خانه و مدرسه را از نظر تعليم و تربيت به يكديگر متصل كنيم، پيوندي مبارك انجام دادهايم كه اگر به صورت كامل انجام شود كار مهمي است ) .
بحرانيترين وضعيتي كه بر شيوه انديشه و كنش ما سايه انداخته و بايد از آن عبور كنيم اين است كه بايد مردم را به مركز همه كارهايي بياوريم كه انجام ميدهيم. هيچ دعوتي اصيلتر و هيچ مسئوليتي بزرگتر از اين نيست كه مردان، زنان و كودكاني كه در شهرها و روستاهاي سراسر جهان هستند از توانايي بهبود بخشيدن به زندگي خود برخوردار بشوند.
در اين راستا و باتوجه به تاكيداتي كه در مورد شورا و مشورت در قرآن كريم شده است. و امر هم شورا بينم و اذا عزمت فتوكل عليالله و امرهم شوري بينهم و مما رزقنا هم ينفقون.
موضوع توسعه نقش و حضور اوليا در فرايند تعليم و جلب مشاركت آنان در آنچه كه خداوند روزيشان نموده و ايجاد زمينه براي انفاق به ضرورتي اجتنابناپذير تبديل شده است، تا با تقويت مشاركت و همكاري اوليا به ويژه اولياي متخصص و توانمند براي ارائه خدمات داوطلبانه به مدارس، نقش انجمن اوليا و مربيان مدرسه توسعه يافته و به ارتقاي كيفي برنامهها و خدمات آموزشي- پرورشي بيشتر همت خواهد نمود و با تشكيل كارگروههاي توسعه فعاليتهاي آموزشي، پرورشي، فوق برنامه و بهداشتي و كار گروه توسعه فعاليتهاي مالي و عمراني و رفاهي و كارگروههاي مورد نياز ديگر و انجام وظائفي از قبيل شناسايي و معرفي امكانات و توانمنديهاي محلي، بررسي و شناسايي مشكلات مدرسه و ارائه راهكارهاي اجرايي و همفكري و تشريك مساعي با يكديگر و ارائه طرحها، پيشنهادها و راهكارهاي مناسب براي بهبود و ارتقاي كيفي برنامهها و فعاليتهاي مدرسه گامهاي عملي را برخواهند داشت و از مشاركت يك بعدي اوليا به مشاركت چند بعدي و از مشاركت انفعالي به اوج مشاركت يعني مشاركت خودجوش عملي و پيشرفته خواهند رسيد.
اصول برقراري رابطه با اوليا دانش آموزان
1- اصل انسجام : يعني اين كه اعضاي هر گروه تكاليف خود را مشخص كرده باشند و بدان عمل كنند و نسبت به حقوق يكديگر احترام بگذارند ، يعني ارتباط اصولي ميان اعضا برقرار باشد.
2- اصل اعتقاد به ارتباط : خانواده نسبت به ارتباط و اثرهاي آن اعتقاد داشته باشد و تربيت را حاصل ارتباط با مدرسه بداند.
3- اصل مطلع بودن : يعني مدرسه از اوضاع و احوال خانواده و خانواده از ضوابط و مقررات و آيين نامه هاي مدرسه مطلع باشد.
4- حفظ حرمت و احترام : حرمت هر كس در هر شرايطي بايد حفظ شود . مدرسه و خانه بايد داراي رابطه ي متقابل و احترام آميز باشند.
5- اصل استمرار : ارتباط هاي موردي ، مشكل را حل نمي كند ، استمرار است كه ارتباط را نافذ مي سازد.
6- اصل سازگاري و انتقاد گري : ما نبايد انتظار داشته باشيم كه ديگران تمام حرفهاي ما را تاييد كنند و با همه ي حرف هاي ما هماهنگ باشند.
7- اصل خوب شنيدن و خوب گفتن : مراد از خوب گفتن ، صريح و روشن و مؤدبانه حرف زدن است . اگر اوليا و مربيان خوب گفتن و خوب شنيدن را در ارتباط ميان خانه و مدرسه مراعات كنند ،انجمن هاي اوليا و مربيان به مراتب موفق تر خواهند بود.
8- اصل زمينه يابي در ارتباط : انسان عاقل علت بين است و غير عاقل به معلول توجه دارد . يعني اوليا و مربيان در ارتباط با يكديگر بايد علت نگر باشندو به علل رفتارهاي متقابل توجه كنند ، تا اين ارتباط اثر بخش باشد.
9- اصل ارزشيابي : بايد اهل ارزشيابي باشيم . از آن جا كه با شرايط و اوضاع خو گرفته ايم ، مايليم همه چيز همان گونه كه هست باقي بماند . ارزشيابي سبب مي شود كه در مورد خود و رفتارمان بينديشيم و وضعمان را اصلاح كنيم .
10- اصل اعتماد متقابل : مدرسه و معلمان بايد نگهدارنده ي اسرار مردم باشند تا مورد اطمينان و اعتماد قرار بگيرند و خداي ناكرده از اسرار خانواده سوء استفاده نكنند
11- اصل چهره به چهره : در اين ارتباط مسائل و مشكلات به راحتي مطرح مي شوند و راه حل هاي مناسب نيز ارائه مي گردند . يك گفت و گوي چهره به چهره ي مناسب سبب مي شود اکثر مسائل في مابين حل شود.
شیوه های جذب اولياي دانشآموزان
1 - مديران مدارس و مسوولان انجمنها با كرامت انساني و اخلاقي اسلامي با تمام اوليا برخورد نمايند.
2 - در هنگام مراجعه اوليا اگر به علت نداشتن جا از ثبتنام فرزندش معذور هستيد اين معذوريت را با دليل و منطق براي آنان اثبات كنيد و در عين حال نسبت به ثبتنام فرزندش در آموزشگاههاي همجوار او را راهنمايي نماييد. چون در همه حال مردم از ما انتظار ياري دارند.
3 - هر زمان پدر و مادري جهت كاري به مدرسه مراجعه مينمايند از آنها با خوشرويي استقبال و حتيالمقدور نسبت به انجام تقاضايش با وي همكاري نماييد.
4 - عدم توجه اوليا به مدارس را به حساب فرزندشان منظور نكنيد. مبادا خداي ناكرده دانشآموزي به علت عدم توجه پدر يا مادرش به مدرسه مورد سرزنش يا تنبيه قرار گيرد.
5 - از نوشتن نامه تند و كنايهزدن به اوليايي كه نسبت به تعليم و تربيت فرزندانشان كوتاهي ميكنند شديدا خودداري كنيد.
قریب به اتفاق پژوهشگران بر این باورند که والدین نقش مهمی در روند فراگیری و آموزش و پرورش دانشآموزان داشته و ارتباط آنها با اولیاء مدرسه یکی از واجبات امر آموزش است، بنابراین معتقدند که:
1- عدم حضور والدین و ارتباط مستمر آنها با اولیاء مدرسه یکی از بزرگترین معضلات آموزشی و موثرترین عامل جهت ایجاد اختلال در روند آموزش است.
2- پژوهشها نشان میدهد ارتباط مستمر اولیاء دانشآموزان با اولیاء مدرسه اثرات مثبتی به این شرح بهدنبال دارد:
الف - افزایش موفقیّت تحصیلی دانش آموزان با کسب نمرات بالا، موفقیت در آزمونهای مختلف به ویژه آزمونهای سنجش هوش و استعداد تحصیلی و در نهایت رشد و بالندگی شخصیّتی دانشآموز.
ب- علاقه به درس و مدرسه و توجّه دقیق به مسائل آموزشی- تربیتی از سوی دانشآموز.
ج- افزایش چشمگیر انگیزه دانشآموز برای فراگیری مباحث درسی و بهدنبال آن کاهش خطر ترک تحصیل دانش آموز.
د- کاهش چشمگیر امکان روی آوردن دانشآموز به مواد مخدر، سیگار، قرصهای روان گردان و ... در سن بلوغ و پس از آن.
ه- تعادل رفتار کودک و جلوگیری از بروز رفتارهای نابهنجار به ویژه بیش فعّالی در کودکان. اختصاصی میگنا
پیشنهادهایی برای خانوادهها
1- با معلم فرزندتان آشنا شوید.
هنگام بازگشایی مدارس یا هر زمان دیگری که معلم جدیدی قرار است به فرزندتان آموزش دهد، به مدرسه بروید و خود را به او معرفی کنید یا یادداشتی برایش بفرستید. درباره فرزندتان با او گفتوگو کنید. الگوی یادگیری و علایق یا هر چیز دیگری را که به آموزش فرزندتان کمک میکند به معلم بگویید. معلمان به خانوادههایی که برای آمدن به مدرسه وقت میگذارند، توجه دارند.
2- پرسشهایی درباره درسها بپرسید.
برای نمونه:
- آیا فرزندتان درسهایش را بهخوبی میآموزد؟
- آیا در یادگیری مشکلی دارد؟
- چه کارهایی میتوانید در خانه انجام دهید تا به فرزندتان در یادگیری درسها کمک کند؟
- و...
3- از معلم بخواهید درصورت لزوم با شما در تماس باشد.
مطمئن شوید که معلم فرزندتان نام و شماره تلفنتان را میداند. اگر ارتباط خوبی با معلم فرزندتان داشته باشید، درصورت پیشآمدن مشکل، میتوانید از او کمک بخواهید. به کمک تلفن یا نوشتن یادداشت این ارتباط را ایجاد کنید.
4- برای فعالیتهای مدرسه وقت کافی بگذارید.
هر مدرسهای فعالیتهای ویژه خود را دارد. دراینباره، پدران و مادران میتوانند با والدین دیگر یا دفتر مدرسه در تماس باشند. این فعالیتها میتواند موارد زیر باشد:
* پدران و مادران میتوانند در انجمن اولیا و مربیان یا گروههای والدین همکاری کنند. این گروهها و جلسات آنها مکانی هستند که میتوانید پدران و مادران دیگر را ببینید و از نظرات و نگرانیهای مشترک آگاه شوید.
