شنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 20 Apr 2024
تاریخ انتشار :
چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۵ / ۱۴:۱۰
کد مطلب: 38971
۰
در گفت‌وگوي «اعتماد» با سه تن از مشاوران مدارس تهران عنوان شد

بهداشت روان دانش‌آموزان نيازمند تغيير نگرش‌ها و تدوين برنامه‌هاي كارآمد/ مصاحبه

بهداشت روان دانش‌آموزان نيازمند تغيير نگرش‌ها و تدوين برنامه‌هاي كارآمد/ مصاحبه
روزنامه اعتماد: جامعه سالم بستر رشد و توسعه پايدار است؛ سلامت در معيارهاي جهاني شاخص‌هاي مشخصي دارد و يكي از اين شاخص‌ها سلامت رواني است؛ شاخصي كه دستيابي به آن نيازمند بهداشت رواني است و اين مهم نيز محقق نخواهد شد مگر در گروي آموزش مهارت‌هاي تامين بهداشت و سلامت رواني، آموزش و تربيتي كه بايد از همان دوران كودكي آغاز و شرايطي كه بايد از همان ابتداي زندگي فراهم شود تا جامعه متحمل هزينه‌هاي درمان نشود.

مدارس بهترين بستر و دوران دانش‌آموزي بهترين فرصت براي اين هدف است، بستر و فرصتي كه متاسفانه از آن به‌خوبي استفاده نمي‌شود و اگر امروز در شاخص‌هاي بهداشت و سلامت روان نسبت به بسياري از كشورها در سطح پاييني قرار داريم به دليل كم توجهي به جايگاه و كاركرد مدارس در تامين اين ضرورت حياتي است.
در نخستين ماه از سال تحصيلي همه ساله و به بهانه هفته بهداشت روان ابراز نظرهاي فراواني صورت مي‌گيرد و مثل بسياري از مقوله‌هاي ديگر همايش‌ها و نمايش‌هاي زيادي برگزار مي‌شود اما كمتر به اين مساله پرداخته مي‌شود كه چرا تامين بهداشت و سلامت روان در مدارس جدي گرفته نمي‌شود و چرا با وجود ساختار اداري و نيروي انساني ما شاهد خروجي رضايت‌بخشي در مدارس نيستيم.

به اين منظور گفت‌وگويي با سه تن از مشاوران شاغل در مدارس تهران انجام داديم تا از زبان كساني كه با واقعيت‌هاي ميداني اين مساله درگير هستند ابعاد اين موضوع را مورد واكاوي قرار دهيم و اين گفت‌وگو را در معرض نقد و نظر ساير صاحبنظران قرار دهيم تا شايد روزنه‌اي گشوده شود براي تجديد‌نظر در سياست‌ها و برنامه‌هاي نظام آموزشي كشور در اين امر حياتي و سرنوشت ساز.
با سپاس از شما جهت شركت در اين گفت‌وگو، لطفا پيش از طرح هر پرسشي خودتان را معرفي بفرماييد تا مخاطبان صفحه مدرسه روزنامه اعتماد بدانند نظرات ارايه شده چه پشتوانه نظري و عملي دارد؟
علي عظيمي، كارشناس ارشد روانشناسي باليني و مشاور مدرسه هستم، ١٩سال سابقه كار دارم , در منطقه ٤ تهران مشغول خدمت هستم.

مجيد هزاري
هستم كارشناس ارشد روانشناسي و مشاور دبيرستان كه علاوه بر مشاوره در امور مربوط با انتشار و تاليف نيز فعال هستم بنده بيش از ٢٠ سال سابقه مشاوره در مدارس مناطق ٩ و ٥ تهران را داشته‌ام در كنار كار مشاوره‌اي در مدارس در مراكز مشاوره نيز اشتغال داشتم و در مراكز آموزشي پيام‌نور نيز روانشناسي تدريس كردم.

