سه شنبه ۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 23 Apr 2024
تاریخ انتشار :
شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۱ / ۱۹:۵۰
کد مطلب: 14501
۰
۱

مادران ‌فردا در اوج بی‌مهارتی

  شاید به این دلیل باشد كه زیر دست مادرانی بزرگ می شوند كه هم بار مسئولیت خانه و هم اشتغال در بیرون از منزل را به دوش می كشند و به نوعی خواست های برآورده نشده ی خود را در دختران خود می جویند و حاضر نیستند سختی هایی كه خودشان كشیده اند دخترانشان نیز تجربه كنند.
در گذشته غالب دختران برای مادر وهمسر شدن تربیت می شدند و در كنار‌آن به خانه داری و ظرافت های آن از آشپزی، خیاطی تا كارهای هنری واقف بودند اما با گذر زمان شاهد ورود زنان به عرصه اشتغال و امور اجتماعی بودیم اما این ورود مانع از خانه داری، همسر داری و تربیت فرزندان نمی شد اما یك زن شاغل به قیمت مایه گذاشتن از جان و روح خود به امور خانه می پرداخت.

والدین امروز تنها به دنبال تامین رفاه برای فرزندانشان هستند این كه هر فرزند برای خود اتاق مستقل داشته باشد و درس بخواند تا كنكور قبول شود در چه رشته و دانشگاهی فرقی نمی كند. رشته هایی كه فقط و فقط ختم به مدرك می شوند نه مهارت، نه دانش برقراری ارتباط و نه مسئولیت پذیری.

شاید دختران امروز خستگی مادران را به خاطر دارند و یا خانه داری را دون شأن خود می دانند كه هیچ رغبتی به فراگیری آن از خود نشان نمی دهند و تنها دوست دارند كه وارد دانشگاه شوند و بعد از آن بازار كار با هر حقوق و مشقتی! و یا شاید این مادران هستند كه نمی خواهند دخترانشان راهی كه‌آنها رفته اند را دوباره بروند. آیا این دختران نازپرورده می توانند بار یك زندگی را به دوش بكشند و یا از خواسته های خودشان دست بردارند؟ آیا ایثار و گذشت یك مادر و همسر ایرانی ادامه خواهد داشت؟


اگر سری به خیابان های بزرگ شهر بزنی از هر چند مغازه یكی محل تهیه غذاست، رفته رفته ما دیگر شاهد اجاق های روشن و گرم در خانه نخواهیم بود و دیگر هیچ هنر و نمونه ای از ذوق و سلیقه خانم خانه دار را نخواهیم دید. به جای هنر خانگی مجسمه های چوبی و عروسك های فانتزی و لوازم لوكس در دكوراسیون خانه هایمان جا خوش كرده است.




مادران دیروز به عشق و محبت همسر و فرزندانشان غذا می پختند اما مادران فردا كه تمام وقتشان را در بیرون از خانه خواهند بود اشتغال آنها ثمری جز خستگی نخواهد داشت. خستگی ای  كه حوصله ای برای بازی با كودك برای آنها نمی گذارد.این مادران  آیا خواهند دانست كه فرزندشان به چه غذایی علاقه دارد تا برایش درست كنند.



با این همه، تمام خانه داری در آشپزی نهفته نیست اما پخت یك غذای مورد علاقه می تواند خانواده را دور هم جمع كند .بوی خوش غذا در خانه بی شك برای ایرانیان نوستالژیك است و وقتی اعضای خانواده می دانند سایر اعضا چه غذایی را دوست دارد، این یعنی احترام و ایجاد صمیمت.



نمی توان منكر شرایط اقتصادی و اجبار به شركت زنان در فعالیت های اقتصادی بود اما برخی از زنان متاسفانه صرف حفظ استقلال مالی خود سر كار می روند و ماحصل این استقلال مالی چیزی جز خستگی و بی حصولی و البته در بعضی از موارد ،غرور بی جا نخواهد بود، ترافیك و شلوغی در معابر عمومی در پایان یك روز كاری مزید بر علت این خستگی و استرس است. پس این زن و یا مادر كی می تواند و فرصت دارد تا آرامش بخش همسر و فرزندان خود باشد با این اقتصاد مقاومتی و كارهایی كه بلد نیست و نمی خواهد هم یاد بگیرد كی میتواند دراداره ی  اقتصاد خانواده موفق باشد.


مادران دیروز به عشق و محبت همسر و فرزندانشان غذا می پختند اما مادران فردا كه تمام وقتشان را در بیرون از خانه خواهند بود اشتغال آنها ثمری جز خستگی نخواهد داشت. خستگی ای  كه حوصله ای برای بازی با كودك برای آنها نمی گذارد.این مادران  آیا خواهند دانست كه فرزندشان به چه غذایی علاقه دارد تا برایش درست كنند.


مادران دیروز غالب احتیاجات خود به مواد غذایی را خودشان تهیه می كردند اما مادران فردا و حتی زنان شاغل امروز برای این كه وظیفه خود را به عنوان خانم خانه انجام دهند با چند برابر قیمت مواد غذایی آماده و فریز شده را تهیه می كنند، كودكان خود را به مهد می گذارند، برای میهمانان خود از بیرون شام تهیه می كنند و همه این موارد یعنی هزینه و خرج اضافی تراشیدن برای خانواده.



