پنجشنبه ۹ فروردين ۱۴۰۳ - 28 Mar 2024
تاریخ انتشار :
سه شنبه ۶ اسفند ۱۳۹۲ / ۰۰:۵۴
کد مطلب: 22594
۰

بحران خانوادگی؛ رواج همخانگی

جام جم سرا: یک جامعه‌شناس می‌گوید: بحث ازدواج و طلاق بیشتر از آنکه علت باشند، معلول هستند و اگر می‌خواهیم این معلول‌ها، سلامت و امنیت جامعه را به خطر نیندازند باید شرایط، بسترها و علل آن را درست کنیم. بنا به گفته این استاد دانشگاه و جامعه‌شناس افراد به جای اینکه به یکدیگر تقید و تعهد داشته باشند و زیر لوای یک هنجارِ رسمی و مشروعِ ازدواج، کنار هم زندگی کنند، دوستانه هم‌خانه می‌شوند:

نظر شما درباره ازدواج پسران دهه 60 با دختران دهه 70 چیست؟

اگر پسران متولد سال‌های 64 تا 66 با دختران متولد 70 ازدواج کنند، از نظر جامعه‌شناسی جمعیتی مشکلی پیش نمی‌آید. علم جامعه‌شناسی بیان می‌کند که فاصله سنی پنج تا شش سال میان زوج‌ها مشکلی ایجاد نخواهد کرد؛ بنابراین ازدواج پسران دهه 60 با دختران دهه 70 به لحاظ جامعه‌شناسی جمعیتی ایران طبیعی است.

بر چه اساسی می‌توان این گفته را مطرح کرد؟

میانگین سن ازدواج در ایران 26 تا 27 سال است؛ یعنی دختران 25 و پسران 28 سال. البته باید گفت این عدد در حال افزایش است؛ اگر میانگین سن ازدواج دختران را 25 سالگی بدانیم؛ باید تعداد ازدواج دختران متولد سال 70 کم باشد؛ یعنی اگر 70 را از 92 کم کنیم به عدد 22 خواهیم رسید که سه سال با 25 سال تفاوت دارد و به میانگین سنی واقعی برای ازدواج نمی‌رسد؛ بنابراین تعداد دختران دهه 70 که ازدواج کرده‌اند کمتر است و جامعه‌شناسان معتقدند؛ اگر این تعداد کمتر باشد به مرز بحرانی نرسیده و مشکل اجتماعی ایجاد نخواهد شد.

بنابراین مشکلی پیش نیامده تا آن را تحلیل کنیم.

ما زمانی می‌توانیم دلایل را تحلیل کنیم که مسئله‌ای اتفاق افتاده باشد و به عبارتی به مرز بحران و به مشکل و مسئله اجتماعی تبدیل شده است. آن زمان به دنبال دلایل می‌گردیم که چرا این مسئله اجتماعی رخ داده است؟ یا برای تعدیل و کاهش مسئله اجتماعی چه کنیم؟ اما من مسئله اجتماعی را نمی‌بینیم. من به عنوان جامعه‌شناس و پژوهشگر اجتماعی می‌گویم؛ پسران دهه 60 نباید با دختران دهه 70 ازدواج کنند؛ ولی این اتفاق می‌افتد و بسیار هم اتفاق می‌افتد و با ارقامی که ارائه شد باید به این نتیجه برسیم؛ مگر اینکه اطلاعات جدیدی داشته باشید که حرف جدیدی بزند.

اما ازدواج میان پسران با دختران کوچکتر از خود افزایش یافته است؟

در چند سال اخیر شاهد هستیم که پسران نسبت به دختران هم‌طراز سنی خود اعتماد کمتری دارند؛ البته این رقم درشت نیست؛ اما برخی تلاش می‌کنند گزینش خود را از سنین پایین‌تر داشته باشند؛ به این معنی که پسران با سن بالاتر با دختران سنین خیلی پایین‌تر (نه آن فاصله سنی نرمال یعنی پنج تا شش سال) ازدواج می‌کنند؛ مثلا پسران متولد سال 62 با دختران متولد سال 72 ازدواج می‌کنند؛ اما تعداد این ازدواج‌ها به حدی نیست که مسئله اجتماعی ایجاد شده باشد.