حميرا عبدالمحمدي، دانشجوي دكتري مشاوره و مشاور آموزش و پرورش هستم با بيش از بيست سال سابقه كار مشاوره.
- با توجه به وظيفه نظام آموزشي براي تامين سلامت فكري، جسمي و رواني به نظر مي‌رسد علاوه بر مشاوره تحصيلي يكي از وظايف مشاوران ارايه خدمات مشاوره‌اي روانشناختي براي تامين سلامت روان و زمينه‌سازي براي بلوغ و توانمندي رواني و تحقق سلامت روان است، به نظر شما ساختار فعلي و برنامه‌هاي موجود و مشاوران فعلي توان و امكان تحقق اين منظور را دارند؟
عظيمي: يكي از مهم‌ترين وظايف مشاوران مدارس كمك به مسائل سازشي يا سازگاري و بهداشت روان دانش‌آموزان است كه در حال طي دوران نوجواني هستند،و لذا يك مشاور مدرسه براي كمك به بهداشت روان دانش‌آموزان براي پيشگيري از رفتارهاي پرخطر مانند اعتياد، خشونت، روابط دختر و پسر و تربيت يك شهروند مفيد و سالم با استفاده از منابع علمي روانشناسي و دانشگاهي به آموزش مهارت‌هاي زندگي مانند مهارت حل مساله، خودآگاهي، ارتباط موثر و روابط بين فردي، تصميم‌گيري، نه گفتن و مقابله با استرس و مواردي از اين قبيل مي‌پردازد. البته اين امر ميسر نيست مگر با مشاركت اولياي دانش‌آموزان كه همان‌طور كه به بعد جسمي فرزندشان توجه دارند بايد به مسائل رواني آنها مثل احساس تنهايي، اضطراب و استرس نيز توجه كنند. همان‌طور كه همه مي‌دانيم هر اقدام و طرح پيشگيرانه‌اي اگر قرار باشد منجر به نتيجه و ثمره‌اي در سطح جامعه باشد فرهنگ‌سازي آن را بايد در محيط كلاس و مدرسه آغاز كرد و بهترين سن آموزش ، دوران كودكي و مدرسه است تا در ذهن كودك اين آموزش‌ها نهادينه شود.

هزاري: ساختار نظام آموزشي ما اگرچه رو به رشد و تعالي است و نبايد زحمات گذشتگان و دست اندركاران آن را ناديده گرفت ولي اين ساختار يك ساختار پويا و سالمي نيست در نتيجه من مشاوري هم كه در اين ساختار قرار مي‌گيرم حتي اگر بخواهم سالم عمل كنم باز برايند كار من ناسالم از آب در خواهد آمد. در نتيجه پاسخ سوال شما متاسفانه منفي است اگرچه هيچ چيز در اين عالم مطلقا خوب يا بد نيست و من اعتقاد دارم خوبي‌هايي نيز در نظام آموزشي ما هست كه نبايد آنها را ناديده گرفت ولي اگر بخواهيم اين ساختار را با يك جامعه سالم مقايسه كنيم باز همان جواب منفي را بايد بدهيم.

عبدالمحمدي:
خدمات مشاوره‌اي و تحقق سلامت روان، نخستين وظيفه مشاوران است كه ايشان با امكانات محدود موجود مصرانه به اين امر مي‌پردازند و فرد متخصص اين امر در مدارس هستند، مشاوران بازوي توانمند آموزش و پرورش در مدارس هستند كه با وجود كاستي‌ها با مشكلات موجود مقابله كرده و سعي در ارتقاي سلامت روان دانش‌آموزان دارند. مهم‌ترين شاخص‌هاي سلامت روان چيست و چقدر دانش‌آموزان ما با اين شاخص‌ها فاصله دارند؟

عظيمي: مثبت انديشي، توان برقراري رابطه سالم با ديگران، احساس آرامش و امنيت، احترام به خود و ديگران، خود مراقبتي و خودكنترلي، مسووليت‌پذيري، دارا بودن اعتماد به نفس، احساس شادي و رضايت، انتقاد‌پذيري و قدرت پذيرش اشتباهات، همدلي با ديگران، دوست داشتن خود و ديگران و... از شاخص‌هاي بهداشت يا سلامت روان هستند بيشتر جامعه دانش‌آموزي بهنجار و سالم هستند اما گاهي سواي بحث دانش‌آموزي عوامل محيطي مانند اختلاف پدر و مادر و طلاق، بچه‌هاي طلاق و بي‌سرپرست، اعتياد والدين يا كمبود اعتماد به نفس و خود كم بيني و حقارت مي‌تواند دانش‌آموز را افسرده كند و براي جبران به رفتارهاي پرخطر مثل سيگار كشيدن يا فرار روي آورند يا برود منزوي شود.

