بهترین و مناسبترین سن برای ازدواج چه زمانی است؟ وقتي بهموقع نميگوييم بله!
بهترین و مناسبترین سن برای ازدواج چه زمانی است؟
سن ازدواج در شرایط جغرافیایی و اقلیمی مختلف متفاوت است؛ معمولاً در مناطق گرم، سن بلوغ و ازدواج پایین تر ، و در مناطق سرد و كوهستانی بالاتر است. مهم نیست كه فرد در چه سنی بالغ می شود ، این است كه دختر و پسر احساس كنند از نظر فیزیولوژیكی و روانی نیاز به ازدواج دارند. تشخیص زمان مناسب ازدواج از سوی دختر و پسر تازه بالغ مشكل است . در این مورد راهنمایی پدر و مادر و مشاوره با مشاور خانواده ضروری است.
معمولاً چون دختران از نظر رشد بدنی و روانی از پسران جلوترند و رشد آنان سریعتر است ، زودتر بالغ و برای ازدواج آماده می شوند. به همین علت در اسلام سن تكلیف دختران نـُه سال و پسران 15 سال می باشد.
برای ازدواج دختر و پسر، سن مشخصی را نمیتوان ذکر کرد زیرا همانطور که گفتیم شرایط و موقعیت افراد متفاوت است. برای مثال، سن ازدواج در مناطق گرمسیر، به سبب بلوغ ج ن س ی زودتر دختران و پسران، و در مناطق روستایی به جهت سادهتر بودن زندگی و نبودن پیچیدگی های زندگی شهرنشینی و نیز حمآیت بیشتر خانوادهها، پایینتر است.
آنچه زمینه را برای ازدواج دختر و پسر آماده میکند، امکانات اولیه مادی، بلوغ شرعی، بلوغ ج ن س ی، بلوغ فکری، رشد جسمی و روحی، رشد اجتماعی و شخصیتی، استقلال فکری، ثبات عاطفی و قدرت مدیریت بحران (مواجهه با مشکلاتی که در فرایند ازدواج ممکن است ایجاد شود و مقابله با بحرانهای زندگی) است که اگر این شرایط به طور نسبی (و نه مطلق) فراهم شد، شخص میتواند ازدواج کند.
گاهی با وجود شرایط پیش گفته، موانعی از جمله تحصیلات عالی برای آقایان یا اتمام خدمت نظام وظیفه در ازدواج وجود دارد که میتوان با طولانی کردن دوران عقد این مشکل را از بین برد.
تفاوت سن دختر و پسر با در نظر گرفتن موقعیت جغرافیایی و عوامل فرهنگی متفاوت است. گاه تفاوت سن تا ده سال هم مشكلی ایجاد نمی كند.
یكی از فرمول هایی كه در این مورد پس از آمارگیری های سن ازدواج پیشنهاد شده ، آن است كه در سنین پایین تر ،نصف سن پسر به اضافه هفت سال سن مناسبی برای دختر خواهد بود. ولی این به هیچ وجه فرمول قطعی و یا استاندارد محاسبه شده ای نیست؛ آنچه در این مورد می توان به طور قطعی پیشنهاد نمود آن است كه بین سن زوجین تناسب منطقی و معمولی وجود داشته باشد.
بهترین سنّ ازدواج برای دختر و پسر ؟
ازدواج برای دختر و پسر امری است غریزی و فطری. هر زمان این غریزه و فطرت و رشد سنی و عقلی و اجتماعی بیدار شود و دختر و پسر نیاز به ازدواج در درونشان بیدار شود؛ این زمان زمان ازدواج آن شخص است. این نیاز به ازدواج اکثراً بعد از سنّ بلوغ شرعی دختر و پسر است. امّا زمان ظهور این نیاز در افراد متفاوت است. اگر جوانی به «بلوغ جسمی» و «بلوغ عقلی» رسیده باشد آماده ازدواج است. در افراد مؤمن و باهوش این بلوغ جسمی و عقلی زودتر حاصل می شود. پس سنّ ازدواج چیزی است نسبی که در افراد مختلف، جوامع مختلف متفاوت است. ما در اینجا شرایطی را که یک شخص را به سنّ ازدواج می رساند مطرح می کنیم؛ که این شرایط باید در هر دختر و پسری باشد تا یک ازدواج موفّق داشته باشد. همچنین باید گفت که تعیین کردن سنّ برای ازدواج و یک نسخه پیچیدن برای همه افراد امری است اشتباه چون هر کسی در سنّی خاص این شرایط را دارا است.
مشاوره ازدواج در ارتباط با سن
بعضی از مراجعان به مشاوران اظهار می دارند كه سن من 30 سال است آیا با مردی 50 ساله ازدواج كنم یا خیر. گاه زنان جوانی هستند كه می گویند از پیرمردها خوشم می آید و یا پیرمردانی اظهار علاقه می كنند كه با دختر جوان ازدواج كنند و حتی بعضی ها معتقدند كه ازدواج با زن جوان ، آنها را جوان می كند.
ازدواج در سنین پایین
آیا ازدواج در سنین پایین ممکن است مشکلاتی را در پی داشته باشد؟
ازدواج در سنین پایین به جهت کم تجربگی، ممکن است باعث ضعف تدبیر و مانع از مدیریت بحران شود.
با توجه به اینکه شخص در سنین پایین، ثبات عاطفی ندارد، ممکن است در انتخاب خود عاقلانه تصمیم نگیرد و بعد پشیمان شود.
به طور معمول وابستگی افراد در سنین پایین به والدین بیشتراست و در صورت ازدواج، ممکن است زمینهی دخالتهای آنان بیشتر فراهم شود و مشکلاتی را پدید آورد.
در صورتی که سن دختر پایین باشد (زیر 18) و با ازدواج باردار شود، احتمال بروز مشکلاتی از قبیل فشار خون بالای دوران بارداری، کم خونی و عوارض زایمان، نوزاد زودرس یا کم وزن، نوزاد مرده، با بهرهی هوشی پایین و ... افزونتر میشود. www.migna.ir
ازدواج زودرس، مانند چیدن میوهی کال و نارسی است که وقت چیدن آن نبوده است.
ازدواج در سنین بالا
ایا ازدواج در سنین بالا و تأخیر در ازدواج ممکن است پیامدهای منفی داشته باشد؟
همانگونه که طبیعت چهار فصل دارد، طبیعت زندگی انسان هم بهار، تابستان، پاییز و زمستان دارد و بهترین فصل برای ازدواج، بهار زندگی یعنی ابتدای جوانی است.
تأخیر در ازدواج و کشیده شدن به فصلهای بعدی زندگی، مشکلاتی را پدید میآورد:
از بین رفتن شادابی دختر و پسر؛
از دست رفتن فرصتهای ازدواج به ویژه برای دختران؛
فاصله ی سنی زیاد با فرزندان و ایجاد ضعف یا عدم درک متقابل در اینده؛
مشکلات مربوط به بچه دار شدن.
از نظر اسلام : چون اسلام دین جهان شمولی است ، بنابراین حداقل سن تكلیف برای تمام مناطق اعم از سرد و گرم مشخص گردیده ؛ یعنی در روی زمین مناطقی هست كه دختر در نـُه سالگی بالغ است ولی این بدان معنا نیست كه این دختر 9 ساله باید الزاماً ازدواج كند. ازدواج زمانی واجب است كه شرایط آن از نظر فیزیولوژیكی، روانی ، فرهنگی و اقتصادی فراهم باشد و چنانچه انجام نگیرد فرد به گناه بیفتد.
در ایران به طور عرف اكثر دختران بین 18 تا 25 سال ازدواج می كنند. پسرها نیز در روستاها در سنین پایین تر و در شهرها بین 25 تا 30 و گاه تا 35 سالگی ازدواج می كنند. تأخیر در ازدواج به تعبیر رسول گرامی اسلام(ص) مثل این است که میوهای رسیده باشد و چیده نشود.
اِنّ الاَبکارَ بِمَنزله الثّمر عَلَی الشّجَر اِذا اَدرَکَ ثِمارُها فَلَم تُجتَنَ اَفسَدَتهُ الشّمسُ وَ نَثَرَتهُ الرّیاحُ
دوشیزگان چونان میوه ی روی درختند. هنگامی که برسند و چیده نشوند، نور خورشید آنها را از بین میبرد و بادها آنها را به این سو و آن سو میبرند.
از مضمون روآیت چنین استفاده میشود که تأخیر در ازدواج، سبب سردرگمی و کلافگی شده، آرامش روانی انسان را از بین میبرد و احتمال انحرافات اخلاقی و جنسی افزایش مییابد.
ویل دورانت (will Durant) میگوید:
اگر ازدواج در سالهای طبیعی انجام شود، بیماریهای روانی و انحرافات ج ن س ی که زندگی معاصر را لکه دار کرده است، به نصف کاهش خواهد یافت.
این عبارت، مضمون روآیتی از رسول خدا(ص) است که فرمود:
مَن تَزَوّجَ فَقَد اَحرَزَ نِصفَ دینِه فَلیتّقِ اللهَ فی النصفِ الباقی
کسی که ازدواج کند، نیمی از دینش را حفظ میکند و برای نیم دیگر باید پرهیزگاری پیشه سازد.
یا روآیتی که فرمود:
وقتی جوانی ازدواج میکند، شیطان فریاد برمیآورد که دو سوم دینش را از دستبرد من دور کرد. قرآن كريم بلوغ را سن ازدواج ميداند و از آن با تعبير بلوغ نكاح ياد ميكند.
روايات ائمه و تفاسير مختلف نيز بر همين موضوع صحه ميگذارند؛ به طوري كه شيخ طوسي سن ازدواج را سن توانايي جنسي و رغبت به تاهل ميداند. يعني سن ازدواج، سن تمايل است و چنين برميآيد كه در صورت نياز اگر ترك آن موجب گناه شود، ازدواج واجب ميشود. اما در جوامع امروزي به دلايلي كه در ادامه به آنها خواهيم پرداخت، سن ازدواج از سن بلوغ جسمي فاصله گرفته است و اغلب اين فاصله معقول پنداشته ميشود.
جوامع غربي اين خلا زماني يا در حقيقت دوره بحراني را با روابط آزاد ج ن س ي كه پشتوانه قانوني دارد، ميپوشانند اما جامعه ديني ما چنين راهكاري را برنميتابد. بالطبع در چنين شرايطي، آشكار شدن آسيبهاي دوره بحراني ناگزير است چرا كه نه ميتوان مطابق راهكار ديني، سن ازدواج را به دوران بلوغ نزديك كرد و نه شرايط فرهنگي و اجتماعي دنياي معاصر اجازه ميدهد جامعه در شرايطي سالم افزايش سن ازدواج را تابي بياورد.
در اين باره توسلي به آموزههاي ديني مبني بر خويشنداري تنها گزينه پيش روست كه باز هم به دليل شرايط فرهنگي روز و حاد بودن آسيبهاي تاخير در ازدواج به صورت عمومي و گسترده راه به جاي نميبرد. از زاويه ديگري نيز ميتوان به اين مساله نگاه كرد.
خويشتن داري فرمان خداوند متعال براي فردي است كه به هر دليل توانايي ازدواج ندارد و جنبهاي موقت يا استثنايي دارد و هرگز يك راهكار عمومي براي اداره جامعه ديني محسوب نميشود. اراده خداوند براي زندگي انسان و دستورات وي مطابق دين مبين اسلام كه دين فطرت و طبيعت است بر ازدواج، تسكين روحي و جسمي و بقاي نسل تاكيد دارد و دستور ارزشمند خويشتنداري كه براي جلوگيري از آغشته شدن فطرت فرد به بيمبالاتي و گناه است نبايد با يك راهكار كلان براي اداره جامعه يا شيوهاي منفعلانه در برابر ضعفهاي موجود بر سر راه ازدواج بموقع جوانان اشتباه گرفته شود.
چنين برميآيد كه حكم خويشتنداري نه از فرد و نه از جامعه كه دولت مظهر آن است، رفع تكليف نميكند! چنانكه اميرالمومنين علي(ع) پس از اجراي حد درباره جواني كه از تجرد به گناه افتاده بود، دستور داد تا از بيتالمال وي را تامين كنند و تاهل را بر وي امكانپذير ساخت در عمل نيز نزديك شدن سن ازدواج به مرز دهه سوم زندگي، پيامدهاي رفتاري و رواني وحشتناكي براي جامعه امروزي به دنبال دارد.
پژوهشها در اين باره از رابطه افزايش سن ازدواج و رواج تجرد با مفاسد و آسيبهاي اجتماعي حكايت ميكنند و جامعهشناسان و صاحبنظران مكرر در اين باره هشدار ميدهند. از منظر روانشناسي، تجرد طولاني مدت ريشه بسياري از آسيبهاي فردي و اجتماعي است هرچند كه در نگاه اول، درك رابطه علي و معلولي ميان آنها دشوار و حتي غيرممكن به نظر برسد.
فاصله ی سنی دختر و پسر
فاصله ی سنی دختر و پسر چقدر باشد، مطلوب است؟
فاصله ی سنی مطلوب بین دختر و پسر تقریباً بین 3 تا 7 سال است؛ یعنی پسر بزرگتر باشد.
در صورت وجود شرایط مطلوب، کمی کمتر یا بیشتر از این مقدار هم قابل قبول است اما فاصله ی سنی زیاد، مشکلاتی را در زندگی زناشویی پدید میآورد که ناشی از درک دوگانه ی دختر و پسر از دنیا و تفاوت نیازهای آن دو در سنین متفاوت است.
تفاوت سنی بالا زمانی بیشتر رخ مینماید که دختر و پسر در دو دنیای متفاوت نوجوانی و بزرگسالی باشند زیرا نوجوان به شدت عاطفی است و به عواطف نیاز دارد اما بزرگسال با خروج از نوجوانی، عواطف خود را خرج کرده و اکنون که در بزرگسالی به سر میبرد، توان درک و همراهی با همسر نوجوان خود را ندارد.
سن بالاتر دختر
ایا اشکالی دارد که سن دختر چند سال بیشتر باشد؟
مطلوب، بالاتر بودن سن پسر است و اگر برعکس شود، به عللی، مشکلاتی را پدید خواهد آورد:
بلوغ ج ن س ی زودتر دختر: با توجه به بلوغ ج ن س ی زودتر دختر، بهتر است زودتر از پسر به نیاز او پاسخ داده شود و راه این پاسخگویی، ازدواج زودتر خواهد بود که لازمهاش ازدواج در سنین پایینتر و کمتر از پسر است.
بلوغ فکری زودتر دختر: با توجه به اینکه دختر زودتر از پسر به بلوغ فکری میرسد، بالاتر بودن سن او در ازدواج، سبب دوری تفکر آن دو میشود؛ درحالی که زن و مرد باید قرب فکری داشته باشند. کاهش شادابی با زایمان: زایمان در سنین بالا از نشاط و شادابی زن میکاهد و اگر سن مرد کمتر باشد، ممکن است کم نشاطی زن، مرد را به سوی دیگران بکشاند.
کاهش هورمونهای ج ن س ی زن: هورمونهای ج ن س ی زنان از حدود پنجاه سالگی به بعد، کاهش مییابد؛ حال آنکه در مردان این گونه نیست و اگر سن زن در ازدواج بالا باشد نمیتواند نیازهای جنسی همسر خود را تأمین کند و ممکن است مرد به خطا رود.
پیشگیری از اثبات اقتدار مرد: اگر سن زن بالاتر باشد، ممکن است نقش مادر را برای شوهر خود ایفا کند و با این کار جلوی اقتدار او را بگیرد که این مسئله برای مرد خوشایند نیست.
عدم پذیرش خانوادهی پسر: به طور معمول، خانوادهی پسر به ویژه مادر او، به چنین ازدواجی راضی نمیشود و اگر به رغم میل باطنیاش به چنین ازدواجی رضآیت دهد، از عروسش حمآیت نخواهد کرد که برای دختر بسیار رنجآور است.
عدم پذیرش عرف: عرف جامعه، ازدواج دختر و پسر با این شرایط را نمیپذیرد. مطلوب این است که وقتی زن و مرد در جامعه حضور مییابند و کنار هم راه میروند، دیگران آنان را زن و شوهر بدانند و نه ...! تفاوت سنی پیامبر(ص) و خدیجه (س)
اگر نباید سن دختر از پسر بیشتر باشد، پس چرا سن حضرت خدیجه(س) پانزده سال از پیامبر خدا(ع) بیشتر بود؟
درست است که براساس قول مشهور، خدیجه(س) پانزده سال از پیامبر گرامی(ص) بزرگتر بوده اما این ازدواج، ازدواجی استثنایی به شمار میاید. همان گونه که در جهات دیگر (خواستگاری خدیجه از حضرت و پذیرش مهریه از سوی خدیجه) نیز خلاف روش معمول و متفاوت آن دوران بوده است؛ به همین دلیل این ازدواج با شگفتی برخی و – حتی در مواردی- با تمسخر برخی نادانان مواجه شد. نگرانی از بیشتر بودن سن دختر از پسر به جهت مشکلات احتمالی است که در اینده پدید میاید.
اگر دختر یا پسری، مقداری از معرفت خدیجه و رسول خدا(ص) را داشته باشند که مانع از ایجاد مشکلات بعدی در زندگی شود، منعی برای ازدواجشان با این شرایط (سن بالاتر دختر) نیست.
یادمان باشد که رسول گرامی اسلام(ص) به سبب ایمان سرشار به خدا و معرفت وصف ناشدنی، تا آخر عمر خدیجه، با شخص دیگری ازدواج نکردند و به وی وفادار ماندند و تا آخر عمر خدیجه، رابطهای سرشار از عشق و صفا و صمیمیت و احترام داشتند.
وقتي بهموقع نميگوييم بله!
آسيبشناسي افزايش سن ازدواج
طبق اعلام مركز پژوهشهاي مجلس شوراي اسلامي، سن ازدواج براي پسران 29 و دختران 28 است. اين اعداد و ارقام هر چه كه باشد، از بالا بودن نامعقول سن تاهل خبر ميدهد
سن ازدواج يكي از شاخصههاي مهم براي ارزيابي ميزان سلامت و بهداشت جسمي و رواني افراد يك جامعه محسوب ميشود. در كشور ما كه هنجارهاي ديني نزد عموم مردم از مطلوبيت خاصي برخوردار است و جوانان بخش غالب جمعيتي را تشكيل ميدهند، اين ارزيابي در حوزه اخلاق اجتماعي و روحيه جمعي نيز مطرح ميشود و دامنه تاثير سن ازدواج را به حوزههاي رفتاري و فرهنگي هويتي نسل جوان ميكشاند.
