کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

افسردگی چگونه اختلالی است؟

Depression

8 تير 1390 ساعت 15:03

افسردگی تنها یک ناراحتی ساده نیست و چیزی نیست که به راحتی بتوان از آن خلاصی یافت. افسردگی می‌تواند بدن، خلق و خو و افکار را تغییر دهد. افسردگی، افکار فرد را حتی راجع به چیزهای مورد علاقه نیز تغییر می‌دهد...


میگنا: همه ما بارها و بارها شکست های بزرگ و کوچک و از دست دادن افراد دور یا نزدیک را تجربه کرده ایم . هر چند غم و ناراحتی جزئی از زندگی انسان است، اما گاهی چنان در اندوه غرق می شویم که برای ادامه زندگی روزمره دچار شبهه می شویم و از خود می پرسیم:
آیا می توانم مجددا زندگی را به حالت عادی سابق ادامه دهم ؟

افسردگی را نیز تا حدی می‌شناسیم و اغلب مواقع هنگامی که احساس افسردگی می‌کنیم، نه تنها علت دقیقش را می‌دانیم، بلکه اطمینان داریم نهایتا حالمان بهتر خواهد شد.

افسردگی چیزی بیش از یک احساس ناراحتی زودگذر و موقتی است که بر اثر مشکلات روزمره پدیدار می‌شود. با توجه به این نکات، این سئوالات پیش می آید که "در افسردگی چه چیز غیرعادی وجود دارد؟ آیا افسردگی یک ناهنجاری روانی است که باید آن را درمان کرد؟ "


در افسردگی های مزمن، هرچند معمولا با یک شکست شروع می‌شود، اما هیچ دلیل موجهی برای ادامه ناراحتی و شدت آن وجود ندارد. افسردگی مزمن می تواند بر جسم و روح شما تاثیر بگذارد، دچار بی خوابی و بی اشتهایی می شوید، نسبت به روابط اجتماعی بی علاقه می شوید و ...

شخص مبتلا به افسردگی مزمن، علاقه ای به ادامه زندگی ندارد و ترجیح می دهد که برای فرار از رنج‌هایش به آن پایان دهد. متاسفانه در مواردی که این حالت شدت پیدا کند، شخص مبتلا، دست به خودکشی می‌زند. احساس غم و ناراحتی در فرد مبتلا به افسردگی بیش از حد طولانی شده و باعث می شود که نتواند از زندگی، کار، سلامتی و معاشرت با افرادی که برایش مهم هستند، لذت ببرد.

بهترین روش برای درمان افسردگی مراجعه به یک روان شناس متخصص در این زمینه است. افسردگی در واقع یك بیماری فراگیر و لطمه زننده به روح و روان آدمیست كه از مشخصات آشكار آن می‌توان به احساس پوچ بودن و ناراحتی، احساس ناامیدی و یا بی‌ارزش بودن و حتی داشتن تفكرات منفی اشاره كرد. گفته می‌شود كه افسردگی عموما با نشانه‌های فیزیكی همراه است كه معالجه نسبت به آن چندان ثمربخش نیست. عموما فرد مبتلا به افسردگی دارای رفتاری كند و آهسته است. 

افسردگی تنها یک ناراحتی ساده نیست و چیزی نیست که به راحتی بتوان از آن خلاصی یافت. افسردگی می‌تواند بدن، خلق و خو و افکار را تغییر دهد. افسردگی، افکار فرد را حتی راجع به چیزهای مورد علاقه نیز تغییر می‌دهد.
افسردگی نه تنها فرد مبتلا را تحت تاثیر قرار می‌دهد، بلکه حتی آنهایی که با فرد، رابطه نزدیکی دارند نیز درگیر می‌کند. حتی اگر فرد مبتلا بخواهد که احساس بهتری داشته باشد، نمی‌تواند افسردگی را از خود دور کند و دلیل آن این است که افسردگی یک بیماری کاملاً جدی است. همان‌طور که یک فرد مبتلا به دیابت یا ناراحتی قلبی نمی‌تواند ناراحتی را از خود دور کند، فرد افسرده نیز نمی‌تواند چنین کاری انجام دهد. اما افسردگی یک بیماری کاملاً درمان‌پذیر است. در حقیقت با یک درمان مناسب می‌توان به بیشتر این بیماران کمک کرد.‌

محققان می‌گویند که سه گونه اختلالات افسردگی و پریشان خاطری وجود دارد که عبارتند از:
- افسردگی پیشرفته(مزمن)
- اختلال روانی به صورت افسردگی (حاد)
-افسردگی شیدایی (مانیک دپرسیو)

اینگونه اختلالات روانی در مقیاس‌های شدت و طول مدت، نشانه‌هایشان با یکدیگر متفاوت هستند. محققان علوم رفتاری می‌گویند که افسردگی‌های پیشرفته دارای نشانه‌ها و علایمی هستند که می‌توانند فعالیتهای روزمره، مطالعات، خواب،‌ خوردن و شرکت در فعالیتهای خوشایند و سرگرم کننده را تحت تاثیر قرار دهد. چنین حالتی ممکنست برای دفعات گوناگون در طول زندگی آدمی روی دهد.

محققان معتقدند که نوع دیگری از افسردگی با درجه‌ شدت پایین‌تر، اختلال روانی به صورت افسردگیست که در واقع دارای نشانه‌هایی طولانی مدت است که بر اساس آن شخص از انجام مناسب فعالیتهای روزانه و یا برخورداری از احساساتی خوب و دلپذیر محروم می‌شود. بسیاری از مردم که مبتلا به این گونه از افسردگی هستند، همواره دوره‌های پریشان خاطری قابل توجهی را در برخی از برهه‌های زندگی خود طی می‌کنند.

محققان همچنین با اشاره به نوع سوم افسردگی و پریشان خاطری می‌گویند، نوع سوم افسردگی که در واقع یک اختلال روحی شیداگونه است، نام بیماری افسردگی دو قطبی را نیز به خود گرفته است. این نوع از افسردگی، البته نه به اندازه دو نوع قبلی ذکر شده، موجب ایجاد تغییراتی در خلق و خوی آدمی می‌شوند.
در پاره‌ای از مواقع، احساسات و خلق و خوی آدمی، دارای جوش و خروش‌هایی شده، با این حال در بیشتر مواقع این احساسات رنگ رخوت و سستی به خود می‌گیرند. هنگامی که یک شخص مبتلا به این نوع از افسردگی دوران بیماری خود را طی کند، می‌توان گفت که شخص تمامی نشانه‌های مربوط به این بیماری را از خود بروز می‌دهد. این نوع از ابتلا به افسردگی و پریشان خاطری، در بیشتر مواقع، تفکر، قوه‌ متفاوت، حتی رفتارهای اجتماعی را تحت تاثیر قرار می‌دهد که در نتیجه به بروز مشکلات جدی برای شخص و اطرافیان منجر می‌شود. محققان می‌گویند که هنوز درمان دقیقی برای اینگونه از افسردگی دریافت نشده است.


*علایم ابتلا به افسردگی
*محققان علوم روانشناسی و روانپزشکی بر این باورند که اشخاصی که به نوعی به افسردگی و پریشان خاطری مبتلا هستند، لزوما تمامی نشانه‌های این بیماری را در خود ندارند، گاهی فردی مواردی از علایم این بیماری را از خود بروز می‌دهد و گاهی نیز شخص دیگری پیدا می‌شود که حداکثر این نشانه‌ها را در رفتار و احساسات خود بروز می‌دهد.

این اعتقاد علمی وجود دارد که با توجه به شخص، شدت علایم ابتلا به افسردگی و پریشان خاطری در دوره‌های مختلف زندگی متفاوت هستند. افسردگی اختلالی است که بدن، خلق و خوی وافکار انسان را در بر می گیرد. این اختلال نحوه غذا خوردن، خوابیدن و چگونگی تفکر شخص نسبت به خود و دیگر اشیا را تحت تأثیر قرار می دهد.

اختلال افسردگی همانند یک احساس غمگین زودگذر نیست و همچنین نشانه ضعف شخصی نیز نمی باشد. افرادی که دچار بیماری افسردگی هستند، نمی توانند به راحتی بر خودشان مسلط شده و کمکی به بهبود اوضاع روحی خویش نمایند. بدون درمان مناسب، علایم می تواند تا روزها، ماهها و حتی سالها به درازا بکشد، اما یک درمان مناسب قادر است به اکثر بیمارانی که از افسردگی رنج می برند، کمک نماید.


● انواع افسردگی:
اختلالات افسردگی نیز دقیقاً مانند دیگر بیماریها نظیر بیماری قلبی شکلهای گوناگونی دارند.

در اینجا سه نوع از شایع ترین اختلالات افسردگی را شرح می دهیم:

▪ افسردگی عمده:
به صورت تلفیقی از علایمی معرفی می شوند که باعث می گردند شخص توانایی غذا خوردن، کارکردن، مطالعه و خوابیدن را تا حد زیادی از دست بدهد. در حقیقت، دیگر فرد توانایی لذت بردن از فعالیتهای دلخواه خود را ندارد. این قسمت از کارافتادگی در افسردگی ممکن است تنها یک بار اتفاق بیفتد و یا به طور شایع تری چندین بار در طول زندگی تکرار شود.

▪ دیس تیمی:
نوع خفیف تری از افسردگی است که شامل علایم مزمن و طولانی مدتی می شود که شخص را از کار نمی اندازد، اما مانع کارایی مطلوب شخص خواهد شد. بسیاری از افراد دچار "دیس تیمی"، افسردگی عمده را نیز چندین بار به تناوب در زندگی خود تجربه می کنند.

▪ اختلال دو قطبی:
نوع دیگر افسردگی است که بیماری افسردگی ،شیدایی نیز نامیده می شود. این بیماری که به فراوانی دیگر اختلالات روانی نیست با تغییرات چرخه ای خلق و خوی یعنی اوجهای شدید (شیدایی) و افتهای شدید (افسردگی) مشخص می شود. گاهی اوقات تغییرات خلق و خوی بسیار شدید و سریع اتفاق می افتند، اما در اغلب موارد تدریجی هستند. هنگامی که شخص در چرخه افسردگی قرار دارد، می تواند یک یا تمام علایم افسردگی را داشته باشد. برعکس، هنگامی که در چرخه شیدایی قرار می گیرد، ممکن است بسیار فعال، پرانرژی و پرحرف شود.
شیدایی معمولاً تفکر، قضاوت و رفتار اجتماعی را به گونه ای تحت تأثیر قرار می دهد که باعث به وجود آوردن مشکلات شدید و شرم می گردد. برای مثال شخص در مرحله شیدایی ممکن است احساس خوشحالی شدید کند و خود را پر از طرحها و نقشه های فوق العاده بپندارد که از تصمیمات اقتصادی غیرمعمول تا دوره های عاشقانه می تواند تغییر کند. شیدایی اگر بدون درمان رها شود، می تواند به حالت جنون در آید.

● علایم افسردگی و شیدایی:
لزوماً افرادی که دچار افسردگی یا شیدایی هستند تمام این علایم را تجربه نمی کنند. برخی افراد علایم کمتر و بعضی دیگر علایم بیشتری را تجربه می کنند. شدت علایم نیز در هر فرد و در طول زمان ممکن است، تغییر کند:

▪ علایم افسردگی:
ـ ناراحتی همیشگی و پایدار، دلواپسی و احساس پوچ بودن
ـ احساس ناامیدی و بدبینی
ـ احساس گناه، بی ارزشی و بیچارگی
ـ کاهش علاقه و لذت در تفریحات و اعمالی که قبلاً مطابق میل بوده اند.
ـ کاهش انرژی، خستگی شدید و احساس کندشدن
ـ مشکل در تمرکز کردن، به یادآوردن و تصمیم گیری
ـ بی خوابی، زود بیدار شدن از خواب در صبح و یا خوابیدن بیش از حد
ـ کاهش وزن یا اشتها و یا افزایش اشتها و افزایش وزن
ـ افکار مرگ یا خودکشی و حتی اقدام به خودکشی
ـ احساس بی قراری و پریشانی و حساسیت
ـ علایم جسمی پایدار که به درمان پاسخ نمی دهند مانند سردردها، اختلالات گوارشی و درد مزمن
▪ علایم شیدایی:
ـ شادی غیرعادی یا بیش از حد
ـ تحریک شدن و حساسیت غیرعادی
ـ کاهش نیاز به خواب
ـ افزایش صحبت کردن
ـ افزایش نیاز جنسی
ـ افزایش قابل توجه انرژی
ـ کاهش توانایی قضاوت
ـ رفتار اجتماعی نابجا

● علل
● چه عواملی موجب افسردگی می‌شوند؟
دلیل اصلی افسردگی شناخته شده نیست. احتمالاً عوامل ژنتیکی و محیطی موجب بروز این بیماری می‌شوند. افراد ممکن است به جهات مختلفی به این بیماری مبتلا شوند.

در بعضی خانواده‌ها، افسردگی ارثی است و در هر نسل وجود دارد اما افسردگی ممکن است توسط شرایط زندگی مانند بیماری جسمی یا یک اتفاق تشنج‌زا بروز کند.

گاهی افسردگی ممکن است ناگهانی و بدون هیچ دلیل واضحی بروز کند. پزشکان معتقدند که افسردگی با عدم تعادل مواد شیمیایی طبیعی در مغز به نام <نوروترانسمیتر> مربوط است. این مواد مانند پیغام‌رسان عمل می‌کند که توسط سلول‌های عصبی به نام نورون موجب تحرکات ناگهانی می‌شود. تصور می‌شود تغییر دادن سطح این مواد در مغز نقش اساسی در درمان افسردگی ایفاء می‌کند.‌

برخی از انواع افسردگی و پریشانی خاطر در خانواده‌ها همه‌گیر می‌شوند كه نشان دهنده آن است كه در واقع سستی رفتاری در میان افراد یك خانواده می‌تواند منشاء وراثتی داشته باشد. همچنین این باور علمی و روانشناختی وجود دارد كه در برخی از خانواده‌ها به نظر می‌رسد كه افسردگی‌های پیشرفته نسل به نسل بروز می‌كنند. هرچند تحقیقات نشان داده‌اند این امكان وجود دارد كه پریشان خاطری و افسردگی پیشرفته در خانواده‌هایی كه سابقه این بیماری ندارند نیز ظهور یابد. با این حال یك نكته محرزست و آن اینكه چه از طریق وراثتی و یا خیر، اختلالات رفتاری مربوط به پریشان خاطری و افسردگی اغلب مربوط به بروز تغییراتی در ساختار بدن یا عملكرد آن است. تحقیقات نشان می‌دهند افرادی كه دارای سطح پایینی از خود باوری هستند و اغلب نگاه بدبینانه‌ای نسبت به خود و دنیای اطرافشان دارد و نیز به سرعت تحت فشار استرس‌های محیطی مستاصل می‌شوند، آمادگی كامل برای ابتلا به افسردگی دارند.