* راههایی برای همکاری داوطلبانه در مدرسه پیدا کنید. میتوانید با صلاح دید مدیر مدرسه، در کتابخانه مدرسه یا هر زمینهای که توانایی دارید فعالیت کنید. پیشنهاد همکاری شما با مدرسه نشانگر علاقه شما به مدرسه و پیشرفت فرزندتان است.
5- از معلم بپرسید آیا فرزندتان به آموزش خارج از برنامه نیاز دارد یا نه.
از راهنما یا معلم بپرسید که فرزندتان به چه دورهها یا کلاسهایی نیاز دارد. آیا به مشاوره نیاز دارد یا نه.
6- به انجام تکالیف فرزندتان توجه کنید.
مطمئن شوید که فرزندتان تکالیفش را انجام میدهد. از دفتر یادداشت یا برنامه هفتگی دانشآموز کمک بگیرید.
7- درباره امتحانات و پرسشهای کلاسی فرزندتان از معلمش بپرسید.
هدف بزرگ امتحان و پرسش، یافتن نقاط قوت و ضعف، کمک به رفع نقاط ضعف و تقویت نقاط قوت است. با پیگیری از معلم و مدرسه، به پیشرفت تحصیلی فرزند خود کمک کنید.
8- فعالیتها، کارهای عملی و آزمایشهای مدرسه را پیگیری کنید.
به آزمایشها و فعالیتهای خارج از کلاس فرزندتان توجه کنید و درصورت لزوم ابزار و تجهیزات مورد نیاز را فراهم کنید. در ضمن، از معلم فرزندتان بپرسید که آیا در انجام کارهای گروهی مشکلی دارد یا نه؟ اگر مشکلی وجود داشته باشد، از معلمش در اینباره راهنمایی بخواهید.
9- درباره رفتوآمد و مسائل انضباطی با دفتر مدرسه در تماس باشید.
پیگیری کنید که آیا فرزندتان در رابطه با معاونان، معلم و دیگر دانشآموزان مشکلی دارد یا نه.
10- همیشه با مدرسه در ارتباط باشید.
دانشآموزانی که به مدرسه راهنمایی یا دبیرستان میروند، دوست دارند پدر و مادرشان کمتر با مدرسه در ارتباط باشد، ولی دست بردار نباشید. ارتباط خود را با مدرسه حفظ کنید. راهها و روشهایی را برای این ارتباط پیدا کنید که برای فرزندتان راحتتر باشد یا به آنها علاقه داشته باشد. حضور در مسابقات ورزشی مدرسه یکی از این روشهاست. ارتباط استوار و همیشگی خانه- مدرسه تأثیر زیادی در آینده فرزندتان دارد؛ آیندهای که در آن، دانشها و تجربیاتی که آموخته نقش مهمی را بازی میکند.
پیشنهادهایی برای مدرسه
پدران و مادران، مهمترین معلمان بچهها پیش از مدرسه و حتی پس از آن هستند. معلمان از پدران و مادرانی که ارتباطی با مدرسه ندارند، ناراضی هستند. در اینجا، روشهایی برای ارتباط بهتر پیشنهاد میشود:
1- برگزاری مراسم بازگشایی مدارس
سخنرانی مسئولین در مراسم بازگشایی مدارس برای پدران و مادران و گفتوگوی روشن با آنها درباره برنامههای مدرسه روش بسیار خوبی است.
2- درصورت لزوم با پدران و مادران در خانه خودشان دیدار کنید یا تماس تلفنی داشته باشید.
گاهی بهترین مکان برای گفتوگو، خانه دانشآموز است، با دیدار یا تماس تلفنی
3- از پدران و مادران بخواهید در زمینه توانایی یا دانش خود با مدرسه همکاری کنند.
به دانش و تواناییهای پدران و مادران توجه داشته باشید و داوطلبان همکاری را پیدا کنید.
4- انتقادات و شکایتها را با آغوش باز بپذیرید.
بیان انتقاد یا شکایت از سوی پدران و مادران، احساس راحتی و آرامش بیشتری را در ایجاد ارتباط با مدرسه به آنها القا میکند.
5- درصورت لزوم، کلاسهایی برای پدران و مادران ترتیب دهید.
برای والدین :
1 - والدين زماني قادر خواهند بود نقش تربيتي خود را به نحو مطلوب ايفا کنند و با مدرسه ارتباطي صحيح برقرار نمايند که از وضع درسي و رفتاري فرزندشان اطلاع کافي داشته باشند.
2- والدين در موقع حضور در مدرسه، هميشه بايد حفظ آرامش را به عنوان يک اصل به خاطر داشته باشند. گاهي ممکن است پدر و مادر با مشاهده ضعف درسي در دانش آموز و يا گريه هاي او که مخصوصا در دوره ابتدايي بيش تر اتفاق مي افتد، احساساتي شوند و به صورت خشن و برافروخته با اولياي مدرسه برخورد کنند. قطعا چنين حالتي مخل برقراري ارتباط موثر با مسوولان مدرسه خواهد بود.
3- والدين بايد در مدرسه به عنوان ولي حضور پيدا کنند، نه به عنوان فردي که در يک جاي خاص، مسووليت دارد. اگر پدر يا مادر دانش آموز در وزارتخانه يا سازماني، مسووليت اجرايي سطح بالايي دارد و در آنجا به عنوان رئيس ايفاي نقش مي کند و به تناسب مسووليت، گاهي امر و نهي مي نمايد، نبايد با همان شاکله و با همان انتظارات و تصورات وارد مدرسه شوند.
4- ارتباط اوليا با مسوولان مدرسه بايد مستمر باشد. معناي استمرار اين نيست که هر روز سري به مدرسه بزنند، بلکه لازم است به طور مرتب در منزل به وضع درسي و رفتاري فرزند خود رسيدگي کنند و بر طبق اطلاعات به دست آمده، با مدرسه ارتباط برقرار نمايند.
راهکارهای ایجاد ارتباط بین خانه و مدرسه
1- جهت فراهم نمودن زمينه مشارکت مردم در آموزش و پرورش، اصلاح ساختار فعلي آموزش و پرورش امري ضروري به نظر مي رسد و در ساختار جديد مي بايست اختياراتي به مديران مدارس، معلمان، دانش آموزان واولياي آنها و مردم داده شود.
2- به منظور ايجاد هماهنگي بيشتر بين فعاليت هاي تربيتي مدارس و خانواده ها، آموزش خانواده با جديت پيگيري گردد.
3- به منظور فراهم نمودن مشارکت بيشتر اولياي دانش آموزان در آئين نامه اجرايي مدارس اختيارات بيشتري به انجمن اولياء و مربيان داده شود.
4- مديران مدارس نسبت به نقش مشارکت اولياي دانش آموزان در پيشبرد اهداف واحدهاي آموزشي توجيه گردند تا خود مديران امر مشارکت اولياء را تسهيل نمايند.
5- مشارکت، بستر فرهنگي و اجتماعي مناسب مي طلبد. از اين رو ضرورت دارد دولت در برنامه هاي توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي خود به اين امر توجه کند و درجهت نهادينه نمودن فرهنگ مشارکت در جامعه تلاش کند.
6- به جاي گسترش مدارس غيرانتفاعي، پيشنهاد مي گردد کيفيت مدارس دولتي بالارود تا اولياء مشارکت بيشتري داشته باشند.
7- ارائه گزارش فعاليت هاي مدارس به اولياء موجبات همکاري بيشتر آنها خواهد شد.
8- برداشت و تصور مسئولان آموزش و پرورش و مردم نسبت به مفهوم مشارکت متفاوت و محدود مي باشد. شايسته است جهت هماهنگي ديدگاه ها و تقويت نگرش ها برنامه ريزي شود.
9- اولياي دانش آموزان و مردم از اهميت مشارکت و نقش آن در پيشبرد آموزش و پرورش آگاهي لازم را ندارند، ضرورت دارد وزارت آموزش و پرورش با همکاري رسانه هاي گروهي بويژه صدا و سيما برنامه هاي کوتاه مدت و بلندمدت در اين زمينه تدارک ببينند.
10- مديران سطوح مختلف وزارت آموزش و پرورش بويژه مديران مدارس نقش مهمي در چگونگي مشارکت مردم در آموزش و پرورش دارند، تحقق ياعدم تحقق مشارکت در بسياري از موارد به اين مديران بستگي دارد، لذا شايسته است براي آگاه سازي مديران نسبت به اين امر، برنامه هاي آموزشي خاصي تدارک ديده شود.
11- اولياي دانش آموزان در حال حاضر نقش چنداني در اداره مدرسه ندارند، مي بايست توسعه مشارکت اولياء در امور مدارس قانونمند گردد.
12- لازم است فرهنگ مشارکت و اهداف آن و نقش مشارکت در بهبود و بهسازي جامعه براي همگان روشن گردد.
13- آموزش و پرورش طرحي را فراهم نمايد تا تجربه هاي مديران، معلمان و کارکناني که در امر مشارکت موفق بوده اند، به صورت مدون جهت بهره مندي در اختيار مدارس قرار گيرد.
14- باتوجه به تاکيد اسلام به مشارکت و اهميت آن لازم است تحقيقاتي در مورد مشارکت در فرهنگ اسلامي صورت گيرد تا ابعاد و اهميت مشارکت در دين مبين اسلام به خوبي روشن گردد.
15- هيچ گاه نبايد در جلسات انجمن در خصوص مسائل مالي به طور مستقيم با اولياء برخورد شود بلکه يکي از اولياء گزارش مي دهد و به راحتي خواهد توانست ديگران را با خود همراه کند. بدون اينکه مدير مدرسه در اين خصوص نقشي داشته باشد در اين صورت اولياء هم مقاومت نخواهند کرد. migna.ir
16- ارائه عيني کاستيها و کمبودهاي محيط مدرسه باعث برانگيختن حس و انگيزه در اولياء شده و مقدمه مشارکت آنان در امور مدرسه مي شود. نتیجه گیری
با توجه به وضعیت موجود آموزشی و تربیتی و لزوم همکاری و مشارکت اولیاء در امور مدرسه و تربیت فرزندان ،ایجاد ارتباط بین خانه و مدرسه بیش ازپیش ضروری می نماید. ارتباط والدین با مدرسه موجب همسویی روشهای آموزشی و تربیتی شده و کارائی آن را بیشتر می کند، شناخت بیشتری از دانش آموز ، مدرسه و محتوای آموزشی بدست می آید و سعی می شود از برنامه های مدرسه و آموزش و پرورش در خانه و خانواده حمایت بیشتری به عمل آید.همچنین موجب می شود تربیت و آموزش دانش آموزان وظیفه همه افراد جامعه محسوب شده و یکدیگر را در این امر مهم یاری رسانند و در نتیجه این اقدامات افراد جامعه انسانهای سالم ، رشد یافته و بالنده خواهند بود.