هزاري: وقتي مي‌خواهيم از سلامت روان سخن بگوييم نبايد اين نكته مهم كه اصولا روان ما، روان دانش‌آموز ما، روان معلم ما و روان شماي خبرنگار متاثر از پديده‌هاي آموزشي، اجتماعي، سياسي، ديني، فرهنگي، فلسفي، اقتصادي، تاريخي، ادبي و... است را ناديده بگيريم. اتفاقا تفكيك بهداشت روان از ساير پديده‌ها اين‌گونه گرفتاري‌ها را بيشتر و بيشتر مي‌كند.

عبدالمحمدي: احساس احترام به خود و احساس امنيت خاطر، احساس شادماني و اندوه به موقع، توان دوست داشتن و نياز به دوست داشته شدن، قدرت و توان پذيرفتن تغييرات در زندگي، داشتن عواطف واحساسات متعادل و توان ابراز احساسات به شكل صحيح و مناسب، توان روبه‌رو شدن با مشكل وخطر، توان برقراري رابطه با واقعيات موجود، بهره‌مندي از قدرت تخيل و استفاده از آن براي شكوفايي خلاقيت، توان ارزيابي درست از خود (شناخت وآگاهي از توانايي‌هاي خود)، قدرت ابراز اشتباه و يادگيري از اشتباهات، توان برقراري ارتباط مناسب با ديگران و توان همراهي درگروه اعم از خانواده، محل كار و دوستان مهم‌ترين اين شاخص‌ها است كه ميزان فاصله دانش‌آموزان با اين شاخص‌هاي سلامت به اندازه فاصله جامعه ما از اين شاخص‌هاست چراكه دانش‌آموزان جزيي از همين جامعه و مردم هستند و هرچقدر اجتماع ما به اين شاخص‌ها نزديك شود دانش‌آموزان نيز در كسب آنها موفق‌تر خواهند بود.

- براي رسيدن به سلامت روان گفته مي‌شود دانش‌آموزان نيازمند بهداشت روان هستند اين دو مفهوم چه نسبتي با هم دارند؟
عظيمي: درست است كه در محاوره اين‌دو موضوع (بهداشت روان يا سلامت روان) در امتداد و مترادف هم به‌كار برده مي‌شوند اما در مباحث تخصصي اين‌دو با همديگر زاويه دارند. معمولا اصطلاح بهداشت روان، ذهن‌ها را به سوي اقدامات پيشگيرانه با استفاده از دانش روان شناسي و مشاوره سوق مي‌دهد ولي برعكس سلامت روان، اذهان را به سمت مداخلات درماني پزشكي و دارويي منتهي مي‌كند. يكي در خط اول سلامت است و ديگري در پايان مسير درمان؛ بنابراين از نظر سازمان بهداشت جهاني اقدامات پيشگيرانه مهم است چون هزينه كمتري بر فرد و جامعه وارد مي‌كند.

هزاري: يك وقت ما از يك اختلال صحبت مي‌كنيم، يك وقت ديگر ما از يك فرآيند رشد و آموزش سخن به ميان مي‌آوريم كلمه بهداشت روان يعني حفظ روان، رواني كه بالفطره با آن متولد شده‌ايم. واژه بهداشت يعني بهتر داشتن، خوب حفظ كردن، اين با درمان فرق مي‌كند؛ بهداشت روان يعني رعايت اصول روانشناسي در حفظ روان.

عبدالمحمدي: بهداشت روان مرحله پيش از سلامت روان است؛ بهداشت روان جنبه پيشگيري دارد و هر فردي كه به بهداشت روان خود بپردازد به سلامت روان نيز خواهد رسيد.