از سوی دیگر تحقیقات سالهای اخیر نشان می‌دهند كه تغییرات فیزیكی در بدن انسان می‌تواند با تغییرات روحی و روانی نیز همراه باشد. بر این اساس گفته می‌شود كه بیماری‌هایی از جمله اختلالات مغزی، سكته‌های مغزی و حملات قلبی، سرطان، پاركینسون و اختلالات هورمونی می‌تواند عامل ابتلا به افسردگی شوند كه در نتیجه موجب آن می‌شوند كه شخص بیمار، سست و كرخت شده و اقدامی جهت مراقبت از خود در برابر این بیماری‌ها صورت ندهد و بدین ترتیب بهبود شخص همواره به تعویق می‌افتد. www.migna.ir


● علایم ابتلا به افسردگی
محققان علوم روانشناسی و روانپزشكی بر این باورند كه اشخاصی كه به نوعی به افسردگی و پریشان خاطری مبتلا هستند، لزوما تمامی نشانه‌های این بیماری را در خود ندارند، گاهی فردی مواردی از علایم این بیماری را از خود بروز می‌دهد و گاهی نیز شخص دیگری پیدا می‌شود كه حداكثر این نشانه‌ها را در رفتار و احساسات خود بروز می‌دهد.این اعتقاد علمی وجود دارد كه با توجه به شخص، شدت علایم ابتلا به افسردگی و پریشان خاطری در دوره‌های مختلف زندگی متفاوت هستند. 

 تا کنون بیشتر به جنبه‏ های روحی حالت افسردگی اشاره شده و برخی پزشکان و روان پزشکان و روان شناسان آن را یک بیماری روانی دانسته‏ اند.

پژوهش های ۵۰ سال اخیر نشان می‏دهد، کمبود ماده‏ای به نام "سروتونین" در مغز نیز یکی از عوامل ایجاد این بیماری است.

در نوشته زیر که ترجمه و تنظیم از چند منبع اینترنتی است، با جنبه‏ های روحی و جسمی کمبود سروتونین در مغز آشنا می‏شویم.
دلتنگی فعال ‏در کتاب (ذهن ناآرام) نوشته کی جیمیسون آمده است:"درباره حالت افسردگی هیچ چیز خوبی نمی‏توان گفت، جز این که به شما تجربه‏ای می‏دهد که می‏فهمید سالخوردگی یعنی چه، پیری و بیماری چه جور است، حالت مردن چگونه است و این که می‏گویند ذهن انسان کند و آدمی خرفت می‏شود، به چه معناست.
در ضمن شما معنای حالت هایی مانند: وقار، آراستگی، هماهنگی را می‏فهمید و خلاصه اینکه متوجه می‏شوید زشتی رفتار به چه می‏گویند. در این حالت شما هیچ باوری نسبت به امکانات خوش زندگی ندارید، به لذت‏های جنسی بی عقیده می‏شوید، زیبایی موسیقی را درنمی‏یابید و سرانجام توانایی خود را برای خندیدن و خنداندن دیگران از دست می‏دهید.

دانشمندی دیگر به نام "آن پایکی" در مقاله‏ای که خلاصه آن در اینجا می‏آید، می‏گوید: افسردگی همان غم و اندوه معمولی نیست، در مرحله‏ای از زندگی خود، همه‏ما درد و رنج را احساس می‏کنیم، اما افرادی که گرفتار افسردگی هستند، تجربه‏ای کاملا متفاوت دارند. یک احساس فلج کننده، از دست دادن همه چیز و پوچی بر ما مستولی می‏شود.

در این حالت انسان فکر می‏کند و غصه می‏خورد که همه چیز از جمله تمام عزیزان و نزدیکان خود را از دست داده است. سایر عوارض و نشانگان‏ افسردگی شامل:"بی خوابی، اختلال در غذا خوردن، احساس گناه یا بی ارزشی، لذت نبردن از فعالیت هایی که روزی دلخواه و دل‏انگیز بوده، اشکال در تمرکز ذهن و فکر و خیال کردن درباره مرگ است".


● نقش مغز در افسردگی ‏
داروهای موثری برای درمان افسردگی وجود دارند و این داروها دیدگاه خوبی را از اساس و پایه زیست شناختی این بیماری فراهم می‏سازند. نخستین داروهای ضد افسردگی تقریبا به طور اتفاقی در سال‏های ۱۹۵۰ کشف شدند. پزشکان مشاهده کردند برخی بیماران با فشار خون بالا، هنگامی که با یک داروی جدیدی به نام "رسپرین" درمان می‏شدند، عوارض افسردگی در آنها ظاهر می‏شد.
حدود همان زمان، پزشکان ملاحظه کردند اغلب بیماران افسرده، هنگامی که با یک داروی ضد بیماری سل درمان می‏شدند، حالت های وجد و شعف از خود نشان می‏دادند. معلوم شد "رسپرین" برخی انتقال دهنده‏های عصبی را از بین می‏برد. در حالی که داروی سل به نگه داشتن آنها در جای خود کمک می‏کند.

انتقال دهنده‏ های عصبی آن مواد شیمیایی هستند که به عنوان پیک یا پیام‏آور در نظام ارتباطات مغز و سلسله اعصاب عمل می‏کنند. آنها مولکول هایی هستند که از یک یاخته عصبی"نورون" منبع به یک یاخته عصبی مقصد سفر می‏کنند و در آنجا پیغام را تحویل می‏دهند.

در افرادی که افسردگی دارند، در حرکت برخی پیک‏ها یا انتقال دهنده ‏های عصبی اختلال ایجاد می شود، به عبارت دیگر این انتقال دهنده ‏های عصبی؛ یعنی نوراپی فرین، سروتونین و دوپامین به میزان کافی از یک نورون به نورون دیگر نمی‏روند و غلظت آنها در مغز کاهش می‏یابد.

نخستین نسل داروهای ضد افسردگی که در سال های ۱۹۵۰ کشف شد، به تنظیم هر سه پیام آور بالا می‏پرداخت.
دومین نسل این داروها به تنظیم نوراپی فرین و سروتونین دست می‏زد و سرانجام نسل جدید داروهای ضد افسردگی بر ضد سروتونین به تنهایی کار می‏کنند. این داروها نمی‏گذارند سروتونین انتقال یافته به نورون مقصد، دوباره به نورون منبع برگردد.

بنابراین کسانی که به افسردگی مبتلا هستند و عوارض یاد شده را در خود مشاهده می‏کنند و خلاصه این که فکر می‏کنند بختکی مخوف بر روح و روان آنها سایه افکنده، یا فکر خودکشی به سرشان می‏زند، بدانند که نه دیوانه هستند و نه اینکه بیماری شان درمان نشدنی و علاج‏ ناپذیر است.
حتما در این صورت به یک روان پزشک مراجعه کنند و درخواست کمک نمایند. جالب اینجاست که برخی از این بیماران از گفتن این که چه حالتی دارند عاجزند، چون این حالتی است که واقعا گفتنی نیست، اما عوارض و نشانگان‏ یادشده را دارد.

این بیماران بدانند که این حالت روحی وحشتناک دلیل جسمانی دارد که احتمالاً همان کمبود سروتونین در حول و حوش یاخته‏های عصبی مغز است که قابل درمان می باشد.


●تغذیه در افسردگی
در زندگی مدرن امروزی، متأسفانه خیلی‌ها با افسردگی، کم و بیش آشنائی نزدیکی دارند؛ به‌طوری که در بعضی جاها داروی افسردگی به اندازهٔ ”آسپرین“ مشهور و شناخته شده است. افسردگی علت‌های مختلفی دارد. بعضی از انواع آن، خفیف بوده و می‌توان آن را با استفاده از مواد غذائی مداوا نمود.
کیک و شیرینی‌جات چون سرشار از کربوهیدرات می‌باشند، در کیمیای مغز و اعصاب، نقش مهمی دارند. به این دلیل، چون در موقع رژیم غذائی از مواد به اندازهٔ کافی استفاده نمی‌شود، تعادل روحی بیشتر به‌هم می‌خورد.
بعضی مواد مانند بادام، تخم کدو، لوبیا و بادام زمینی، در شخص احساس آرامش و راحتی ایجاد می‌کند.
● برای مبارزه با افسردگی، مصرف چه مواد غذائی توصیه می‌شود؟
برای مداوای افسردگی و تقویت اعصاب، مصرف ویتامین ”ب“ توصیه می‌شود. این ویتامین یا به‌صورت قرص استفاده می‌شود و یا به‌جای آن می‌توان از مواد غذائی زیر استفاده کرد:
▪ ویتامین ب ۱: در برنج، گندم و لوبیا
▪ ویتامین ب ۳: در تخم‌مرغ، حبوبات و گوشت سفید (مرغ، ماهی، بوقلمون)
▪ ویتامین ب ۶: در حبوبات و محصولات دریائی
▪ ویتامین ب ۱۳: در ماهی و لبنیات.  


 آشنایی با داروهای ضد افسردگی و عوارض آنها:
امروزه متأسفانه بیماری افسردگی یکی از بیماریهای رایج درمیان گروه‌های مختلف مردم است. در بیماری افسردگی واکنش‌ها غیر طبیعی هستند یعنی انسان در برابر ناملایمات و شکست‌ها بیش از حد افسرده می‌شود و زمان افسردگی نیز طولانی‌ترازدیگران در همین شرایط است. علل ابتلا به این بیماری، ارث، تغییرات شیمیایی مغز، از دست دادن والدین در کودکی و حوادث ناخوشایند زندگی، بیماریهای جسمی مختلف و استفاده از بعضی داروها است. جهت درمان، بهترین راه دارو و روان درمانی است. با توجه به این که گاه لازم است از شش ماه تا سه سال این داروها مصرف شود.


● داروهای ضد افسردگی چه نوع داروهایی هستند؟
داروهای ضد افسردگی، گروهی از داروها هستند که برای درمان بیماران افسرده مورد استفاده قرارمی‌گیرند به طوری که وضعیت روحی بیشتر بیماران افسرده با استفاده از این داروها بهتر شده است.


● عملکرد داروهای ضد افسردگی:
این گروه از داروها برخی از مواد شیمیایی را در مغز کاهش می‌دهند. این مواد شیمیایی تحت عنوان نوروترانسمیتر Neurotransmitters خوانده می‌شود. برای عملکرد طبیعی، مغز به این نوروترانسمیترها نیاز دارد. داروهای ضد افسردگی با قرار دادن نوروترانسمیترها (مواد شیمیایی طبیعی) در دسترس مغز، به بیماران افسرده کمک زیادی می‌کنند.

● عوارضی جانبی داروهای ضد افسردگی:
همانند سایر داروها، داروهای ضد افسردگی ممکن است عوارض جانبی را در فرد مصرف کننده ایجاد کنند. البته کلیه‌ی افراد مصرف کننده به این عوارض جانبی مبتلا نمی‌شوند. هر نوع عارضه‌ی جانبی که فرد، به آن مبتلا می‌شود بستگی به داروی انتخابی پزشک برای فرد افسرده دارد.


● چند نوع داروی ضد افسردگی وجود دارد؟
امروزه انواع مختلفی از داروی ضد افسردگی ساخته شده است، معمولی‌ترین گروه‌های دارویی عبارتند از:
▪ داروهای ضد افسردگی سه حلقه‌یی
▪ داروهایی که به طور انتخابی مهار کننده‌های سروتونینی را تحریک می‌کنند.
▪ مهار کننده‌های مونوآمینواکسیداز MAOIS
▪ سایر گروه‌های دارویی
داروهای سه حلقه‌یی جهت درمان دراز مدت افسردگی مورد استفاده قرارمی‌گیرد. از داروهای این گروه می‌توان به داروی آمی‌تریپتیلینAmitriptyline با نام تجاری الاویل Elavil دسیپرامین، Imipramine با نام تجاری جانیمین Janimnine، توفرانیل Tofranil و نورتریپتیلین Nortriptyline با نام تجاری پاملور Pamelor اشاره کرد.
معمول ترین عوارض جانبی این گروه دارویی عبارت‌اند از: خشکی دهان،تاری دید، یبوست، مشکلات ادرار کردن،آب سیاه چشم، اغتشاش فکری و خستگی.
این گروه از داروها علاوه بر عوارض قلبی ممکن است روی فشار خون و تعداد ضربان‌های قلب اثر بگذارند.
گروه جدیدی از داروهای ضد افسردگی،داروهایی همانند فلوکستین Fluoxetin با نام تجاری Prozac، پاروکستینParoxetine با نام تجاری Paxil و سرترالین Sertraline با نام تجاری Zoloft هستند.
کلیه این داروها (منظور گروه جدید داروها) تحت عنوان گروه SSRI نامیده می‌شوند. عوارض جانبی داروهای این گروه از داروهای سه حلقه‌یی کمتر است. تعدادی ازعوارض جانبی که به وسیله‌ی‌ داروهای گروه SSRI ایجاد می‌شوند عبارتند از:
کاهش اشتها، تهوع، عصبانیت، بی‌خوابی، سردرد و مشکلات در رفتار جنسی، افرادی که داروی فلوکستین (Fluoxetin) مصرف می‌کنند، ممکن است علاوه بر عوارض فوق، احساس ناتوانی و خستگی شدید ذکر کنند، به طوری که قدرت برخاستن از جا را نداشته باشند.
بیمارانی که داروهای پاروکستین Paroxetine برایشان تجویز شده ممکن است از عوارضی مثل خشکی دهان واحساس خستگی شکایت داشته باشند و بیماران مصرف کننده سرترالین Sertraline نیز علاوه برعوارض جانبی عمومی وابسته به داروهای گروه SSRI ممکن است از اسهال شاکی باشند.
از گروه دارویی شماره ۴ و یا گروه سایر داروهای ضد افسردگی می‌توان به داروهای زیر اشاره کرد:
داروی ونلافاکسین Venlafaxine با نام تجاری Effexor که عوارض جانبی زیر را در بیماران مصرف کننده‌ی این دارو ایجاد می‌کند: تهوع، کاهش اشتها، هیجان و اضطراب، سردرد، بی‌خوابی و خستگی. سایر عوارض جانبی که به نسبت عوارض فوق کمتر معمول هستند عبارتند از:
خشکی دهان، یبوست، کاهش وزن، مشکلاتی در رفتار جنسی، افزایش فشارخون، افزایش ضربان قلب و افزایش میزان کلسترول خون.
داروی نفازودون Nefazodon با نام تجاری Serzon و عوارض جانبی: سردرد، تاری دید، گیجی، تهوع، یبوست، خشکی دهان و خستگی.