بررسي سن ازدواج جوانان ايراني در چند دهه اخير، روندي صعودي را نشان ميدهد در حالي كه سن ازدواج در سال 1354 حدود 25 سالگي بود، پس از چند دهه افزايش (بجز سال 1365) در سالهاي اخير براي پسران به 28 و دختران به 24 رسيده است. البته آمارهاي متفاوتي در اين باره ارائه ميشود و طبق اعلام مركز پژوهشهاي مجلس شوراي اسلامي، سن ازدواج براي پسران 29 و دختران 28 است.
اين اعداد و ارقام هر چه كه باشد، از بالا بودن نامعقول سن تاهل خبر ميدهد كه بالطبع از جنبههاي مختلف و به صورت پردامنه به آسيبزايي در جامعه عرفپسند و هنجارطلب ما ميپردازد. بررسي دلايل افزايش سن ازدواج و عوارض ناشي از آن كه بهمراتب گسترده محسوب ميشود و ارائه برخي راهكارهاي احتمالي براي بهبود وضعيت، موضوع نوشتاري است كه در ادامه ميخوانيد. ناكامي و دامنه آسيبهاي آن ارضاي نياز ج ن س ي، يكي از اهداف اوليه و انگيزههاي قوي ازدواج است. دكتر هاشم مهدوي، روانشناس باليني و آسيبشناس اجتماعي نياز جنسي را داراي ماهيتي زيستي، رواني و اجتماعي ميداند كه در صورت ازدواج از طريق درست ارضا ميشود و در خدمت فرد و جامعه انساني قرار ميگيرد و در غير اينصورت به افزايش بيبندوباري، بزهكاري و عصبيت اجتماعي ميانجامد.
وي در اين باره توضيح ميدهد: «هنگامي كه انگيزههاي قوي نظير شهوت، توليدمثل، استقلال زيستي و تشكيل خانواده به وسيله موانع غيرقابل قبول يا موانعي كه فرد براي رفع آنها ناتوان است، سركوب شوند يا معطل بمانند احساس ناكامي رخ ميدهد. احساس ناكامي يكي از الگوهاي قدرتمند رفتاري هنجاري، ارزشي و نگرشي است كه شخصيت و هويت فرد را زير سلطه ميگيرد و با گذشت زمان قويتر ميشود. اين احساس بتدريج در تمامي ابعاد وجودي فرد ناكام تسري مييابد و به انديشه بزهكاري و ايجاد بسترهاي جرمزاي وي ميانجامد.
بعلاوه نيروي مهار گسيخته شهواني، فرد را به اعمال غيراخلاقي سوق ميدهد كه روابط نامشروع، همجنسگرايي، انحرافات جنسي، خودارضايي، تنوعطلبي ج ن س ي، عدم ارضاي روحي و ... بخشي از آنها را شامل ميشود. چنين گرايشهايي نتيجه تجربههاي نادرست ج ن س ي و خيالپردازيهاي شهواني پيش از ازدواج محسوب ميشود و در افزايش فاصله بلوغ تا تاهل ريشه دارد.
از سوي ديگر افزايش سن ازدواج و عدم ارضاي ج ن س ي بموقع شكلگيري عقدههاي رواني و انباشت آنها در شخصيت فرد را به دنبال دارد. ارضاي ج ن س ي امنيت و آرامش رواني را موجب ميشود و بدون آن عصبيتهاي روحي، طغيانگري، احساس پوچي و حتي ميل به خودكشي مجال بروز مييابند.
روابط نامشروع پيش از ازدواج نيز نهتنها به ارضاي كامل و جامع منجر نميشوند بلكه چون همواره با احساس گناه و غيراخلاقي بودن همراه است بر ميزان عصبيتها ميافزايد.»
وي ازدواج را فرهنگي مشترك ميان همه جوامع ميداند كه با نيازهاي عميق و ريشهدار انسان در طول تاريخ بشريت سر و كار دارد و بدون آن جامعه انساني با دگرگوني و مسخ بنيادين مواجه ميشود.
مهدوي درباره پيامدهاي افزايش سن ازدواج نيز ميافزايد: «تحقيقات بسياري در اين حوزه صورت گرفته است. ميان افزايش سن ازدواج و كاهش سن جرم در يك جامعه رابطهاي معنادار وجود دارد كه در كوتاهمدت آشكار ميشود. انواع مختلف فحشا، بيبندوباري، تجاوز به عنف و ... با افزايش سن ازدواج رابطهاي مستقيم و قابل پيشبيني دارند.
علاوه بر آن جنايت، قتل، دعواهاي خياباني و خانوادگي، دزدي، اوباشگري، مزاحمت، روابط نامتعارف و خشن، فرار از خانه و... نيز با افزايش سن تاهل بيشتر ميشوند و در بلندمدت آسيبهاي بزرگ اجتماعي را دامن ميزنند. آمارها نشان ميدهد اغلب دختران و پسران فراري از خانه بر سر موضوع ازدواج با خانوادهشان اختلاف دارند.
تحقيقات سازمان بهزيستي نيز نشان ميدهد سن شروع روسپيگري براي بيش از 60 درصد دختران 13 تا 20 سال است، يعني درست در سنين بلوغ و برخي هم فراهم نبودن شرايط ازدواج يا مخالفت خانوادهشان را با تاهل آنها دليل اصلي گرايش به روسپيگري معرفي كردهاند كه اين ميزان را 70 درصد ميدانند.
آمار ديگري نشان ميدهد نزديك يك چهارم زندانيهاي كشور را جوانان زير 30 سال تشكيل ميدهند و مجموعه اين ارقام از آسيبهايي حكايت ميكند كه بالا رفتن سن ازدواج و مشكلات جنسي، روحي و رواني بخشهاي مهمي از آن را تشكيل ميدهد.
افزايش امنيت دروني، بازيابي شخصيتي و حتي رفع برخي مشكلات ذهني و رواني ارزشهايي هستند كه دركنار بلوغ فردي و اجتماعي، افزايش مهارت، انگيزه و توليد ثروت ميتوان آنها را جزو پيامدهاي ازدواج بهموقع دانست. در حقيقت ازدواج و تشكيل خانواده انگيزشي قدرتمند براي زوجين ايجاد ميكند تا به جنگ سختيهاي زندگي بروند و از آسيبهاي گوناگوني كه در زندگي مجردي در كمين آنهاست، مصون بمانند.
از اين ديدگاه پاسخگويي به نيازهاي عاطفي بزرگترين دستاورد ازدواج است كه به سلامت شخصيتي فرد ميانجامد. افزايش امنيت دروني بازيابي شخصيتي و حتي رفع برخي مشكلات ذهني و رواني ارزشهايي هستند كه ميتوان آنها را جزو پيامدهاي ازدواج بهنگام دانست اينكه يك نفر در كنارش باشد. تنهايياش را پر كند و قابل اعتماد و محرم رازش باشد سوپاپ اطميناني براي عصبيتهاي فردي و اجتماعي هر يك از زوجين است و از بروز ناهنجاريهاي رفتاري ميكاهد.
تجربههاي اجتماعي نيز نشان ميدهد هنگامي كه ازدواج بموقع به زايش نهاد خانواده و اقتدار آن در جامعه ميانجامد سطح آسيبهاي ناشي از احساس تنهايي و پوچي كه از مشخصههاي جهان معاصر است به كمترين حد ممكن ميرسد. اوج اين تجربه اجتماعي را ميتوان در رابطه ميان افزايش سن ازدواج و بالا رفتن ميزان خودكشي يا ميل به آن دانست.
با اين تذكر كه در كشورهاي غربي و جوامع غيرديني روابط نامشروع و آزادانه ميان دو جنس مخالف خلاء ناشي از افزايش سن تاهل را پر نميكند. خودكشي به زعم بسياري از روانشناسان پديدهاي اجتماعي است كه دنياي پيچيده، ماشيني و پر تعليق امروزي در پي كمرنگشدن مناسبات عاطفي و قدرت نهاد خانواده براي جامعه بشري ايجاد ميكند و فراموش نكنيم احساس تنهايي و پوچي اپيدمي شده درجهان مدرن، پايه و اساس انتحار شخصي را موجب ميشود. خانواده نخستين فرد را به عرصه اجتماع وارد ميكند و پس از آن تشكيل يك خانواده جديد است كه ميتواند پوچي زندگي مدرن را از فرد بگيرد و به فلسفه حيات او و متعاقب آن رفتار و نگرش وي جهت بدهد. www.migna.ir عوامل فرهنگي و اقتصادي سن ازدواج در اغلب كشورهاي درحال توسعه، روندي صعودي دارد و آمارها نشان ميدهد در چند دهه اخير به طور مرتب با نوسانات جزيي افزايش يافته است. بخشي از اين افزايش عملي به ديدگاههاي فرهنگي باز ميگردد كه واكنشي در برابر الگوي توسعه در اين جوامع است، طوري كه نتايج يك نظرسنجي در تهران نشان ميدهد پسران سنين بالاي 26 سال را براي ازدواجشان مناسب ميدانند و دختران 21 تا 25 سالگي را سن ايدهآل ازدواج تلقي ميكنند. سن مطلوب ازدواج براي اقشار كمسواد و بيسواد نيز كه از الگوهاي توسعه تاثيرپذيري كمتري دارند 3 - 2 سال پايينتر از اين حد است.
دكتر «مهدوي» معتقد است عوامل موثر بر افزايش فرهنگي سن ازدواج را بايد در واقعيات جامعه و تلقي نسل جوان از مفهوم تاهل و استقلال جستجو كرد و در اينباره ميافزايد: «الگوهاي رفتاري معاصر به دنبال رفاه است، آن را جزئي ضروري از زندگي ميداند و از اين طريق توقع مادي بيشتري ايجاد ميكند كه بالطبع دستيابي به آن امري زمانبر محسوب ميشود.
تحول الگوهاي دختران كه ادامه تحصيل و كسب شأن تحصيلي، شغلي و اجتماعي را تشويق ميكند و ازدواج را مانع دستيابي به آنان ميپندارند در افزايش سن ازدواج در نظر و عمل تاثيري چشمگير دارد. بياعتمادي نسبت به جنس مخالف، وسواس بيش از اندازه در انتخاب همسر و فراهم بودن زمينه ارضاي نامشروع عوامل ديگري هستند كه در تاهل تاخير ايجاد ميكنند. نكته ديگر الگوپذيري از جوامع توسعه يافته غربي است.
به نظر ميرسد با آنكه تمايل به استقلال در جوانان بسيار زياد است، ديگر ازدواج مسير تحقق آن محسوب نميشود و نگرشي مبتني بر جستجوي استقلال در تجرد به چشم ميآيد. جوانان ترجيح ميدهند به استقلال مالي برسند، خانهاي بخرند يا اجاره كنند و آخر سر تجرد آزادانه را محك بزنند.
آسيب ديگري در اين حوزه مطرح ميشود كه بايد آن را ناشي از عرف نادرست فرهنگي جامعه ما و مطرح شدن يكسويه پيشنهاد ازدواج صرفا از جانب پسرها دانست. به نظر ميرسد فرهنگ ما در اينباره رويهاي خشك و انعطافناپذير اتخاذ كرده است در حاليكه در دين اسلام مطابق خطبه عقد اين زن است كه خود را به ازدواج مرد در ميآورد و پيشنهاد براي ازدواج را هم ميتوان بر همين اصل استوار كرد.
بسياري از پسران با وجود علاقه به ازدواج از آنجا كه خود را از نظر موقعيت مالي و شأن خانوادگي و طبقاتي در خور گزينههاي ازدواجشان نمييابند از مطرح كردن پيشنهاد آن نيز حتي به صورت تلويحي و غيرعلني اجتناب ميكنند. اينجاست كه نرمش طرف مقابل و علاقه طبيعي او به ازدواج ميتواند مشكل را حل كند و همه موانع را پس بزند. علاوه بر مسائل مذكور اين آسيبشناس اجتماعي مشكلات مالي را مهمترين عاملي ميداند كه در جامعه ما به بالا رفتن سن ازدواج منجر شده است و در اينباره توضيح ميدهد: «تحقيقات ميداني و آنچه از شواهد جامعه بر ميآيد با وجود همه دگرگونيهاي فرهنگي ازدواج هنوز يكي از دغدغههاي اصلي جوانان بالاي 20 سال را تشكيل ميدهد. اغلب دختران و پسران ازدواج و تشكيل خانواده را نقطه عطفي در روند زندگيشان ميدادند، به آن فكر ميكنند و در صورت توانايي براي تاهل به اقدامات عملي دست ميزنند.
در حقيقت افزايش سن تاهل در جامعه ما با دلايل اقتصادي نظير تامين معيشت خانواده آينده، اشتغال و مسكن ارتباطي قوي دارد و از اين نظر با عوامل تاخيرساز تاهل در كشورهاي غربي كه دلايل عمده فرهنگي دارند به كلي متفاوت است.
البته ناگفته نماند اين مشكلات اقتصادي علاوه بر ناتوان ساختن بخش بزرگي از جمعيت جوان براي تشكيل خانواده بتدريج از مطلوبيت ازدواج و تاهل نيز ميكاهد و نوعي مقاومت منفي در برابر اين جريان طبيعي زندگي پديد ميآورد. جوانها بويژه پسران به قول معروف با يك دو دوتا، چهارتا و هر جوري كه حساب ميكنند ازدواج را عقلاني در نمييابند!
رفتن زير بار هزينههاي گزافي كه پيش، حين و پس از ازدواج وجود دارد و از مخارج مراسم نامزدي، عقد و عروسي تا اجارهخانههاي سنگين با وجود بيكاري يا سطح درآمدي پايين يا غيرممكن است يا بسيار دشوار و بر اين اساس تجرد هر چند كه طولاني شده باشد يك مزيت محسوب ميشود.
فرهنگ جديدي كه ميان جوانان پسر به دور از تعارفات و تبريكهاي ازدواج و پيوند زوجين در حال شكلگيري است و تاهل و به دوش گرفتن بار سنگين زندگي خانوادگي را نوعي حماقت، فريب، ندانم كاري يا به قول معروف افتادن در چاه زندگي پس از بيرون آمدن از چاله تجرد ميداند، دليلي بر صحت اين مدعاست.» راهكارهاي وي نيز براي كاهش سن ازدواج و خروج از بحراني كه گريبان جامعه را گرفته است، طيفي وسيع را در بر ميگيرد: «فرهنگسازي براي ازدواج ساده، برپايي كلاسهاي آموزشي درباره ضرورت ازدواج براي فرد و نظام اخلاقي و هنجاري اجتماع، فراهم شدن امكانات ضروري زندگي زوجين توسط نهادهاي دولتي يا ان.جي.اوها، حمايتهاي متنوع بيمهاي و مالي از جوانها در آستانه ازدواج، قرارگيري متاهلان در اولويت برخي خدمات اجتماعي و شغلي، ساخت مسكن ارزان قيمت و واگذاري به زوجين جوان و... بخشي از اين راهكارها را شامل ميشود.
نقش خانواده و دولت در اين حوزه و ارتباط هماهنگي ميان آنها، نكته مهمي است كه در تشويق جوانان به ازدواج بموقع نقشي پر رنگ دارد.
تربيت و حمايت خانوادگي بايد ازدواج ساده را تشويق كند و زمينه را براي انگيزشهاي تشكيل خانواده براي جوان فراهم آورد. دولت نيز بايد به اين انگيزه دروني شده پاسخ بدهد و با ايجاد بسترهاي اجتماعي و اقتصادي مناسب براي ازدواج، جوانان را حمايت كند.
مجموعه اين تلاشها را ميتوان در يك طرح جامع چنين تصور كرد. سياستگذاري فرهنگي جامعه بايد به گونهاي باشدكه رشدمتناسب فرد را در زمينههاي جسمي، عاطفي، عقلي، اقتصادي و... رقم بزند. اين كه يك جوان در سنين پس از بلوغ از نظر عقلي و عاطفي توانايي ازدواج و اداره خانواده جديدش را داشته باشد، همچنين امكانات مالي نيز برايش فراهم باشد.
در حال حاضر جوان سالها پس از بلوغ تازه به دنبال شغل يا تامين مسكن ميرود و در چنين شرايطي، طولاني شدن فرآيند تاهل و افزايش نامعقول و دردسرآفرين سن ازدواج نيز اجتنابناپذير است.»
بهترین سن ازدواج
یکی از بحث های داغی که نقل بعضی از محافل شده و نسبت به آن اظهارنظرهای متفاوتی می شود، محدوده سنی ازدواج جوانان است. این سن برای دخترها ۱۶ تا ۱۸ سال و برای پسرها ۱۹ تا ۲۱ سال ذکر می شود... در حالی که از دیدگاه روان شناسی، ازدواج کردن در سنین یاد شده قابل تامل است. برای بررسی این موضوع و نقد اینکه آیا نوجوانان در این سنین قادر به اداره یک زنگی مستقل هستند یا خیر نظرات دکتر سیدعلی احمدی ابهری، روان پزشک و استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران را جویا شده ایم که می خوانید.
▪ آقای دکتر! آیا تنها با رسیدن به بلوغ جسمانی، می توان از عوامل دیگری که در شروع یک زندگی مشترک نقش دارند چشم پوشی کرد؟ ـ از نظر ما سن ازدواج باید مبتنی بر سه اصل بلوغ جسمانی، بلوغ روانی و بلوغ اجتماعی باشد. منظور از بلوغ جسمانی دوران توانمندی فرد از نظر تولید مثل است که برای دختران از حدود سنین ۱۲ تا ۱۴ سالگی و در پسران از حدود ۱۴ تا ۱۶ سالگی شروع می شود. بلوغ روانی، عنوانی است که روان پزشکان از آن تحت عنوان رشد شخصیت نام می برند. از لحاظ حقوقی نیز بلوغ روانی با عنوان رشد شناخته می شود. اما اختلافی که ما با حقوقدانان در این زمینه داریم این است که حقوقدان ها به حداقل کفایت می کنند و معتقدند فقط کافی است فرد توان تشخیص مصالح خود را داشته باشد ولی عقیده روان پزشکان و اصولا مکاتب روان شناختی بر این است که فرد باید از لحاظ شخصیتی، توانمندی، پختگی و رشد به مرحله ای برسد که نه تنها نسبت به خود شناخت کافی پیدا کند و بتواند مصالح خود را تشخیص بدهد بلکه نسبت به فردی که در نظر دارد با او ازدواج کند نیز شناخت کافی به دست آورد.
▪ و منظور از بلوغ اجتماعی چیست؟ ـ بلوغ اجتماعی به معنی توانمندی لازم برای اداره امور خانواده، همسر و فرزندان است. این امر، مستلزم برآورده شدن نیازهای اقتصادی، بهداشتی، علمی، آموزشی و... برای گذراندن زندگی است تا فرد بتواند با آن، مسکن و حداقل نیازهای خانواده را تامین کند.