با این تفاسیر وضع زنان و مادران فردا دیدنی است شاید یك زندگی روباتی در انتظار آنها باشد، شاید هم  دیگر خانواده ایرانی را باهمان صفا و صمیمیت سالهای گذشته نبینیم.،شاید،شاید و ...پس باید قبل از این كه دیر شود فکری کرد و به دنبال نوش دارو برای این آشفته بازار فرهنگی بود.




كاش مدارس و دانشگاه های ما گزینشی تر دختران و پسران را پذیرش می كردند ، ای كاش همانطور كه ادعا دارند كه یك مهندس خوب تربیت می كنند یك همسر و یا مادر و پدر خوب هم تربیت كنند، ای  كاش مهارت های زندگی از خوب گوش دادن تا همسر و مادر خوبی بودن را یاد فرزندانمان بدهند، چرا كه مادر و زن ستون خانه و خانواده بنیاد جامعه است.



کاش به جای واحدهای عملی و تئوری، اختصاصی و اختیاری و مهندسی و پزشکی و حقوق و ....، چند واحد مهارت درست زندگی کردن هم در دانشگاه ها تدریس می شد. جوانان امروز ما در حالی از مسئولیت پذیری خود داری می کنند که با یک نگاه عاشق شده و تصمیم به تشکیل زندگی مشترک دارند ،همه این اتفاقات در حالی صورت می گیرد که نسل امروز برای پوشیدن یک مانتو و یا شلوار به دنبال نظرخواهی از همه است و هیچ گاه نمی تواند خود تنها تصمیم گیری کند.

  تبیان

نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

سحر
Germany
به نظر من این مقاله پر از اشتباه و تناقص است. به چند نمونه از آنها اشاره می کنم. بله زن با کار کردن در بیرون از خانه وقت کمتری برای آشپزی یا تمیز کردن خانه دارد و مسلما بیشتر از یک زن خانه دار خسته است و استرس بیشتری متحمل می شود اما آیا وظیفه ی جنس مونث در آرامش بخشیدن به همسر و فرزندان خلاصه شده است؟‌ در آشپزی و پختن غذاهای نوستالژیک ایرانی خلاصه شده است؟‌غذاهایی که اماده شدن آنها معمولا ساعتها زمان می برد؟ آیا احترام و عشق را نمی شود با کنار هم نشستن های عصرانه و چایی نوشیدن و گپ زدن در مورد روزی که پشت سر گذاشته اند بدست آورد؟‌آیا نمی شود بیرون غذا خورد ولی از علایق و سلایق بچه ها و همسر خبر داشت؟‌
آیا این مشکل که دانشگاه فقط منتهی به گرفتن مدرک می شود ومحلی برای مهارت اموزی نیست مشکل زنان است یا مشکل همه ی افراد جامعه؟ از دانشجویان گرفته تا افراد مسنی که حقوق بازنشستگی انها متکی به این نسل جوان است؟‌ چرا این مشکل عمده و اساسی را به مشکل زنان ایرانی تقلیل می دهید؟ چون دانشگاه مفید نیست زن ایرانی باید در خانه عروسک سازی کند تا حس نوستالژیک نویسنده ی این مقاله ارضا شود؟ آیا به عمد این مشکل را نادیده می گیرید که در جامعه ی امروز ایران زن باید و باید که پا به پای مرد کار کند تا شاید مجموع حقوق هر دوی انها کفاف زندگی شان را بدهد؟ بسیاری از دوستان من شاغل هستند و شغل انها جدای از خستگی برای انها و استرس روزمره کمک اقتصادی بزرگی به خانواده ی کوچک دونفره یا سه نفره ی انهاست. علاوه بر اینکه در بطن جامعه بودن اگاهی و دانش یک زن یا یک مرد ایرانی را بیشتر از خانه نشینی و پختن غذاهای ایرانی افزایش می دهد.
ایجاد هر خاطره جدید به مغز آسیب می‌زند!
مطالعه نشانگر عصبی بالقوه برای آسیب اجتماعی در اختلالات روانی را نشان می دهد!
۱۰ شگرد رسانه‌ای برای اثرگذاری بر باورهای مخاطب
پنج اقدامی که والدین باید در مواجهه با کودکان کابوس زده انجام دهند!
«آلیس در سرزمین عجایب»؛ اختلال روانی عجیب
سندروم مسأله با پدر / آسیب‌های بی‌مهری پدران به دختران
روانشناسی که دنیای سرمایه گذاری را ۱۸۰ درجه تغییر داد
چرا گاهی نمی‌توان بخشید و فراموش کرد؟!
مغز چطور خاطرات ماندگار می‌سازد؟
روانشناسی جمع‌آوری اشیا و یا کلکسیونر شدن
دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
چگونه با ذهن آگاهی حواس کودکان مان را جمع کنیم؟
اندكي غرور به آدم كمك مي كند كه فاصله اش را حفظ كند. آلبر كامو