منابع و ماخذ
1- بیابانگرد، اسماعیل(1386) راهنمای والدین و معلمان در تربیت و آموزش کودکان، تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامی
2- کریمی ، عبدالعظیم (1385) اثرات پنهان ترییت آسیب زا، تهران :انتشارات رشد
3- باهنر،محمد جواد(1373) گفتارهای تربیتی،تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامی
4- میرکمالی، سید محمد(1379) روابط انسانی درآموزشگاه،تهران : نشر یسطرون
5- ا فروز، غلامعلی (1383) روان شناسی رابطه ها ، تهران : انتشارات دانشگاه تهران
6- تاجیک اسماعیلی، عزیزاله(1383) نگاهی به نقش های تربیتی خانه و مدرسه ، تهران : انتشارات انجمن اولیا و مربیان
7- صافی ، احمد(1376) خانواده متعادل، تهران : انتشارات انجمن اولیا و مربیان
8- ملکی ، حسن (1389)ارتباط خانه ومدرسه در دوره ابتدائی ، تهران: انتشارات انجمن اولیاء و مربیان
تهیه کننده : امید زاهدی - کارشناس ارشد روان شناسی تربیتی اختصاصی میگنا
چکیده :
خانه و مدرسه به عنوان دو نهاد اصلی تعلیم و تربیت در هر جامعه ای محسوب می شوند. وضعیت موجود هر جامعه ای نتیجه یادگیری دیروز افراد در خانه و مدرسه است و وضعیت فردای هر جامعه در نتیجه سرمایه گذاری هایی است که امروز روی دانایی افراد در خانه ، مدرسه و جامعه انجام می گیرد.
یکی از کارکردهای اصلی خانواده تعلیم و تربیت فرزندان است . والدین به عنوان نخستین آموزشگران ، اساسی ترین فعالیتها نظیر راه رفتن ، سخن گفتن ، یادگیری لغات ،ابزارهای اندیشیدن ، روابط با اشیاء و اشخاص را در خانه به کودکان می آموزند.خانواده سالم ، فرزند سالمی را روانه مدرسه می کند و مدرسه سالم با دانا سازی و معرفت بخشی به دانش آموزان آنها را توانا تر کرده و انسانهای کار آمدی را به جامعه تحویل دهد. از طرفی در جامعه امروز، مدرسه عملکرد تربیت کودکان را در چارچوب هدفها و برنامه ها ی مشخص تربیت عمومی عهده دار می باشد .
آموزش و پرورش عمومی به نیازهای تربیتی هر گروه در قالب هدفهای کلی تربیت و رشد ، کم و بیش پاسخ می دهد ،اما طبیعت هر فرد دارای ویژگیهایی است که در قالب برنامه های عمومی نمی گنجد و به چاره جویی و اعمال روشهای خاص نیاز دارد .
خانواده نیز در عملکرد تحصیلی فرزندان نقش ثانویه ای را بازی می کند و واضح است که مدرسه مسئول یادگیری بچه هاست . ارتباط موثر بین خانه و مدرسه باعث می شود دوگانگی آموزشی و تربیتی کمتر شده و دیدگاه همسوئی بین آن دو در مورد تحصیل ، تربیت و پیشرفت برقرار شود ، هزینه و وقت کمتری صرف اصلاح تعارضات و مشکلات آموزشی و پرورشی شود . در مجموع هر یک از ما از ارتباط موثر بین خانه و مدرسه سودها و منفعت های فراوانی خواهیم برد و این امر موجب می شود که استانداردهای اجتماعی و اقتصادی برای همگان افزایش پیدا کند .
در نتیجه چنین شرایطی است که هر فرد قادر است بهتر به اهداف مورد نظر زندگی خود دست یابد و به تعالی برسد. باتوجه به موارد ذکر شده این مقاله به بررسی راهکارهای پیوند روابط ، خانه ، مدرسه به منظور تحکیم آثار تربیتی مدرسه بر فرزندان می پردازد.
کلید واژه : پیوند خانه ، مدرسه- تعامل بین اولیاء مدرسه و الدین ، موفقیت در تربیت فرزندان
مقدمه :
خانه و مدرسه به عنوان نهادهای اصلی وتاثیرگذار در زمینه آموزش و پرورش به حساب می آیند. هر یک از این دو نهاد مهم و مقدس نقش خاص و ویژه ای در تربیت فرزندان برعهده دارند . چنانچه بپذیریم که انسان یک موجود زیستی، روانی ، اجتماعی و معنوی است ، ضروری می نماید که در ابعاد مختلف رشد و توسعه یابد تا بتواند به انسان کامل مورد نظر دین مبین اسلام نزدیک شود. آن چه که معمول است ، این است که دانش آموزان در مدرسه تعلیم وتربیت رسمی و در خانه بیشتر تعلیم وتربیت غیر رسمی را فرا می گیرند. و هر اندازه آموزش و تربیت در این دو نهاد یکسان و همسو باشد ، موجب خواهد شد یادگیری و تربیت آنان پایدارتر ومثمر ثمرتر باشد. بنابر این توجه به یکی از دو مقوله خانه و آموزش و پرورش و غفلت از دیگری خسارتهای جبران ناپذیری را بر پیکره جامعه ایجاد خواهد نمود . ایجاد ارتباط بین این دو باعث خواهد شد در آینده شاهد انسانهایی متعادل ، مومن ، متعهد و رشد یافته باشیم .
رابطه خانه و مدرسه
وضعیت موجود هر جامعهای نتیجه یادگیری دیروز افراد در خانه و مدرسه است و وضعیت فردای هر جامعه در نتیجه سرمایهگذاریهایی است که امروز روی دانایی افراد در خانه، مدرسه و جامعه انجام میگیرد.یک اصل مهم دانایی میگوید: آینده یافتنی نیست، بلکه ساختنی است اگر به دنبال ساختن آینده جامعه هستی بین خانه و مدرسه پل ارتباطی و دانشافزایی بزن و اجازه بده این پل از جامعه بگذرد.سه ضلع خانه، مدرسه و جامعه وقتی اهداف مشترک تربیتی را دنبال میکنند و دارای آرمانهای مشترک، تعریف شده و شفافی بوده و بتوانند توافق عمومی را برای رسیدن به این اهداف جلب کنند، آیندهای درخشان خواهند داشت.اگر بین اولیا، مربیان و جامعه ارتباط منطقی، مشارکتجویانه و دوطرفه ایجاد نشود کارکرد این سه ضلع سه پارهخط جدا افتاده از همدیگر خواهد بود.
کارکردهای خانواده
سه کارکرد اساسی خانواده عبارت است از:
1- ارضای نیازهای عاطفی و روانی مرد و زن
2- تداوم نسل انسانی
3- پرورش و اجتماعی کردن فرزندان
یکی از کارکردهای خانواده علاوه بر تولید نسل ،کارکرد تعلیم و تربیت است.والدین به عنوان نخستین آموزشگران، اساسیترین فعالیتها نظیر راه رفتن، سخن گفتن، یادگیری لغات، ابزارهای اندیشیدن، روابط با اشیا و اشخاص، قضاوت درباره خوبیها و بدیها و... را در خانه به کودکان میآموزند.
امروز به جرات میتوان گفت آینده هر کودکی به میزان دانایی و توانایی اولیا و مربیان یک جامعه بستگی دارد. هر جامعهای که والدین توانمند و مربیان کارآمد دارد انسانهای فرهیختهای را به جامعه عرضه میکند که باعث تعالی جامعه میگردد.
شرکای آموزشی خانواده در جریان تعلیم و تربیت با مدرسه شریک میشود تا به عنوان یک «بال» با همافزایی و مشارکت مدرسه کمک کند تا فرزندان داناتر و تواناتر شوند و بتوانند در جامعه زندگی کرده و یک قدم بیشتر به خدا نزدیکتر شوند.اولیا و مربیان شریک آموزشی محسوب میشوند. والدین به عنوان اولین مربیان فرزندان بیشترین تاثیر را از نظر عاطفی، روانی، فکری و... روی فرزندان دارند.
خانواده سالم فرزند سالمی را روانه مدرسه میکند و مدرسه سالم با داناسازی و معرفت بخشی به دانشآموزان آنها را تواناتر کرده و انسانهای کارآمدی را به جامعه تحویل میدهد.جامعهای که طالب انسانهای کارآمد است بیشترین نگاه خود را ابتدا به خانه و سپس به خانه و مدرسه دوخته است. به نظر اکثر محققان شخصیت کودک در خانه ساخته میشود.جامعه به عنوان یکی از مشتریان اصلی نظام آموزشی تلاش میکند حتی قبل از تولد فرزندان، در خانوادهها، در نحوه ازدواج و گزینش همسر با آموزش دختران و پسران جوان دخالت کرده و برای فرزندان آتی جامعه از هم اکنون پدران و مادران کارآمدی تربیت کند.جامعه اسلامی به دنبال خانواده موفق است که انسانهای به تعالی رسیده را به جامعه تحویل دهد.
ویژگیهای خانواده موفق
برخی از ویژگیهای خانواده موفق عبارتند از:
1- در خانواده موفق، نه تنها مشکلات مورد بررسی قرار میگیرند و تلاش برای حل آنها صورت میگیرد، بلکه ظرفیتها و استعدادهای افراد تا مرز خود شکوفایی مورد استفاده قرار میگیرد.
2- در خانواده موفق، توجه افراد، غالباً معطوف به آینده است و در آینده زندگی میکنند. آنان به هدفی نیاز دارند که توجهشان را به آینده معطوف سازد.