پس چرا مسئله ازدواج در ایران با چنین بحرانی روبرو شده است؟

نکته مهم این است که ازدواج در ایران شکل‌های جدیدی را تجربه می‌کند. نظام خانواده در ایران دچار مسئله شده است؛ مثلا تعداد طلاق‌ها و طلاق‌های پنهانی یا اجتماعی افزایش یافته‌اند، زمان طلاق بعد از ازدواج از سه به پنج سال و سن تجرد قطعی نیز افزایش یافته است، تعداد ازدواج‌ها کاهش یافته و بسیاری مشکلات دیگر که همگی مسئله شکل خانواده در ایران را تشکیل می‌دهند و نشان‌دهنده پوست انداختن نظام خانواده در ایران است که شکل‌های جدیدی را برای بقای خود تجربه می‌کند.

اگر ممکن است درباره پوست انداختن نظام خانواده نمونه‌ای بیاورید.

قطعا یکی از این مسائل، رویکرد به شکل سنتی خانواده یعنی فاصله سنی زیاد است. از دیگر مسائل که برخی صاحب‌نظران نیز درباره آن اظهارنظرهایی کرده‌اند، هم‌خانه‌گی است؛ به این معنا که افراد به جای اینکه نسبت به یکدیگر تقید و تعهد داشته باشند و زیر لوای یک هنجارِ رسمی و مشروعِ ازدواج، کنار هم زندگی کنند، دوستانه هم‌خانه می‌شوند. این مسائل نشان‌دهنده بحران در نظام خانواده و گذار از یک مرحله به مرحله دیگر است و چون در این گذار، مدیریت فرهنگی کمتر است و دولت به

رغم توصیه‌های اکید رهبری مبنی بر اینکه همه برنامه‌های دولت باید خانواده‌ مبنا باشند، به دلیل مشکلاتی که خود دارد، نمی‌تواند به نظام خانواده کمک کند؛ بنابراین نظام خانواده در ایران سرخود یا به صورت طبیعی شکل‌هایی را تجربه می‌کند تا به شکل متحدتری دست یابد.

مهم‌تر از فاصله سنی این است که افراد اصلا میلی به ازدواج کردن ندارند.

آنچه شما می‌بینید، طبیعی است، معمولاً می‌گوییم؛ چند میلیون عروس بی‌داماد داریم. در طول تاریخ ایران به همین شکل بوده است و امروز نیز به همین شکل است؛ یعنی پسران از گروه سنی آینده خود برداشت می‌کنند، چون دختران با سن 20 را آماده ازدواج می‌دانیم؛ ولی پسران با سن 20 سال را آماده ازدواج نمی‌دانیم. نکته دیگر، چرخش فرهنگی است. در چرخش فرهنگی، گروه‌های سنی مختلف شیوه‌های جدیدی از سبک زندگی را به نمایش می‌گذارند که پرچمدار چرخش فرهنگی و تغییر در سبک و شیوه زندگی جوانان، نوجوانان و زنان هستند و جاده آنان نیز جاده مصرف است. دلایل این گروه سنی نیز آماده و توجیه‌شده است؛ به این معنا که سن جوانی افزایش یافته یا تعداد خانوار مثلا از هشت فرزند به یک یا 2 فرزند کاهش یافته است و والدین نیاز مالی نوجوانان و جوانان را فراهم می‌کنند و از طرفی حاکمیت در شهرها و به ویژه کلان‌شهرهایی مانند تهران، کالاهای فرهنگی با رویکرد مصرف‌گرایی است. قصدم بیان خوب یا بد بودن آن نیست؛ بلکه می‌خواهم اتفاقی که در حال رخ دادن است، بیان کنم. «کالاهای فرهنگی» در مصرف‌گرایی در کافی‌شاپ‌ها و حوزه‌های رسانه‌ای و مجازی با گوشی‌های رنگارنگ حاکمیت دارند.