- چه عواملي در حال حاضر بيشتر تهديد‌كننده بهداشت و سلامت روان دانش‌آموزان است؟
عظيمي: تنهايي بچه‌ها در خانه و شاغل بودن پدر و مادر، بي‌برنامگي و بي‌هدف بودن و عدم توجه و درك نوجوان از سوي والدين، توجه كردن فقط به نيازهاي مادي بچه‌ها مثل خريد پوشاك و تجهيز اتاق بچه‌ها به انواع سخت افزار و نرم افزارها بدون توجه به نيازهاي عاطفي، احساسات آنها و درك بچه‌ها، شكاف نسل سريع و ايجاد فاصله با پدر و مادرها، انتخاب دوستان بي‌هدف و تاثير گروه و همسالان، شبكه‌هاي اجتماعي، پايين آمدن سن مصرف سيگار، قليان و مصرف الكل، از بين رفتن ارزش‌ها و اخلاقيات، نداشتن الگوهاي خوب شخصيتي، تهاجم فرهنگي و عواملي از اين دست مي‌توانند بر زندگي فردي و اجتماعي دانش‌آموزان تاثيرگذار باشند و بهداشت و سلامت آنها را تهديد كنند.

هزاري: مسائل به قدري تنيده و پيچيده است كه گاهي آدم نمي‌داند از كدامش نام ببرد بخشي از آنچه در پاسخ به پرسش قبلي گفتم چيزهايي است كه مسوولان بايد به آن توجه كنند وقتي وزيري پشت تريبون رسانه ملي به مردم مي‌گويد كه قراني كمك مالي به مدارس به عنوان كمك هزينه تحصيلي ندهيد و از سويي مدير مدرسه از اينكه بودجه‌اي در بساط براي هزينه‌هاي مدرسه ندارد دايما در حال ناليدن است به راستي اين رود خانه غير بهداشتي تناقض گويي كجايش با بهداشت رواني هم سنخ است؟ شما ببينيد اين‌گونه سخنان چه آسيبي به روان ما معلمان، مديران، اوليا و دانش‌آموزان وارد مي‌كند؟

عبدالمحمدي: خانواده‌هاي نابسامان، عدم ارتباط مناسب اعضاي خانواده، نبود نشاط و تفريح در مدرسه، خانواده و جامعه و رقابت‌هاي تحصيلي نامناسب.

- متمركز شويد بر مدارس. برنامه‌هاي آموزشي و تربيتي و‌ شرايط فيزيكي مدارس و ويژگي‌هاي پرسنل مدارس و ‌معلمان و ‌مربيان، با توجه به اين موارد چقدر شرايط مدارس و كلاس‌هاي درس تامين‌كننده و چقدر تهديد‌كننده بهداشت و سلامت روان دانش‌آموزان است؟
هزاري: برنامه‌هاي آموزش و پرورش ما از يك ساختار منسجم، گروهي، مشاوره‌اي و تخصصي بر‌خوردار نيست، لذا به نظر من راه به جايي نخواهد برد متاسفانه كار تيمي اندك ارزشي در مدارس ندارد چراكه نظام آموزشي ما بر كار انفرادي بنا شده است.