3- در خانواده موفق، افراد از هویتی پرمعنا، روشن و منسجم برخوردار هستند.
4- در خانواده موفق، افراد نه تنها به رشد و پیشرفت خویش، بلکه به اعتلای جمعی اعضای خانواده میاندیشند و برای تحقق آن، طرح و اندیشه جدیدی را ارائه میدهند.
5- در خانواده موفق، کار و مسئولیت، به زندگی معنا و دوام میبخشد.
6- در خانواده موفق، تلاش افراد معطوف به دستیابی به «تجربه والا» است. همکاری و اشتراک مساعی دیگران، تحقق این هدف را تسهیل میکند.
7- در خانواده موفق، تفسیر و تعبیر وقایع و رویدادهای زندگی خوشبینانه است و تجربه و فرصتی برای ارزیابی موقعیت در نیل به پیروزی تلقی میشود.
خانواده به تعالی رسیده را این گونه میتوان توصیف کرد: خانواده موفق خانوادهای است که خدا را ناظر بر اعمال خود میداند و هر لحظه به یاد اوست.
خانواده موفق روی دانایی سرمایهگذاری میکند تا هزینه نادانی و جهل فرزندان را که بسیار گران تمام میشود نپردازد.
مدرسه کجاست؟
مدرسه نهاد رسمی تعلیم و تربیت است، در مدرسه انسان کشف میشود، شکوفا میشود، توانمند میشود و در جامعه به کار گرفته میشود.
مدرسه به عنوان مشتری خانواده عمل میکند، مدرسه کودکان را از خانوادهها میگیرد، برروی آنها ارزش افزوده ایجاد میکند و سپس آنها را به جامعه تحویل میدهد.
مدرسه برای تربیت کردن خیلی دیر است چون بسیاری از عادتهای رفتاری کودکان در خانه شکل گرفته است.
در یک نگاه دوراندیشانه ، مدرسه مکانی است که والدین آینده هماکنون، در آنجا تربیت میشوند.
نقش سنتی مدرسه به عنوان انتقال دهنده معلومات امروز به نقشهای چالش برانگیزی تبدیل شده است که با توجه به تحولات شتابنده و سریع جامعه بهویژه عصر ارتباطات ضرورت یک بازنگری در فلسفه وجودی مدارس ایجاد میکند.
دنیای جدید دنیایی پر از تناقضات، پیچیدگیها، تفاوتها و در نهایت کوچک شده است. جامعه از مدرسه انتظار دارد دانشآموزی را به آنجا بفرستد که بتواند با این دنیا سازگار شده و آن را اداره کند.
همسویی والدین دانش آموزان و اولیای آموزشی مدرسه و نقش تربیتی آن بر روی فرزندان
خانه و مدرسه باید از جهت روشها وتفکرات همسوی یکدیگر باشند .دانش آموزان زمانی میتوانندمسیری مناسب و ثمربخش را طی کنند که قرارگرفتن آنها در محیط خانه ومدرسه در جهت یک هدف ومقصد باشد زیرا خانه ومدرسه مشابه و مکمل یکدیگرند ورابطه خانه و مدرسه همچون جسم وجان در هم تنیده شده است.بطوریکه هرگونه سستی وضعف درهریک از آنها به سختی بردیگری تاثیر می گذارد وبرعکس سلامت روانی واجتماعی هرکدام تضمین گر سلامت وجود دیگری است.زیرا بررسی چگونگی رابطه دانش آموزبا خانه ومدرسه ،پیچیدگی رابطه ها وداشتن برنامه درست تربیتی نیازمند تعامل وهمدلی خانه ومدرسه است.تابتوانیم نسلی سالم پرورش دهیم وبرجامعه اثرگذار باشیم.
حضور اولیاء درمدرسه ورابطه آنهابا معلمان نیز برای دانش آموزان بیانگر تاثیر موقعیت جدید در آینده شان واهمیت این موقعیت از دیدگاه والدین است.خانواده ای که برای تربیت وآرامش روانی فرزندشان تلاش کرده اند، حال بایدبا برقراری ارتباط با محیط آموزشی تشخیص دهند که آیا رفتار اولیای مدرسه وهریک از دبیران ومربیان درجهت اهداف آن خانواده وفرزندانشان است یا خیر ،ازسوی دیگر باید با گسترش ارتباط زمینه شناخت بیش تراولیای مدرسه از دانش آموزان وروحیات آنها را فراهم کند.migna.ir
آثارتربیتی ارتباط خانه و مدرسه :
۱- ایجاد وتقویت روحیه تعامل در دانش آموز با حضوروالدین
۲- فراهم شدن زمینه شناخت بیشترازجنبه های شخصیتی واجتماعی دانش آموز برای مدرسه
۳- بررسی میزان فعالیت هاومشارکت دانش آموزدرمدرسه توسط والدین
۴- نظارت بروضعیت تحصیلی،بهبودبخشیدن آن وجلوگیری از بروز شرایط کاهش عملکردوپیشرفت تحصیلی
۵- شناخت والدین از تعاملات اجتماعی فرزندانشان
۶- جلوگیری از بروز انحرافات اخلاقی واجتماعی
۷- ایجادزمینه سلامت روانی دانش آموز وتعاملات اجتماعی صحیح تر او
۸- ایجاد زمینه پیشرفت تحصیلی وبهبود عملکرد دانش آموز
۹- اصلاح روشهای تربیتی خانواده برای بهبود وضعیت روانی تحصیلی او
۱۰-کاهش مشکلات فراروی والدین در ارتباط با خانواده وفرزندان
۱۱-کمک به تصحیح ذهنیت های منفی وتخریبی دانش آموزنسبت به بزرگسالان وجامعه
۱۲- شناخت بهتر وبیشتر مدرسه از دانش آموزو وضعیت خانوادگی او
۱۳- تقویت خودباوری واعتماد به نفس ضعیف این دانش آموزان
۱۴- حفظ و همسویی روشهای تربیتی خانه و مدرسه وجلوگیری از تضاد ودوگانگی رفتاری در دانش آموزان
مدرسه میتواند با دریافت اطلاعات والدین در مورد فرزندانشان با وضعیت روحی وجسمی آنان آشنا شود وبرنامه وروش مناسب را برای جهت دهی آنها به سمت درس و بروز رفتارهای مطلوب اتخاذ کند.
درسایه تداوم ارتباط والدین و مربیان است که رفتارهای نابهنجار وشرایط نامطلوب آموزشی دانش آموزان بهبود خواهد یافت و محیط آموزشی محیطی امن وهمراه با همدلی وهمکاری خواهد بود.یاری گرفتن اولیاءاز مدرسه نیز موجب شناخت بیشتر آنها از توان علمی آموزشی و وضعیت تربیتی فرزندانشان می گردد با برقراری ارتباط آگاهانه با مدرسه می توانند اقدامات لازم را جهت رشد وکمال فرزندانشان انجام دهند و با مدرسه هماهنگ تر عمل نمایند و این ضرورتی است که نباید از آن غفلت کرد وگرنه زمان ،طعم تلخ پشیمانی را به همه ما خواهد چشاند. اختصاصی میگنا
اثرات آموزشی – تربیتی تعامل خانه و مدرسه
بهطور كلي اكثر پدران و مادران به فعاليتهاي آموزشي فرزندان خود علاقهمند بوده و در فراهم ساختن امكانات و تسهيلات لازم براي تحصيلات موفقيتآميز فرزندان خود از هيچ كوششي فروگذار نميكنند. در واقع هر پدر و مادري خواهان موفقيت فرزندان خويش است . بر مبناي يك احساس و سنت ديرين مشخصترين مسووليت خانواده در قبال زيست و رفاه فرزند خويش در تامين غذا، پوشاك، مسكن، بهداشت و تربيت خلاصه شده است. غذا و پوشاك و مسكن در چهارچوب تسهيلاتي كه خانواده براي خود فراهم ميكند تامين ميشود. در اين سه زمينه فرزندان خانوادهها در كنار ديگر افراد خانواده از امكاناتي كه نيازهاي آنها را رفع ميكنند بهرهمند ميشوند.
بهداشت فرزندان خانواده در دو بعد مراقبت و پيشگيري و درمان يكي با مسووليت و كوشش خانواده و ديگري با مباشرت پزشك و سازمانهاي درماني شكل ميگيرد. پدر و مادر به انگيزه علاقهاي كه به حيات و سلامت فرزند خويش دارند، به فراخور امكانات اجتماعي و اقتصادي خود براي حفظ سلامت فرزند خويش اهتمام دارند. در مساله تربيت، بهويژه از لحاظ جنبههاي عمومي اغلب نقش خانواده كمتر از آن است كه انتظار ميرود.
شرايط اجتماعي امروز وضعي پيش آورده است كه در مجموع كوششهاي پدر و مادر، آن تلاش عمدهاي كه به هدف مشخص تربيتي متوجه باشد تقريبا جايي ندارد و دستخوش اغماض و بيتوجهي است. اولياي بعضي از خانوادهها هنوز تصور ميكنند كه وظيفه پدر و مادر تهيه امكانات مالي و مادي و تامين نيازهاي اوليه فرزندان است و كار تربيتي را بايستي به مدارس واگذار كرد و با اين نقطه ديد كه مساله تربيت به مدرسه محول است از مهمترين نيازهاي دوره رشد فرزندان خويش بيتوجه ميگذرند و احتمالا به محض مشاهده رفتار نابهنجار در فرزندان خود مدرسه و معلم و ديگر عوامل تربيتي مدارس را مقصر ميپندارند.
در جامعه امروز مدرسه عملكرد تربيت كودكان را در چارچوب هدفها و برنامههاي مشخص تربيت عمومي عهدهدار ميباشد. آموزش و پرورش عمومي به نيازهاي تربيتي هرگروه در قالب هدفهاي كلي تربيتي و رشد، كم و بيش پاسخ ميدهد اما طبيعت هر فرد را ويژگيهايي است كه در قالب برنامههاي عمومي نميگنجد و به چارهجويي و اعمال روشهاي خاص نياز دارد.