● آیا داروهای ضد افسردگی با سایر داروها،تداخل دارویی ایجاد می‌کنند؟
مصرف داروهای ضد افسردگی، توام با سایر داروها ممکن است تداخل دارویی ایجاد کند. بنابراین هنگام مراجعه به روانپزشک حتماً باید او را از داوهای مصرفی خود مطلع سازید. از بین گروه داروهای ضد افسردگی، داروهای ضد افسردگی سه حلقه‌یی با اکثر داروهای مصرفی تداخل دارویی ایجاد می‌کند.
داروهای ضد افسردگی گروه SSRI ممکن است اثر برخی از داروهای مصرفی را شدت بیشتری بخشد. اگر این گروه از داروها همراه با داروهای ضد افسردگی سه حلقه یی، ضد هیجان و درمان مشکلات بی‌خوابی مثل دیازپام مصرف شود، اثر داروهای فوق را شدت می‌بخشد.
سایر داروهایی که با داروهای گروه SSRI تداخل دارویی دارند: داروهای تنظیم کنند‌ه‌ی ضربان قلب و داروی هالوپریدول است.
داروی ونلافاکسین با داروهای فلوکستین، پاروکستین و سرترالین تداخل دارویی دارد. این دارو و همچنین با داروی کوئینیدین(Quinidine) دارویی که جهت درمان آریتمی‌های قلب تجویز می‌شود، تداخل دارویی ایجاد می‌کند.
ونلافاکسین نیز با داروی تیوریدازین (Thioridazine) تداخل دارویی ایجاد می‌کند. این دارو میزان جذب ونلافاکسین Venlafaxine را در بدن افزایش می‌دهد. مصرف داروی نفازودون (Nefazodon) توام با داروهای تریازولامTriazolam و آلپرازولام Alprazolam میزان جذب هر دو داروی فوق را در بدن افزایش می‌دهد. داروی نفازودون با داروی ترفنادینTerfenadine که هر دو داروها جهت درمان مشکلات حساسیتی تجویز می‌شوند، تداخل دارویی ایجاد می‌کند؛ مصرف توام این داروها باعث بی‌نظمی‌ ضربانهای قلب می‌شود.  

 
شرح حال یک بیمار از زبان خودش :
این فقط و فقط چیزهاییه که من بر اثر دوتا تجربه چند ساله از افسردگی خودم یادگرفته ام و قرار نیست به جای مشاوره پزشکی باشه. قراره اگر افسردگی دارید کمکتون کنه که ببینید حالتهاتون طبیعیه و یه نفر دیگه توی شرایط مشابه چه کار کرده. اگر شما هم تجربه افسردگی دارید حتما از تجربه تون بگین. اگه پستی در این مورد نوشتید خواهش میکنم برام لینکش رو بذارید که اضافه کنم.

افسردگی چیه؟ من اگه بخوام افسردگی رو توی یه جمله خلاصه کنم میگم یک غم بی انتها و سنگینیه که هیچ وقت از دل آدم بیرون نمیره.

اما فقط اون غم نیست که افسردگی رو به معضل تبدیل میکنه...آدم انگار بی اراده میشه٬ تماسش با دنیا قطع میشه٬ سنسورهاش حساسیتشون نسبت به زندگی کم میشه...میدونی یه سری کارها رو باید بکنی اما نمیکنی...میدونی باید درس بخونی اما نمیخونی٬ میدونی باید با دوستت بری بیرون اما نمیری٬ از چیزی لذت نمیبری٬ چیزی به هیجانت نمیاره و غمگینی٬ غمگینی٬ غمگینی٬ بی دلیل و با دلیل میزنی زیر گریه٬ احساس تهی بودن میکنی...و خودت رو دوست نداری....تمام اینا هست و هر روز به خودت میگی که فردا یه آدم متفاوت میشی اما باز هم فردا همونه و پس فردا و بقیه روزها...و با خودت فکر میکنی که چقدر بی اراده و ضعیفی...زندگی خاکستریه وقتی آدم افسرده است.

مهمترین چیزی که باید بدونیم اینه که افسردگی یک اتفاق فیزیکیه...مواد شیمیایی داخل مغز آدم سطحشون جابجا میشه و واسه همینم هست که علی رغم اینکه هر روز به خودمون میگیم که عوض خواهیم شد نمیتونیم عوض بشیم...به خاطر اینکه افسردگی یک حالت روحی نیست که بخواهیم تصمیم بگیریم که عوضش کنیم. اصلا با تصمیم ما به وجود نیامده که با تصمیم ما بخواد از بین بره...عکس العمل فیزیکی/روانی بدنه نسبت به مسائل زندگی...همونطور که سرماخوردگی عکس العمل بدنه نسبت به سرما و درد عکس العمل بدنه نسبت به ضربه.
افسردگی من در اثر چی بود؟ من اولین سری افسردگیم رو سر کنکورم داشتم. یادمه هیچی درس نمیخوندم. هیچی. یعنی هرچی تست من اون سال سر کنکور زدم از روی حافظه بود و چیزهایی که سرکلاس شنیده بودم و یادم مونده بود...علتش اما فکر میکنم به قبل از کنکور و اتفاقات بچگی برمیگشت...دو سال طول کشید تا دوباره من با زندگی تماس پیدا کردم و خیلیش رو مدیون خوابگاه و مخصوصا دوستیم با آیدا هستم٬ البته الان میدونم که اون موقع به شدت افسرده بودم٬ اون موقع فکر میکردم آدم بیخودی هستم...

دومین سری افسردگیم سال دوم دکترا بود...اومده بودم آمریکا و اون بدو بدوی دو سال اول تموم شده بود و امتحان qualifying رو که قبول شدم یهو انگار یه روز صبح پاشدم و به خودم گفتم "من اینجا چه غلطی میکنم؟"...اما یکسال طول کشید تا برم مرکز بهداشت دانشگاه...سر یه امتحانی خواب موندم(این خوابیدن زیاد هم از عوارضشه) و دیر رسیدم و همونجا پشت در با گریه زنگ زدم و وقت گرفتم واسه اینکه دیگه قبول کردم از پسش تنهایی برنمیام...یکسال فکر کردم بی ارادگی و ضعفمه و خودم باید درستش کنم و نتونستم...

چه جوری درمان شد؟ خیلی خیلی یواش! اینو نمیگم که بترسونمتون. دارم میگم که وقتی میبینید شما هم یواش یواش خوب میشید شاکی نشید...اگر الان افسرده هستید احتمالا توی یه کار خیلی خوب دارید عمل میکنید و اونم انتقاد کردن و غر زدن به جون خودتونه. ظاهرا دو تیپ درمان استاندارد برای افسردگی هست: اولیش مشاوره است و دومی دارو.

توی مرکز بهداشت بعد از ارزیابی اولیه تصمیم گرفتند که من فقط مشاوره داشته باشم...بهم گفتند اگر حال مریض خیلی بد باشه و نتونه اصلا روتین زندگیش رو پیش ببره(مثلا صبح تا شب داره گریه میکنه) بهش دارو میدند که یه کمی روی دور بیاد و بعد مشاوره... هردوی اینها در دراز مدت کاری که میکنه اینه که اون بالانس مواد شیمیایی داخل مغز رو دوباره به حالت نرمال برمیگردونه...وقتی برگشت اون روزیه که شما از خواب بیدار میشید و یکهو احساس میکنید که دیگه افسرده نیستید...برای من این پروسه دو سال طول کشید.

هدف اصلی از مشاوره اینه که به شما مهارتهایی رو بده که خودتون در نهایت یه مشاور کوچیک توی مغزتون داشته باشید که در مواقع فشار و سختی کمکتون کنه...به عبارت دیگه اون روند حرف زدن در مورد مشکلات رو از روند مخرب "خود زنی و محاکمه گر" به روش سازنده "تحلیل گر و حلال" تبدیل کنه و بعد این پروسه رو درونی کنه.


● نکاتی که به من کمک کرد:
۱) در مورد تجربه های آدمهای دیگه از افسردگی بخونید...این به من خیلی کمک کرد که ببینم این چیزهایی که من دارم تجربه میکنم بقیه هم تجربه کرده اند. بقیه هم از در اتاق رئیسشون احتراز میکنند واسه اینکه میترسند بفهمه هیچ پیشرفتی نداشته اند اما باز هم هیچ پیشرفتی نمیکنند٬ بقیه هم دائم گریه میکنند٬ بقیه هم دائم خودشون رو سرزنش میکنند....احساس تهی بودن و ناامیدی و گیجی میکنند و مهمتر از همه علی رغم اینکه واقعا دلشون میخواد نمیتونند اوضاع رو عوض کنند.

۲) حتما حتما حتما پیش مشاور و دکتر برید. حال آدم افسرده مثل حال آدم با تب چهل درجه میمونه. همونطور که آدم مریض حال باید دکتر بره آدم افسرده هم باید بره. اگر شما تب و لرز رو با نیروی اراده میتونید خوب کنید افسردگی رو هم میتونید.
یادتون باشه که در بدن شما یه اتفاق فیزیکی افتاده و اون باید حل بشه تا افسردگیتون خوب بشه. در گریه کردن و غمگین بودن هیچ فضیلتی نیست و پیش مشاور رفتن هوش شما رو میرسونه. من هرچقدر تاکید کنم این نکته رو کم گفته ام. من خودم سه سال تموم هر هفته رفتم مشاور...یک مشاور خوب هیچ وقت به شما نمیگه چکار باید بکنید یا نباید بکنید و اصلا درمورد زندگی شما قضاوت نمیکنه و حکم صادر نمیکنه بلکه بهتون کمک میکنه تا خودتون با حرف زدن در مورد مشکلتون اونو از یه چیزی که داره به در و دیوار مغزتون میکوبه بیرون بیارین و بذارین جلوتون و ببینینش و بعد بتونید خودتون تحلیلش کنید و براش راه حل پیدا کنید....در واقع مشاور فقط یه کاتالیزوره که به شما فکر کردن سازنده رو به مرور یاد میده...به مرور.

۳) اگه میتونید سعی کنید با حیوانات بیشتر دمخور باشید. این یه راه خیلی شخصیه اما واسه من خیلی کمک بود. یه موقع هایی هست که ادم اصلا توانایی روحی برای زندگی اجتماعی و بده بستانهایی که حتی در یک رابطه سالم هست رو نداره...خیلی ساده انرژی روحش تموم شده. حیوانات به آدم عشق و عاطفه بدون شرط میدن و به آدم اجازه میدند که بدون پیش شرط دوستشون داشته باشه....این خیلی کمکه.

وجود مرنو خان توی اون دو سالی که من افسرده بودم واقعا تعیین کننده بود و برای من یه نشونی بود از اینکه هنوز زنده ام و میتونم دوست داشته باشم. اگر در شرایطی هستید که روتین زندگیتون رو میتونید اداره کنید یه حیوونی مثل گربه که نسبتا مستقله و احتیاج به نگهداری زیاد نداره خیلی میتونه کمکتون کنه.

۴) روز به روز زندگی کنید: یکی از چیزهایی که منو برای دومین بار افسرده کرد چشم انداز نامطمئن آینده بود...آینده میتونه خیلی چیز ترسناکی باشه. اینکه ممکنه تنها بمونیم٬ به اهدافی که دلمون میخواست نرسیم٬ اینکه فکر کنیم راه رو اشتباه اومدیم٬ راه برگشت نداریم.. اینا خیلی راحت میتونه اعتماد به نفس آدم رو از بین ببره و آدم رو از ترس فلج کنه...سعی کنید روز به روز زندگی کنید.
هر روز فقط برای همون روز هدف بچینید و سعی کنید وقتی اون تمایل رو دارید که واسه همه زندگیتون همین الان تکلیف معلوم کنید به خودتون بگین "امروز میخوام چکار کنم؟"... ساده نیست ولی با تمرین اگر بتونید انجام بدید خیلی کمک میکنه.

۵) با خودتون صبور باشید...گفتم آدم افسرده مثل ادم با تب چهل درجه میمونه دیگه؟ از خودتون وقتی تب دارید که توقع ندارید بتونید مثل روزگار سلامت زندگی کنید...خوب برای چی پس الان از خودتون توقع دارید؟ سعی کنید انقدر در مورد افسردگی بخونید و یادبگیرید که خودتون قبول کنید که افسردگی از ضعیف بودن و ضعف اراده نیست و شما حالت عادی ندارید و نباید ازتون توقع توانا بودن کامل بره...معمولا آدمهایی که اصلا تجربه افسردگی ندارند این مساله رو نمیفهمند و فکر میکنند افسردگی یعنی غمگین بودن و بعد نمیفهمند شما چرا عوض نمیشید...گوش ندید...

من میدونم و شما میدونید که انقدر بار روی دوش آدم هست که نمیشه عوض شد...به این راحتی نمیشه و صبوری میخواد...اگه همچین آدمی دورتون بود بهتره بره سوادش رو زیاد کنه به جای اینکه واسه شما تز بده که چه جوری باید زندگی کنید. با خودتون صبور باشید...واسه روحتون چایی با عسل دم کنید و یه کتاب بردارید و کنار شوفاژ بنشینید و به خودتون و دنیا اعلام کنید که روحتون آنفولانزا گرفته.
 

