شنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 20 Apr 2024
تاریخ انتشار :
سه شنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۳ / ۱۷:۳۸
کد مطلب: 24450
۱
۱

داروهای اعتیادآور چگونه کار می کنند؟ +فرهنگ اصطلاحات اعتیاد

مؤلف: سوزان پاپا مترجم: حمیرا ثقفی
داروهای اعتیادآور چگونه کار می کنند؟ +فرهنگ اصطلاحات اعتیاد
الكل
الکل نوعی آرامبخش است که فعالیت سیناپس های نورون های مغز را کند می سازد، و موجب کاهش اضطراب و ایجاد احساس «آرامش» بیشتر می شود.
الکل به خصوص، بر نورون های حاوی گیرنده های ناقل عصبی GABA (گاما - آمینو بوتیریک اسید (gamma-aminabutyric acid) و گلوتامات (glutamate) اثر می گذارد. نورون های GABA به ترشخ دوپامین در چرخه ی لذت مربوط اند، و به نظر می رسد که گیرنده های گلوتامات نیز در تشکیل خاطره های جدید مهم باشند.
اگرچه الکل نوعی آرام بخش است، اما بسیاری از اشخاص پس از نوشیدن آن حداقل در ابتدا احساس می کنند که انرژی بیشتری دارند. دانشمندان هنوز دقیقاً نمی دانند چرا الکل چنین اثر متناقضی دارد. اگرچه نظریه ای در این باره وجود دارد که الکل احتمالاً نورون هایی را کند می سازد که وظیفه ی آنها منع کردن نورون های دیگر است. درست همان گونه که منفی در منفی، مثبت می شود، نتیجه ی عمل الکل نیز می تواند فعالیت مغز را به جای کاهش، افزایش دهد.
مصرف زیاد الکل، در بلند مدت، به مغز، کبد، و دستگاه گوارش آسیب می رساند. مغز اشخاصی که سوء مصرف الکل دارند، عملاً کوچک می شود و به نظر می رسد که این کاهش بیشتر در تعداد نورون های مغز باشد، نه سلول های نوروگلیای کمکی. همان طور که ممکن است حدس زده باشید، افراد الکلی در حافظه، اندیشه ی انتزاعی، حل مسئله، دقت و تمرکز دچار مشکلاتی هستند. اشخاصی که اعتیاد شدیدی به الکل دارند، با ترکِ آن، حداقل بعضی از توانایی های ذهنی و نیز اندازه ی طبیعی مغز خود را بار دیگر به دست می آورند، اما برخی از آسیب های ذهنی ممکن است برای همیشه باقی بمانند.

کافئین

کافئین محرکی است که فعالیت دستگاه عصبی را افزایش داده، موجب احساس سرخوشی و نیرومندی می شود. کافئین همچنین، قلب، کلیه ها، دستگاه گوارش و تنفس را تحریک می کند. کافئین در مغز، ابتدا، روی نورون هایی عمل می کند که گیرنده هایی برای آدنوزین (adenosine) دارند. آدنوزین نوغی ناقل عصبی بازدارنده است که فعالیت مغز را کاهش می دهد. اما کافئین مانع از عملِ آدنوزین می شود. بنابراین، در حضور کافئین فعالیت مغز افزایش می یابد.
در اشخاصی که کافئین مصرف می کنند می تواند تحمل و وابستگی ایجاد شود. همچنین ممکن است در صورت ترک آن به نشانگان ترک (withdrawal symptoms) دچار شوند و از علایمی مانند سردرد، تحریک پذیری، و خستگی رنج ببرند. با آن که این اشخاص از نظر جسمی معتاد شده اند، مهم است که میان اعتیاد به یک ماده ی روانگردان ویرانگر و به شدت اعتیادآور (مانند کراک، هروئین و آمفیتامین ها) که می تواند زندگیتان را به نابودی بکشاند، و اعتیاد به یک ماده ی روانگردان کم خطر که آسانتر کنترل می شود، مانند کافئین، تفاوت قائل شویم.

کوکائین

کوکائین ماده ی محرکی است که به مصرف کننده ی آن انرژی، هشیاری، و نوعی حس رضایت و قدرت می بخشد. در بسیار از موارد این احساس بسیار شدید و فراگیر است. کوکائین به شکل غیر معمولی شخص را به پرحرفی و فعالیت جسمی وامی دارد. کوکائین همچنین سرعت ضربان قلب، فشار خون، و دمای بدن را به شدت افزایش می دهد.
کوکائین در مغز، تراز ناقل های عصبی نوراپی نفرین (norepinephrine)، اپی نفرین (epinephrine)، دوپامین، و سروتونین (serotonin) را در سیناپس ها افزایش می دهد. این عمل با جلوگیری از جذب مجدد آنها، پس از رها شدن برای انتقام پیام به گیرنده هایشان انجام می شود. نوراپی نفرین و اپی نفرین به طور طبیعی تن و روان را برای موقعیت های اضطراری یا فشار آماده می کند. هشیاری را در آنان نسبت به محیط افزایش می دهند، سرعت ضربان قلب را بالا می برند، به ماهیچه ها انرژی می فرستند و بدن را برای افزایش تنفس آماده می کنند. همان طور که می دانیم، دوپامین برای فعال کردن چرخه و احساس لذت، ضروری است. سروتونین در خُلق و خو و خواب به اندازه ی اشتها و تنظیم دمای بدن اهمیت دارد.
کوکائین و مواد محرک دیگری، مانند آمفیتامین ها، احتمالاً اعتیادآورترین داروهای شناخته شده اند. این مواد اثر بسیار شدیدی بر نورون های دوپامین در مغز دارند، و بنابراین با ایجاد نیرویی مقاومت ناپذیر، مصرف کننده را برای به دست آوردن اوج تراز دوپامین، به ادامه ی مصرف وادار می کنند.
مواد اُوِردوز (مصرف بیش از اندازه) کوکائین اندک نیستند. کوکائین می تواند موجب سکته های کشنده، حمله های قلبی، یا افزایش دمای بدن شود. (به ویژه اگر مصرف کننده همزمان با مصرف دارو، فعالیت جسمی شدیدی داشته باشد) همچنین مصرف درازمدت آن سبب بدگمانی (paranoia) و پرخاشگری (hastility) می شود، البته به نظر می رسد هنگامی که معتادی مصرف کوکائین را قطع می کند، این حالت ها نیز برطرف می شوند. بعضی از نتایج دیگر مصرف طولانی مدت کوکائین آسیب دایمی به قلب و نورون هایی است که سروتونین و دوپامین را ترشح می کنند. این واقعیت می تواند موجب نابهنجاری های حرکتی و خلقی غیرقابل برگشتی شود.