هدفها و سياستهاي آموزش عمومي به شرايط طبيعي و متوسط هر گروه سني متوجه است و مدرسه را معمولا مجال آن نيست كه ضرورتها و نيازهاي تربيتي فرد را نيز تشخيص دهد و به صورت مطلوب دنبال كند.
مجموعه اين نگرشهاي اولياي دانشآموزان و مسوولان مدارس، شرايطي را فراهم ميسازد كه دانشآموزان تحت تاثير برخي عوامل مخرب در فاصله بين خانه و مدرسه قرار گيرند. اين عوامل در برخي مواقع چنان تاثير عميقي بر شخصيت، رفتار و امور آموزشي دانشآموزان بر جاي ميگذارد كه كليه تلاشها و زحمات اوليا و مربيان و معلمان را بيثمر ميسازد.
اينك در شرايط دشوار حاضر در هنگامه ورود به دوره تحولات فرهنگي و سياسي جديد، به نظر ميرسد كه اوليا و متوليان دستگاه تعليم و تربيت بيش از هر زمان ديگری لازم است كليه عوامل تاثيرگذار بر رشد و شخصيت كودكان و نوجوانان را شناسايي و نسبت به كنترل عوامل بازدارنده اقدام كنند.
تربيت صحيح كودكان و نوجوانان كوشش و همكاري متقابل خانواده و مدرسه را براي شناخت و چارجويي مسائل روزمره تربيتي ايجاب ميكند. بهطوري كه امروزه پيوند مستمر خانه و مدرسه و ارتباط متقابل اوليا و مربيان به عنوان يكي از مهمترين اركان تعليم و تربيت مطرح است.
آنجا كه پدر و مادر مسووليت تربيت فرزند خويش را يكجا به مدرسه محول ميكنند و از آن نيازها و ضرورتهاي تربيتي فرزند خويش كه در چارچوب تربيت عمومي و رسمي نميگنجد، فارغ هستند و به انتظار نتايج تربيت رسمي، فرصتها را از دست ميدهند دشواريها و كمبودهايي پديد ميآيد كه همكاري و همفكري خانواده و مدرسه بهموقع و بهسادگي ميتواند در جهت رفع آنها موثر باشد.
مدرسه معمولا به ضرورتهاي تربيت فردي كمتر برخورد ميكند و كمتر ميرسد. چه بسيار ضرورتها كه در ارتباط با نياز تربيتي يكايك كودكان و نوجوانان درخور توجه هستند و مربي و معلم به آنها برخورد نميكند. بهطوري كه آنها را نميشناسد و تشخيص نميدهد يا از آنها با چشمپوشي و اغماض ميگذرد و اين خانواده است كه در مقياس محدود مراقبت يا در اثر تماس بيشتر و مستقيمتر روزانه با ويژگيهاي فرزند، به اين نيازها برخورد ميكند و فرزند خود را بهتر ميشناسد.
خانوادهها اغلب از هدفها و رئوس آموزش و پرورش رسمي و ابعاد آن بياطلاع اند و بنابراين ممكن است از نظر مسائل تربيتي مخالف با تربيت رسمي مدرسهاي عمل كنند. اين شيوه زماني تعديل ميشود كه بين مدرسه و خانواده تبادل اطلاع و تجربه معمول باشد و جنبه فردي تربيت را با همفكري متقابل شناسايي كنند و به چارهجويي نقصها و كمبودها بپردازند.
همكاري خانه و مدرسه معلم را در شناخت مسائل ياري ميدهد و جنبه كلي روشها و مقاصد تربيت عمومي را با ضرورتهاي عيني تربيت فرد هماهنگ ميكند. شناسايي كودكان و نوجوانان مستلزم آگاه بودن مربي به آن خصوصيات فكري و عاطفي و رفتاري كودك است كه در مدرسه ظاهر نميشوند و از شرايط خانوادگي نشأت ميگيرند يا فقط در خانه و در ارتباط با محيط خانوادگي مجال ظهور و رشد دارند. براي مربي و معلم نيز در مساله تربيت و تعليم گاه و بيگاه مسائلي پيش ميآيد كه چارهجويي آنهامستلزم آگاهي از علتهايي است كه از شرايط خانوادگي ناشي ميشوند.
در انجمنهاي امروزه سعي بر اين ست كه گروه متجانستري كه ديد و نظر تربيتي وسيعتر دارند به عنوان اعضاي انجمن برگزيده شوند و كار سالانه انجمنها بيش از آنكه با نحوه اداره و تجهيز مدرسه و تهيه وسايل در ارتباط باشد با مسائل تربيتي و دشواريهايي كه مربي و معلم در جريان كار روزانه تعليم و تربيت با آنها برخورد ميكنند پيوند داده شود، سعي ميشود همكاري و همفكري مستمر اوليا و مربيان به منظور چارهجويي دشواريهاي روزمره و در جستوجوي روش بهتر و موثرتر تربيتي براي حل مسائل خاصي باشد كه در مجموعه روشهاي تربيتي پيشبيني نشدهاند و براي آنها از تجربههاي قبلي و مكتوب الگو و علاج مشخص به دست نيامده است.
هنوز هم در اين زمينه تا حصول مقصود فاصله بسيار است. از طرفي پيگيري توصيهها و تصميمهاي انجمنها تا حصول نتيجه نهايي و احساس اينكه بررسيها و بحثها و نتيجهگيريها عملا سودبخش بوده است، بر قوام و دوام كار انجمنها ميافزايد و ادامه آن تدريجا انجمنها را در جهت مطلوب قرار ميدهد. يكي از عموميترين و موثرترين روشها براي جذب مشاركت والدين و اولياي مدرسه، توسعه انجمنهاي اوليا و مربيان در مدارس است. اين نشستها و گردهماييها بايد محتواي آموزشي داشته باشد.
خلاصه كلام آنكه نظارت، هدايت و حمايت مستمر والدين ميتواند موجبات رشد شخصيت و پيشرفت مطلوب تحصيلي فرزندانشان را فراهم آورد. معذلك خيلي از اولياي دانشآموزان به علل گوناگون از كار خود سر باز ميزنند و اين امر را فقط برعهده خود مدرسه و مربيانش ميگذارند.
رابطه بین والدین و محیط آموزشی
نقش و جایگاه مدرسه بهعنوان مهمترین شاخص جهت آموزش و پرورش و موفقیت دانشآموزان انکار ناپذیر و حیاتی است. اما نمیتوان جایگاه والدین و ضرورت مشارکت آنها در آموزش و پرورش و موفقیت کودکان را نیز نادیده گرفت؛ نقشی حیاتی و تأثیرگذار که بیشک بدون مشارکت والدین بخشی از اهداف آموزشی و پرورشی ناکام مانده و کودکان نیمی از آموزشهای لازم را دریافت نمیکنند.
تحقیقات نشان می دهد پیشرفت تحصیلی دانش آموزانی که والدین آنها افرادی آگاه و آموزش دیده اند، بیشتر است. در واقع آموزش والدین در مورد مسائل تربیتی، موجب می شود آنها محیط مناسب تری برای رشد و شکوفایی استعدادهای بالقوّه فرزندان خود فراهم کنند و این امر، پیشرفت افراد خانواده و جامعه را در پی خواهد داشت.
در هفته پیوند اولیا و مربیان، فعالیت های این انجمن در زمینه تشکیل کلاس های آموزش خانواده آغاز می شود. این فعالیت ها، به منظور آشنایی والدین با چگونگی رفتار با فرزند، تأمین آسایش روانی و جسمی آنها و به طور کلی، در زمینه هایی صورت می گیرد که والدین را در تربیت فرزندان خویش تواناتر و آگاه تر می سازد. در پی چنین تلاش هایی، فعالیت های مربیان با والدین همسو می گردد و برنامه های آموزش و پرورش پربار می شود و بهتر نتیجه می دهد. migna.ir
پژوهشها نشان میدهد دانشآموزان 70درصد از زمان مفید خود را خارج از منزل و عمدتاً در مدرسه و یا در مراکز آموزشی- تفریحی میگذرانند که این رقم خود به تنهایی گویای اهمیت برنامهریزی درست برای آموزش و پرورش دانشآموزان است.
یکی از نکاتی که بسیاری از پژوهشگران علوم تربیتی بر آن اتّفاق نظر دارند، آموزش بر مبنای برنامهریزی صحیح و از سنّ پایین است. از طرفی بخش عمدهای از آموزش نیز در منزل به اجرا در میآید؛ به عبارتی والدین خواسته یا ناخواسته تکمیل کننده و یا مختل کننده آموزشهای ارائه شده در مدرسه هستند، بنابراین والدین نیز به همان اندازه و یا شاید در مواردی بیشتر از اولیاء مدرسه در آموزش و پرورش کودکان دخیل هستند و این یکی از دلایل و لزوم تسلّط والدین بر مسائل درسی و لزوم ارتباط مستمر آنها با مدرسه فرزندشان است.
قریب به اتفاق پژوهشگران بر این باورند که والدین نقش مهمی در روند فراگیری و آموزش و پرورش دانشآموزان داشته و ارتباط آنها با اولیاء مدرسه یکی از واجبات امر آموزش است، بنابراین معتقدند که:
1- عدم حضور والدین و ارتباط مستمر آنها با اولیاء مدرسه یکی از بزرگترین معضلات آموزشی و موثرترین عامل جهت ایجاد اختلال در روند آموزش است.
2- پژوهشها نشان میدهد ارتباط مستمر اولیاء دانشآموزان با اولیاء مدرسه اثرات مثبتی به این شرح بهدنبال دارد:
الف- افزایش موفقیّت تحصیلی دانش آموزان با کسب نمرات بالا، موفقیت در آزمونهای مختلف به ویژه آزمونهای سنجش هوش و استعداد تحصیلی و در نهایت رشد و بالندگی شخصیّتی دانشآموز.
ب- علاقه به درس و مدرسه و توجّه دقیق به مسائل آموزشی- تربیتی از سوی دانشآموز.
ج- افزایش چشمگیر انگیزه دانشآموز برای فراگیری مباحث درسی و بهدنبال آن کاهش خطر ترک تحصیل دانش آموز.
