Evolutionary psychology
منشاء روانشناسی تکاملی
روانشناسی فرگشتی یا تکاملی (به انگلیسی: Evolutionary psychology)، که به صورت (EP) نیز شناخته میشود، رویکردی در علوم اجتماعی و طبیعی است که به بررسی صفات روانی نظیر حافظه، ادراک و زبان از طریق چشماندازهای تکاملی نوین میپردازد. این شاخه به دنبال شناسایی این است که کدام صفات روانی انسان، در نتیجهٔ سازگاری فرگشت پیدا کردهاند و به این ترتیب از نتایج کارکردی انتخاب طبیعی یا انتخاب جنسی هستند.
روانشناسی فرگشتی رویکردی بهنسبت جدید در روانشناسی است. از این دیدگاه، رفتار انسان و عملکردِ ذهنی او به انتخاب طبیعی نسبت داده میشود. طبقِ گفتهٔ وود و ایگلی (۲۰۰۲) «روانشناسانِ فرگشتی، فعالیتهای مردان در جامعه را، بازتابِ رقابت ایشان در بهدست آوردنِ منابع با هدفِ جذبِ زنان میدانند. زنانِ جامعه نیز در جریانِ تطور زیستی، کسی را به عنوانِ جفت ترجیح میدهند که از عهدهٔ تامینِ منابع برای آنها و فرزندانشان برآید. از این دیدگاه، مردان تمایل دارند برای اطمینان یافتن از قطعیت پدری شان و در نتیجه تامینِ منابع برای فرزندانِ زیستی (حقیقی) شان، بر تمایلات جنسیِ زنان نظارت و کنترل داشته باشند.
دیدگاهِ فرگشتی همچنین عقیده دارد که گرایش به نظارت و کنترلِ زنان توسط مردان در تمامی فرهنگها مشترک است. به این ترتیب از این دیدگاه، تمایلاتیِ که طیِ تکامل در مردان به منظورِ جمعآوری منابع و کنترلِ میل جنسیِ زنان ایجاد شدهاست، مسئولِ تقسیمبندی جنسیتیِ موقعیت، قدرت و منابع در تمامیِ فرهنگها به شمار میآید.
اندیشهٔ کلیدی در روانشناسیِ تکاملی این است که سازوکارهای روانی هم مثل سازوکارهای زیستی نتیجهٔ میلیونها سال تکامل از طریقِ انتخابِ طبیعی است. به این ترتیب فرضِ روانشناسی تکاملی بر این است که سازوکارهای روانی مبنایی وراثتی دارند و در گذشته احتمالِ بقاء و تولید مثلِ نیاکانِ ما را افزایش دادهاند. برای روشنتر شدنِ این نکته میل به خوردنِ شیرینی را در نظر بگیرید. این تمایل را میتوان سازوکاری روانی که اساسی وراثتی دارد تلقی کرد، وانگهی بشر از این رو این تمایل را دارد که عملِ مزبور بختِ نیاکانِ ما را برای بقاء بیشتر کردهاست: یعنی میوهای که مزهٔ شیرینتری داشته از ارزشِ تغذیهای بالاتری هم برخوردار بودهاست، لذا با خوردنِ آن احتمالِ بقاء و دوامِ ژنهای مربوط به این کار نیز افزایش یافتهاست. (سیمونز ۱۹۹۲)
------
منشاء روانشناسی تکاملی دیدگاهِ فرگشتی همچنین عقیده دارد که گرایش به نظارت و کنترلِ زنان توسط مردان در تمامی فرهنگها مشترک است. به این ترتیب از این دیدگاه، تمایلاتیِ که طیِ تکامل در مردان به منظورِ جمعآوری منابع و کنترلِ میل جنسیِ زنان ایجاد شدهاست، مسئولِ تقسیمبندی جنسیتیِ موقعیت، قدرت و منابع در تمامیِ فرهنگها به شمار میآید.
اندیشهٔ کلیدی در روانشناسیِ تکاملی این است که سازوکارهای روانی هم مثل سازوکارهای زیستی نتیجهٔ میلیونها سال تکامل از طریقِ انتخابِ طبیعی است. به این ترتیب فرضِ روانشناسی تکاملی بر این است که سازوکارهای روانی مبنایی وراثتی دارند و در گذشته احتمالِ بقاء و تولید مثلِ نیاکانِ ما را افزایش دادهاند. برای روشنتر شدنِ این نکته میل به خوردنِ شیرینی را در نظر بگیرید. این تمایل را میتوان سازوکاری روانی که اساسی وراثتی دارد تلقی کرد، وانگهی بشر از این رو این تمایل را دارد که عملِ مزبور بختِ نیاکانِ ما را برای بقاء بیشتر کردهاست: یعنی میوهای که مزهٔ شیرینتری داشته از ارزشِ تغذیهای بالاتری هم برخوردار بودهاست، لذا با خوردنِ آن احتمالِ بقاء و دوامِ ژنهای مربوط به این کار نیز افزایش یافتهاست. (سیمونز ۱۹۹۲)
------
150 سال پس از انتشار کتاب «منشاء انواع» چارلز داروین، هنوز تاثیرات نظریه تکامل او بر علوم و جامعه طنینانداز است. با وجودی که داروین در ابتدا بر درک گوناگونی موجودات مختلف در جهان تمرکز داشت امّا سرانجام به این باور رسید که تاثیر نظریه او از زیستشناسی فراتر میرود. بررسی آثار منتشر شده داروین آشکار میسازد که او علاقه عمیقی به روانشناسی داشته است. این علاقهمندی در بسیاری از یادداشتهای منتشر نشدهاش هم به چشم میخورد. برای مثال، یادداشتهای «M» و «N» که هر دو در 1838 نوشته شدهاند، حاوی مطالب جامعی از افکار داروین درباره «ماوراء طبیعت» (یعنی روانشناسی) است. در آن زمان، روانشناسی تازه داشت به عنوان حوزه جداگانهای از فلسفه پدیدار میگشت.