هروئین

هروئین نوعی ماده ی مخدر است. مخدرها گروهی از مواد اعتیادآورند که موجب رسیدن به اوج لذت و به دنبال آن ایجاد وضعیت رویایی و بی تفاوتی می شوند. در حضور مخدرها، شخص درد را احساس می کند، اما چنین دردی کاملاً بی اهمیت به نظر می رسد. هروئین تنفس را کند می سازد و باعث استفراغ و یبوست می شود. هروئین در مغز، عملاً جایگزین ناقل های عصبی معینی می شود، و ترشح بسیاری از هورمون ها و ناقل های عصبی دیگر - با نتایج گوناگون و گسترده را - تحت تأثیر قرار می دهد.
 
هروئین روی گیرنده ی ناقل های عصبی خانواده ی اندروفین / انکفالین کار می کند. این خانواده از مواد شیمیایی، حرکت، خلق و خوی، و کنش های بدن مانند هضم، دما، و تنفس را کنترل می کنند. همچنین در فعال ساختن چرخه ی لذت اهمیت زیادی دارند. در حالت عادی فقط چند گیرنده ی اندروفین / انکفالین اشغال می شوند، بنابراین هربار فقط تعداد کمی از نورون های چرخه ی لذت تحریک می شوند. اما وقتی هروئین وارد مغز می شود، عملاً، گیرنده های نورون های این چرخه را فریب می دهد و آنها هروئین را به عنوان عضوی از خانواده ی اندروفین / انکفالین می پذیرند. این بدان معنی است که هروئین جایگزین این ناقل های عصبی می شود و گیرنده های آنها را «گروگان» می گیرد. نتیجه آن است که عملاً به طور غیرطبیعی همه ی نورون های دارای گیرنده ی اندروفین / انکفالین همزمان تحریک می شوند.
موارد مرگ ناشی از اُوِردوز (مصرف زیاد) هروئین کم شمار نیستند. مرگ عمدتاً از اثر این ماده بر مراکز تنفسی در مغز نتیجه می شود. به علت آنکه غلظت موادی مانند هروئین که به صورت غیرمجاز تهیه می شوند، ممکن است بسار متغیر باشد، اُوردوزهای اتفاقی نیز متداول اند. علاوه بر آن درجه ی خلوص این مواد نیز متغیر است و در بسیاری از موارد این مواد حاوی اجزای سمی دیگری نیز هستند.
به رغم طبیعت اعتیادآور نیرومند مخدرها، این مواد در پزشکی، به عنوان یکی از مؤثرترین داروها برای کنترل درد، کاربرد گسترده ای دارند.

ماری جوانا

سازمان نظارت بر داروها در ایالات متحده، ماری جوانا را در فهرست مواد مخدر قرار می دهد. هر چند اثرات ماری جوانا بسیار گسترده است، ولی عمدتاً ملایم اند. این ماده عموماً سبب ایجاد آرامش، خواب آلودگی و نیز توهم درباره ی کارهایی می شود که در واقع بعیدند. ماری جوانا ضربان قلب را کمی افزایش می دهد و چنانچه دود شود، به مرور زمان، همانند سیگار به شش ها آسیب می رساند.
پژوهش اخیر نشان داده است که THC [تترا هیدروکانابینول (tetrahydrocannabinol)] که جزء فعال ماری جواناست، سبب افزایش تراز دوپامین در هسته ی اکومبنز (nucleus accumbens)، که بخشی از چرخه ی لذت است، می شود. اگرچه ماری جوانا یکی از کم خطرترین مواد اعتیادآور از نظر آسیب های جسمی است، اما می تواند به نورون های هیپوکامپوس (دم اسب) در مغز، که بخش حیاتی تشکیل حافظه ی جدید است، آسیب برساند. این موضوع که آسیب، همیشگی است یا نه هنوز معلوم نشده است. خطرناکترین جنبه ی استفاده از ماری جوانا تغییراتی است که در حس و ادراک ایجاد می کند، که می توانند سبب گمراهی شده و در توانایی شخص برای نشان دادن واکنشِ مؤثر به محیط اختلال ایجاد کند.

اکستاسی (MDMA)

MDMA (متیلن دی اُکسی متا مفتامین)، معروف به اکستاسی، نوعی ماده محرک است. نخستین بار در سال 1930 در آزمایشگاهی برای کاهش اشتها ساخته شد ولی هرگز آزموده و یا به بازار عرضه نشد. این دارو تا دهه ی 1980 مطرح نبود اما در این زمان به مدت کوتاهی در روان درمانی به کار رفت. پس از این زمان، سازمان نظارت داروی ایالات متحده، آن را به فهرست داروهای قابل سوء مصرف افزود، ولی از آن به بعد متداول شده، به فروش همگانی رسیده است.
اکستاسی سرعت ضربان قلب، فشار خون، دمای بدن، و تراز انرژی را می افزاید. ولی در عین حال اشتها را نیز کاهش می دهد. معروف است که این دارو سبب ایجاد احساسات شدید گرمی و مهربانی و صراحت در مصرف کننده می شود - این تصور نام محاوره ای اکستاسی [به معنی شور و شعف] را به آن داده است.
دقیقاً مشخص نشده است که اکستاسی چگونه کار می کند، اما به نظر می رسد که سبب افزایش آزاد شدن دوپامین، نوراپی نفرین، و سروتونین در سیناپس های، مغز می شود. دوپامین به فعال شدن چرخه ی لذت کمک می کند. نوراپی نفرین، محرک افزایش برخی از پاسخ های جسمی است که قبلاً ذکر شد (مانند افزایش سرعت ضربان قلب). سروتونین، نوعی ناقل عصبی است که در پژوهش روی عواطف، خواب، و افسردگی، بسیار مورد بررسی قرار گرفته است و به نظر می رسد که اثرات ویژه ای بر خُلق و خوی آدمی دارد.
تکرار مصرف مقادیر زیاد MDMA / اکستاسی، سبب ایجاد حمله هایی از وحشت، بدگمانی، و توهم می شود. پژوهشگران همچنین در حال بررسی این مسئله اند که اکستاسی سبب ایجاد آسیب های طولانی مدت - یا حتی نابودی - نورون های آزادکننده ی سروتونین می شود. در آن صورت، امکان دارد که معتادان به مصرف این دارو به ناهنجاری های شدید خُلقی که می تواند همیشگی نیز باشد، دچار شوند.

