پنجشنبه ۹ فروردين ۱۴۰۳ - 28 Mar 2024
تاریخ انتشار :
دوشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۴ / ۲۳:۲۶
کد مطلب: 35432
۱
معاون پرورشي و فرهنگي وزير آموزش و پرورش از خودكشي نوجوانان مي‌گويد

به اخبار مدارس نگاه حادثه‌اي نداشته باشيد

پسر ١٣ ساله‌اي كه روز شنبه، از كلاس خارج شد، به سرويس بهداشتي مدرسه رفت و خودش را حلق‌آويز كرد، آمار دانش‌آموزاني كه در سال ٩٤ تصميم گرفتند تا به زندگي كوتاه خود خاتمه دهند را به عدد ١٣ رساند. سيزده نفري كه نه نيمكت‌هاي مدرسه و نه آغوش خانواده نتوانست آنها را از تصميم پنهان‌شان منصرف كند.

معاون پرورشي و فرهنگي وزير آموزش و پرورش مي‌گويد كه با وجود اين رخدادها مدرسه هنوز هم امن‌ترين جا براي دانش‌آموزان است، مي‌گويد كه آمار خودكشي دانش‌آموزان هنوز هم فاصله بسيار با ميانگين جهاني دارد و البته در گفت‌وگوي خود از تلاش‌هاي آموزش و پرورش براي ريشه‌يابي اين حوادث و تلاش براي رساندن آنها به صفر مي‌گويد.

گفتگوی روزنامه اعتماد، با حميدرضا كفاش را بخوانيد:


هويت دانش‌آموزي نوجواناني كه خودكشي مي‌كنند در اخبار منتشر شده مورد توجه قرار مي‌گيرد و گريزي از آن نيست. آموزش و پرورش براي بررسي و ريشه‌يابي حوادثي كه به هر حال در حوزه عملكردش قرار مي‌گيرد چه اقداماتي انجام داده است؟
يك مقدمه‌اي لازم دارد كه بايد عرض كنم. تربيت يك فرآيند است، ورودي بچه‌هايي هستند كه داخل مدرسه مي‌شوند و ما در اين مدت يك سري فعاليت‌ها انجام مي‌دهيم و خروجي مي‌شود دانش‌آموزي كه ديپلم گرفته. در اين فرآيند نكات مثبتي هست مانند دانش‌آموزي كه رتبه يك كنكور مي‌شود، اگر آموزش و پرورش بگويد نتيجه كار من بوده، خانواده بگويند نتيجه زحمات من بوده، موسسات كنكور بگويند من بودم و صدا و سيما بگويد نتيجه تبليغات من بوده هيچ كدام را نمي‌توان پذيرفت، چون اين فرآيند نتيجه تمامي دوران تحصيل دانش‌آموز از ابتدايي تا دبيرستان، محيط خانوادگي، نظم و انضباط دانش‌آموز، وضعيت كنكور و... است كه در كنار هم مجموعه‌اي مي‌شود كه نتيجه‌اش اين رتبه يك است. در سوي منفي قضيه يك اتفاقي پيش مي‌آيد مثل همين خودكشي يك دانش‌آموز يا مصرف مواد مخدر يا انحرافات ديگر، اين هم قطعا يك عامل ندارد كه بگوييم مدرسه مقصر است و لاغير يا خانواده مقصر است و لاغير. نكته دوم اينكه خيلي سخت است هم براي خانواده و هم براي مديران و معلمان مدرسه و حتي براي ستاد آموزش و پرورش و خود وزير كه شاهد چنين حادثه‌اي باشند، يك نوجوان به مرحله‌اي مي‌رسد كه فكر مي‌كند ديگر نبايد در اين دنيا باشد و اين خبر بسيار تلخي است و حتي يك نمونه‌اش هم نبايد باشد. چنين حادثه‌اي اركان آموزش و پرورش را از صدر تا ذيل و همين‌طور اركان خانواده را متاثر مي‌كند. اما اين را هم بايد بگويم كه اين آمار و ارقام حوادث نسبت به ميزان دانش‌آموزان ما و حتي نسبت به آمار جهاني اصلا بالا نيست، نمي‌شود هنوز گفت كه زنگ خطرها را بايد به صدا درآوريم چون نسبت به ميانگين ناهنجاري‌ها در دنيا ما هنوز بسيار پايين هستيم و بايد اين نكته را در نظر داشته باشيم.