▪ خصوصیاتی که ذکر کردید معمولا در چه سنی به دست می آید؟ ـ بستگی به فرد دارد. یک فرد ممکن است در سن ۲۰ سالگی زمینه های فوق را یکجا و کامل پیدا کند. در حالی که فردی دیگر در سنین بالاتر هم نتواند به آنها دست یابد. در مورد خانم ها هم به همین شکل است. یک دختر جوان ممکن است در سن ۱۴ تا ۱۵ سالگی به رشد کامل جسمانی رسیده باشد اما رشد روانی و شخصیتی او کامل نشده و توانایی ایجاد یک رابطه درست با همسر، فرزند، اطرافیان خود و از جمله خانواده جدیدی که با او پیوند می خورد یعنی خانواده شوهر را نداشته باشد. در این صورت تبعات آن نه تنها به فرد و خانواده بلکه به جامعه هم کشیده می شود. جامعه ای که نیازمند افراد فعال، آگاه، پخته و توانمند است. بنابراین ما فقط سن را ملاک اولیه و اصلی برای تشکیل خانواده یا ازدواج قرار نمی دهیم. البته به این نکته هم باید اشاره کنم که خرده گیری و سخت گیری و اینکه افراد فکر کنند ابتدا باید همه امکانات را فراهم و تمام دوره های تحصیل را طی کنند، شغل پردرآمدی داشته باشند و بعد ازدواج کنند را تایید نمی کنیم. صحبت ما در مورد حداقل هاست. اگر فرد بتواند به توانمندی های شخصیتی، اجتماعی، اقتصادی و... برسد، می تواند ازدواج کند که این اتفاق می تواند در شروع دهه سوم زندگی باشد که بسیار هم مطلوب است. البته گاهی ممکن است افراد در همان زمان هم آمادگی لازم برای ازدواج را پیدا نکنند و انجام این کار مهم به سنین و سال های بعدی موکول شود.
▪ آیا جوانان کشور ما این قابلیت را دارند که در سنین ذکر شده به این حد از بلوغ روانی و اجتماعی برسند؟ ـ ممکن است برای تعداد کمی از افراد این اتفاق بیفتد اما طبیعتا این امر برای اکثریت افراد جامعه محقق نمی شود. البته این تعداد کم نیز وابسته به خانواده شان هستند. خانواده این افراد، معمولا خانواده ای تحصیلکرده و هوشمند هستند، خانواده هایی که ازدواج والدین بر پایه اصول و ازدواج و انتخاب شان برنامه ریزی شده است و مسیر رشد درستی را برای فرزندان شان فراهم کرده اند.
▪ پس با توجه به گفته های شما، رسیدن به این حد از بلوغ در شهر و روستا و با توجه به سطح تحصیلات، فرهنگ و سایر شرایط محیطی در افراد متفاوت است؟ ـ بله دقیقا. برای هر فرد، هر خانواده و هر اجتماع کوچک و بزرگ این مساله متفاوت است. اما به هر حال ما یک حداقل هایی را نیاز داریم. علت تاکید بر انجام مشاوره قبل از ازدواج نیز همین است که ما ببینیم دو نفری که می خواهند ازدواج کنند به بلوغ روانی و اجتماعی رسیده اند یا خیر.
▪ بهتر است تفاوت سنی زوجین چقدر باشد؟ ـ ما اختلاف سنی ۵ سال را مطلوب می دانیم. در این صورت می توانیم بگوییم که زمینه ها به عنوان قدم اول یعنی حداقل اختلاف سن شروع می شود. اگر مبنا را فقط سن در نظر بگیریم، می توانیم بگوییم حداقل سن ازدواج در دختران ۱۸ سال و در پسران ۵ سال بیشتر یعنی ۲۳ سال است البته با حداقل توانمندی ها، مهارت ها، حرفه و تحصیلات.
▪ اگر خانمی از همسرش بزرگ تر بود چطور؟ ـ این مساله هم اگر به صورت موردی در جامعه وجود داشته باشد و همراه با مشاوره های لازم، شناخت فردی و شناخت نسبت به فرد مقابل باشد، مشکلی نیست و می توان آن را پذیرفت اما به عنوان یک قانون عام مورد تایید نیست.
▪ همیشه بحث بر سر فاصله سنی زوجین است و کمتر در مورد فاصله سنی والدین با فرزندانشان اظهارنظر می شود. نظر شما در این رابطه چیست؟ ـ ازدواج کردن به مفهوم این نیست که بلافاصله زوجین بچه دار شوند. البته اگر زوج سن بالاتری داشته و پختگی و تجربه داشته باشند، چنانچه بلافاصله بعد از ازدواج بچه دار شوند، مشکل چندانی نخواهند داشت. اما جوانانی که با حداقل سنینی که صحبت کردیم ازدواج می کنند نباید برای بچه دار شدن عجله کنند. شروع زندگی به معنای افزایش تعداد افراد خانواده نیست. شروع زندگی مستلزم زمان هایی است که زندگی مشترک برای یک زوج بسیار جوان معنادار شود و اصطلاحا جا بیفتد. بنابراین پاسخ به این سوال که یک دامنه وسیعی را شامل می شود، خیلی آسان نیست. اگر ازدواج در دهه سوم زندگی که مطلوب ترین زمان برای ازدواج است صورت بگیرد و در این سنین زوج صاحب فرزند شوند فاصله مناسبی بین آنها و فرزندان شان ایجاد می شود. به عنوان نمونه برای یک مرد ۳۰ ساله و یک زن ۲۵ ساله بچه دار شدن بسیار مناسب است. اما برای زوجی که در ۲۳ سالگی و ۱۸ سالگی هستند زود است و باید ابتدا تجربه کسب کنند و بعد صاحب فرزند شوند.
سن در ازدواج از دو نظر دارای اهمیت است :
یكی از نظر روانی و دیگری از نظر فیزیولوژیكی .
1- جنبه روانی:
انسان در فرایند رشد از نظر روانی در سنین مختلف دارای ویژگی های متفاوت است. روان شناسی كودك با روان شناسی نوجوان، جوان و پیر متفاوت است. خصوصیات روانی یك نوجوان با ویژگی های روانی یك فرد سالخورده در اكثر زمینه ها قابل مقایسه نیست.
بنابراین ازدواج یك مرد پنجاه یا شصت ساله با یك دختر 18 ساله به دلیل تفاوت فاز روانی به سعادت و خوشبختی نمی انجامد. دیر یا زود به علت عدم ارضای نیازهای روانی، این عروس جوان با دلمردگی به انتظار مرگ شوهر كهنسال خود روزشماری می نماید ، یا خواهان طلاق می شود. از سوی دیگر این مرد كهنسال برای ارضای نیازهای همسر جوانش مجبور به تظاهر به جوانی و رفتارهای نامناسب با سن خود می شود و در نتیجه او نیز از مسیر طبیعی زندگی خارج می گردد و از نظر اجتماعی زبانزد خاص و عام می شود ؛ و در مجالس و محافل ممكن است همسرش را با فرزندش اشتباه بگیرند و همه جا مجبور است وضعیت خود را توجیه كند. او برای كسب رضایت همسرش ، چنانچه ثروتمند باشد به خریدن جواهرات و لباس های گران قیمت و خانه و اتومبیل متوسل می شود و چنانچه عالم باشد كتاب ها و آثار خود را به او تقدیم می كند؛ ولی هیچیك از اینها او را ارضا نمی نماید. عكس این حالت ، یعنی ازدواج زن پیر با مرد جوان نیز همین وضع را خواهد داشت. بنابراین كسانی كه قصد ازدواج دارند نباید تحت تأثیر پول، مقام اجتماعی، مقام علمی و سایر امتیازهای ارزشمند، سن همسر آینده خود را نادیده بگیرند.
2- جنبه فیزیولوژیكی: علاوه بر جنبه های روانی، ارضای غرائز جنسی خود مسئله مهمی است. پیرمردی كه توانایی عمل جنسی او كاهش یافته و ازدواج وی با یك همسر جوان بیشتر جنبه ی صحبت و دیدار دارد، قادر نیست به غرایز جنسی همسر خود پاسخ دهد. به قول سعدی " زن جوان را تیری بر پهلو ، به كه پیری !".
واقعیت امر چنین است جوانی كه در كنار پیری نیاز به ارضای غرائز جنسی دارد ( و او توانایی این كار را ندارد ) جز ملال و سرخوردگی در ازدواج چیز دیگری نصیبش نمی شود. بنابراین چنین ازدواجی به هیچ وجه فرجام خوبی نخواهد داشت و پایانش فساد و انحراف یا دلمردگی و آرزوی نجات از این بحران خواهد بود.
مشاوران در ارتباط با مراجعانی كه برای ازدواج در مورد سن مشكل دارند ، باید به روش های زیر عمل نمایند:
1- در مورد دختر و پسری كه برای بار اول می خواهند ازدواج كنند و بین 18 تا 30 سال دارند، اختلاف 5 تا6 سال مناسب است؛ یعنی به علّت رشد سریع دختران، اگر پسر پنج تا شش سال بزرگتر باشد از نظر روانی و فیزیولوژیكی وضع مناسبی خواهد داشت.
2- در مورد مرد و زنی كه برای بار دوم ازدواج می كنند. دو حالت وجود دارد. زن برای بار دوم و مرد برای بار اول ، و یا برعكس مرد برای بار دوم و زن برای بار اول قصد ازدواج داشته باشند. در هر یك از حالت های فوق زندگی متفاوت است. ممكن است صحبت از داشتن فرزند قبلی باشد و شرایط اقتصادی و فرهنگی متفاوت ؛ به هر حال باید وضعیت هر یك را به طور انفرادی بررسی كرد و اطلاعات لازم را در اختیار مُراجع قرار داد. در مورد سن در ازدواج دوم اهمیت مسئله به اندازه ازدواج اول نیست. ممكن است زن مطلقه ای با دو فرزند و 30 سال سن با مرد 45 ساله مجردی ازدواج كند و چون گرفتاری فرزندان او نیز به زندگی او اضافه می شود، احتمال آن كه با همسرش كه گذشت كرده و با وجود فرزندانش حاضر به ازدواج با او شده ، با گذشت بیشتر بسازد و زندگی شاد و سعادتمندی داشته باشند.
3- از آنجا كه مرگ و میر مردان بیشتر ، و آمار زنان در بسیاری از جامعه ها درصد بالاتری را حائز است ، برای جلوگیری از فحشا و انحراف های جنسی باید چاره ای اندیشه شود. در جوامع غربی اصل آزادی جنسی با همه مفاسدش پذیرفته شده است؛ ولی در اسلام به علت اهمیت تربیت فرزند و استحكام خانواده، اصل دیگری را در زناشویی مجاز دانسته اند و آن تعّدد زوجات می باشد.
تعّدد زوجات نیز به دو صورت است : ازدواج دائم و ازدواج موقت. ممكن است مردی كه ازدواج كرده و زن مهربان و واجد شرایطی هم دارد ولی از روی بوالهوسی بخواهد ازدواج دوم كند، به مشاور مراجعه نماید. در اینجا مشاور باید او را در هر دو شرایط ( زندگی با زن اول و زندگی با دو زن) آگاهی دهد ؛ و وضعیت او را به دقّت و از جهات مختلف: از نظر از دست دادن ملاطفت و عطوفت زن اول، از نظر فرزندان ( خواهران و برادران ناتنی )، از نظر تأمین هزینه های زندگی، از نظر جنگ های روانی مرتبط با زنان متعدد و بالاخره به هم ریختگی محیط گرم خانوادگی موجود به بهای ارضای هوس زود گذر هشدار دهد. بدیهی است تصمیم گیری نهایی پس از بصیرت كامل با مراجع خواهد بود. گاه قدرت هوس به اندازه ای است كه ممكن است با همه اطلاعات و بصیرت داده شده ، مُراجع از ازدواج دوم صرفنظر نكند. مشاور می تواند پس از مواجهه او با ناملایمات بعدی ، باز هم او را با توجه به شرایط جدید راهنمایی نماید.
4- در صورتی كه زنها از قبل با علم و آگاهی ، شرایط چند زنی مرد را پذیرفته و حاضر به ازدواج شده اند و مرد نیز شرایط لازم را رعایت كند، شاید مشكلی ایجاد نشود؛ ولی در فرهنگ ایرانی مسئله تعدّد زوجات و نیز ازدواج موقت به عنوان یك سیره جاری پذیرفته نشده و اغلب كسانی كه از این روش استفاده كرده اند ، اگر چه تمام جوانب شرعی را مراعات كرده اند، امّا علاوه بر نارضایی همسران ، مورد طعن و سرزنش دیگران قرار گرفته و زندگی شاد و با ثباتی نداشته اند. از آن جا كه مشاوران نیزاز فرهنگ عمومی تبعیت می نمایند باید به افرادی كه به این سیره تمایل نشان می دهند، اطلاعات لازم را بدهند و تمام پیامدهای چنین اقدامی را به آنها گوشزد نمایند.
5- در مورد زنان جوانی كه از مردان پیر خوششان می آید و یا پیرمردانی كه به خیال خود زن جوان می گیرند تا جوان شوند، باید نظرشان را از لحاظ فیزیولوژیكی و روانی با توجه به اصول علمی بررسی كرد و آنان را به نادرست بودن باورهایی كه در این مورد پیدا كرده اند، توجه داد. مشاور باید دختر یا زن جوانی را كه دوست دارد با پیرها ازدواج كند ، به این مسئله توجه دهد كه پیرمرد نه از نظر روانی و نه از لحاظ فیزیولوژیكی قادر به به ارضای نیازهای او نیست و فرضاً اگر چند صباحی نظر او را تأمین كند ، در نهایت با مشكل مواجه خواهد شد و این ازدواج عاقبت خوشی نخواهد داشت.
دادن اطلاعات لازم در این مورد احتمالاً نظر زن جوان را به طرف مردانی با اختلاف سنّ معقول تغییر خواهد داد. به هر حال دادن آگاهی و بررسی همه جانبه به مراجع بصیرت خواهد داد كه به گزینش مناسب بپردازد و تصمیم عاقلانه و مناسبی اتخاذ نماید.
علل افزايش سن ازدواج در کشور
آيا يك مسئلۀ اجتماعي باعث بالا رفتن سن ازدواج در جامعۀ ما شده است؟
در اين صورت، چه عواملي در پيدايش اين پديده مؤثر بوده اند؟
چه راهحلهايي در اين زمينه پيشبيني شده است؟
ميان تأخر در ازدواج، تنگناي ازدواج و ... افزايش سن ازدواج چه تفاوتي وجود دارد؟
آيا تأخير در ازدواج يك مسئله يا بحران اجتماعي است؟
آيا وظيفه كارگزاران اجتماعي و جامعهشناسان در اين مسير يكسان است؟
به نظر مي رسد در مفهوم تأخير ازدواج چند اشكال وجود دارد. از جمله اينکه آيا به تأخير انداختن زمان ازدواج با ميل شخصي باز همان مسئلۀ تأخير در ازدواج است؟
براساس چه معياري سن ازدواج در ايران بالا رفته است؟
آيا حفظ سن ازدواج به شكل سنتي آن موجب توليد ناهنجاري اجتماعي نخواهد شد؟
آيا در گذشتههاي تاريخي نيز بالا رفتن سن ازدواج، تأخير تلقي ميشد؟
آيا براي هر دو جنس، بالا رفتن سن ازدواج به يك اندازه به عنوان مسئله تلقي ميشود؟
آيا تأخير در ازدواج فقط به معناي به تعويق افتادن مناسبات جنسي است و يا مسئلۀ تعويق تشكيل خانواده نيز مطرح است؟
آيا اقدامات انجام شده توانسته است در روند تأخير در ازدواج مؤثر باشد؟
در جامعۀ ما دربارۀ روابط ميان دو جنس هنجارهاي ديني و عرفي زيادي به شكلي بسيار سختگيرانه تعريف شدهاند. اين در حالي است كه تغيير معناشناختي و جايگاه روابط جنسي در زندگي، تنوع و شيوع بيماريهاي مقاربتي، افزايش عوامل رسانهاي تحريك جنسي و ... نگرانيهايي را در جامعه به وجود آورده است.
در مروري بر برخي تحليلهاي نظري، شايد بتوان گفت که اساس همه اين موضوع ها در مسئلۀ مدرنيسم و تحولات ناشي از آن مطرح است.
در ديدگاه گيدنز، صنعتگرايي، سرمايهداري و تسلط ارزشهاي سرمايهمدارانه، تقويت نهادهاي نظارت اجتماعي، قدرت سازماندهي و پويايي نهادهاي عصر تجدد و جهاني شدن از جمله ويژگيهاي دوران مدرنيته شناخته ميشوند.
همچنين، در انديشه اين نظريه پرداز اجتماعي، علل پويايي و تحرك خارق العاده عصر تجدد با سه عامل شناخته شدهاند؛ جدايي زمان و فضا كه بسياري از پديدههاي محلي را به وقايعي جهاني تبديل كرده است، ساختارهاي تكهبرداري شده (نشانه هاي نمادين و نظام هاي كارشناسي)، بازتابندگي نهادين يا حساسيت فوق العاده سازمانهاي جامعه مدرن براي پذيرش تغييراتي كه براساس مشاهدات به سرعت در خانواده منعكس ميشوند.
اگر ساير ويژگيهاي مدرنيسم مانند خردگرايي، فردگرايي، افسونزدايي، پوچگرايي و دگرگوني را نيز در نظر بگيريم، در هر كدام از آنها نيز ميتوانيم اين تحولات را شرح دهيم. اما، مسئله اين است که مدرنيته و ابعاد مختلف آن، بدون واسطههاي تغيير از جمله شهرنشيني، كاهش نفوذ نظام خويشاوندي، تحرك جغرافيايي، تكنولوژي و تكنولوژي اطلاعات، اشتغال زنان، جنبش حقوق زنان و تنوعپذيري نهادهاي اجتماعي نميتوانستند در خانواده مؤثر باشند. به بيان ديگر، تغييري كه در جامعه مدرن اتفاق افتاده، باعث شده است برخي از ويژگيهاي ازدواج در جامعه سنتي، مانند نوع انتخاب همسر و دخالت در آن، ازدواجهاي فاميلي، چند زني، قابليت فرزندآوري، پايين بودن سن ازدواج، فاصله سني زن و مرد، پديده ازدواج مجدد و ... تغيير كنند.
ميشل فوكو معتقد است كه با تزايد جمعيت در غرب، اين موضوع به امري حكومتي تبديل شد و در پي آن تجسس در امور جنسي مردم، راه را براي تبديل امري خصوصي به موضوعي حكومتي فراهم كرده و در پي آن امور جنسي گفتماني شده است. به نظر مي رسد، اين مسئله در پيدايش تأخير در ازدواج در ايران مؤثر بوده است.