عبدالمحمدي: براي اينكه بهداشت رواني دانش‌آموزان در سطح قابل قبولي مورد توجه قرار گيرد رعايت مواردي از اين قبيل الزامي است: ساختمان مدارس، فضاي داخلي مدرسه، راهروها و كلاس‌ها بايد به‌گونه‌اي طراحي شود كه دانش‌آموزان احساس آرامش كنند، استعداد و اختلال در يادگيري كودكان و نوجوانان بايد بررسي شود، نحوه ارتباط صحيح آموزش داده شود، مديران و معلمان همه دانش‌آموزان را با يك چشم بنگرند زيرا تبعيض به هر شكل موجب سرخوردگي و افسردگي دانش‌آموزان مي‌شود، بهتر است در بيشتر موارد از تشويق به‌جاي تنبيه استفاده شود، معلم‌ها اخلاق پسنديده داشته باشند تا دانش‌آموزان را جلب كنند. ترس از معلم موجب اضطراب در دانش‌آموز مي‌شود، والدين بايد بكوشند تا سيستم ارزشي خود را با سيستم ارزشي مدرسه همسو كنند تا دانش‌آموزان دچار دوگانگي ارزشي نشوند. مدرسه مكاني است كه علاوه بر آموزش موارد درسي بايد مهارت‌هاي زندگي هم در آن آموزش داده شود. محيط اجتماعي مدرسه و قوانين حاكم بر آن تاثير زيادي در اجتماعي كردن و تصميم‌گيري دانش‌آموزان دارد. اين مهارت‌ها بايد در خلال تدريس دروس به دانش‌آموزان آموزش داده شود تا بتوانند اين مهارت‌ها را در زندگي آينده خود مورد استفاده قرار دهند. مهارت‌هايي همچون تصميم‌گيري، حل مسائل و مشكلات، تفكر ابتكاري و خلاقانه، روابط اجتماعي موثر، روش‌هاي مقابله با استرس، هنر نه گفتن، همدلي كردن، خودشناسي و خودآگاهي، قاطعيت داشتن، از حق خود دفاع كردن، از جنگ و جدال و دعوا دوري كردن مواردي است كه بايد در كنار موارد درسي آموزش داده شود تا به بهداشت رواني دانش‌آموزان كمك شود و اين مهارت‌ها بايد در جامعه و كشور ما هم در كنار دروس آموزشي قرار داده شود و اگر كسي مهارت را ياد بگيرد در حفظ بهداشت‌روان موثر است زيرا در آينده با تمام اين مسائل و مشكل‌ها روبه‌رو خواهد شد و با آموزش درست مي‌تواند اين مشكلات را خوب مديريت كند و كمتر دچار مشكل شود.

اگر ساختار متمركز و دستورالعمل‌هاي كليشه‌اي و بدون پشتوانه كارشناسي را مهم‌ترين دلايل ناكارآمدي نظام مشاوره‌اي در تامين بهداشت و سلامت روان بدانيم به نظر شما وظيفه ده‌ها هزار مشاوري كه در حال حاضر در مدارس مشغول كار هستند براي مقابله با اين محدوديت ريشه‌اي چيست و چه‌كار بايد بكنند؟

عظيمي: من اين سوال را قبول ندارم نظام مشاوره‌اي ناكارامد نيست بلكه تعداد مشاوران مدارس و ساعت فعاليت آنها براي انجام امور مداخله‌اي و حمايتي كم است. درحال حاضر اكثريت مشاوران در دوره متوسطه اول يا راهنمايي سابق استقرار دارند و به ‌ازاي هر ١٥ نفر دانش‌آموز يك ساعت مشاوره تعلق مي‌گيرد كه با توجه به پيچيدگي و درهم تنيدگي مشكلات رواني و رفتاري اين رقم بايد به نصف تقليل پيدا كند. در حال حاضر در دوره دوم متوسطه يا هنرستان‌ها اصلا نيروي مشاور وجود ندارد و بسياري از نوجوانان براي طرح مسائل شخصي و خانوادگي خود يك نيروي آموزش ديده را ندارند و معلم رياضي و فيزيك و ورزش نه وقت و نه تخصصي دارد لذا اين يك آسيب بزرگ است كه ايراد اساسي به سياست‌هاي مسوولان است.

هزاري: برخي تصور مي‌كنند مشاور مدرسه بايد برود در پستوي اتاق مشاوره و به فلان دانش‌آموز برنامه درسي بدهد و تست هوش بگيرد و بعدش هم برود پي كارش، متاسفانه اين غلط است مشاور مي‌تواند ركن اصلي مدرسه باشد، مشاور مدرسه بايد در جاي جاي تصميم‌گيري‌هاي مدير نقش بازي كند.

عبدالمحمدي: بنده با مفهوم اين سوال موافق نيستم و معتقدم نظام مشاوره‌اي و مشاوران در تامين سلامت روان كارآمد و موثر هستند مشاوران مدارس باتخصص، دانش و تجربيات خوداين مسووليت سخت را با وجود مشكلات موجود در جامعه وخانواده‌ها به دوش مي‌كشند لذا بايد از اين قشر زحمتكش و فرهيخته كه بدون ادعادرمدارس مشغول به كار هستند و تامين‌كننده پشتوانه تربيتي و احساسي دانش‌آموزان هستند، قدرداني شايسته كرد.