اگر ما شروع مي‌كنيم به ريشه‌يابي اين موارد به اين معنا نيست كه همين الان آسمان به زمين آمده و نشانه به هم ريختن سيستم خانواده و كشور نيست، مطالعات ما نشان مي‌دهد كه در همه زمينه‌اي نسبت ناهنجاري‌هاي ما در مقايسه با بسياري از كشورها كاملا پايين‌تر است و من با اطلاع كامل اين را مي‌گويم. حالا برسيم به اينكه چه عواملي ممكن است در اين حوادث دخيل باشند. اولا در چنين مواردي پس از حادثه مطالعه كامل و مورد پژوهي مي‌كنيم تا عوامل منجر به حادثه را متوجه شويم و بر اساس آن دست به پيشگيري و درمان بزنيم، هم در همان محيط و هم محيط‌هاي مشابه. در مواردي كه پيش از اين در خصوص خودكشي داشتيم اين بررسي‌ها انجام شده و باز بايد بگويم كه ريشه آنها يك عامل نيست. عوامل مختلفي هست يكي برمي‌گردد به خانواده، خانواده‌هايي كه درگير مساله طلاق هستند، خانواده‌هايي كه گرفتار فقر شديد هستند، خانواده‌هايي كه بر اثر مهاجرت به يك فرهنگ جديد منتقل شده‌اند، خانواده‌هايي كه دچار تشنج و استرس ميان پدر و مادر هستند كه روي فرزندان هم اثر مي‌گذارد و... اينها از جمله موارد مربوط به خانواده هستند كه بر روي ناهنجاري‌هايي كه از فرزندان سر مي‌زند تاثير دارند. عامل ديگر توسعه فضاي مجازي، شبكه‌هاي اجتماعي و شبكه‌هاي ماهواره‌اي است كه اغلب اوقات تاثير تربيتي‌شان از حوزه واقعي بيشتر است. بچه‌هاي ما با اين فضاها آشنا هستند و بسياري خانواده‌ها خيلي باز اجازه استفاده از اين فضا را به آنها مي‌دهند كه در ساير كشورها اصلا اينگونه نيست و براي سنين مختلف از فيلترهاي متنوع استفاده مي‌كنند و اين در حالي است كه ما مخالف فيلتر هستيم.


شايد به اين خاطر كه فيلترها را در جاهاي اشتباهي اعمال مي‌كنيم.