د- کاهش چشمگیر امکان روی آوردن دانشآموز به مواد مخدر، سیگار، قرصهای روان گردان و ... در سن بلوغ و پس از آن.
ه- تعادل رفتار کودک و جلوگیری از بروز رفتارهای نابهنجار به ویژه بیش فعّالی در کودکان.
3- تحصیلات بالای والدین موفقیت کودک را تادو برابر افزایش میدهد: که اگر تحصیلات بالای والدین با ارتقاء سطح اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی همراه شود (که معمولاً نیز این طور هست) احتمال موفقیت کودک تاده برابر افزایش مییابد.
4- به هر میزان والدین روی مسئله آموزش و پرورش فرزندشان حساسیّت بیشتری داشته باشند(البته حساسیّت به جا و منطقی) به همان میزان فرزند موفّقتری خواهند داشت.
5- ارتباط والدین با اولیاء مدرسه باید ارتباط مستمر و دوستانه باشد. این ارتباط باید در همه سطوح شامل تصمیمگیری در مسائل آموزشی- پرورشی، مشارکتهای اقتصادی، فرهنگی و... جلوهگر شود. به عبارتی ارتباط اولیاء با مدرسه باید در حدی باشد که کودک واقعاً مدرسه را خانه دوم خود دانسته و در مدرسه احساس اطمینان و آرامش کند.
6- توقع و انتظار والدین باید بهطور صحیح، کامل و واضح با کودک در میان گذاشته شود تا کودک بر همان اساس پیش برود.
7 - والدین دانش آموزان موفق همواره برنامهریزی دقیقی دارند، برنامهای که روی اجرای آن نیز تأکید دارند. اما والدین کودکان ناموفق یا برنامهریزی صحیحی ندارند و یا این که اصراری بر اجرای برنامهها نداشته و خود نیز دچار سهلانگاری هستند. بنابراین برای موفقیّت تحصیلی دانشآموزان باید اوّلاًبا برنامهریزی صحیح، هدفها را مشخص کرد و ثانیاً روی اجرای دقیق و کامل برنامهها تاکید کرد.
در گذشته آموزش مهارت های زندگی به كودكان برای ورود به زندگی اجتماعی توسط خانواده ها صورت می گرفت اما از زمانی كه آموزش فرزندان به عهده نهادهای آموزشی قرار گرفت، نقش والدین هم در امور آموزشی كودكان كم رنگ تر شد.
ولی امروزه با افزایش آگاهی ها، والدین می كوشند تا شرایط پیشرفت تحصیلی فرزندشان را خارج از محیط مدرسه نیز فراهم كنند.
مسئولیت اولیاء در امور مدرسه
مشورت و همكاري اولياي دانشآموزان بامدرسه، با اين كه از قديم به دلايل مختلف داراي اهميت بوده است، در چند دهه اخير مخصوصاً الان كه عصر اطلاعات و فناوري و دانايي لقب گرفته و تحولات سريع اجتماعي و اقتصادي و حتي در ارزشها و روشهاي زندگي در جوامع پديد آمده است، اهميت و ضرورت آن بيش از پيش محرز ميشود.
پيش از اين وظيفه مدرسه منحصر به انتقال دانش و معلومات به دانشآموزان بود، اما در جامعه امروز اين شيوه به روش فرايندي انجام ميشود و ديگر مثلث آموزشي (معلم - مدرسه - كتاب) معني و مفهوم خود را از دست داده است و مدرسه علاوهبر ايجاد زمينه و تسهيلات براي يادگيري مربيان، ضامن رشد اجتماعي، عاطفي و سلامت و بهداشت رواني آنان نيز است. مسئوليتهايي كه مشاركت نهاد بسيار مهم خانواده را در كنار مدرسه طلب مينمايد.
از سويي خانواده، به عنوان نخستين مكتب آموزشي و تربيت فرزندان همواره مورد توجه بوده و هست چرا كه نهاد اوليه پرورش و رشد فرزندان و نهادينه كردن امور فرهنگي، آموزشي، تربيتي و... و نخستين معماران هويت و اصليترين مهندسان بناي اخلاقي و... آنجا هستند.
از سوي ديگر مدرسه قادر نيست چنين مسئوليتي را بدون شناخت خانواده و بدون تكيه بر امكانات و توانائيهاي اوليا و همكاري آنان برعهده گيرد و تجربيات و تحقيقات نشان ميدهد راه حل بسياري از مسائلي كه امروز مدرسه با دانشآموزان دارد، نميتواند جز در تعامل مستقيم با كانون خانواده و بهبود كيفيت ارتباطات آنان با اولياي دانشآموزان حل و فصل شود.
اگر اين ارتباط تسهيل و توسعه يابد و نسبت به هم پيشداوري ننمايند و اوليا بتوانند در تنظيم و تهيه محتواي برنامههاي پرورشي و آموزشي مدرسه نقش فعالتري را ايفا كنند و صرفاً در مدارس شنوندگان خاموشي محسوب نشوند و برنامه جلسات اوليا نيز، متناسب با نيازها و انتظارات آنان كه داراي تحصيلات، فرهنگها و نگرشهاي مختلف هستند تدوين و ارائه شود، عاملي مهم در جلب مشاركت اوليا خواهد بود و آنان بايد اين مشاركت را نوعي مشورت بدانند كه در قرآن در آيات 38 سوره شوري و 159 آل عمران بر آن تاكيد شده است.
مشاركتي كه اگر از روي اراده و با ميل و رغبت، مداوم و مستمر و با برنامه انجام شود، رشد و مشاركتي كه در آن حق و تكليف طرفين تعريف شده و يك طرفه نيست.در اين صورت است كه برگزاري انتخابات انجمن اوليا و مربيان به عنوان تجليگاه مشاركت خانه و مدرسه و محيطي براي تبادل و تعامل دانستههاي والدين و مربيان معني و مفهوم واقعي خود را مييابد و تقويت آن به نفع امروز و فرداي دانشآموزان اين سرمايههاي اجتماعي و ملي خواهد بود و انجمن وظيفه پيدا ميكند تا با تقويت حس مسئوليت والدين در امر تربيت فرزند خويش و آگاه ساختن والدين و مربيان به مسائل فرزندان و بهرهمندي از توان و ظرفيت ساير اوليا تلاش نمايد.
انجمنهاي اوليا و مربيان به مثابه پلي تلقي شوند تا اطلاعات و تجارب به يكديگر انتقال يابد، و هم خانواده و هم مدرسه نقش خود را در سلامت روحي و رواني فرزندان اين مرز و بوم به خوبي تعريف، تبيين و تعيين نمايد تا دوگانگي نقش و تعارض رفتار كاهش يابد.
تحقيقات و مطالعات انجام شده نشان ميدهد كه رفتار كودكان تابعي است از رفتار والدين در درجه اول و رفتار همسالان و معلمان در درجه دوم.
يك رابطه مطلوب و رفتار معين فرصت مناسب براي ابراز وجود و شناخت فعاليتها و همبستگي و وفاداري دوجانبه را ايجاد و برعكس رابطه و رفتار ديگر و يا تعارض رفتارها نتيجه معكوسي را به دنبال ميآورد. بنابراين تلاشهاي مربوط به آموزش و پرورش دانشآموزان وقتي به نتيجه مطلوب ميرسد كه در كنار مدرسه، خانواده نيز قادر به ايفاء نقش و مسئوليتهاي تربيتي و آموزشي خود به نحو مطلوب و شايسته باشد، لذا مدارس علاوه بر تشكيل انجمن اوليا و مربيان بايد سعي نمايند تا زمينهساز حضور بيشتر والدين در فرايند تعليم و تربيت و پاسخگويي به نيازهاي روز جامعه و تطابق با مقتضيات اجتماعي براي به انجام رساندن رسالت خود و حركت در جهت اهداف تعيين شده و اثر بخشي و كارآيي بيشتر باشند و رابطهاي پويا، آگاهانه و درهم تنيده با اوليا برقرار نمايند.
لذا ضرورت دارد در توسعه مشاركت اوليا و مشورت با آنان عواملي چون شمول، عمق، گستردگي فعال، معنادار و مبتنيبر نياز متقابل و ايجاد روحيه مشاركت مورد توجه قرار گيرد و باتوجه به فرموده مقام معظم رهبري (اگر خانه و مدرسه را از نظر تعليم و تربيت به يكديگر متصل كنيم، پيوندي مبارك انجام دادهايم كه اگر به صورت كامل انجام شود كار مهمي است ) .
بحرانيترين وضعيتي كه بر شيوه انديشه و كنش ما سايه انداخته و بايد از آن عبور كنيم اين است كه بايد مردم را به مركز همه كارهايي بياوريم كه انجام ميدهيم. هيچ دعوتي اصيلتر و هيچ مسئوليتي بزرگتر از اين نيست كه مردان، زنان و كودكاني كه در شهرها و روستاهاي سراسر جهان هستند از توانايي بهبود بخشيدن به زندگي خود برخوردار بشوند.
در اين راستا و باتوجه به تاكيداتي كه در مورد شورا و مشورت در قرآن كريم شده است. و امر هم شورا بينم و اذا عزمت فتوكل عليالله و امرهم شوري بينهم و مما رزقنا هم ينفقون.
موضوع توسعه نقش و حضور اوليا در فرايند تعليم و جلب مشاركت آنان در آنچه كه خداوند روزيشان نموده و ايجاد زمينه براي انفاق به ضرورتي اجتنابناپذير تبديل شده است، تا با تقويت مشاركت و همكاري اوليا به ويژه اولياي متخصص و توانمند براي ارائه خدمات داوطلبانه به مدارس، نقش انجمن اوليا و مربيان مدرسه توسعه يافته و به ارتقاي كيفي برنامهها و خدمات آموزشي- پرورشي بيشتر همت خواهد نمود و با تشكيل كارگروههاي توسعه فعاليتهاي آموزشي، پرورشي، فوق برنامه و بهداشتي و كار گروه توسعه فعاليتهاي مالي و عمراني و رفاهي و كارگروههاي مورد نياز ديگر و انجام وظائفي از قبيل شناسايي و معرفي امكانات و توانمنديهاي محلي، بررسي و شناسايي مشكلات مدرسه و ارائه راهكارهاي اجرايي و همفكري و تشريك مساعي با يكديگر و ارائه طرحها، پيشنهادها و راهكارهاي مناسب براي بهبود و ارتقاي كيفي برنامهها و فعاليتهاي مدرسه گامهاي عملي را برخواهند داشت و از مشاركت يك بعدي اوليا به مشاركت چند بعدي و از مشاركت انفعالي به اوج مشاركت يعني مشاركت خودجوش عملي و پيشرفته خواهند رسيد.