- بي ترديد از ارايه خدمات مشاوره‌اي در مدارس رضايت وجود ندارد حتي خود مشاوران هم به اين واقعيت اذعان دارند اگر عوامل اين نارضايتي را در چند دسته ضعف فرهنگ مشاوره در جامعه، ساختار سازماني نا كارآمد نظام مشاوره‌اي آموزش وپرورش، نگرش‌هاي نادرست مديران در سطوح مختلف از وزير تا مدير مدرسه، ضعف و ناكارآمدي برنامه‌هاي مشاوره‌اي و ضعف و نا كارآمدي مشاوران تقسيم‌بندي كنيم شما اين چند دسته را چگونه اولويت‌بندي مي‌كنيد و سهم كدام دسته را در اين نارضايتي و نا‌كارآمدي موثرتر مي‌دانيد؟
عظيمي: مهم‌ترين ضعف مدارس نداشتن نيروي انساني متخصص روان شناسي و مشاوره است. حتي در پايتخت هم تعدادي زيادي از مدارس نیروی مشاور ندارند و مديران مدارس هم در بحث كنكور فقط بلدند پاي مشاوران كنكور موسسات آزاد را به مدارس باز كنند و دانش‌آموزان را در‌بست در اختيار برخی سودجويان قرار مي‌دهند و آسيب‌هاي رواني و اخلاقي اين كار بماند. از طرفي مدير مدرسه اگر معلم فيزيك نداشته باشد به هر طريقي كه ممكن است، مي‌رود از مدارس مجاور يا اداره معلم پيدا مي‌كند چون فشار دانش‌آموز و اوليا را پشت سر خود احساس مي‌كند ولي براي نداشتن مشاور چنين هنري را ندارد و اصلا براي اوليا مهم نيست مشاور باشد يا نباشد، دانش‌آموز ٢٠ بگيرد اشكالي ندارد اگر سيگار كشيد فقط نمره ٢٠ مهم است! رفتار پرخطر ديگر مساله‌اي نيست. نگاه مدير و نگاه بعضي دوستان به مشاوره، نگاه علمي و تخصصي نيست و مشاوره را با نصيحت كردن يكي مي‌دانند از طرفي بحث هدايت تحصيلي و پرونده الكترونيك هم انرژي اصلي مشاوران را گرفته است و بهداشت روان و مسائل سازشي را تحت تاثير خود قرار داده است و مشاور عملا تبديل شده به دبير راهنماي دروس نه متخصص موضوعات روانشناسي. به‌طور كلي عدم وجود فرهنگ مشاوره‌اي، نگرش نادرست مديران، ايراد برخی برنامه‌هاي مشاوره‌اي، وجود رشته‌هاي غيرمرتبط به خصوص در دوره كارشناسي و ارشد و نيروهاي بي‌انگيزه از مهم‌ترين دلايل اين نارضايتي است. متاسفانه بزرگ‌ترين و مهم‌ترين عامل، فرهنگي و نگرشي است چرا كه كسي اگر دندان درد داشته باشد فورا به مطب مراجعه مي‌كند ولي آيا اگر كسي دست بزن دارد و پرخاشگر است اصلا به‌فكر درمان خود هست؟! اگر براي عواطف، استرس‌ها و اضطراب‌هايي كه در جريان زندگي تحصيلي و شغلي به فرد وارد مي‌شود، توجهي نكنيم به تدريج فرد دچار ناراحتي‌هاي رواني و افسردگي مي‌شود و شايد ديگر نياز به مداخلات پزشكي باشد تا مشاوره‌اي و پيشگيرانه.