● کلام آخر:
افسردگی عین سرما خوردگی شدید میمونه. دیدین وقتی آدم سرما میخوره و دماغش میگیره و شب از نفس تنگی خوابش نمیبره با خودش میگه "خدایا میشه من دوباره بتونم نفس بکشم؟"...شما هم الان لابد فکر میکنید خدایا میشه من یه روزی اینجوری غمگین نباشم؟ میشه...یه روز بعد از این مشاوره و دکتر...یه روز از خواب بیدار میشید و میبیند که دیگه افسرده نیستید.
افسردگی برمیگرده. اینو دارم میگم که بدونید. همونجور که بدن بعضی از آدمها نسبت به سرما حساسه و تند تند سرما میخورند بعضی از آدمها هم نسبت به استرس حساسند و تند تند افسردگی میگیرند...اما این معنیش این نیست که هربار زندگی شما باید تعطیل بشه...بعد از دفعه اول همونطور که میدونید نشانه های سرما خوردگی یعنی گلو درد و فین فین نشانه های افسردگی رو هم میشناسید...اونوقت وقتی میبنید داره میاد براش آماده اید...
به نظر میاد افسردگیه داره میاد و حواسشون باشه...انوقت به جای اینکه دو سال طول بکشه ایندفعه دوماه طول میکشه و دفعه بعد حتی کمتر.
پ.ن. به من وبلاگ نوشتن هم خیلی کمک کرده. اولین پست وبلاگم دقیقا سه سال و نیم پیش این بوده "چرا هیچ کس راجع به لاغری وبلاگ نداره؟ یا اینکه ادم چرا یهو بیخودی گریه میکنه؟ چرا آدم با اینکه میدونه درس و مشق و هزار بد بختی داره از عصر تا حالا نشسته وبلاگ درست میکنه...یا چرا آدمها تو ورزش رفتن و هرچی کار حسابیه انقدر تنبلن؟" و خودتون میبینید که خیلی شرایطم عوض شده...وبلاگ به من خیلی کمک کرد که بتونم بلند بلند فکر کنم..جای مشاور رو اصلا نمیگیره اما ممکنه کمک باشه و در ضمن کمی از تنهایتون کم کنه.

● نکته تکمیلی ۱:
من یه چیزی رو میخوام تاکید کنم. ممکنه آدمهایی هم باشند که بدون مراجعه به مشاور در یه مقطعی افسردگی گرفته اند و خوب شده اند و بعد به شما این القا بشه که شما هم باید بتونید بدون مشاور و دکتر خودتون رو خوب کنید...گوش ندید.
من خودم سری افسردگی اولم بدون دکتر خوب شد واسه اینکه اصلا نمیدونستم افسرده ام که بخوام برم دکتر(درحالیکه حتی به خودکشی هم فکر کرده بودم!)...من شانس آوردم٬ شانس آوردم که به جای تهران شهرستان قبول شدم و از محیط خونه که تنش داشت دور شدم و تونستم به خودم برسم و شانس آوردم دوست خوب و بی غل و غشی مثل آیدا نصیبم شد که میشد شبها تا دیر وقت دور حیاط قدم بزنیم و حرف بزنیم...اما فقط خوب شدن افسردگی مهم نیست....

باید از خودتون بپرسید به چه قیمتی؟ و آیا وقتی خوب شد آیا شما دانش لازم رو کسب کرده اید که دفعه بعد بتونید آگاهانه باهاش برخورد کنید؟ یا اینکه مثل من تازه دفعه دوم باید یاد بگیرید افسردگی چیه و دو سال از بهترین سالهاتون رو صرفش کنید...کاری که اصلا لزومی نداشت...و من اگر همون دفعه اول میدونستم که افسردگی دارم شاید خیلی کمتر از این خودم رو به خاطر قبولی شهرستان سرزنش میکردم٬ شاید انقدر خودم رو با زمین و زمان مقایسه نمیکردم٬ شاید آدم شاد تری میبودم و شاید افسردگی اولم سه سال طول نمیکشید...
ممکنه بعضی آدمها بدون مشاور افسردگیشون خوب شده باشه اما احتمال اینکه خوب بشه کمتره و در ضمن باید دید به چه قیمتی از زندگیشون توی اون دوره و آخر هم اینکه آیا دانش کافی برای بازگشتش کسب کرده اند؟

●نکته تکمیل ۲:
اگر توی محل زندگیتون (مخصوصا ایران) دکتر خوبی رو میشناسید حتما معرفی کنید. اما خواهش میکنم اگر به کارش مطمئن هستید معرفیش کنید چون بقیه روی اعتماد به حرف شما قرار بهشون مراجعه کنند.


● افسردگی چگونه احساسی است؟
احساس افسردگی بسیار قوی‏تر و ناخوشایندتر از دوره‎های كوتاه غمگینی است كه همه ما گاهگاهی آن را تجربه كرده‎ایم و معمولاً طولانی‎تر است، حتی ممكن است روزها،‌هفته،ها و ماهها ادامه پیدا كند. بیشتر مردم در زمان افسردگی ۵ یا ۶ نشانه زیر را در خود احساس می‎كنند. شما نیز می‎تواند با پاسخگویی به پرسشهای زیر بود یا نبود نشانه‎های افسردگی را در مورد خویش بررسی كنید. www.migna.ir
▪ بیشتر وقتها احساس ناشادی می‎كنید؟ (ممكن است غروبها كمی بهتر باشید.)
▪ علایق خود را از دست داده و از كسب لذت ناتوانید؟
▪ نمی‎توانید مثل گشته از پس مشكلات خود برآئید؟
▪ احساس خستگی می‎كنید؟
▪ احساس ناآرامی یا بی‎قراری دارید؟
▪ كاهش وزن و اشتها(در برخی افرد افزایش وزن و اشتها) دارید؟
▪ دیر به خواب می‎روید (حدود یك تا دو ساعت) و بر خلاف همیشه زود بیدار می‎شوید؟
▪ میل جنسی‎تان كاهش یافته است؟
▪ اطمینان به خود را از دست داده‎اید؟
▪ احساس بی‎ارزشی و ناامیدی می‎كنید؟
▪ از مردم دوری می‎كنید ؟
▪ تحریك‎پذیر شده‎اید ؟
▪ احساس بدی در زمانهای خاصی از روز دارید؟
▪ در مورد خودكشی فكر می‎كنید؟

● عواملی كه در بروز افسردگی نقش دارند:
▪ اتفاقات زندگی
بسیار عادی است كه در زمان روبرو شدن بایك فاجعه غم‎انگیز مانند داغدیدگی، طلاق یا از دست دادن شغل، افسرده شویم.

▪ شرایط و موقعیت‎ها
اگر ما تنها بوده و دوستی نداشته باشیم تحت فشار روانی باشیم، نگرانیهای دیگری داشته و یا از نظر جسمی افت كرده باشیم احتمال بیشتری می‎رود كه افسرده شویم.

▪ بیماری جسمی
افسردگی بیشتر زمانی كه از بیماری جسمی رنج می‎بریم به سراغمان می‎آید، ازجمله بیماریهای كشنده مانند سرطان و بیماری‏های قلبی و نیز دردهای مزمن و آزاردهنده مثل ورم مفاصل و برونشیت.

▪ شخصیت
هر فردی احتمال دارد افسرده شود اما برخی از افراد حتی احتمال بیشتری برای افسرده شدن دارند این به خاطر ساختار خاص بدن آنها، تجربیات ابتدایی زندگیشان یا هر دو عامل می‎باشد.

▪ الكل
افرادی كه در نوشیدن الكل افراط می‏كنند دچار افسردگی می‏شوند. البته هنوز مشخص نیست كه افسردگی در آنها پیشتر مطرح شده و گرایش به مصرف الكل را در آنها ایجاد كرده است و یا مصرف زیاد الكل موجب بروز افسردگی شده است ولی مشخص شده است.
▪ جنسیت
زنان بیش از مردان افسرده می‏شوند شاید به این دلیل كه مردان كمتر اجازه می‏دهند احساساتشان بارز شود و اغلب آنها را سرپوش می‏گذارند و بیشتر به شكل عصبانیت و نوشیدن مشروبات الكلی واكنش نشان می‏دهند.
▪ ژنها
افسردگی می‎تواند افراد خانواده را مبتلا كند. اگر یكی از والدین شما به افسردگی شدید مبتلا باشد، احتمال ابتلاء به افسردگی ۸ برابر می‎شود.


● چه زمانی باید در جستجوی كمك بود؟
▪ وقتی احساس افسردگی شما بدتر از همیشه و رو به بهبود نباشد.
▪ وقتی احساس افسردگی بر كار، علایق و احساسات شما نسبت به خانواده و دوستان اثر گذاشته باشد.
▪ اگر شما احساس ‎كنید زندگی كردن ارزشی ندارد و دیگران بدون شما بهتر خواهند بود، كافی است با یك خویشاوند یا یك دوست كه قادر است در این مسیر ناهموار زندگی به یاریتان بیاید مشورت كنید. اگر از این طریق كمك نشدید، می‎توانید با پزشك خانوادگی‎تان در این مورد صحبت كنید. باید متوجه شده باشید كه دوستان و خانواده شما توجه ویژه‎ای نسبت به شما دارند و در مورد شما نگران هستند.
● چگونه به خود كمك كنید
▪ سعی نكنید بار مشكلات را به تنهایی به دوش بكشید.
▪ كاری انجام دهید. خود را مشغول كنید حتی اگر انجام كار سبكی باشد.
▪ تغذیه مناسب داشته باشید.
▪ در صورت اشكال در به خواب رفتن ذهن خود را با گوش دادن به رادیو یا تماشای تلویزیون مشغول نگه دارید تا كمتر احساس اضطراب كنید و راحت‏تر آماده خوابیدن شوید.
▪ از نوشیدن الكل خودداری كنید.
▪ از ورزش و تفریحات سالم استفاده كنید حتی اگر پیاده‎روی باشد.
▪ علت افسردگی را پیدا كنید.
▪ امیدوار باشید و به یاد داشته باشید كه:
شما از مشكلی رنج می‎برید كه مردمان بسیاری گرفتار آنند، شما حتی می‎توانید بر آن پیروز شوید هر چند در حال حاضر باور آن برایتان دشوار باشد.

● چه كمكی در دسترس شماست؟
بیشتر مردم مبتلا به افسردگی نخست با پزشك خانوادگی خویش مشورت می‎كنند، بسته به شدت نشانه‏های افسردگی و شرایط شما ممكن است داروی ضد افسردگی برایتان تجویز شود و یا درمان غیردارویی یا هر دو با هم.   

افسردگی دختران و راه های درمان آن
بهار... زندگی ... رویش! جذابیت این کلمه ها را باور نکنید! وقتی صبح، صبح یک روز بهاری در گوشه یک بیمارستان روانی باشد، «زندگی» و «رویش» حسرتی می شوند، تمام ناشدنی! بهار می آید؛ اما تنها تا پشت پنجره بیمارستان... این طرف، دخترک نگاهش را دوخته به درختان پر از جوانه خیابان.. به آدمهای پیاده رو، که می آیند و می روند... سبز شدن دوباره زمین، دل همه را می لرزاند، اما دخترک انگار دیگر دلی ندارد برای لرزیدن!
مادرش می گوید: «لعنت به مهر... لعنت به روزهای اول دانشگاه!» و لعنت را آنقدر غلیظ تلفظ می کند که انگار همه چیز زیر سرماه مهر است و سال تحصیلی جدید! اما دنبال مقصر نگردید... هیچ کس چیزی نمی داند... دختر حرف نمی زند... غذا نمی خورد... راه نمی رود. چند ماه است که فقط یک گوشه می نشیند و زل می زند به روبه رو! حتی اگر آن رو به رو، «تو» نشسته باشی، باز هم، نگاهش روی صورت تو نمی نشیند... روی چشمهای تو زوم نمی کند. انگار مسخ شده، عبور می کند از تو... زن دوباره به حرف می آید: «اگر به حال خودش بگذاریم، نه غذا می خورد و نه حتی نفس می کشد...». صدایش گرفته و خش دار است ، وقتی می گوید: «این آخری عذابش از همه بیشتر است... فقط نشسته ایم در انتظار یک چیزی مثل معجزه... اتفاقی که بهبودی اش را سریعتر کند!»
از لحاظ پزشکی، بیماری دختر، یک نوع خاص از افسردگی است؛ همین و نه بیشتر! اما زن از بیماری دخترش می ترسد... مثل همه فامیل! می گوید: «باور می کنید حتی خواهرم هم از بیماری دخترم خبر ندارد... می ترسیم وقتی که خوب بشود، انگ دیوانگی رویش بماند...» زن حرف می زند و دختر، بی تفاوت روی تخت، نشسته است... حوصله مان را ندارد... این را از چشم هایش می شود فهمید... مادرش می گوید: «اوایل مضطرب بود... وسواس داشت... یک روز یا چند ساعت شاد شاد بود... منبع انرژی مثبت... باور می کنید؟!» و دخترک حتی حوصله مادرش را هم ندارد!
شواهد نشان می دهند که اختلال در ترکیبات شیمیایی مغز یک عامل مهم در اختلالات افسردگی به شمار می رود. به عنوان مثال افرادی که دچار بیماری افسردگی اساسی هستند، معمولاً در ترکیبات شیمیایی مغز آنها، یعنی انتقال دهنده های عصبی که باعث شادی، آرامش، غم و ... می شوند، بی نظمی پیدا می شود.
با تمام این تفاسیر، علل روان شناختی منجر به افسردگی، گروه وسیع تری را شامل می شوند. برخی کارشناسان بر این باورند که استرس و فشارهای عصبی ناخواسته، اولین محرک به سوی بیماری افسردگی است؛ رویدادهای بزرگ برنامه ریزی نشده ای که فرد ناگهان خود را در حصار آن زندانی می بیند! وقایعی مانند: مرگ یکی از اعضای خانواده، یک دوست یا یک همکار.
استرس های زندگی براساس شدت تاثیررا درجه بندی کرده است : این مقیاس، مرگ همسر را ۱۰۰، طلاق را ۷۵، بیماری شخصی را ۵۳، ازدواج را ۵۰، بارداری را ۳۵، تغییر مسوولیت کار را ۲۹، موفقیت چشمگیر را ۲۸، تغییر اوضاع زندگی را ۲۵، مشکل داشتن با کارفرما را ۲۲و تغییر فعالیت اجتماعی را ۱۸ ارزیابی کرده است.
دکتر شیما مجدفر، روانپزشک، در این زمینه می گوید: «یکی از دلایل عمده افسردگی در ارتباط مستقیم با زندگی خصوصی افراد قرار دارد. وقایعی که در زندگی آنها اتفاق می افتد و منجر به وجود آمدن احساس بی پناهی، ناامیدی و بی ارزشی در آنها می شود، این احساسات به مرور زمان به استرس تبدیل می شوند و در صورتی که فرد نتواند آنها را کنترل کند، مستعد افسردگی می شود. مساله دیگر، تنها شدن و از دست دادن یک شخص مهم در زندگی است؛ شخصی مثل پدر یا مادر. البته در اینجا تغییرات ناشی از این فقدان، اختلال را به وجود می آورد، تغییراتی مثل از دست دادن حمایت های روحی، تغییر در شیوه زندگی و موفقیت اجتماعی، اقتصادی و ...».
این روانپزشک در ادامه می گوید، «خطر ابتلا به افسردگی در افرادی که در خانواده آنها این بیماری دیده می شود نیز وجود دارد، چرا که آنها از نظر بیولوژیکی ممکن است این آسیب پذیری را به ارث برده باشند».  