ديدگاه ديگر در اين سطح از تحليل، برگرفته نظريات گيدنز است كه طي آن، كاهش نفوذ گروههاي خويشاوندي، انتخاب آزادانهتر همسر، به رسميت شناخته شدن حقوق زنان و خانواده، كاهش ازدواجهاي خانوادگي، آزادي جنسي و توجه به حقوق كودكان، از جمله تغييرات عمدهاي است كه در خانواده اتفاق افتاده است.
كاستلز نيز معتقد است كه تغييراتي كه در حوزه كار يا آگاهي زمان اتفاق افتاده، به واسطه اقتصاد اطلاعاتي جهاني و دگرگوني تكنولوژيك، در توليد مثل بشر و دگرگوني خانواده پدرسالار مؤثر بوده است. او بر اين اساس، به تأخير انداختن سن ازدواج و زندگي مشترك بدون ازدواج را از جمله نشانه هاي بحران در خانواده ميداند. شواهد نشان ميدهند که سن ازدواج در ايران نسبت به سالهاي گذشته افزايش پيدا کرده است. اما، اين مسئله مختص به کشور ما نيست و عمدتاً کارگزاران اجتماعي در ساير نقاط دنيا اين پديده را يک مسئله و يا بحران اجتماعي نميدانند.
علاوه بر اين، آمارها نشان ميدهند که در ايران و بسياري ديگر از کشورها فاصلۀ سني زوجين در حال ازدواج و همچنين پراكندگي يا انحراف معيار سن زنان در هنگام ازدواج در حال كاهش است. از سوي ديگر ازدواج زودرس در سالهاي اخير سيري نزولي داشته است.
برخلاف بسياري از کشورهاي جهان، درصد زندگي مشترك خارج از ازدواج به هر دليل در ايران بالا نيست. همچنين، ميزان سقط جنين بسيار کم است و نرخ رشد جمعيت نيز در ايران مثبت بوده يعني نياز به اقداماتي براي افزايش جمعيت در ايران وجود ندارد. از سوي ديگر، نرخ تجرد قطعي در کشور ما در مقايسه با ساير كشورها چندان بالا نيست. اما، نگرانيهايي در حوزۀ مناسبات بين دو جنس وجود دارد.
در تحقيقات ارزشها و نگرشهاي ايرانيان در سالهاي 80 و 82، ميانگين سن مناسب براي ازدواج مردان، از نظر پاسخگويان، 25 سال و براي زنان 9/20 سال شناخته شده است. همچنين، در بين حدود 4500 نفر از شهروندان ايراني، حدود 52 درصد با اولويت ازدواج فاميلي مخالف بودهاند. در مورد معاشرت پسر و دختر قبل از ازدواج، حدود 38 درصد اعلام موافقت کرده و حدود 29 درصد از افراد جامعه در مورد خواستگاري دختر از پسر براي ازدواج گزينه موافق را انتخاب كردهاند. حدود 92 درصد نيز مخالف تعدد زوجات بودهاند. اين آمارها همچنين نشان ميدهند که نگرشهاي مربوط به كار زنان در خارج از خانه نيز بسيار متحول شده است. به همين نسبت 46 درصد افراد مساله طلاق و 56 درصد روابط نامشروع را به عنوان مسايل جدي اجتماعي ميشناسند.
اين بدان معناست که با وجود آنکه بسياري از افراد اعلام كردهاند كه در ايران با موضوعي جدي با عنوان روابط نامشروع مواجه هستيم. اما ميتوان گفت که در همه اين موارد شاهد بروز تحولات جدي در نگرش افراد جامعه هستيم. برخي از عوامل تاثيرگذار در مسئلۀ تأخير در ازدواج عبارتند از؛
تغيير در هويت ج ن س ي زنان، باز تعريف زنانگي (شامل تمايل به اشتغال، تحصيل و ...)، بازتعريف مردانگي(که با مشكلات اشتغال و بيكاري، بلوغ اجتماعي ديررس همراه است) و هزينههاي گزاف، شرايط سنگين ازدواج و ... در اين زمينه بايد به تغييرات كلان در جامعه نيز توجه كرد. از اين رو مي توان عدم ثبات در بازار اشتغال و تسلط ارزشهاي اقتصادي را نيز از جمله تحولات اقتصادي تأثيرگذار قلمداد كرد.
در حوزۀ تغييرات سياسي نيز دخالت و نظارت دولت بر افكار عمومي، حكومتي شدن امور جنسي، ايجاد شكاف بين ارزشهاي رسمي و غيررسمي، نظارت و تهديد عرصه عمومي و ... قابل ذكر است.
در زمينۀ تحولات فرهنگي هم ميتوان به تغيير در الگوها و هنجارهاي ازدواج، دنياگرايي در گزينش اهداف زندگي، لذتگرايي و تنوعطلبي، تغيير در تعريف حدود اخلاق ج ن س ي، تنوعپذيري ملاكهاي زيباشناختي و ... اشاره كرد.
در ميان تغييرات اجتماعي نيز كاهش سرمايه اجتماعي، تغيير در ملاكهاي منزلت اجتماعي، جدايي و تفكيك هر چه بيشتر جنسيتي، ناچيز بودن و عدم گسترش كافي عرصه عمومي، ناكارآمدي خانواده در حمايت از جوانان و به طور كلي ضعف شبكههاي حمايت اجتماعي، ضعف نظامهاي تأمين اجتماعي، دسترسي سهلتر براي داشتن مناسبات جنسي خارج از زناشويي، عدم توازن در توزيع فرصتهاي اجتماعي بين دو جنس، گسترش و تنوعپذيري شيوه هاي ارتباط بين دو جنس و ناكارآمدي شيوه هاي نظارت قابل بررسي و در نهايت در عرضه تغييرات جمعيت شناختي، به هم خوردن توازن دو جنس در بازار ازدواج، افزايش سن اولين ازدواج و عدم توازن جمعيت جنسي مهاجران داخلي و بين المللي نيز قابل اشاره است.
پديدۀ تأخير در ازدواج پديدهاي پيچيده است كه سطوح مختلف كلان و مياني و خرد و به طور کلي، تغييرات در تمام ابعاد اجتماعي در جامعه بر روي اين تحول مؤثر بوده است. بنابراين، براي نگاهي دوباره و تحقيقي عميق دربارۀ آن، بايد موضوع را بيش از گذشته مورد بررسي و مطالعه قرار داد.
حال سؤال اين است كه ؛ چه بايد کرد؟
گسترش فضاي عمومي و تنوع بخشيدن فرصتهاي تعامل اجتماعي بين دو جنس، دخالت كمتر دولت در حوزه عمومي و خصوصي، كاهش شكاف ارزشي دولت و مردم، تقويت شبكههاي حمايت اجتماعي و سعي در تقريب تعاريف، ارزشها و هنجارهاي ازدواج توسط گروههاي مرجع كارشناسي، ديني و سياستگذاران اجتماعي را از جمله مهمترين راهکارها در اين زمينه به شمار مي رود.
*سن ازدواج برای دختران چگونه است ؟
1ـ برای افرادی که به وسیله ازدواج نکردن به گناه آلوده میشوند ازواج نمودن واجب است و بر اساس این معیار زمان و سن خاص را نمیتوان معرفی نمود هر زمانی و در هر سنی که آدمی از حفظ گوهر پاکی عاجز گردد
سن ازدواج برای دختران چگونه است ؟ زمان ازدواج به چند عامل بستگی دارد:
1ـ برای افرادی که به وسیله ازدواج نکردن به گناه آلوده میشوند ازواج نمودن واجب است و بر اساس این معیار زمان و سن خاص را نمیتوان معرفی نمود هر زمانی و در هر سنی که آدمی از حفظ گوهر پاکی عاجز گردد بگونهای که علیرغم تمهید مقدمات و رعایت اصولاخلاقی و احکام فقهی همچنان از تیررس شیطان در امان نباشد و از تهدید نفس اماره و آلوده شدن مصون نباشد باید ازواج کند. پرواضح است که به محض احساس چنین حالتی نباید به سراغ ازدواج رفت بلکه ابتدا باید به سراغ کنترل خواستهها رفت و در این مورد تدابیری را بکارگرفت و از طریق رعایت احکام فقهی و اصول و مقررات اخلاقی و کنترل رفتاری و فکری خواهشهای زودگذر را محدود نمود و بعد از بکارگیری این امور اگر علاج نشد و یا این کنترل به قیمت از کف نهادن تمام برنامههای زندگی و سخت شدن زندگی، ممکن و میسور نگردید در اینصورت باید ازدواج نمود.
2ـ عامل دوّم رسیدن به بلوغ جنسی و رشد فکری و اجتماعی و اخلاقی است یعنی هر چند که آدمی بتواند غرائز خود را کنترل کند و خواهشهای گذرا او را تهدید ننماید اما وقتی به رشد فکری و عقلی و اجتماعی و اخلاقی دست یافت جهت بقای نسل آدمی و رشد شخصیتخود و تکامل اخلاقی و معنوی خویش ازدواج ضرورت پیدا میکند. در این جا نیز نمیتوان بصورت قطعی سن معینی را بیان نمود ولی معمولاً دختران بین سنین 22 ـ 24 به این بلوغ و رشد میرسند و البته کسانی هم زودتر و یا دیرتر به این بلوغ میرسند امّا همانگونه که بیان شدمعمولاً بین سنین 22 تا 24 سالگی است.
3ـ گاهی اوقات اشتغال به تحصیل یا ارائه خدمات عالیتر و برتر علی رغم رسیدن به رشد و بلوغ لازم موجب تأخیر در ازواج میشود که در این صورت نیز نباید سن ازدواج دختر از 26 تا 27 سال بگذرد. بهرحال از بین عوامل بیان شده عامل نخست جایگاه ویژه دارد چرا کهدر صورت بروز آن دیگر نمیتواند گفت میخواهم درس بخوانم و رشد اجتماعی ندارم. در اینجا باید ازواج نمود چرا که حفظ پاکی از هر گوهری ارزشمندتر است. ولی باید تا رسیدن به رشد اجتماعی و اخلاقی از مادر شدن و پدر شدن جلوگیری نمودو همینطور از بهرهگرفتن ازتجارب بزرگترها نباید غفلت ورزید.
حال با توجه به نکات فوق تصمیم بگیرید ولی توصیه ما آن است که نسبت به نیامدن خواستگار ناشکیبایی نورزید و بدانید که دیر نشده انشاءالله خواستگاران فراوان درب منزل شما را خواهند کوفت و هرگز حجب و حیاء و عفت مانع هم نیست بلکه برای مردان معیارانتخاب عفت و حجب است حتی افراد بیقید هم از اینکه بی عفت و بی حجاب معرفی شوند ناخرسند هستند بلکه خود را با حیا و حجب میدانند ولی در مصداق آن اشتباه نمودهاند. بنابراین در این مورد دغدغه نداشته باشید و با رعایت تمام موازین اخلاقی و اسلامی خود را تسلیم خواست خداوند سازید تا او خود ازدواج شما را تدبیر کند. البته بهنگام تحقیق و انتخاب دقت و رعایت خصائص همسر مناسب را فراموش نکنید.
شرایط لازم برای رسیدن به سنّ ازدواج:
۱٫ رشد جسمانی: دختر و پس باید از لحاظ جسمی به بلوغ برسند. یعنی دختر و پسر توانایی جنسی داشته باشند. تحقیقات نشان می دهد دختران در سن ۱۳ تا ۱۴ سالگی اکثراً بلوغ جنسی پیدا می کنند و تمام دختران تا سنّ ۱۷ سالگی بالغ می شوند. و در پسران نیز از سنّ ۱۴ الی ۱۷ سالگی تماماً بلوغ جنسی پیدا می کنند. اولین شرط برای ازدواج همین بلوغ جنسی است که عموماً در دختران در ۱۵ سالگی و در پسران در ۱۶ سالگی حاصل می شود. منظور از بلوغ جنسی این است که اندامهای جنسی دختر و پسر آمادگی مسائل زناشویی داشته باشند.[۱] به عبارت دیگر بلوغ جنسی عبارتست از خواسته های فیزیولوژیکی و غریزی یک فرد و ازدواج جوابی است به خواسته ها و هر چه بین این دو سؤال و جواب فاصله بیشتر باشد عقده های روانی بیشتر است.[۲]
۲٫ رشد عقلی: به یقین زمانی که فردی رشد فکری لازم جهت انتخاب همسر را نیافته است، نمی تواند اقدام به تصمیم برای ازدواج خود بنماید و چه بسا قدرت تشخیص مصلحت یا مفسده در ازدواج با فرد مورد نظر را ندارد،[۳] رشد فکری پس از بلوغ جسمانی رو به تکامل می رود. پس از بحران های بلوغ، فرد استعدادها، توانائیها و امکانات محیطی خود را بهتر می شناسد و نسبت به شخصیّت خود بیشتر آگاهی می یابد. در نتیجه تصمیماتش بیشتر از عقل نشأت می گیرد تا احساسات.[۴]
۳٫ رشد عاطفی: رشد عاطفی و احساسی از شرایط لازم برای ازدواج است و دارای محاسن و مزایای زیادی است. از جمله اینکه قدرت محرکه انسان است، عامل اتصال و پیوستگی و تلطیف انسانها و جوامع است، از مهمترین عوامل موفقیّت در زندگی زناشویی است. فرد برخوردار از رشد عاطفی، مهار احساسات منفی و مثبت خود را در دست دارد. او در ابراز خشم و ترس، گریه و شادی، محبّت و غیره در محدوده مورد قبول جامعه عمل می کند، نه همانند یک کودک. رشد عاطفی نیز مانند رشد عقلی به سنّ تقویمی نیست، بلکه به میزان یادگیری، تجارب فرد و از همه مهمتر تعامل عاطفی کودک با والدین و دیگر بزرگسالان آموخته می شود.[۵]
۴٫ رشد اجتماعی: رشد اجتماعی رابطه نزدیکی با رشد عقلی و رشد عاطفی دارد. انسان دارای چهار دنیای اجتماعی است: خانواده، مدرسه، شغل و دوستان که فرد را باید از نظر اجتماعی در آنها مورد ارزیابی و بررسی قرار داد. فردی که از رشد اجتماعی برخوردار است روابط اجتماعی (از جمله رابطه بین زن و شوهر) را بهتر درک می کند، به دیگران احترام می گذارد، حقوق دیگران را محترم می شمارد، نقش، وظایف و مسئولیتهای مربوط به خویش را به نحو أحسن انجام می دهد.[۶]
۵٫ رشد اخلاقی: روابط زناشویی همانند هر ارتباط اجتماعی دیگر بین انسانها با در نظر گرفتن ارزشهای اخلاقی و معنوی زن و مرد است که منجر به سعادت و معنویت زندگی آنان می گردد. بسیاری از امور و مسائل زندگی زناشویی در چهارچوب اخلاق و فضایل اخلاقی قابل حلّ است و هر اندازه زن و شوهر متخلّق به اخلاق و رفتار پسندیده مانند صداقت و گذشت، درستی و فداکاری و… باشند زندگی شان از سلامت و آرامش بیشتری برخوردار خواهد بود.[۷] اگر دختر و پسر این شرایط را دارا بودند می توانند ازدواج نمایند. البته باید دانست مناطق، محیطها، جامعه ها، نسلها، نژادها، قبیله ها، خانواده ها و افراد (تفاوتهای فردی)، در این زمینه یکسان نیستند، بلکه تفاوتهایی با هم دارند، مثلاً در سرزمینهای «گرمسیر» بلوغ جنسی زودتر فرا می رسد تا مناطق «سردسیر»؛ و در محیط های باز و شلوغ که برخورد زن و مرد و دختر و پسر بیشتر است، و در محیطهای غیرمذهبی و بی بند و بار که مسائل محرم و نامحرم و حجاب و عفّت کمتر رعایت می شود، بلوغ جنسی زودتر فرا می رسد تا در محیطهای مذهبی و پاک و با عفّت و پایبند به قوانین شرعی؛ و در خانواده های غیرمؤدب و بی فرهنگ که رعایت حفظ مسائل جنسی را نمی کنند و احیاناً بچه ها شاهد مسائل جنسی (کلامی و غیرکلامی) پدر و مادر خود هستند، بلوغ جنسی زودتر فرا می رسد تا خانواده هایی که این مسائل را رعایت می کنند.
کمیّت و کیفیّت خوراک و غذا نیز در این موضوع تأثیر دارد؛ آنهایی که غذای بیشتر و قوی تر می خورند، بلوغ جنسی شان سریعتر است.www.migna.ir آنچه که آمار و تحقیقات نشان می دهد، حاکی از آن است که بهترین سن ازدواج برای پسران ۱۹ سال و برای دختران ۱۶ سال است. البته این سن متوسط است ممکن است پسر یا دختری زودتر از این نیاز به همسر داشته باشد، که باید اقدام شود.[۸] در مسأله ازدواج نباید بیشتر به مسائل اقتصادی توجه کرد و ازدواج را به تأخیر انداخت که اگر به تأخیر بیفتد باید شاهد فساد و فحشاء در جامعه بود. جوان اگر هنگام ازدواج نتواند ازدواج نماید تحت فشارهای جنسی و روانی از راههای غیرصحیح خود را ارضاء خواهد کرد. تحقیقات نشان می دهد که اگر جوانان خوب آموزش ببینند هم زندگی لذّت بخشی بعد از ازدواج خواهند داشت و هم فرزندانِ کسانی که در سنین گفته شده ازدواج کنند سالم تر و باهوش تر خواهند بود و در آینده با فاصله سنی کم ارتباط بهتری با فرزندان خود خواهند داشت.[۹]
پانوشت: [۱] . سن ازدواج دختران، زهره رجبیان، و…، ناشر سفیر صبح، چاپ اول، ۱۳۸۰، ص ۱۶۵٫
[۲] . ازدواج مکتب انسان سازی، شهید دکتر سید رضا پاک نژاد، انتشارات اخلاق، چاپ سوم، ۱۳۷۹، صفحه ۱۰۳٫
[۳] . سن ازدواج دختران، همان، ص ۱۶۶٫
[۴] . جوان و تشکیل خانواده، استادان طرح جامع آموزش خانواده، چاپ سوم، ۱۳۷۶، ص ۱۳۴٫
[۵] . همان، ص ۱۳۵٫
[۶] . همان، ص ۱۳۶٫
[۷] . همان، ص ۱۳۷٫ [۸] . جوانان و انتخاب همسر، علی اکبر مظاهری، انتشارات پاساریان، چاپ ۲۲، ۱۳۸۳، صفحه ۲۸٫
[۹] . سن ازدواج دختران، همان، ص ۱۵۶٫ منابع : اندیشه قم
امين رحيمي-روزنامه جام جم
روزنامه سلامت
حوزه: حسین دهنوی
دكتر اميد علي احمدي
گردآوری : میگنا www.migna.ir
سن ازدواج در شرایط جغرافیایی و اقلیمی مختلف متفاوت است؛ معمولاً در مناطق گرم، سن بلوغ و ازدواج پایین تر ، و در مناطق سرد و كوهستانی بالاتر است. مهم نیست كه فرد در چه سنی بالغ می شود ، این است كه دختر و پسر احساس كنند از نظر فیزیولوژیكی و روانی نیاز به ازدواج دارند. تشخیص زمان مناسب ازدواج از سوی دختر و پسر تازه بالغ مشكل است . در این مورد راهنمایی پدر و مادر و مشاوره با مشاور خانواده ضروری است.