نیکوتین

نیکوتین جزء روانگردان توتون است که قلب و گردشِ خون را تحریک می کند. بعضی سیگاری ها می گویند نیکوتین دقت و تمرکز حواسِ آنان را می افزاید، و در بعضی موارد آنها را آرام می کند و یا اشتهایشان را کاهش می دهد.
نیکوتین، گیرنده های نیکوتینیک استیل کولینرژیک (nicotinic acetylcholinergic) را که در نورون های سراسر مغز یافت می شوند، تحریک می کند. اثر این تحریک به طور کلی افزایش فعالیت مغز، به ویژه در ناحیه هایی است که در حافظه لازم اند. هنگامی که به کمک آزمایش هایی، مانع انجام کار گیرنده های فوق شدند، اشخاص و جانوران، اطلاعات جدید را به سختی به خاطر می آوردند. بنابراین آیا نیکوتین عملاً سبب پیشرفت تشکیل حافظه می شود؟
این مسئله هنوز ثابت نشده است، اما پژوهشگران می کوشند درستی آن را دریابند تا شاید در این صورت بتوانند در بهبود بیماری آلزایمر (Alzheimer's disease) زودهنگام از نیکوتین کمک بگیرند.
نیکوتین به شدت اعتیادآور است، اما به اندازه ی مواد اعتیادآور دیگری مانند الکل و هروئین تغییرات روانی خطرناک ایجاد نمی کند. البته، مصرف درازمدت نیکوتین، قادر است آسیب های جسمی شدیدی به وجود آورد؛ سیگاری ها مستعد آمفیزم (emphysema)، سرطان ریه، بیماری قلبی، و حتی آسیب های پوستی اند. اشخاصی که عادت به جویدن توتون دارند، در معرض خطر سرطان های دهان، لب، و گلو و همین طور بیماری های لثه هستند. علاوه بر این، سیگاری ها ماده ای را مصرف می کنند که هنگام دود کردن آن، مستقیماً بر اشخاص دیگر نیز اثر می گذارد. بررسی ها نشان داده اند که این دود دست دوم از بعضی جهات از آن چه که خود سیگاری تنفس می کند سمی تر است. به نظر می رسد که دودِ دست دوم با بیماری قلب و ریه ی اشخاص غیرسیگاری، ارتباط مستقیمی داشته باشد.


 
داروهای اعتیادآور چگونه کار می کنند؟

 داروهای اعتیادآور و اثر آنها بر مغز

فرض کنید که کسی زنگ خانه ی شما را به صدا درمی آورد. یک یا دو زنگ کوتاه خبر مهمی را به شما می رساند؛ مهمان دارید. اما اگر نتوانید به سرعت به در برسید و میهمان ناشکیبایی کند و دکمه زنگ را پیوسته فشار دهد، آن وقت چه؟ آن صدای پیوسته اطلاع بیشتری نمی دهد؛ قبلاً هم می دانستید کسی پشت در است. در عوض، آن صدا از این پس تحریکی آزاردهنده است.
مواد اعتیادآور اثری مشابه بر مغزتان دارند. به طور عادی، گذر یک ناقل عصبی از میان دو نورون درست به اندازه ای طول می کشد که برای فرستادن اطلاعات کافی است. مواد اعتیادآور موجب می شوند که مدت زمان انتقال پیام شیمیایی از اندازه ی لازم درازتر شود. همان طور که صدای ممتد زنگ احتمالاً شما را از کوره به در می برد، پیام شیمیایی طولانی شده در اثر ماده ی اعتیادآور می تواند در مغزتان درک خوشایندی ایجاد کند. اما این پیام های غیرعادی ممکن است برای بدن زیان آور باشند. آن ها می توانند روند کنش های دستگاه عصبی را تغییر دهند به ویژه قادرند در شیوه ای که ما با آن دنیای اطراف را حس و تفسیر می کنیم و به آن پاسخ می دهیم مداخله کنند. چنان چه در نظر داشته باشید که تا چه اندازه برای واکنش دادن به دنیای اطرافتان به حواس خود متکی هستید، خواهید فهمید که این نوع تداخل حسی می تواند بسیار خطرناک باشد.

دستکاری کردن دستگاه عصبی

مغز، مرکز دستگاه عصبی ماست، شبکه نورون ها مغز و بدن را قادر می سازند تا با محیط مرتبط شوند و به آن واکنش دهند. دستگاه عصبی دو بخش اصلی دارد. دستگاه عصبی مرکزی (central nervous system) که شامل مغز و نخاع است و مرکز کنترل بدن است. دستگاه عصبی محیطی (prepheral nervous system) که شامل همه ی عصب های دیگر است، و نورون های آن مغز و نخاع را به ماهیچه ها و غده ها مربوط می سازند. ایجاد تغییر در نحوه ی کنش این شبکه، تنها بر مغز اثر نمی گذارد؛ بلکه می تواند حس یا کنش همه ی اعضا را، از دست و پا گرفته تا اندام های داخلی مانند قلب و شش ها، تحت تأثیر قرار دهد.
نخستین وظیفه ی دستگاه عصبی حس کردن تغییرات است. مثلاً فرض کنید در یک شب تاریک و بارانی مشغول رانندگی هستید، در این موقع چیز بزرگی را می بینید که مثل برق به وسط جاده می پرد. در کمتر از ثانیه ای پی می برید که گوزنی جلوی چراغ اتومبیل تان خشکش زده است. بی آنکه آگاه باشید، مغز و بدنتان از پیش به این اضطرار بالقوه پاسخ داده اند. غده ی فوق کلیوی (adrenal gland) شما مقداری اپی نفرین (epinephrine) در خون آزاد کرده است. این هورمون سرعت ضربان قلبتان را می افزاید. سرعت تنفستان نیز افزایش می یابد. چشمتان کاملاً باز می شود. بی تأمل، محکم روی ترمز می زنید، اتومبیل با لغزیدن روی جاده در چند سانتیمتری گوزن می ایستد.
هنگامی که دستگاه عصبی تغییری را تشخیص می دهد، کنش دوم آن نیز فعال می شود: ادراک. مغز تغییرات را تفسیر و توجیه می کند. شما نه تنها تشخیص می دهید که چیزی سر راهتان در جاده است، بلکه می فهمید که آن چیز یک گوزن است. سپس پی می برید این امر به صورت بالقوه خطری جدّی را مطرح می کند.
کنش سوم دستگاه عصبی، پاسخ دادن است. با احساس «وضعیت اضطراری»، مغزتان به تمام قسمت های لازم بدنتان هشدار می فرستد، برای همین است که می توانید اغلب واکنش فوری نشان دهید. آدرنالین (adrenalin) ماده ی محرکی است که برای تأمین انرژی و قدرت فوق العاده ی ناگهانی در بدن، در موقعیت هایی که مغز فکر می کند زندگی به مخاطره افتاده، پیش بینی شده است. پایتان را روی پدال ترمز می کوبید. اتومبیل در همان لحظه می ایستد و شما - و گوزن - نجات می یابید.
این سه نوع کنش دستگاه عصبی - حس کردن، درک کردن، و واکنش دادن - در هر دقیقه از روز و به درجات گوناگون، به طور لحظه ای رخ می دهند. در اغلب موارد، حتی از این که چنین فرایندهایی در جریان اند، آگاه نمی شویم. هنگامی که مواد اعتیادآور به دستگاه عصبی وارد می شوند، سرعت و فرایند طبیعی حس کردن، درک کردن، و پاسخ دادن تغییر می کند. گاهی سرعت افزایش می یابد، و گاهی به طور شگرفی کُند می شود. در هر صورت، پیامدهای آن ها بالقوه خطرناک اند. برای لحظه ای الکل را در نظر بگیرید. الکل، به عنوان یک کُندساز، فرایندهای حس کردن، درک کردن، و واکنش دادن را در دستگاه عصبی آهسته می کند. اکنون همان داستان رانندگی و برخورد با گوزن را در نظر آورید. اگر تأخیری در توانایی حس کردن آن که گوزنی به میان جاده پریده است رخ دهد، چه می شود؟ و نیز اگر هشدار مغزتان کمی دیرتر پیامی به قلب، شش، چشم، و پایتان بفرستد، چه خواهد شد؟ و اگر پایتان زمانی کمتر از یک ثانیه در رسیدن به پدال ترمز تأخیر داشته باشد، آن وقت چه خواهد شد؟