● چرا دختران بیشتر افسرده می شوند؟
در دوران کودکی میزان افسردگی بین دختران و پسران تفاوت چندانی ندارد. ولی در دوران نوجوانی و جوانی تعداد دختران افسرده به مراتب بیشتر از پسرهاست و مشابه الگوی افسردگی بزرگسالی است و تقریباً میزان آن دو به یک است که این را ناشی از تاثیر استرس و مکانیسم های سازگاری بدن انسان می دانند. این میزان در تمامی جوامع صرف نظر از سوابق قومی و نژادی و یا موقعیت های اقتصادی آنها یکسان است. دکتر مجدفر معتقد است: «قبل از بلوغ اختلاف قابل توجهی در میزان افسردگی بین دختران و پسران دیده نمی شود.
اما در سنین بین ۱۱ تا ۱۳سال میزان افسردگی در دختران افزایش می یابد و تا سن ۱۵ سالگی در دختران ۲ برابر پسران می شود. تا جایی که دختران به علت وضعیت اجتماعی خاصی که در این سنین در آن قرار می گیرند، نسبت به افسردگی آسیب پذیرتر می شوند. برای مثال تحقیقات نشان می دهد. درحالی که بسیاری از پسران از تغییر اوضاع بدنی خود در سن بلوغ خرسند می شوند، دختران غالباً از تغییرات جدیدی که در بین آنها رخ می دهد دچار ناآرامی می شوند»
در هر حال، فشارهای دوران بلوغ شامل شکل گیری هویت جنسی، جدا شدن از الگو ها همراه با دیگر تغییرات هورمونی ذهنی و جسمی باعث تمایل به افسردگی می شود که در دختران بیشتر نمود افسردگی را به همراه دارد. حتی برخی کارشناسان معتقدند که تربیت سنتی دختران در رابطه با نقش جنسی و بلوغ می تواند موجب بروز این گونه خصوصیات شده و احتمالا عاملی در جهت افزایش ابتلاء دختران به افسردگی باشد.
در مراحل بالاتر، دختران جوان باز هم وقایع استرس زای بیشتری را نسبت به مردها تجربه می کنند. در بیشتر موارد آنها دارای درآمد کمتر، موقعیت شغلی پایینتر و کنترل کمتر بر سرنوشت خود هستند؛ برحسب مکانیزم های سازش، مردان جوان براحتی از مسائل چشم پوشی می کنند در حالی که دختران بیشتر به مساله می اندیشند.   

افسردگی بعد از ازدواج
افسردگی معمولا در اوایل ازدواج بروز پیدا می کند و با خیالاتی غیرواقعی شروع به پیش بینی تغییرات احتمالی همسرشان بعد از ازدواج می کنند. افسردگی بعد از ازدواج شاید دارای تشخیص بالینی نباشد اما در سالهای اخیر وارد فرهنگ ازدواج شده است و زوج های جوان به شما خواهند گفت که این پدیده واقعی است. افسردگی معمولا در اوایل ازدواج بروز پیدا می کند و با خیالاتی غیرواقعی شروع به پیش بینی تغییرات احتمالی همسرشان بعد از ازدواج می کنند. بدتر از همه اینکه وقتی روز جشن به پایان می رسد زوج مجبورند از پر سرورترین و در اغلب اوقات طولانی ترین مراسم عروسی و دامادی خود دور شوند و وارد زندگی واقعی شوند.
دکتر میشل گنون و همسرش که روانشناس هستند طی تحقیقاتی می گویند: اخیرا تعداد زوجهای جوانی که برای حل مشکل افسردگی بعد از ازدواج خود مراجعه می کنند افزایش زیادی داشته است. روانشناسان می گویند بیشتر مردم حداقل افسردگی خفیفی را در هنگام ازدواج تجربه می کنند اما ۵ تا ۱۰ درصد از زوجها از درجات قوی از پشیمانی، غم یا نا امیدی رنج می برند که باعث می شود برای درمان حرفه ای آن اقدام کنند.
● نمونه:
امیلی سامرهیس سی ساله ، بلافاصله بعد از جشن ازدواجش دچار پشیمانی شد. او حتی در زمان خداحافظی از مهمانها در مراسمش گریه می کرد. او می گوید: "آن احساس شبیه چیزی مانند پشیمانی از خرید بود. به خودم گفتم: با خود چه کردم؟ این دیگر واقعا دایمی است! " آن احساس از دست دادن فردیت و تجرد حتی می تواند طاقت فرسا باشد بخصوص در زمانی که با حس وظیفه شناسی مبنی بر انجام هر کاری بصورت دو نفری همراه شود. دکتر جین گریر یک روانشناس ازدواج و خانواده در سمیناری با عنوان : آیا برای متعهد شدن آماده اید؟ می گوید: پاسخ به این سئوال نشان می دهد چقدر برای "ما شدن" آماده اید.
سامرهیس برای ماهها بعد از ازدواجش بدخلق و وحشت زده باقی ماند. او می گوید: همیشه ناراحت و منزوی بودم و آرزو می کردم که ای کاش می شد هم متاهل باشم و هم به طریقی فردیت خود را حفظ کنم. او می ترسید که شوهرش از دانستن این موضوع دچار سوتفاهم شود: اگر بخواهم بعضی شبها کنار او نباشم یا آخر هفته در خانه نباشم، شاید فکر کند به اندازه کافی او را دوست ندارم. با این افکار او در دام مالیخولیای خود گرفتار شده بود و از اینکه زندگی جدیدش ایده آل نیست احساس شرمساری می کرد. دکتر تری ایکن ، پزشکی در کالیفرنیا ، افسردگی بعد از ازدواج را " غم پنهانی" می داند: زیرا زنانی که این مشکل را تجربه می کنند از شرحش برای دیگران خجالت می کشند، در حالیکه برای آنها آسان نیست تا احساسات خود را برای مردها بازگو کنند. سامرهیس می گوید اغلب دوستان من این احساس را تجربه کرده اند ، برای ما مشکل است که با وجود این احساس عمیق افسردگی بپذیریم از ازدواجمان خوشحالیم.
حتی در دوره ماه عسل که به نظر می آید همه چیز باید ایده آل و بدون مشکل باشد نیز، ممکن است بحث بر سر پول و گذراندن وقت و غیره رخ دهد که بسیار طبیعی است. گنون به بیمارانش می گوید شما از کجا تشخیص دادید که هرگز نباید بر سر چیزی بحث کنید؟ این طبیعی است که شما بخواهید استقلال خود را حفظ کنید و به شادی هایتان پاسخ دهید. غیرمنطقی است که فکر کنید شریک زندگیتان همه چیز شما خواهد شد.
برای شکست این افسردگی زوجین باید وقت کافی برای استراحت و ورزش داشته باشند. همواره با هم و با دوستان خود رابطه داشته باشند و به مزایای ازدواج فکر کنند. درباره آینده خانواده و مسایل مالی تصمیم بگیرند. زنان باید نقش عروس بودن خود را کنار بگذارند و به روابط اجتماعی بعد از ازدواج روی بیاورند.  

افسردگی پس از زایمان
افسردگی پس از زایمان چیست و به چه علت بوجود می آید؟
تحریك احساسات بعد از زایمان تا حدی طبیعی است و انتظار میرود كه رخ دهد. بسیاری از مادران پس از زایمان دچار احساس تشویش می شوند.

● گرفتگی خلق پس از زایمان (Baby Blues)
حداقل ۶۰ تا ۸۰ درصد مادران پس از زایمان دچار گرفتگی خلق " "Baby Blues می شوند كه نوعی افسردگی خفیف است و چند روز تا یك هفته پس از زایمان ادامه می یابد ولی هیچگاه بیش از ۲ هفته طول نمی كشد. مادرانی كه دچار این ناراحتی می شوند ممكن است زیاد گریه كنند و مضطرب و تحریك شده به نظر برسند و یا حتی قادر به خوابیدن نباشند. اكثراً پس از كمی استراحت و هنگامیكه اطرافیان آنها را در نگهداری از نوزاد یاری دهند و یا حتی پس از یك گریۀ طولانی متعاقب استرس و هیجان زایمان، احساس بهتری خواهند داشت.
● افسردگی پس از زایمان
اگر ناراحتی و تنگی خلق پس از حدود ۲ هفته بر طرف نشود ممكن است علت آن افسردگی بعد از زایمان باشد. ۱۰ تا ۲۰ درصد از مادران پس از زایمان دچار تابلوی كامل بالینی افسردگی می شوند كه ممكن است از ۲ هفته تا یكسال به طول بیانجامد. در رابطه با علت این اختلال هنوز كارشناسان به یك نظریه قطعی نرسیده اند اما جملگی بر این امر كه مجموعه ای عوامل هورمونی، بیوشیمیایی، محیطی، روانشناسی و ژنتیك در ایجاد آن دخالت دارد متفق القولند. اُفت سطح هورمون ها بلافاصله پس از زایمان نیز ممكن است تا حدی بر این امر مؤثر باشد.
احساس شعف از تولد نوزاد خیلی سریع از بین می رود و جای خود را به مسئولیتـهای متـعددی می دهد كه بر عهدۀ والدین است. مراقبت از نوزاد در عین حال كه موجب خرسندی است، ممكن است فشار زیادی بر آنهایی كه بخصوص برای اولین بار مادر شده اند، وارد آورد.
● آیا من در معرض ابتلا به افسردگی پس از زایمان هستم؟
بعضی از خانم ها بیشتر از سایرین در معرض این اختلال هستند. شما نیز در صورتیكه واجد شرایط زیر باشید در این دسته قرار دارید:
▪ سابقۀ ابتلا به افسردگی یا سایر اختلالات روانی در خود فرد یا افراد خانواده و یا بروز حملات اضطراب در دوران بارداری.
▪ بارداری بدون برنامه ریزی قبلی.
▪ عدم حمایت همسر.
▪ وجود مشكلات زناشویی.
▪ وجود مشكلات مالی.
▪ بروز تغییر جدی در زندگی همزمان با تولد نوزاد نظیر نقل مكان یا از دست دادن شغل.
▪ سابقۀ وجود سندرم پیش از قاعدگی شدید.
▪ وجود عوارض مامائی.
▪ سابقۀ مشكلات شدید دراوان كودكی نظیر تجاوز جنسی یا از هم پاشیدگی خانواده.
با این حال به خاطر داشته باشید كه صرف وجود این عوامل دلیل بروز افسردگی پس از زایمان نیست. بسیاری از خانم ها كه دارای چندین عامل خطرزا هستند هرگز دچار افسردگی نمی شوند و بالعكس افرادی نیز با یك یا دو عامل خطرزا و یا حتی بدون هیچ گونه عامل خطرزا به افسردگی شدید مبتلا می شوند.

● چگونه می توانم بفهمم كه دچار افسردگی پس از زایمان شده ام؟
پزشك شما بهتر از هر فرد دیگر تشخیص خواهد داد كه شما دچار این اختلال شده اید یا خیر. خودتان نیز ممكن است متوجه علائمی بشوید كه عبارتند از:
▪ بی خوابی
▪ تمایل به گریه یا اندوه شدید كه تمام روز ادامه داشته باشد
▪ كاهش علاقه نسبت به انجام بسیاری از فعالیت ها
▪ اشكال در تمركز حواس
▪ تغییر اشتها
▪ اضطراب
▪ اختلالات خلق و تحریك پذیری
▪ احساس گناه شدید
▪ حملات پانیك (علائم آن عبارتند از افزایش تعداد ضربانات قلب، سرگیجه، منگی، احساس وقوع یك اتفاق ناگوار)
▪ افكار خودكشی
مهم است كه تفاوت بین تغییرات طبیعی احساسات بدنبال تولد نوزاد را با حالاتی كه نیاز به درمان و حمایت های بعدی دارد، بدانید. این تنها احساس شما نیست كه نشان می دهد اشكالی وجود دارد بلكه شدت و تعداد دفعات آن احساس و مدتی كه طول می كشد بسیار حائز اهمیت است. به عبارت دیگر بسیاری از مادران جدید در طول ماه های اول پس از تولد نوزاد احساس اندوه و اضطراب دارند. ولی اگر شما تمام روز در حال گریه كردن هستید و این حالت چند روز متوالی طول می كشد و نیز دچار حملات پانیك می شوید، حتماً باید به پزشك مراجعه كنید.

● در صـورتیـكه قبلاً دچار افسـردگی پس از زایمان شده اید، چگونه می توانید از وقوع مجدد آن پیشگیری كنید؟
آیا قبلاً دچار افسردگی پس از زایمان شده اید؟ در این صورت شانس ابتلا شما در هر بار بارداری ۵۰–۵۰ است بنابراین بهتر است خود را برای این احتمـال آماده سـازید. آمادگی به شما قدرت می بخشد وضعیت را بهتر كنترل كنید و احتمال عود را نیز كاهش داده در صورت بروز علائم، از شدت آنها می كاهد.
بر طبق نظریۀ Karen Kleiman كه مؤسس و مدیر "مركز استرس های پس از زایمان" در آمریكاست، شما می توانید در دوران بارداری اقدامات مهمی انجام دهید تا احتمال بروز این بیماری را با شدت قبل كاهش دهید:
با تمام پزشكان و دست اندكارانی كه در دفعۀ قبل به شما كمك كردند تماس بگیرید. این افراد ممكن است شامل پزشك شخصی شما، درمانگر شما و یا روانپزشك شما باشند. موضوع را با آنها در میان بگذارید و راه حلی را برگزینید كه مورد موافقت همه باشد. اگر افسردگی شما با دارو كاملاً درمان شده است می توانید بلافاصله بعد از زایمان از همان داروها استفاده كنید. نشان داده شده است كه این عمل احتمال عود را به نحو شگرفی كاهش می دهد. بعضی از خانم ها ترجیح می دهند كه صبر كنند و احساسات خود را بسنجند و فقط در صورت بروز علائم دارو مصرف كنند. با این حال زمانی كه علائم بروز می كنند هر چه مدت زمان احساس بد بیشتر باشد درمان بیماری سخت تر خواهد بود.

با همسر خود در رابطه با مشكل خود صحبت كنید. آنچه را كه دفعه قبل باعث كمك به شما شده است و نیز آنچه را كه به شما كمك نكرده است با او در میان بگذارید. یك برنامۀ حمایتی ایجاد كنید. چه كسی باید به شما كمك كند؟ مادر؟ مادر شوهر؟ پرستار بچه؟ سایر دوستان یا اعضای خانواده؟
از بروز هر گونه خستگی یا استرس بپرهیزید. استراحت كافی، غذای مناسب و ورزش را فراموش نكنید.
برای فعالیت های خود محدودیتی قائل شوید. از كار بیش از حد بپرهیزید، چه در دوران بارداری و چه پس از زایمان. فعالیت بیش از حد شما را خسته می كند و احتمال بروز افسردگی را افزایش میدهد.