هزاري: اگر ساختار يك نظام آموزشي اصلاح شود به تدريج آن اصلاحات به فرهنگ جامعه و در نتيجه مشاوره و جامعه و ساير موارد نيز سر ريز خواهد شد. همين‌كه يك عزمي براي تغيير از درون ايجاد شود خودش خيلي قيمت دارد هر گروه و سازماني، هر دسته و افرادي بايد با خودنگري و خود‌انتقادي يك بار ديگر خودشان را در دايره قضاوت و ارزيابي قرار بدهند اينكه صبر كنيم ببينيم كدام چيز اول و كدام چيز بعد بايد اتفاق بيفتد اين خودش يك آسيب است اگرچه هر چيزي اولويت‌بندي لازم دارد ولي در يك ساختاري كه افرادش زياد به قواعد بازي تيمي آشنا نيستند ابتدا به ساكن بايد خود باز نگري را آموزش داد يعني بايد هر دسته و گروه را تشويق كرد به خود باز نگري، به خود انتقادي، به خودتحليلي و به اينكه هر گروهي نقش و جايگاه خود را پيدا كند، به نظر بنده دسته‌بندي و اولويت‌بندي ممكن است دوباره يكي را بالا و ديگري را پايين قرار بدهد. ما بايد ياد بگيريم خودمان و كارمان را از همه‌چيز مهم‌تر بدانيم اينكه منتظر باشيم از بالا به ما دستور برسد، اينكه منتظر باشيم ببينيم ما در كدام دسته و اولويت قرار خواهند داد، اين همين چيزي است كه هم‌اكنون گرفتار آن هستيم تا زماني كه انگيزه از درون آغاز نشود، دستورات و بخشنامه‌ها موثر نخواهند افتاد.

واقعيت‌هاي آماري و تاسف‌هاي تكراري
حدود هزار نفر مشاور در تهران وجود دارد كه به صورت رسمي موظف انجام وظيفه مي‌كنند از اين تعداد كمتر از ۲۰۰ نفر مرد هستند و بقيه را زنان تشكيل مي‌دهند، يك دهم دانش‌آموزان كشور در شهر تهرانند ولي تعداد مشاوران تهران كمتر از شش صدم مشاوران كشور هستند. ميانگين سابقه مشاوران تهران بالاي ۲۳ سال است و بيش از ۹۸ درصد مشاوران تهران رشته روانشناسي و مشاوره علوم تربيتي هستند، كمبود افراطي نيروي مشاور مرد در تهران مشهود است. تا نرم جهاني و نقطه مطلوب بسيار فاصله وجود دارد البته در سند تحول بنيادين تاكيد شده كه مشاور بايد به همه دوره‌هاي تحصيلي تخصيص يابد ولي امروز تنها متوسطه دوره اول الزام به داشتن مشاور است. نرم تخصيص مشاور به مدارس هر ۱۵ نفر يك ساعت بود كه به هر ۱۲ نفر يك ساعت افزايش پيدا كرده است. در جذب استخدامي جديد هم جذب مشاور براي شهر تهران و به طور كلي براي آموزش و پرورش تعداد اندكي ديده شده كه با نياز واقعي بسيار فاصله دارد.
متاسفانه از حدود ۷۰ نفر سهميه رشته مشاوره دانشگاه فرهنگيان كه مدرك ليسانس رشته مشاوره داشتند صرفا به عنوان مربي تربيتي مشغول به‌كار شدند كه نه خود اين افراد رضايت داشتند مربي باشند و نه رشته مربي تربيتي خوانده بودند. اين در حالي است كه تمامي افرادي كه در مدارس غيردولتي به عنوان مشاور فعاليت مي‌كنند علاوه بر گزينش اوليه بايد مدرك رشته مرتبط داشته و در مصاحبه نيز پذيرفته شوند تا بتوانند به عنوان مشاور مشغول به كار شوند.
-
منبع
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

۱۰ شگرد رسانه‌ای برای اثرگذاری بر باورهای مخاطب
پنج اقدامی که والدین باید در مواجهه با کودکان کابوس زده انجام دهند!
«آلیس در سرزمین عجایب»؛ اختلال روانی عجیب
سندروم مسأله با پدر / آسیب‌های بی‌مهری پدران به دختران
روانشناسی که دنیای سرمایه گذاری را ۱۸۰ درجه تغییر داد
چرا گاهی نمی‌توان بخشید و فراموش کرد؟!
مغز چطور خاطرات ماندگار می‌سازد؟
روانشناسی جمع‌آوری اشیا و یا کلکسیونر شدن
دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
چگونه با ذهن آگاهی حواس کودکان مان را جمع کنیم؟
تقاضا برای سلب اختیار تشخیص اختلال اسکیزوفرنی توسط روانشناسان بالینی!
چرا نباید برای جلب محبت یا عشق التماس کنیم؟
زندگی درس حساب است، خوبیها را جمع، بدیها را کم ، خوشی ها را ضرب و شادیها را تقسیم کنیم