رساندن دارو به مغز

در درجه ی اول، باید بدانیم که چگونه مواد شیمیایی، به مغز می رسند؟ به منظور آن که داروی اعتیادآوری بر بدنتان اثر کند، باید به نورون ها برسد. تنها راه به سوی نورون ها از طریق گردش خون است. شیوه های گوناگونی برای رساندن دارو به درون خون وجود دارند.
هنگامی که دارویی بلعیده می شود، از پوشش معده و روده، به گردش خون وارد می شود. این شیوه که احتمالاً متداولترین راه جذب داروهاست، کندترین و کم بازده ترین راه رساندن دارو به مغز نیز است.
بسیاری از مواد اعتیادآور با دفاع طبیعی دستگاه گوارش، که تا اندازه ای مواد غذایی مفید را از فرآورده های زاید یا مواد زیان آور «جدا می کند»، از دست می روند. در این شیوه سرعت رسیدن ماده ی اعتیادآور به خون به وجود غذا در معده وابسته است زیرا بودن غذا در معده سرعت جذب را کاهش می دهد. مصرف ماده ی اعتیادآور از طریق دستگاه گوارش، برای یک دوره ی درازمدت، می تواند به تمام اندام های طول مسیر آسیب برساند. مثلاً اشخاصی که در مصرف الکل زیاده روی می کنند، اغلب مستعد بیماری های کبدی هستند، زیرا حذف مواد خطرناک از خون وظیفه ی کبد است.
چون معده در جذب ماده ی اعتیادآور ناحیه ی نسبتاً ناکارآمدی است، مصرف کنندگان مواد اعتیادآور و معتادان معمولاً روش های دیگری را به کار می بندند. در بافت مخاطی دهان و بینی، سطح پوست نازکتر و چسبنده تر است و رگ های خونی به پوست بسیار نزدیک اند، بنابراین جذب مواد شیمیایی نسبتاً سریع است. توتون و کوکائین، دو ماده ی اعتیادآوری هستند که جذب آن ها از دهان و بینی رایج است. راه کوتاه دیگر به دستگاه گردش خون، از مسیر شش هاست. این روش جذب به وسیله ی اشخاصی که سیگار می کشند به کار برده می شود. مقدار زیاد نیکوتین از سیگار، THC از ماری جوانا، یا کوکائین از کرک (crack)، در ظرف چند ثانیه از پوشش درونی شش ها به مغز برده می شوند. علاوه بر خطرات خود مواد اعتیادآور، در اشخاصی که این مواد را بدین شیوه ها مصرف می کنند، خطر سرطان دهان، بینی، گلو و شش نیز افزایش می یابد.
سریع ترین - و خطرناکترین - راه رساندن یک ماده ی اعتیادآور به درون گردش خون، تزریق مستقیم آن با سرنگ و سوزن است. مواد اعتیادآور تزریق شده به جریان خون، حتی قبل از رسیدن به مغز، در قلب توقف دارند. همین اثر به تنهایی می تواند موجب مرگ فوری معتاد شود. همچنین در اثر استفاده از سوزن آلوده و روش تزریق نامناسب (اگر هوا وارد رگ شود، کشنده است) سلامتی این افراد به خطر می افتد. خطر بزرگ دیگری که در تزریق مواد اعتیادآوری مانند هروئین وجود دارد، آن است که چون همه ی مقدار دارو یک دفعه به دستگاه گردش خون وارد می شود، به آسانی می تواند عوارض مصرف بیش از حد دارو را پیش بیاورد. اُوِردوز (overdose) دارو، ناقل های عصبی را به سرعت تحت تأثیر قرار می دهد، و وقتی این مواد مغز را فرابگیرند، کنش های ضروری بدن - مانند تنفس - متوقف خواهند شد.
لحظه ای که داروی اعتیادآوری به دستگاه گردش خون وارد شده، و به وسیله ی خون به مغز برده می شود، ناحیه های مختلف دستگاه عصبی، از جمله چرخه ی لذت را تحت تأثیر قرار خواهد داد.

شیمی چرخه ی لذت

داروهای اعتیادآور روانگردان شیوه ی به کار رفتن ناقل های عصبی را در نورون های مربوط به چرخه ی لذت تغییر می دهند. بسیاری از ناقل های عصبی با ورود داروهای اعتیادآور به مغز فعال می شوند. به ویژه، دوپامین (dopamine)، که عمده ترین پیام رسان شیمیایی (ناقل های عصبی) در چرخه ی لذت به نظر می رسد.
نورون ها همواره در حال کارند - جریان ثابتی از ناقل های عصبی در سیناپس ها وجود دارد. این جریان ثابت، در مورد دوپامین، می تواند بخشِ ذاتی خلق و خوی شما باشد. هنگامی که واقعاً احساس خوبی دارید، جریان دوپامین افزایش یافته است. در حقیقت، برخی از پژوهشگران مغز عقیده دارند که افسردگی ممکن است به علت کمبود دوپامین باشد. در مغز مصرف کنندگان مواد اعتیادآور، وجود بی نظمی هایی در گیرنده های دوپامین و تراز دوپامین متداول به نظر می رسد.
بعضی از مواد اعتیادآور مانند هروئین و اِمفیتامین ها، سبب می شوند که مغز دوپامین بیشتری تولید کند. این امر سبب افزایش ناگهانی و ارسال پیام های ویژه ای به گیرنده های عصبی، به خصوص در چرخه ی لذت می شود. آیا مثال زنگ در را که در آغاز آمده بود به یاد دارید؟ فرض کنید که زنگ در، ناگهان صدایی به بلندی صدای هواپیمای جت ایجاد کند. این امر همانند اثری است که هروئین و مواد اعتیادآور مشابه، برگیرنده های دوپامین می گذارند. مواد اعتیادآور دیگری، مانند کوکائین، فرایند جذب مجدد را مختل می کنند. طی فرایند جذب مجدد، پس از آن که پیامی فرستاده شد، دوپامین جذب شده و از توقف پیام روی گیرنده ها پس از انتقال اولیه ی پیام جلوگیری می شود - اختلال حاصل بی شباهت به این نیست که شخصی که پشت در است انگشت خود را از روی زنگ برندارد، حتی پس از آنکه به در زدنِ او پاسخ داده اید. نیکوتین به هر دو شکل گفته شده بر دوپامین اثر می کند؛ یعنی سبب افزایش تولید دوپامین می شود و در عین حال، جذب مجدد دوپامین را کند می سازند. مغز که همیشه افزایش غیرمعمول دوپامین در چرخه ی لذت را به عنوان یک چیز خوب درک کرده است، فریب می خورد و درک خوبی در آن ایجاد می شود، اگرچه این آثار برای تن و روانتان خطرناک اند. چون مغز شما درک هر «چیز خوب» را با «رسیدن به حداکثر مقدار ممکن از آن چیز خوب» برابر می شمرد، نیکوتین و مشتقات آن بی نهایت اعتیاد آورند.