معمولاً چون دختران از نظر رشد بدنی و روانی از پسران جلوترند و رشد آنان سریعتر است ، زودتر بالغ و برای ازدواج آماده می شوند. به همین علت در اسلام سن تكلیف دختران نـُه سال و پسران 15 سال می باشد.
برای ازدواج دختر و پسر، سن مشخصی را نمیتوان ذکر کرد زیرا همانطور که گفتیم شرایط و موقعیت افراد متفاوت است. برای مثال، سن ازدواج در مناطق گرمسیر، به سبب بلوغ ج ن س ی زودتر دختران و پسران، و در مناطق روستایی به جهت سادهتر بودن زندگی و نبودن پیچیدگی های زندگی شهرنشینی و نیز حمآیت بیشتر خانوادهها، پایینتر است.
آنچه زمینه را برای ازدواج دختر و پسر آماده میکند، امکانات اولیه مادی، بلوغ شرعی، بلوغ ج ن س ی، بلوغ فکری، رشد جسمی و روحی، رشد اجتماعی و شخصیتی، استقلال فکری، ثبات عاطفی و قدرت مدیریت بحران (مواجهه با مشکلاتی که در فرایند ازدواج ممکن است ایجاد شود و مقابله با بحرانهای زندگی) است که اگر این شرایط به طور نسبی (و نه مطلق) فراهم شد، شخص میتواند ازدواج کند.
گاهی با وجود شرایط پیش گفته، موانعی از جمله تحصیلات عالی برای آقایان یا اتمام خدمت نظام وظیفه در ازدواج وجود دارد که میتوان با طولانی کردن دوران عقد این مشکل را از بین برد.
تفاوت سن دختر و پسر با در نظر گرفتن موقعیت جغرافیایی و عوامل فرهنگی متفاوت است. گاه تفاوت سن تا ده سال هم مشكلی ایجاد نمی كند.
یكی از فرمول هایی كه در این مورد پس از آمارگیری های سن ازدواج پیشنهاد شده ، آن است كه در سنین پایین تر ،نصف سن پسر به اضافه هفت سال سن مناسبی برای دختر خواهد بود. ولی این به هیچ وجه فرمول قطعی و یا استاندارد محاسبه شده ای نیست؛ آنچه در این مورد می توان به طور قطعی پیشنهاد نمود آن است كه بین سن زوجین تناسب منطقی و معمولی وجود داشته باشد.
بهترین سنّ ازدواج برای دختر و پسر ؟
ازدواج برای دختر و پسر امری است غریزی و فطری. هر زمان این غریزه و فطرت و رشد سنی و عقلی و اجتماعی بیدار شود و دختر و پسر نیاز به ازدواج در درونشان بیدار شود؛ این زمان زمان ازدواج آن شخص است. این نیاز به ازدواج اکثراً بعد از سنّ بلوغ شرعی دختر و پسر است. امّا زمان ظهور این نیاز در افراد متفاوت است. اگر جوانی به «بلوغ جسمی» و «بلوغ عقلی» رسیده باشد آماده ازدواج است. در افراد مؤمن و باهوش این بلوغ جسمی و عقلی زودتر حاصل می شود. پس سنّ ازدواج چیزی است نسبی که در افراد مختلف، جوامع مختلف متفاوت است. ما در اینجا شرایطی را که یک شخص را به سنّ ازدواج می رساند مطرح می کنیم؛ که این شرایط باید در هر دختر و پسری باشد تا یک ازدواج موفّق داشته باشد. همچنین باید گفت که تعیین کردن سنّ برای ازدواج و یک نسخه پیچیدن برای همه افراد امری است اشتباه چون هر کسی در سنّی خاص این شرایط را دارا است.
مشاوره ازدواج در ارتباط با سن
بعضی از مراجعان به مشاوران اظهار می دارند كه سن من 30 سال است آیا با مردی 50 ساله ازدواج كنم یا خیر. گاه زنان جوانی هستند كه می گویند از پیرمردها خوشم می آید و یا پیرمردانی اظهار علاقه می كنند كه با دختر جوان ازدواج كنند و حتی بعضی ها معتقدند كه ازدواج با زن جوان ، آنها را جوان می كند.
ازدواج در سنین پایین
آیا ازدواج در سنین پایین ممکن است مشکلاتی را در پی داشته باشد؟
ازدواج در سنین پایین به جهت کم تجربگی، ممکن است باعث ضعف تدبیر و مانع از مدیریت بحران شود.
با توجه به اینکه شخص در سنین پایین، ثبات عاطفی ندارد، ممکن است در انتخاب خود عاقلانه تصمیم نگیرد و بعد پشیمان شود.
به طور معمول وابستگی افراد در سنین پایین به والدین بیشتراست و در صورت ازدواج، ممکن است زمینهی دخالتهای آنان بیشتر فراهم شود و مشکلاتی را پدید آورد.
در صورتی که سن دختر پایین باشد (زیر 18) و با ازدواج باردار شود، احتمال بروز مشکلاتی از قبیل فشار خون بالای دوران بارداری، کم خونی و عوارض زایمان، نوزاد زودرس یا کم وزن، نوزاد مرده، با بهرهی هوشی پایین و ... افزونتر میشود. www.migna.ir
ازدواج زودرس، مانند چیدن میوهی کال و نارسی است که وقت چیدن آن نبوده است.
ازدواج در سنین بالا
ایا ازدواج در سنین بالا و تأخیر در ازدواج ممکن است پیامدهای منفی داشته باشد؟
همانگونه که طبیعت چهار فصل دارد، طبیعت زندگی انسان هم بهار، تابستان، پاییز و زمستان دارد و بهترین فصل برای ازدواج، بهار زندگی یعنی ابتدای جوانی است.
تأخیر در ازدواج و کشیده شدن به فصلهای بعدی زندگی، مشکلاتی را پدید میآورد:
از بین رفتن شادابی دختر و پسر؛
از دست رفتن فرصتهای ازدواج به ویژه برای دختران؛
فاصله ی سنی زیاد با فرزندان و ایجاد ضعف یا عدم درک متقابل در اینده؛
مشکلات مربوط به بچه دار شدن.
از نظر اسلام : چون اسلام دین جهان شمولی است ، بنابراین حداقل سن تكلیف برای تمام مناطق اعم از سرد و گرم مشخص گردیده ؛ یعنی در روی زمین مناطقی هست كه دختر در نـُه سالگی بالغ است ولی این بدان معنا نیست كه این دختر 9 ساله باید الزاماً ازدواج كند. ازدواج زمانی واجب است كه شرایط آن از نظر فیزیولوژیكی، روانی ، فرهنگی و اقتصادی فراهم باشد و چنانچه انجام نگیرد فرد به گناه بیفتد.
در ایران به طور عرف اكثر دختران بین 18 تا 25 سال ازدواج می كنند. پسرها نیز در روستاها در سنین پایین تر و در شهرها بین 25 تا 30 و گاه تا 35 سالگی ازدواج می كنند. تأخیر در ازدواج به تعبیر رسول گرامی اسلام(ص) مثل این است که میوهای رسیده باشد و چیده نشود.
اِنّ الاَبکارَ بِمَنزله الثّمر عَلَی الشّجَر اِذا اَدرَکَ ثِمارُها فَلَم تُجتَنَ اَفسَدَتهُ الشّمسُ وَ نَثَرَتهُ الرّیاحُ
دوشیزگان چونان میوه ی روی درختند. هنگامی که برسند و چیده نشوند، نور خورشید آنها را از بین میبرد و بادها آنها را به این سو و آن سو میبرند.
از مضمون روآیت چنین استفاده میشود که تأخیر در ازدواج، سبب سردرگمی و کلافگی شده، آرامش روانی انسان را از بین میبرد و احتمال انحرافات اخلاقی و جنسی افزایش مییابد.
ویل دورانت (will Durant) میگوید:
اگر ازدواج در سالهای طبیعی انجام شود، بیماریهای روانی و انحرافات ج ن س ی که زندگی معاصر را لکه دار کرده است، به نصف کاهش خواهد یافت.
این عبارت، مضمون روآیتی از رسول خدا(ص) است که فرمود:
مَن تَزَوّجَ فَقَد اَحرَزَ نِصفَ دینِه فَلیتّقِ اللهَ فی النصفِ الباقی
کسی که ازدواج کند، نیمی از دینش را حفظ میکند و برای نیم دیگر باید پرهیزگاری پیشه سازد.
یا روآیتی که فرمود:
وقتی جوانی ازدواج میکند، شیطان فریاد برمیآورد که دو سوم دینش را از دستبرد من دور کرد. قرآن كريم بلوغ را سن ازدواج ميداند و از آن با تعبير بلوغ نكاح ياد ميكند.
روايات ائمه و تفاسير مختلف نيز بر همين موضوع صحه ميگذارند؛ به طوري كه شيخ طوسي سن ازدواج را سن توانايي جنسي و رغبت به تاهل ميداند. يعني سن ازدواج، سن تمايل است و چنين برميآيد كه در صورت نياز اگر ترك آن موجب گناه شود، ازدواج واجب ميشود. اما در جوامع امروزي به دلايلي كه در ادامه به آنها خواهيم پرداخت، سن ازدواج از سن بلوغ جسمي فاصله گرفته است و اغلب اين فاصله معقول پنداشته ميشود.
جوامع غربي اين خلا زماني يا در حقيقت دوره بحراني را با روابط آزاد ج ن س ي كه پشتوانه قانوني دارد، ميپوشانند اما جامعه ديني ما چنين راهكاري را برنميتابد. بالطبع در چنين شرايطي، آشكار شدن آسيبهاي دوره بحراني ناگزير است چرا كه نه ميتوان مطابق راهكار ديني، سن ازدواج را به دوران بلوغ نزديك كرد و نه شرايط فرهنگي و اجتماعي دنياي معاصر اجازه ميدهد جامعه در شرايطي سالم افزايش سن ازدواج را تابي بياورد.
در اين باره توسلي به آموزههاي ديني مبني بر خويشنداري تنها گزينه پيش روست كه باز هم به دليل شرايط فرهنگي روز و حاد بودن آسيبهاي تاخير در ازدواج به صورت عمومي و گسترده راه به جاي نميبرد. از زاويه ديگري نيز ميتوان به اين مساله نگاه كرد.
خويشتن داري فرمان خداوند متعال براي فردي است كه به هر دليل توانايي ازدواج ندارد و جنبهاي موقت يا استثنايي دارد و هرگز يك راهكار عمومي براي اداره جامعه ديني محسوب نميشود. اراده خداوند براي زندگي انسان و دستورات وي مطابق دين مبين اسلام كه دين فطرت و طبيعت است بر ازدواج، تسكين روحي و جسمي و بقاي نسل تاكيد دارد و دستور ارزشمند خويشتنداري كه براي جلوگيري از آغشته شدن فطرت فرد به بيمبالاتي و گناه است نبايد با يك راهكار كلان براي اداره جامعه يا شيوهاي منفعلانه در برابر ضعفهاي موجود بر سر راه ازدواج بموقع جوانان اشتباه گرفته شود.
چنين برميآيد كه حكم خويشتنداري نه از فرد و نه از جامعه كه دولت مظهر آن است، رفع تكليف نميكند! چنانكه اميرالمومنين علي(ع) پس از اجراي حد درباره جواني كه از تجرد به گناه افتاده بود، دستور داد تا از بيتالمال وي را تامين كنند و تاهل را بر وي امكانپذير ساخت در عمل نيز نزديك شدن سن ازدواج به مرز دهه سوم زندگي، پيامدهاي رفتاري و رواني وحشتناكي براي جامعه امروزي به دنبال دارد.
پژوهشها در اين باره از رابطه افزايش سن ازدواج و رواج تجرد با مفاسد و آسيبهاي اجتماعي حكايت ميكنند و جامعهشناسان و صاحبنظران مكرر در اين باره هشدار ميدهند. از منظر روانشناسي، تجرد طولاني مدت ريشه بسياري از آسيبهاي فردي و اجتماعي است هرچند كه در نگاه اول، درك رابطه علي و معلولي ميان آنها دشوار و حتي غيرممكن به نظر برسد.
فاصله ی سنی دختر و پسر
فاصله ی سنی دختر و پسر چقدر باشد، مطلوب است؟
فاصله ی سنی مطلوب بین دختر و پسر تقریباً بین 3 تا 7 سال است؛ یعنی پسر بزرگتر باشد.
در صورت وجود شرایط مطلوب، کمی کمتر یا بیشتر از این مقدار هم قابل قبول است اما فاصله ی سنی زیاد، مشکلاتی را در زندگی زناشویی پدید میآورد که ناشی از درک دوگانه ی دختر و پسر از دنیا و تفاوت نیازهای آن دو در سنین متفاوت است.
تفاوت سنی بالا زمانی بیشتر رخ مینماید که دختر و پسر در دو دنیای متفاوت نوجوانی و بزرگسالی باشند زیرا نوجوان به شدت عاطفی است و به عواطف نیاز دارد اما بزرگسال با خروج از نوجوانی، عواطف خود را خرج کرده و اکنون که در بزرگسالی به سر میبرد، توان درک و همراهی با همسر نوجوان خود را ندارد.
سن بالاتر دختر
ایا اشکالی دارد که سن دختر چند سال بیشتر باشد؟
مطلوب، بالاتر بودن سن پسر است و اگر برعکس شود، به عللی، مشکلاتی را پدید خواهد آورد:
بلوغ ج ن س ی زودتر دختر: با توجه به بلوغ ج ن س ی زودتر دختر، بهتر است زودتر از پسر به نیاز او پاسخ داده شود و راه این پاسخگویی، ازدواج زودتر خواهد بود که لازمهاش ازدواج در سنین پایینتر و کمتر از پسر است.
بلوغ فکری زودتر دختر: با توجه به اینکه دختر زودتر از پسر به بلوغ فکری میرسد، بالاتر بودن سن او در ازدواج، سبب دوری تفکر آن دو میشود؛ درحالی که زن و مرد باید قرب فکری داشته باشند. کاهش شادابی با زایمان: زایمان در سنین بالا از نشاط و شادابی زن میکاهد و اگر سن مرد کمتر باشد، ممکن است کم نشاطی زن، مرد را به سوی دیگران بکشاند.
کاهش هورمونهای ج ن س ی زن: هورمونهای ج ن س ی زنان از حدود پنجاه سالگی به بعد، کاهش مییابد؛ حال آنکه در مردان این گونه نیست و اگر سن زن در ازدواج بالا باشد نمیتواند نیازهای جنسی همسر خود را تأمین کند و ممکن است مرد به خطا رود.
پیشگیری از اثبات اقتدار مرد: اگر سن زن بالاتر باشد، ممکن است نقش مادر را برای شوهر خود ایفا کند و با این کار جلوی اقتدار او را بگیرد که این مسئله برای مرد خوشایند نیست.
عدم پذیرش خانوادهی پسر: به طور معمول، خانوادهی پسر به ویژه مادر او، به چنین ازدواجی راضی نمیشود و اگر به رغم میل باطنیاش به چنین ازدواجی رضآیت دهد، از عروسش حمآیت نخواهد کرد که برای دختر بسیار رنجآور است.
عدم پذیرش عرف: عرف جامعه، ازدواج دختر و پسر با این شرایط را نمیپذیرد. مطلوب این است که وقتی زن و مرد در جامعه حضور مییابند و کنار هم راه میروند، دیگران آنان را زن و شوهر بدانند و نه ...! تفاوت سنی پیامبر(ص) و خدیجه (س)
اگر نباید سن دختر از پسر بیشتر باشد، پس چرا سن حضرت خدیجه(س) پانزده سال از پیامبر خدا(ع) بیشتر بود؟
درست است که براساس قول مشهور، خدیجه(س) پانزده سال از پیامبر گرامی(ص) بزرگتر بوده اما این ازدواج، ازدواجی استثنایی به شمار میاید. همان گونه که در جهات دیگر (خواستگاری خدیجه از حضرت و پذیرش مهریه از سوی خدیجه) نیز خلاف روش معمول و متفاوت آن دوران بوده است؛ به همین دلیل این ازدواج با شگفتی برخی و – حتی در مواردی- با تمسخر برخی نادانان مواجه شد. نگرانی از بیشتر بودن سن دختر از پسر به جهت مشکلات احتمالی است که در اینده پدید میاید.
اگر دختر یا پسری، مقداری از معرفت خدیجه و رسول خدا(ص) را داشته باشند که مانع از ایجاد مشکلات بعدی در زندگی شود، منعی برای ازدواجشان با این شرایط (سن بالاتر دختر) نیست.
یادمان باشد که رسول گرامی اسلام(ص) به سبب ایمان سرشار به خدا و معرفت وصف ناشدنی، تا آخر عمر خدیجه، با شخص دیگری ازدواج نکردند و به وی وفادار ماندند و تا آخر عمر خدیجه، رابطهای سرشار از عشق و صفا و صمیمیت و احترام داشتند.
وقتي بهموقع نميگوييم بله!
آسيبشناسي افزايش سن ازدواج
طبق اعلام مركز پژوهشهاي مجلس شوراي اسلامي، سن ازدواج براي پسران 29 و دختران 28 است. اين اعداد و ارقام هر چه كه باشد، از بالا بودن نامعقول سن تاهل خبر ميدهد
سن ازدواج يكي از شاخصههاي مهم براي ارزيابي ميزان سلامت و بهداشت جسمي و رواني افراد يك جامعه محسوب ميشود. در كشور ما كه هنجارهاي ديني نزد عموم مردم از مطلوبيت خاصي برخوردار است و جوانان بخش غالب جمعيتي را تشكيل ميدهند، اين ارزيابي در حوزه اخلاق اجتماعي و روحيه جمعي نيز مطرح ميشود و دامنه تاثير سن ازدواج را به حوزههاي رفتاري و فرهنگي هويتي نسل جوان ميكشاند.