تأثیر حمایت اجتماعی شوهران بر افسردگی پس از زایمان همسران 
قبلاً چنین تصور می شد كه زنان در طول بارداری به اختلالات روانپزشكـی دچار نمـی شوند . . تحقیقـات نشان داد كه در اولین ماه بعد از زایمان، زنان در معرض بالاترین احتمال برای افسردگی و بستری شدن در بیمارستان قرار دارند .استرس هایی كه گریبان گیر مادران بـی تجربه پس از زایمـان مـی شود، زیاد است و شامل اختلال در فعالیت های معمول زندگی، بی خوابـی، كاهش استقـلال فردی، منزوی شدن و تغییر محیط شغلی است.  افسردگی پس از زایمان اختلالی جدی است كه نه تنها برای مادر، بلكه برای همسر و فرزندان او زجرآور است .نگرانی برخی از زنان باردار در خصوص ابتـلای به این بیماری از سویـی و عدم پیشگیری و درمان این اختلال در برخی از مادران از سوی دیگر بر اهمیت این مسئله افزوده است.
افسردگـی پس از زایمـان یك اختـلال كوتاه مدت نبوده و گاه برای مدت یكسال یا بیشتر به طول مـی انجامد و مـی تواند تأثیر طولانی مدتی بر تعادل روانی، رفتاری و شناختـی فرزند داشته باشد .
زنان مبتلا به افسردگـی پس از زایمان غالباً اختلال در خلق، كاهش عاقلانه به فعالیت ها، خستگی، تغییر اشتها، اعتماد نفس پایین، دشواری در تمركـز، وقفه سایكـو موتـور یا آژیتاسیـون،
حملات وحشت زدگی، گریه های طولانـی خود به خودی، عدم علاقه به نوزاد و بی خوابی دارند. احتمال خودكشی یا كشتن نوزاد در این اختـلال وجـود دارد.

شیـوع ایـن اختـلال در سال هـای مختلف از ۱۵-۱۰ درصد تا ۳۳ درصد متفاوت بوده است (۷،۶). در سبب شناسی این اختـلال، چندیـن عامـل ذكـر شـده اسـت. برخـی عـلل بیولوژیـك از قبیـل پروژستـرون (۹،۸)، كاهـش استرادیول (۱۱،۱۰)، كاهـش تریپتوفـان، كاهـش TSH و تغییـرات پرولاكتین (۱۲،۱۰) را مطـرح كرده اند.
برخی محققین روانی، اجتماعـی را به عنوان علل مستعد كننده عنوان نموده اند، برخی ضعف ارتباطات زناشویی را زمینه ساز افسردگی پس از زایمان دانسته اند. عـدهای عامـل فقدان حمـایت اجتماعـی و افسردگی پیش از زایمان را مطـرح نموده انـد. همچنین برخـی عوامـل استـرسزای مربوط به شیرخوار را با افسردگی پس از زایمان مرتبط دانسته و بالاخره عـدهای استعداد استرس برای افسردگی پس از زایمان را عنوان نموده- اند .در خصوص شناسائی علل، شیوههای پیشگـیری و درمان افسردگـی پس از زایمـان، تحقیقات گستردهای صورت گرفته است.
فورمن (Forman) عوامـل خطر این اختلال را درماندگـی روانشناختـی در اواخـر بارداری، انزوای اجتماعـی ادراك شده در طـول بارداری، سكون بالا و سابقه اختلال روانپزشكـی پیش از بارداری دانستـه اسـت . چاآیـا (Chaaya) فقدان حمایت اجتماعی، افسردگی پیش از تولد، حـوادث استرس زای زندگـی، افسردگـی مادام العمر، زایمان طبیعـی، تحصیلات پایین، بیكاری و بیماری مزمن را در ارتباط با افسردگی دانسته است . بوید (Boyd) و همكاران نیز بر اهمیت حمایت روانـی، اجتماعـی در دوران بـارداری و پس از زایمـان تأكـید نموده انـد . لوملـی و آستیـن (Lvmley, Austio) تأثیر حمایت عملی قبل از زایمان را بر افسردگـی پس از زایمان در حد انـدك دانستـه اند . خوبیـاری اهـمیت جنسیت كودك از نظر مادر و تعداد فرزندان را به عنوان عوامل مرتبط با شیوع افسردگی پس از زایمـان ذكر نموده است  خدا دوستـان نیز حمایت اجتماعـی، روابـط با همسر، افسردگـی پیش از زایمـان، حوادث استـرس زای زندگـی، میزان تحصیلات، اشتغال و حاملگی ناخواسته را متغیرهای مرتبط با افسردگی پس از زایمان دانسته است .
از آنجا كه حمـایت شوهر به عنوان شخـص كلیـدی در زندگی همسر اهمیت زیـادی دارد و می تواند برحالات خلقی همسر اثر بگذارد، این تحقیق بر آن است تا فرضیه های زیر را بررسی كند.
الف) حمایت اجتماعی شوهران افسردگی پـس از زایمـان همـسران كاهـش مـی دهد.
ب) افسردگـی پس از زایمان با عوامـل دموگـرافیك (سن زوج و زوجـه، تحصیـلات زوج و زوجه، نوع خـانواده، محـل سكـونت، میزان در آمـد و تعداد فرزندان) رابطه دارد.

● مواد و روش ها:
این پژوهش یك مطالعه تجربی است. جامعه آماری كلیه زنان باردار هفت ماهه مراجعه كننده به درمانگاه ها و مطب متخصصین زنان و زایمان شهر اصفهان در سال ۱۳۸۲ بودند. نمونه آماری ۶۰ زن بـاردار هفت ماهـه بودند كه به صـورت تصادفی ساده از بین جامعه آماری انتخاب شدند و به صـورت تصادفـی در دو گـروه آزمایش و كنترل (هر گروه ۳۰ نفر) جایگزین گردیدند. ابتدا میزان افسردگی در هر دو گروه با پرسشنامه بك مـورد سنجش قـرار گـرفت. متغیـر مستقـل این تحقیق حمایت اجتماعـی شوهران بود. حمایت اجتماعـی از طریق نوار و جزوه آموزشی طی ۲ جلسه به شوهـران در ماه هفتم بارداری آموزش داده شد در طـی جلسه و در آن ویژگـی دوران بارداری، تغییرات و مشكلات ایجاد شده در این دوران، نگرانی ها و ترس هـای دوران بارداری و انواع حمایت هایی كه یك شوهر می تواند در این دوران به همسـرش ارائه نماید، اعم از حمـایت لفظی، عملی، عاطفی، اجتماعی، شناختی، مذهبی و مالـی برای آزمودنی هـای گروه آزمایش ارائـه گردید. سه ماه پس از زایمان افسردگی در هر دو گروه سنجیـده شد و مقـایسه گـردید. آمـوزش توسط پژوهشگر انجام گردید.
متغیـر وابستـه افسردگـی بـود كه به وسیلـه پرسشنامه افسردگی ۲۱ سؤالی بك سنجیده شد. روایـی پرسشنامـه از طریق همبستگـی نمـرات پرسشنامه با معیارهـای تشخیصی متخصصین به دست آمده است (۶۷ درصد =R). پاپائی پرسشنامه از طریق بازآزمایی و دو نیمه كردن محاسبه شد. ضریب پاپائی ۹/۰ محاسبه گردید. در این تحقیق از آمار توصیفی شامل میانگین و انحراف استاندارد و تحلیل كواریانس استفاده شده و كلیه عملیات آماری با استفاده از نرم افزار SPSS انجام گرفته است.

● نتایج:
نتایج این پژوهش در جدول شماره ۱ (تحلیل كواریانس نمرات پس آزمون افسردگی در گروه آزمایش پس از تعدیل متغیرها) و جدول شماره ۲ (مقایسه میانگین افسردگی قبل و بعد از آموزش حمایت اجتماعـی در گروه آزمـایش) ارائه شده است.
▪ جدول شماره ۱: تحلیل كواریانس نمرات پس آزمون افسردگی در گروه آزمایش پس از تعدیل متغیرها
توان/ آزمون/ مجذور اتا/ سطح معنادار بودن/ F/ SS /منبع تغییرات
۲۸۱/۰ /۰۴۰/۰ /۱۶۶/۰ /۹۸۲ /۱ ۳۳ /۴۹ /سن زوج
۲۵۱/۰ /۰۳۵/۰ /۱۹۵/۰ /۷۳۱/۱ /۰۸/۴۳/ سن زوجه
ادامه جدول شماره ۱:
توان /آزمون /مجذور اتا /سطح معنادار بودن /F/ SS /منبع تغییرات
۰۷۹/۰ /۰۰۵/۰ /۶۱۱/۰ / ۱۶۰/۰ /۵۳/۶ /تحصیلات زوج
۰۶۸/۰ / ۰۰۳/۰ /۶۹۱/۰ / ۱۶۰/۰ /۹۷/۳ /تحصیلات زوجه
۲۱۸/۰ /۰۲۹/۰ / ۲۳۵/۰ / ۴۴۷/۱ /۱/۳۶ /دفعات بارداری
۱۴۱/۰ / ۰۱۶/۰ / ۳۷۷/۰ / ۷۹۶/۰ / ۸۱/۱۹ /تعداد فرزندان
۰۹۸/۰ / ۰۰۹/۰ / ۵۱۸/۰ / ۴۲۴/۰ / ۵۵/۱۰ /میزان در آمد
۰۸۰/۰ / ۰۰۶/۰ / ۶۰۵/۰ / ۲۷۰/۰ /۷۳/۶ /نوع خانواده
۱۰۱/۰ / ۰۰۹/۰ / ۵۰۵/۰ / ۴۵۰/۰ / ۷۲/۱۸ /محل سكونت
۹۹۸/۰ / ۳۳۸/۰ /۰۰۰/۰ / ۴۶۶/۲۴ ۱/۶۰۹/ / گروه آزمایش
▪ جدول شماره ۲: مقایسه میانگین افسردگی قبل و بعد از آموزش حمایت اجتماعی در گروه آزمایش
P t وابسته /انحراف /معیار /میانگین/ گروه آزمایشی
۰۰۱/۰ /۲۴/۳/ ۲۹/۷/ ۶/۱۰ /پیش آزمون
۹۹/۶ /۹۶/۷ /پس آزمون
یافته هـا در جـداول ۱ و ۲ نشان مـی دهد كه تفاوت میانگین افسردگی در پیش آزمون و پیش آزمون در سطح ۰۰۱/۰P< معنادار است و میزان افسردگـی گروه آزمـایش در پس آزمـون بسیار كمتر پیش آزمـون بوده است. F گروه آزمـایش در جدول شماره ۱ حاكی از تأثیر متغیر مستقـل اسـت (۰۰۰/۰P<).
بنابـراین فـرضیه اول تأییـد مـی شود. نتـایج جـدول ۱ همـچنین بیانگـر این است كه عوامل دموگرافیـك (سن، تحصیـلات، دفعـات بارداری، تعـداد فرزندان، میـزان درآمد، نوع خانواده) ارتباط معنا داری با افسردگـی پس از زایمان ندارد بنابراین فرضیه دوم رد می شود.

● بحث:
نتایج تحلیل كواریـانس نشان داد كه تفـاوت بین میانگین نمره افسردگـی گروه كنترل و گروه آزمـایش در پس آزمون، معنـادار بوده است و افسردگـی گروه آزمـایش كـمتر شده است. این نتیجه با یافته های خدا دوستان ، فورمن چاآیا ، بوید، پیرسون و بلهار  و لوملی و آستین  همسو است. نتایج این تحقیقهـا نشان دهنده این بوده است كه حمایت اجتماعی اطرافیـان در دوران بـارداری و پـس از زایمـان برای زنان اهمیت دارد. در واقع ارزش و اعتباری كه اطرافیـان و به ویژه شوهـران با حمایت خود برای زنان باردارشان قایل می شوند، امید و آرزو را در دل آنـان زنده مـی كند و زمان بیشتـری را برای احساس آرامش و مقایسه تجربیات خود با سایر زنان و لـذت بردن از این تجربه در اختیار مادران قرار مـی دهد. این حمایت ها سبب جلب توجه مادران به جنبه هـای مثبت تولد نوزاد شده و احتمـال تأثیر تغییرات هورمونـی و بیولوژیك بر وضـعیت روانی ایشـان را كاهش مـی دهد.
از سوی دیگر حمایت از تازه مادران سبب آرامش خانواده، رضـایت خاطـر سایر فرزنـدان و رشد جسمـی و تكامل روانـی مناسب نوزاد می شود. در واقع حمـایت اجتماعی از سوی اطرافیـان و به ویژه شوهـران افسردگـی پس از زایمـان در زنان را كاهش داده و سبب سـلامت خانواده و كاهش هزینه هـای چشمگیر درمان این اختـلال می شود.
تفاوت میانگین افسردگـی در گروه آزمایش، نشـان داده است كه حمایت اجتماعـی همسران باعث كاهش شدت افسردگـی در گروه آزمایش شـده است. چاآیا  این مطلـب را در نتـایج تحقیقـات خود تصریـح نموده است. این مسئله گویـای اهمیت حمایت اجتماعـی، شوهـران در پیشگیری و درمان افسردگـی در زنانی است كه از زمـان بـارداری به این اختـلال مبتـلا شـده و معمولاً پس از زایمان شدت می گیرد.
نتایـج نشان داد كه بین عوامـل دموگـرافیك یعنـی سـن زوج و زوجـه، تحصیـلات زوج و زوجه، دفعـات بارداری، تعـداد فرزندان، میـزان درآمد، نوع خانواده و محل سكونت با افسردگی پس از زایمان رابطه ای وجود ندارد. این در حالی است كه تحقیقـات خدا دوستـان و چـاآیا  با این نتیجه تفاوت داشته و گویای ارتباط میزان تحصیلات و سن با افسردگی پس از زایمان بوده است. علت این تفاوت را می توان در توجه كمتر مادران به مسائل بیرونی، در دوران بارداری جستجـو كرد. تحقیقـات در زمینه سایر عوامـل مؤثر بر افسردگی پس از زایمان مانند آغاز زندگی مشترك توأم با عشق و عـلاقه یا جنسیت فرزند نیز مـی تواند صورت گـیرد. آموزش شیوه هـای حمایتـی شوهـران بـرای همسـران باردارشـان مـی تواند به صـورت رسمـی و سازمان یافتـه و حتی قبل از بارداری انجام گیرد.
آمـوزش ویـژه برای دانشجویـان رشته هـای مامایـی، كودكیـاری و پرستـاری در خصـوص آموزش شیوه های مناسب حمایت اجتماعی در دوران بارداری، حین زایمان و پس از زایمان و حتی دوره های كارورزی می تواند باعث كاهش افسردگـی زنان در دوران بارداری و پـس از آن شود.  
 