ایجاد اعتیاد مستلزم مرور زمان است

اعتیاد سبب می شود که ساختار سیناپس و شکل سلول های عصبی تغییر یابد. بسیاری از مواد اعتیادآور، با تکرار مصرف - به وسیله ی معتاد - ساختار نورون ها را برای همیشه تغییر می دهند. این تغییر فیزیکی شیوه ی ارتباط نورون ها را برای همیشه تغییر می دهند. این تغییر فیزیکی شیوه ی ارتباط نورون ها با یکدیگر را دگرگون می سازد. از آن جا که شبکه های سلول های عصبی (که از نورون ها ساخته می شوند) عمل مغز را - که به ترتیب شامل کنترل حس، رفتار، و پاسخ به محیط است کنترل می کنند، هر تغییری در نورون ها باعث تغییر در تن و روان خواهد شد.
در بیشتر موارد، اعتیاد یک شَبِه رخ نمی دهد. این تغییرات مستلزم مرور زمان و تکرار مصرف یک ماده ی اعتیادآور است. اغلب هیچ کس در نخستین دفعه ای که سیگار می کشد،‌ الکل مصرف می کند، یا یک فنجان قهوه می نوشد، معتاد نمی شود. اما، پژوهشگران عقیده دارند، بعضی از مردم از نظر زیست شناختی برای معتاد شدن آماده تر از دیگران اند. بسته به ویژگی های بدن هر شخص، اعتیاد او به مواد، می تواند پیشرفت بسیار متفاوتی داشته باشد.
** توضیح تصویر:
اعتیاد سبب تغییر شکل سلول های عصبی می شود، گاهی همیشگی است.

آیا خود بدن هم ماده ای مشابه مواد اعتیادآور تولید می کند؟

اغلبِ مواد اعتیادآور به صورت غیرمستقیم روی گیرنده های عصبی عمل می کنند؛ این مواد نورون ها را تحت تأثیر قرار می دهند، تا آن نورون ها، ناقل های عصب را آزاد کرده، به سوی گیرنده هایشان روانه کنند. در سال 1973 دکتر کاندیس پرت (Dr. Candace Pert) و دکتر سولومون اِسنایدر (Dr. Soloman Snyder) به کشف مهمی دست پیدا کردند. آن ها دریافتند که مواد مخدر افیونی مانند مرفین، چون خودشان مستقیماً گیرنده های عصبی مغز را اشغال می کنند، باعث حذف ناقل عصبی «میدِلمن» (middleman) می شوند!
از آن جا که گیرنده ها به قفل هایی شباهت دارند که تنها کلید آن ها، ناقل های عصبی اند، دانشمندان فرض کرده اند که مواد افیونی بایستی به بعضی از ناقل های عصبی آن قدر شباهت داشته باشند که گیرنده ی مربوط به آن ناقل عصبی با پذیرفتن ماده ی اعتیادآور افیونی به جای ماده ی شیمیایی خود بدن، اِشغال می شود. پژوهش بعدی این واقعیت را ثابت کرد: بدن خودش ناقل های عصبی مخدری، به نام اندورفین ها (endorphins) و انکفالین ها، (enkephalins) می سازد اندروفین از عبارت «مرفین درونی» مشتق شده و انکفالین به معنی «درون سر» است. خانواده ی اندروفین / انکفالین، همان گونه که از نامش برمی آید، دستگاه طبیعی کنترل درد در بدن است. چنین ناقل های عصبی هنگامی آزاد می شوند که بدن تحت فشار روانی یا آسیب دیدگی شدید، قرار می گیرد.
همچنین این عقیده مطرح است که اندروفین ها پس از دوره های طولانی تمرینات ورزشی نوعی سرخوشی را که به «نشئه ی دونده» معروف است، سبب می شوند. چرا؟ احتمالاً بدن در حال پاسخ دادن به چیزی است که خود آن را به عنوان خطر تفسیر می کند (فشار بدنی یا شاید، درد واقعی ناشی از تمرینات طولانی). چون بدن، نظام مسکن طبیعی درد خود را فعال می سازد، به شما برای ادامه دادن به تمرینات ورزشی کمک می شود (و از «خطر» به معنای بالا در امان می مانید).
-
خطرها، نشانه ها و بهبودی اعتیاد
ما هنوز چیزهای زیادی را درباره ی اعتیاد نمی دانیم. یکی از بزرگترین پرسش ها آن است که چرا بعضی از اشخاص بیشتر از دیگران در معرض خطر معتاد شدن هستند. همه ی کسانی که تجربه ای از مصرف مواد اعتیادآور دارند، گرفتار نمی شوند، اما چنین به نظر می رسد که مغز بعضی از اشخاص آنان را به شکل به خصوصی نسبت به تغییرات ناشی از مصرف مواد اعتیادآور آسیب پذیر ساخته است. در این اشخاص احتمال زیادی وجود دارد که سوء مصرف مواد اعتیادآور به اعتیاد تبدیل شود. هنگامی که شخصی به این نقطه برسد، به ندرت می تواند بدون کمک اعتیاد خود را ترک کند.