بررسي سن ازدواج جوانان ايراني در چند دهه اخير، روندي صعودي را نشان ميدهد در حالي كه سن ازدواج در سال 1354 حدود 25 سالگي بود، پس از چند دهه افزايش (بجز سال 1365) در سالهاي اخير براي پسران به 28 و دختران به 24 رسيده است. البته آمارهاي متفاوتي در اين باره ارائه ميشود و طبق اعلام مركز پژوهشهاي مجلس شوراي اسلامي، سن ازدواج براي پسران 29 و دختران 28 است.
اين اعداد و ارقام هر چه كه باشد، از بالا بودن نامعقول سن تاهل خبر ميدهد كه بالطبع از جنبههاي مختلف و به صورت پردامنه به آسيبزايي در جامعه عرفپسند و هنجارطلب ما ميپردازد. بررسي دلايل افزايش سن ازدواج و عوارض ناشي از آن كه بهمراتب گسترده محسوب ميشود و ارائه برخي راهكارهاي احتمالي براي بهبود وضعيت، موضوع نوشتاري است كه در ادامه ميخوانيد. ناكامي و دامنه آسيبهاي آن ارضاي نياز ج ن س ي، يكي از اهداف اوليه و انگيزههاي قوي ازدواج است. دكتر هاشم مهدوي، روانشناس باليني و آسيبشناس اجتماعي نياز جنسي را داراي ماهيتي زيستي، رواني و اجتماعي ميداند كه در صورت ازدواج از طريق درست ارضا ميشود و در خدمت فرد و جامعه انساني قرار ميگيرد و در غير اينصورت به افزايش بيبندوباري، بزهكاري و عصبيت اجتماعي ميانجامد.
وي در اين باره توضيح ميدهد: «هنگامي كه انگيزههاي قوي نظير شهوت، توليدمثل، استقلال زيستي و تشكيل خانواده به وسيله موانع غيرقابل قبول يا موانعي كه فرد براي رفع آنها ناتوان است، سركوب شوند يا معطل بمانند احساس ناكامي رخ ميدهد. احساس ناكامي يكي از الگوهاي قدرتمند رفتاري هنجاري، ارزشي و نگرشي است كه شخصيت و هويت فرد را زير سلطه ميگيرد و با گذشت زمان قويتر ميشود. اين احساس بتدريج در تمامي ابعاد وجودي فرد ناكام تسري مييابد و به انديشه بزهكاري و ايجاد بسترهاي جرمزاي وي ميانجامد.
بعلاوه نيروي مهار گسيخته شهواني، فرد را به اعمال غيراخلاقي سوق ميدهد كه روابط نامشروع، همجنسگرايي، انحرافات جنسي، خودارضايي، تنوعطلبي ج ن س ي، عدم ارضاي روحي و ... بخشي از آنها را شامل ميشود. چنين گرايشهايي نتيجه تجربههاي نادرست ج ن س ي و خيالپردازيهاي شهواني پيش از ازدواج محسوب ميشود و در افزايش فاصله بلوغ تا تاهل ريشه دارد.
از سوي ديگر افزايش سن ازدواج و عدم ارضاي ج ن س ي بموقع شكلگيري عقدههاي رواني و انباشت آنها در شخصيت فرد را به دنبال دارد. ارضاي ج ن س ي امنيت و آرامش رواني را موجب ميشود و بدون آن عصبيتهاي روحي، طغيانگري، احساس پوچي و حتي ميل به خودكشي مجال بروز مييابند.
روابط نامشروع پيش از ازدواج نيز نهتنها به ارضاي كامل و جامع منجر نميشوند بلكه چون همواره با احساس گناه و غيراخلاقي بودن همراه است بر ميزان عصبيتها ميافزايد.»
وي ازدواج را فرهنگي مشترك ميان همه جوامع ميداند كه با نيازهاي عميق و ريشهدار انسان در طول تاريخ بشريت سر و كار دارد و بدون آن جامعه انساني با دگرگوني و مسخ بنيادين مواجه ميشود.
مهدوي درباره پيامدهاي افزايش سن ازدواج نيز ميافزايد: «تحقيقات بسياري در اين حوزه صورت گرفته است. ميان افزايش سن ازدواج و كاهش سن جرم در يك جامعه رابطهاي معنادار وجود دارد كه در كوتاهمدت آشكار ميشود. انواع مختلف فحشا، بيبندوباري، تجاوز به عنف و ... با افزايش سن ازدواج رابطهاي مستقيم و قابل پيشبيني دارند.
علاوه بر آن جنايت، قتل، دعواهاي خياباني و خانوادگي، دزدي، اوباشگري، مزاحمت، روابط نامتعارف و خشن، فرار از خانه و... نيز با افزايش سن تاهل بيشتر ميشوند و در بلندمدت آسيبهاي بزرگ اجتماعي را دامن ميزنند. آمارها نشان ميدهد اغلب دختران و پسران فراري از خانه بر سر موضوع ازدواج با خانوادهشان اختلاف دارند.
تحقيقات سازمان بهزيستي نيز نشان ميدهد سن شروع روسپيگري براي بيش از 60 درصد دختران 13 تا 20 سال است، يعني درست در سنين بلوغ و برخي هم فراهم نبودن شرايط ازدواج يا مخالفت خانوادهشان را با تاهل آنها دليل اصلي گرايش به روسپيگري معرفي كردهاند كه اين ميزان را 70 درصد ميدانند.
آمار ديگري نشان ميدهد نزديك يك چهارم زندانيهاي كشور را جوانان زير 30 سال تشكيل ميدهند و مجموعه اين ارقام از آسيبهايي حكايت ميكند كه بالا رفتن سن ازدواج و مشكلات جنسي، روحي و رواني بخشهاي مهمي از آن را تشكيل ميدهد.
افزايش امنيت دروني، بازيابي شخصيتي و حتي رفع برخي مشكلات ذهني و رواني ارزشهايي هستند كه دركنار بلوغ فردي و اجتماعي، افزايش مهارت، انگيزه و توليد ثروت ميتوان آنها را جزو پيامدهاي ازدواج بهموقع دانست. در حقيقت ازدواج و تشكيل خانواده انگيزشي قدرتمند براي زوجين ايجاد ميكند تا به جنگ سختيهاي زندگي بروند و از آسيبهاي گوناگوني كه در زندگي مجردي در كمين آنهاست، مصون بمانند.
از اين ديدگاه پاسخگويي به نيازهاي عاطفي بزرگترين دستاورد ازدواج است كه به سلامت شخصيتي فرد ميانجامد. افزايش امنيت دروني بازيابي شخصيتي و حتي رفع برخي مشكلات ذهني و رواني ارزشهايي هستند كه ميتوان آنها را جزو پيامدهاي ازدواج بهنگام دانست اينكه يك نفر در كنارش باشد. تنهايياش را پر كند و قابل اعتماد و محرم رازش باشد سوپاپ اطميناني براي عصبيتهاي فردي و اجتماعي هر يك از زوجين است و از بروز ناهنجاريهاي رفتاري ميكاهد.
تجربههاي اجتماعي نيز نشان ميدهد هنگامي كه ازدواج بموقع به زايش نهاد خانواده و اقتدار آن در جامعه ميانجامد سطح آسيبهاي ناشي از احساس تنهايي و پوچي كه از مشخصههاي جهان معاصر است به كمترين حد ممكن ميرسد. اوج اين تجربه اجتماعي را ميتوان در رابطه ميان افزايش سن ازدواج و بالا رفتن ميزان خودكشي يا ميل به آن دانست.
با اين تذكر كه در كشورهاي غربي و جوامع غيرديني روابط نامشروع و آزادانه ميان دو جنس مخالف خلاء ناشي از افزايش سن تاهل را پر نميكند. خودكشي به زعم بسياري از روانشناسان پديدهاي اجتماعي است كه دنياي پيچيده، ماشيني و پر تعليق امروزي در پي كمرنگشدن مناسبات عاطفي و قدرت نهاد خانواده براي جامعه بشري ايجاد ميكند و فراموش نكنيم احساس تنهايي و پوچي اپيدمي شده درجهان مدرن، پايه و اساس انتحار شخصي را موجب ميشود. خانواده نخستين فرد را به عرصه اجتماع وارد ميكند و پس از آن تشكيل يك خانواده جديد است كه ميتواند پوچي زندگي مدرن را از فرد بگيرد و به فلسفه حيات او و متعاقب آن رفتار و نگرش وي جهت بدهد. www.migna.ir عوامل فرهنگي و اقتصادي سن ازدواج در اغلب كشورهاي درحال توسعه، روندي صعودي دارد و آمارها نشان ميدهد در چند دهه اخير به طور مرتب با نوسانات جزيي افزايش يافته است. بخشي از اين افزايش عملي به ديدگاههاي فرهنگي باز ميگردد كه واكنشي در برابر الگوي توسعه در اين جوامع است، طوري كه نتايج يك نظرسنجي در تهران نشان ميدهد پسران سنين بالاي 26 سال را براي ازدواجشان مناسب ميدانند و دختران 21 تا 25 سالگي را سن ايدهآل ازدواج تلقي ميكنند. سن مطلوب ازدواج براي اقشار كمسواد و بيسواد نيز كه از الگوهاي توسعه تاثيرپذيري كمتري دارند 3 - 2 سال پايينتر از اين حد است.
دكتر «مهدوي» معتقد است عوامل موثر بر افزايش فرهنگي سن ازدواج را بايد در واقعيات جامعه و تلقي نسل جوان از مفهوم تاهل و استقلال جستجو كرد و در اينباره ميافزايد: «الگوهاي رفتاري معاصر به دنبال رفاه است، آن را جزئي ضروري از زندگي ميداند و از اين طريق توقع مادي بيشتري ايجاد ميكند كه بالطبع دستيابي به آن امري زمانبر محسوب ميشود.
تحول الگوهاي دختران كه ادامه تحصيل و كسب شأن تحصيلي، شغلي و اجتماعي را تشويق ميكند و ازدواج را مانع دستيابي به آنان ميپندارند در افزايش سن ازدواج در نظر و عمل تاثيري چشمگير دارد. بياعتمادي نسبت به جنس مخالف، وسواس بيش از اندازه در انتخاب همسر و فراهم بودن زمينه ارضاي نامشروع عوامل ديگري هستند كه در تاهل تاخير ايجاد ميكنند. نكته ديگر الگوپذيري از جوامع توسعه يافته غربي است.
به نظر ميرسد با آنكه تمايل به استقلال در جوانان بسيار زياد است، ديگر ازدواج مسير تحقق آن محسوب نميشود و نگرشي مبتني بر جستجوي استقلال در تجرد به چشم ميآيد. جوانان ترجيح ميدهند به استقلال مالي برسند، خانهاي بخرند يا اجاره كنند و آخر سر تجرد آزادانه را محك بزنند.
آسيب ديگري در اين حوزه مطرح ميشود كه بايد آن را ناشي از عرف نادرست فرهنگي جامعه ما و مطرح شدن يكسويه پيشنهاد ازدواج صرفا از جانب پسرها دانست. به نظر ميرسد فرهنگ ما در اينباره رويهاي خشك و انعطافناپذير اتخاذ كرده است در حاليكه در دين اسلام مطابق خطبه عقد اين زن است كه خود را به ازدواج مرد در ميآورد و پيشنهاد براي ازدواج را هم ميتوان بر همين اصل استوار كرد.
بسياري از پسران با وجود علاقه به ازدواج از آنجا كه خود را از نظر موقعيت مالي و شأن خانوادگي و طبقاتي در خور گزينههاي ازدواجشان نمييابند از مطرح كردن پيشنهاد آن نيز حتي به صورت تلويحي و غيرعلني اجتناب ميكنند. اينجاست كه نرمش طرف مقابل و علاقه طبيعي او به ازدواج ميتواند مشكل را حل كند و همه موانع را پس بزند. علاوه بر مسائل مذكور اين آسيبشناس اجتماعي مشكلات مالي را مهمترين عاملي ميداند كه در جامعه ما به بالا رفتن سن ازدواج منجر شده است و در اينباره توضيح ميدهد: «تحقيقات ميداني و آنچه از شواهد جامعه بر ميآيد با وجود همه دگرگونيهاي فرهنگي ازدواج هنوز يكي از دغدغههاي اصلي جوانان بالاي 20 سال را تشكيل ميدهد. اغلب دختران و پسران ازدواج و تشكيل خانواده را نقطه عطفي در روند زندگيشان ميدادند، به آن فكر ميكنند و در صورت توانايي براي تاهل به اقدامات عملي دست ميزنند.
در حقيقت افزايش سن تاهل در جامعه ما با دلايل اقتصادي نظير تامين معيشت خانواده آينده، اشتغال و مسكن ارتباطي قوي دارد و از اين نظر با عوامل تاخيرساز تاهل در كشورهاي غربي كه دلايل عمده فرهنگي دارند به كلي متفاوت است.
البته ناگفته نماند اين مشكلات اقتصادي علاوه بر ناتوان ساختن بخش بزرگي از جمعيت جوان براي تشكيل خانواده بتدريج از مطلوبيت ازدواج و تاهل نيز ميكاهد و نوعي مقاومت منفي در برابر اين جريان طبيعي زندگي پديد ميآورد. جوانها بويژه پسران به قول معروف با يك دو دوتا، چهارتا و هر جوري كه حساب ميكنند ازدواج را عقلاني در نمييابند!
رفتن زير بار هزينههاي گزافي كه پيش، حين و پس از ازدواج وجود دارد و از مخارج مراسم نامزدي، عقد و عروسي تا اجارهخانههاي سنگين با وجود بيكاري يا سطح درآمدي پايين يا غيرممكن است يا بسيار دشوار و بر اين اساس تجرد هر چند كه طولاني شده باشد يك مزيت محسوب ميشود.
فرهنگ جديدي كه ميان جوانان پسر به دور از تعارفات و تبريكهاي ازدواج و پيوند زوجين در حال شكلگيري است و تاهل و به دوش گرفتن بار سنگين زندگي خانوادگي را نوعي حماقت، فريب، ندانم كاري يا به قول معروف افتادن در چاه زندگي پس از بيرون آمدن از چاله تجرد ميداند، دليلي بر صحت اين مدعاست.» راهكارهاي وي نيز براي كاهش سن ازدواج و خروج از بحراني كه گريبان جامعه را گرفته است، طيفي وسيع را در بر ميگيرد: «فرهنگسازي براي ازدواج ساده، برپايي كلاسهاي آموزشي درباره ضرورت ازدواج براي فرد و نظام اخلاقي و هنجاري اجتماع، فراهم شدن امكانات ضروري زندگي زوجين توسط نهادهاي دولتي يا ان.جي.اوها، حمايتهاي متنوع بيمهاي و مالي از جوانها در آستانه ازدواج، قرارگيري متاهلان در اولويت برخي خدمات اجتماعي و شغلي، ساخت مسكن ارزان قيمت و واگذاري به زوجين جوان و... بخشي از اين راهكارها را شامل ميشود.
نقش خانواده و دولت در اين حوزه و ارتباط هماهنگي ميان آنها، نكته مهمي است كه در تشويق جوانان به ازدواج بموقع نقشي پر رنگ دارد.
تربيت و حمايت خانوادگي بايد ازدواج ساده را تشويق كند و زمينه را براي انگيزشهاي تشكيل خانواده براي جوان فراهم آورد. دولت نيز بايد به اين انگيزه دروني شده پاسخ بدهد و با ايجاد بسترهاي اجتماعي و اقتصادي مناسب براي ازدواج، جوانان را حمايت كند.
مجموعه اين تلاشها را ميتوان در يك طرح جامع چنين تصور كرد. سياستگذاري فرهنگي جامعه بايد به گونهاي باشدكه رشدمتناسب فرد را در زمينههاي جسمي، عاطفي، عقلي، اقتصادي و... رقم بزند. اين كه يك جوان در سنين پس از بلوغ از نظر عقلي و عاطفي توانايي ازدواج و اداره خانواده جديدش را داشته باشد، همچنين امكانات مالي نيز برايش فراهم باشد.
در حال حاضر جوان سالها پس از بلوغ تازه به دنبال شغل يا تامين مسكن ميرود و در چنين شرايطي، طولاني شدن فرآيند تاهل و افزايش نامعقول و دردسرآفرين سن ازدواج نيز اجتنابناپذير است.»
بهترین سن ازدواج
یکی از بحث های داغی که نقل بعضی از محافل شده و نسبت به آن اظهارنظرهای متفاوتی می شود، محدوده سنی ازدواج جوانان است. این سن برای دخترها ۱۶ تا ۱۸ سال و برای پسرها ۱۹ تا ۲۱ سال ذکر می شود... در حالی که از دیدگاه روان شناسی، ازدواج کردن در سنین یاد شده قابل تامل است. برای بررسی این موضوع و نقد اینکه آیا نوجوانان در این سنین قادر به اداره یک زنگی مستقل هستند یا خیر نظرات دکتر سیدعلی احمدی ابهری، روان پزشک و استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران را جویا شده ایم که می خوانید.
▪ آقای دکتر! آیا تنها با رسیدن به بلوغ جسمانی، می توان از عوامل دیگری که در شروع یک زندگی مشترک نقش دارند چشم پوشی کرد؟ ـ از نظر ما سن ازدواج باید مبتنی بر سه اصل بلوغ جسمانی، بلوغ روانی و بلوغ اجتماعی باشد. منظور از بلوغ جسمانی دوران توانمندی فرد از نظر تولید مثل است که برای دختران از حدود سنین ۱۲ تا ۱۴ سالگی و در پسران از حدود ۱۴ تا ۱۶ سالگی شروع می شود. بلوغ روانی، عنوانی است که روان پزشکان از آن تحت عنوان رشد شخصیت نام می برند. از لحاظ حقوقی نیز بلوغ روانی با عنوان رشد شناخته می شود. اما اختلافی که ما با حقوقدانان در این زمینه داریم این است که حقوقدان ها به حداقل کفایت می کنند و معتقدند فقط کافی است فرد توان تشخیص مصالح خود را داشته باشد ولی عقیده روان پزشکان و اصولا مکاتب روان شناختی بر این است که فرد باید از لحاظ شخصیتی، توانمندی، پختگی و رشد به مرحله ای برسد که نه تنها نسبت به خود شناخت کافی پیدا کند و بتواند مصالح خود را تشخیص بدهد بلکه نسبت به فردی که در نظر دارد با او ازدواج کند نیز شناخت کافی به دست آورد.
▪ و منظور از بلوغ اجتماعی چیست؟ ـ بلوغ اجتماعی به معنی توانمندی لازم برای اداره امور خانواده، همسر و فرزندان است. این امر، مستلزم برآورده شدن نیازهای اقتصادی، بهداشتی، علمی، آموزشی و... برای گذراندن زندگی است تا فرد بتواند با آن، مسکن و حداقل نیازهای خانواده را تامین کند.