زنان با تاهل و مردان با تجرد، افسرده‌تر می‌شوند
امروزه <افسردگی> نه به عنوان یك بیماری، بلكه یك واكنش نسبت به حالت‌های عاطفی سرد یا تحت فشار یا حالت‌های عاطفی گرم و پذیرا تعریف می‌شود. از سوی دیگر اخیراً دانشمندان با توجه به افزایش مراجعه به پزشكان برای تعیین افسردگی و همچنین افزایش فروش داروهای ضدافسردگی پس از برگزاری جشن‌هایی كه تمام مردم در آن به شادی پرداخته اند، نتیجه گرفته‌اند كه وقتی تنش عصبی از محدوده‌ای خاص تجاوز كند، بدن مجبور می‌شود تعادل و تناسب خود را در بخش‌های دیگر حفظ كند، از این رو بسیاری معتقدند كه افسردگی یك واكنش است. این واكنش ها می تواند در بسیاری از جریان های زندگی وجود داشته باشد، به گونه ای كه برخی از افراد پس از ازدواج یك نوع احساس خلاء كرده یا مادران پس از زایمان احساس افسردگی می كنند، بنابراین عمده دلایل اعلام شده افسردگی، یك واكنش است كه نیازمند درمان دارویی و محیطی است. همچنین صنعتی شدن زندگی، تغییر سریع انسان ها و مواجه شدن انسان ها با اخبار خوب و بد دنیا با توجه به افزایش ارتباطات انسانی، در حالات و احساسات انسان و بروز افسردگی مؤ ثر است. نتایج تحقیقات ملی و بین المللی نشان می دهد كه زنان دو برابر مردان دچار افسردگی می شوند.  روانشناسان بر این باورند كه زنان به علت نداشتن شرایط یكسان اجتماعی در جامعه، بیشتر در معرض ابتلا به افسردگی و اضطراب قرار دارند، بنابراین اضطراب نیز در زنان بیش از مردان دیده می شود كه ۶۰ درصد این افسردگی و اضطراب ها در زنان و مادران به صورت علایم جسمانی و بیماری بروز می كند.

از سوی دیگر پژوهشگران معتقدند <وضعیت تا هل> یكی از ثابت ترین فاكتورهای ابتلا به افسردگی و اختلال افسردگی شدید است و بیشترین میزان ابتلا به آن در طول زندگی در افرادی كه به تازگی همسر خود را از دست داده اند دیده می شود، این در حالی است كه زنان بیوه بیش از مردانی كه همسر خود را از دست داده اند افسردگی را تجربه می كنند. همچنین زنان مجرد نیز درجات پایین تری از افسردگی را در مقایسه با زنان متا هل دارند، در حالی كه مردان مجرد افسردگی بالاتری نسبت به مردان متاهل دارند.

همچنین روانشناسان معتقدند كه <افسردگی یك قطبی> كه یكی از انواع شایع افسردگی است در افراد فاقد رابطه بین فردی نزدیك و مطلقه بیشتر دیده می شود، حتی اگر از طلاق یا جدایی فرد مدت زمان زیادی گذشته باشد، فرد در معرض خطر بیشتری برای افسردگی قرار دارد، این در حالی است كه اختلاف افسردگی در افرادی كه تنها زندگی می كنند دو برابر افرادی است كه با دیگران زندگی می كنند. ۱۷ درصد جمعیت سال ۲۰۲۰ را سالمندان تشكیل خواهند داد، این در حالی است كه بسیاری از سالمندان فكر می كنند افسردگی ویژگی طبیعی دوره سالمندی است و از این كه به آنها برچسب افسرده زده می شود، احساس نگرانی می كنند، به گونه ای كه خود را به خاطر بیماری شان سرزنش كرده و از اینكه از دیگران كمك بخواهند خجالت می كشند. زمانی كه از سالمندان درباره افسردگی سوال می شود، بسیاری از آنها افسردگی یا غمگینی خود انكار می كنند و حتی ممكن است نسبت به درمان مقاومت نشان دهند، چرا كه می ترسند به آنها برچسب دیوانه زده شود. این در حالی است كه عدم تشخیص افسردگی بر زندگی اشخاص سالمند اثرگذار بوده و باعث درد جسمی، ناراحتی بدنی، افزایش كناره گیری اجتماعی، روابط ناخوشایند، محدود شدن نقش های اجتماعی-شغلی، كناره گیری زودهنگام از فعالیت های لذت بخش و كاهش مراقبت از خود می شود و در نتیجه بعضاً به بحران ناگهانی خودكشی منجر می شود. بنابراین ضرورت دارد كه افسردگی سالمندان توسط درمانگران و دیگر متخصصان بهداشت روانی تشخیص داده شود و اقدامات درمانی صورت گیرد.

  تحقیقات بر روی درمان افسردگی
● تحقیقات و آینده آن در افسردگی
بسیاری از کشورها در قالب سیستمهای مختلف دانشگاهی در پی آنند که راههای مختلف درمان و تشخیص بیماری را به روشهای کم هزینه‌تر و ساده‌تر بیابند.
تحقیقات در سالهای آینده روی تأثیر درمان در کودکان و نوجوانان و روشهای پیشگیرانه‌تر تمرکز خواهد یافت. www.migna.ir
● تحقیقات ژنتیكی بر روی افسردگی
تحقیقات مفصل و دامنه‌داری روی دخالت ژنها انجام شده و یافته‌ها نقش مهم ژنها را در بروز افسردگی نشان می‌دهد.
● تصویر برداری از مغز در افسردگی
پیشرفتهای اخیر در تکنولوژی تصویربرداری از مغز این اجازه را به دانشمندان داده است که به روشنی در مورد بیماری افسردگی و تأثیرپذیری از داروها به مطالعه برخیزند.
این کار توسط روشهای جدیدی که ایمن و غیر تهاجمی است صورت می‌گیرد.
● اختلالات هورمونی در افسردگی
محور هورمونی مطرح در افسردگی، محور هیپوتالاموس در مغز می‌باشد. افزایش بیش از حدکارکرد در این محور می‌تواند زمینه ساز افسردگی باشد. از نظر علم پزشکی «روان درمان» و «دارو درمانی؛ استفاده از داروها ضد افسردگی» از انواع متداول درمان بیماری افسردگی هستند، اولین قدم در این راه، معاینه توسط یک روانپزشک است.
دکتر فیروزه حناچی، متخصص دیگری است که معتقد است: «در بسیاری از موارد افسردگی غلط تشخیص داده می شود و بیمار گاهی باید به بیش از ۵ پزشک مراجعه کند تا بیماری اش تشخیص داده شود. گرچه بسیاری هم خودشان را بیمار تلقی نمی کنند و حالتهای عصبی خود را به ضعف های جسمی و روزمره ربط می دهند؛ در نتیجه برای درمان اقدامی نمی کنند!»
در هر حال، مهمترین عامل در طول درمان افسردگی، نوع و شدت این بیماری است. بررسی ها حاکی از این است که در بسیاری از آزمایش های بالینی ۵۰ تا ۶۰ درصد بیماران طی چهار تا شش هفته و گاهی دو تا چهار هفته به درمان پاسخ مثبت می دهند و درمان کامل از هفته های چهارم تا ششم صورت می پذیرد.
همچنین طول درمان افسردگی از طریق روان درمانی طولانی تر است؛ تا جایی که نشانه های بهبودی در هفته های ششم تا هفتم نمایان می شود و بیمار برای سلامت کامل به ۱۲هفته وقت نیاز دارد؛ در صورتی که روان درمانی موثر در واقع نشود، دارو درمانی شروع می شود. دکتر حناچی به علایم مختلف افسردگی اشاره کرده و می گوید: «کم خوابی، بدخوابی و یا حتی خواب های طولانی، غمگین، کاهش وزن در نتیجه کم اشتهایی و نخوردن غذا، عدم تمرکز فکری، احساس پوچی و ناامیدی و ... از علایم آشنای ابتلا به بیماری افسردگی هستند.»
اما متخصصان علم روان پزشکی، بستری کردن بیماران افسرده را تنها در چند حالت توصیه می کنند: زمانی که بیمار قصد خودکشی دارد، زمانی که چندان دلمرده شده است که میلی به غذا خوردن در او باقی نمانده و وقتی که بیمار نشانه هایی از روان پریشی با خود دارد و ... .
با این حال از متداول ترین درمان ها جهت بیماری افسردگی، دو روش دارو درمانی و روان درمانی هستند، که بیشترین نتیجه را نیز به همراه دارند.
در هر حال، ایسنا از نتایج جالب توجه تحقیق یک عضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهواز در زمینه کاهش افسردگی در دختران جوان خبر می دهد:
مهوش نوربخش در پژوهش خود با عنوان «بررسی تاثیر فعالیت ها ی جسمانی بر میزان افسردگی دختران دانشجوی دانشگاه شهید چمران اهواز» آورده است: «اختلالات بهداشت روانی از قبیل افسردگی و اضطراب بر زندگی میلیون ها نفر از مردم جهان تاثیر گذاشته و با افزایش مرگ و میر و هزینه مراقبت های بهداشتی ارتباط مستقیم دارد، اگر چه به نظر می رسد که روش های درمانی متعددی از قبیل دارو درمانی و روان درمانی نیز در درمان اختلالات موثرند.
باید توجه داشت که فعالیت های جسمانی اثرات مثبتی بر بهداشت و سلامت جسمی و روانی افراد دارند. برخی محققان بر این باورند که فعالیت جسمانی وسیله مهمی در پیشگیری و درمان افسردگی است.»
براساس نتایج این تحقیق، پیشنهاد می شود که از فعالیت های جسمانی به عنوان وسیله ای موثر جهت کاهش میزان افسردگی دختران دانشجو استفاده شود. چرا که ورزش یا هر گونه فعالیت بدنی مشابه منجر به آزاد کردن ترکیبات شیمیایی مانند اندرفین در بدن می شوند که نشاط آور و آرامش بخش هستند.
دکتر حناچی در ادامه می گوید: «باید دقت کرد افرادی که زیر چتر حمایتی دوستان و افراد خانواده خود قرار دارند، گرایش کمتری به سمت افسردگی پیدا می کنند، در نتیجه دلسوزی و رفتار گرم و صمیمانه اطرافیان با اشخاص در معرض بیماری، به عاملی برای ایجاد انگیزه و امیدواری در آنها تبدیل می شود.»
ساعت روی دیوار، خیلی وقت است که شده است آینه دق! عقربه هایش تند و تند می چرخند. زمان را هر روز جلوتر می برند... اما دختر زمان را نمی فهمند... نمی شناسد... مثل همه روزهای قبل... امروز و دیروزش یکی است... مادرش می گوید: «دلم می خواهد زودتر خوب شود.» برای زن، حرف، حرف پایان بیماری است... و این دلتنگی پایان ندارد...

● افسردگی چگونه درمان می‌شود؟
خبر خوش این است که افسردگی پاسخ بسیار خوبی به درمان می‌دهد. امروزه راه‌های متفاوتی برای درمان افسردگی وجود دارد و انتظار می‌رود بیشتر افراد احساس خیلی بهتری از درمان داشته باشند.

● درمان با داروهای ضد افسردگی‌
یک راه درمان افسردگی، استفاده از داروهای ضد افسردگی است. اعتقاد براین است که این داروها، با تاثیر بر سطح مواد شیمیایی خاصی در مغز به نام <نوروترانس میتر> اثر خود را اعمال می‌کنند. دو ماده <سروتونین> و <نوراپی نفرین> از این دسته مواد هستند که نقش کلیدی در افسردگی دارند. با تغییر عدم تعادل این مواد شیمیایی در مغز ممکن است بتوان افسردگی را بهبود بخشید.
داروهای ضد افسردگی اولین بار در سال ۱۹۵۰ شناخته شدند. جدیدترین داروها، مهارکننده انتخابی باز جذب سروتونین‌‌ ‌‌(SSIS) و دسته دیگر مهارکننده بازجذب سروتونین - نوراپی نفرین نام دارند که به وفور برای بیماران افسرده تجویز می‌شوند.
درک این مساله بسیار مهم است که کار داروهای ضدافسردگی تنها مخفی کردن علائم بیماری و یا ایجاد خوشحالی مصنوعی در افراد یا تغییر شخصیت آنها نیست، بلکه اعتقاد براین است که ضد افسردگی‌ها بر تعادل مواد شیمیایی مغز، طوری اثر می‌کند که موجب خفیف شدن علائم افسردگی مانند فقدان انرژی و انگیزه شود.
● روان‌درمانی یا درمان با صحبت‌
برای بعضی افراد، ترکیبی از روان‌درمانی که گاهی به صحبت‌درمانی نیز اطلاق می‌شود به اتفاق داروهای لازم درمان دارویی، موثرترین راه برای درمان افسردگی است.
صحبت با یک روان‌شناس می‌تواند موجب شود که فرد مورد نظر شما راجع به افسردگی و احساسات خود بیشتر بداند و یاد بگیرد که با حوادث آینده چگونه برخورد کند.‌
بهترین راه برای فهم اینکه کدام شیوه درمان برای فرد مناسب است، مشاوره با یک پزشک است. هر روش درمانی که انتخاب شود، هدف نهایی آن برگشت به همان حالت قبل از بیماری و با همان احساسات است.‌
● زمان بهبود چقدر طول می‌کشد؟
افسردگی در طول یک شب ایجاد‌‌‌‌نمی‌شود تا در طول یک شب بهبود یابد.
این مساله بسیار اهمیت دارد که شما و شخص مورد نظر شما انتظار معقولی از درمان داشته باشید.
این موارد را برای درمان ضد‌افسردگی باید به یاد داشته باشید:
- تاثیر داروها بسیار متفاوت است. دارویی که برای یک بیمار موثر واقع شود، ممکن است روی بیمار دیگر تاثیر نداشته باشد.
- بسته به اینکه از چه دارویی استفاده می‌شود، شخص ممکن است بعد از دو هفته متوجه تغییراتی شود.
- به طور کلی، شش تا هشت هفته طول می‌کشد تا از تمام مزایای درمان با دارو بهره‌مند شوید.
- عوارض جانبی ممکن است وجود داشته باشد.
اگر درمان دارویی بعد از شش تا هشت هفته هیچ اثر درمانی نشان ندهد، و یا اگر عدم تحمل به دارو وجود داشته باشد، بیمار را تشویق کنید تا با یک فرد متخصص راجع به تنظیم مقدار دارو یا تغییر روش درمانی صحبت کند. به یاد داشته باشید که تنها راهی که یک متخصص سلامت می‌تواند به شما کمک کند، داشتن یک رابطه باز و بی‌محدودیت با بیمار است.