چه کسی معتاد خواهد شد؟

به طور مشخص نمی توان پیش بینی کرد که چه کسانی معتاد خواهند شد یا چه کسانی معتاد نمی شوند، اما بعضی از عامل های خطرآفرینی که می توانند تعیین کنند احتمال معتاد شدن بیشتر چه کسانی را تهدید می کند، شناخته شده اند.
یکی از عامل های مهم، سنی است که شخص برای نخستین بار ماده ی اعتیادآور را مصرف می کند. به علت آن که مغز و بدن اشخاص جوان و همچنین نگرش آنان نسبت به زندگی در این سنین در حال تکوین است، خطر اعتیاد در کودکان و نوجوانان بیشتر از خطر آن برای بزرگسالان است. کودکان در مقایسه با بیشتر بزرگسالان، کنترل کمتری بر تکانه های عصبی خود دارند. اشخاصی که سیگار کشیدن یا مصرف الکل را در 15 سالگی آغاز می کنند، نسبت به کسانی که در 21 سالگی یا بالاتر شروع می کنند، با احتمال چندین برابر دچار مشکلات ناشی از اعتیاد می شوند. یکی از بررسی های اخیر ثابت کرده است که نوجوانان حتی اگر فقط روزی چند نخ سیگار بکشند می توانند تنها در ظرف مدت چند هفته به نیکوتین معتاد شوند، این مسئله یکی از علت های جلوگیری نهادهای دولتی از تبلیغ سیگار، به ویژه با هدف گرفتن نوجوانان است.
شخصیت افراد، عامل دیگری است که گرایش آنها را به اعتیاد تحت تأثی قرار می دهد. امروزه، بسیاری از مردم معتقدند که احتمالاً شخصیت های «خطرپذیر» (risk taker) بیشتر از دیگران مواد اعتیادآور را امتحان می کنند. در گذشته، کارشناسان بیش بینی می کردند که شخصیت های وسواسی و بی اراده آماده ترین افراد برای اعتیادند. به رغم کوشش های فراوانی که برای تعریف «شخصیت اعتیادطلب» انجام گرفته است، هنوز هیچ کس ثابت نکرده است که دقیقاً چنین شخصیتی چگونه است، یا اصولاً آیا چنین شخصیتی وجود دارد یا نه.
القاکننده ها و عامل های خطرآفرین دیگر به سختی قابل تشخیص اند. اصرار همسالان برای امتحان کردن یا مصرف مواد اعتیادآور و نیز بسیاری از تأثیرهای ناشی از وضعیت زندگی خانوادگی از آن جمله اند. کودکانی که در خانواده هایشان افراد مصرف کننده ی مواد را می بینند، احتمال زیادی وجود دارد که خودشان نیز مصرف کننده ی مواد شوند. این رابطه به ویژه در میان الکلی ها بارزتر است. به نظر می رسد که بخشی از این ارتباط ناشی از اثرات ژنتیکی باشد، اما نشان داده شده است که اشخاصی که با یکدیگر وابستگی زیست شناختی ندارند مثلاً، خانواده هایی متشکل از ناپدری، نامادری و یا فرزندخوانده - نیز تحت تأثیر یکدیگر قرار می گیرند. بخشی از این عوامل خطرآفرین نیز می تواند ناشی از آن باشد که در چنین خانواده هایی احتمال کم توجهی یا سوء رفتار با فرزندان افزایش می یابد.
به نظر می رسد که تجربه های ضربه زننده یا سوء استفاده هایی که در کودکی اتفاق می افتند عملاً سبب ایجاد تغییراتی، نه تنها در رفتار، بلکه در نمو مغز می شوند. هنگامی که میمون ها در نوزادی مورد بی توجهی یا بدرفتاری قرار می گیرند، در بزرگسالی بیش از حد پرخاشگر و دردسرآفرین می شوند. اگر برای چنین جانورانی که مورد بدرفتاری قرار گرفته اند، فرصتی فراهم شود، به مقدار بسیار زیادی الکل می نوشند. در مغز این میمون ها ناقل عصبی سروتونین، ترازی پایین تری نسبت به اندازه ی طبیعی دارد. این تغییرات همچنین می توانند خطر اعتیاد را بیافزایند.

نقشی که ژن ها ایفا می کنند

پژوهش اخیر نشان داده است که به علت نوعی تمایل ژنتیکی، در مغز بعضی از مردم پاسخ مثبتی نسبت به دریافت مواد اعتیادآور ایجاد می شود، در نتیجه احتمال معتاد شدن این اشخاص بیشتر است. چندین ژن متفاوت در رابطه با معتاد شدن به نیکوتین، کوکائین، و الکل، یافت شده اند احتمال اعتیاد کودکان اشخاص معتاد به این مواد نیز بالاتر است.
آیا این مطلب بدین معنی است که اگر چنین ژن هایی دارید، محکومید که یک معتاد باشید؟ مطلقاً چنین نیست. رفتار مخلوط پیچیده ای از ژن ها، محیط، تجربه، و گزینش شخصی است.میگنا دات آي آر، گرایش های ژنتیکی کسی را مجبور به مصرف الکل، سیگار کشیدن، یا مصرف مواد مخدر نمی کنند. آنها فقط بر آنچه بعد از مصرف مواد اعتیادآور بر سر نورون ها می آید، تأثیر می گذارند. بسیاری از مردمی که «ژن های الکلی شدن (alcoholism genes)» را دارند، الکل می نوشند ولی به آن معتاد نمی شوند. این ژن ها تنها موجب افزایش گرایش برای گسترش رفتارهای اعتیادآور می شوند.
اعتیاد هولناک است. آیا فقط با امتحان کردن یک ماده ی اعتیادآور، به آن معتاد خواهید شد؟ تقریباً می توان گفت که قطعاً چنین نیست، اگرچه بعضی از پژوهشگران معتقدند که برای اشخاصی معین و به وسیله ی موادی معین، «اعتیاد آنی» نیز امکان پذیر است. اما اعتیاد تقریباً همیشه در اثر مصرف مکرر و طولانی مدت قطعی می شود. چگونه می توانید مطمئن باشید که معتاد نمی شوید؟ خوب، تنها یک روش مطمئن وجود دارد اگر هرگز مصرف مواد اعتیادآور را آغاز نکنید؛ غیر ممکن است که به آنها معتاد شوید.

تشخیص اعتیاد

کسی که از مواد اعتیادآور حتی به مقدار زیاد استفاده کند، لزوماً معتاد نیست. کلید تشخیص اعتیاد آن است که مصرف کننده نمی تواند مصرف آن ماده را برای زمانی طولانی کنترل کند. بیشتر وقت ها، یک معتاد وجود مشکل را نمی پذیرد. این وضعیت انکار نامیده می شود، و در میان معتادان بسیار متداول است. بسیاری از اشخاص معتاد واقعاً فکر می کنند هر زمان که بخواهند می توانند ترک کنند. اما کسی که واقعاً دچار اعتیاد شده باشد معمولاً خود به تنهایی قادر به ترک آن نیست. اجبار به مصرف ماده ای که به آن معتادند، در پی فرمان بیوشیمی خود مغز، بیش از اندازه قدرتمند است. این مسئله بدان معنی نیست که غلبه بر اعتیاد ناممکن است؛ چون بسیار از مردم در کنترل اعتیاد موفق بوده اند. در واقع عده ی کمی از اشخاص غیرعادی می توانند به تنهایی بر اعتیاد خود غلبه کنند، اما بیشتر معتادان به درمان نیاز دارند، این درمان شامل کمک گرفتن از اعضای خانواده، دوستان، و معمولاً پزشک یا مشاور است.
ترک اعتیاد ممکن است فزایندی طولانی و سخت باشد. نخستین - و مهم ترین گام - تشخیص این مشکل و اذعان به تمایل در غلبه کردن بر آن است. سپس برای بهبودی، معتاد باید از چیزی دست بکشد که در همه ی لحظه های بیداری شان روی آن متمرکز بوده است.