بله، آفرين. اين شده كه در كشورهاي پيشرفته خانواده‌ها حتي پول مي‌پردازند براي اينكه فرزندان‌شان در معرض همه‌جور سايت و اطلاعاتي نباشند و ما اعتراض مي‌كنيم شايد به همين دليلي كه شما مي‌گوييد. الان شبكه‌هاي تركيه‌اي سريال‌هاي ٣٠٠ قسمتي پخش مي‌كنند كه غيرت و روابط مختلف را عادي نشان دهند و بعد از يك زماني مي‌بينيد دارند اين مدل زندگي را عادي جلوه مي‌دهند، شبكه‌هاي اجتماعي خيلي راحت تصاوير و مطالب مختلف را منتقل مي‌كنند و وقتي فرهنگ استفاده از رسانه‌ها پايين باشد تاثير خود را بالاخره خواهد گذاشت. بعد از اين محيط‌ها، عامل ديگر را مي‌توان در نهادهاي ديني جست‌وجو كرد، از روحانيت گرفته تا مساجد كه بايد ديد، تاثيرگذاري آنها در اخلاق جامعه، ميزان باز كردن مسائل اجتماعي از سوي آنها براي مردم چقدر است، اين نهادها چقدر نوجوان و جوانان را مي‌توانند به خود جذب كنند، چقدر مي‌توانند نوجواني كه از دين زده است را به سمت خود بكشد و مسيرش را روشن كند. عامل چهارم رسانه‌هاي جمعي اعم از صدا و سيما و مطبوعات هستند، چقدر با ديدن يك فيلم يا مطلب اعتماد به نفسش تقويت مي‌شود، بر دعواي خانواده غلبه كند؟ كدام يك از اين توليدات در اين مسير اين بچه‌ها را، نوجوانان نااميد را تقويت مي‌كنند و حال‌شان را خوب مي‌كنند؟ پنجمين مورد مي‌شود مدرسه. ما آمار داريم كه نمي‌توانيم اعلام كنيم اما نمي‌دانيد اگر مربيان و معلمان پرورشي و مشاوران در مدارس نبودند تعداد ناهنجاري‌ها و حوادث چه اندازه افزايش پيدا مي‌كرد. البته اقرار مي‌كنم كه در ميزان مشاوران و مربيان كمبود داريم، متوسطه اول تقريبا تمامي مدارس مشاور دارند، در متوسطه دوم كمتر است و در دوره ابتدايي خيلي كمتر است و يك راه به صفر رساندن حوادث در مدارس يك راهش همين تربيت مشاوران مدارس در دانشگاه‌ها و جذب آنها توسط آموزش و پرورش است. همين مشاوراني كه برخي‌ها فكر مي‌كنند اگر در دفتر مدرسه نشسته‌اند يعني اينكه بيكارند، يعني اينكه در يك مدرسه آرام بدون مساله كاري ندارند در حالي كه اين آرامش نشانه خوبي از حضور آنهاست. از ١٠٠ موردي كه ممكن است منجر به خودكشي شود ممكن است يكي حاد باشد. اگر نسبت به دانش‌آموزان حساب كنيم، تعداد خودكشي‌ها مي‌شود يك در ميليون، حالا ما معتقديم يك در صدها ميليون هم زياد است و نبايد باشد اما به نسبت آمار ساير كشورها اين رقم واقعا پايين است. مطمئن باشيد صدها مورد بوده كه قبل از اينكه منجر به حادثه شود حل شده.