اصول برقراري رابطه با اوليا دانش آموزان
1- اصل انسجام : يعني اين كه اعضاي هر گروه تكاليف خود را مشخص كرده باشند و بدان عمل كنند و نسبت به حقوق يكديگر احترام بگذارند ، يعني ارتباط اصولي ميان اعضا برقرار باشد.
2- اصل اعتقاد به ارتباط : خانواده نسبت به ارتباط و اثرهاي آن اعتقاد داشته باشد و تربيت را حاصل ارتباط با مدرسه بداند.
3- اصل مطلع بودن : يعني مدرسه از اوضاع و احوال خانواده و خانواده از ضوابط و مقررات و آيين نامه هاي مدرسه مطلع باشد.
4- حفظ حرمت و احترام : حرمت هر كس در هر شرايطي بايد حفظ شود . مدرسه و خانه بايد داراي رابطه ي متقابل و احترام آميز باشند.
5- اصل استمرار : ارتباط هاي موردي ، مشكل را حل نمي كند ، استمرار است كه ارتباط را نافذ مي سازد.
6- اصل سازگاري و انتقاد گري : ما نبايد انتظار داشته باشيم كه ديگران تمام حرفهاي ما را تاييد كنند و با همه ي حرف هاي ما هماهنگ باشند.
7- اصل خوب شنيدن و خوب گفتن : مراد از خوب گفتن ، صريح و روشن و مؤدبانه حرف زدن است . اگر اوليا و مربيان خوب گفتن و خوب شنيدن را در ارتباط ميان خانه و مدرسه مراعات كنند ،انجمن هاي اوليا و مربيان به مراتب موفق تر خواهند بود.
8- اصل زمينه يابي در ارتباط : انسان عاقل علت بين است و غير عاقل به معلول توجه دارد . يعني اوليا و مربيان در ارتباط با يكديگر بايد علت نگر باشندو به علل رفتارهاي متقابل توجه كنند ، تا اين ارتباط اثر بخش باشد.
9- اصل ارزشيابي : بايد اهل ارزشيابي باشيم . از آن جا كه با شرايط و اوضاع خو گرفته ايم ، مايليم همه چيز همان گونه كه هست باقي بماند . ارزشيابي سبب مي شود كه در مورد خود و رفتارمان بينديشيم و وضعمان را اصلاح كنيم .
10- اصل اعتماد متقابل : مدرسه و معلمان بايد نگهدارنده ي اسرار مردم باشند تا مورد اطمينان و اعتماد قرار بگيرند و خداي ناكرده از اسرار خانواده سوء استفاده نكنند
11- اصل چهره به چهره : در اين ارتباط مسائل و مشكلات به راحتي مطرح مي شوند و راه حل هاي مناسب نيز ارائه مي گردند . يك گفت و گوي چهره به چهره ي مناسب سبب مي شود اکثر مسائل في مابين حل شود.
شیوه های جذب اولياي دانشآموزان
1 - مديران مدارس و مسوولان انجمنها با كرامت انساني و اخلاقي اسلامي با تمام اوليا برخورد نمايند.
2 - در هنگام مراجعه اوليا اگر به علت نداشتن جا از ثبتنام فرزندش معذور هستيد اين معذوريت را با دليل و منطق براي آنان اثبات كنيد و در عين حال نسبت به ثبتنام فرزندش در آموزشگاههاي همجوار او را راهنمايي نماييد. چون در همه حال مردم از ما انتظار ياري دارند.
3 - هر زمان پدر و مادري جهت كاري به مدرسه مراجعه مينمايند از آنها با خوشرويي استقبال و حتيالمقدور نسبت به انجام تقاضايش با وي همكاري نماييد.
4 - عدم توجه اوليا به مدارس را به حساب فرزندشان منظور نكنيد. مبادا خداي ناكرده دانشآموزي به علت عدم توجه پدر يا مادرش به مدرسه مورد سرزنش يا تنبيه قرار گيرد.
5 - از نوشتن نامه تند و كنايهزدن به اوليايي كه نسبت به تعليم و تربيت فرزندانشان كوتاهي ميكنند شديدا خودداري كنيد.
قریب به اتفاق پژوهشگران بر این باورند که والدین نقش مهمی در روند فراگیری و آموزش و پرورش دانشآموزان داشته و ارتباط آنها با اولیاء مدرسه یکی از واجبات امر آموزش است، بنابراین معتقدند که:
1- عدم حضور والدین و ارتباط مستمر آنها با اولیاء مدرسه یکی از بزرگترین معضلات آموزشی و موثرترین عامل جهت ایجاد اختلال در روند آموزش است.
2- پژوهشها نشان میدهد ارتباط مستمر اولیاء دانشآموزان با اولیاء مدرسه اثرات مثبتی به این شرح بهدنبال دارد:
الف - افزایش موفقیّت تحصیلی دانش آموزان با کسب نمرات بالا، موفقیت در آزمونهای مختلف به ویژه آزمونهای سنجش هوش و استعداد تحصیلی و در نهایت رشد و بالندگی شخصیّتی دانشآموز.
ب- علاقه به درس و مدرسه و توجّه دقیق به مسائل آموزشی- تربیتی از سوی دانشآموز.
ج- افزایش چشمگیر انگیزه دانشآموز برای فراگیری مباحث درسی و بهدنبال آن کاهش خطر ترک تحصیل دانش آموز.
د- کاهش چشمگیر امکان روی آوردن دانشآموز به مواد مخدر، سیگار، قرصهای روان گردان و ... در سن بلوغ و پس از آن.
ه- تعادل رفتار کودک و جلوگیری از بروز رفتارهای نابهنجار به ویژه بیش فعّالی در کودکان. اختصاصی میگنا
پیشنهادهایی برای خانوادهها
1- با معلم فرزندتان آشنا شوید.
هنگام بازگشایی مدارس یا هر زمان دیگری که معلم جدیدی قرار است به فرزندتان آموزش دهد، به مدرسه بروید و خود را به او معرفی کنید یا یادداشتی برایش بفرستید. درباره فرزندتان با او گفتوگو کنید. الگوی یادگیری و علایق یا هر چیز دیگری را که به آموزش فرزندتان کمک میکند به معلم بگویید. معلمان به خانوادههایی که برای آمدن به مدرسه وقت میگذارند، توجه دارند.
2- پرسشهایی درباره درسها بپرسید.
برای نمونه:
- آیا فرزندتان درسهایش را بهخوبی میآموزد؟
- آیا در یادگیری مشکلی دارد؟
- چه کارهایی میتوانید در خانه انجام دهید تا به فرزندتان در یادگیری درسها کمک کند؟
- و...
3- از معلم بخواهید درصورت لزوم با شما در تماس باشد.
مطمئن شوید که معلم فرزندتان نام و شماره تلفنتان را میداند. اگر ارتباط خوبی با معلم فرزندتان داشته باشید، درصورت پیشآمدن مشکل، میتوانید از او کمک بخواهید. به کمک تلفن یا نوشتن یادداشت این ارتباط را ایجاد کنید.
4- برای فعالیتهای مدرسه وقت کافی بگذارید.
هر مدرسهای فعالیتهای ویژه خود را دارد. دراینباره، پدران و مادران میتوانند با والدین دیگر یا دفتر مدرسه در تماس باشند. این فعالیتها میتواند موارد زیر باشد:
* پدران و مادران میتوانند در انجمن اولیا و مربیان یا گروههای والدین همکاری کنند. این گروهها و جلسات آنها مکانی هستند که میتوانید پدران و مادران دیگر را ببینید و از نظرات و نگرانیهای مشترک آگاه شوید.
* راههایی برای همکاری داوطلبانه در مدرسه پیدا کنید. میتوانید با صلاح دید مدیر مدرسه، در کتابخانه مدرسه یا هر زمینهای که توانایی دارید فعالیت کنید. پیشنهاد همکاری شما با مدرسه نشانگر علاقه شما به مدرسه و پیشرفت فرزندتان است.
5- از معلم بپرسید آیا فرزندتان به آموزش خارج از برنامه نیاز دارد یا نه.
از راهنما یا معلم بپرسید که فرزندتان به چه دورهها یا کلاسهایی نیاز دارد. آیا به مشاوره نیاز دارد یا نه.
6- به انجام تکالیف فرزندتان توجه کنید.
مطمئن شوید که فرزندتان تکالیفش را انجام میدهد. از دفتر یادداشت یا برنامه هفتگی دانشآموز کمک بگیرید.
7- درباره امتحانات و پرسشهای کلاسی فرزندتان از معلمش بپرسید.
هدف بزرگ امتحان و پرسش، یافتن نقاط قوت و ضعف، کمک به رفع نقاط ضعف و تقویت نقاط قوت است. با پیگیری از معلم و مدرسه، به پیشرفت تحصیلی فرزند خود کمک کنید.
8- فعالیتها، کارهای عملی و آزمایشهای مدرسه را پیگیری کنید.
به آزمایشها و فعالیتهای خارج از کلاس فرزندتان توجه کنید و درصورت لزوم ابزار و تجهیزات مورد نیاز را فراهم کنید. در ضمن، از معلم فرزندتان بپرسید که آیا در انجام کارهای گروهی مشکلی دارد یا نه؟ اگر مشکلی وجود داشته باشد، از معلمش در اینباره راهنمایی بخواهید.
9- درباره رفتوآمد و مسائل انضباطی با دفتر مدرسه در تماس باشید.
پیگیری کنید که آیا فرزندتان در رابطه با معاونان، معلم و دیگر دانشآموزان مشکلی دارد یا نه.