نشانگان ترک

نخستین پیامد ترک ماده ای اعتیادآور نشانگان ترک است. دوره ی ترک زمانی است که در طی آن بدن می کوشد که اعمال خود را بدون حضور ماده ی اعتیادآور دوباره تنظیم کند. وابستگی به ماده ی اعتیادآور باعث می شود، که دوره ی ترک برای معتاد و مراقبین او، زمانی به شدت دردناک و ناخوشایند باشد.
با مصرف ماده ی اعتیادآور، مقدار بسیار زیادی دوپامین چرخه ی لذت را فرامی گیرد. ممکن است احساس خوبی داشته باشید، اما در واقع سلول های عصبی مغزتان برای اصلاح این عدم توازن به شدت تقلا می کنند. پس، هنگامی که ماده ی اعتیادآور حضور ندارد، تراز دوپامین به شدت افت می کند، و همچنین ناقل های عصبی دیگر نیز دچار عدم توازن می شوند. در این صورت احساس بسیار بدی پیدا می کنید.
نشانگان ترک برای مواد اعتیادآور گوناگون، بسته به این که بر کدام ناقل های عصبی اثر می گذارند، متفاوت است، اما می توانند شامل تهوع، لرز، عرق کردن، توهم، تشنج، حالت عصبی، اضطراب، سردرد، افسردگی، حساسیت فوق العاده به درد، اسهال، بی خوابی، و تکان خوردن های غیرقابل کنترل باشند. برای برخی از مواد اعتیادآور معین، نشانگان ترک ممکن است حتی مادام العمر باشد.
معتادی که می کوشد ترک کند، در حال پشت سر گذاشتن سم زدایی است که معمولاً از چند روز تا یک هفته طول می کشد، فرد معتاد در این مدت از نشانگان ترک رنج خواهد برد. در طی این زمان، بدن معتاد از ماده ی اعتیادآور کاملاً پاک می شود. یک معتاد پس از پایان سم زدایی، هنوز هفته ها، یا حتی ماه ها ناراحتی جسمی و روانی در پیش رو خواهد داشت.
سم زدایی معمولاً با نظارت پزشکی انجام می شود. گاهی وقت ها برنامه های سم زدایی مستقیماً به درمان دارویی و برنامه های توان بخشی پیوست می شوند، بنابراین به محض آن که بدن معتاد «پاک» می شود، این روش های حمایت کننده آن را همان طور پاک نگه خواهند داشت.

حمایت اجتماعی برای بهبودی

یکی از مهم ترین کمک هایی که معتاد می تواند دریافت کند، محبت و حمایت از سوی دوستان و خانواده است. برای نجات از اعتیاد لازم است که معتاد اعتماد به نفس خود را از نو بسازد و الگوهای سالمی از زندگی را بیاموزد. که این الگوها قادرند جایگزین الگوهای قبلی که بر اساس مواد اعتیادآور بودند، شوند.

نقش پژوهش و پزشکی در درمان اعتیاد

دانشمندان تلاش می کنند تا با یافتن داروها و شکل هایی از ژن درمانی، بتوانند به اشخاص در غلبه بر اعتیاد کمک کنند. در حالی که مشاوره و حمایت برای بهبودی معتاد ضروری اند، مشکل اصلی در معتادان این است که محیط شیمیایی مغز تغییر کرده است. با شناختن بهتر اثرهای اعتیاد بر شبکه ی عصبی، احتمال استفاده از داروها در جهت کمک به رفع تغییرات زیانبار حاصل از مواد اعتیادآور بیشتر می شود. اما، تاکنون به چنین داروهایی دست نیافته اند. برای هر دو روش درمان فوق پژوهش های دقیقی لازم است، زیرا چنین داروهایی خود از مواد اعتیادآورند، و همچنین این که دست کاری ژن ها ممکن است نتایجی غیرقابل پیش بینی به بار آورند. اما، به نظر می رسد که این مسیر پژوهش بسیار نویدبخش باشد.

از کجا کمک بگیریم

خوشبختانه مکان هایی برای کمک به معتادان وجود دارند. نخستین گام مهم آن است که خود معتاد وجود مشکل را بپذیرد. فهرست مختصری از مکان هایی که می توان از آنها کمک گرفت در پایین آمده است:
* مشاور مدرسه
* پزشک یا پرستار
* بیمارستان

فرهنگ اصطلاحات اعتیاد
 

اسپید (سریع)
به طور عام به مخدرهای قوی می گویند.

Speed

اعتیاد
وابستگی جسمی و روانشناختی به ماده ی اعتیادآور

Addiction

اکسون
زائده ی دراز نورون، که تکانه های عصبی را از جسم سلولی به بیرون حمل می کند و ناقل های عصبی را در سیناپس آزاد می سازد.

Axon

اِل. اِس. دی
لیزرژیک اسید دی اتیل آمید است که ماده ای توهم زاست

LSD

اندروفین ها و انکفالین ها
نوعی از ناقل های عصبی که به وسیله ی بدن انسان ساخته می شوند و ساختاری شبیه به مواد اعتیادآور افیونی دارند و به عنوان مُسکن های طبیعی درد، کار می کنند.

Endorphins and enkephalins

بازجذب
فرآیندی که طی آن ناقل عصبی آزاد شده، توسط نورون ترشح کننده ی آن بازجذب می شود.

Re-uptake

بازدارندگی
عامل کند شدن یا کاهش فعالیت.

Inhibitory

برانگیز

Excitatory

تحمل
جنبه ای از اعتیاد، بدین معنی که فرد معتاد با گذشت زمان، به تکرار بیشتر و مقادیر بالاتری از ماده ی اعتیادآور نیاز دارد تا به اثرات مورد نظر آن دست یابد.

Tolerance

ترک اعتیاد
در اعتیاد، فرایند زدودن مواد اعتیادآور از بدن و بی نیاز شدن از آنهاست.

Recovery

توهم زاها
مواد اعتیادآوری که ممکن است مورد سوء مصرف قرار بگیرند و می توانند احساس و ادراک را به اوج رسانده یا دگرگون سازند؛ این مواد شامل مسکالین، PCP ، و LSD هستند.

Hallucinogens

چرخه ی لذت
ناحیه ی از مغز که در آموختن و به یاد آوردن تجربه های مثبت مهم است؛ این تجربه ها رفتارهای بعدی را، همچون اعتیاد به مواد مختلف تحت تأثیر قرار می دهند. بخش های ویژه ی آن هنوز در حال بررسی هستند ولی تاکنون دستگاه لیمبیک (به ویژه آمیگدالا (بادامه) و هسته ی اکومبنز)، هیپوتالاموس، و ساقه ی مغز مهم تر از سایر بخش ها به نظر می رسند.

Pleasure pathway

دارو
نوعی ماده ی شیمیایی که ساختار یا کنش بدن را تحت تأثیر قرار دهد.

Drug

داروهای بی نسخه
ماده یا دارویی که در فروشگاه ها به فروش می رسد و برای خرید آن نیاز به نسخه نیست.

Over-the-counter drug

داروهای قابل سوء مصرف
موادی اعتیادآور و اغلب غیرمجاز که احتمال کاربرد نامناسب و غیر مسئولانه ی آن ها وجود دارد؛ این مواد به وسیله ی سازمان های نظارت دارویی طبقه بندی و کنترل می شوند.

Drugs of abuse

دستگاه عصبی
مغز، نخاع، و همه ی عصب های بدن.