▪ خصوصیاتی که ذکر کردید معمولا در چه سنی به دست می آید؟ ـ بستگی به فرد دارد. یک فرد ممکن است در سن ۲۰ سالگی زمینه های فوق را یکجا و کامل پیدا کند. در حالی که فردی دیگر در سنین بالاتر هم نتواند به آنها دست یابد. در مورد خانم ها هم به همین شکل است. یک دختر جوان ممکن است در سن ۱۴ تا ۱۵ سالگی به رشد کامل جسمانی رسیده باشد اما رشد روانی و شخصیتی او کامل نشده و توانایی ایجاد یک رابطه درست با همسر، فرزند، اطرافیان خود و از جمله خانواده جدیدی که با او پیوند می خورد یعنی خانواده شوهر را نداشته باشد. در این صورت تبعات آن نه تنها به فرد و خانواده بلکه به جامعه هم کشیده می شود. جامعه ای که نیازمند افراد فعال، آگاه، پخته و توانمند است. بنابراین ما فقط سن را ملاک اولیه و اصلی برای تشکیل خانواده یا ازدواج قرار نمی دهیم. البته به این نکته هم باید اشاره کنم که خرده گیری و سخت گیری و اینکه افراد فکر کنند ابتدا باید همه امکانات را فراهم و تمام دوره های تحصیل را طی کنند، شغل پردرآمدی داشته باشند و بعد ازدواج کنند را تایید نمی کنیم. صحبت ما در مورد حداقل هاست. اگر فرد بتواند به توانمندی های شخصیتی، اجتماعی، اقتصادی و... برسد، می تواند ازدواج کند که این اتفاق می تواند در شروع دهه سوم زندگی باشد که بسیار هم مطلوب است. البته گاهی ممکن است افراد در همان زمان هم آمادگی لازم برای ازدواج را پیدا نکنند و انجام این کار مهم به سنین و سال های بعدی موکول شود.
▪ آیا جوانان کشور ما این قابلیت را دارند که در سنین ذکر شده به این حد از بلوغ روانی و اجتماعی برسند؟ ـ ممکن است برای تعداد کمی از افراد این اتفاق بیفتد اما طبیعتا این امر برای اکثریت افراد جامعه محقق نمی شود. البته این تعداد کم نیز وابسته به خانواده شان هستند. خانواده این افراد، معمولا خانواده ای تحصیلکرده و هوشمند هستند، خانواده هایی که ازدواج والدین بر پایه اصول و ازدواج و انتخاب شان برنامه ریزی شده است و مسیر رشد درستی را برای فرزندان شان فراهم کرده اند.
▪ پس با توجه به گفته های شما، رسیدن به این حد از بلوغ در شهر و روستا و با توجه به سطح تحصیلات، فرهنگ و سایر شرایط محیطی در افراد متفاوت است؟ ـ بله دقیقا. برای هر فرد، هر خانواده و هر اجتماع کوچک و بزرگ این مساله متفاوت است. اما به هر حال ما یک حداقل هایی را نیاز داریم. علت تاکید بر انجام مشاوره قبل از ازدواج نیز همین است که ما ببینیم دو نفری که می خواهند ازدواج کنند به بلوغ روانی و اجتماعی رسیده اند یا خیر.
▪ بهتر است تفاوت سنی زوجین چقدر باشد؟ ـ ما اختلاف سنی ۵ سال را مطلوب می دانیم. در این صورت می توانیم بگوییم که زمینه ها به عنوان قدم اول یعنی حداقل اختلاف سن شروع می شود. اگر مبنا را فقط سن در نظر بگیریم، می توانیم بگوییم حداقل سن ازدواج در دختران ۱۸ سال و در پسران ۵ سال بیشتر یعنی ۲۳ سال است البته با حداقل توانمندی ها، مهارت ها، حرفه و تحصیلات.
▪ اگر خانمی از همسرش بزرگ تر بود چطور؟ ـ این مساله هم اگر به صورت موردی در جامعه وجود داشته باشد و همراه با مشاوره های لازم، شناخت فردی و شناخت نسبت به فرد مقابل باشد، مشکلی نیست و می توان آن را پذیرفت اما به عنوان یک قانون عام مورد تایید نیست.
▪ همیشه بحث بر سر فاصله سنی زوجین است و کمتر در مورد فاصله سنی والدین با فرزندانشان اظهارنظر می شود. نظر شما در این رابطه چیست؟ ـ ازدواج کردن به مفهوم این نیست که بلافاصله زوجین بچه دار شوند. البته اگر زوج سن بالاتری داشته و پختگی و تجربه داشته باشند، چنانچه بلافاصله بعد از ازدواج بچه دار شوند، مشکل چندانی نخواهند داشت. اما جوانانی که با حداقل سنینی که صحبت کردیم ازدواج می کنند نباید برای بچه دار شدن عجله کنند. شروع زندگی به معنای افزایش تعداد افراد خانواده نیست. شروع زندگی مستلزم زمان هایی است که زندگی مشترک برای یک زوج بسیار جوان معنادار شود و اصطلاحا جا بیفتد. بنابراین پاسخ به این سوال که یک دامنه وسیعی را شامل می شود، خیلی آسان نیست. اگر ازدواج در دهه سوم زندگی که مطلوب ترین زمان برای ازدواج است صورت بگیرد و در این سنین زوج صاحب فرزند شوند فاصله مناسبی بین آنها و فرزندان شان ایجاد می شود. به عنوان نمونه برای یک مرد ۳۰ ساله و یک زن ۲۵ ساله بچه دار شدن بسیار مناسب است. اما برای زوجی که در ۲۳ سالگی و ۱۸ سالگی هستند زود است و باید ابتدا تجربه کسب کنند و بعد صاحب فرزند شوند.
سن در ازدواج از دو نظر دارای اهمیت است :
یكی از نظر روانی و دیگری از نظر فیزیولوژیكی .
1- جنبه روانی:
انسان در فرایند رشد از نظر روانی در سنین مختلف دارای ویژگی های متفاوت است. روان شناسی كودك با روان شناسی نوجوان، جوان و پیر متفاوت است. خصوصیات روانی یك نوجوان با ویژگی های روانی یك فرد سالخورده در اكثر زمینه ها قابل مقایسه نیست.
بنابراین ازدواج یك مرد پنجاه یا شصت ساله با یك دختر 18 ساله به دلیل تفاوت فاز روانی به سعادت و خوشبختی نمی انجامد. دیر یا زود به علت عدم ارضای نیازهای روانی، این عروس جوان با دلمردگی به انتظار مرگ شوهر كهنسال خود روزشماری می نماید ، یا خواهان طلاق می شود. از سوی دیگر این مرد كهنسال برای ارضای نیازهای همسر جوانش مجبور به تظاهر به جوانی و رفتارهای نامناسب با سن خود می شود و در نتیجه او نیز از مسیر طبیعی زندگی خارج می گردد و از نظر اجتماعی زبانزد خاص و عام می شود ؛ و در مجالس و محافل ممكن است همسرش را با فرزندش اشتباه بگیرند و همه جا مجبور است وضعیت خود را توجیه كند. او برای كسب رضایت همسرش ، چنانچه ثروتمند باشد به خریدن جواهرات و لباس های گران قیمت و خانه و اتومبیل متوسل می شود و چنانچه عالم باشد كتاب ها و آثار خود را به او تقدیم می كند؛ ولی هیچیك از اینها او را ارضا نمی نماید. عكس این حالت ، یعنی ازدواج زن پیر با مرد جوان نیز همین وضع را خواهد داشت. بنابراین كسانی كه قصد ازدواج دارند نباید تحت تأثیر پول، مقام اجتماعی، مقام علمی و سایر امتیازهای ارزشمند، سن همسر آینده خود را نادیده بگیرند.
2- جنبه فیزیولوژیكی: علاوه بر جنبه های روانی، ارضای غرائز جنسی خود مسئله مهمی است. پیرمردی كه توانایی عمل جنسی او كاهش یافته و ازدواج وی با یك همسر جوان بیشتر جنبه ی صحبت و دیدار دارد، قادر نیست به غرایز جنسی همسر خود پاسخ دهد. به قول سعدی " زن جوان را تیری بر پهلو ، به كه پیری !".
واقعیت امر چنین است جوانی كه در كنار پیری نیاز به ارضای غرائز جنسی دارد ( و او توانایی این كار را ندارد ) جز ملال و سرخوردگی در ازدواج چیز دیگری نصیبش نمی شود. بنابراین چنین ازدواجی به هیچ وجه فرجام خوبی نخواهد داشت و پایانش فساد و انحراف یا دلمردگی و آرزوی نجات از این بحران خواهد بود.
مشاوران در ارتباط با مراجعانی كه برای ازدواج در مورد سن مشكل دارند ، باید به روش های زیر عمل نمایند:
1- در مورد دختر و پسری كه برای بار اول می خواهند ازدواج كنند و بین 18 تا 30 سال دارند، اختلاف 5 تا6 سال مناسب است؛ یعنی به علّت رشد سریع دختران، اگر پسر پنج تا شش سال بزرگتر باشد از نظر روانی و فیزیولوژیكی وضع مناسبی خواهد داشت.
2- در مورد مرد و زنی كه برای بار دوم ازدواج می كنند. دو حالت وجود دارد. زن برای بار دوم و مرد برای بار اول ، و یا برعكس مرد برای بار دوم و زن برای بار اول قصد ازدواج داشته باشند. در هر یك از حالت های فوق زندگی متفاوت است. ممكن است صحبت از داشتن فرزند قبلی باشد و شرایط اقتصادی و فرهنگی متفاوت ؛ به هر حال باید وضعیت هر یك را به طور انفرادی بررسی كرد و اطلاعات لازم را در اختیار مُراجع قرار داد. در مورد سن در ازدواج دوم اهمیت مسئله به اندازه ازدواج اول نیست. ممكن است زن مطلقه ای با دو فرزند و 30 سال سن با مرد 45 ساله مجردی ازدواج كند و چون گرفتاری فرزندان او نیز به زندگی او اضافه می شود، احتمال آن كه با همسرش كه گذشت كرده و با وجود فرزندانش حاضر به ازدواج با او شده ، با گذشت بیشتر بسازد و زندگی شاد و سعادتمندی داشته باشند.
3- از آنجا كه مرگ و میر مردان بیشتر ، و آمار زنان در بسیاری از جامعه ها درصد بالاتری را حائز است ، برای جلوگیری از فحشا و انحراف های جنسی باید چاره ای اندیشه شود. در جوامع غربی اصل آزادی جنسی با همه مفاسدش پذیرفته شده است؛ ولی در اسلام به علت اهمیت تربیت فرزند و استحكام خانواده، اصل دیگری را در زناشویی مجاز دانسته اند و آن تعّدد زوجات می باشد.
تعّدد زوجات نیز به دو صورت است : ازدواج دائم و ازدواج موقت. ممكن است مردی كه ازدواج كرده و زن مهربان و واجد شرایطی هم دارد ولی از روی بوالهوسی بخواهد ازدواج دوم كند، به مشاور مراجعه نماید. در اینجا مشاور باید او را در هر دو شرایط ( زندگی با زن اول و زندگی با دو زن) آگاهی دهد ؛ و وضعیت او را به دقّت و از جهات مختلف: از نظر از دست دادن ملاطفت و عطوفت زن اول، از نظر فرزندان ( خواهران و برادران ناتنی )، از نظر تأمین هزینه های زندگی، از نظر جنگ های روانی مرتبط با زنان متعدد و بالاخره به هم ریختگی محیط گرم خانوادگی موجود به بهای ارضای هوس زود گذر هشدار دهد. بدیهی است تصمیم گیری نهایی پس از بصیرت كامل با مراجع خواهد بود. گاه قدرت هوس به اندازه ای است كه ممكن است با همه اطلاعات و بصیرت داده شده ، مُراجع از ازدواج دوم صرفنظر نكند. مشاور می تواند پس از مواجهه او با ناملایمات بعدی ، باز هم او را با توجه به شرایط جدید راهنمایی نماید.
4- در صورتی كه زنها از قبل با علم و آگاهی ، شرایط چند زنی مرد را پذیرفته و حاضر به ازدواج شده اند و مرد نیز شرایط لازم را رعایت كند، شاید مشكلی ایجاد نشود؛ ولی در فرهنگ ایرانی مسئله تعدّد زوجات و نیز ازدواج موقت به عنوان یك سیره جاری پذیرفته نشده و اغلب كسانی كه از این روش استفاده كرده اند ، اگر چه تمام جوانب شرعی را مراعات كرده اند، امّا علاوه بر نارضایی همسران ، مورد طعن و سرزنش دیگران قرار گرفته و زندگی شاد و با ثباتی نداشته اند. از آن جا كه مشاوران نیزاز فرهنگ عمومی تبعیت می نمایند باید به افرادی كه به این سیره تمایل نشان می دهند، اطلاعات لازم را بدهند و تمام پیامدهای چنین اقدامی را به آنها گوشزد نمایند.
5- در مورد زنان جوانی كه از مردان پیر خوششان می آید و یا پیرمردانی كه به خیال خود زن جوان می گیرند تا جوان شوند، باید نظرشان را از لحاظ فیزیولوژیكی و روانی با توجه به اصول علمی بررسی كرد و آنان را به نادرست بودن باورهایی كه در این مورد پیدا كرده اند، توجه داد. مشاور باید دختر یا زن جوانی را كه دوست دارد با پیرها ازدواج كند ، به این مسئله توجه دهد كه پیرمرد نه از نظر روانی و نه از لحاظ فیزیولوژیكی قادر به به ارضای نیازهای او نیست و فرضاً اگر چند صباحی نظر او را تأمین كند ، در نهایت با مشكل مواجه خواهد شد و این ازدواج عاقبت خوشی نخواهد داشت.
دادن اطلاعات لازم در این مورد احتمالاً نظر زن جوان را به طرف مردانی با اختلاف سنّ معقول تغییر خواهد داد. به هر حال دادن آگاهی و بررسی همه جانبه به مراجع بصیرت خواهد داد كه به گزینش مناسب بپردازد و تصمیم عاقلانه و مناسبی اتخاذ نماید.
علل افزايش سن ازدواج در کشور
آيا يك مسئلۀ اجتماعي باعث بالا رفتن سن ازدواج در جامعۀ ما شده است؟
در اين صورت، چه عواملي در پيدايش اين پديده مؤثر بوده اند؟
چه راهحلهايي در اين زمينه پيشبيني شده است؟
ميان تأخر در ازدواج، تنگناي ازدواج و ... افزايش سن ازدواج چه تفاوتي وجود دارد؟
آيا تأخير در ازدواج يك مسئله يا بحران اجتماعي است؟
آيا وظيفه كارگزاران اجتماعي و جامعهشناسان در اين مسير يكسان است؟
به نظر مي رسد در مفهوم تأخير ازدواج چند اشكال وجود دارد. از جمله اينکه آيا به تأخير انداختن زمان ازدواج با ميل شخصي باز همان مسئلۀ تأخير در ازدواج است؟
براساس چه معياري سن ازدواج در ايران بالا رفته است؟
آيا حفظ سن ازدواج به شكل سنتي آن موجب توليد ناهنجاري اجتماعي نخواهد شد؟
آيا در گذشتههاي تاريخي نيز بالا رفتن سن ازدواج، تأخير تلقي ميشد؟
آيا براي هر دو جنس، بالا رفتن سن ازدواج به يك اندازه به عنوان مسئله تلقي ميشود؟
آيا تأخير در ازدواج فقط به معناي به تعويق افتادن مناسبات جنسي است و يا مسئلۀ تعويق تشكيل خانواده نيز مطرح است؟
آيا اقدامات انجام شده توانسته است در روند تأخير در ازدواج مؤثر باشد؟
در جامعۀ ما دربارۀ روابط ميان دو جنس هنجارهاي ديني و عرفي زيادي به شكلي بسيار سختگيرانه تعريف شدهاند. اين در حالي است كه تغيير معناشناختي و جايگاه روابط جنسي در زندگي، تنوع و شيوع بيماريهاي مقاربتي، افزايش عوامل رسانهاي تحريك جنسي و ... نگرانيهايي را در جامعه به وجود آورده است.
در مروري بر برخي تحليلهاي نظري، شايد بتوان گفت که اساس همه اين موضوع ها در مسئلۀ مدرنيسم و تحولات ناشي از آن مطرح است.
در ديدگاه گيدنز، صنعتگرايي، سرمايهداري و تسلط ارزشهاي سرمايهمدارانه، تقويت نهادهاي نظارت اجتماعي، قدرت سازماندهي و پويايي نهادهاي عصر تجدد و جهاني شدن از جمله ويژگيهاي دوران مدرنيته شناخته ميشوند.
همچنين، در انديشه اين نظريه پرداز اجتماعي، علل پويايي و تحرك خارق العاده عصر تجدد با سه عامل شناخته شدهاند؛ جدايي زمان و فضا كه بسياري از پديدههاي محلي را به وقايعي جهاني تبديل كرده است، ساختارهاي تكهبرداري شده (نشانه هاي نمادين و نظام هاي كارشناسي)، بازتابندگي نهادين يا حساسيت فوق العاده سازمانهاي جامعه مدرن براي پذيرش تغييراتي كه براساس مشاهدات به سرعت در خانواده منعكس ميشوند.
اگر ساير ويژگيهاي مدرنيسم مانند خردگرايي، فردگرايي، افسونزدايي، پوچگرايي و دگرگوني را نيز در نظر بگيريم، در هر كدام از آنها نيز ميتوانيم اين تحولات را شرح دهيم. اما، مسئله اين است که مدرنيته و ابعاد مختلف آن، بدون واسطههاي تغيير از جمله شهرنشيني، كاهش نفوذ نظام خويشاوندي، تحرك جغرافيايي، تكنولوژي و تكنولوژي اطلاعات، اشتغال زنان، جنبش حقوق زنان و تنوعپذيري نهادهاي اجتماعي نميتوانستند در خانواده مؤثر باشند. به بيان ديگر، تغييري كه در جامعه مدرن اتفاق افتاده، باعث شده است برخي از ويژگيهاي ازدواج در جامعه سنتي، مانند نوع انتخاب همسر و دخالت در آن، ازدواجهاي فاميلي، چند زني، قابليت فرزندآوري، پايين بودن سن ازدواج، فاصله سني زن و مرد، پديده ازدواج مجدد و ... تغيير كنند.
ميشل فوكو معتقد است كه با تزايد جمعيت در غرب، اين موضوع به امري حكومتي تبديل شد و در پي آن تجسس در امور جنسي مردم، راه را براي تبديل امري خصوصي به موضوعي حكومتي فراهم كرده و در پي آن امور جنسي گفتماني شده است. به نظر مي رسد، اين مسئله در پيدايش تأخير در ازدواج در ايران مؤثر بوده است.