10- همیشه با مدرسه در ارتباط باشید.
دانشآموزانی که به مدرسه راهنمایی یا دبیرستان میروند، دوست دارند پدر و مادرشان کمتر با مدرسه در ارتباط باشد، ولی دست بردار نباشید. ارتباط خود را با مدرسه حفظ کنید. راهها و روشهایی را برای این ارتباط پیدا کنید که برای فرزندتان راحتتر باشد یا به آنها علاقه داشته باشد. حضور در مسابقات ورزشی مدرسه یکی از این روشهاست. ارتباط استوار و همیشگی خانه- مدرسه تأثیر زیادی در آینده فرزندتان دارد؛ آیندهای که در آن، دانشها و تجربیاتی که آموخته نقش مهمی را بازی میکند.
پیشنهادهایی برای مدرسه
پدران و مادران، مهمترین معلمان بچهها پیش از مدرسه و حتی پس از آن هستند. معلمان از پدران و مادرانی که ارتباطی با مدرسه ندارند، ناراضی هستند. در اینجا، روشهایی برای ارتباط بهتر پیشنهاد میشود:
1- برگزاری مراسم بازگشایی مدارس
سخنرانی مسئولین در مراسم بازگشایی مدارس برای پدران و مادران و گفتوگوی روشن با آنها درباره برنامههای مدرسه روش بسیار خوبی است.
2- درصورت لزوم با پدران و مادران در خانه خودشان دیدار کنید یا تماس تلفنی داشته باشید.
گاهی بهترین مکان برای گفتوگو، خانه دانشآموز است، با دیدار یا تماس تلفنی
3- از پدران و مادران بخواهید در زمینه توانایی یا دانش خود با مدرسه همکاری کنند.
به دانش و تواناییهای پدران و مادران توجه داشته باشید و داوطلبان همکاری را پیدا کنید.
4- انتقادات و شکایتها را با آغوش باز بپذیرید.
بیان انتقاد یا شکایت از سوی پدران و مادران، احساس راحتی و آرامش بیشتری را در ایجاد ارتباط با مدرسه به آنها القا میکند.
5- درصورت لزوم، کلاسهایی برای پدران و مادران ترتیب دهید.
برای والدین :
1 - والدين زماني قادر خواهند بود نقش تربيتي خود را به نحو مطلوب ايفا کنند و با مدرسه ارتباطي صحيح برقرار نمايند که از وضع درسي و رفتاري فرزندشان اطلاع کافي داشته باشند.
2- والدين در موقع حضور در مدرسه، هميشه بايد حفظ آرامش را به عنوان يک اصل به خاطر داشته باشند. گاهي ممکن است پدر و مادر با مشاهده ضعف درسي در دانش آموز و يا گريه هاي او که مخصوصا در دوره ابتدايي بيش تر اتفاق مي افتد، احساساتي شوند و به صورت خشن و برافروخته با اولياي مدرسه برخورد کنند. قطعا چنين حالتي مخل برقراري ارتباط موثر با مسوولان مدرسه خواهد بود.
3- والدين بايد در مدرسه به عنوان ولي حضور پيدا کنند، نه به عنوان فردي که در يک جاي خاص، مسووليت دارد. اگر پدر يا مادر دانش آموز در وزارتخانه يا سازماني، مسووليت اجرايي سطح بالايي دارد و در آنجا به عنوان رئيس ايفاي نقش مي کند و به تناسب مسووليت، گاهي امر و نهي مي نمايد، نبايد با همان شاکله و با همان انتظارات و تصورات وارد مدرسه شوند.
4- ارتباط اوليا با مسوولان مدرسه بايد مستمر باشد. معناي استمرار اين نيست که هر روز سري به مدرسه بزنند، بلکه لازم است به طور مرتب در منزل به وضع درسي و رفتاري فرزند خود رسيدگي کنند و بر طبق اطلاعات به دست آمده، با مدرسه ارتباط برقرار نمايند.
راهکارهای ایجاد ارتباط بین خانه و مدرسه
1- جهت فراهم نمودن زمينه مشارکت مردم در آموزش و پرورش، اصلاح ساختار فعلي آموزش و پرورش امري ضروري به نظر مي رسد و در ساختار جديد مي بايست اختياراتي به مديران مدارس، معلمان، دانش آموزان واولياي آنها و مردم داده شود.
2- به منظور ايجاد هماهنگي بيشتر بين فعاليت هاي تربيتي مدارس و خانواده ها، آموزش خانواده با جديت پيگيري گردد.
3- به منظور فراهم نمودن مشارکت بيشتر اولياي دانش آموزان در آئين نامه اجرايي مدارس اختيارات بيشتري به انجمن اولياء و مربيان داده شود.
4- مديران مدارس نسبت به نقش مشارکت اولياي دانش آموزان در پيشبرد اهداف واحدهاي آموزشي توجيه گردند تا خود مديران امر مشارکت اولياء را تسهيل نمايند.
5- مشارکت، بستر فرهنگي و اجتماعي مناسب مي طلبد. از اين رو ضرورت دارد دولت در برنامه هاي توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي خود به اين امر توجه کند و درجهت نهادينه نمودن فرهنگ مشارکت در جامعه تلاش کند.
6- به جاي گسترش مدارس غيرانتفاعي، پيشنهاد مي گردد کيفيت مدارس دولتي بالارود تا اولياء مشارکت بيشتري داشته باشند.
7- ارائه گزارش فعاليت هاي مدارس به اولياء موجبات همکاري بيشتر آنها خواهد شد.
8- برداشت و تصور مسئولان آموزش و پرورش و مردم نسبت به مفهوم مشارکت متفاوت و محدود مي باشد. شايسته است جهت هماهنگي ديدگاه ها و تقويت نگرش ها برنامه ريزي شود.
9- اولياي دانش آموزان و مردم از اهميت مشارکت و نقش آن در پيشبرد آموزش و پرورش آگاهي لازم را ندارند، ضرورت دارد وزارت آموزش و پرورش با همکاري رسانه هاي گروهي بويژه صدا و سيما برنامه هاي کوتاه مدت و بلندمدت در اين زمينه تدارک ببينند.
10- مديران سطوح مختلف وزارت آموزش و پرورش بويژه مديران مدارس نقش مهمي در چگونگي مشارکت مردم در آموزش و پرورش دارند، تحقق ياعدم تحقق مشارکت در بسياري از موارد به اين مديران بستگي دارد، لذا شايسته است براي آگاه سازي مديران نسبت به اين امر، برنامه هاي آموزشي خاصي تدارک ديده شود.
11- اولياي دانش آموزان در حال حاضر نقش چنداني در اداره مدرسه ندارند، مي بايست توسعه مشارکت اولياء در امور مدارس قانونمند گردد.
12- لازم است فرهنگ مشارکت و اهداف آن و نقش مشارکت در بهبود و بهسازي جامعه براي همگان روشن گردد.
13- آموزش و پرورش طرحي را فراهم نمايد تا تجربه هاي مديران، معلمان و کارکناني که در امر مشارکت موفق بوده اند، به صورت مدون جهت بهره مندي در اختيار مدارس قرار گيرد.
14- باتوجه به تاکيد اسلام به مشارکت و اهميت آن لازم است تحقيقاتي در مورد مشارکت در فرهنگ اسلامي صورت گيرد تا ابعاد و اهميت مشارکت در دين مبين اسلام به خوبي روشن گردد.
15- هيچ گاه نبايد در جلسات انجمن در خصوص مسائل مالي به طور مستقيم با اولياء برخورد شود بلکه يکي از اولياء گزارش مي دهد و به راحتي خواهد توانست ديگران را با خود همراه کند. بدون اينکه مدير مدرسه در اين خصوص نقشي داشته باشد در اين صورت اولياء هم مقاومت نخواهند کرد. migna.ir
16- ارائه عيني کاستيها و کمبودهاي محيط مدرسه باعث برانگيختن حس و انگيزه در اولياء شده و مقدمه مشارکت آنان در امور مدرسه مي شود. نتیجه گیری
با توجه به وضعیت موجود آموزشی و تربیتی و لزوم همکاری و مشارکت اولیاء در امور مدرسه و تربیت فرزندان ،ایجاد ارتباط بین خانه و مدرسه بیش ازپیش ضروری می نماید. ارتباط والدین با مدرسه موجب همسویی روشهای آموزشی و تربیتی شده و کارائی آن را بیشتر می کند، شناخت بیشتری از دانش آموز ، مدرسه و محتوای آموزشی بدست می آید و سعی می شود از برنامه های مدرسه و آموزش و پرورش در خانه و خانواده حمایت بیشتری به عمل آید.همچنین موجب می شود تربیت و آموزش دانش آموزان وظیفه همه افراد جامعه محسوب شده و یکدیگر را در این امر مهم یاری رسانند و در نتیجه این اقدامات افراد جامعه انسانهای سالم ، رشد یافته و بالنده خواهند بود.
منابع و ماخذ
1- بیابانگرد، اسماعیل(1386) راهنمای والدین و معلمان در تربیت و آموزش کودکان، تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامی
2- کریمی ، عبدالعظیم (1385) اثرات پنهان ترییت آسیب زا، تهران :انتشارات رشد
3- باهنر،محمد جواد(1373) گفتارهای تربیتی،تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامی
4- میرکمالی، سید محمد(1379) روابط انسانی درآموزشگاه،تهران : نشر یسطرون
5- ا فروز، غلامعلی (1383) روان شناسی رابطه ها ، تهران : انتشارات دانشگاه تهران
6- تاجیک اسماعیلی، عزیزاله(1383) نگاهی به نقش های تربیتی خانه و مدرسه ، تهران : انتشارات انجمن اولیا و مربیان
7- صافی ، احمد(1376) خانواده متعادل، تهران : انتشارات انجمن اولیا و مربیان
8- ملکی ، حسن (1389)ارتباط خانه ومدرسه در دوره ابتدائی ، تهران: انتشارات انجمن اولیاء و مربیان
تهیه کننده : امید زاهدی - کارشناس ارشد روان شناسی تربیتی اختصاصی میگنا