Nervous system

دستگاه عصبی مرکزی
مغز و نخاع که فعالیت سراسر دستگاه عصبی را هماهنگ می کنند.

Central nervous system

دستگاه لیمبیک
گروهی از ساختارهای مغزی، از جمله آمیگدالا (بادامه) و هسته ی اکومبنز، که کنترل بعضی از کنش های بنیادی حیات، نظارت بر عواطف ، و کمک به حافظه را برعهده دارند. ظاهراً در چرخه ی لذت اهمیت دارد.

Limbic system

دندریت
بخش های شاخه مانندی از نورون که تکانه های عصبی را از ناقل های عصبی که در گیرنده های دندریت جای گرفته اند دریافت و به سوی جسم سلولی و اکسون منتقل می کنند.

Dendrite

دوپامین
نوعی ناقل عصبی فعال در مغز؛ گفته می شود که در چرخه ی لذت و اعتیاد، به همان اندازه ی تنظیم خلق و خوی و بیماری پارکنیسون مؤثر است.

Dopamine

ژن
زنجیره ی ویژه ای از DNA که به ارث رسیدن ویژگی ها، گرایش ها، یا صفات معین، از نسلی به نسل دیگر تحت تأثیر آن است. بررسی و مطالعه روی ژن، علم ژنتیک نامیده می شود. وارد کردن ژن های طبیعی یا تغییر داده شده به درون سلول را، ژن درمانی می نامند.

Gene

ساقه ی مغز
ناحیه ای در پایین مغز، نزدیک دستگاه لیمبیک که بسیاری از کنش های زیستی بنیادی مانند ضربان قلب و تنفس را کنترل می کند. ظاهراً در چرخه ی لذت اهمیت دارد.

Brain stem

سم زدایی
فرایند زدودن همه ی مواد اعتیادآور یا سموم دیگر، از بدن شخص.

Detoxification

(سندرم) ترک اعتیاد
مرحله ای از اعتیاد از مصرف ماده ی اعتیادآور دست می کشد؛ ممکن است با ناراحتی شدید جسمی و روانشناختی مشخص شود.

Withdrawal

سیناپس
محل ارتباط اکسون یک نورون با گیرنده های دندریت یک نورون دیگر که در فاصله ی کوچک پر از مایعی به نام شکاف سیناپسی واقع است. ناقل عصبی در سیناپس پیام ها را از نورونی به نورون دیگر می رساند.

Synapse

شاهدانگان
مواد اعتیادآوری که می توانند مورد سوء مصرف قرار بگیرند و ممکن است سبب ایجاد تغییراتی در خلق و خو و کنش های روانی شوند؛ این مواد شامل ماری جوانا و حشیش اند.

Cannabis

عامل خطر آفرین
رویداد، نگرش، واقعیت یا گرایشی که شخصی را برای دریافت چیزی (مثلاً، اعتیاد) آماده تر می سازد.

Risk factor

قشر مخ
لایه ی نازکی که مخ، بخش اصلی مغز آدمی را می پوشاند. مسئول بالاترین تراز تفکر و درک حسی.

Cerebral cortex

کندسازها
مواد اعتیادآوری که می توانند مورد سوء مصرف قرار بگیرند و امکان دارد ایجاد احساس راحتی و آرامش کنند؛ این مواد شامل الکل، آرام بخش ها و باربیتورات ها (نمک اسید باربیتوریک) هستند.

Depressants

گلیا
سلول های کمکی در مغز که فعالیت نورون ها را حفاظت و سلول ها را ترسیم می کنند.

Glia

گیرنده ها
مکان هایی روی دندریت نورون که ناقل عصبی آزاد شده از آکسون های نورون های دیگر به درون شکاف سیناپسی را می پذیرند.

Receptors

ماده ی روانگردان
ماده ای که بر مغز اثر می گذارد.

Psychoactive drug

مخدرها
مواد اعتیادآوری که ممکن است مورد سوء مصرف قرار بگیرند و می توانند سبب تسکین درد، سرخوشی و خواب آلودگی شوند؛ این مواد شامل هروئین، کُدئین، مرفین، و مخدرهای دیگراند.

Narcotics

مواد محرک
داروهای اعتیادآوری که ممکن است مورد سوء مصرف قرار بگیرند و می توانند هشیاری را افزایش و خستگی را کاهش دهند، و سبب سرخوشی شوند؛ این مواد شامل اَمفتامین ها، کوکائین، نیکوتین، و کافئین هستند.

Stimulants

ناقل عصبی
نوعی ماده ی شیمیایی که از اکسون نورونی به شکاف سیناپسی می ریزد و نورون بعدی را فعال کند. عموماً ، به هر نوع ماده ی شیمیایی گفته می شود که به طور طبیعی تولید شده و کار مغز و دستگاه عصبی را تحت تأثیر قرار می دهد.

Neurotransmitter

نورون
سلول عصبی، که از جسم سلولی، اکسون، و یک یا چند دندریت تشکیل شده است.

Neuron

وابستگی
مرحله ای از اعتیاد که تن و روان مصرف کننده ی ماده ای اعتیادآور، برای حفظ وضعیت طبیعی خود، نیازمند آن ماده باشند.

Dependence

هیپوتالاموس
بخشی از مغز که مرکز فرماندهی دمای بدن، تشنگی، اشتها، رفتارهای جنسی، فشار خون، تهاجم، ترس، و خواب است. ظاهراً در چرخه ی لذت نیز اهمیت دارد.

Hypothalamus


منبع مقاله :
پاپا، سوزان؛ (1385)، شگفتیهای مغز (اعتیاد)، ترجمه ی حمیرا ثقفی، تهران: مؤسسه فرهنگی فاطمی، چاپ اول



 

 

مرجع : پايگاه اطلاع رسانی راسخون
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

محدثه یاری
ترجمه مقاله وفق العاده بود با تشکر فراوان مطالب بسیار کاربردی و آموزنده بود
۱۰ شگرد رسانه‌ای برای اثرگذاری بر باورهای مخاطب
پنج اقدامی که والدین باید در مواجهه با کودکان کابوس زده انجام دهند!
«آلیس در سرزمین عجایب»؛ اختلال روانی عجیب
سندروم مسأله با پدر / آسیب‌های بی‌مهری پدران به دختران
روانشناسی که دنیای سرمایه گذاری را ۱۸۰ درجه تغییر داد
چرا گاهی نمی‌توان بخشید و فراموش کرد؟!
مغز چطور خاطرات ماندگار می‌سازد؟
روانشناسی جمع‌آوری اشیا و یا کلکسیونر شدن
دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
چگونه با ذهن آگاهی حواس کودکان مان را جمع کنیم؟
تقاضا برای سلب اختیار تشخیص اختلال اسکیزوفرنی توسط روانشناسان بالینی!
چرا نباید برای جلب محبت یا عشق التماس کنیم؟
شکست خوردن و زمین خوردن یک اتفاق است تسلیم‌شدن و بلندنشدن یک انتخاب است. نگذار انتخاب‌هایت اسیر اتفاق‌ها شود..!!!