● رواندرمانی / مشاوره
گاهی بیان احساسات واقعی حتی برای نزدیكترین دوست بسیار دشوار است. گفتگو دربارهٔ آن با یك مشاوره ورزیده یا یك درمانگر بسیار آسان‏تر است. اگر غصه‏ها را از سینه خود برون بریزید سبك می‏شوید. اگر كسی دارید كه به شما نزدیك‏تر است و شما را بهتر درك می‏كند و توجه بیشتری نسبت به شما دارد، احساس بهتری خواهید داشت.بسیار عادی است كه در زمان روبرو شدن بایك فاجعه غم‎انگیز مانند داغدیدگی، طلاق یا از دست دادن شغل، افسرده شویم.

● استفاده از داروهای ضد افسردگی و عوارض مربوط به آن
با توجه به اینكه بیشتر مردم اولین نشانه‏های افسردگی را با پزشك عمومی در میان می‏گذارند، اولین تجویز داروهای ضد افسردگی توسط پزشك عمومی است. در صورت لزوم بیمار به روانپزشك جهت مداخلات تخصصی‏تر ارجاع می‏شود. مردم اغلب نگران آن هستند كه داروهای ضد افسردگی اعتیاد آور باشند ولی این دارو‏ها علی‏رغم دارو‏های آرام بخش ایجاد وابستگی نمی‏كنند. هرگز ناگهان دارو‏های تجویز شده را قطع نكنید و طبق توصیه پزشك خود عمل كنید.

● چگونه می‎توان به فردی كه افسرده است كمك كرد؟
▪ شنونده خوبی باشید گرچه مجبور به شنیدن مطالب تكراری باشید.
▪ آنها را تشویق به صحبت كردن كنید و كمكشان كنید كه بعضی از فعالیتهای روزمره گذشته را انجام دهند.
▪ به آنها اطمینان دهیدكه حالشان بهتر خواهد شد.
▪ مطمئن شوید به اندازه كافی غذا تهیه می‎كنند و به قدر كافی میل می‎كنند.
▪ به آنها كمك كنید كه از مصرف الكل دوری كنند.
▪ اگر حالشان رو به وخامت است و شروع صحبتشان با جملات ناامیدكننده و بی‎میلی نسبت به ادامه زندگی است و ممكن است به خود آسیب برسانند آنها را جدی بگیرید و مطمئن شوید كه در این باره با پزشكشان صحبت خواهند كرد.
▪ سعی كنید به آنها بقبولانید كه نیازمند استفاده از درمان هستند و آنها را تشویق كنید به روانپزشك، یا روانشناس بالینی مراجعه كنند. ۱۰ راهنمایی برای کنار آمدن با افسردگی در روابط شخصی
 اگر با کسی رابطه دارید که او دچار افسردگی است، راهنمایی‌های زیر می‌تواند به دوست شما کمک کند:
۱) اطلاعات خود را کامل کنید
اطلاعات خود در مورد افسردگی و علل، نشانه‌ها و روش‌های درمان آن را کامل کنید.
۲) واقعیت‌ها را از افسانه‌ها جدا کنید
خود را جای او قرار دهید. یاد بگیرید که افسردگی چه حسّی در آدم به وجود می‌آورد. به درک نادرستی که مردم از بیماری روانی دارند و او باید با آن کنار بیاید فکر کنید. واقعیت‌هایی درباره این که افسردگی واقعاً چیست را به دست آورید.
۳) مواظب خودتان باشید
احساس افسردگی واگیردار است. به طور متناوب، خود را یک گام عقب بکشید و باتری‌هایتان را دوباره شارژ کنید!
۴) پشتیبان جلب کنید
احساس ناراحتی، عصبانیت یا ناکامی طبیعی است. این احساسات، واکنش طبیعی به یک وضعیت خسته کننده و فرساینده است. به گروه‌های پشتیبان بپیوندید، با یک دوست نزدیک صحبت کنید یا با یک روان درمانگر مشورت نمائید. نکته مهم این است که ناکامی خود را تخلیه کنید و نگذارید درون شما شکل بگیرد و رشد کند.
۵) در کنارشان باشید
هنگامی که دریچه دلشان را به روی شما می‌گشایند با حوصله به حرف‌هایشان گوش دهید و اجازه دهید سر بر روی شانه شما بگذارند و گریه کنند. با آن‌ها صبور باشید. بگذارید بفهمند که شما به آن‌ها اهمیت می‌دهید. مطالبی که در تحقیقات خود راجع به افسردگی یاد گرفته‌اید را با آن‌ها در میان بگذارید. بگذارید بفهمند که تقصیری ندارند و افسردگی نشان ضعیف یا بی‌ارزش بودن آن‌ها نیست.
۶) به خودتان نگیرید
به یاد داشته باشید که رفتار افراد افسرده لزوماً خطاب به یک فرد «واقعی» نیست. افراد افسرده دچار اختلال در مهارت‌های اجتماعی هستند. آن‌ها ممکن است کناره‌جو و خجالتی یا اخمو و عصبانی باشند. هنگامی که فرد افسرده گرفتار خشم و عصبانیت است، علتش این است که از دست خودش و احساسی که دارد عصبانی است. هنگامی که همسر شما میل برقراری رابطه جنسی ندارد، این را به خود نگیرید. کمبود انگیزه‌های جنسی یکی از نشانه‌های کلاسیک افسردگی است و به هیچوجه به معنی این که او عاشق شما نیست نمی‌باشد.
۷) در کارهای خانه کمک کنید
افراد افسرده تنبل نیستند، بیمار هستند. فعالیت‌های روزانه مثل نظافت خانه، پرداخت صورت‌حساب‌ها یا باغبانی ممکن است برایشان توان‌کاه باشد. شما بهتر است مدتی جور آن‌ها را بکشید. درست مثل این که سرما خورده‌اند و احتیاج به استراحت دارند.
۸) درمان را جدّی بگیرید
دارو درمانی و روان درمانی برای بهبودی آنان بسیار ضروری است. به آن‌ها کمک کنید که درمان را جدّی بگیرند. کمک کنید که ترسشان از درمان بریزد. اگر فکر می‌کنید که به فکر خودکشی افتاده‌اند باید فوراً به دنبال کمک برآئید.
۹) به آن‌ها امید بدهید
هر نوع کمکی که به آن‌ها عرضه کنید، خواهند پذیرفت. این کمک‌ها می‌تواند به شکل ایمان به خدا، عشق به فرزند یا هر چیز دیگری باشد که به آن‌ها شوق زندگی بخشد. ببینید چه کارهایی مناسب آن‌هاست و بهشان یادآوری کنید.
۱۰) بی‌قید و شرط دوستشان بدارید
عشق خود را بدون قید و شرط نثارشان کنید و بگذارید بفهمند که این بیماری آن‌هاست که شما را نارحت کرده است نه خود آن‌ها.   کمک‌های ساده به افراد افسرده
فرد مورد علاقه شما، ماه‌هاست که آن فرد قبلی نیست. شما امیدوار بودید که آن حالت، موقت باشد ولی این طور نبود. شما درگیر این مساله شدید که وی ممکن است مبتلا به افسردگی شده باشد.‌
چه وقت او دوباره به شخصیت قبلی‌اش برمی‌گردد؟ چه کمکی از دست شما برمی‌آید؟ اولین چیزی که باید در نظر داشته باشید این است که شما و فرد مورد علاقه‌تان تنها نیستید.
قریب به ۱۹ میلیون آمریکایی بزرگسال از افسردگی رنج می‌برند و این تغییر توسط افراد نزدیک آنان تشخیص داده می‌شود. اما امروزه، افسردگی یک بیماری کاملاً درمان‌پذیر است و شما می‌توانید بیاموزید که چگونه به آنان کمک کنید.‌
هدف نهایی این است که فرد مورد علاقه شما به همان شخصیت قبلی باز گردد، حال ممکن است در حال حاضر تحت درمان باشد یا خیر.
این مقاله به شما می‌آموزد که افسردگی چیست و شخص مورد علاقه شما چه مراحلی را می‌گذراند. شما روش‌های درمان را یاد می‌گیرید و نقش مهمی که در کمک به او برای غلبه بر افسردگی می‌توانید داشته باشید، درک می‌کنید.

● چه کمکی از شما برمی‌آید؟
ممکن است هفته‌ها طول بکشد که اثرات مثبت درمان با داروهای ضد‌افسردگی یا صحبت درمانی را مشاهده کنید. در حقیقت، اولین کسی که متوجه این تغییرات می‌شود، فردی است که رابطه بسیار نزدیکی با فرد افسرده دارد.
اگر شما متوجه هرگونه پیشرفتی در بیمار از قبیل: احساس ناراحتی کمتر، خنده بیشتر، بازیافتن علاقه به فعالیت‌های قدیمی شدید حتماً این پیشرفت‌ها را به فرد مورد نظر یادآور شوید.
وقتی او بداند که شما این تغییرات مثبت را درک می‌کنید برای ادامه درمان و بازگشت به شخصیت قبلی‌اش تشویق می‌شود.

● رعایت بایدها و نبایدها
▪ بایدها...:‌
- به یاد داشته باشید که افسردگی یک بیماری واقعی و کاملاً درمان‌پذیر است.
- به فرد بیمار یادآوری کنید که مراحل درمان مدتی طول می‌کشد.
- فرد بیمار را تشویق کنید با پزشک راحت و بدون محدودیت صحبت کند.
- مسئولیت‌های امور خانه را طوری تغیر دهید که زندگی را برای فرد بیمار ساده‌تر کند.
- بیمار را تشویق کنید که برنامه خواب، غذا و ورزش منظم داشته باشد.
- وقتی تغییر مثبتی مشاهده کردید، از خود عکس‌العمل نشان دهید.‌
- به بیمار یادآوری کنید که صبور باشد و خودتان نیز به یاد داشته باشید که صبور باشید.
- تعادلی بین نیازهای فرد بیمار و خودتان برقرار کنید.

▪ ‌نبایدها...:‌
- آنها را مورد انتقاد یا سرزنش قرار دهید.
- با آنها طوری برخورد کنید که آنها دیگر هیچوقت نمی‌توانند درست عمل کنند.
- از مسائل خانوادگی، آنها را حذف کنید.
- تصور کنید افسردگی چیزی است که شما شخصاً و به تنهایی بتوانید آن را اصلاح کنید.
- انتظار نتیجه سریع داشته باشید.
- علائم خودکشی را نادیده بگیرید.
- فراموش کنید که برای شخص خود و علائقتان وقت صرف کنید.
- خودتان را برای افسردگی شخص بیمار سرزنش کنید.
مساله خیلی مهمی که نباید فراموش کرد این است که شخص افسرده ممکن است همیشه تمایل به پذیرفتن حمایت و کمک شما نداشته باشد. به یاد داشته باشید که نپذیرفتن و رد کردن کمک دیگران یک قسمت از بیماری آنهاست و تنها شخص شما را شامل نمی‌شود.

● نمونه‌ای از کمک خانواده و دوستان‌
هنرپیشه معروف، جرالد مک‌رانی به همسر افسرده‌اش دلتا برک کمک کرد تا بتواند او را به حالت قبلی‌اش برگرداند. جرالد می‌گوید:
وقتی من متوجه شدم که دلتا از افسردگی رنج می‌برد، احساس ناامیدی می‌کردم. هرچه سعی می‌کردم نمی‌توانستم کاری کنم که همسرم احساس بهتری داشته باشد. بنابراین تصمیم گرفتم که راجع به افسردگی و روش‌های درمانی آن چیزهای بیشتری بیاموزم. حالا همسرم کاملاً بهبود یافته و ازدواج ما دوام مجدد یافته است.

● گفته‌های دلتا برک‌
رنج افسردگی به اندازه کافی زیاد بود اما بدون صبر و تحمل جرالد و حمایت مداوم او، شرایط بسیار بدتر می‌شد. دانستن اینکه او در هر شرایطی به من تعلق داشت، در من ایجاد انگیزه می‌کرد. می‌دانستم که با چیزی ستیز می‌کنم که به هر دوی ما لطمه می‌زند، و این موضوع به من نیرو و انگیزه می‌داد که به شرایط قبلی خود برگردم. هر وقت که انرژی و نیرویی برای درک شرایط و درمان آن را نمی‌یافتم، همسرم همیشه حاضر بود به من کمک کند. باید به خاطر داشت: وقتی فردی به افسردگی مبتلا می‌شود، نقشی که خانواده و دوستان او بازی می‌کنند، بسیار تعیین‌کننده است. جرالد باعث شد که من احساس کنم که ما همیشه در این شرایط با یکدیگر هستیم.

به یاد داشته باشید که شما می‌توانید شرایط را کاملاً تغییر دهید
شما می‌توانید نقش مهمی در بهبود شخص مورد علاقه‌تان داشته باشید. بهبود افسردگی ممکن است ماهها طول بکشد، و حمایت شما می‌تواند موجب تسریع بازگشت آنها به وضعیت قبلی در کوتاهترین زمان ممکن شود.
بیان احساس مسئولیت و تقدیر از او برای خودتان به صورت یک عادت درآورید.از او تمجید کنید و روی خوب شدن شخص مورد علاقه‌تان تمرکز کنید.
ایجاد شرایط حمایت کننده به آنها انگیزه می‌دهد که به خود قبلی‌شان و به دوستان و خانواده‌شان که به آنها علاقه دارند، برگردند.  
 
منبع
“Top ۱۰ Tips for Coping With Depression in a Relationship”, Nancy Schimelpfening,
http://depression.about.com 
روان‌یار 
 بخش افسرگی دختران از : رضا ساعی شاهی منبع: جام جم 
نی نی سایت ‌ترجمه و تدوین دکتر محمد بهنیا استاد دانشگاه تهران‌ 
دکتر محمود عموئی متخصص پزشکی قانونی : داروها دکتر میرفروغ‌الدین فریور : بخش تغذیه www.migna.ir


کد مطلب: 3803

آدرس مطلب :
https://www.migna.ir/news/3803/افسردگی-چگونه-اختلالی

میگنا
  https://www.migna.ir