ديدگاه ديگر در اين سطح از تحليل، برگرفته نظريات گيدنز است كه طي آن، كاهش نفوذ گروههاي خويشاوندي، انتخاب آزادانهتر همسر، به رسميت شناخته شدن حقوق زنان و خانواده، كاهش ازدواجهاي خانوادگي، آزادي جنسي و توجه به حقوق كودكان، از جمله تغييرات عمدهاي است كه در خانواده اتفاق افتاده است.
كاستلز نيز معتقد است كه تغييراتي كه در حوزه كار يا آگاهي زمان اتفاق افتاده، به واسطه اقتصاد اطلاعاتي جهاني و دگرگوني تكنولوژيك، در توليد مثل بشر و دگرگوني خانواده پدرسالار مؤثر بوده است. او بر اين اساس، به تأخير انداختن سن ازدواج و زندگي مشترك بدون ازدواج را از جمله نشانه هاي بحران در خانواده ميداند. شواهد نشان ميدهند که سن ازدواج در ايران نسبت به سالهاي گذشته افزايش پيدا کرده است. اما، اين مسئله مختص به کشور ما نيست و عمدتاً کارگزاران اجتماعي در ساير نقاط دنيا اين پديده را يک مسئله و يا بحران اجتماعي نميدانند.
علاوه بر اين، آمارها نشان ميدهند که در ايران و بسياري ديگر از کشورها فاصلۀ سني زوجين در حال ازدواج و همچنين پراكندگي يا انحراف معيار سن زنان در هنگام ازدواج در حال كاهش است. از سوي ديگر ازدواج زودرس در سالهاي اخير سيري نزولي داشته است.
برخلاف بسياري از کشورهاي جهان، درصد زندگي مشترك خارج از ازدواج به هر دليل در ايران بالا نيست. همچنين، ميزان سقط جنين بسيار کم است و نرخ رشد جمعيت نيز در ايران مثبت بوده يعني نياز به اقداماتي براي افزايش جمعيت در ايران وجود ندارد. از سوي ديگر، نرخ تجرد قطعي در کشور ما در مقايسه با ساير كشورها چندان بالا نيست. اما، نگرانيهايي در حوزۀ مناسبات بين دو جنس وجود دارد.
در تحقيقات ارزشها و نگرشهاي ايرانيان در سالهاي 80 و 82، ميانگين سن مناسب براي ازدواج مردان، از نظر پاسخگويان، 25 سال و براي زنان 9/20 سال شناخته شده است. همچنين، در بين حدود 4500 نفر از شهروندان ايراني، حدود 52 درصد با اولويت ازدواج فاميلي مخالف بودهاند. در مورد معاشرت پسر و دختر قبل از ازدواج، حدود 38 درصد اعلام موافقت کرده و حدود 29 درصد از افراد جامعه در مورد خواستگاري دختر از پسر براي ازدواج گزينه موافق را انتخاب كردهاند. حدود 92 درصد نيز مخالف تعدد زوجات بودهاند. اين آمارها همچنين نشان ميدهند که نگرشهاي مربوط به كار زنان در خارج از خانه نيز بسيار متحول شده است. به همين نسبت 46 درصد افراد مساله طلاق و 56 درصد روابط نامشروع را به عنوان مسايل جدي اجتماعي ميشناسند.
اين بدان معناست که با وجود آنکه بسياري از افراد اعلام كردهاند كه در ايران با موضوعي جدي با عنوان روابط نامشروع مواجه هستيم. اما ميتوان گفت که در همه اين موارد شاهد بروز تحولات جدي در نگرش افراد جامعه هستيم. برخي از عوامل تاثيرگذار در مسئلۀ تأخير در ازدواج عبارتند از؛
تغيير در هويت ج ن س ي زنان، باز تعريف زنانگي (شامل تمايل به اشتغال، تحصيل و ...)، بازتعريف مردانگي(که با مشكلات اشتغال و بيكاري، بلوغ اجتماعي ديررس همراه است) و هزينههاي گزاف، شرايط سنگين ازدواج و ... در اين زمينه بايد به تغييرات كلان در جامعه نيز توجه كرد. از اين رو مي توان عدم ثبات در بازار اشتغال و تسلط ارزشهاي اقتصادي را نيز از جمله تحولات اقتصادي تأثيرگذار قلمداد كرد.
در حوزۀ تغييرات سياسي نيز دخالت و نظارت دولت بر افكار عمومي، حكومتي شدن امور جنسي، ايجاد شكاف بين ارزشهاي رسمي و غيررسمي، نظارت و تهديد عرصه عمومي و ... قابل ذكر است.
در زمينۀ تحولات فرهنگي هم ميتوان به تغيير در الگوها و هنجارهاي ازدواج، دنياگرايي در گزينش اهداف زندگي، لذتگرايي و تنوعطلبي، تغيير در تعريف حدود اخلاق ج ن س ي، تنوعپذيري ملاكهاي زيباشناختي و ... اشاره كرد.
در ميان تغييرات اجتماعي نيز كاهش سرمايه اجتماعي، تغيير در ملاكهاي منزلت اجتماعي، جدايي و تفكيك هر چه بيشتر جنسيتي، ناچيز بودن و عدم گسترش كافي عرصه عمومي، ناكارآمدي خانواده در حمايت از جوانان و به طور كلي ضعف شبكههاي حمايت اجتماعي، ضعف نظامهاي تأمين اجتماعي، دسترسي سهلتر براي داشتن مناسبات جنسي خارج از زناشويي، عدم توازن در توزيع فرصتهاي اجتماعي بين دو جنس، گسترش و تنوعپذيري شيوه هاي ارتباط بين دو جنس و ناكارآمدي شيوه هاي نظارت قابل بررسي و در نهايت در عرضه تغييرات جمعيت شناختي، به هم خوردن توازن دو جنس در بازار ازدواج، افزايش سن اولين ازدواج و عدم توازن جمعيت جنسي مهاجران داخلي و بين المللي نيز قابل اشاره است.
پديدۀ تأخير در ازدواج پديدهاي پيچيده است كه سطوح مختلف كلان و مياني و خرد و به طور کلي، تغييرات در تمام ابعاد اجتماعي در جامعه بر روي اين تحول مؤثر بوده است. بنابراين، براي نگاهي دوباره و تحقيقي عميق دربارۀ آن، بايد موضوع را بيش از گذشته مورد بررسي و مطالعه قرار داد.
حال سؤال اين است كه ؛ چه بايد کرد؟
گسترش فضاي عمومي و تنوع بخشيدن فرصتهاي تعامل اجتماعي بين دو جنس، دخالت كمتر دولت در حوزه عمومي و خصوصي، كاهش شكاف ارزشي دولت و مردم، تقويت شبكههاي حمايت اجتماعي و سعي در تقريب تعاريف، ارزشها و هنجارهاي ازدواج توسط گروههاي مرجع كارشناسي، ديني و سياستگذاران اجتماعي را از جمله مهمترين راهکارها در اين زمينه به شمار مي رود.
*سن ازدواج برای دختران چگونه است ؟
1ـ برای افرادی که به وسیله ازدواج نکردن به گناه آلوده میشوند ازواج نمودن واجب است و بر اساس این معیار زمان و سن خاص را نمیتوان معرفی نمود هر زمانی و در هر سنی که آدمی از حفظ گوهر پاکی عاجز گردد
سن ازدواج برای دختران چگونه است ؟ زمان ازدواج به چند عامل بستگی دارد:
1ـ برای افرادی که به وسیله ازدواج نکردن به گناه آلوده میشوند ازواج نمودن واجب است و بر اساس این معیار زمان و سن خاص را نمیتوان معرفی نمود هر زمانی و در هر سنی که آدمی از حفظ گوهر پاکی عاجز گردد بگونهای که علیرغم تمهید مقدمات و رعایت اصولاخلاقی و احکام فقهی همچنان از تیررس شیطان در امان نباشد و از تهدید نفس اماره و آلوده شدن مصون نباشد باید ازواج کند. پرواضح است که به محض احساس چنین حالتی نباید به سراغ ازدواج رفت بلکه ابتدا باید به سراغ کنترل خواستهها رفت و در این مورد تدابیری را بکارگرفت و از طریق رعایت احکام فقهی و اصول و مقررات اخلاقی و کنترل رفتاری و فکری خواهشهای زودگذر را محدود نمود و بعد از بکارگیری این امور اگر علاج نشد و یا این کنترل به قیمت از کف نهادن تمام برنامههای زندگی و سخت شدن زندگی، ممکن و میسور نگردید در اینصورت باید ازدواج نمود.
2ـ عامل دوّم رسیدن به بلوغ جنسی و رشد فکری و اجتماعی و اخلاقی است یعنی هر چند که آدمی بتواند غرائز خود را کنترل کند و خواهشهای گذرا او را تهدید ننماید اما وقتی به رشد فکری و عقلی و اجتماعی و اخلاقی دست یافت جهت بقای نسل آدمی و رشد شخصیتخود و تکامل اخلاقی و معنوی خویش ازدواج ضرورت پیدا میکند. در این جا نیز نمیتوان بصورت قطعی سن معینی را بیان نمود ولی معمولاً دختران بین سنین 22 ـ 24 به این بلوغ و رشد میرسند و البته کسانی هم زودتر و یا دیرتر به این بلوغ میرسند امّا همانگونه که بیان شدمعمولاً بین سنین 22 تا 24 سالگی است.
3ـ گاهی اوقات اشتغال به تحصیل یا ارائه خدمات عالیتر و برتر علی رغم رسیدن به رشد و بلوغ لازم موجب تأخیر در ازواج میشود که در این صورت نیز نباید سن ازدواج دختر از 26 تا 27 سال بگذرد. بهرحال از بین عوامل بیان شده عامل نخست جایگاه ویژه دارد چرا کهدر صورت بروز آن دیگر نمیتواند گفت میخواهم درس بخوانم و رشد اجتماعی ندارم. در اینجا باید ازواج نمود چرا که حفظ پاکی از هر گوهری ارزشمندتر است. ولی باید تا رسیدن به رشد اجتماعی و اخلاقی از مادر شدن و پدر شدن جلوگیری نمودو همینطور از بهرهگرفتن ازتجارب بزرگترها نباید غفلت ورزید.
حال با توجه به نکات فوق تصمیم بگیرید ولی توصیه ما آن است که نسبت به نیامدن خواستگار ناشکیبایی نورزید و بدانید که دیر نشده انشاءالله خواستگاران فراوان درب منزل شما را خواهند کوفت و هرگز حجب و حیاء و عفت مانع هم نیست بلکه برای مردان معیارانتخاب عفت و حجب است حتی افراد بیقید هم از اینکه بی عفت و بی حجاب معرفی شوند ناخرسند هستند بلکه خود را با حیا و حجب میدانند ولی در مصداق آن اشتباه نمودهاند. بنابراین در این مورد دغدغه نداشته باشید و با رعایت تمام موازین اخلاقی و اسلامی خود را تسلیم خواست خداوند سازید تا او خود ازدواج شما را تدبیر کند. البته بهنگام تحقیق و انتخاب دقت و رعایت خصائص همسر مناسب را فراموش نکنید.
شرایط لازم برای رسیدن به سنّ ازدواج:
۱٫ رشد جسمانی: دختر و پس باید از لحاظ جسمی به بلوغ برسند. یعنی دختر و پسر توانایی جنسی داشته باشند. تحقیقات نشان می دهد دختران در سن ۱۳ تا ۱۴ سالگی اکثراً بلوغ جنسی پیدا می کنند و تمام دختران تا سنّ ۱۷ سالگی بالغ می شوند. و در پسران نیز از سنّ ۱۴ الی ۱۷ سالگی تماماً بلوغ جنسی پیدا می کنند. اولین شرط برای ازدواج همین بلوغ جنسی است که عموماً در دختران در ۱۵ سالگی و در پسران در ۱۶ سالگی حاصل می شود. منظور از بلوغ جنسی این است که اندامهای جنسی دختر و پسر آمادگی مسائل زناشویی داشته باشند.[۱] به عبارت دیگر بلوغ جنسی عبارتست از خواسته های فیزیولوژیکی و غریزی یک فرد و ازدواج جوابی است به خواسته ها و هر چه بین این دو سؤال و جواب فاصله بیشتر باشد عقده های روانی بیشتر است.[۲]
۲٫ رشد عقلی: به یقین زمانی که فردی رشد فکری لازم جهت انتخاب همسر را نیافته است، نمی تواند اقدام به تصمیم برای ازدواج خود بنماید و چه بسا قدرت تشخیص مصلحت یا مفسده در ازدواج با فرد مورد نظر را ندارد،[۳] رشد فکری پس از بلوغ جسمانی رو به تکامل می رود. پس از بحران های بلوغ، فرد استعدادها، توانائیها و امکانات محیطی خود را بهتر می شناسد و نسبت به شخصیّت خود بیشتر آگاهی می یابد. در نتیجه تصمیماتش بیشتر از عقل نشأت می گیرد تا احساسات.[۴]
۳٫ رشد عاطفی: رشد عاطفی و احساسی از شرایط لازم برای ازدواج است و دارای محاسن و مزایای زیادی است. از جمله اینکه قدرت محرکه انسان است، عامل اتصال و پیوستگی و تلطیف انسانها و جوامع است، از مهمترین عوامل موفقیّت در زندگی زناشویی است. فرد برخوردار از رشد عاطفی، مهار احساسات منفی و مثبت خود را در دست دارد. او در ابراز خشم و ترس، گریه و شادی، محبّت و غیره در محدوده مورد قبول جامعه عمل می کند، نه همانند یک کودک. رشد عاطفی نیز مانند رشد عقلی به سنّ تقویمی نیست، بلکه به میزان یادگیری، تجارب فرد و از همه مهمتر تعامل عاطفی کودک با والدین و دیگر بزرگسالان آموخته می شود.[۵]
۴٫ رشد اجتماعی: رشد اجتماعی رابطه نزدیکی با رشد عقلی و رشد عاطفی دارد. انسان دارای چهار دنیای اجتماعی است: خانواده، مدرسه، شغل و دوستان که فرد را باید از نظر اجتماعی در آنها مورد ارزیابی و بررسی قرار داد. فردی که از رشد اجتماعی برخوردار است روابط اجتماعی (از جمله رابطه بین زن و شوهر) را بهتر درک می کند، به دیگران احترام می گذارد، حقوق دیگران را محترم می شمارد، نقش، وظایف و مسئولیتهای مربوط به خویش را به نحو أحسن انجام می دهد.[۶]
۵٫ رشد اخلاقی: روابط زناشویی همانند هر ارتباط اجتماعی دیگر بین انسانها با در نظر گرفتن ارزشهای اخلاقی و معنوی زن و مرد است که منجر به سعادت و معنویت زندگی آنان می گردد. بسیاری از امور و مسائل زندگی زناشویی در چهارچوب اخلاق و فضایل اخلاقی قابل حلّ است و هر اندازه زن و شوهر متخلّق به اخلاق و رفتار پسندیده مانند صداقت و گذشت، درستی و فداکاری و… باشند زندگی شان از سلامت و آرامش بیشتری برخوردار خواهد بود.[۷] اگر دختر و پسر این شرایط را دارا بودند می توانند ازدواج نمایند. البته باید دانست مناطق، محیطها، جامعه ها، نسلها، نژادها، قبیله ها، خانواده ها و افراد (تفاوتهای فردی)، در این زمینه یکسان نیستند، بلکه تفاوتهایی با هم دارند، مثلاً در سرزمینهای «گرمسیر» بلوغ جنسی زودتر فرا می رسد تا مناطق «سردسیر»؛ و در محیط های باز و شلوغ که برخورد زن و مرد و دختر و پسر بیشتر است، و در محیطهای غیرمذهبی و بی بند و بار که مسائل محرم و نامحرم و حجاب و عفّت کمتر رعایت می شود، بلوغ جنسی زودتر فرا می رسد تا در محیطهای مذهبی و پاک و با عفّت و پایبند به قوانین شرعی؛ و در خانواده های غیرمؤدب و بی فرهنگ که رعایت حفظ مسائل جنسی را نمی کنند و احیاناً بچه ها شاهد مسائل جنسی (کلامی و غیرکلامی) پدر و مادر خود هستند، بلوغ جنسی زودتر فرا می رسد تا خانواده هایی که این مسائل را رعایت می کنند.
کمیّت و کیفیّت خوراک و غذا نیز در این موضوع تأثیر دارد؛ آنهایی که غذای بیشتر و قوی تر می خورند، بلوغ جنسی شان سریعتر است.www.migna.ir آنچه که آمار و تحقیقات نشان می دهد، حاکی از آن است که بهترین سن ازدواج برای پسران ۱۹ سال و برای دختران ۱۶ سال است. البته این سن متوسط است ممکن است پسر یا دختری زودتر از این نیاز به همسر داشته باشد، که باید اقدام شود.[۸] در مسأله ازدواج نباید بیشتر به مسائل اقتصادی توجه کرد و ازدواج را به تأخیر انداخت که اگر به تأخیر بیفتد باید شاهد فساد و فحشاء در جامعه بود. جوان اگر هنگام ازدواج نتواند ازدواج نماید تحت فشارهای جنسی و روانی از راههای غیرصحیح خود را ارضاء خواهد کرد. تحقیقات نشان می دهد که اگر جوانان خوب آموزش ببینند هم زندگی لذّت بخشی بعد از ازدواج خواهند داشت و هم فرزندانِ کسانی که در سنین گفته شده ازدواج کنند سالم تر و باهوش تر خواهند بود و در آینده با فاصله سنی کم ارتباط بهتری با فرزندان خود خواهند داشت.[۹]
پانوشت: [۱] . سن ازدواج دختران، زهره رجبیان، و…، ناشر سفیر صبح، چاپ اول، ۱۳۸۰، ص ۱۶۵٫
[۲] . ازدواج مکتب انسان سازی، شهید دکتر سید رضا پاک نژاد، انتشارات اخلاق، چاپ سوم، ۱۳۷۹، صفحه ۱۰۳٫
[۳] . سن ازدواج دختران، همان، ص ۱۶۶٫
[۴] . جوان و تشکیل خانواده، استادان طرح جامع آموزش خانواده، چاپ سوم، ۱۳۷۶، ص ۱۳۴٫
[۵] . همان، ص ۱۳۵٫
[۶] . همان، ص ۱۳۶٫
[۷] . همان، ص ۱۳۷٫ [۸] . جوانان و انتخاب همسر، علی اکبر مظاهری، انتشارات پاساریان، چاپ ۲۲، ۱۳۸۳، صفحه ۲۸٫
[۹] . سن ازدواج دختران، همان، ص ۱۵۶٫ منابع : اندیشه قم
امين رحيمي-روزنامه جام جم
روزنامه سلامت
حوزه: حسین دهنوی
دكتر اميد علي احمدي
گردآوری : میگنا www.migna.ir