چه كسي تشخيص مي‌دهد كه يك دانش‌آموز ممكن است يكي از آن مواردي باشد كه در آينده دست به خودكشي بزند يا دچار مساله‌اي شود كه از آن به عنوان ناهنجاري ياد مي‌كنيم؟
در مرحله اول معلمي كه در كلاس درس است چون با بچه‌ها سروكار دارند و آموزش ديده‌اند و روانشناسي شخصيت و روانشناسي نوجوان و... خوانده در هنگام درس حتي اگر فيزيك درس بدهد مي‌تواند متوجه شود كه دانش‌آموزي نياز دارد كه بررسي شود و البته اين به معناي برچسب زدن نيست بلكه به مدرسه اطلاع مي‌دهد كه فلان دانش‌آموز در كلاس درس رفتار و گفتاري غيرعادي دارد، در مرحله اول به كمك در جريان گذاشتن پدر و مادر، صحبت كردن با دانش‌آموز و شركت دادن او در فعاليت‌هاي جمعي سعي مي‌شود كه اين مشكل حل شود، معمولا كسي اين بخش را نمي‌بيند. اگر در مدرسه حل نشد به هسته مشاوره منطقه ارجاع داده مي‌شود، يك روانشناس خانم و آقا حضور دارند كه مدير دانش‌آموز را به آنجا مي‌فرستد با حضور والدين و تست و غربالگري و تخليه رواني و اطلاعاتي انجام مي‌شود، به پدر و مادر و دانش‌آموزان هم توصيه‌هاي لازم را مي‌كنند، در صورتي كه حل نشد نوبت به مركز مشاوره استان مي‌رسد، آنجا ديگر فقط بحث پيشگيري نيست و حالت درماني هم دارد، رفتاردرماني، تست هيجان و از اين دست در آنجا هستند و تعداد متخصصان بيشتر است و در همه استان‌ها اين مركز هست. اين است كه از ١٠٠ مشكل بالاخره ٩٥ مورد يا در مدرسه يا در هسته مشاوره يا در مركز مشاوره مشكلات حل مي‌شود. الان علاوه بر تلاش براي بيشتر كردن اين مشاوران و معلمان تربيتي و توانمدسازي آنان يك برنامه هم براي توانمندسازي معلمان شامل دوره‌هاي تشخيص ناهنجاري‌هاي رفتاري و نحوه رفتار با آنها، دفتر پيشگيري از آسيب‌هاي اجتماعي ما به جد دارد براي اين دوره‌ها كار و برنامه‌ريزي مي‌كند. مركز آموزش خانواده هم هست كه طراحي دوره‌هايي براي كشف و برخورد صحيح با ناهنجاري‌هاي رفتاري را بر عهده دارد. با همه اينها گاهي حوادثي هم رخ مي‌دهند كه كاش نباشند. ممكن است معلم تشخيص نداده باشد، ممكن است مدرسه مشاور نداشته، ممكن است محيط خانواده تقصير داشته باشد، ممكن است تحت تاثير فيلم يا برنامه‌اي در فضاي مجازي بوده يا خداي ناكرده شكست عاطفي را از سر گذرانده باشد و اين مساله را با كسي در ميان نگذاشته باشد. گاهي پاي ازدواج اجباري در ميان است، در طوايف و خانواده‌هايي كه در برخي مناطق كشور دختر نوجوان خود را مجبور به ازدواج مي‌كنند اين دختر گاهي راهي به جز فرار ندارد و... يعني بدانيد كه مدارس ما امن­ترين جا براي بچه‌هاست يعني بچه‌هايي كه اين نابه‌سماني‌ها را دارند يا حتي خاطي هستند هنوز هم به روايت آمار، مدرسه را جاي امني مي‌دانند و مي‌توانند در زير سايه حمايت مدير، معلم و دوستان خود قرار بگيرند.


پيش از اين فقط يك معلم پرورشي بود كه در واقع خيلي اعتمادي هم از سوي دانش‌آموزان به آنها وجود نداشت. مثلا يك دختر نوجوان اگر درگير يك مساله عاطفي بود قبل از رفتن پيش مثلا معلم پرورشي براي گرفتن راهنمايي از اين مي‌ترسيد كه بيان كردن اين مشكلات برايش هزينه تنبيهي و توبيخ از سوي مدرسه به دنبال داشته باشد. الان چقدر اين مشاوراني كه در مدارس هستند مورد اعتماد دانش‌آموزان هستند؟
آن موقع مربي پرورشي فقط مسوول فعاليت‌هاي گروهي بود، گاهي بچه‌ها اعتماد مي‌كردند تا با آنها حرف بزنند و برخي نه اما اين مشاوران رشته روانشناسي يا علوم تربيتي و رشته‌هاي مرتبط خوانده‌اند، در گزينش و آموزش آنها بسيار سختگيري مي‌كنيم. رازداري يكي از ويژگي‌هاي آنهاست كه در روند گزينش آنها هم مد نظر قرار مي‌گيرد و به عنوان نخستين شرط مشاور بودن مدام روي آن تاكيد مي‌شود. بعد هم بايد بتوانند با دانش‌آموز ارتباط برقرار كنند چون اينها مقدمات اين شغل است. اغلب مشاوران ما اين ويژگي‌ها را دارند. گزارش‌هاي مستمري كه از سراسر كشور مي‌رسد اين است كه با وجود مشكلات بسيار زياد انضباطي و اخلاقي كه سر راه دانش‌آموزان قرار مي‌گيرد اغلب آنها در محيط مدرسه و با حضور همين مشاوران و البته معلمان برطرف مي‌شود و اين به دليل همين اعتمادي است كه وجود دارد. اين نظام مشاوره‌اي واقعا موفق عمل كرده است.