کارکردهای ناخواسته این چرخش فرهنگی چیست؟

هر چه از گروه سنی دهه 60 به سمت گروه سنی دهه 70 پیش می‌رویم، احساس تعهد و مسئولیت آنها کاهش و مصرف‌گرایی افزایش می‌یابد یا نسبت به هنجارهای رسمی جامعه بی‌اهمیت‌تر و اطلاعات عمومی‌ و میل آنها نسبت به بحث‌های حکومتی و سیاسی کمتر می‌شود که بر هویت اجتماعی و ملی آنها تأثیر می‌گذارد و آنها را دچار حالت برزخی و بحرانی می‌کند.

ازدواج گروه سنی دهه 60 با گروه سنی دهه 70 مشکلات بسیاری به همراه خواهد داشت؛ هر چند امروز تشکیل خانواده در گروه‌های سنی دیگر نیز مشکلات فراوانی دارد؛ مانند افزایش زمان طلاق به این معنا که اگر در گذشته بعد از گذشت سه سال از یک ازدواج، خانواده تضمین می‌شد؛ اما امروز بعد از پنج سال این تضمین وجود ندارد و بسیاری از طلاق‌ها در همان سال‌های ابتدایی تشکیل خانواده صورت می‌گیرد؛ اما در آینده احتمال افزایش آمار طلاق در بین زوج‌های دهه 60 و دهه 70 وجود دارد.

 


وزارت ازدواج و طلاقی قرار است شکل بگیرد و صحبت‌هایی در مورد آن در مجلس صورت گرفته است به
نظرتان در وضعیت جوانان تأثیر خواهد داشت؟


این موضوع یک شوخی اجتماعی است. بحث ازدواج و طلاق بیشتر از آنکه علت باشند، معلول هستند و اگر می‌خواهیم این معلول‌ها، سلامت و امنیت جامعه را به خطر نیندازند باید شرایط، بسترها و علل آن را درست کنیم. نکته اول اینکه نگرش جوانان و نوجوانان نسبت به خانواده و تشکیل خانواده تغییر کرده است. نگرش در چرخش فرهنگی مصرف‌گرایی، تعهد نداشتن و مسئولیت نپذیرفتن است؛ جوانی که بهانه می‌آورد که درس می‌خوانم، شغل ندارم، والدین نیز نیازهای مالی او را برآورده می‌کنند و لذت‌جویی او نیز فراهم است؛ چرا باید تعهد بدهد و مسئولیت بپذیرد.
نکته دوم بحث اجتماعی است. کارکرد خانواده از گذشته تا به امروز تغییراتی داشته؛ اما جامعه خود را برای این تغییرات آماده نکرده و همین موضوع تنش‌های فراوانی در خانواده به ویژه فرزندان ایجاد کرده است. گروه‌های متوسط، متوسط به پایین و پایین مشکلات اقتصادی جدی دارند که این مشکلات برای گروه‌های متوسط به بالا کمتر است.
بنابراین علت‌ها چیز دیگری هستند و ما به دلیل نداشتن مطالعه کافی و کار کارشناسی نکردن و به دلیل عجله کردن به دنبال معلول هستیم که چیزی جز ادا درآوردن نیست و ادای ما شبیه شوخی است.

|نامه نیوز|شیما انتظاری
جام جم سرا

 

نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
چگونه با ذهن آگاهی حواس کودکان مان را جمع کنیم؟
تقاضا برای سلب اختیار تشخیص اختلال اسکیزوفرنی توسط روانشناسان بالینی!
چرا نباید برای جلب محبت یا عشق التماس کنیم؟
ویژگی‌های یک اردو مطالعاتی خوب چیست؟
چطور از فکر کردن بیش از حد به یک موضوع جلوگیری کنیم؟
نوجوانان آمریکایی بدون تلفن همراه احساس بهتری دارند
من با دروغ گفتن و آه وناله پول درمیارم
افراد کمال‌گرا چه ویژگی‌هایی دارند؟
كودكان را قرباني حرف مردم نكنيد
خودبیمارانگاری از خود بیماری مرگبارتر است!
راه‌ درمان تب بالای تمایل به عمل‌های زیبایی چیست؟
برای شنا کردن به سمت مخالف رودخانه قدرت و جرات لازم است وگرنه هر ماهی مرده ای هم می تواند از طرف موافق جریان آب حرکت کند.