-
نظریه تکامل طبیعت انسان -
داروین با شناختی که از فلسفه کلاسیک داشت، در صدد یکپارچهسازی نظریه تکامل خود با اعتقادات ماوراء طبیعه قدیمی بود. او با به کار بستن تعدادی از روشهای تطبیقی، سعی در کشف عناصر تکاملی رفتار انسان داشت.
او ابتدا به مطالعه گیاهان پرداخت تا وفقپذیریهای ساده رفتاری آنها را کشف کند. سپس حدس زد که جلوه هیجانی (احساسی) و اخلاقیات هر دو محصول تکامل هستند و به مطالعه توارث الگوهای دستخط پرداخت تا ارتباط بین ژنها و رفتار را کشف کند.
داروین در کتاب معروف «منشاء انواع» چنین نوشته است: «در آینده دور، حوزههای باز برای پژوهشهای مهمتر قابل رویت است. روانشناسی بر پایه بنیاد تازهای شکل خواهد گرفت که نشانگر نقش تکامل در به دست آوردن ظرفیت و توانایی ذهنی خواهد بود. نوری بر منشاء پیدایش انسان و تاریخچهاش افکنده خواهد شد.»
-
رشته روانشناسی تکاملی
امروز رشته روانشناسی تکاملی به عنوان یکی از شاخههای روانشناسی بر همان سوالاتی تمرکز دارد که داروین در یادداشتهای 150 سال پیشش مطرح نموده است. روانشناسی تکاملی از اصول و نظریههای زیستشناسی تکاملی به عنوان ابزاری برای کشف ساختار و عملکرد ذهن انسان استفاده میکند.
لیف کنر، روانشناس نروژی، در مقاله «بازبینی طبیعت انسان» در سال 2002، روانشناسی تکاملی را چنین تعریف میکند: «ترکیبی از نظریههای مدرن تکاملی، مطالعات رفتار انسان بر پایه (الهام گرفته از) نظریه تکامل، و روانشناسی شناختی که در آرزوی این است که نخستین الگوی واقعی متحد کننده نظریههای مختلف روانشناسی گردد.»
پیشتازان این رشته لدا کاسمیدس و جان توبای هستند. آنها روانشناسی تکاملی را به عنوان «رویکردی» به روانشناسی انسان بر پایه دانش شناخته شده زیستشناسی میدانند. آنها میگویند که مغز انسان به صورت یک سیستم عمل میکند، شبیه به نحوه عمل یک رایانه. و عقیده دارند که مدارهای این سیستم، برای حل مسائلی که انسانهای پیشین با آن روبرو بودند، از طریق تکامل انتخاب شدهاند. کاسمیدس و توبای توضیح دادهاند که محیطهایی که تکامل مغز را شکل دادهاند کاملاً از محیطی که مغز در حال حاضر در آن عمل میکند، متفاوت بودهاند.
چگونه نظریههای داروین به جنبش روانشناسی تکاملی انجامید
چگونه تفکرات اولیه چارلز داروین در قرن نوزدهم به رشته روانشناسی تکاملی مدرن تبدیل شد؟ روانشناسی تکاملی خودش نیز محصول تکامل تدریجی ایدهها بوده است. پس از داروین، ایدههای تازه و اصلاحاتی بر نظریه تکامل مطرح گشت و در دهه 1960، زیستشناسان شروع به استفاده از نظریه تکامل برای توضیح برخی عناصر متناقض رفتار انسان کردند.
با انتشار کتاب «زیستشناسی اجتماعی» ادوارد ویلسون در سال 1975، توضیحات تکاملی رفتار حیوان و انسان مورد توجه بیشتری قرار گرفت. از آن زمان تا کنون، تعدادی از روانشناسان نظریه ویلسون را در روانشناسی امروزی به کار گرفتهاند و روانشناسی تکاملی مدرن را به وجود آوردهاند.
مرجع : روانیار،ویکیپدیا