در ميزگردي كه چند وقت پيش در روزنامه داشتيم رييس انجمن مددكاري اشاره كردند كه در زمان وزارت آقاي حاجي بابايي بحث آسيب‌هاي اجتماعي خيلي بسته نگه داشته شد و روند رسيدگي به اين مسائل در آموزش و پرورش عقب افتاد، حالا گويا فضا بازتر شده است براي حرف زدن در اين حوزه. الان چقدر به صورت شفاف حاضر هستيد به اين مباحث بپردازيد؟
كاملا اين سوال را درك مي‌كنم اما بايد بگويم در دوره هيچ وزيري چه قبل، چه الان و چه بعد، اگر با اين موضوعات بخواهد برخورد ژورناليستي شود معمولا با آن مقابله مي‌شود.


منظورتان از برخورد ژورناليستي چيست؟
يعني با تيترها و اخبار بخواهيم ايجادناامني اجتماعي كنيم. اين اخبار براي خانواده‌هايي كه آسيب‌شناسي نمي‌دانند جز ايجاد دلهره و ترس دستاوردي ندارد. اين مباحث را كاملا موافقم كه در جلسات آسيب‌شناسي و تخصصي مثل همين ميزگردي كه گفتيد به آنها بپردازيم تا موارد مطرح شود و راه‌حل ارايه دهند. اما اينكه عدد بدهيم، رشد چقدر بوده و اينها بخواهد هي تيتر بشود معتقدم كه به جاي علت‌يابي، وحشت ايجاد مي‌كنند. در كرمانشاه يك مورد خودكشي بوده، بررسي نكرديم كه علتش چه بوده، چرا انجام شده، براي تكرار نشدنش چه بايد كرد فقط مي‌آييم خبرش را در صفحه حوادث مي‌بينيم.
البته در نظر داشته باشيد آنقدر فرهنگ لاپوشاني در سازمان‌هاي مختلف پررنگ است كه رسانه در نقش نورافكن برخي از اين موضوعات را نشان مي‌دهد، شايد اگر مثلا در مورد تنبيه دانش‌آموزان اين همه خبر كار نمي‌شد اين همه هم پاسخگويي در قبال مواردي كه اتفاق مي‌افتد نبود.
شايد اين كاربرد را داشته باشد اما كاربرد منفي بسياري هم دارد. قبول دارم كه رسالت رسانه اين هشدار دادن را مي‌طلبد اما فقط در حدي كه بايد كمك كنند به پيدا كردن راه علاج و تحليل، من معتقدم رسانه در اين قسمت ضعف دارد.

 
 
 
 
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
چگونه با ذهن آگاهی حواس کودکان مان را جمع کنیم؟
تقاضا برای سلب اختیار تشخیص اختلال اسکیزوفرنی توسط روانشناسان بالینی!
چرا نباید برای جلب محبت یا عشق التماس کنیم؟
ویژگی‌های یک اردو مطالعاتی خوب چیست؟
چطور از فکر کردن بیش از حد به یک موضوع جلوگیری کنیم؟
نوجوانان آمریکایی بدون تلفن همراه احساس بهتری دارند
من با دروغ گفتن و آه وناله پول درمیارم
افراد کمال‌گرا چه ویژگی‌هایی دارند؟
كودكان را قرباني حرف مردم نكنيد
خودبیمارانگاری از خود بیماری مرگبارتر است!
راه‌ درمان تب بالای تمایل به عمل‌های زیبایی چیست؟
زبان هیچ استخوانی ندارد اما آنقدر قوی هست که بتواند قلبی را بشکند. پس مراقب حرف هایتان باشید.